مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
فعالیت وامانده ساز
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر تاثیر یک دوره دوی هوازی همراه با مصرف اسپیرولینا بر بیشینه اکسیژن مصرفی و عملکرد برخی از شاخص های دستگاه ایمنی مردان تمرین کرده پس از یک جلسه فعالیت بدنی وامانده ساز را مورد مطالعه قرار داده است. در این پژوهش 40 نفر از دانشجویان تمرین کرده به صورت تصادفی در چهار گروه، اسپیرولینا – دوی هوازی، اسپیرولینا، دارونما – دوی هوازی و گواه موردمطالعه قرار گرفتند. به منظور آزمون فرضیه های تحقیق از روش آماری واریانس (ANOVA) یک سویه با در نظر گرفتن سطح معنی داری 005/0= a و آزمون تعقیبی (LSD) استفاده شد. از آزمودنی ها آزمون مرحله اول در حالت ناشتا و استراحت بلافاصله پس از آزمون بیشینه بروس روی نوارگردان تا رسیدن به واماندگی کامل نمونه خونی گرفته شد و مقدار Vo2max آنها از طریق آزمون مذکور تعیین شد. آزمودنی های گروه های اسپیرولینا – دوی هوازی ودارونما – دوی هوازی به مدت شش هفته روزی سه عدد قرص 500 میلی گرمی اسپیرولینا و 500 میلی گرمی دارونما مصرف نمودند و هفته ای سه بار به مدت 30 دقیقه در آستانه تحریک هوازی دویدند. گروه های اسپیرولینا و دارونما نیز به روش فوق قرص اسپیرولینا و دارونما در مدت شش هفته مصرف نمودند. سپس مجدداً همان آزمون مرحله اول را به عنوان آزمون مرحله دوم انجام دادند. نمونه های خونی برای اندازه گیری تعداد CD4+ ، CD8+ ، NK و نسبت CD4+ بهCD8+ در چهار نوبت پیش و پس آزمون مرحله یک و دو گرفته شد. تجزیه وتحلیل یافته ها نشان داد که: دوی هوازی و مکمل اسپیرولینا هر یک به تنهایی باعث افزایش Vo2max می شوند، دوی هوازی و مصرف اسپیرولینا باعث افزایش بیشتر Vo2max نسبت به سایر گروه ها می شود (05/0P< )، CD4+ و هموگلوبین گروه اسپیرولینا - دوی هوازی تفاوت معنی داری با سایر گروه ها داشت (002/0 = P )، CD4+ گروه ها با هم اختلاف معنی داری نداشتند، NK تمام گروه ها افزایش داشت، نسبت CD4+ به CD8+ گروه ها با هم اختلاف معنی داری داشت (002/0=P )، نسبت CD4+ به CD8+ در گروه اسپیرولینا – دوی هوازی کمتر از گروه اسپیرولینا و دارونما بود. در مجموع می توان نتیجه گرفت که احتمالاً مکمل اسپیرولینا و دوی هوازی باعث افزایش Vo2max و بهبود شاخص های ایمنی می شود.
تأثیر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون، متعاقب یک جلسه فعالیت وامانده ساز در مردان و زنان سالم غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر تعیین تأثیر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون پس از یک وهله فعالیت وامانده ساز در مردان و زنان سالم غیرورزشکار است. به این منظور 60 آزمودنی سالم بدون هیچ نوع سابقة بیماری (به ویژه بیماری فشار خونی) و سابقة مصرف دارو و مکمل، در شش گروه جداگانه جایگزین شدند. گروه اول: 10 مرد 20 تا 30 ساله؛ گروه دوم: 10 زن 20 تا 30 ساله؛ گروه سوم: 10 مرد 30 تا 40 ساله؛ گروه چهارم: 10 زن 30 تا 40 ساله؛ گروه پنجم: 10 مرد 40 تا 50 ساله؛ گروه ششم: 10 زن 40 تا 50 ساله. بلافاصله قبل از آزمون، ضربان قلب و فشار خون افراد دو بار(بعد از 10 و 15 دقیقه استراحت) در وضعیت نشسته روی دوچرخة کارسنج اندازه گیری شد. در طول آزمون، ضربان قلب و فشار خون(با استفاده از دستگاه اندازه گیری فشار خون) به فاصلة دو دقیقه اندازه گیری شد. پروتکل آزمون از سه دقیقه گرم کردن در بار کاری 50 وات روی دوچرخه کارسنج شروع شده و در هر دقیقه 20 وات به بار کاری اضافه می شد تا زمانی که آزمودنی ها به خستگی قابل تحمل برسند. سپس ضربان قلب و فشار خون در اولین دقیقه پس از آزمون اندازه گرفته شد و هر دو دقیقه این اندازه گیری ادامه یافت تا لحظه ای که این دو متغیر به سطح قبل از آزمون رسیدند(در دقایق 1، 3، 5، 7 و ....). برای تعیین اثر سن و جنس بر ریکاوری فشار خون، از تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و از آزمون تی مستقل برای مقایسة گروه ها استفاده شد. کلیة تجزیه و تحلیل های آماری با استفاده از نرم افزار SPSS16، در سطح معنیداری 05 /0P<، انجام گرفت. نتایج نشان داد بین زمان ریکاوری فشار خون، در سه رده سنی زنان سالم غیرورزشکار، تفاوت معنی داری وجود ندارد(05 /0
تأثیر مکمل دهی ویتامین E بر پاسخ فاکتور آنژیوژنیکی به فعالیت وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق بررسی تأثیر مکمل دهی ویتامین E بر پاسخ فاکتور آنژیوژنیکی (سطوح VEGF سرم) به فعالیت وامانده ساز و بررسی ارتباط مکمل دهی ویتامین E با VEGF سرمی در مردان فعال است. بدین منظور، 30 مرد فعال (میانگین ± انحراف معیار: حداکثر اکسیژن مصرفی 54/2 ± 19/40 میلی لیتر بر کیلوگرم در دقیقه) انتخاب و براساس max2VO به دو گروه مکمل (400 واحد بین المللی ویتامین E به طور روزانه) و دارونما (4/0 گرم آمیلیوم به طور روزانه) تقسیم شدند. پس از 14 روز مکمل دهی، آزمودنی های هر دو گروه فعالیت وامانده ساز (20 دقیقه فعالیت با 50 درصد max2VO و سپس40 دقیقه بعدی با 65 درصد max2VO و 5 دقیقه پایانی با حداکثر تلاش تا حد واماندگی) انجام دادند. نمونه های خونی قبل از دوره مکمل دهی، قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد اجرای وامانده ساز گرفته شدند. از آزمون های تحلیل واریانس و همبستگی پیرسون برای تحلیل داده ها استفاده شد. بر اساس نتایج، دو هفته مکمل دهی ویتامین E باعث افزایش معنی دار سطوح سرمی ویتامین E گروه مکمل نسبت به گروه دارونما شد (006/0P=). همچنین، فعالیت وامانده ساز موجب افزایش معنی دار VEGF سرمی بعد از اجرا در گروه مکمل (001/0P=) و دارونما (000/0P=) شد. با وجود این، بین سطوح VEGF سرمی در دو گروه مکمل و دارونما در هیچ یک از وهله های زمانی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (865/0P=). همچنین، بین سطوح ویتامین E و میزان VEGF سرم پایه ارتباط معنی داری وجود نداشت (221/0P=). در نهایت، به نظر نمی رسد مکمل دهی ویتامین E با دوز 400 واحد به مدت 14 روز تأثیر معنی داری بر سطوح VEGF سرمی استراحتی و VEGF ناشی از فعالیت وامانده ساز داشته باشد.
اثر مصرف کافئین و یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر استرس اکسایشی و آنتی اکسیدان های آنزیمی مردان فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: کافئین قادر است به واسطه پراکسیداسیون لیپیدی باعث القای شکل های خاصی از آسیب اکسیداتیو گردد. علی رغم این، کافئین به عنوان یک ماده حافظتی در برابر آسیب سلولی و برخوردار از ظرفیت آنتی اکسیدانی در مقایسه با اثرات پرو اکسیدانی آن مطرح است. هدف این پژوهش بررسی اثرات استفاده از mg/kg 5 کافئین طی یک جلسه فعالیت ورزشی فزاینده بر مالون دی آلدئید به عنوان شاخص استرس اکسایشی و آنزیم های آنتی اکسیدانی شامل گلوتاتیون پراکسیداز، سوپراکسید دیسموتاز مردان فعال بود. مواد و روش ها: برای این منظور 10نفر از دانشجویان داوطلب پسر رشته تربیت بدنی بین 22 تا 26 سال انتخاب شدند. آزمون پیش رونده بروس به مدت 2 روز در2 هفته جداگانه با فاصله 5 روز انجام شد وآزمودنی ها در هفته اول به عنوان گروه دارونما (گروه 1)، و در هفته دوم در گروه کافئین با دز mg/kg 5 (گروه 2) در آزمون شرکت کردند. نمونه های خونی پیش آزمون و پس آزمون جمع آوری شد. یافته ها با استفاده از آزمون تی مستقل و جفت شده در سطح 05/0> P با بهره گیری از نرم افزار SPSS.18 و EXCEL 2003 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته های پژوهش: یافته های پژوهش نشان می دهد مصرف 5 میلی گرم کافئین موجب کاهش معنی داری میزان MDA شد(05/0 > P) . از سوی دیگر، فعالیت فزاینده وامانده ساز افزایش معنادار GPX (001/0> P) و تفاوت غیر معنادار SOD را در پی داشت )398/0 ( P=. اختلاف میان دز mg/kg 5 کافیین و دارونما در متغیر SOD معنادار نبود (05/0 < P). نتیجه گیری: به طور کلی به نظر می رسد دز mg/kg 5 کافیین فشار اکسایشی ناشی از فعالیت وامانده ساز را کاهش داده و سیستم آنتی اکسیدانی آنزیمی را به طور موثری بهبود می بخشد.
تأثیر خستگی ناشی از فعالیت وامانده ساز بر تعادل پویا و زمان بازیافت تعادل مردان فعال دارای زانوی پرانتزی و طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش کلیدی تعادل در فعالیت های روزانه و ورزشی، هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر خستگی ناشی از فعالیت وامانده ساز بر تعادل پویا و زمان بازیافت تعادل مردان فعال دارای زانوی پرانتزی و طبیعی بود. 40 دانشجوی مرد فعال سالم، شامل 20 نفر دارای زانوی پرانتزی و 20 نفر دارای زانوی طبیعی در این تحقیق نیمه تجربی شرکت کردند. ناهنجاری زانوی پرانتزی با کولیس و گونیامتر انداز ه گیری شد. از آزمون آستراند برای ایجاد خستگی استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری تحلیل واریانس مرکب درون- برون گروهی، t مستقل و t زوجی استفاده شد. نتایج حاصل از میانگین شاخص ثبات پویا از طریق آزمون t زوجی نشان داد که این شاخص در هر دو گروه در مقایسه پیش آزمون و پس آزمون افزایش معنا داری داشت (00/0= P). اما آزمون t مستقل نشان داد که میانگین این تغییرات در دو گروه تفاوت معنا داری نداشت (56/0= P). همچنین شاخص ثبات پویا در دو گروه 10 دقیقه پس از خستگی به طور کامل بازیافت شد. جابه جایی خط جاذبه به طرف داخل در افراد زانو پرانتزی می تواند موجب افزایش نوسانات پوسچر طرفی شود و از آنجا که ناهنجاری زانوی پرانتزی موجب چرخش داخلی ساق پا و تبدیل آن به پرونیشن مفصل ساب تالار در وضعیت تحمل وزن می شود، این تغییر در ساختارهای پا می تواند موجب تغییر عملکرد پا برای کنترل تعادل شود.
اثر تعاملی تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی کلاله زعفران بر میزان مالون دی آلدئید و سیستم آنتی اکسیدانی قلب و ناحیه پیش حرکتی کورتکس مغز موش های صحرایی نر جوان پس از یک جلسه فعالیت حاد وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر تعاملی تمرین هوازی و مصرف عصاره آبی کلاله زعفران بر میزان مالون دی آلدئید و سیستم آنتی اکسیدانی قلب و ناحیه پیش حرکتی کورتکس مغز موش های صحرایی نر جوان پس از یک جلسه فعالیت حاد وامانده ساز بود. 64 سر موش3 ماهه (وزن26±212) در چهار زیر گروه (هر زیرگروه 16 سر) [ 1-=CW مصرف آب مقطر ؛2- CSW= مصرف عصاره آبی زعفران ؛3-= ETW مصرف آب مقطر +تمرین ؛4-= ETSW مصرف عصاره آبی زعفران +تمرین] دسته بندی شدند. موش های زیرگروه تمرین در 5 روز متوالی هفته، 5 جلسه 60 دقیقه ای با سرعت 25 متر در دقیقه در شیب 10 درصد روی نوارگردان دویدند. در پایان دوره آزمایش، نیمی از هر زیرگروه بدون وامانده شدن و نیمه دیگر بلافاصله پس از وامانده شدن قربانی شدند و مقادیر سوپراکسیداز دیسموتاز، کاتالاز، گلوتاتیون پروکسیداز، غلظت پروتئین و مالون دی آلدئید قلب و ناحیه پیش حرکتی کورتکس مغز به صورت دستی اندازه گیری شد. داده های حاصل از آنالیز واریانس دو راهه و تک راهه با اندازه گیری های مکرر نشان داد که در نتیجه وامانده سازی سطوح مالون دی آلدئید بافت های قلب (زیر گروه 1،3) و ناحیه پیش حرکتی کورتکس مغز (زیر گروه 3،2،1) بطور معناداری افزایش نشان داد. با وجود این، اثر تعاملی تمرین هوازی و عصاره زعفران (زیر گروه 3) از افزایش سطوح پراکسیداسیون لیپیدی جلوگیری کرد. نتایج تحقیق حاضرنشان داد اثر تعاملی تمرین هوازی و عصاره زعفران آسیب های اکسایشی ناشی از فعالیت های وامانده ساز را در قلب و ناحیه پیش حرکتی مغز کاهش می دهد.
تأثیر یک دوره مکمل دهی عصارة دارچین بر پاسخ nAChR عضلة اسکلتی موش های صحرایی سالمند به فعالیت حاد وامانده ساز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف مکمل های حاوی آنتی اکسیدان در بهبود عملکرد در دوران سالمندی اهمیت زیادی دارد. هدف این تحقیق، بررسی تأثیر یک دوره مکمل دهی عصاره دارچین بر پاسخ گیرندة نیکوتینی استیل کولین (nAChR)پس از یک جلسه فعالیت وامانده ساز در موش های صحرایی سالمند بود. 32 سر موش سالمند نژاد ویستار به طور تصادفی در چهار گروه ورزش وامانده ساز، دارچین، دارچین– ورزش و کنترل تقسیم شدند. موش ها در گروه دارچین و دارچین- ورزش mg/kg/day 200 عصارة دارچین به مدت 14 روز به صورت گاواژ دریافت کردند. در گروه ورزش و دارچین– ورزش، موش ها ابتدا با سرعت m/min 10 برای گرم کردن روی تردمیل راه رفتند و سپس هر دو دقیقه، m/min 2 به سرعت تردمیل اضافه شد تا سرعت به m/min 28 رسید. پس از بیهوشی، عضله SOL و EDL در حالت استراحت، بلافاصله و چهار ساعت بعد خارج شد. از روش هموژن کردن و سپس وسترن بلات برای شناسایی تغییر متغیرها استفاده شدند. داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و تحلیل واریانس یکطرفه (One Way ANOVA) در سطح معناداری (05/0 ≥P ) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که میزان nAChR بلافاصله و چهار ساعت بعد در عضله SOL، در همه گروه ها به طور معناداری بیشتر از گروه کنترل بود (05/0˂ P). با وجود این در عضله EDL این افزایش معنادار نبود (05/0 ≤P). به نظر می رسد که مکمل دهی عصاره دارچین و فعالیت استقامتی، روش مناسبی برای کاهش توسعة سارکوپنیا و افزایش سنتز nAChR در افراد سالمند باشد.
افزایش توانایی آپوپتیک سلول های لنفوسیتی پس از تمرینات سازگاری در زنان غیر فعال(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: آپوپتوزیس برای تنظیم سیستم ایمنی و به ویژه لنفوسیت ها و یا کاهش خطر شروع پاسخ های ویرانگر بسیار مهم می باشد؛ از این رو هدف از این پژوهش بررسی تاثیر یک جلسه فعالیت وامانده ساز بدنبال هشت هفته تمرین قدرتی بر میزان آپوپتوزیس لنفوسیتی زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: در این پژوهش، 24 دانشجوی زن غیر ورزشکار به صورت تصادفی انتخاب و به دو گروه مساوی تجربی و کنترل به ترتیب با میانگین سنی 0/9±21/7 و 0/9±20/58 سال تقسیم شدند. گروه تجربی، هشت هفته تمرین قدرتی را انجام دادند. سپس هر دو گروه یک جلسه فعالیت وامانده ساز را تا سرحد خستگی اجرا نمودند. نمونه خون قبل و بعد از هشت هفته، بلافاصله پس از تمرین وامانده ساز و 24 ساعت بعد جمع آوری شد. برای بررسی تغییرات برون گروهی و درون گروهی به ترتیب از آزمون تحلیل واریانس دو عاملی و اندازه گیری های مکرر استفاده شد (0/05>p). یافته ها : تحلیل داده ها نشان داد، بین میزان آپوپتوزیس لنفوسیتی دو گروه تفاوت معنی دار وجود داشت. میزان آپوپتوزیس در گروه کنترل بعد از یک جلسه فعالیت وامانده ساز افزایش معنی دار نشان داد (0/001=p) و با گذشت 24 ساعت پس از فعالیت همچنان بالا بود و کاهش معنی داری پیدا نکرد (0/496=p). میزان آپوپتوزیس در گروه تجربی بعد از هشت هفته تمرین نسبت به مقادیر اولیه تفاوت معنی دار داشت (0/000=p)، اما پس از یک جلسه فعالیت این تغییرات معنی دار نبود و 24 ساعت پس از فعالیت، منجر به کاهش معنی دار آپوپتوزیس در گروه تجربی و کاهش غیرمعنی دار در گروه کنترل شد (0/020=p). نتیجه گیری: تفاوت در میزان آپوپتوزیس گروه ها نشان دهنده تأثیر مثبت فعالیت بدنی بر تقویت سیستم ایمنی بدن است. لذا احتمالاً می توان از تأثیر ورزش بر آپوپتوزیس سلول های سرطانی سود جوست و سلامت افراد جامعه را بهبود بخشید.
تاثیر شش هفته تمرین اختصاصی فوتبال و روش های مختلف بازیافت بر سرعت، پرش عمودی و شاخص های آسیب عضلانی بازیکنان فوتبال(مقاله علمی وزارت علوم)
زمینه و هدف: انجام فعالیت ورزشی بدون بازیافت مناسب، احتمالا آسیب های ناشی از ورزش را باقی می گذارد یا باعث درد و رنج ورزشکار می شود. ازاین رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر شش هفته تمرین اختصاصی فوتبال و روش های مختلف بازیافت بر سرعت، پرش عمودی و آسیب عضلانی بازیکنان فوتبال به اجرا درآمد. روش تحقیق: تعداد 36 فوتبالیست جوان و نخبه شهر بیرجند به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به 4 گروه بازیافت غیرفعال، بازیافت فعال، شناوری در آب سرد و ماساژ تقسیم شدند. آزمودنی ها ابتدا یک جلسه دویدن رفت و برگشت در مسافت 20 متر تا سرحد واماندگی انجام دادند و سپس در یکی از روش های بازیافت 20 دقیقه ای شرکت کردند. پس از آن 6 هفته تمرینات اختصاصی فوتبال به اجرا درآمد و سپس یک جلسه فعالیت وامانده ساز و روش های بازیافت 20 دقیقه ای تکرار گردید. شاخص های لاکتات دهیدروژناز (LDH) و کراتین کیناز (CK) با روش الایزا، سرعت با آزمون دوی سرعت های تکراری بانگسبو، و توان بی هوازی با آزمون پرش عمودی اندازه گیری شدند. نتایج با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، t وابسته و توکی در سطح معنی داری 05/0< p استخراج گردید. یافته ها: روش بازیافت غیرفعال و ماساژ متعاقب 6 هفته تمرینات اختصاصی فوتبال موجب کاهش آنزیم LDH (به ترتیب با 01/0= p و 04/0=p) و روش بازیافت ماساژ موجب کاهش CK (001/0=p) شرکت کنندگان شد. از طرف دیگر، روش بازیافت آب سرد موجب بهبود سرعت شرکت کنندگان گردید (01/0=p)، اما بازیافت آب سرد و ماساژ بهبود پرش عمودی را در پی داشت (01/0=p). نتیجه گیری: غوطه وری در آب سرد و بازیافت فعال در بین جلسات تمرینی، موجب تسریع بازیابی عملکردهای جسمانی (سرعت و توان انفجاری) و کاهش شاخص های آسیب عضلانی (CK و LDH) بازیکنان فوتبال می گردد.
مقایسه آثار فعالیت های حاد وامانده ساز بر میزان واکنش تروپونین T قلبی سرم و مالون دی آلدئید بافت قلب در موش های تمرین کرده استقامتی جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف: برخلاف فعالیت های منظم ورزشی، فعالیت های حاد وامانده ساز ممکن است اثرات آسیب زایی بر قلب داشته باشند. هدف از تحقیق حاضر مقایسه آثار فعالیت های حاد وامانده ساز بر میزان واکنش تروپونین T قلبی سرم و مالون دی آلدئید بافت قلب در موش های تمرین کرده استقامتی جوان بود.
روش شناسی: تعداد 48 سر موش نر ویستار به 3 گروه 1. کنترل (بدون فعالیت) 2. تجربی( 8 هفته فعالیت استقامتی + 1جلسه وامانده سازی) 3. تجربی (8 هفته فعالیت استقامتی + 3 جلسه وامانده سازی) تقسیم شدند. درپایان تحقیق نیمی از موش ها بلافاصله پیش، و نیم بعدی بلافاصله پس از وامانده شدن بر روی نوار گردان، قربانی شدند. تروپونین T قلبی و مالون دی آلدئید به ترتیب با روش ELISA و تیوباربیوتیک اسید سنجیده شد. نتایج با استفاده از آنوای یک راهه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: مالون دی آلدئید قلب 63/34 ، 09/31 و 13/18 و تروپونین T سرم 288، 5/162، 3/82 درصد به ترتیب در گروه 1 تا 3 به دنبال وامانده سازی افزایش نشان داد (05/0P < ). با وجود این، کمترین افزایش در گروه 3 مشاهده شد (05/0P < ).
بحث و نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق می توان نتیجه گرفت که 3 وهله فعالیت حاد وامانده ساز متعاقب 8 هفته فعالیت ورزشی قلب را به طور موثرتری از آسیب ناشی از یک وهله فعالیت وامانده ساز در مقایسه با 8 هفته فعالیت ورزشی به تنهایی محافظت می کند.
واژه های کلیدی: فعالیت وامانده ساز، تروپونین T قلبی، مالون دی آلدئید