فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۶۱ تا ۲٬۰۸۰ مورد از کل ۷٬۶۵۵ مورد.
منبع:
شهرسازی ایران دوره چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۷
251-259
حوزههای تخصصی:
:مناظر و فضاهای سبز شهری از مهم ترین اماکن موجود در شهرها هستند، که می توان با برنامه ریزی مناسب می توان از این اماکن نهایت بهره را برد. امروزه با گسترش شهرنشینی و دوری افراد جامعه از طبیعت، مشکلات روحی و روانی زیادی گریبان گیر مردم شده است، لذا هدف از نگارش این تحقیق به نمایش گذاشتن ظرفیت فوق العاده مناظر و فضاهای سبز شهری در بهبود و برطرف نمودن مشکلات روحی افراد جامعه می باشد که با مراجعه و استفاده از این اماکن سلامتی خودشان را تضمین می کنند.برای انجام این تحقیق از مرور منابع کتابخانه ایی و طرح پرسشنامه به صورت آنلاین و پخش نمودن آن در فضای مجازی بین افراد مختلف استفاده شده است، که با بررسی منابع و پاسخ های داده شده افراد در مورد ده شاخص مطرح شده در پرسشنامه که عبارتنداز:حس تعلق، حس آرامش، سلامت جسمی، ارتقای کارایی و راندمان عملکردی، مشارکت های دوستانه جهت حل مشکلات، شرکت در ورزش های گروهی، رهایی از آلودگی های شهری، انجام تفریحات و دیدارهای دوستانه، حس امنیت و آسایش و افزایش دقت و تمرکز، می توان گفت که افراد، غالب شاخص های مطرح شده در تحقیق را مفید و موثر در مراجعه به مناظر و فضاهای سبز شهری و بهبود سلامت روانی دانسته اند.به طور کلی می توان نتیجه گیری کرد که تأثیر مناظر و فضاهای سبز شهری در سلامت روحی و روانی افراد جامعه مطابق تحقیقات گذشته و داده های استخراج شده در این تحقیق بسیار قابل توجه بوده و نقش بسزایی را ایفا می نماید.
تبیین تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم اروپا بر معماری بناهای اداری-خدماتی ایران (با تأکید بر دوره پهلوی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم اسفند ۱۴۰۰ شماره ۱۰۵
19 - 32
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: جریان های هنری و معماری به عنوان دو مقوله همسان به طور مستمر در طول تاریخ با هم همگام بوده و بر یکدیگر تأثیر گذاشته اند. در پی شکل گیری جریان های هنری از اواسط سده 19 م. در اروپا و آمریکا آثار پدیدارشده و مکتب های فکری مرتبط با آنها سبب ایجاد تحولات شگرف در هنرها از جمله معماری از دهه 1940 به بعد در ایران شده است. احتمالاً شاخص ترین جریان های هنری که اثرات آن بناهای دوران معاصر را برجسته کرده است، تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری دوره پهلوی بوده است؛ عصری که معماری و هنرهای نوین در یک راستا بوده اند. قاعدتاً تأثیرگرفتن معماری معاصر ایران از هنرهای نوظهور نشانگر ضرورت این مطالعه است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش، بررسی نقش جریان هنری اکسپرسیونیسم در معماری معاصر ایران و شناسایی الگوهای معماری اکسپرسیونیسم و بازیابی آنها در بناهای اداری-خدماتی ایران است.روش پژوهش: پس از بررسی میدانی، نمونه هایی موردی انتخاب و سپس با ابزار مطالعات کتابخانه ای و بررسی اسناد به روش تاریخی-تفسیری، به بررسی و تأثیر جریان هنری اکسپرسیونیسم بر معماری معاصر ایران در دوره پهلوی پرداخته شد و یافته های این پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی ارائه شد.نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش نشان داد مؤلفه های سبک اکسپرسیونیسم در هرسه بعد عینی، عملکردی و کالبدی در بناهای اداری-خدماتی دوره پهلوی قابل مشاهده است و ظهور مؤلفه های عینی، نسبت به دو مؤلفه دیگر شاخص تر بوده است. پارامترهای پرکاربرد این سبک معماری در بناهای اداری-خدماتی ایران عبارت اند از: پلان های ساده و اغلب کشیده در امتداد بنا، ترکیب بندی متقارنِ نما، سقف شیروانی، فرم ایوان ها، تقسیم بندی عمودی نما، ریتم مشخص نما با پنجره های مستطیل شکل و کشیده و طارمی های تزیینی.
ارزیابی فضای شهری بر مبنای انطباق فضای فیزیکی، ذهنی و اجتماعی (نمونه موردی: پارک حاشیه ای چمران – کلانشهر شیراز)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
75 - 90
حوزههای تخصصی:
کیفیت فضای شهری نشانه ای از میزان کیفیت محیط می باشد. با توجه به ماهیت پیچیده ای که فضاهای شهری دارند برای ارزیابی آنها با توجه به رویکرد هر تحقیق می توان از شیوه هایی متناسب استفاده نمود؛ ارزیابی فضای شهری می تواند بر اساس مجمموعه ای از ملاکها و معیارها انجام شود که صاحبنظران مختلف ارائه نموده اند، همچنین می توان ارزیابی فضای شهری را در سطوح و لایه های مختلف انجام داد که در آن انطباق یا عدم انطباق سطوح مختلف ارزیابی ملاک موفق یا ناموفق بودن فضای شهری تلقی گردد، این تحقیق با هدف ارزیابی فضای شهری در سه سطح فضای فیزیکی، ذهنی و اجتماعی و در دو مقیاس کلان و خرد مورد انجام گرفته است و نظریه تولید فضای هنری لوفور به عنوان نظریه مبنا مدنظر قرارگرفته است. سایت چمران شیراز با توجه به وسعت، قابلیت های گسترده و چندعملکردی بودن آن به روش مطالعه موردی به عنوان بستر ارزیابی این تحقیق انتخاب گردیده است. نوع تحقیق ترکیبی و روش تحقیق اکتشافی و با استراتژی استقرایی با استفاده از تاکتیک های مشاهده مستقیم و بررسی ساختار سایت و تجزیه و تحلیل اطلاعات و ارائه پرسشنامه به متخصصان و غیر متخصصان است. از جمله نتایج این تحقیق اینکه چند عملکردی بودن فضا و گستردگی قابلیتها در سطوح مختلف ارزیابی فیزیکی، ذهنی و اجتماعی می تواند نشان از غنی بودن فضا باشد به گونه ای که فضا با توجه به اقتضائات زمانی و شرایط اجتماعی واکنش های متناسب را نشان داده و حتی با وجود تعارضات و تناقضات احتمالی بتواند کارکرد قابل قبولی را در مجموع از خود نشان دهد و در گذر زمان کارکردها و نقش های جدیدی نیز متناسب با تغییرات اجتماعی بپذیرد و این قابلیتی است که هر فضای شهری آنرا در خود ندارد و می توان با استخراج خصوصیاتی از یک فضای شهری که آنرا دارای توانمندی انطباق با شرایط مختلف می نماید در طراحی های آتی از این موضوع بهره گرفت.
طراحی الگوی نمای ساختمانهای مسکونی در شهر قائم شهر با رویکرد زمینه گرایی به کمک تکنیک دلفی و روش AHP
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
139-148
حوزههای تخصصی:
موضوع نمای ساختمان های مسکونی از این حیث حائز اهمیت است که به عنوان اولین و تاثیرگذارترین بخش ساختمان های مسکونی، همه افراد جامعه با آن در ارتباط هستند، زمینه گرایی نیز دیدگاهی است که به ویژگی های خاص یک مکان و بکارگیری آن در طراحی معاصر اشاره دارد که از سایت و زمینی که در آن واقع شده است شروع می شود و در سطح واحد همسایگی و محله مطرح می گردد و در واقع به معنی ایجاد هماهنگی میان ساختمان های مجاور و بستر طراحی است. هدف از این پژوهش بازشناسی الگو و شیوه های نماسازی موجود در شهر و بکارگیری این اجزا برای طراحی الگوی نمای زمینه گراست. با مشاهده روندی که امروزه در حوزه نماهای مسکونی در جریان است و سبب بوجود آمدن نماهای فاقد ارزش و تاثیر نامطلوب بر منظر شهری شده است، ضرورت طراحی زمینه گرا مشخص می شود. این مقاله به تدوین و پالایش شاخص های زمینه گرایی بر روی چهار نمای طراحی شده با این رویکرد به کمک روش دلفی و روش سلسله مراتبی می پردازد که در ابتدا به جمع آوری شاخص های زمینه گرایی به وسیله تیم طراحی پرداخته می شود که این شاخص ها به چهار دسته کلی ابعاد کالبدی، عملکردی، اقلیمی و اجتماعی- فرهنگی تقسیم شده اند و به منظور ارزیابی نماهای طراحی شده به وسیله این شاخص های کیفی، پژوهشگر به جمع آوری آراء حلقه ای ده نفره از متخصصان در زمینه معماری به روش دلفی پرداخته است که در دو مرحله بصورت پرسشنامه باز و پرسشنامه بسته انجام شده و داده های حاصل از توافق نیز به کمک روش سلسله مراتبی یا AHP مورد تحلیل قرار گرفت. یافته های حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد نما با رویکرد تلفیق معماری گذشته و امروزی دارای بیشترین آراء در سه بعد کالبدی، عملکردی و اجتماعی- فرهنگی در میان چهار دسته کلی و همچنین نسبت به سایر نماها است که به عنوان الگویی برای طراحی نمای زمینه گرا پذیرفته شده است.
بازاندیشی در رابطه بین انسان و طبیعت (طبیعت مساوی): پارک سبز عمودی شهری اگالارتی، ایالت متحده امریکا2020
منبع:
معماری سبز سال هفتم تیر ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۲۴)
39-48
حوزههای تخصصی:
رابطه انسان با طبیعت در طول تاریخ فراز و فرودهایی را داشته است. دو تفسیر گوناگون از این سیر وجود دارد. به نظر غربیان امروزه کاملترین نوع این رابطه به ظهور رسیده است. ولی در نگرش شرقی این سیر رو به زوال بوده و در سه یا چهار دوره انحطاطی ، امروزه بدترین شرایط این رابطه متحقق شده است. این مقاله نوشتاری پیرامون ارائه راهکارهایی جهت ارتقاء کیفیت اثر متقابل انسان و محیط در بوسیله معماری بر یکدیگر است. انسان همواره تعاملی تنگاتنگ با محیط پیرامون خود داشته و خود نیز نقش موثری در شکل دهی به آن ایفا کرده است. متأسفانه مشاهدات هرروزه شهروندان و متخصصان از فضاهای شهری گویای این واقعیت است که معیارهای کمی و کالبدی دارای برتری چشمگیر و برجسته ای در مکان یابی و طراحی فضاهای سبز عمومی شهرها دارد و و نگاه های مردسالارانه، قیم مآبانه و فن محورانه محوریت اصلی طراحی امروزی شده روش تحقیق این مقاله توصیفی-تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای بوده است. هدف این تحقیق چگونگی استفاده و بازاندیشی در رابطه بین انسان و طبیعت (طبیعت مساوی) در فرآیند طراحی است. در ادامه مقاله نمونه موفق این مطالعات، پارک سبز عمودی شهری اگالارتی "ایالت متحده امریکا2020 می باشد که برنده مسابقه معماری سال 2020 شده است، مورد بررسی قرار گرفته است.
طراحی بیمارستان مبتنی بر رویکرد معماری زمینه گرا (تعامل کالبد با محیط)
حوزههای تخصصی:
معماری زمینه گرا رویکردی است، مبتنی بر ظرفیت های بالقوه موجود و تاکید بر این نکته که به جای توجه صرف به استانداردهای برگرفته از رهیافت های نوگرا که ناشی از دیدگاهی خطی است، از دیدگاه جامع نگر به طراحی نگریسته شود. در این پژوهش به بعد کالبدی از ابعاد رویکرد زمینه گرایی پرداخته گردید. این معماری با تأکید بر زمینه گرایی اشاره به ایجاد نوعی هماهنگی و یکپارچگی بین بنا و محیط پیرامون خود دارد که در جنبه های فیزیکی، منظر و فرمال خود قابل رویت است. هدف از این پژوهش کاربست تئوری زمینه گرایی در طراحی بیمارستان از یک سو در جهت کمک به بهبود درمان بیماران و از سوی دیگر ارتقاء منظر شهری می باشد. روش پژوهش از نوع توصیفی بوده و به صورت مطالعات کتابخانه ای انجام گرفته است. نتایج نشان داد، تاثیرات شاخص های به دست آمده از پژوهش شامل پوشش گیاهی، رنگ، کاربری، ترکیب احجام، فرم و شکل داخل محیط درونی بیمارستان و روابط فضایی مناسب می تواند تا حدودی از تنش ها و اضطراب بیماران کم کند. از سوی دیگر کاربست شاخص های به دست آمده از پژوهش شامل اقلیم، جنس مصالح، لفافه فضایی، تراکم، نوع اتصال به زمین، توپوگرافی، جهت گیری، خط آسمان در طراحی بیمارستان ، می تواند در ارتقاء کیفیت منظر شهری موثر واقع گردد.
الگو یابی فرم مساجد ایران مبتنی بر تحلیل عوامل تأثیرگذار بر آن
حوزههای تخصصی:
ضرورت نوآوری به جهت اجتناب ناپذیر بودن تحولات در جوامع بشری، از موارد مهمی است که باید موردتوجه واقع گردد؛ زیرا تحول راز ماندگاری و پیشرفت بشر است. در این میان معماری مسجد نیز باید جایگاه خود را در دایره نوآوری مشخص نماید زیرا مساجد و امور مربوط به آن در صورت کناره گیری از تحول موجب منزوی شدن خواهد شد. الگوبرداری صحیح از طراحان و معماران گذشته، یکی از راه های نوآوری فرمی متناسب با زمان و مکان امروزی است. ازآنجاکه فرم مساجد درگذشته و رسالت آن در ایفای وظایف و اهداف هنرهای اسلامی به خوبی مشهود است؛ بررسی عوامل تأثیرگذار بر فرم مساجد در معماری قدیم، در شناخت مؤلفه های تأثیرگذار بر فرم مساجد امروزی ضرورت می یابد. اطلاعات موردنیاز در پژوهش حاضر که با توجه به ماهیت موضوع، روش تحقیقات تاریخی- تفسیری را دستور کار خود قرار داده است، به صورت اسنادی - کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. پژوهش های صورت گرفته تاکنون به عامل های جنسیت، میزان تحصیلات و سن افراد در خصوص تأثیرگذاری بر پذیرش طرح نوآورانه در مساجد توجه نموده و یا ویژگی های عناصر مساجد را شرح داده و به تحلیل معانی و قداست در عناصر مساجد پرداخته است؛ اما نوآوری پژوهش حاضر با توجه به خلأ مطالعات موجود، نشان می دهد که عواملی همچون روح هنرمند یا طراح، توجه به فرهنگ و پاسخگو بودن آن به نیازهای انسانی، تکنولوژی و پیشرفت های ساخت وساز و مصالح، زیبایی ظاهری و زیبایی باطنی (عرفان آثار هنر اسلامی)، تناسبات و دورنماها در مناظر شهری به عنوان عامل های مؤثر دیگر نیز شکل و فضای معماری مسجد را تحت تأثیر خود قرار داده اند. عوامل مذکور تنها به اشکال و صور ظاهری محدود نمی گردد؛ بلکه علاوه بر ظاهر، در بطن اشکال مساجد نیز موردتوجه قرارگرفته اند که شناخت و بررسی آن مؤلفه ها ما را بر نوآوری در معماری مساجد امروزی متناسب بافرهنگ جامعه یاری می نماید.
مساجد جامع شهر کرمان؛ شناسایی و تبیین جایگاه شهری و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
49 - 65
حوزههای تخصصی:
مساجد جامع در شهرهای قدیم ایران از اندام های مهم و اثرگذار به حساب می آمدند و همگام با تحولات تاریخی شهر متحول می شدند. بنابراین انتظار بر این است که در شهر کرمان نیز چنین فرایندی روی داده باشد. مسجدجامع مظفری کرمان، بنایی نوبنیاد از سده هشتم هجری قمری است که امروزه به خوبی شناخته شده است. این بنا در حدود شرقی شهر قدیم قرار دارد و از زمان بنیان نمازجمعه در آن برگزار می شد. از وضع مسجدجامع پیش از این سده آگاهی واضحی ارائه نشده است. هدف از این پژوهش، فهم پیشینه و جایگاه مسجدجامع در شهر کرمان در ارتباط با مسائل شهر و معماری در اعصار گوناگون است. با طرح این پرسش که پیشینه نهاد مسجدجامع در شهر کرمان چیست و از چه جایگاهی در شهر برخوردار بوده است؟ از آنجا که این پژوهش به موضوعی از گذشته و روزگاران تاریخی می پردازد و با شرح و تحلیل داده های دست اول تاریخی و جست وجوی شواهد مربوط به آن می توان به پاسخ پرسش و تبیین موضوع دست زد، پژوهش به روش «تفسیری تاریخی» پی گرفته می شود. با اینکه منابع تاریخی در بازگویی رویدادهای پس از اسلام شهر کرمان ساکت نبوده و به ویژه تاریخ نامه های محلی چندی نوشته شده، در باب مسجدجامع شهر به سکوت یا اختصار بسنده کرده اند. نتیجه این پژوهش نشان از وجود دست کم بنیاد چهار بنای مسجدجامع در شهر کرمان از سده نخستین هجری قمری تا میانه سده هشتم هجری قمری است که عبارت اند از: مسجدجامع نخستین، مسجدجامع ملک، مسجدجامع درب نو و مسجدجامع مظفری. این بناها هم زمان در جایگاه مسجدجامع کارکرد نداشتند، بلکه هریک جانشین دیگری می شد. به لحاظ مکان گزینی نیز هریک از مساجد جامع در جای جداگانه ای از شهر برپا شده و بر جای مسجد دیگر ساخته نمی شدند.
یک مدل نظری برای مطالعه روابط همسایگی در محیط های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۰
239 - 258
حوزههای تخصصی:
زندگی در سکونتگاه های شهری معاصر، الزاماً با همجوار شدن گروه های مختلف مردم همراه است. تجربه تاریخی سکونت انسان در مناطق مختلف جهان نیز مؤید این مطلب است. بر این اساس، مطالعه قانونمندی های همجواری به طور عام و قانونمندی های روابط اجتماعی ساکنان همجوار در محیط های مسکونی، به طور خاص، ضرورت و موضوعیت پیدا می کند. هدف اصلی مقاله حاضر، پاسخ به یکی از مهم ترین دغدغه های برنامه ریزان و طراحانِ عرصه های مسکونی، یعنی چگونگی تأثیر ویژگی های کالبدی محیط بر روابط همسایگی است. به این منظور، در گام نخست تلاش شده با مرور منابع اصلی، متغیرهای مؤثر بر روابط همسایگی شناسایی و دسته بندی شوند و در گام بعد، با روش استدلال منطقی، چگونگی اثر این متغیرها بر یکدیگر و در نهایت بر روابط همسایگی تبیین شود. یافته های این مقاله نشان می دهد که روابط همسایگی در وهله اول از «ویژگی های فردی و اجتماعی اقتصادی ساکنان»، مانند ویژگی های شخصیتی، وضعیت تأهل، جنسیت، مدت زمان سکونت، مالکیت و قومیت و نژاد تأثیر می پذیرد. ویژگی های کالبدی محیط نیز تسهیل کننده یا بازدارنده شکل گیری و تداوم روابط اجتماعی همسایگان است. سه دسته اصلی متغیرهای کالبدی مؤثر بر روابط همسایگی، متغیرهای مرتبط با کلیت محیط (تراکم مسکونی و ویژگی های ظاهری محیط)، متغیرهای مرتبط با «فضای عمومی» (اندازه، شکل، محصوریت و ویژگی های کف و لبه فضای باز عمومی، همچنین ویژگی های تسهیلات خدمات محلی) و متغیرهای مرتبط با «دانه مسکونی» (گونه مسکن و دسترس پذیری و رؤیت پذیری فضای عمومی از دانه مسکونی) هستند. از سوی دیگر، با توجه به اینکه «معنی» سازوکار ارتباط افراد با محیط است، افراد بر اساس معنایی که فعالیت ها و ویژگی های کالبدی محیط برای آن ها دارد با یکدیگر تعامل می کنند. بر این اساس، چگونگی تأثیر متغیرهای کالبدی محیط (متغیرهای مستقل) بر روابط همسایگی (متغیرهای وابسته) از طریق متغیرهای مرتبط با معنی (متغیرهای میانجی) قابل توضیح است. به عنوان نتیجه نهایی مقاله می توان گفت که «کیفیت های ادراکی محیط کالبدی» با اثرگذاری بر «احساس تعلق به اجتماع و مکان همسایگی» بر «بُعد ساختاری و بُعد تعاملی روابط همسایگی» مؤثر است. چگونگی ارتباط این متغیرها با یکدیگر در قالب یک مدل نظری ارائه شده است. مدل مذکور می تواند برای مطالعه روابط همسایگی در زمینه های مختلف فرهنگی اجتماعی مورد استفاده پژوهشگران قرار گیرد.
خوانش عوامل مؤثر بر ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران از دیدگاه کنشگران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ششم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
119 - 146
حوزههای تخصصی:
نمای ساختمان، به عنوان یکی از عناصر مؤثر بر کیفیت بصریِ فضاهای شهری، دچار اغتشاش است، چنانچه نابسامانی و آلودگی های بصری در اغلب ابنیه شهر تهران مشهود است. ساختمان های مسکونی با بیشترین تعداد نقش تعیین کننده ای در شکل دهی به منظر شهری دارند. پژوهش حاضر درصدد است با ماهیتی کاربردی در کاوشی موشکافانه به خوانش عوامل مؤثر بر ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران با روش تحقیق ترکیبی و به کارگیری ابزارهای کیفی و کمّی بپردازد. روش کیفی مورد استفاده، تحلیل محتوای مصاحبه با افراد تأثیرگذار بر نمای ساختمان های مسکونی شهر تهران در بازه زمانی سال های 1397 تا 1399 است. سپس با استفاده از روش های کمّی جهت سنجش عوامل کلیدی، داده های گردآوری شده از پرسشنامه پژوهش، در دو بخش به لحاظ آماری توصیف و تحلیل شدند: بخش اول- آمار توصیفی- کمیت ها و نمودارهای توصیفی تجزیه وتحلیل شدند و بخش دوم -آمار استنباطی- مفروضه های؛ نرمال بودن متغیرها، همبسته بودن و صحت اعتبار تحلیل مسیر بررسی شد. در ادامه، داده ها با روش تحلیل عاملی[1] با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری[2] مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و مشخص شد ابعاد اسنادی، حقوقی- مدیریتی، اجتماعی، طراحی، فنی- تکنولوژیکی، نظری، اقتصادی و اجرایی به ترتیب بیشترین تأثیر را در فرایند ارتقاء نماهای مسکونی شهر تهران دارند. [1]. Factor Analysis [2]. Structural Equation Modeling
آسیب شناسی برنامه آموزشی کارگاه نهایی طراحی شهری با تکیه بر مقایسه مهارت های مورد نیاز در حرفه و آموخته شده در دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تأکید این مقاله بر بررسی مهارت های ارتقاء یافته در کارگاه نهایی رشته طراحی شهری است که زمینه ورود دانشجو را به حرفه تسهیل می نماید. با توجه به هدف پژوهش، از روش های ارزشیابی برنامه های آموزشی مشتمل بر روش هدف گرا، متخصص محور و مشارکتی استفاده شده است. در بررسی برنامه های مصوب آموزشی رشته و برنامه آموزشی کارگاه های طراحی شهری در نمونه هایی از دانشگاه های جهان که به روش غیراحتمالی انتخاب شده اند، از روش کیفی بهره برده شده است. به منظور بررسی مهارت های آموخته شده در دانشگاه، دیدگاه دانشجویان در پنج دانشگاه دولتی در شهر تهران (شامل دانشگاه های تهران، شهید بهشتی، علم و صنعت ایران، تربیت مدرس و هنر) در سال 1398 بررسی و با روش پرسش گری (50 پرسش نامه) مورد سنجش قرار گرفته است. برای بررسی تأییدی نتایج و راستی آزمایی آنها، دیدگاه اساتید (10 نفر) بررسی و داده ها به صورت کمی و با استفاده از ابزار اس.پی.اس.اس تحلیل شده اند. برای شناسایی خلاء مهارت آموزی در دانشگاه و حرفه، با روش پرسش گری، دیدگاه کارفرمایان بخش خصوصی (12 نفر) نیز اخذ و داده ها به صورت کمی تحلیل شده اند. بررسی دیدگاه کارفرمایان و انطباق نتایج با حوزه دانشگاه نشان می دهد که در مهارت طراحی بیشترین انطباق، در مهارت های تحلیلی، فنی و ارتباطی، انطباق نسبی و در مهارت اجرا بیشترین وجود دارد. این خلاء به دلیل تأکید حرفه بر محصول محوری و تحقق پذیری اقتصادی است. بر این اساس پیشنهاد می شود که مهارت هایی چون مهارت طراحی پژوهی، تحلیل کل نگر، تفکر انتقادی، تبیین مسئله، تحلیل فضایی، خلاقیت و رسیدن به شیوه خاص مداخله، کاربست نظریه، ارائه کانسپت، فهم درست از اسناد، مردم سنجی، تحقق پذیری و تسهیل گری مورد تأکید قرار گیرد.
جایگاه نظریه گراف در تحلیل و مدل سازی شبکه ارتباطی: از نظریه تا کاربست، مطالعه موردی: بافت فرسوده شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
213 - 237
حوزههای تخصصی:
برای مدل سازی و نمایش شبکه فضایی، رویکردهای متعددی وجود دارد اما فقدان بررسی و مطالعه ارتباط میان رویکردها به چشم می خورد. بنابراین در مرحله مدل سازی شبکه، محققان غالبا بی اطلاع از تنوع رویکردهای موجود در سایر زمینه های تحقیقات شهری، پژوهش های پیشین صورت گرفته در رشته خویش را در پی می گیرند. بافت های مسئله دار به دلیل اتصال پذیری پایین و دسترسی دشوار، در برابر سوانح طبیعی آسیب پذیر می باشند. در این خصوص اصلاح هندسی شبکه معابر نیز، بدون اولویت بندی مشخص، سبب افزایش هزینه های مدیریت شهری و بازدهی کم در حوزه مدیریت ریسک خواهد شد. پژوهش حاضر سعی بر آن دارد تا پس از بررسی زمینه های نظری مدلسازی و نمایش شبکه فضایی، از طریق اولویت بندی مداخلات در خصوص بازگشایی و اصلاح هندسی، منجر به کاهش فاصله ی سفر، افزایش دسترسی و اتصال پذیری شود. جهت روشن شدن نقش و کاربرد نظریه گراف در مدل سازی شبکه، از تحلیل محتوای کیفی بهره گرفته شد و سپس مدل بلوک بندی مجدد، در یکی از بافت های شهر رشت، مورد آزمون قرار گرفت. در این خصوص شاخص پیچیدگی (گراف دوگان)، بهینه سازی توپولوژیکی (الگوریتم مربوطه)، بهینه سازی هندسی (الگوریتم مربوطه و برنامه نویسی در نرم افزار MATLAB)، مرکزیت و اتصال پذیری (SPACE SYNTAX) مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل محتوای کیفی بیان می دارند که جهت تعیین ویژگی های مورفولوژیکی طرح شهری، مناسب خواهد بود تا از گراف دوگان استفاده شود. شاخض پیچیدگی در بلوک مورد مطالعه 8 به دست آمد که از طریق بهینه سازی توپولوژیکی، این عدد به 2 کاهش یافت. با به کارگیری بهینه سازی هندسی نیز میانگین فاصله سفر از 17.4 به 10.68 تقلیل پیدا کرد. یافته های پژوهش حاضر می توانند در طرح های بازآفرینی مورد توجه قرار گیرند تا نواحی تاب آور را پدید آورند.
تحلیل تاثیر الگوهای استقرار ساختمان های بلند برکاهش اثر جزایر حرارتی در فضاهای مابین ساختمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
105-120
حوزههای تخصصی:
ﮔسترش شهرنشینی وافزایش جمعیت درکلان شهرها ازیک سو و رشد فعالیت های صنعتی بزرگ ازسوی دیگرباﻋﺚ ایجادتغییراتی برﺧرداقلیم مناﻃق شهری شده است.یکی ازﻋﻮامل ﻋمده این تغیرات را میﺗﻮان ﺗبدیل شدن کلان شهرها به ﺟزایرﮔرمایی دانست. سوالات مطرح شده در این پژوهش عبارتنداز:1. موقعیت و نحوه استقرار ساختمان های بلند مسکونی چه تاثیری بر کاهش میزان جزایر حرارتی فضای بین ساختمان دارد؟2. جهت گیری ، ارتفاع وفاصله بهینه استقرار ساختمان های بلند در راستای کاهش جزایر حرارتی چگونه است؟ این پژوهش بر مبنای طبقه بندی انواع پژوهش برحسب اهدافش در زمره مطالعات توصیفی و تبیینی است.بر مبنای نتایج در زمره مطالعات کاربردی است.بر مبنای فرایندپژوهش کیفی وکمیّ است.روش تحقیق ترکیبی از روش های توصیفی- تحلیلی و شبیه سازی نرم افزاری با نرم افزار Envi-Met می باشد.داده ها از نوع کمی و کیفی مربوط به کیفیت فضا می باشد،نحوه اجرا شامل مدل سازی مفهومی و نظری، مدل سازی نرم افزاری،تغییر در نوع ومیزان متغییرها و آزمون مدل نرم افزاری برای یافتن پاسخ های بهینه می باشد.به این منظور یک مدل پایه که براساس فرم های رایج شهری در تهران انتخاب ودر آن شاخص هایی مثل نحوه استقراربلوک های ساختمان، جهت گیری،فاصله بین بلوک ها ،ارتفاع بلوکها در نرم افزار Envi-Met مدل سازی وبراساس شاخص سنجش آسایش حرارتی ودرجه حرارت PMV مورد ارزیابی قرار گرفت.باتوجه به خروجی های نرم افزار می توان نتیجه گرفت که نحوه استقرار،فاصله ،جهت گیری وارتفاع در کاهش جزایرحرارتی وتامین شرایط آسایش حرارتی تاثیر مثبتی دارند
بررسی تأثیر تغییر کاربری ابنیه تاریخی در پایداری محیطی؛ نمونه مطالعاتی: سرای کاظمی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
66-85
حوزههای تخصصی:
اهداف: خانه کاظمیان از بناهای تاریخی در شهر تهران می باشد؛ که مورد مرمت و به خانه موزه تهران تغییر کاربری داده شده است. در این پژوهش، به ارزیابی و تحلیل میزان پایداری در تغییر کاربری خانه کاظمیان به عنوان نمونه ای از میراث معاصر تغییر کاربری یافته توسط سازمان زیباسازی شهر تهران و شهرداری تهران پرداخته شده است. روش ها: این پژوهش کاربردی و شیوه جمع آوری داده های آن مطالعات اسنادی و میدانی است. ابتدا به مطالعه و بررسی اصول و شاخص های پژوهش پرداخته شده است. سپس جهت تحلیل شاخص ها در خانه کاظمیان به مشاهده و مصاحبه با 15 نفر از کارشناسان و متخصصان این حوزه پرداخته شده است. یافته ها: پایداری اجتماعی در سطح بالا به دلیل حفظ و تقویت حس زمان، حس مکان، سرزندگی اجتماعی و تجدید خاطرات جمعی، پایداری کالبدی در سطح بالا، به دلیل تغییرات منعطف و حفظ اصول، ساختار و ارزش های تاریخی- فرهنگی بنا، پایداری عملکردی پایین به دلیل تنوع پایین کاربری و فعالیت و تطابق پایین با نیاز ساکنان بافت پیرامونی، پایداری اقتصادی در سطح پایین به دلیل سودآوری اقتصادی پایین و پایداری زیست محیطی در سطح متوسط ارزیابی شده است. نتیجه گیری : می توان معیارهایی نظیر تغییر کاربری سازگار در خانه های تاریخی با رعایت اصول و فرایند مشخص، توجه به ارزش های اجتماعی و فرهنگی بنا، توجه به ارزش های زیست محیطی و ارزش های بازار و ایجاد رونق اقتصادی مستمر را در ایجاد توسعه پایدار در خانه های تاریخی و حرکت در مسیر توسعه پایدار موثر دانست.
تبیین اولویت های مؤثر بر افزایش مشارکت اجتماعی در توسعه معماری میان افزا در بافت های تاریخی (مطالعه موردی: گذر تاریخی محمدیه شهر قزوین)
حوزههای تخصصی:
رشد روزافزون جمعیت شهرنشین ، گسترش افقی شهرها و فرسودگی بافت های شهری ، سبب اتلاف سرمایه های اجتماعی ، اقتصادی و هدررفت زمین می شوند امروزه توسعه معماری میان افزا به عنوان راهکاری جهت احیاء و پویایی بافت های شهری و صرفه جویی در سرمایه ها مورد توجه قرار می گیرد. در مسیر تحقق "توسعه معماری میان افزا"، شرکت ارادی و آگاهانه افراد تحت عنوان"مشارکت اجتماعی" در امور، بسیار تسهیل کننده است که می تواند در قالب مشارکت محلی و ساده سازی فرایند معماری بروز یابد. در این پژوهش با فرض بر همبستگی دو متغیر فوق، سعی بر آن است تا عوامل افزایش دهنده مشارکت اجتماعی در توسعه معماری میان افزا، ضمن تبیین، اولویت بندی شوند. بدان سبب که توسعه معماری میان افزا با درنظر داشتن تنوع فرم و ظاهر ابنیه، اختلاط کاربری ها و افزایش حس تعلق، به عنوان راهکارهای توسعه، به ایجاد اعتماد در مردم ، کاهش تمرکزگرایی ، مشارکت و حضور مؤثر افراد در تمامی مراحل کمک می نماید. پس از مطالعات کتابخانه ای و میدانی، برای متغیرهای فوق؛ شاخص ها، مؤلفه ها و برای هر مؤلفه، گویه هایی و سپس با توجه به گویه ها، پرسشنامه ای تدوین و با استفاده از نرم افزار spss، پایایی پرسشنامه و در ادامه ضریب فریدمن برای تمامی مؤلفه های هر دو متغیر به صورت جداگانه محاسبه شد. با توجه به ماحصل تحقیق، جهت بهره مندی از مشارکت اجتماعی مردم در امور، لازم است آنان را مورد تشویق و توانمندسازی قرار داد. بنابر مطالب منتج از نمونه ی مورد مطالعه، شاخص کارکردی – عملکردی در متغیر توسعه معماری میان افزا به عنوان مؤثرترین عامل، مؤلفه وضعیت موجود محله(تأمین نیاز کاربران) در دومین رده و پس از آن گویه توجه به هویت تاریخی محل که میان هر دو متغیر مشترک بوده در سومین رده قرار داشته و پس از آن ها سایر گویه های مشترک میان دو متغیر ، نظیر حس تعلق مؤثر بوده و عوامل دیگر در رتبه های بعدی قرار خواهند گرفت.
بررسی تأثیر «نوع نحو فضا» بر «میزان اجتماع پذیری» مراکز اجتماعی از منظر فلسفه اخلاقی «رو-در-روییِ» لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴۸
21 - 34
حوزههای تخصصی:
تشدید روزمرگی و کاهش حیات اجتماعی، توجه به بستر مناسب برای حضور طیف وسیعی از گروه های مختلف اجتماعی در طراحی فضاهای عمومی را ضروری می سازد. هدف تحقیق کشف کیفیات فرمی است که در طراحی مرکز اجتماعی بتواند کیفیت اجتماع پذیری فضا را افزایش دهد. برای پرداختن به این هدف، لویناس به عنوان فیلسوفی مطرح در حوزه اخلاق در کنار نظریات تخصصی مطرح در معماری و شهرسازی انتخاب شده است. در این راستا، پس از شناسایی مؤلفه های اجتماع پذیری و نحو فضا، مبتنی بر موافق و غیر موافق با دیدگاه لویناس سه سناریو مختلف از مؤلفه های نحو فضا در محیط مجازی طراحی شد. سپس داده ها در سطح ترتیبی از میان گروهی که در سناریو های مجازی پیمایش کرده اند جمع آوری و با نرم افزار spss تحلیل شدند. نتایج نشان می دهد سناریوی دارای کیفیات ارتجال، پیچیدگی، بی نظمی و کنترل ناپذیری، ظرفیت بیشتری برای اجتماع پذیری موردنظر لویناس در طراحی مرکز اجتماعی دارند.
واکاوی ریشه های تحول و نقد دوره دوم آموزش معماری در دانشکده هنرهای زیبا (1348-1359)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - معماری و شهرسازی دوره ۲۶ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
57 - 68
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق واکاوی ریشه های تحول و نقد دوره دوم آموزش آکادمیک معماری از سال تا 1348 تا 1359 در دانشکده هنرهای زیبا است. روش به کار رفته در این تحقیق تحلیل تفسیری-تاریخی است. بررسی های تحقیق نشان می دهد که ریشه های تحول با توجه به عوامل بیرونی نظیر تحولات در مقیاس جهانی، تحولات اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور و تغییر سیستم آموزشی در دانشگاه تهران، و عامل درونی تغییر شرایط در دانشکده هنرهای زیبا بود. از اصلی ترین نقاط قوت این تحول توجهاتی در زمینه های مباحث تئوریک معماری، تحولات روز دنیا، مسائل اجتماعی و مقولات شهرسازی بود. مهم ترین نقاط ضعف را می توان عدم تحقق سیستم منسجم آموزشی، غلبه بعد نظری بر عملی و عدم توجه کافی به ابعاد فنی و اجرایی دانست.به نظر می رسد چنانچه تحولات حالتی تدریجی می یافت به موفقیت های بیشتری منجر می شد. کوتاهی این دوره از نظر زمانی در عدم شکل گیری یک سیستم آموزشی منسجم مؤثر بوده است. با توجه به تاثیرپذیری سیستم آموزش حال حاضر معماری در کشور از تحولات این دوره، به نظر می رسد توجه به اهداف و روش های این دوره، هم گام با تحولات روز دنیا و با در نظر گرفتن نیازهای در حال تحول جامعه ایران در تقویت آموزش حال حاضر معماری موثر است.
امکان سنجی بهره گیری از انرژی های نو در تهران براساس تحلیل اطلاعات اقلیمی
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله، امکان سنجی بهره گیری از انرژی های نو در شهر تهران است. در حال حاضر با توجه به شناخت شیوه-هاى طراحى و قابلیت بررسى آن ها به صورت بومى، وجود دانش و فن آورى تولید بومى فتوولتاییک ها در ایران طراحى و ساخت ساختمان هایى با این فن آوری در ایران دور از دسترس نیست. در این پژوهش اطلاعات اقلیمی سایت مورد نظر در موقعیت ایستگاه سینوپتیک امام خمینی تهران و شهر سالت لیک سیتی با یکدیگر مقایسه شد و بعد از اثبات شرایط اقلیمی مشابه دو منطقه به بررسی بهره گیری از انرژی های نو در سالت لیک سیتی پرداخته شد و بنابراین راهکارهایی برای استفاده از انرژی های نو در تهران ارائه شد. در این پژوهش به شیوه تطبیقی اطلاعات اقلیمی ایستگاه هواشناسی فرودگاهی امام خمینی در مقایسه با اطلاعات اقلیمی شهر سالت لیک سیتی قرار گرفت. استخراج اطلاعات از سازمان هواشناسی بوده و در تدوین مطالب از مقالات معتبر داخلی و خارجی استفاده شده است.
سیر تکوینی اندیشه امس راپاپورت در حوزه فرهنگ و مطالعات رفتار-محیط
حوزههای تخصصی:
راپاپورت از جمله فرهنگ گرایانی است که پژوهش های وسیعی در زمینه فرهنگ در حوزه معماری و مطالعات شهری انجام داده و بخش زیادی از عمر پژوهشی خود را به مطالعات رفتار-محیط اختصاص داده است. لذا بررسی سیر تحول اندیشه های وی در این عرصه بسیار حائز اهمیت می باشد. از این رو، هدف پژوهش حاضر بررسی خط فکری راپاپورت در زمینه فرهنگ و مطالعات رفتار-محیط به ویژه در دو دهه ی اخیر و شناسایی تازه ترین نظریات وی می باشد. این پژوهش از نوع مروری توصیفی دانست که طی آن از روش اسنادی و مطالعه مقالات و کتب معتبر بهره گرفته شده است. نتیجه آن که، راپاپورت با حرکت از پارادایم هنری در معماری به سمت پارادایم علمی در حوزه مطالعات فرهنگی در معماری و شهرسازی به دستاوردهای مهمی به ویژه در زمینه ی مطالعات رفتار-محیط دست یافته است. وی در دو دهه ی اخیر به دنبال بسط نظریه ای علمی بوده که بتواند به عملیاتی ساختن مقوله ی فرهنگ یاری رساند. از دید راپاپورت، همه ی پژوهش های وی گام های مقدماتی برای دستیابی او به نظریه توصیفی بوده است که این امر نشان گر پیوستگی و تداوم در روند مطالات راپاپورت می باشد؛ گویی هر قطعه به قطعه های قبلی افزوده می شود. با وجود برخی نقدها به رویکرد مطالعات رفتار-محیط راپاپورت می توان گفت این رویکرد هنوز پیشرفت اصلی در زمینه طراحی محسوب می شود.
نقش علم و روش های علمی در پیدایش نسل اول نظریه های فرآیند طراحی
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
104-118
حوزههای تخصصی:
ورود روش های علمی به عرصه طراحی، یکی از نقاط عطف تحول نگرش به فرآیند طراحی بوده است. بحث درباره روش های علمی در طراحی و نگاه نظام مند و خارج از ابهام به آن، نظریه های فرآیند طراحی را در بدو شکل گیری تحت تأثیر قرار داده است. این تأثیر، منجر به پیدایش انواع گوناگونی از مدل های فرآیند طراحی _ از جمله در معماری_ موسوم به مدل های نسل اول شده است. در این راستا، چرایی و چگونگی اثرگذاری علم و روش های علمی در نظریه های فرآیند طراحی، سؤالی است که این تحقیق، مورد واکاوی قرار می دهد. بررسی روش های علمی در قالب عوامل تأثیرگذار بر فرآیند طراحی، می تواند به ارتقاء آگاهی و دانش نسبت به عمل طراحی کمک نموده؛ عدم قطعیت در تصمیم گیری های طراحی را کاهش داده؛ و مسیری شفاف تر و دقیق تر را نمایان سازد. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، نحوه به کارگیری روش های علمی را در زمینه نظریه های فرآیند طراحی مورد بررسی قرار می دهد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که چگونه تمایل به توسعه علم طراحی و طراحی علمی، منجر به تولید انواع روش ها یا مدل های طراحی، به گونه ای منطقی و عینی شده و درنهایت، به شکست، ناکامی و عدم کاربرد آن ها در واقعیت یا عمل فرآیند طراحی منتهی شده است.