فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۰۰۱ تا ۲٬۰۲۰ مورد از کل ۹٬۷۲۲ مورد.
منبع:
منظر دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۴
18 - 27
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر پروژه های زیادی در سطح شهرها اجرا شده است که به دلایل زیاد علی رغم توانایی هایشان، تأثیر عمده ای در کیفیت محسوس شهر و داوری شهروندان از آن برجا نگذاشته اند و منظر شهری نابسامان امروز شهرها علی رغم تلاش های متولیان امر در افزایش کمی پروژه های آن، همچنان از بُعد کیفی و معنایی دارای مشکلاتی است که باعث ایجاد نارضایتی در مردم می شود. شاید بتوان گفت دلیل اصلی این مسئله، مدیریت محور بودن و عدم حضور و مشارکت واقعی مردم در این پروژه هاست. به نظر می رسد هرچه پروژه های شهری به عنوان «منظر» دیده شوند، باب مشارکت نیز بیشتر باز می شود. رویکرد منظرین می تواند تضمین مشارکت زیربنایی در پروژه های شهری باشد. بنابراین سؤال اصلی این پژوهش این است که چه ظرفیت های اختصاصی در رویکرد منظر وجود دارد که این رویکرد را جهت تحقق مفهوم مشارکت مناسب تلقی می کند؟ هدف از این پژوهش بررسی ارتباط نظری میان مفهوم منظر به عنوان مفهومی وابسته به مخاطب و مفهوم مشارکت، جهت لزوم و به کارگیری آن در تولید پروژه های شهری جهت افزایش کیفیت و رضایتمندی مخاطب از این پروژه هاست. در این پژوهش کیفی، ابتدا مفاهیم اصلی پژوهش (مشارکت و منظر) بررسی شده و سپس با استفاده از قیاس و استدلال منطقی، به بررسی ارتباط میان مشارکت و منظر و تعریف این پژوهش از مشارکت مورد نظر در منظر پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد در تعریف منظر ادراک مخاطب مهمترین و اساسی ترین رکن است، بنابراین تعریف منظر تعریفی اساساً از پایین به بالا و از نگاه مخاطب است. همین دیدگاه، اصلی ترین ظرفیت منظر در تحقق مشارکت را تبیین می کند، زیرا تعریف مشارکت نیز از دیدگاهی مردم محور نشأت می گیرد. در درجات بعدی مواردی چون تأثیرگذاری و تأثیرپذیری مستمر مخاطب از منظر، نقش فعالانه او در ساخت منظر و در نهایت منظر به مثابه موجودیتی دموکراتیک، اجتماعی و وابسته به مردم، از ظرفیت های دیگر منظر است که ارتباط آن را با مفهوم مشارکت نشان می دهد. در نهایت می توان گفت در صورتی که پروژه های شهری با رویکرد منظرین ساخته شوند، به دلیل اینکه ناگزیر به شناخت ذهن مردم هستند، مشارکت حداکثری تأمین شده و اساساً مشارکت مفهومی نهفته در منظر است.
بررسی عوامل مؤثر بر دوام و مقاومت بتن در سازه های هیدرولیکی
حوزههای تخصصی:
سازه های هیدرولیکی نقش اساسی در سیستم اقتصادی کشور دارند و جزو سازه های استراتژیک محسوب می شوند و ضروری است از عملکرد و دوام مناسبی برخوردار باشند.از عوامل موثر بر دوام و کارایی این نوع سازه ها می توان به تاثیر نسبت آب به سیمان در مقاومت سایشی، تخلخل و نفوذپذیری بتن به کار رفته در ساخت آن ها وتاثیر افزودنی هادرطرح اختلاط بتن اشاره نمود. بنابراین ضروری به نظر می رسدکه با توجه به فناوری نوین این نوع از بتن ها، تحقیق و بررسی بیش تری بر روی آن ها و پارامترهای موثر بر دوام و مقاومت بتن صورت پذیرد. هدف از این پژوهش، شناخت مهم ترین عوامل موثر بر دوام و مقاومت بتن در سازه های هیدرولیکی همچون استفاده از الیاف در بتن، نانوسیلیس ها و میکروسیلیس ها، مقاومت سایشی، نفوذپذیری مقاومت در برابر کاویتاسیون و تخلخل بتن می باشد. روش تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی و در قالب بررسی متدهای عملکردی دوام و مقاومت بتن در سازه های هیدرولیکی می باشد. طبق این روش، پس از معرفی و بررسی هر کدام از عوامل مذکور، ویژگی های دو عامل استفاده از میکروسیلیس ها و الیاف بتنی در قالب جدول شماره(5) جمع بندی گردید. سپس به هر کدام از ویژگی های برشمرده شده برای هر دو عامل، ضریب اهمیت در سازه های هیدرولیکی اختصاص یافت. نتایج حاصل از این مقایسه گواه این مطلب بود که استفاده از الیاف در بتن مصرفی در سازه های هیدرولیکی، از اهمیت و کارایی بیش تری نسبت به دیگر عوامل برخوردار است.
تحلیل معیارهای کالبدی بناهای میان افزا به منظور به کارگیری در طراحی و ارزشیابی آن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم مهر ۱۴۰۰ شماره ۱۰۰
41 - 58
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تاکنون رویکردهای مختلفی در خصوص طراحی بناهای میان افزا مطرح شده که دسته بندی آن رویکردها عمدتاً با تأکید بر موضوعات کالبدی بوده است. از این رو معیارهای کالبدی در طراحی بناهای میان افزا واجد اهمیت هستند ولیکن می توان گفت با توجه به عدم وجود گفتمانی واحد در خصوص معیارهای کالبدی تأثیرگذار برای انتخاب رویکردها از نظر نظریه پردازان و همچنین وجود تفاوت های محرز در مورد معیارهای معرفی شده و فقدان برخی معیارها در این تعاریف، اهمیت درنظرگرفتن تمامی معیارهای کالبدیِ مؤثر و دستیابی به یک مجموعه منسجم ضروری به نظر می رسد. هدف پژوهش: هدف این پژوهش تحلیل و بررسی نظریات مختلف به منظور تدقیق و دستیابی به مجموعه ای جامع از معیارهای کالبدی تأثیرگذار در انتخاب و تعریف رویکردها و دسته بندی آن ها در معیارهای اصلی و زیرمعیارها به جهت به کارگیری در طراحی و ارزشیابی بناهای میان افزاست. روش تحقیق: این پژوهشِ توصیفی-تحلیلی به منظور ساماندهی معیارهای اشاره شده از سوی نظریه پردازان و نهادهای مرتبط در سامانه ای جامع تر، از راهبرد استدلال منطقی و تکنیک تحلیل محتوا با استفاده از منابع کتابخانه ای، بهره گرفته است. نتیجه گیری: در نتیجه این پژوهش تمامی آن معیارها در چهار حوزه کلیِ 1. موقعیت قرارگیری، 2. فرم و شکل، 3. مقیاس و تناسبات، 4. ویژگی های ظاهری مصالح به دلیل داشتن بیشترین فراوانی و اهمیت در مبانی بررسی شده، به عنوان معیارهای اصلی، طبقه بندی شده و سپس زیرمعیارهای هر یک از آن ها در قالب یک نمودار ارائه شده است تا بتوانند به منظورِ تعیین رویکردهای مختلف در خصوص طراحی و ارزشیابی بناهای میان افزا کمک کننده باشند.
ارزیابی سازگاری اقلیمی اقامتگاها ی موجود در جزیره های قشم، هرمز و هنگام
منبع:
معماری شناسی سال چهارم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
56-68
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر اقامتگاه هایی با عنوان اقامتگاه بوم گردی در صنعت گردشگری کشور پدیدار شده اند. از اهداف اصلی ساخت این اقامتگاه ها سازگاری بنا با محیط، توجه به اقلیم منطقه و پایداری بنا می باشد. همچنین اقامتگاه هایی با رویکردهای جدیدتری چون اقلیمی و پایداری بنا شده اند که بدون توجه به معماری بومی منطقه طراحی و ساخته شده اند. توقع می رود که این بناها کیفیت بیشتری نسبت به بناهای بومی منطقه داشته باشند زیرا با علم روز ساخته شده اند و جوایز معماری روز دنیا را هم دریافت کرده اند. هدف این مطالعه بررسی سه اقامتگاه بوم گردی در جزایر دریای خلیج فارس (قشم، هنگام و هرمز) از نظر سازگاری بنا با مولفه های اقلیمی معماری منطقه می باشد. روش این پژوهش کیفی از نوع تحلیل محتوی اسنادی-کتابخانه ای است. در ابتدا اطلاعات ژئوفیزیکی و اهداف اقلیمی این سه جزیره شناسایی شده بعد مولفه های اقلیمی آنها استخراج شده است و در ادامه بر اساس راهکارهای اقلیمی به بررسی این سه بنا پرداخته شده است. در انتها تمام یافته ها در جدولی به صورت خلاصه جمع آوری شده و به مقایسه ی سازگاری بناها با اقلیم منطقه پرداخته شده است. در این پژوهش فرض بر این است که اقامتگاه تازه تاسیس ماجرا، واقع در جزیره ی هرمز با توجه به رویکرد اقلیمی- زیستی، سازگاری بیشتری با محیط داشته باشد ولی بلعکس بنای قدیمی ساخت (دورشه در قشم) و بنای جدیدی که با رویکرد معماری بومی (گاروم زنگی) ساخته شده اند، سازگاری بیشتری با محیط دارند. در این پژوهش نتیجه گرفته شد که الگوهای معماری هر منطقه با اقلیم، فرهنگ و تاریخ همان منطقه سازگار شده اند. این سازگاری قرنها طول کشیده و عدم توجه به این الگوها سبب خلق بناهایی که با اقلیم و فرهنگ منطقه سازگار نیستند شده است. معماران باید تلاش کنند که به جای حذف الگوها، الگوهای موجود هر منطقه را بر اساس نیازهای جدید بروز رسانی کنند.
پژوهشی بر جایگاه طبیعت در حس سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در چند دهه اخیر با افزایش روند شهرنشینی و انبوه سازی مسکن در کشور، ایجاد فضای طبیعی در شهرها که از عوامل مؤثر در افزایش سرزندگی ساکنان می باشد رنگ باخته است. بر این اساس، هدف این پژوهش بررسی جایگاه طبیعت بر سرزندگی ساکنان در مجتمع های مسکونی است. چهار مجتمع مسکونی اکباتان در تهران، پردیسان در قم، زیتون در اصفهان و مهرگان در قزوین به عنوان محدوده مطالعاتی انتخاب شدند. پژوهش به لحاظ هدف شناختی، روش انجام آن توصیفی - تحلیلی و روش پژوهش تلفیقی از روش کیفی و کمی است. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه و مشاهدات میدانی از محل؛ و روش تجزیه وتحلیل داده ها، استفاده از مدل ANP است. پس از شاخص سازی بر اساس نتایج، سرزندگی در مجتمع مسکونی زیتون و اکباتان وضعیت بهتری نسبت به مجتمع مسکونی پردیسان و مهرگان دارد. در مؤلفه ها نیز، در مؤلفه کالبدی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه ادراکی دو مجتمع اکباتان و زیتون، مؤلفه اجتماعی مجتمع زیتون و در مؤلفه های بصری و عملکردی نیز اکباتان و مؤلفه زمانی نیز دو مجتمع اکباتان و زیتون بهترین وضعیت را داشته اند. در راستای بررسی شاخص طبیعت و تأثیر آن بر سرزندگی مطالعات میدانی از طریق ساکنین با تدوین پرسشنامه انجام شد، بر اساس فرمول کوکران و جدول مورگان 384 پرسشنامه برای هر مجتمع تهیه، سپس شاخص های مورد بررسی مورد تحلیل واقع شد خروجی تحلیل بر اساس ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شده است بر این اساس به ترتیب اکباتان و زیتون، بر اساس میزان فضای سبز و رضایت ساکنین در وضعیت بهتری قرار داند.
تبیین و بازتولید قدرت های مؤثر بر افزایش کیفیت حضورپذیری بانوان با رویکرد ایرانی-اسلامی (نمونه موردی: فضای شهری پیرامون بقاع متبرکه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۵
97 - 110
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری اطراف بقاع متبرکه به دلیل ماهیت دینی- آیینی خود بستر مناسبی جهت حضور امن و آزادانه بانوان فارغ از نگرش های جنسیتی ایجاد کرده است. هدف این پژوهش تبیین کیفیات موجود در فضاهای شهری خاص )بقاع متبرکه( و مؤلفه های موجود در آ نها از منظر نظام ادراکی- معنایی بانوان بوده تا در این راستا به تبیین ویژگ یهایی جهت حضور مطلوب بانوان در فضاهای مختلف دست یافت. روش شناسی کلی فرآیند پژوهش، «روش تحقیق کیفی » بوده است. یافته های کیفی مطالعه با بهر هگیری از نظریه زمینه ای نشان داد که هشت مؤلفه ی ناظر کل، احترام به فضا، قلمرو ذهنی پنهان فضا، ترس از انجام خطا، امید به تشویق، بعد آموزش محور فضا و محرمیت ب هعنوان قدرت های مؤثر برافزایش حضور پذیری زنان مؤثرند. مقوله هسته این بررسی نیز «بازتولید معانی ایمانی و آیینی در فضاهای مذهبی و تأثیر آن بر کیفیت حضور پذیری زنان در فضا » هست.
بررسی و مقایسه تزیینات مسجدجامع زواره و مسجدجامع اردستان با توجه به سبک های معماری رازی و آذری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بعد از اسلام، مساجد در شهرهای مختلف و در دوره های مختلف تأسیس شدند. درمجموع روش های معماری ایران بعد از اسلام دارای چهار سبک می باشد: خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی. اوج ساخت مساجد در ایران در سبک رازی است. این سبک در دوره سلجوقی و در فلات مرکزی ایران به اوج خود رسید. در این میان، نام دو مسجدجامع اردستان و زواره در کنار مسجدجامع اصفهان از مهم ترین بناهای این سبک و این دوره به شمار می آید. از عناصر شاخص و مشترک این دو مسجد و دلیل انتخاب آن ها، یکسان بودن معمار، منطقه جغرافیایی یکسان و نزدیک بودن سال ساخت هر دو بنا می باشد. در این پژوهش، ابتدا ویژگی های تزییناتی این دو مسجد و سپس با برشمردن ویژگی های سبک معماری رازی و آذری، ارتباط تزیینات آن ها با این سبک ها بررسی می شود. شیوه پژوهش توصیفی تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات، از منابع کتابخانه ای و بررسی میدانی بناهاست. نتایج حاصل از بررسی دو مسجد تأیید می کند که عناصر تزییناتی مسجد جامع اردستان بیشتر به ویژگی های معماری دوره سلجوقی و سبک رازی و عناصر تزییناتی مسجدجامع زواره بیشتر به ویژگی های معماری دوره ایلخانی و سبک آذری نزدیک می باشد. همچنین عناصر مشترکشان بیشتر در زمینه ساختاری و اختلافات آن ها بیشتر در زمینه تزیینات است.
نقش پروپاگاندا در بروز مفاهیم جدید معماری در عصر دیجیتال
منبع:
رف سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
63 - 80
حوزههای تخصصی:
توجه به فرهنگ در مطالعات مرتبط با حوزه جامعه شناسی در معماری در سال های گذشته بیشتر شده است. تغییر شیوه زندگی مردم و انتظارات افراد جامعه، با روش های از پیش برنامه ریزی شده و دستکاری نمادین در تبلیغات موجب گرایش توده های جامعه و ایجاد تمایل در مردم برای استفاده از محصولاتی در حوزه برنامه ریزی شهری و معماری شد که در مسیر تأمین اهداف مبلغان آن است. روش پژوهش بر مبنای پارادیم تئوری انتقادی است که با تبیین فرضیه های پژوهش بر اساس مطالعات استنادی و با رویکرد کیفی، با استفاده از سه وجهی راهبردی (تحلیل کیفی نمونه موردی، تطبیق نظری و استدلال منطقی با صوری سازی گزاره ها) سه فرضیه را مورد بررسی قرار داده است و (با نگاهی زنجیره وار) به دنبال کشف مکانیسم اثرگذاری پلتفرم های اینترنتی و فضاهای مجازی بر ماهیت انسان معاصر و نیازهای او در جوامع عصر جدید و همچنین در طول آن نحوه اثرگذاری این عوامل بر گونه های معماری (و میزان استفاده انسان عصر دیجیتال) در فضاهای عمومی شهری است. تحلیل نمونه های موردی نشان می دهد، فضای مجازی بستری مناسب برای ترغیب افراد به گونه های جدید معماری است. معماران شاخص با طراحی گونه های معماری مفاهیم جدیدی را به این عرصه جامعه وارد می کنند. نهایتا بر اساس ارزش صدق فرضیه ها، می توان نتیجه گرفت در جوامع امروزی، پروپاگاندا و سیاست گذاری حاکم بر جامعه، با تاثیر بر فرهنگ و انتظارات افراد در کنترل گونه های جدید معماری و آثاری که معماران شاخص طراحی می کنند و همچنین بروز مفاهیم جدید معماری نقش دارد.
نقد تولید فرم معماری در فرآیند خودآگاه مبتنی بر آراء فلاسفه، نظریه پردازان معماری و روانشناسان معاصر
منبع:
رف سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳
81 - 100
حوزههای تخصصی:
طراح معاصر به جایگاه خود به مثابه یک هنرمند اتکای بسیار زیادی دارد. زبان فردی و علائق شخصی، باعث می شود وی نتواند به درستی انبوه اطلاعات پیچیده ای که در پروژه با ان مواجه می شود را سازماندهی کند و بر اساس آن طرح جامعی بدهد؛ در نتیجه عدم صلاحیت خود را در پس شوریدگی یک شخصیت هنری پنهان می کند. از دیگر نقاط اتکایی وی، استفاده صرف از ابزارهای دیجیتال در فرایند طراحی است. روی اوردن به توسعه ی دیجیتال عملاً فرایندهای اندیشه و تخیل انسان را از پیوند ذاتی شان با حافظه، تن، خیال و مفهوم «هست بودن» و حس «خویشتن» منفصل کرده است. آنچه در این میان برای ساماندهی فکری طراحان راه گشاست، در دو قسم مورد پژوهش قرار گرفته است که به دلیل شیوه کیفی موضوع، پژوهش بر پایه روش تحقیق تطبیقی می باشد. الف) بررسی نظریات معماران مؤلف؛ کسانی که آثار ارزنده خلق کرده و مبانی فکریشان را به رشته تحریر دراورده اند. نکته مورد توجه در نظریات ایشان که متاثر از فلاسفه هستند، توجه و تاکید به "تجربه زیسته" است، تجربه گذشته و حال، چیزی است که در کالبد طراح بعنوان ظرف نهفته است و در هنگام ایده پردازی از ذهن به دست و از دست مجددا به کالبد معماری مبدل می گردد. مبنای تفکرمعماران صاحب نظر در ارتباط با «تئوریِ فرم معماری» بسیار به یکدیگر نزدیک است. ب) ویژگی های فردی طراح بصورت ناخواسته در تولید فرم تاثیرگذار هستند. بنابراین در قدم بعدی، نگارندگان، شناخت ویژگی های شخصیتی بر پایه مباحث روانشناختی در سامان دادن به اشفتگی فکری طراحان و جلوگیری از فردگرایی محض را کمک کننده دانسته اند. بر مبنای مقایسه های تطبیقی نظریه های روانشناسان مختلف، این نتیجه حاصل می شودکه طراح در بخش های مختلف شخصیتی خویش می تواند کنکاش کند، نقاط قوت و ضعف خود، تجارب اندوهگین و شاد، احساسات و ...بررسی و ویژگی های شخصیتی خود را تعدیل نماید؛ هرچه طراح به لحاظ شخصیتی متعادل تر، میزان هیجانات کاذب وی در تولید فرم کمتر و پاسخدهی فرم معماری تولید شده توسط وی، جامع تر و کامل تر خواهد بود.
بررسی و تحلیل سازمان فضایی منطقه کلانشهری تهران با استفاده از جریان فضایی سفرها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات نوین برنامه ریزی منطقه ای الگوی سازمان فضایی مناطق هرچه بیشتر تحت تأثیر تعاملات میان سکونت گاه هاست، این امر باعث شکل گیری پیوندهایی میان کانون ها می شود و در صورت هدایت صحیح روند سازمانیابی فضا می تواند به یکپارچگی فضایی-عملکردی منطقه بیانجامد. براساس مستندات طرح های فرادست نیروهای مرکز گرا به سمت کلانشهر تهران، سیل عظیم نیروهای کار و جریان افراد با هدف برخورداری از خدمات و تسهیلات برتر متمرکز شده در تهران، سازمان فضایی نامتعادلی را تداعی می نماید. این پژوهش با بهره گیری از روش بررسی و تحلیل جریان سفرها (تعداد مسافران جابه جاشده بین شهرهای منطقه کلانشهری تهران)، الگوی حاکم بر سازمان فضایی منطقه کلانشهری تهران بازشناسی و روند تحولات آن بررسی شود. نتایج نشان می دهد به موازات کاهش سهم تمرکز جریان سفرها از کلانشهر تهران، نقش شهرهای پیرامونی در نظام اسکان و فعالیت در منطقه افزایش یافته و الگوی سازمان فضایی منطقه کلانشهری تهران در طی دوره مورد بررسی (1375-1390) از یک الگوی متمرکز با تسلط شهر تهران به تدریج به یک حوزه گسترده با مراکز جمعیتی و عملکردی متعدد تکوین یافته است. تحلیل های شبکه جریان سفرها گرایش به سوی الگوی متعادل تر در پراکنش فعالیتها در منطقه و افزایش مراکز سطح دو را بیان می کنند.
خاستگاه تعدد گنبدخانه در مسجد جامع سمرقند (بی بی خانم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسجد بی بی خانم سمرقند با چهارایوان و سه گنبدخانه در یک میانسرا از آثار مهم دوره تیمور است که کمتر به چند گنبدخانه ای بودن آن توجه شده. برای یافتن ریشه های طرح مسجد که هدف پژوهش است، ضمن بررسی متون تاریخی دوره تیموری با استفاده از روش تفسیری- تاریخی و بررسی پژوهش های معاصر و قیاس آن ها با هم به روش استدلال منطقی، به این سوالات باید پاسخ داد که الگوی مسجد بی بی خانم را در کجا می توان یافت؟ و چه نمونه های دیگری با این ساختار وجود دارد؟ متون تاریخی به بازدید تیمور از مسجد جهان پناه دهلی، حمل مصالح برای ساخت مسجد از هند اشاره کرده اند و ازطرفی وجود تجارب بناهای چهارایوانیِ سه گنبدخانه ای مانند رباط شرف و رباط ماهی در پیش از این، بعلاوه گرایش عظمت گرای به ارث رسیده از دوره ایلخانان و گنبدخانه های رفیع مقابل هم در بناهای آن دوره مجموعا می تواند ایده های اصلی طراحی مسجد جامع سمرقند را تدوین کرده باشد. این طرح برای مسجد در ایران مورد اقبال قرار نگرفت و بجز در جامع عباسی در دوقرن بعد تکرار نشد. عملکرد گنبدخانه های جانبی بی بی خانم و جامع عباسی عبادی و در بنای جهانپناه، همچون جامع یزد که درپیش از آن ساخته شده ارتباطی است.
مروری بر مفاهیم انتقال، دگرگونی و تغییرات محیط شهری و نسبت و ارتباط آن ها با یکدیگر
منبع:
هویت محیط دوره دوم بهار ۱۴۰۰ شماره ۶
107 - 88
حوزههای تخصصی:
تغییرات محیط شهری به منظور ایجاد شرایط مطلوب زندگی، فرآیندی همیشگی، مداوم، بلند مدت و دارای اثرات طولانی و وسیع در تکامل شهرها می باشد. شهرها با هدف ایجاد یک محتوا و معنای جدید، بارها دستخوش دگرگونی ها، تغییرات و در-نهایت انتقال به ساختاری دیگر به صورت ارادی و یا غیرارادی می شوند. اما آنچه در مفاهیم انتقال، دگرگونی و تغییر مشخص نیست، مفهوم شناسی و جایگاه و رابطه میان آن ها، انواع، ابعاد و اهداف هر یک از آن ها می باشد. به طوری که مفاهیم مذکور در بسیاری از پژوهش ها به جای یکدیگر استفاده می شوند. بازیابی و معرفی نقش هر یک از اجزای متشکله انتقال، دگرگونی، تغییرات شهری و هم چنین تاثیر و رابطه آن ها بر یک دیگر را می توان به عنوان هدف اصلی پژوهش دانست. براین اساس در این نوشتار به روش توصیفی و تحلیل محتوا و با استنتاج نتایج کاربردی، بر پایه مرور متون و اسناد مرتبط، به بررسی آراء و نظرات صاحب نظران پرداخته می شود. هم چنین برای دستیابی به یافته ها از روش فرا ترکیب به عنوان نوعی از روش فرا مطالعه استفاده شده است. پی بردن به تفاوت ها و جایگاه هر یک از مفاهیم دگرگونی، انتقال و تغییرات شهری و هم چنین به انواع فرآیند تغییرات شهری و روابط آن ها با یک دیگر از یافته های پژوهش می باشد. در نهایت این گونه می توان بیان نمود که انتقال باعث ایجاد دگرگونی های گوناگون شهری در ابعاد مختلف کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و زیست محیطی می گردد که خود منجر به بروز تغییرات شهری نمایان و نهان وسیع در ابعاد مطرح شده است. پس تغییرات شهری جزء پویا و جدایی ناپذیری از انتقال و دگرگونی شهری می باشند.
شناخت و تحلیل کالبدی معماری بومی روستای لیوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۲
153 - 169
حوزههای تخصصی:
معماری بومی روستایی در بستر طبیعت شکل می گیرد و پیوندی بین انسان و طبیعت بر اساس این معماری ایجاد می گردد که لازمه آن هنری کاربردی در خدمت نیاز انسان است. برای فهم این هنر رجوع به نمونه های موجود و شناخت و تحلیل آن ها بهترین مسیر است. هدف مقاله حاضر شناخت و تحلیل دلایل شکل گیری یکی از روستاهای منحصربفرد معماری ایرانی است. روستای لیوس علاوه بر این که حامل الگوهای معماری بومی روستایی ایران است، ویژگی های کالبدی خاصی دارد که برآمده از محیط شکل گیری روستا -کوه پایه های جنوب غربی زاگرس- است. بر مبنای هدف شناخت معماری بومی در روستای لیوس سؤال، استقلال در ساخت وساز(بوم آورد بودن معماری روستای لیوس) و پیوند با محیط پیرامون چگونه باعث بروز عناصر معماری و ساختاری و فرم های جدید در این روستا شده است؟ شکل می گیرند. بنابراین روش میدانی و پیمایشی برای گردآوری اطلاعات و پس از آن تحلیل مطالعه موردی مبنای روش تحقیق قرار گرفت. روستای لیوس در 80 کیلومتری شمال شرق دزفول، در دامنه کوهی صخره ای قرار دارد. تحلیل کالبد روستا در دو مقیاس کلان شامل: معابر، جهت گیری خانه ها و بازشوها، معماری پلکانی؛ و خرد شامل: کیفیت ورود و ابعاد بازشوها، مصالح، پوشش ها، کنوسازی و عایق بندی بام، تابو (ظرف سفالی بزرگ برای ذخیره حبوبات)، انجام می شود. نتیجه این شناخت و تحلیل نشان می دهد که شکل خاص زندگی مردم لیوس(لزوم رعایت مسائل امنیتی، زندگی در حالتی بین یکجانشینی و کوچ و ایجاد واحدهای مستقل زیستی در قالب خانه) دلیل عدم وجود عناصر معماری زیرساختی زندگی اجتماعی(بازار، مسجد و مرکز محله ای از پیش فکر شده) است. این نوع زندگی، معماری ایجاد می کند که بر اساس آن می توان ادعا کرد خلاقیت در معماری بومی به معنی ساده ترین و دم دست ترین پاسخ به نیازهای اصیل و مبنایی انسان است.
بررسی اثرات رفتارهای زیست محیطی در ایجاد و بسترسازی توسعه پایدار شهری (مورد: شهر بوشهر)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
77 - 88
حوزههای تخصصی:
بررسی تأثیر رفتارهای زیست محیطی در ایجاد توسعه پایدار شهر بوشهرو اهداف فرعی این پژوهش بررسی رابطه بین شبکه های مشارکت مدنی، هنجارهای اجتماعی و اعتماد اجتماعی با رفتارهای اجتماعی زیست محیطی می باشد. روش تحقیق در این پزوهش بصورت پیمایشی می باشد که جامعه مورد مطالعه شهروندان شهر بوشهر می باشد که باکمک فرمول کوکراین حجم نمونه 381 نفر انتخاب شده که این جامعه آماری بصورت نمونه گیری خوشه ای انجام شده است. باکمک نرم افزارهای 18SPSS وAMOS به پردازش داده ها پرداختیم. نتایج به دست آمده از محاسبات آماری نشان می دهد که با توجه مدل برازش داده شده و ضریب همبستگی پیرسون و سطح معنی داری به دست آمده از رگرسیون، چون سطح معنی داری در هر سه متغیر شبکه های مشارکت مدنی، هنجارهای اجتماعی و اعتماد اجتماعی برابر 00/0 بوده و از 05/0کوچکتر می باشد، همچنین سطح معنی داری بدست امده از معادلات ساختاری با کمک نرم افزاراموس به ترتیب 027/0 ،024/0، 012/0 و چون از 05/0 کوچک تر می باشد، بنابراین بین هر سه فرضیه و رفتارهای اجتماعی زیست محیطی رابطه وجود دارد.
The Complexity of Relationship between the Physical Environment and Residents' Walking in Tehran, Iran: A Qualitative S tudy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۱, Issue ۴ - Serial Number ۴۲, Autumn ۲۰۲۱
17 - 28
حوزههای تخصصی:
We know little about the physical environment -walking relationship in middle-eas t countries. There is also a need for qualitative approaches to s tudying this relationship. This s tudy aimed to unders tand the physical contextual factors influencing the everyday walking experience of middle-aged residents in an area of Tehran, Iran. It utilized an inductive qualitative content analysis along with Cons tant Comparative Analysis (CCA). The main themes and categories explored were safety and security (sense of insecurity, sense of inadequate safety), comfort and convenience (lack of physical comfort, accessibility to des tinations and amenities, the possibility to do rhythmic walking, sense of overcrowding), and aes thetics and attractiveness (variety and harmony, cleanliness and maintenance, natural elements). The subset concepts of the categories were also explored, including lighting, presence of others, air pollution, crossing s treets, the surface of sidewalks, walking on the side of s treets roadway, thermal comfort, s tepping s tairs, noise nuisance, dis tances to the neighborhood facilities, sitting places, characteris tics of paths, overloaded s treets, non-local offices and s tores, variety and harmony of building facades, old buildings, a variety of colors, various s tores, enclosure, upkeep of buildings, greenery, presence of water and birds, and natural sounds. Narrow and uneven sidewalks influenced walking in multiple aspects. This s tudy proposed considerations and details to the general urban policies and interventions to encourage walking. The results of this s tudy can facilitate urban designers and planners in creating community built environments, which promote clean transportation and public health.
تحلیلی بر ارتقای امنیت در بافت های تاریخی مراکز شهری با تکیه بر سرمایه اجتماعی و بازآفرینی فرهنگی (نمونه موردی: بافت تاریخی شهر ارومیه)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
سیاست گذاری محیط شهری سال اول تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
103 - 120
حوزههای تخصصی:
امروزه موضوع بافت های فرسوده از موضوعات اصلی شهرسازی به حساب می آید. بازآفرینی فرهنگ مبنا رویکردی جدید به بازآفرینی شهری است که در تلاش است با بهره گیری از ویژگی ها و برتری های فرهنگی اجتماعی هر منطقه، به ساخت دوباره شهر و محله پرداخته و فضای کالبدی اجتماعی متمایزی بر اساس فرهنگ محلی ساکنین و خصوصیات ویژه آن محل خلق نماید. این رویکرد تأثیری مثبت بر اقتصاد و ایجاد اشتغال در شهرها دارد و می تواند موجب افزایش پیوستگی اجتماعی و صنعت گردشگری در شهر شده و میزان جرم و جنایت را کاهش دهد. روش این تحقیق توصیفی-تحلیلی بوده و بر مطالعات اسنادی و میدانی استوار می باشد. در بخش کیفی پژوهش، داده های مصاحبه نیمه ساختار با استفاده از نظریه زمینه ای تحلیل شدند، یافته های پژوهش حاکی از آن است که از دیدگاه ساکنان، بازآفرینی در گرو پویایی و سرزندگی اجتماعی و اقتصادی می باشد. در این راستا مقولاتی همچون سهولت دزدی و بی احتیاطی، ایمنی و امنیت، بی کاری و فقر، فضای ساخته شده، اجتماعی، مشارکت ساکنین و نگاه مسئولین، فرهنگی و تاریخی، اقتصادی تسهیلات، تجهیزات و خدمات تاثیر گذارند. همچنین وجود یا نبود اعتماد و انگیزه در نوع نگاه ساکنین به آینده و محله تاثیر ویژه ای دارد. در بخش کمی این پژوهش با تدوین پرسشنامه و تکمیل آنها توسط ساکنین و متخصصین، با تحلیل نتایج داده های پرسشنامه و استفاده از آزمونهای فریدمن و همبستگی، یافته های پژوهش نشان می دهد شاخص فرهنگی رتبه نخست را بدست آورده است. وجود پتانسیل بالقوه فرهنگی (میراث ملموس و ناملموس) نوید خوبی برای بازآفرینی فرهنگی می باشد. در میان شاخص ها شاخص زیست محیطی رتبه ی آخر را کسب نموده است. شرایط آب و هوایی ارومیه و همچنین علاقه ی شهروندان به طبیعت و کشاورزی دو عنصری هستند که با همت بیشتر طراحان و مسئولین می توان این شاخص را ارتقا داد. همچنین مولفه اجتماعی رتبه دوم را کسب نموده است که این نشانگر وجود پتانسیل بالای سرمایه اجتماعی در بافت تاریخی ارومیه می باشد.
شناسایی و تحلیل عوامل مؤثر بر ارتقای حیات جمعی فضاهای عمومی شهری با تأکید بر عامل محصوریت و اجتماع پذیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۴۰ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱۷۳
۴۸-۳۳
حوزههای تخصصی:
در ایران با توجه به تسلط حرکت سواره بر فضاهای شهری، روزبه روز از میزان مقیاس انسانی و ارزش های اجتماعی فضاهای شهری کاسته شده است. متأسفانه در بسیاری از شهرهای ایران، تلاش هایی در راستای انسان محور بودن فضاهای شهری صورت نمی گیرد که میدان مرکزی شهر بم نیز یکی از این فضاها می باشد، در پژوهش حاضر با توجه به اهمیت حیات جمعی در فضاهای عمومی شهری به عنوان یکی از عناصر اصلی شهر و عرصه همگانی، به شناسایی عوامل مؤثر در ارتقای حیات جمعی در فضاهای عمومی شهری با تأکید بر عامل محصوریت و تحلیل نقش و اهمیت هر یک از عوامل شناسایی شده در انجام و شکوفایی فعالیت های اجتماعی پرداخته شد. تحقیق حاضر به لحاظ ماهیت، توصیفی-تحلیلی و از نظر هدف کاربردی است، با استفاده از روش گروه خبرگان و نمونه گیری در دسترس، 83 نفر موردبررسی قرار گرفتند و مرحله تکمیل پرسش ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه داده شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و روش های آماری تحلیل عاملی و مدل سنجش جذابیت استفاده شد. نتایج حاصل از یافته های تحقیق نشان داد که از مجموع 35 معرف مستخرج از ادبیات تحقیق و مشورت با اساتید، 3 عامل اصلی کالبدی-فضایی، فعالیتی-عملکردی و ادراکی-معنایی با 29 معرف شناسایی شدند که با تأکید بر عامل محصوریت و اجتماع پذیری در ارتقای حیات جمعی فضاهای عمومی شهری نقش دارند. همچنین مشخص شد درصورتی که عوامل شناسایی شده در فضاهای عمومی شهری ایجاد یا احیا شوند، در ارتقای فعالیت های اجتماعی و اختیاری نقش مهمی دارند، ولی بر فعالیت های اجباری تأثیری ندارند. سخن آخر اینکه محصوریت فضا اصل بنیادین در طراحی معماری و فضای شهری به حساب می آید و فضا درواقع با محصوریت شروع می شود و رعایت عوامل شناسایی شده در مقاله ی حاضر می تواند فضاهای عمومی شهری را در پیوند با سایر اصول طراحی معماری برای افراد جامعه اجتماع پذیر نماید.
پیغام ماهیان، ادراک منظر
منبع:
منظر دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۴
3 - 3
حوزههای تخصصی:
تو اگر در تپش باغ خدا را دیدی، همت کن؛ و بگو : ماهی ها، حوضشان بی آب است. باد می رفت به سروقت چنار، من به سروقت خدا می رفتم. انسان در برابر کتاب طبیعت دو راه دارد: علم یا غوطه وری. تکاپوی انسان برای کشف حقیقت از جاه طلبی اوست. میل به قدرت، دانستن و سلطه بر دنیای پیرامون او را آرام نمی گذارد. عرفا این میل را از تمنای کمال مطلق دانسته اند که سرچشمه وجود است؛ و قدرت، دانایی و سلطه، از مظاهر آن است. دانشمندان آن را ناشی از صیانت نفس می دانند که برای بقا به دنبال تسلط بر طبیعت است. در هر دو مسیر، طبیعت نقش بی بدیلی دارد؛ کتابی است که در برابر انسان گشوده است تا به تمنای او پاسخ دهد. انسان عصر سنت که تجربه کمی در روش علمی داشت، چه بسا از سر جبر، راه غوطه وری در طبیعت در پیش گرفت. عاشقانه با طبیعت ملاقات کرد و راه گفتگو با آن را فرا گرفت. با «حس» طبیعت زندگی کرد و از اُبژه آن عبور کرد. طبیعت را آیه ای دید که پیغام دارد؛ همچون گفتار آدمی که علاوه بر نقل محتوا، از هستی گوینده خبر می دهد، و تلاش کرد پیامش را بفهمد. انسان مدرن غرب، که نقص تجربه دوران سنت را کمتر داشت، با تهور، راه علم را در پیش گرفت. عقل را از سلطه حس خارج کرد. هر کشف تازه در راه شناخت ماده طبیعت و آگاهی از اسرار قدرت آن، توانایی او را دوچندان کرد. انسان مدرن، طبیعت را اُبژه دید و از او رازهای رونق ماده را فراگرفت، اما دنیایی خارج از ماده را به او نشان نداد. انسان، چه سنتی و چه مدرن، توانایی هایی در خلقت خود دارد که سر به مهر نمی مانند. «حس» مهمترین آنهاست که درک وجود می کند. وجود ممکن است ماده محض، غیر ماده یا ترکیب این دو باشد. وجود مادی را علم نیز می تواند بشناسد اما دو گونه دیگر را نه. حس، امکان فهم موجوداتی را دارد که ماده محض نیستند. در نتیجه مفهوم طبیعت، چیزی خواهد بود که ابزار شناخت آن تعیین می کند. اگر عقل ابزار باشد، نتیجه، طبیعت بی معنایی است که از پیچیدگی و کمال مادی برخوردار است. اگر ابزار حس باشد، طبیعت کتابی است که انسان را مستقیماً به کمال وصل می کند. قرآن که از طبیعت به مثابه آیه نام برده، حس انسان را مخاطب قرار داده و او را دعوت به این راه از شناخت کرده است. «سهراب سپهری» نیز به تأسی، راه غوطه وری در طبیعت را نشان داده: کارِ ما نیست شناسایی راز گل سرخ کارِ ما، شاید این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم او مواجهه و حضور، به معنای لمس ماده طبیعت را شرط ادراک «پیغام ماهیان» دانسته است. ماهی سهراب، زبان طبیعت است که به انسان خردمند و دل دار، راه کمال را نشان می دهد. در حیات باغ، که تپش نامیده است، خدا را می توان دید. خدا نهایت وجود است و آنگاه دیده می شود که تپش باغ را حس کنی. انرژی این احساس، از بادی است که سراغ چنار می رود تا به رقصش آورد. مواجهه، رخ بر رخ گذاشتن با باد، انسان را به کمال و درگاه خدا روانه می کند. نقل صحنه ای که سهراب را چنین بی خود کرده، بر پرده نقاشی، ذکر حالی است که در کنار حوض ماهی بر او رفته است. از صحنه ای عادی و این چنین، او توانست تپش باغ را ببیند. تصویر این نقاشی که در موزه هنرهای معاصر صنعتی کرمان نگهداری می شود، به لطف آقای میثم ثمررخی در اختیار نشریه قرار گرفت که سپاسگزار ایشان هستیم.
مجسمه میدان حر فعلی، قدیمی ترین مجسمه شهری موجود در میادین تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۴
70 - 75
حوزههای تخصصی:
در سال اخیر (1399) مقرر شده است مجسمه میدان حر فعلی که سالیانی است در فضای شهری تهران حضور دارد به عنوان اثر ملی ثبت شود. این مجسمه از زمره مجسمه های شهری است که به دلیل ارجاع غیر مستقیم مجسمه به موضوعی خاص، تفاسیر مختلفی بر آن مترتب است. این تفاسیر متنوع و گاه متناسب که به رغم تغییر شرایط سیاسی و حکومتی-به عنوان مؤلفه ای برای حذف مجسمه ها- به بقای اثر انجامیده است، اما به نظر می رسد ثبت برخی اظهارات و برداشت ها همچون ارتباط ساخت مجسمه با آزادسازی آذربایجان از اشغال شوروی (1324) از سوی متولیان و پژوهشگران در رسانه های مختلف اعم از کتاب، مقاله، مصاحبه ها و گزارش خبری به دلیل عدم توجه به تاریخ نصب اثر بوده، تا حدی که باعث شده تفاسیر نامبرده از حقیقت اصلی فاصله زیادی داشته باشد. به این بهانه این نوشتار کوتاه قصد دارد اسنادی را از تاریخ نصب اثر -که ممکن است تاکنون دیده نشده باشد یا کمتر به آن توجه شده باشد- ارائه دهد.
ارتباط فناوری و حفاظت در معماری معاصر تحلیلی بر مبنای بازخوانی تحولات نقش معمار در حفاظت معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هجدهم فروردین ۱۴۰۰ شماره ۹۴
19 - 34
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: رابطه «معماری» و «حفاظت معماری»، براساس بنیان های مشترکی که با یکدیگر دارند، موضوعی سنتی است. مسئله پژوهش حاضر پیرامون رابطه سه گانه «معماری»، «فناوری» و «حفاظت معماری» شکل گرفته که به موازات تحول فناوری، به وجود آمده و منجر به ابهاماتی در نقش معمار در رابطه سه گانه نوین شده که هنوز در جوامع در حال توسعه مرتفع نشده است.هدف پژوهش: بازخوانی نقش معمار در امر حفاظت معماری پس از تحول فناوری از سنتی به پیشرفته در جوامع توسعه یافته غربی به منظور توجه دادن جوامع در حال توسعه به این موضوع است.روش پژوهش: این مقاله با ترکیب روش های تاریخی و علّی از زیرمجموعه های رویکرد کیفی انجام پذیرفته است.نتیجه گیری: از آنجا که توجه محض حوزه «حفاظت معماری» به بعد هنری و یا فنی «فناوری معماری» و همچنین غفلت از ارزش های اجتماعی چالش هایی را در پی دارد، حفاظت معماری توجه به هر دو بعد و ارزش های اجتماعی را مد نظر قرار داده که به واسطه تقرب به پارادایم فرهنگ گرا محقق شده است. این ارتباط سه گانه «معماری»، «فناوری» و «حفاظت معماری» با یکدیگر و با جامعه، به عنوان یک قاعده مشتق شده از پارادایم فرهنگ گرا، لزوم حضور معمار را در امر حفاظت معماری، از یک سو به لحاظ پوشش دادن وجه معماری در این سه گانه و از سوی دیگر به لحاظ ارتباط دادن این سه گانه با فرهنگ جامعه، اجتناب ناپذیر کرده است. همچنین معمار، به دلیل داشتن توانایی در تعامل شایسته با متخصصان حوزه های «حفاظت معماری» و «فناوری» و توانایی در ایجاد تعادلی مطلوب بین این دو حوزه، رهبری این ارتباط را نیز به عنوان یک تکلیف حرفه ای بر عهده دارد.