فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۶۱ تا ۲٬۹۸۰ مورد از کل ۵۰۵٬۸۵۹ مورد.
حوزههای تخصصی:
Tax fraud is the legal minimization of tax liability through appropriate financial planning techniques, which often involve techniques, accounting methods, and fraudulent transactions, and pursue little or no purpose other than creating a tax advantage. There is no doubt that tax fraud is a legal way to reduce the amount of tax, and individuals with different personality traits can take dissimilar procedures to reduce the amount of tax. In this study, the impact of personality traits on tax fraud concerning gender (male and female) and type of firm (listed and non-listed) is investigated. The statistical population of the study includes all financial managers of listed and non-listed firms in 2020 who are not exempt from taxes. Information about personality traits was collected through a questionnaire and SPSS software version 21 was used to test the hypotheses. The results suggest that the personality traits of neuroticism, extraversion, flexibility (openness to experience), and agreement have a positive and significant effect on tax fraud. In contrast, the personality trait of conscientiousness has a negative effect on tax fraud. This effect was also observed in both male and female financial managers. The results also indicate that the effect of personality traits of neuroticism, extraversion, and agreement on tax fraud in the managers of listed firms is positive and the effect of personality traits of flexibility (openness to experience) and conscientious is negative on tax fraud, but the effect of personality trait of neuroticism is negative and the effect of flexibility (openness to experience) on tax fraud in listed firms is not statistically significant. In non-stock firms, personality traits of neuroticism, extraversion, flexibility (openness to experience), and agreement have a positive and significant effect on tax fraud, and the personality trait of conscientiousness has a negative effect on tax fraud.
اثربخشی توانبخشی روانی دوساهو و فلورتایم بر نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی دانش آموزان 10-6 سال مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی دو روش توانبخشی روانی- حرکتی (دوسا -هو) و فلور تایم بر نظریه ذهن دانش آموزان اتیسم با عملکرد بالا انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات مداخله ای و تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون تک گروهی با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اتیسم پسر 6 تا 10 ساله با عملکرد بالا در شهر تهران بودند که در سال 1402-1403 در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری تصادفی به صورت خوشه ای چند مرحله ای بود که از بین کودکان اوتیستیک که بر اساس تشخیص سازمان آموزش و پرورش استثنایی و بعد از اجرای پرسشنامه غربالگری اختلالات طیف اتیسم (ASSQ) مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد بالا شناخته شده و در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. این 45 نفر در سه گروه 15 نفری به صورت تصادفی قرار گرفتند. جهت گروه اول روش دوسا - هو، جهت گروه دوم مداخله فلورتایم انجام و برای گروه سوم که گروه کنترل بودند، هیچ مداخله ای انجام نشد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و ترسیم دیداری یا تحلیل نموداری گرافیکی استفاده شد. یافته ها: روش درمانی دوسا- هو بر خرده مقیاس های نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تاثیر دارد. همچنین اندازه اثر نشان می دهد که روش درمانی دوسا- هو بیشتر بر نظریه ذهن مقدماتی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم موثر بوده و بیشتر می تواند نظریه ذهن مقدماتی را افزایش دهد (0.01>p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که توان بخشی روانی دوسا-هو و فلورتایم بر بهبود نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی کودکان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا تأثیر مثبت دارد و موجب بهبود مهارت های شناختی و حرکتی آن ها می شود.
نقد معناشناختی برگردان اصطلاحات عرفانی حکایت «زاهد و دزد» در بازنویسی های معاصر کلیله ودمنه بر اساس تحلیل مؤلفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۹ بهار و تابستان ۱۱۴۰۴ شماره ۱
265 - 294
حوزههای تخصصی:
هنگام مطالعه متون ادبی می توان به آیین ها، باورها، فرهنگ و جهان بینی گذشته یک ملت پی برد. تأثیر عرفان و آموزه های آن در این متون، غیرقابل انکار است. باتوجه به دشواری متون ادبی، بازنویسی روشی برای انتقال مفاهیم به خوانندگان امروزی است. ازاین رو، بررسی بازنویسی ها از اهمیت بالایی برخوردار است. این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی بر آن بوده است که اصطلاحات عرفانی «حکایت زاهد و دزد» کلیله و دمنه را مشخص و با بهره گیری از روش مؤلفه های معنایی تحلیل کند و اهمیت آنها را در فهم پیام حکایت بازگو و درنهایت چگونگی بازتاب این اصطلاحات را در بازنویسی های معاصر کلیله و دمنه بررسی و نقد نماید. برای نیل به این هدف، در گام نخست به شناساییاصطلاحات عرفانی متن اصلی پرداخته شد، در گام دوم این اصطلاحات هر یک با استفاده از متون عرفانی نزدیک به متن اصلی تشریح و مؤلفه های معنایی آن استخراج و در گام سوم، معادل این اصطلاحات در بازنویسی های معاصر استخراج و با استفاده از فرهنگ های معاصر معانی این معادل ها مشخص گردید. در گام پایانی به نقد و بررسی معادل های این اصطلاحات پرداخته شد. یافته ها نشان می دهد بازنویس در اکثر موارد امکان انتقال بخشی از مؤلفه های معنایی را پیدا نکرده است. به نظر می رسد یکی از موانع قابل توجه برای انتقال پیام متن اصلی، برگردان این نوع واژگان و ساختار، در بازنویسی های کلیله و دمنه است.
مطالعه تطبیقی چالش های نظام اداری در رسیدگی به تخلفات اداری با رویکردی فرهنگی- اجتماعی در ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه به لحاظ تحول در نظام اداری ایران و عراق، مطالعه چالش های نظام اداری در رسیدگی به تخلفات اداری با رویکردی فرهنگی و اجتماعی بیش از هر زمان دیگر احساس می شود.زیرا وجود نظام اداری مطلوب در ایران و عراق مستلزم بررسی چالشهای موجود در رسیدگی به تخلفات اداری این دو کشور می باشد. تخلفات اداری در هر دو کشور به جهت عملکردهای نامطلوب یا غیرقانونی سازمانهای دولتی و سایر نهادهای عمومی تعریف می شود. از این رو پرسش اصلی این پژوهش در باب بررسی چالشهای نظام اداری در رسیدگی به تخلفات اداری با رویکردی فرهنگی- اجتماعی در ایران و عراق است. در پاسخ به این سوال بر اساس یافته های این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی، نفوذ فرهنگ تبعیض آمیز، ضعف ساختار قانون، فساد سازمان دهی، نقص آموزش به عنوان چالشهای نظام اداری در رسیدگی به تخلفات اداری با رویکردی فرهنگی–اجتماعی در ایران و عراق استنباط و اسنتاج گردید.
بررسی نقش تعدیلگری جریان های نقدی عملیاتی بر شدت تأثیر خشک سالی بر ساختار سرمایه و سرعت تعدیل آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره ۳۲ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
432 - 458
حوزههای تخصصی:
هدف: خشک سالی به عنوان یکی از بلایای طبیعی، بر جنبه های مختلف زندگی بشر اثرهای اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی دارد. یکی از پیامدهای اقتصادی آن، تأثیری است که بر تصمیم های ساختار سرمایه شرکت ها می گذارد؛ زیرا ریسک خشک سالی، جزء ریسک های کلی کسب وکار است و به دلیل تغییرات چشمگیر در محیط کسب وکار، استراتژی های متنوعی که مدیران اتخاذ می کنند، آینده شرکت را تعیین می کند و در نتیجه، روی ارزش آتی شرکت نقش مهمی دارد. هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر ریسک خشک سالی استان های مختلف، بر ساختار سرمایه شرکت ها و سرعت تعدیل ساختار سرمایه و نقش تعدیلگر جریان های نقد عملیاتی است.
روش: فرضیه های این پژوهش با نمونه ای مشتمل بر ۱۵۱ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، طی بازه زمانی ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۱ و با استفاده از الگوهای رگرسیونی چندمتغیره و داده های ترکیبی آزمون شده است. این پژوهش از جنبه هدف، کاربردی است و از نظر نحوه استنباط فرضیه ها، در حوزه پژوهش های توصیفی هم بستگی قرار دارد. در این مطالعه برای اندازه گیری خشک سالی در استان های مختلف ایران، از شاخص استاندارد شده بارش (SPI) استفاده شده است که این شاخص بر اساس داده های مرکز ملی خشک سالی و مدیریت بحران کشور، به تفکیک استان ها ارائه می شود.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد که خشک سالی بر ساختار سرمایه و سرعت تعدیل ساختار سرمایه، تأثیر منفی و معناداری دارد. از سوی دیگر، جریان های نقد عملیاتی، به عنوان متغیر تعدیلی بر تأثیر خشک سالی بر ساختار سرمایه شرکت ها، تأثیر مثبت و معناداری دارد؛ اما این متغیر تعدیلی، بر شدت تأثیر خشک سالی روی سرعت تعدیل ساختار سرمایه تأثیر معناداری ندارد.
نتیجه گیری: از آنجا که ریسک خشک سالی جزء ریسک های کلی کسب وکار محسوب می شود و خشک سالی یکی از دلایل اصلی بحران آب و گرم شدن کره زمین است، می تواند بر فعالیت شرکت ها اثرگذار باشد. بر اساس نظریه توازی ایستا، عناصری نظیر هزینه های فرصت ناشی از انحراف از ساختار بهینه سرمایه و ریسک ورشکستگی مرتبط با آن، در تعیین ساختار سرمایه و سرعت تعدیل ساختار سرمایه با اهمیت هستند. طبق نتایج پژوهش، خشک سالی بر ساختار سرمایه و سرعت تعدیل ساختار سرمایه، تأثیر منفی و معنادار دارد. از طرف دیگر، هرچه جریان نقد عملیاتی شرکت ها بیشتر باشد، عدم قطعیت جریان های نقدی کمتر و نیاز به دریافت وام کمتر می شود و تأثیر منفی خشک سالی بر ساختار سرمایه در شرایط جریان های نقدی عملیاتی بالاتر، کاهش می یابد؛ بنابراین تأثیر خشک سالی بر ساختار سرمایه را کاهش می دهد. بر اساس یافته ها، جریان های نقد عملیاتی، تأثیر منفی خشک سالی بر سرعت تعدیل ساختار سرمایه را تعدیل نمی کند که این امر می تواند از احتیاط و محافظه کاری شرکت ها، در کاهش وام و تعدیل ساختار سرمایه به سمت اهرم هدف نشئت گرفته باشد. همچنین مدیران از تداوم افزایش جریان های نقد عملیاتی در سال های آتی تردید دارند، به همین دلایل سرعت تعدیل ساختار سرمایه را با روند کُندتری روبه رو می کند.
کاهش هزینه کشف تقلب در تراکنش های کارت های اعتباری: با رویکرد هم جوشی اطلاعات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
324 - 353
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه اکثر شرکت ها و سازمان ها، تجارت الکترونیک را برای به دست آوردن بهره وری در خدمات و محصولات خود، در زمینه هایی مانند کارت اعتباری، مخابرات، بیمه درمانی، بیمه خودرو و غیره به کار گرفته اند. از طرفی، با توجه به حجم رو به رشد تراکنش های کارت های اعتباری و انواع روش های کلاه برداری و تقلب در این کارت ها، تقاضا برای کشف تقلب در این حوزه نیز افزایش یافته است. با توجه به انواع راه کارها و الگوریتم های ارائه شده برای کاهش هزینه تقلب در تراکنش های کارت های اعتباری، هدف از این پژوهش، ارائه روشی ترکیبی و بهینه، برای کاهش هزینه تشخیص تقلب در تراکنش های کارت های اعتباری، با استفاده از هم جوشی الگوریتم های ناهمگن طبقه بندی و خوشه بندی در سطح تصمیم گیری است.
روش: این پژوهش روی داده های یک مجموعه تراکنش های بانک برزیلی در بازه زمانی دو ماهه، از ۱۴ جولای ۲۰۰۴ تا ۱۲ سپتامبر همان سال انجام شده است. در این مقاله با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی، به عنوان یک رویکرد با سرپرستی و الگوریتم خوشه بندی K نزدیک ترین همسایه، به عنوان یک رویکرد بدون سرپرستی، تابع هزینه را به دست آوردیم. همچنین با توجه به شاخص های مختلف کشف تقلب که تاکنون در ادبیات معرفی شده، شاخص هزینه کشف تقلب انتخاب و بر اساس این تابع هزینه که نخستین بار توسط گادی و همکارانش (۲۰۰۸) معرفی شد، به سنجش این شاخص ها پرداختیم. از آنجا که استفاده از تنها یک الگوریتم هزینه زیادی دارد، به منظور کاهش آن، هم جوشی الگوریتم ها به دو روش نظریه گواه دمستر – شفر و هم جوشی احتمالی پیشنهاد شده است. هر دو روش هم جوشی در سطح تصمیم استفاده شده و ورودی های ناهمگن، از دو رویکرد با سرپرستی و بدون سرپرستی با هم ترکیب شده اند.
یافته ها: با توجه به الگوریتم های اجرا شده، استفاده از تنها یک الگوریتم برای به دست آوردن تابع هزینه قابل قبول، می تواند بسیار پُرهزینه باشد. در حالی که استفاده از رویکرد هم جوشی، می تواند در کاهش هزینه تأثیر بسزایی داشته باشد. هم جوشی احتمالی، در مقایسه با نظریه گواه دمستر شفر کاهش هزینه چشمگیری داشته است که هر دو این الگوریتم ها، در سطح تصمیم به کار رفته اند. هم جوشی احتمالی نسبت به شبکه عصبی مصنوعی، کاهش هزینه ای معادل ۴/۲۱ درصد و نسبت به الگوریتم K نزدیک ترین همسایه، کاهش هزینه ای معادل ۸/۳۵ درصد داشته است. نتیجه این مطالعه، در نهایت با مقاله ای که اولین بار این مجموعه داده در آن با الگوریتم سیستم ایمنی مصنوعی به کار رفته است، مقایسه شده و کاهش هزینه چشمگیری را نشان داده است.
نتیجه گیری: در این مطالعه با استفاده از دو الگوریتم طبقه بندی و خوشه بندی و هم جوشی آن ها در سطح تصمیم، نشان دادیم که روش های ترکیبی در مقایسه با استفاده هر یک از الگوریتم ها به تنهایی، کاهش هزینه بیشتری خواهند داشت. همچنین هم جوشی احتمالی در مقایسه با نظریه گواه دمستر شفر، هزینه کمتری برای کشف تقلب در سیستم های مالی دارد که این نتیجه درخور توجهی برای بانک ها و مؤسسه های مالی است تا یک سیستم کشف تقلب خوب بسازند.
مدلی جهت انتخاب اعضای هیئت مدیره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
485 - 507
حوزههای تخصصی:
هدف: انتخاب اعضای هیئت مدیره، قبل از بازنگری های عمیق در بنیان وجودی هیئت مدیره، بدون هیچ گونه ضابطه خاص و فقط به شکل غیررسمی و بر اساس رابطه خویشاوندی، رفاقت های دیرینه یا همکاری و منافع مشترک صورت می گرفت که به ترکیب نامناسب هیئت مدیره و فقدان تخصص کافی و در نهایت، کاهش کارایی سازمان ها منجر می شد. در واقع، انتخاب اعضای هیئت مدیره برای سازمان ها پیامدهای مختلفی دارد. با توجه به خلأ اطلاعاتی در خصوص نحوه انتخاب اعضای هیئت مدیره در ایران، پژوهش حاضر در پی تدوین مدلی به منظور انتخاب اعضای هیئت مدیره است تا معیارهایی را ارائه دهد که برای سهام داران در انتخاب اعضا مهم است.
روش: پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل تم اجرا شده است. جامعه آماری پژوهش، مدیرعاملان و اعضای هیئت مدیره شرکت های سرمایه گذاری و هلدینگ ها بود و انتخاب نمونه آماری با استفاده از روش گلوله برفی انجام شد. داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۱۵ خبره جمع آوری شد و به اشباع نظری رسید.
یافته ها: در انتخاب اعضای هیئت مدیره، به معیارهای بسیاری، از جمله ویژگی های فردی و گروهی توجه می شود. ویژگی های فردی مختصِ خود شخص، به عنوان عضوی از هیئت مدیره است که ویژگی های ذاتی، ارتباطات، مدیریتی، رهبری، اخلاق حرفه ای، تخصصی و اجتماعی را شامل می شود. همچنین ویژگی های خاص شرکت بر انتخاب اعضای هیئت مدیره مؤثر است و باید به مشخص بودن انتظارات از اعضای هیئت مدیره و مأموریت آن ها در شرکت به عنوان الزامات تأکید کرد.
نتیجه گیری: به منظور انتخاب اعضای هیئت مدیره، چهار تم اصلی شناسایی شد. این چهار تم عبارت است از: ویژگی های اعضای هیئت مدیره، الزامات انتخاب اعضای هیئت مدیره، عوامل مؤثر بر انتخاب اعضای هیئت مدیره و پیامدهای مطلوب انتخاب اعضای هیئت مدیره. ویژگی های اعضای هیئت مدیره، ویژگی های فردی و گروهی را شامل می شود. ویژگی های فردی به ویژگی هایی اشاره دارد که مختصِ خود شخص، به عنوان عضو هیئت مدیره است که به تم های فرعی ذاتی، ارتباطات، مدیریتی، رهبری، اخلاق حرفه ای، تخصصی و اجتماعی تقسیم می شود. ویژگی های ذاتی اعضای هیئت مدیره، بازتابی از سوابق و ویژگی های شخصیتی منحصربه فرد مدیران است. ویژگی های ارتباطات، به ایجاد و حفظ همکاری خوب بین خود، سهام داران و مدیریت و سایر افراد اشاره دارد. ویژگی های مدیریتی مربوط به ویژگی ها و توانایی یک عضو هیئت مدیره است که کارایی وی را نشان می دهد. ویژگی های رهبری، شامل ویژگی های مرتبط با سبک رهبری و دیدگاه استراتژیک اعضای هیئت مدیره است. ویژگی های اخلاق حرفه ای، به رعایت انصاف و اخلاق طی فرایند مسئولیت اشاره دارد. ویژگی های تخصصی شامل مهارت ها و دانش هایی، همچون تجربه، تحصیلات دانشگاهی، تخصص های مرتبط با صنعت و… است که باید یک عضو هیئت مدیره در راستای فعالیت شرکت داشته باشد. ویژگی های اجتماعی به شهرت، ارتباطات اجتماعی فرد و نحوه تعامل با سایرین، ازجمله افراد درون سازمانی برون سازمانی اشاره دارد. ویژگی های گروهی اعضای هیئت مدیره، به ترکیب همگون مربوط می شود؛ به نحوی که اعضا از تخصص های متنوع مرتبط با شرکت برخوردار باشند. انتخاب مطلوب اعضای هیئت مدیره، به بهبود فضای فعالیت شرکت، کارآمدی و بهبود عملکرد شرکت منجر می شود.
The Interaction Between Lexical Cohesion and L2 Vocabulary Size and Depth in TOEFL Reading Item Types(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای زبانی دوره ۱۶ مرداد و شهریور ۱۴۰۴ شماره ۳ (پیاپی ۸۷)
245 - 272
حوزههای تخصصی:
Few studies have addressed the interaction among reader and text variables in reading comprehension. This research probed the role of aspects of lexical knowledge to the TOEFL reading comprehension of passages with low and high lexical cohesion. The extent of this contribution was checked for five types of TOEFL reading test items: Main Idea, Stated Detail, Inference, Reference, and Lexical Inferencing. For this purpose, 60 Iranian English as a Foreign Language (EFL) took the New Vocabulary Levels Test (NVLT), Word Associates Test (WAT), and TOEFL reading comprehension tests with low and high lexical cohesion determined through the computational tool Coh-Metrix. Results of Wilcoxon signed-rank tests revealed that the students outperformed on three types of TOEFL reading items (Main Idea, Inference, and Lexical Inferencing) for texts with high lexical cohesion. Multiple linear regression analyses further showed that vocabulary depth was a stronger predictor of the participants’ scores on Lexical Inferencing item of TOEFL reading texts with high lexical cohesion, while vocabulary size predicted the same item performance for the low-lexical-cohesion subtest. Moreover, vocabulary depth could significantly predict performance on Main Idea test item of TOEFL high-lexical-cohesion subtest over and above the low-lexical-cohesion subtest. The implications for teachers, test designers, and materials writers are discussed.
ایده دانشگاه تربیت محور(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به ایجاد تحولی در دانشگاه ها احساس نیاز می شد. با وجود اجرای سیاست های متنوع، تاکنون این تحول در دانشگاه ها به وجود نیامده است و دانشگاه های کشور همان مسیر ترسیم شده جهانی را کم وبیش پیموده اند. گواه آن نیز رتبه بندی های جهانی است که به طور تلویحی نشان می دهند، نه تنها ساختار دانشگاه، بلکه فعالیت های علمی پژوهشی در آن نیز در راستای معیارهای جهانی است. در مقابل، بی تأثیر بودن دانشگاه ها در رفع مشکلات جامعه ایرادی است که حتی از طرف دانشگاهیان بر وضعیت فعلی دانشگاه وارد می شود؛ حتی برخی افراد از آن به بحران دانشگاه یاد می کنند. در این مقاله با استفاده از تعریف موسّع «علم» در فرهنگ اسلامی، که شامل علوم مدرن هم می شود، ایده «دانشگاه تربیت محور» را ارائه خواهیم کرد که می تواند دانشگاه های ما را، با توجه به شرایط کنونی آنها و با کمترین تغییرات در وضعیت فعلی شان، متحول کند. ایده دانشگاه تربیت محور بر مبنای نظریه های سامانه های پیچیده در این نوشتار معرفی می شود.
شناسایی و تحلیل آینده پژوهانه زیرساخت ها در تحقق مقاصد گردشگری هوشمند در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اقتصاد و برنامه ریزی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
128 - 143
حوزههای تخصصی:
مقدمه در پی تحولات ناشی از فناوری اطلاعات، گردشگری هوشمند به عنوان یکی از شکل های نوظهور گردشگری، به گامی متمایز در تکامل فناوری اطلاعات و ارتباطات در گردشگری تبدیل شده و ابعاد فیزیکی و حکمرانی گردشگری در حال ورود به عرصه بازی دیجیتال هستند. این مفهوم در مناطقی از جمله آسیا و اروپا به طور گسترده ای به یک اولویت استراتژیک در راستای توسعه گردشگری تبدیل شده و هم اکنون کشورهای مختلفی از سراسر جهان پروژه هایی را در جهت تحقق این نوع از گردشگری آغاز کرده اند. آمارها نشان می دهد اگر چه مفهوم هوشمندی در صنعت گردشگری سابقه ای طولانی ندارد، حجم بازار سفرهای هوشمند در جهان در سال 2023 رقمی در حدود 28/8 میلیارد دلار آمریکا را به ثبت رسانده است و با در نظر داشتن نرخ رشد مرکب سالانه 16 درصد، این مقدار به حدود 126/8 در سال 2033 خواهد رسید. در نتیجه، گردشگری هوشمند و مزایای متعدد آن برای گردشگران، ساکنان، مدیران و سایر ذی نفعان مقصد ضرورت اقدام در جهت پیشبرد اهداف و توسعه آن را برجسته ساخته است. در این مسیر بسترسازی و فراهم کردن زیرساخت های این نسل از گردشگری اولین گام در تحقق گردشگری هوشمند است که این موضوع در روند سیاست گذاری و سرمایه گذاری بسیاری از کشورها نیز مد نظر قرار گرفته است. لذا تحقق گردشگری هوشمند مستلزم وجود زیرساخت های مناسب در مقیاس مختلف است که به عنوان پایه ای برای توسعه و اجرای استراتژی های نوآورانه در گردشگری عمل می کنند و دستیابی به مزایای پایداری، رقابت پذیری و رضایت ذی نفعان را امکان پذیر می سازند. در ایران، علی رغم پتانسیل های فراوان گردشگری، تحقق مقاصد گردشگری هوشمند با چالش هایی مواجه است. توسعه گردشگری به عنوان یکی از بخش های مهم اقتصادی کشور، نیازمند توجه ویژه به زیرساخت های مدرن و فناوری های نوین است. در این راستا، مطالعه حاضر با بهره گیری از نظرات خبرگان در حوزه های گردشگری و فناوری اطلاعات و ارتباطات در قالب مصاحبه های نیمه ساختاریافته تلاش دارد تا مهم ترین زیرساخت های مورد نیاز برای تحقق مقاصد گردشگری هوشمند در ایران را شناسایی کند و با مشخص کردن روابط بین عوامل و تأثیرات آن ها بر یکدیگر در قالب تحلیل آینده پژوهی، از طریق ارائه راهکارها و پیشنهادهای کاربردی گامی مؤثر در جهت توسعه این مفهوم بردارد. مواد و روش ها پژوهش حاضر به روش آمیخته انجام شده است. بخش اول انجام پژوهش از نوع کیفی بوده و با روش تحلیل مضمون انجام شده است و هدف آن، شناسایی زیرساخت های پیش نیاز تحقق گردشگری هوشمند با درنظر داشتن شرایط روز کشور ایران است. به این منظور برای جمع آوری داده ها، ابزار مصاحبه انتخاب شد و برای انتخاب خبرگان به منظور انجام مصاحبه، از روش قضاوتی و در دسترس استفاده شد که با تکنیک گلوله برفی ادامه پیدا کرد. به این ترتیب، با افرادی که همگی فعالان حوزه هوشمندسازی یا گردشگری در شهر تهران بودند، ارتباط برقرار و جلسات مصاحبه ای با سؤال های نیمه ساختار یافته برگزار شد و بعد از مصاحبه با 12 نفر، اشباع داده ها حاصل شد. سپس برای تجزیه و تحلیل داده ها و استخراج مضامین از فرایندی جامع متشکل از 6 گام استفاده شد. در گام اول لازم است پژوهشگر با عمق و غنای محتوا کاملاً آشنا شود. در گام دوم، از کدها برای تقسیم داده های متنی به قسمت های قابل فهم تر استفاده می شود. سپس در گام سوم کدهای مختلف در قالب مضامین مرتب می شوند و در گام چهارم این مضامین پالایش می شوند. در گام پنجم مضامین کشف شده بر اساس اهداف و ادبیات تحقیق تعریف و نام گذاری شده و در گام ششم به عنوان آخرین گام از تحلیل، تحلیل و تدوین گزارش نهایی صورت می گیرد. سپس در فاز بعد برای بررسی شبکه زیرساخت ها و اثرگذاری آن ها بر یکدیگر در مسیر تحقق و پیاده سازی و انجام تحلیل آینده پژوهی در این زمینه، از تحلیل کمّی تأثیرات متقابل به کمک نرم افزار میک مک استفاده شد. در این راستا زیرساخت های شناسایی شده در بخش اول، در قالب ماتریس هایی طراحی شده و از خبرگان خواسته شد برای مشخص کردن تأثیرات متقابل هر بخش از زیرساخت ها، این ماتریس ها را تکمیل کنند. یافته ها در مجموعه نهایی 15 مضمون شناسایی شد و بر اساس مصاحبه های انجام شده با افراد آگاه و مطالعه پیشینه تحقیق، زیرساخت های بسترساز تحقق گردشگری هوشمند به دو دسته کلی فیزیکی و دیجیتال به عنوان مضامین فراگیر تقسیم بندی شدند. زیرساخت های فیزیکی براساس مضامین سازمان دهنده شامل سیستم های حمل ونقل هوشمند، امکانات و ابزارهای خدماتی و اقامتی هوشمند، فضای شهری هوشمند، جاذبه های گردشگری مجهز، تجهیزات ایمنی و امنیت فیزیکی و مراکز اطلاع رسانی و فرهنگی هستند. تحلیل تأثیرات متقابل این دسته از زیرساخت ها نشان داد حدود 67 درصد از این زیرساخت ها با یکدیگر تأثیرات متقابل دارند و از بین آن ها سخت افزارهای فناوری اطلاعات و ارتباطات بیشترین تأثیر را بر سایر مؤلفه ها دارد. در کنار زیرساخت های فیزیکی، توسعه زیرساخت های دیجیتال نیز اهمیت بسزایی در تحقق گردشگری هوشمند دارد. براساس مضامین سازمان دهنده این زیرساخت ها شامل ابزارهای بهره برداری از کلان داده ها، ابزارهای هوشمند مدیریتی دربرگیرنده داشبوردها و دستیارهای هوشمند، سامانه های اطلاعاتی گردشگری، اینترنت رایگان و در دسترس، پلتفرم های آنلاین رزرو و برنامه ریزی، سیستم های پرداخت هوشمند، امنیت دیجیتال و حفاظت از داده های گردشگران و شبکه یکپارچه دستگاه های متصل هستند. تحلیل تأثیرات متقابل این دسته از زیرساخت ها نیز نشان داد حدود 71 درصد از این زیرساخت ها با یکدیگر تأثیرات متقابل دارند و از بین آن ها اینترنت در دسترس و امنیت دیجیتال بیشترین تأثیر را بر سایر مؤلفه ها دارد. نتیجه گیری گردشگری هوشمند یکی از انواع نوظهور در صنعت گردشگری است که مزایای متعدد آن ضرورت اقدام در جهت پیشبرد اهداف و توسعه آن را برجسته ساخته است. در این زمینه بسترسازی و فراهم کردن زیرساخت های این نسل از گردشگری اولین گام در تحقق گردشگری هوشمند است. در این راستا در پژوهش حاضر زیرساخت های پیش نیاز برای تحقق گردشگری هوشمند به وسیله انجام مصاحبه با خبرگان و به کارگیری تحلیل مضمون استخراج شد. نتیجه این اقدام به مجموعه دسته بندی شده ای از 15 مضمون سازمان دهنده در قالب 2 مضمون فراگیر منجر شد. براساس یافته ها، توسعه زیرساخت های فیزیکی اولین بُعد از بسترسازی در مسیر تحقق مقاصد گردشگری هوشمند است که با پشتیبانی از کارکردهای گردشگری هوشمند در مقصد از جمله امکان فراهم کردن امکان جمع آوری و ارائه اطلاعات بلادرنگ و دسترسی به آن ها، برقراری ارتباطات مؤثر و افزایش امنیت و راحتی موجب بهبود کیفیت و ارتقای سطح خدمات در مقصد می شود که افزایش رضایت گردشگران و بهبود تجربه آنان را به دنبال دارد. به کارگیری این سخت افزارها ضمن پشتیبانی از تجربه ای توأم با فناوری برای گردشگران، به مدیران کمک می کند تا برنامه ریزی بهتری داشته باشند و منابع را به صورت بهینه تری مدیریت کنند. دومین بُعد از بسترسازی برای دستیابی به مقاصد گردشگری هوشمند نیز توسعه زیرساخت های دیجیتال است که به کارگیری آن ها در کنار زیرساخت های فیزیکی علاوه بر ارتقای تجربه گردشگران و رضایت آن ها، به مدیریت کارآمد مقصد، استفاده بهینه منابع و کاهش هزینه ها منجر می شود. در نهایت، زیرساخت های فناوری اطلاعات و ارتباطات به توسعه پایدار، رقابت پذیری و رشد اقتصادی جوامع میزبان کمک می کند. از این رو، سرمایه گذاری در این حوزه و بهره گیری از نوآوری های تکنولوژیکی می تواند به ارتقای کیفیت خدمات گردشگری و جذب بیشتر گردشگران منجر شود. یافته های این پژوهش نشان داد تحقق مقاصد هوشمند گردشگری نیازمند رویکردی جامع است که در آن زیرساخت های فیزیکی و دیجیتال به عنوان دو بُعد مکمل و به صورت هم افزا عمل کنند و علاوه بر تسهیل عملیات مدیریت هوشمند مقصد، نیازهای اساسی گردشگران را برآورده سازند و در نهایت، تجربه کلی سفر را بهبود بخشند. علاوه بر این، نتایج تحقیق تأکید می کند که زیرساخت های فیزیکی و دیجیتال باید در چهارچوب یک استراتژی یکپارچه و به گونه ای طراحی شوند که نه تنها نیازهای حال حاضر را برآورده سازند، بلکه ظرفیت انعطاف پذیری و انطباق با فناوری های نوظهور در آینده را نیز داشته باشند. در نهایت می توان گفت که در تکمیل تحقیقات پیشین که غالباً بر تحلیل وضعیت موجود یا شناسایی موانع تمرکز داشتند، پژوهش فعلی با شناسایی جامع ابعاد زیرساخت های لازم، مدلی یکپارچه برای رسیدن به نقطه ایده آل ارائه داد که مسیر روشنی برای طراحی و پیاده سازی استراتژی های هوشمندسازی مقاصد گردشگری فراهم می کند. در نهایت، پیشنهاد می شود سیاست گذاران و مدیران گردشگری کشور، برنامه ریزی جامعی را برای اولویت بخشی به توسعه زیرساخت های بسترساز گردشگری هوشمند تدوین کنند. تحقق این اهداف می تواند به مواردی نظیر ایجاد اشتغال و افزایش رفاه اجتماعی منجر شود که همه از اهداف کلان توسعه ملی به شمار می آیند.
واکاوی تأثیرات اصول نوشهرگرایی در توسعه گردشگری هسته مرکزی شهرها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی و توسعه گردشگری دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
105 - 138
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش حاضر با هدف شناسایی مؤلفه های مشترک بین نظریه نوشهرگرایی، به ویژه اصل پیاده مداری و توسعه گردشگری شهری انجام شده است. تمرکز آن بر توانمندسازی هسته مرکزی شهرها برای پاسخ گویی مؤثر به نیازهای گردشگران است. شهرها از ابتدا به عنوان ساختارهایی برای سامان دهی فعالیت های اجتماعی شکل گرفته اند. این ساختار در گذر زمان با گسترش فضاهای عمومی و اختراعات حمل ونقل دچار تحول شد. درنتیجه، جاذبه هایی پدید آمدند که زمینه ساز شکل گیری گردشگری شدند. با افزایش حضور گردشگران، چالش هایی در پاسخ گویی به نیازهای آنان به وجود آمد. بسیاری از شهرها به دلیل بی توجهی به مؤلفه های مؤثر بر گردشگری آسیب دیدند. بنابراین، درک ارتباط میان نظریه های شهرسازی و گردشگری، امری ضروری برای توسعه هم زمان این دو حوزه به شمار می آید. روش شناسی: این پژوهش با رویکرد آمیخته و با اهداف کاربردی، از روش توصیفی – تحلیلی برای رسیدن به پاسخ سؤال پژوهش بهره می برد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد ارتباط محکم و معناداری بین اصول نوشهرگرایی و توسعه گردشگری وجود دارد. نتیجه گیری و پیشنهادات: در صورت تقویت اصول استخراجی نوشهرگرایی از بطن این پژوهش می توان گردشگری را در هسته مرکزی شهرها تقویت نمود. پیشنهاد می گردد سایر محققان در خصوص اندازه گیری میزان تأثیر این اصول نوشهرگرایی و مؤلفه های مؤثر بر تقویت گردشگری بر یکدیگر در بستر شهرهای مختلف به روش های کمی و کیفی اهتمام ورزند. نوآوری و اصالت: پژوهش حاضر به جهت ارتباط بین رشته های مختلف و ارزیابی نحوه تأثیر نظریه های مختلف بر یکدیگر دارای نوآوری است.
بررسی سازگاری فضاهای آموزشی شهر زنجان با کارکرد سایر کاربری های شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۴
105 - 129
حوزههای تخصصی:
ارزیابی سازگاری کاربری های آموزشی با کارکرد سایر کاربری های شهری می تواند در بهینه سازی الگوهای کاربری اراضی و مدیریت شهری کمک کرده و از پیامدهای منفی در شهر جلو گیری کند و در بهبود کیفیت فضاهای آموزشی شهری موثر باشد. از یک طرف، این ارزیابی می تواند به توسعه متوازن شهری کمک کرده و از سلامت عمومی محافظت کند، و از طرف دیگر، ترکیب نا هماهنگ کاربری ها به دلیل ناکارآمدی طرح های توسعه شهری می تواند مشکلاتی را ایجاد کند که کیفیت زندگی و آموزشی دانش آموزان را تحت تأثیر قرار می دهد. بنابراین، این پژوهش به دنبال شناسایی کاربری های آموزشی سازگار و ناسازگار در شهر زنجان و بررسی مساحت کاربری های آموزشی مجاور آنها است. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش شناسی، توصیفی-تحلیلی است. داده ها از طریق منابع اسنادی و پیمایشی جمع آوری شده و با استفاده از تکنیک های کمی AHP و تحلیل فضایی در نرم افزار سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش حاضر نشان می دهد میزان سازگاری براساس ماتریس مقایسه ی زوجی مدل Ahp جهت وزن دهی به معیارها برابر با 0.0264 است و براساس یافته های تحقیق می توان نتیجه گرفت که بیش از یک سوم فضا های آموزشی با سایر کاربری ها ناسازگارند که می تواند به مشکلات مختلفی مانند تداخل کاربری ها، کمبود فضاهای مناسب یا چالش های زیست محیطی منجر شود، در عین حال، درصد کمتری از این فضاها، در حدود 21 درصد، با سایر کاربری ها سازگاری زیادی دارند و وضعیت مطلوبی دارند. این توزیع نابرابر نشان دهنده نیاز به توجه و برنامه ریزی دقیق تر برای بهبود سازگاری فضا های آموزشی با دیگر کاربری ها است.
سنجش توانمندی مدیران محلی در توسعه کارآفرینی سبز در مناطق روستایی (مورد مطالعه: بخش لوداب- شهرستان بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کارآفرینی عامل توسعه جوامع شناخته شده و کارآفرینی سبز یکی از جدیدترین روی کردها در زمینه حفظ رشد اقتصادی همراه با پایداری است. آشکار است که جوامع محلی به تنهایی و بدون رهبری توان ایجاد جریان منسجم برای کارآفرینی سبز را ندارند و این مدیران محلی/بومی هستند که در پیشاپیش این حرکت قرار دارند. برای مدیران روستاها شایستگی ها و توانمندی هایی لازم است تا در ایفای نقش خود موفق عمل کنند. بنابر این هدف این پژوهش سنجش توانمندی مدیران بومی برای رهبری جریان کارآفرینی سبز روستایی است. به این منظور تعداد 137 تن از مدیران و کارشناسان بومی بخش لوداب شهرستان بویراحمد با پرسشنامه ای در طیف لیکرت ( به ارزشهای 1 تا 5 و میانگین= 3) مورد پرسش قرار گرفتند. نتایج این پژوهش نشان داد شاخص های مدیریتی: دانش و مهارت های کارآفرینی، مسئولیت پذیری، مشارکت و شبکه سازی، آموزش موثرترین شاخص های عملکردی مدیران بومی در توسعه کارآفرینی سبز هستند. نتایج این پژوهش بر وجود ارتباط قوی و مثبت بین جوانی مدیران و بالا بودن تحصیلات آنان با عملکرد موثر در مدیریت کارآفرینی سبز صحه می گذارد اما در دو شاخص آگاهی از موانع کارآفرینی و مشارکت و شبکه سازی در این پژوهش مقداری پایین تر از میانگین مشاهده شد. همکاری مدیران محلی با سازمان ها و ارگان های رسمی جهت برقراری امنیت پایدار برای کارآفرینان و تقویت اجتماع محلی و سازمان های مردم نهاد راهکار مدیریتی این پژوهش برای افزایش کارآیی مدیران محلی در توسعه کارآفرینی سبز است.
شناسایی و اولویت بندی چالش های صادرات صنایع دستی ایران (مورد مطالعه: محصولات معرق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنایع دستی بخش مهمی از گردشگری فرهنگی و تجربه گردشگران را شامل می شود. با وجود توانمندی های ایران در تولید صنایع دستی، جایگاه خوبی از نظر صادرات ندارد. هدف اصلی پژوهش حاضر، شناسایی چالش های موجود در صادرات محصولات معرق ایران است. در این پژوهش، که از نوع آمیخته است، در ابتدا با مرور ادبیات و سپس مصاحبه نیمه ساختاریافته با خبرگان صنعت صنایع دستی ایران تعداد 36 مانع صادراتی شناسایی شد. این عوامل در هفت دسته کلی براساس ماهیتشان دسته بندی شدند و در قالب پرسش نامه در اختیار جامعه آماری پژوهش قرار گرفتند. جامعه آماری پژوهش شامل تولیدکنندگان، صادرکنندگان و فعالان میراث فرهنگی و صنایع دستی بود که درنهایت به 158 پرسش نامه پاسخ داده شد. روایی پرسش نامه ازطریق خبرگان تأیید شد و پایایی از آزمون کرونباخ با ضریب آزمون 0.853 تأیید شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس و آزمون فریدمن تجزیه و تحلیل شد. نتایج تحقیق نشان داد که چالش های صادرات صنایع دستی ایران به ترتیب عبارت اند از: عوامل مالی و اقتصادی، عوامل سیاسی، عوامل قانونی، عواملی بازاریابی و فروش، عوامل فرهنگی اجتماعی، عوامل مربوط به محصول و عوامل حمل ونقل.
بررسی و ارزیابی توزیع فضایی- مکانی کاربری آموزشی مقطع متوسطه شهر زابل
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: تعیین توزیع بهینه کاربری ها و مراکز خدماتی یکی از چالش های اصلی برنامه ریزان شهری است. با توجه به رشد سریع جمعیت و توسعه کالبدی شهرها، مشکلاتی نظیر کمبود و عدم توزیع مناسب فضایی کاربری ها به وجود آمده است. در شهر زابل، عدم توزیع مناسب مکان های آموزشی مقطع متوسطه اول اول مشکلات متعددی را ایجاد کرده است، از جمله عدم سازگاری با کاربری های مجاور، دسترسی های ناکافی و کمبود فضاهای باز. این شرایط، محیط های آموزشی را از ویژگی های استاندارد یک فضای آموزشی مناسب محروم کرده است. هدف این مقاله بررسی توزیع فضایی-مکانی مدارس مقطع متوسطه اول در شهر زابل می باشد. روش بررسی: این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی انجام شده است. پس از جمع آوری اطلاعات و داده های میدانی، با بهره گیری از نرم افزارهای GIS و SPS، توزیع فضایی، مکان استقرار و شعاع عملکرد مدارس مقطع متوسطه اول در شهر زابل مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت. همچنین مدارسی که خارج از شعاع پوشش مدارس موجود و در کنار کاربری های ناسازگار قرار دارند، شناسایی شدند. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که نزدیک به 50 درصد از مدارس مقطع متوسطه اول در شهر زابل از وضعیت استاندارد مناسبی برخوردار نیستند. این مدارس از نظر قرارگیری در کنار کاربری های ناسازگار، دسترسی ها، وضعیت ساختمانی و فضای باز در شرایط مطلوبی قرار ندارند. به طور کلی، توزیع فضایی-مکانی مراکز آموزشی مقطع متوسطه اول در شهر زابل با چالش های متعددی مواجه است. اصلاحات در سیاست گذاری شهری، بهبود دسترسی به مدارس و ارتقاء کیفیت فضای آموزشی می تواند به بهبود شرایط آموزشی و رفاه دانش آموزان در این شهر منجر شود.
سنجش و ارزیابی پراکنده رویی شهری با استفاده از تصاویر ماهواره ای و شاخص های چشم انداز در کشور عراق (مطالعه موردی: شهر دیوانیه)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: شهرنشینی یک روند جهانی است که به طور قابل توجهی بر توسعه پایدار شهری و کیفیت زندگی شهری تأثیر می گذارد. ارزیابی پراکندگی شهری برای برنامه ریزی شهری پایدار حیاتی است و با اهداف کلیدی اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد همسو است. هدف از پژوهش حاضر که از نوع توصیفی-تحلیلی است، شناسایی و سنجش شدت پراکنده رویی شهری در شهر دیوانیه از کشور عراق با استفاده از فناوری جغرافیایی و شاخص های چشم انداز برای ارزیابی، نقشه برداری و کمی کردن گستره پراکندگی شهری در دیوانیه از سال 1990 تا 2024 می باشد. روش شناسی: لذا برای دستیابی به هدف مورد نظر، از الگوریتم یادگیری ماشین نظارت شده توسط ماشین بردار پشتیبان (SVM) همراه با معیارهای چشم انداز استفاده شده است. در این راستا ابتدا تصاویر ماهواره ای مربوط به سال های 1990، 2000، 2011، 2020 و 2024 به کمک ماهواره Landsat استخراج و با استفاده از الگوریتم SVM در نرم افزار ENVI4.8 طبقه بندی و تغییرات آشکار شدند. همچنین، با کاربست متریک های چشم انداز با استفاده از نر مافزار Fragstats 4.2، پرا کنده رویی شهری در شهر دیوانیه بررسی و استخراج شد. یافته ها و نتیجه گیری: نتایج نشان داد، میزان ساخت در شهر دیوانیه در دوره مطالعه 34 ساله، از 2069 هکتار در سال 1990 به 4420 هکتار در سال 2024 رسیده است. به عبارتی این شهر شاهد رشد 6/113 درصد بوده است. این مطالعه همچنین از طریق معیارهای چشم انداز کشف کرد که الگوی پراکندگی شهری در دیوانیه با همه اشکال پراکندگی شهری، یعنی جهش، پر کردن، نوار/روبان، و توسعه کم تراکم مشخص می شود.
خسارت طبیعی در حمل دریایی محصولات نفتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حقوقی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
25 - 54
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در حمل و نقل دریایی دعاوی متعددی علیه متصدی حمل اقامه می شود. یکی از دعاوی رایج در حمل ونقل دریایی محصولات نفتی، کسر تحویل بار در مقصد است که با توجه به قواعد حاکم ازجمله قواعد لاهه 1924 راجع به بارنامه های دریایی و قانون دریایی ایران مصوب 1343 مسئولیت متصدی حمل را به بار می آورد، زیرا متصدی حمل ملزم است همان میزان باری را که در بندر مبدأ تحویل گرفته است در بندر مقصد به گیرنده تحویل دهد و معیار احراز میزان بار نیز همان مقداری است که در بارنامه دریایی درج شده است. در حقیقت، بارنامه دریایی مهم ترین دلیل برای احراز و اثبات میزان باری است که متصدی حمل در مبدأ تحویل گرفته است. بااین حال، ممکن است در یک مقیاس جزئی، بخشی از بار در مقصد قابل تحویل نباشد با وجود آنکه متصدی حمل در بارگیری، حمل و تخلیه مرتکب هیچ تقصیر و یا حتی اشتباهی نشده است (از قبیل آنکه موردی مانند نشتی نفت از مخزن کشتی در هیچ یک از مراحل حمل رخ نداده است) که در ادبیات حقوق خارجی به «خسارت ناشی از مسیر (فرنت دو روت)» یا «تخفیف مجاز عرفی» شهرت دارد و در این نوشتار به دلیل عادی بودن آن در حمل دریایی، «خسارت طبیعی» نام گذاری شده است. به بیان دیگر، هیچ بخشی از نفتِ بارگیری شده از کشتی خارج نشده است اما به عنوان مثال، به دلیل تبخیر یا چسبندگی به دیواره مخزن امکان تحویل بخشی از بار به گیرنده وجود ندارد. علل بروز این خسارت را می توان در ماهیت ویژه خود نفت (ازجمله گرایش به سفت شدن، چسبندگی به دیواره مخزن و انقباض نفت)، شرایط ویژه حمل و هندلینگ بار در بارگیری و تخلیه (ازجمله شستشوی مخزن و رسوب کردن آب و ...) و اشتباهات محاسباتی به هنگام بارگیری کالا در کشتی خلاصه کرد و رویه حل وفصل اختلاف های دعاوی حمل نفت، متصدی حمل را به میزان تقریبا نیم درصد (5/0%) از پرداخت خسارت کسر تحویل بار معاف می داند. روش: شیوه تحقیق در این مقاله تحلیلی و با مطالعه تطبیقی حقوق فرانسه، انگلیس و آمریکا بوده و روش گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. یافته ها: در این نوشتار مشخص شد که علل عمده بروز این خسارت، تبخیر نفت، چسبندگی نفت به دیواره های مخزن، وجود آب و رسوبات در نفت، اشتباه محاسباتی در میزان نفت بارگیری یا تخلیه شده بوده و متصدی حمل افزون بر قابلیت دریانوردی کشتی باید عواملی را که بر حسب سیر متعارف امور به این نوع خسارت منجر می شود اثبات کند؛ همچنین، میزان معافیت متصدی حمل از جبران این نوع خسارت جز در صورت عرف بندری مخالف، حدود نیم درصد (5/0%) است. نتیجه گیری: گاه طرفین قراردادهای حمل ونقل دریایی به ویژه در قراردادهای چارترپارتی صراحتاً به شرایط و میزان خسارت طبیعی توافق می کنند و یا آنکه با توافق بر انواع شروط قراردادی سعی در کنترل اسباب ایجاد خسارت طبیعی داشته که در این نوشتار به معرفی مهم ترین این شروط پرداخته شده است؛ اما در حالت اطلاق قرارداد، باید دید که متصدی حمل تحت چه شرایطی از جبران خسارت طبیعی معاف می شود. نظریات متعددی در این خصوص وجود دارد: برخی از نویسندگان بر این باورند که به دلیل عادی بودن این خسارت، متصدی حمل نیازی به اثبات آن ندارد. برخی دیگر معتقدند که متصدی حمل برای معافیت از مسئولیت، کافی است اثبات کند که عرف (عرف بندر مقصد) آن میزان خسارت را درهرحال، می پذیرد. در مقابل، نظر دیگری وجود دارد که بر اساس آن متصدی حمل باید در هر مورد خاص با توجه به طبیعت کالا و شرایط حمل ثابت کند که ورود آن میزان خسارت طبیعی است که این نظریه در حقوق فرانسه جایگاه بهتری یافته است. این در حالی است که دادگاه های آمریکا ضمن تأیید وجود چنین رویه ای در کشتیرانی این کشور، آن را مغایر با قانون حمل ونقل دریایی که برگرفته از قواعد لاهه 1924 است اعلام و در نتیجه متصدی حمل را ملزم به اثبات شرایط استثنای مسئولیت مندرج در این قواعد می داند. انتقادها به رویه مزبور، در نهایت دادگاه ها و مراجع داوری آمریکا را به اتخاذ معیار «کلیه اوضاع واحوال حاکم بر دعوا» رهنمود می سازد که بررسی عناصر این دیدگاه ضروری است.
شناسایی و تحلیل ذی نفعان پروژه میدان شهدای مشهد برمبنای روش خوشه بندی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ساختار و کارکرد شهری سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۴۴
107 - 129
حوزههای تخصصی:
طرح میدان شهدا، که در زمره پروژه های بزرگ مقیاس شهری است، دربرگیرنده کاربری های متنوعی است. یکی از چالش های پیش روی این طرح پایین بودن قدرت ریسک مدیران و تجربه اندک مشارکت میان مدیران شهری و ذی نفعان، در محدوده طرح بوده است. ازاین رو مدیریت ارتباطات ذی نفعان، به عنوان راه حلی برای مشارکت و درگیری ذی نفعان در مراحل مختلف پروژه مطرح است. یکی از گام های اساسی در فرایند مدیریت ارتباطات ذی نفعان، اولویت بندی ذی نفعان کلیدی است. در این راستا در این مقاله ابتدا با مرور ادبیات موجود و بررسی نظرات خبرگان به شناسایی شاخص های اولویت بندی ذی نفعان پرداخته شد، سپس ذی نفعان با استفاده از تحلیل خوشه ای فازی (FCM) گروه بندی شدند. این پژوهش به لحاظ هدف یک پژوهش کاربردی و به لحاظ ماهیت یک پژوهش کمی است. نتایج این پژوهش نشان داد، خوشه A دارای ذی نفعانی با بیشترین میزان قدرت و تمایل است. خوشه B دارای ذی نفعانی با قدرت کم، ولی میزان تمایل متوسط رو به بالا است و خوشه C دارای ذی نفعانی با میزان قدرت متوسط و تمایل نسبتاً بالا است. همچنین خوشه D دارای ذی نفعانی با میزان قدرت و تمایل کم است. شهرداری، شورای اسلامی شهر، مدیریت طرح و استانداری خراسان رضوی بالاترین میزان تعلق را به خوشه A دارند. همچنین شرکت های پیمانکار و شرکت های مشاور، بیشترین درجه تعلق را به خوشه C دارند. سازمان آب و فاضلاب، شرکت گاز و شرکت توزیع برق، به خوشه B تعلق دارند و سازمان دارایی و امور مالیاتی،آستان قدس رضوی و سازمان اوقاف و امور خیریه بیشترین میزان تعلق به خوشه D را دارند. نتایج حاصل از این تحقیق، این امکان را فراهم می آورد که ذی نفعان کلیدی و مؤثر را برای درخواست ورودی های مورد نیاز و افزایش پشتیبانی از پروژه در طول مدت انجام آن، شناسایی نموده و استراتژی های ارتباطی مناسب را در خصوص هر گروه ذی نفعی اعمال کرد. استراتژی های ارتباطی مطرح شده در این تحقیق، براساس مقایسه تطبیقی خوشه های حاصل از FCM و چهارچوب قدرت- تمایل جانسن و اسکولز، ارائه گردید.
آشکارسازی تأثیر روند گسترش کالبدی شهری خرم آباد بر تغییرات میزان آلبدوی سطحی و ارتفاع لایه مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جغرافیایی مناطق خشک دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
87 - 104
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این تحقیق آشکارسازی روند گسترش بافت کالبدی شهر خرم آباد و اثرات آن بر ارتفاع لایه مرزی و سپیدایی سطحی شهر است. در این راستا در ماه ژوئن 4 دوره آماری ۱۹۹۰، ۲۰۰۰، ۲۰۱۰، ۲۰۲۰، با اجرای تابع جبرباندی، بافت کالبدی شهر خرم آباد و روند تغییرات آن طی ۳۰ سال بررسی گردید.
روش و داده: داده های مربوط به سپیدایی سطحی و ارتفاع لایه مرزی از داده های بازتحلیل ECMWF مدل ERA5 با قدرت تفکیک ۰/۱۲۵ درجه قوسی، برای دوره آماری ۱۹۹۰-۲۰۲۰ اخذ شد. تغییرات دوره ای بافت شهری خرم آباد نیز با استفاده از شاخص سنجش از دوری NDBI از تصاویر ماهواره های لندست ۵ و ۸ طی دوره ۳۰ ساله استخراج گردید.
یافته ها: نتایج نشان داد بافت شهر خرم آباد طی دوره ۳۰ ساله رشد ۸۲۹ هکتاری داشته و نشان داد که شهر طی دوره ۳۰ ساله ۴۷ درصد گسترش یافته است. نتیجه اقلیمی این گسترش کالبدی در متغیرهای سپیدایی سطحی و ارتفاع لایه مرزی نشان داد با گسترش بافت کالبدی شهر، میزان سپیدایی به صورت معنی داری با شیب سالانه ۰/۰۰۳۲- درصد در دوره سرد و ۰/۰۰۰۵- درصد در دوره گرم سال کاهش داشته است؛ اما ارتفاع لایه مرزی شهر خرم آباد، بر خلاف میزان سپیدایی، روند افزایشی با شیب ۷ متر در سال در دوره گرم و ۳ متر در سال در دوره سرد سال بوده است. کاهش میزان سپیدایی سطحی باعث افزایش بیشتر تابش بودجه حرارتی شهر شده و افزایش بودجه حرارتی باعث افزایش ارتفاع لایه مرزی طی دوره آماری ۱۹۹۰-۲۰۲۰ شده است.
نتیجه گیری: بر مبنای یافته های تحقیق می توان گفت که گسترش بافت کالبدی شهر خرم آباد طی ۳۰ سال اخیر به صورت معنی داری منجر به کاهش سپیدایی سطحی و افزایش ارتفاع لایه مرزی در سطح شهر شده است.
نوآوری، کاربرد نتایج: بررسی و آشکارسازی تأثیر تغییرات کاربری اراضی بر فاکتورهای حرارتی جو پایین منطقه (سپیدایی سطحی، ارتفاع لایه مرزی) مهم ترین نوآوری این تحقیق است. تغییرات فاکتورهای حرارتی مانند سپیدایی و ارتفاع لایه مرزی تأثیرات گسترده ای در آسایش اقلیمی و کیفیت محیط زیستی شهر دارند؛ لذا آشکارسازی تأثیر بافت کالبدی شهر در ارتباط با توزیع فضایی، فضای سبز و بوستان ها و پارک های شهری جهت تعدیل شرایط حرارتی شهر بسیار مهم است.
الگوی تاب آوری ذی نفعان صنعت گردشگری با تکیه بر ظرفیت های اجتماعی و فرهنگی استان های منتخب گردشگری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گردشگری شهری دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
39 - 60
حوزههای تخصصی:
ذی نفعان صنعت گردشگری با ایجاد تاب آوری می توانند در برابر بحران ها بهبود یابند و بر اقتصاد ملی تأثیرگذار باشند. همچنین، با در نظر گرفتن ظرفیت های اجتماعی-فرهنگی، ذی نفعان می توانند بحران ها را به فرصتی برای رشد و توسعه پایدار تبدیل کنند. بنابراین، توجه به ایجاد تاب آوری ذی نفعان صنعت گردشگری و ارتقاء آن برای توسعه پایدار ضروری است. در این راستا، پژوهش حاضر با هدف ارائه الگوی تاب آوری ذی نفعان صنعت گردشگری با تکیه بر ظرفیت های اجتماعی-فرهنگی در استان های برگزیده گردشگری ایران (تهران، یزد، اصفهان و همدان) انجام شده است. این پژوهش از نوع بنیادی است، و روش پژوهش کیفی و به روش داده بنیاد صورت پذیرفته است. داده ها با روش نمونه گیری هدفمند نظری و با استفاده از ابزار مصاحبه عمیق با خبرگان پژوهش گردآوری و با استفاده از اصول تحلیل داده ها و مبانی کدگذاری، با کمک نرم افزار (مکس کیو دی ای) انجام شده است. در نتیجه الگوی پژوهش در 6 طبقه اصلی (موجبات علی، پدیده اصلی، شرایط زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها)، 6 مقوله اصلی (تعالی فرهنگی و معنوی جامعه، فرهنگ حمایت و نوآوری، چالش های صنعت گردشگری، تاب آوری ذی نفعان صنعت گردشگری، مدیریت تاب آوری، صنعت گردشگری تاب آور و پایدار)؛ 18 مقوله فرعی (سلامت معنوی، هم بستگی و انسجام اجتماعی، سلامت معنوی، نوآوری و خلاقیت، حمایت های دولتی و غیردولتی، چالش های صنعت گردشگری، ایجاد تاب آوری و حفظ ارزش های حاکم بر صنعت گردشگری، بهره مندی از ظرفیت های اجتماعی و فرهنگی، و غیره)؛ 64 کد مفهومی ارائه گردیده است. انتظار می رود به کارگیری الگوی تعیین شده در جهت تاب آوری و بهبود عملکرد صنعت گردشگری بهره برداری شود.