فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸٬۰۶۱ تا ۸٬۰۸۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
در ده های اخیر اثرات مخرب مصرف بی رویه سوخت های تجدید ناپذیر و کم توجهی به مفهوم پایداری، صدمات قابل توجه ای را به محیط زیست وارد کرده است. طبق آمار مراکز معتبر پژوهشی حدود چهل درصد از انرژی مصرفی بشر در بخش ساختمانی به مصرف می رسد، بنابراین توجه به بخش ساختمان از اهمیت بالایی برخوردار است. از اصول معماری پایدار مصرف بهینه انرژی و کاهش تلفات حرارتی و بهره گیری از انرژی های تجدید پذیر می باشند. دیوار خارجی دارای عایق آیروژلی هوشمند (هوشمندی عایق به صورت دستی اعمال شد)، برنامه اصلی این پژوهش تجربی و نوآورانه می باشد. آزمون ها بصورت تجربی بر روی دو اتاق آزمون و کنترل صورت گرفت و نتایج مورد مقایسه واقع شد. علت بکار گیری عایق آیروژلی نخست به دلیل ممتاز بودن خاصیت عایق گرمایی این ماده بود و دیگر اینکه طبق نظر متخصصین دانشکده شیمی دانشگاه تهران امکان ساخت آیروژل با خاصیت عایقی هوشمند، نسبت به محرک های محیطی امکان پذیر می باشد. نتایج حاصل از پژوهش فوق نشان داد که با فرض مشخصات اتاقک ها؛ اتاق آزمون دارای دیواری با دو لایه عایق آیروژلی هوشمند، نسبت به اتاق کنترل کاملا مشابه اما فاقد عایق؛ در طول 24 ساعت 0/9 ± 28/8 کیلو ژول انرژی بیشتری را به داخل اتاقک آزمون انتقال می دهد.
شنیدن رنگی: مطالعه پیرامون حس آمیزی و فرایند ترکیب حواس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حس آمیزی، نوعی پدیده عصب شناختی است که در آن، محرک دریافت شده از طریق یکی از حواس، به طور خودکار، ادراک در حسی دیگر را فعال می سازد. نام متداول برای حس آمیزی صدا به تصویر، شنیدنِ رنگی است، که به معنای فعال سازی رنگ، شکل، و حرکت توسط صدا می باشد. هدف از این پژوهش، بازشناسی نقش صدا در آفرینش تجربیات حس آمیزانه (البته در افراد عادی و نه به معنای عصب شناختی آن) و پاسخ به این پرسش است که صدا چگونه می تواند منجر به خلق تجربیات حس آمیزانه بصری شود؟ دیگر آن که چه ویژگی هایی در فرایند ادراک نهفته است که به ما امکان تجربه ادراکات حس آمیزانه را می دهد؟ و در نهایت، پاسخ به این پرسش که آیا میان محرک شنیداری و محرک بینایی، ویژگی های مشترکی وجود دارد که بتواند منجر به تطبیق آن ها با یکدیگر شود؟ این پژوهش حاصل مطالعات کتابخانه ای، اسنادی، و همچنین استفاده از منابع اینترنتی معتبر علمی- پژوهشی می باشد. ادراک، فرایندی چندحسی است و این ویژگی، نه تنها تجربه ادراکات حس آمیزانه را امکان پذیر می سازد، بلکه به واسطه ساخت بازنمایی های درونیِ چندحسی، امکان تجربه ای بصری در مواجهه با محرک شنیداری را نیز فراهم می آورد. علاوه بر این، شنوایی و بینایی، دارای ویژگی های درون حسیِ مشترکی نیز می باشند که امکان تطبیق آن دو با یکدیگر را مهیا می سازد.
راهکارهای موثر بر افزایش ضریب ایمنی/امنیتی در طرح معماری مجموعه های صنعتی نیروگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شهر ایمن سال ۱ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
رسیدن به ایمنی و امنیت، از مهمترین دغدغه هایی است که طراحان در فرآیند طراحی مجموعه های صنعتی نیروگاهی با آن مواجه هستند. تعدد خطرات محتمل در این مجموعه ها بانضمام سنگین بودن تلفات مالی و جانی ایجاب میکند که تلاشهای طراحان معطوف به افزایش ضریب ایمنی/امنیتی گردد. بااینوجود، نوشتار حاضر موید آن بوده که ادبیات نظری منسجمی درخصوص طراحی معماری مجموعه های صنعتی بالاخص مجموعهه ای نیروگاهی وجود ندارد. لذا نوشتار حاضر به استخراج راهکارهای ایمنی/امنیتی موردنیاز در طراحی معماری این مجموعه ها پرداخته است. این تحقیق، ماهیتی توصیفی-تحلیلی داشته و سعی نموده تا ازیکسو به واسطه استنتاجهای عقلی به عمل آمده بر روی آیین نامه ها و ازسویدیگر با بررسی تجربی راهکارهای به کاررفته در طرح مجموعه های صنعتی نیروگاهی بتواند به شناسایی راهکارهای طراحانه موثر بر افزایش ضریب ایمنی/امنیتی نایل آید. یافته ها موید آن بوده که سادهسازی، جداسازی، کوچک سازی، تنوع و تعدد، پراکندگی، یکپارچگی، تاکید بر طرحها و تجربه های موفق پیشین و دفاع عمقی مهمترین راهکارهایی هستند که هم در طرح معماری مجموعه های نیروگاهی موجود و هم در آیین نامه های مرتبط با آنها به منظور افزایش ضریب ایمنی/امنیتی مورد تاکید قرار گرفته اند.
ارائه راهکار ترسیمی نو جهت طراحی نوآورانه کاربندی نمونه مطالعاتی: کاربندی های بازار تاریخی تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کاربندی، یکی از الگوهای پوشش تاقی است که ریشه در روش های دقیق هندسه ترسیمی دارد. این الگو به سبب داشتن هندسه مقیّد، از انعطاف زیادی برخوردار نبوده و در معماری ایران نیز تنها در زمینه های مشخص به کار رفته است. لذا همواره این سؤال مطرح است که روش های رایج ترسیم کاربندی چه محدودیت ها و مقتضیاتی دارند؟ و با شناخت این محدودیت ها و مقتضیات، چگونه می توان کاربردهای کاربندی را گسترش داد؟ تحقیق حاضر، با هدف پاسخ گویی به سؤالات مذکور شکل گرفته است؛ لذا به منظور یافتن محدودیت ها و الزامات هندسی کاربندی، ابتدا کاربندی های بازار تاریخی تبریز را بررسی و تحلیل می کند، سپس با در نظر گرفتن الزامات یافته شده، در صدد رسیدن به روشی است تا بتواند بر محدودیت های هندسی کاربندی فائق آمده و استفاده های آن را گسترش دهد. این پژوهش، با روش استدلال منطقی و با جمع آوری اطلاعات از طریق مشاهده عینی، بررسی های کتابخانه ای و مدل سازی رایانه ای، به ارائه راه حل هایی در جهت افزایش تنوع زمینه های کاربندی پرداخته است. نتایج بررسی نمونه های مطالعاتی نشان می دهد که شروط لازم و کافی برای پیاده سازی دقیق هندسه یک کاربندی n ضلعی در زمینه های چهار ضلعی این است که اولاً دو زاویه مقابل چهار ضلعی زمینه مکمل باشند، ثانیاً هر چهار زاویه به دست آمده از ترسیم یکی از اقطار آن، مضربی از حاصل تقسیم °180 بر تعداد اضلاع کاربندی باشد، ثالثاً مرکز دایره محیطی، داخل چهار ضلعی زمینه قرار گیرد. سپس با در نظر گرفتن شروط مذکور، روشی ارائه شد که در مقایسه با روش های ترسیمی موجود، محدودیت های کمتری دارد و استفاده از کاربندی را در زمینه های نامنتظم نیز ممکن می کند.
جای نام: مکان ناملموس خاطره (تبیین رویکردی کل نگر به خوانش نام آثار معماری تاریخی در حفاظت معماری نظر به مقایسه تحلیلی کاراکتر نام و مکان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شناخت میراث معماری و جنبه های گوناگون آن، همواره مورد تأکید نهادهای بین المللی مرمت بوده است. در دهه های اخیر، به رغم تلقی جای نام ها به مثابه بخشی از تاریخ زنده و میراث فرهنگی، این نام ها هم چنان در معرض تغییرات شتاب زده بوده اند. در منابع و مطالعات حفاظت معماری نیز بررسی سیر تحول نام آثار، رویکرد توصیفی تاریخی-جغرافیایی داشته و با غفلت از کاراکتر جای نام، عمدتاً بدون رویکردی حفاظتی-مرمتی یا بدون توجه به پویایی و اهمیت فرهنگی آنها صورت گرفته است. از آنجا که تغییر و تحول نام هر اثر معماری می تواند حاکی از تغییری در کلیت آن اثر تلقی شود، این تحقیق در نظر دارد ضرورت توجه به نام آثار معماری از این بعد را روشن سازد و رویکردی نظری به جای نام ها در نسبت با ارزش های یک مکان تاریخی تبیین کند. به منظور دست یابی به این هدف، این پرسش مطرح می شود که کاراکتر نام چه مشابهتی با کاراکتر مکان دارد و این دو چه نسبتی با خاطره، یعنی زمینه مشترک همه موضوعات تاریخی دارند؟ در این راستا، علاوه بر بهره گیری از منابع کتابخانه ای حفاظتی، توپونیمی و پدیدارشناختی مکان، در تحلیل استنتاجی مصادیق عینی برای یافتن زمینه مشترک، بررسی کاراکتر و نسبت نام و مکان، ضروری می نماید. در نهایت، نتایج این تحقیق شامل زمینه های تعامل و تقابل صورت و معنای نام از منظر رویکرد توصیفی-تاریخی کنونی با رویکرد کل نگر پیشنهادی است که طی چند محور کلیدی در قالبی تطبیقی ارائه می شود و می توان آن را نگرشی نو به جای نام ها برای بازشناسی نام مکان های تاریخی در نظر گرفت. در این پارادایم، جای نام ها به مثابه صور ناملموسِ «مکان های دارای اهمیت فرهنگی» و نه صرفاً وجهی تاریخی-زبان شناختی برای نامیدن آثار درک می شود و علاوه بر دلالت بر ارزش های فرهنگی که در نسبت با اثر و شرایط دیگر از آنها برخوردار شده، خود مکان (ناملموس) خاطره مکان است. در ارتباط با مواجهه با موضوع تغییر جای نام ها نیز، توجه به جایگاه جای نام در کلیت اثر و پویایی نسبت آن با مکان، مورد تأکید قرار گرفته است.
تخیل فعال دربازیگریِ رئالیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نگارنده این مقاله، به روش قیاسی/تحلیلی سعی دارد با پاسخ دادن به سوالات پایین، جایگاه تخیّل و تقلید را در بازیگری واقعگرا مطالعه کند و سپس با مقایسه «تخیل فعال» و «تخیل منفعل» در بازیگری رئالیستی، مرتبه هر کدام را در رسیدن بازیگر به خلق شخصیت و بازنمایی نقش، مشخص نماید. تخیل و واقعیت در هنر چه نسبتی با هم دارند؟ آیا رئالیسم، اثر هنری را بیشتر از زاویه علم می بیند و یا تخیّل؟ آیا بازیگر واقعگرا بیشتر در فرایند شناسایی، یک «کاشف» است و یا در فرایند تولید، یک «مخترع»؟ آیا اساسا همنشینی تخیل و واقعیت در بازیگری واقعگرا میسر است؟ بی شک نظریات استانیسلاوسکی و مقایسه او با متاثرینش، سهم عمده ای از این پژوهش را شامل خواهد شد. آنچه مسلم است، تقلید -بر خلاف تصور رایج- هیچ مرتبه ای در بازیگری رئالیستی ندارد و این تخیّل رئالیستی است که اساس بازیگری را شکل می دهد. هیچکدام از نظریه پردازان سرشناس بازیگری رئالیستی، نقش اساسی تخیل در واقع گرایی بازیگر را نفی نمی کنند، اما اختلاف بر سرکیفیت آن تخیّلی است که آیا بیشتر شاخصه های فردی خود بازیگر در روزمرگی اش را بر ملا می سازد یا ویژگی های شاخص آن نقشی که ایفا می کند.
مطالعه تطبیقی و چگونگی فرایند تبدیل میزانسن نمایش رادیویی باینورال به سورند با رویکرد فنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نمایش رادیویی رسانه ای است که از دیرباز شکل سنتی آن مورد توجه عموم بوده، اما کمتر توانسته خود را با سیستم های فنی مدرن همگام کند. یکی از راه هایی که از طریق آن می توان نمایش رادیویی را با سیستم های مدرن همگام کرد تولید نمایش رادیویی در فضای سه بُعدی است. صدای سه بُعدی از منظر فنی انواع گوناگونی دارد؛ رایج ترین تکنیک آن در دنیا تکنیک باینورال است؛ درحالی که تنها تکنیک رایج در ایران تکنیک شبه سه بُعدی سورَند است. هدف از این مطالعه استفاده از محتوای نمایش رادیویی باینورال برای سیستم سورند است تا بدین ترتیب نمایشی را که از نظر زیبایی شناختی برای سیستم سه بُعدی طراحی شده در یک سیستم شبه سه بُعدی پخش کرد؛ گفتنی است، با توجه به محدودیت های فنی این سیستم نسبت به باینورال، باید میزانسن آن به میزانسن سورند تبدیل شود. این مطالعه پژوهشی نظری است و با روش استنتاجی؛ بدین طریق که نخست ویژگی های سیستم باینورال و سورند مطرح و سپس، با مطالعه یک نمونه، شیوه های تبدیل آن بررسی می شود. از مهم ترین دستاوردهای این بررسی این است که، برای تبدیل میزانسن باینورال به سورند، باید از ارائه مکان دقیق ابژه های شنیداری صرف نظر کرد و آن را پیرامون مخاطب با مکانی تقریبی برد و نقش ارتفاع را در آن نادیده گرفت.
قلمرو در مسکن حاشیه کویری ایران (مطالعه موردی: محدوده قلمروها در مسکن سه دوره شهر عقدا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ بهار ۱۳۹۷ شماره ۱۶۱
۶۰-۴۵
حوزههای تخصصی:
مفهوم قلمرو از جمله عوامل تأثیرگذار بر کیفیت ارتباط انسان با محیط است و سازماندهی آن موجب تأمین برخی از نیازهای انسان از قبیل هویت، انگیزش و امنیت می شود. پیشینه نظری موضوع نشان می دهد که دو دسته عوامل مرتبط با کالبد و رفتار کاربر در بستری اجتماعی- فرهنگی برمحدوده قلمروها تأثیر می گذارند. بنابراین با توجه به عوامل تأثیرگذار بر شکل گیری قلمروها، محدوده قلمروهای کالبدی، تحت تأثیر عوامل مرتبط با کالبد و محدوده قلمروهای رفتاری، تحت تأثیر رفتار کاربران است. پژوهش حاضر با انطباق قلمروهای کالبدی و رفتاری در سه دوره مسکن حاشیه کویر ایران، به دنبال تعیین مفهوم و محدوده قلمرو ها در هر دوره می باشد. برای این منظور عقدا به عنوان نمونه ای مناسب از شهرهای حاشیه کویری ایران انتخاب شد. روش پژوهش، کیفی است. در سطح تدابیر از پرسشنامه های کیفی، مصاحبه های عمیق و ثبت مشاهدات استفاده شده و یافته های حاصل با استفاده از روش استدلال منطقی تحلیل شده اند. نتایج پژوهش علاوه بر مشخص کردن محدوده قلمروها در هر دوره و تغییرات آن در طول سه دوره، نشان می دهد که ساکنان حاشیه کویر، عوامل کالبدی و مرزهای فیزیکی را ساز و کار تأمین قلمرو خصوصی فرد نمی دانند و از ابزارهای کلامی و زبان بدن برای تأمین و نظارت بر قلمرو خصوصی خود استفاده می کنند. در مورد قلمرو خصوصی خانواده نیز این مردم هنوز ترجیح می دهند به صورت فصلی و چند عملکردی از فضاهای باز و نیمه باز استفاده کنند و بی توجهی به این موضوع موجب حذف بسیاری از کارکردها و یا تغییر آن ها شده و شیوه زندگی مردم را به اجبار تغییر داده است. قلمرو خصوصی گروه نیز چندان تحت تأثیر تقسیمات فضایی مسکن امروز نیست و متناسب با میزان صمیمیت افراد با یکدیگر و شرایط آسایش محیطی و امنیت فضاها شکل می گیرد. به صورت کلی مطالعات انجام شده در این پژوهش تلاش کاربر را در جهت حفظ رفتارهای جاری در فضا با وجود تغییرات کالبدی نشان می دهد و بر لزوم توجه مضاعف به رفتارهای ساکنان در تعیین محدوده قلمروها تأکید می نماید.
امکان سنجی اجرای طرح ادغام و تجمیع روستاهای مرزی با تأکید بر سطح توسعه ظرفیتی روستاییان (مطالعه موردی: بخش خاوومیرآباد، شهرستان مریوان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسکن و محیط روستا دوره ۳۷ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۶۲
۱۰۲-۸۷
حوزههای تخصصی:
نظام توزیع جمعیت کشورو استقرار نامناسب روستاهای پراکنده موجب بروز مشکلاتی در زمینه دسترسی و خدمات رسانی به این روستاها گردیده و سطح پایینی از کیفیت زندگی را برای این روستاها در پی داشته است لذا تدوین و اجرای سیاست ها و برنامه های به گزینی که در حقیقت ابزاری نظری و عملی جهت مداخله در چنین فضاهای روستایی هستند، ضروری است. در این بین با توجه به حساسیت های این طرح ها در نواحی روستایی و تعیین کننده بودن ظرفیت های جامعه در به ثمر رسیدن طرح های توسعه محلی، نیاز است که با دیدی جامع، بررسی ظرفیت های جامعه روستایی به عنوان بخشی از مطالعات امکان سنجی که به شناخت وضع موجود، جهت تدوین برنامه های کاربردی منجر می گردد، انجام شود. در این راستا پژوهش کاربردی حاضر که با دیدی جامع و روشی توصیفی- تحلیلی انجام گرفته، به تبیین نقش توسعه ظرفیتی روستاهای کوچک و متفرق مرزی بخش خاوومیرآباد شهرستان مریوان پرداخته است که ضرورت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، سیاست ادغام و تجمیع را به عنوان یکی از گزینه های ساماندهی وضع موجود مطرح می سازد تا رهیافت این امکان سنجی، پیشنهاد به اجرا، عدم اجرا و یا ارائه راهکارهای جایگزین باشد. گردآوری اطلاعات از طریق دو روش کتابخانه ای در بخش نظری و پیمایشی مبتنی بر توزیع پرسشنامه در میان روستاییان، مصاحبه با مردم محلی و بازدید میدانی در بخش عملی بوده است. جامعه آماری پژوهش نیز مشتمل بر 6 روستای مرزی زیر 100 نفر جمعیت بخش می باشد که ابتدا با بهره گیری از نمونه گیری کوکران، تعداد جامعه نمونه مشخص و سپس با استفاده از روش نمونه گیری منطبق، پرسشنامه ها به صورت تصادفی ساده در میان 115 نفر از روستاییان توزیع گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از آمار استنباطی(t تک نمونه ای، رتبه ای فریدمن، تحلیل مسیر، همبستگی اسپیرمن، همگونی کای دو پیرسون مبتنی بر جدول توافقی و تحلیل واریانس یکطرفه) نشان دهنده نامناسب بودن سطح توسعه ظرفیتی روستاییان به ویژه در ابعاد اقتصادی و نهادی، جهت ادغام و تجمیع است. همچنین یافته های پژوهش، نشان از ارتباط معنادار و منفی میزان جمعیت با سطح توسعه ظرفیتی روستاییان و ارتباط مثبت سطح توسعه ظرفیتی با تمایل روستاییان به اجرای طرح ادغام و تجمیع دارد.
مطالعه تطبیقی ویژگی عدم قطعیت در آثار دو هنرمند معاصر (دیمین هرست و مایکل بورمانس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اصلی ترین ویژگی های فلسفه پست مدرن، کثرت نظریات و مفاهیم، چند معنایی و چند ارزشی بودن تعاریف است که در مقام بیان، به ارائه راهکارهای نسبی و غیرقطعی منتهی می شود. عدم قطعیت به عنوان یکی از شاخصه های اصلی پست مدرنیسم، مرتبط با زیرمجموعه های دیگری از فلسفه پست مدرن هم چون عدم تعیّن، چند علت گرایی، چند معنایی، کثرت گرایی و شکاکیت است. بسیاری از هنرمندان معاصر، عدم قطعیت را با موضوعات تقابل میان بود و نبود، وجود و عدم، پایداری و ناپایداری و ...، در مرکز توجه قرار داده اند. این رویکرد به مرور تبدیل به یک شاخصه بارز در آثار هنرمندان معاصر شده است؛ از جمله این هنرمندان می توان به دیمین هرست و مایکل بورمانس اشاره کرد. این دو هنرمند هر یک به نوعی متفاوت، به مسأله عدم قطعیت پرداخته اند. پرسش بنیادین پیش روی این جستار، چگونگی بازنمایی مفهوم عدم قطعیت در آثار هنری معاصر با رسانه ها، اسلوب و رویکردهای متفاوت هنری است. طبق یافته های پژوهش، مشخصاً در آثار دو هنرمند، مفهوم مورد نظر با رسانه، تکنیک و ابزار متفاوت به منصه ظهور رسیده است؛ در حالی که بورمانس، از رسانه سنتی نقاشی (البته به صورت التقاطی با عکاسی و تئاتر) برای بیان ایده مذکور استفاده نموده و هرست، از چیدمان و اجراهای اسرارآمیز برای ایجاد این مفهوم بهره برده است. اشتراکات مفهومی در آثار این دو هم چون مرگ و زندگی، امکان و عدم امکان، رئالیسم و فانتزی و ...، در بیان، با نوعی طنز تلخ درآمیخته است. این تحقیق به شکل توصیفی تطبیقی صورت گرفته و نتیجه حاصل از آن نشان می دهد که ایجاد چالش در ذهن مخاطب از طریق مفاهیم متضاد، به بیان ایده مشترک عدم قطعیت در آثار هنری این دو هنرمند منتهی شده است و در حالی که هرست از رسانه ای مدرن و بورمانس از رسانه ای سنتی بهره می جویند، اما در آثار هر دو هنرمند، ایجاد پرسش های متناقض و مخدوش نمودن قطعیت های ذهنی مخاطب، معیار اصلی در ساخت معنا است.
نسبت بیومیمیکری در شکل گیری فرم و عملکرد اشیای منطقه مارلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی فرم دهی و شکل گیری اشیای باستانی می پردازد که اگر چه از ظاهر و عملکردی متفاوت برخوردارند، اما به نظر می رسد ریشه های مشترکی در تعیین الگوی طراحی و شکل دهی به آنان نقش داشته است. هدف کلی این پژوهش، بررسی نقش بیومیمیکری در تعیین فرم و عملکرد این اشیا می باشد که با نگاهی بین رشته ای به طراحی از طریق دانش روز ملهم از طبیعت صورت گرفته است. سؤال پژوهش این است که الگوی مشترک در شکل گیری فرم اشیای منطقه مارلیک تا چه اندازه می تواند با رویکرد بیومیمیکری انطباق داشته باشد و سهم این اشتراک تا چه میزان است؟ روش تحقیق در این پژوهش، تحلیلی_تطبیقی و با استناد به نمونه های موجود در مطالعات کتابخانه ای می باشد. مقایسه نحوه شکل گیری فرم اشیا با شاخص های بیومیمیکری نشان می دهد که چگونگی ارتباط با الگوهای طبیعت در هر دسته از اشیا چه تعاملی با نوع عملکرد و کاربرد و در نهایت فرم شیء می تواند داشته باشد و در این میان عوامل تعیین کننده فرم نهایی اشیا چگونه تأثیر گذار می شود. نتایج حاصل از پژوهش حاکی از آن است که در حوزه طراحی ملهم از طبیعت، از جمله تقلید فرمی به صورت بیومیمیکری، شاخص های ثابتی قابل تشخیص است که با توجه به شواهد باستان شناسی و تحلیل مؤلفه های شکل دهنده به اشیا، قابل تعمیم به نحوه شکل گیری فرم و عملکرد در اشیای باستانی می باشد. این شاخص ها به صورت الگوی مشترکی در دسته های متفاوت اشیای بررسی شده و در نمونه های انتخاب شده در مقاله حاضر، با فرم های موجود در طبیعت منطقه مارلیک؛ در قالب فرم موجودات زنده جانوری و گیاهی، تطبیق داده شده و قابل انطباق می باشد.
نقش سازمان های غیر دولتی (NGO)ها در توسعه صنعت توریسم با تأکید براستان چهار محال و بختیاری
حوزههای تخصصی:
صنعت جهانگردی به عنوان بزرگترین و متنوع ترین صنعت در دنیا به حساب می آید. بسیاری از کشورها این صنعت پویا را به عنوان منبع اصلی درآمد، اشتغال، رشد بخش خصوصی و توسعه ساختار زیربنایی می دانند، بویژه در کشورهای در حال توسعه، یعنی در آنجا که شکل های دیگر اقتصادی مثل تولید یا استخراج از نظر اقتصادی به صرفه نیست یا نقش چندان مهمی در صحنه تجارت و بازرگانی ندارند، به توسعه صنعت گردشگری توجه زیادی می شود. اگر بخواهیم صنعت توریسم برای منطقه منبع درآمد خوبی باشد، باید ارگان های مختلف حمایت لازم را جهت توسعه صنعت توریسم به عمل آورند و برای امنیت گردشگران و تبلیغات صحیح اهمیت زیادی قائل شوند. تشکل های غیر دولتی، سازمان های با شخصیت حقیقی مستقل، غیر دولتی و غیر انتفاعی هستند که برای انجام فعالیت داوطلبانه با گرایش های غیر سیاسی و براساس قانونمندی و اساسنامه مدون و رعایت چارچوب موضوعه کشور و مفاد آیین نامه های اجرایی آن فعالیت می نمایند. هدف این پژوهش پرده گشایی از وضعیت صنعت توریسم و بررسی و عملکرد نقش سازمان های غیر دولتی (NGO)ها در توسعه صنعت توریسم و نقش آن در توسعه استان چهار محال و بختیاری است. اطلاعاتی که ملزم این پژوهش بوده به صورت آماری، اسنادی، توصیفی و تحلیلی از منابع کتابخانه ای تهبه شده است. همچنین بخش عمده ای از اطلاعات مورد نظر از طریق مطالعات میدانی به دست آمده است. بررسی یافته های پژوهش نشان می دهد که می توان با نگرش جدید به استان چهار محال و بختیاری از دیدگاه گردشگری و طبیعت گردی اشاره نمود. پدیده های که در نوع خود بی نظیر بوده و هر کدام قدرت بهره دهی اقتصادی زیادی می توانند داشته باشند ( با تشویق سازمان های غیر دولتی و سرمایه گذاری بخش خصوص)، بکر و طبیعی بودن پدیده ها در روشنای افق اکوتوریسم و ژئوتوریسم ایران می تواند نقطه عطفی در گردشگری پایدار این مرز و بوم محسوب شود.
فرهنگ تخریب یا تخریب فرهنگی...! بررسی نمونه هایی از رفتارهای فرهنگی به عنوان عوامل مخرب در آثارِ تاریخی فرهنگی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم مهر ۱۳۹۷ شماره ۶۴
41 - 52
حوزههای تخصصی:
آثار تاریخی، به جز این که تحت تأثیرِ روند طبیعی افول و زوال قرار دارند، در برخی موارد به طورِ کامل، قابل کنترل نیستند، همواره توسط عوامل متعدد دیگر نیز مورد تهدید و در معرض خطر هستند. از عوامل شناخته شده طبیعی و اقلیمی گرفته تا برخی رفتارهای انسانی. می توان گذشته از کنش های اجتماعی روانی که در مطالعات رفتارشناسی اجتماعی (جامعه شناسی رفتاری) از آنها به عنوان وندالیسم یاد می کنند، پاره ای از رفتارهای انسانی خاص را مشاهده کرد که دارای ابعاد قابل بررسی و مهم در حوزه فرهنگ هستند و به شکلی بسیار مهم و کاملاً قابل بررسی، ریشه در باورهای فرهنگی و بومی مناطق مختلف دارند و به گونه ای عمیق مثل هر اعتقاد و باوری دیگر، برای ساکنان یک منطقه و باورمندان به آن دارای ارزش محسوب می شوند. گاهی از اوقات، این گونه باورهای فرهنگی و رفتارهای ناشی و متأثر از آن، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به تخریب آثار فرهنگی تاریخی منجر می شوند. در حوزه حفاظت از ارزش ها و مواریث فرهنگی (ملموس و ناملموس)، پرسش مهم آن است که کدام موضوع دارای اهمیت بیشتر است؟ به تعبیر دیگر؛ در نگهداشت کدام موضوع باید کوشش بیشتر کرد. اثرِ فرهنگی یا رفتارِ فرهنگی؟و آیا می توان به صورت توأمان از تخریب آثار جلوگیری کرد و هم یک رفتارِفرهنگی را که اساسِ تعریف و غنا در منظرِفرهنگی است حفظ کرد؟ درکِ این موضوع که در حفاظت از مفهوم میراث فرهنگی به ویژه مفاهیم در ارتباط با منظرِفرهنگی، پیوستی غیرقابل انکار میان عناصر و آثار تاریخی و فرهنگی و باورها و رفتارهای متأثر از آن وجود دارد، می تواند در فهم، تحلیل، معرفی آثار مؤثر واقع شود و در حیطه حفاظت، رفتاری مطمئن تر و اصیل تری را موجب شود. با این نگاه پژوهش حاضر، سه نمونه از این رفتارها را در چند حوزه کاملاً متفاوت از جغرافیای فرهنگیِ بزرگ و متنوعِ ایران مورد بررسی قرار داده است و با تشریحِ جنبه های فرهنگی، روانی و اجتماعی این گونه رفتارها، کوشش نموده با تحلیلِ چنین رفتاری، امکان حفاظت از موضوعات و مفاهیم مورد اشاره را بررسی کند.
تکوین یک پیاده راه؛ مؤلفه های کالبدی یا رفتار جمعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۴۴
40 - 49
حوزههای تخصصی:
فضای شهری تنها یک مفهوم کالبدی نیست، بلکه کنش تعاملات شهروندی و فعالیت های شهری را نیز در بر می گیرد و در حقیقت با حضور انسان و فعالیت اوست که معنا می یابد. پیاده راه به عنوان یکی از فضاهای شهری نقش مهمی در ارتقای فعالیت های اجتماعی - فرهنگی جامعه ایفا می کند. حرکت عابر پیاده در پیاده راه ها، به واسطه طراحی مناسب و شناختِ مبتنی بر جنبه های منظرین شهر، موجب افزایش ادراک، ارتقای هویت و احساس تعلق به محیط و زیبایی می شود. یکی از تحولات اخیر در گرایش های جدید شهرسازی جهان، توجه به حرکت پیاده و نیازهای او به عنوان یک موضوع فراموش شده مهم شهری است. این مقاله بر آن است تا با معرفی خیابان پرنسس (Princes Street) در شهر ادینبورگ، عوامل مؤثر بر کارآمدی این خیابان را به عنوان یک خیابان پیاده مدار بیان کند. این پژوهش از نوع توصیفی-تحلیلی است که با مراجعه به سیر تاریخی و تحولات خیابان پرنسس، روند تغییرات و عوامل مؤثر بر شکل گیری این محور را به عنوان پیاده راه بررسی کرده است. در نتیجه مهم ترین مؤلفه برای پیاده راه کردن را حضور فعال افراد و پیاده راه شدن را عاملی برای تسهیل در رفت وآمد و امنیت افراد بیان می کند و با درنظر گرفتن این مؤلفه در هر پیاده راه نحوه شکل گیری آن را به دو صورت پیش نیاز و پس نیاز در نظر می گیرد.
تعامل صورت و محتوا در کشکول های فلزی دوران صفوی و قاجار
حوزههای تخصصی:
استقرار سلسله صفوی در ایران و شیوع فرقه های منتسب به صوفیه، ایجاب می کرد تا به ساخت کشکول که یکی از آلات قلندری و درویشی بوده و در مراسم و آیین های مرتبط با این فرقه ها استفاده می شد، اهمیت وافری داده شود. عناصر بصری نقش شده بر کشکول ها، نشر اندیشه و افکار درویشان را دربرداشته است. لذا هدف این پژوهش، بررسی صوری و محتوایی سی و چهار عدد از کشکول های فلزی دوران صفوی و قاجار است. بنابراین سوالات پژوهش عبارت است از: تعامل عناصر تزئینی کشکول ها و آداب درویشی چیست؟ و کشکول های فلزی این دو دوره، از نظر فرم، نقش و نماد چگونه اند؟ روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات آن، کتابخانه ای و با مراجعه به سایت موزه های خارجی و همچنین مراجعه حضوری به موزه های داخلی جهت مطالعه نمونه ها است. نتایج پژوهش نشان می دهد که کاربرد کشکول نزد دراویش، علاوه بر آلات و وصله های درویشی و قلندری، وجه عاشورایی نیز داشته و در آیین سقایی و مراسم عزاداری عاشورا به کار می رفته است. از نظر فرم ظاهری نیز با سه نوع کشکول مواجهیم که در تزئین آنها از کتیبه هایی با مضامین شیعی و اشعار فارسی استفاده شده است. نقوش تزئینی نیز شامل نقوش انسانی، هندسی، حیوانی و گیاهی است. تکنیک های هنری مورد استفاده در تزئینات، شامل: قلمزنی، سیاه قلم، طلاکوبی روی فولاد، حکاکی، مشبک کاری و مرصع کاری است. نمادهایی نظیر اژدها، ماهی، مار و کشتی که در اجزا و تزئینات کشکول به صورت رمزگونه یا در فرم ظاهری آن به کار رفته اند به تبعیت از اعتقادات و آرمان هایی است که دراویش مدعی آن ها بوده اند.
بررسی معماری پایدار با رویکرد به طراحی ساختمان های نوین
حوزههای تخصصی:
به منظور خلق فضاهای کارآمدتر و ارتقای سطح کیفی ساختمان ها، این پژوهش درصدد بنایی همسو و هماهنگ با اقلیم منطقه با توجه به شناخت ویژگی های معماری منطقه همراه با کاربرد آخرین دستاوردهای ساختمانی در جهت معماری پایدار است تا نوعی از معماری حاصل شود که کاملاً نیازها را برآورده سازد و به عنوان یک فضا و بنا، تمامی ارزش های معماری را داشته باشد. ساختمان های مدرن و همساز با اقلیم، برای دستیابی به محیطی سازگار و پایدار به منظور هماهنگ سازی اکولوژی و تکنولوژی پا به عرصه ی ظهور گذاشته اند. طراحی دقیق معماری بومی، انتخاب مصالح مناسب و استفاده از اصول معماری پایدار از ویژگی های چنین ساختمان هایی است که برای دستیابی به اهداف معماری پایدار می بایست از آن ها بهره برد. هدف از انجام این پژوهش نزدیک شدن به پاسخ این پرسش ها است که چگونه پیوندی میان معماری اکولوژیک و پایدار و نوین می توان ایجاد کرد و چه تغییراتی در این رابطه در ساختمان ها ایجاد می شود. شیوه این پژوهش از طریق جمع آوری داده ها و اطلاعات از دو روش کتابخانه ای (شامل طیف وسیعی از کتب، مقالات، نشریات تخصصی و اینترنت) و میدانی (شامل اسناد و مدارک و اساتید اهل فن) و تجزیه وتحلیل اطلاعات تعیین شده است.
نشانه شناسی نقش ماهی با رویکرد عرفانی در سه نمونه از سفالینه های عصر معاصر (مطالعه موردی مند گناباد)
حوزههای تخصصی:
پیوند ناگسستنی میان ادبیات و هنر باعث ورود مضامین ادبی به تزئینات هنر اسلامی شده است. ازجمله این مضامین ماهی است که به دلیل مضامین عمیق عرفانی و نمادین، از دیرباز تاکنون موردتوجه هنرمندان عرصه های مختلف و ادبا بوده است. این تحقیق از نوع کیفی و توصیفی-تحلیلی سعی بر آن دارد تا با استخراج مضامین عرفانی نقش ماهی در اشعار مولانا( مثنوی معنوی) بازتاب آن در هنر سفالگری عصر معاصر را با رویکرد عرفانی مورد تجزیه وتحلیل قرار دهد. در راستای این هدف مهم ترین سؤال به صورت زیر قابل طرح است: نقش ماهی در آثار سفالین عصر معاصر می تواند متأثر از مضامین عرفانی خصوصاً اشعار مولانا باشد؟ بر اساس تجزیه وتحلیل اطلاعات که به روش تفسیری صورت گرفته است مشخص گردید که این نقش مایه حامل معانی عرفانی بوده و در آثار سفالین عصر معاصر نمودی از انسان کامل و بهشتی به شمار می آید
الگوی تجربه فعال در آموزش معماری تدوین مدلی برای کسب دانش عملی طراحی از طریق رویکرد طراحانه به مصادیق معماری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجربه مصادیق معماری از جمله راهبردهای آموزشی است که در آموزش معماری، به شکلی گسترده به کار می رود. یکی از عرصه های کاربست این راهبرد آموزشی، بهره گیری از آن در حوزه کسب دانش عملی طراحی است؛ زیرا مشاهده آثار معماری سهم عمده ای در تأمین مهارت های ذهنی معمار برای خلق اثر معماری دارد. این شکل از تجربه مصادیق معماری، که رویکردی طراحانه به آثار است، زمانی در ارتقای دانش عملی معمار مؤثر واقع می شود که تأثیرات ادراکی و دریافت های تصویری آن در زمان طراحی، به عنوان ماده عمل ذهن در فرایند تصویرسازی به کار آید. مقاله حاضر تلاشی است در راستای طرح راهکاری به منظور دستیابی به چنین کیفیتی از تجربه آثار. راهکار یادشده الگویی عملی است که در اینجا از آن با عنوان «الگوی تجربه فعال» یاد می شود. یافته های این پژوهش، با اتکا به روش تحلیل منطقی بر پایه منابع کتابخانه ای، نشان می دهد که تجربه کارآمد آثار در حوزه دانش عملی معماری، از طریق عبور از دو مرحله «توجه» و «پردازش»، به شیوه های کلامی و تصویری میسر می شود. این دو مرحله ارکان تشکیل دهنده الگوی تجربه فعال است که کارایی آن از طریق طرح یک آزمون میدانی روی تعدادی از دانشجویان دانشکده هنر و معماری یزد، مورد سنجش قرار گرفت. نتایج این آزمون گواه آن بود که بهره گیری از الگوی تجربه فعال، تأثیری معنادار در کیفیت و کمیت بازیابی اطلاعات تصویری حاصل از تجربه آثار معماری در مقایسه با مشاهده ساده دارد.
تحلیل مسئله حقیقت و زمان در حفاظت و مرمّت میراث فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال پانزدهم بهمن ۱۳۹۷ شماره ۶۹
5 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: رویارویی مرمّت و حقیقت با محوریّت مسئله زمان در این مقاله بررسی شده است. با فرسایش اثر در محیط پیرامون براساس نوع مادّه معدنی یا آلی، پرسشی برای مرمّت گر ایجاد می شود که در اثر فرسوده، حقیقت چگونه ارزیابی می شود؟ چالش موجودیّت اثر در گذشته، یا وضعیت فرسوده فعلی آن در حال به عنوان حقیقت، مسئله ای است که مرمّت همواره با آن مواجه است و پاسخ گویی به آن با تحلیل زمان می تواند نحوه نگرش و گزینش روش حفاظت، مرمّت بهینه برای ماندگاری اثر را تعیین کند. هدف: دستیابی به نظریه ای با محوریّت زمان برای تعیین جایگاه حقیقت اثر به عنوان موجودیّتی در حال یا گذشته. روش تحقیق: مسئله حقیقت در این پژوهش با تکیه بر تئوری های زمان، با مبانی نظری پدیده شناسی از وجوه مختلف بررسی شده است بر این اساس حقیقتِ نهان در نقاب مادّه اثر با وجود انسان مرتبط است و از جنبه های دیگر، حقیقت به عنوان موجودیّت اثر درگذشته یا شرایط کنونی آن در حال مورد بحث قرار گرفته است. نتیجه گیری: با نگاهی پدیده شناسانه وابستگی حقیقت به وجود انسان به اثر شأن حفاظتی می دهد؛ همچنین تئوری طرح شده در این مقاله، حقیقت اثر به عنوان موجودیّتی در حال یا گذشته را با تکیه بر نظریه های زمان معیّن می نماید و می تواند بنیان های نظری را برای گزینش روش های مرمّتی مناسب به منظور حفاظت و نگهداری بهینه ای اثر ایجاد کند. با پذیرش تئوری زمان دینامیک، گذشته وجود ندارد؛ تنها زمان حال هست و حقیقت، تمام موجودیّت اثر در حال است، نه چیزی جای مانده در گذشته که مرمّت با زدودن لایه های سطحی اثر به دنبال آن باشد و تمامیّت وجود اثر در حال برای انتقال به آینده مورد حفاظت و نگهداری قرار می گیرد. در تئوری زمان استاتیک با نگاهی تقویم وار به زمان، گذشته وجود دارد و حقیقت اثر چگونگی آن در گذشته است با ارجاع به مستندات معتبر، موجودیّت گذشته اثر، در حال با مرمّت بازیابی می شود.
بررسی تاریخ شفاهی شهر سلطانیه «بررسی آثار معماری شهر تاریخی سلطانیه بر اساس متون تاریخی و تاریخ شفاهی»
حوزههای تخصصی:
شهر سلطانیه دارای بناها، تپه ها و، آثار طبیعی زیادی از دوره های مختلف تاریخی، قبل و بعد از اسلام است. برخی از این آثار با گذشت سالیان هنوز پا برجا مانده اند و برخی نیز بر اثر عوامل مختلف سیاسی و طبیعی تخریب و بعضا تبدیل به تپه های تاریخی شده اند، لذا طبق شواهد و متون تاریخی می توان اینگونه بیان کرد که این شهر برای حاکمان و فرمانروایان وقت، حائز اهمیت بوده است. برای شهرهای تاریخی مانند سلطانیه، با توجه به قرار گرفتن در نقطه سوق الجیشی، مسیر ارتباطی بین شمال غرب به دیگر نقاط کشور و شرایط آب و هوایی مطلوب، محل مورد علاقه بیشتر پادشاهان بوده است و همچنین اینکه سلطانیه زمانی پایتخت ایلخانان مغول بوده است، اتفاقات سیاسی زیادی رخ داده و بناهای مهم مختلفی اعم از عام المنفعه و خصوصی در شهر قدیم سلطانیه احداث گردیده است. این اتفاقات سیاسی و محل و کاربری بناهای قدیمی که در عصر حاضر با توجه به تخریب چند باره شهر، برخی از این بناها دیگر وجود ندارند، سینه به سینه نقل شده تا به امروز برسد. لذا اهمیت این چنین پژوهش ها در این است که این خاطرات و اطلاعات از زبان سالخوردگان و شخصیت هایی که در گذشته در شهر سلطانیه فعالیت های علمی داشته اند به صورت مکتوب درآید. چرا که در بعضی موارد منابع مکتوب با توجه به دستکاری های مصلحتی در تاریخ شهر بخاطر مسائل سیاسی و غیره نمی تواند پاسخگوی نیاز پژوهشگران باشد. سوالاتی که در این پژوهش مطرح می شود این است که بناها و آثاری که در عصر معاصر موجود بوده و بر اثر گذشت زمان تخریب و یا به فراموشی سپرده شده اند کدامند؟ تاریخچه و ساخت اینگونه بناها به چه دوره ای بر می گردد؟ لذا سعی شده در نتیجه بررسی ها با کمک افراد سالخورده ی بومی شهر و پژوهشگران به موقعیت چندین بنای از بین رفته و موجود اشاره کرد.