فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۲۶۳ مورد.
سیر ادبیات زنان در ایران از ابتدای مشروطه تا پایان دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی مسائل مشترک زن در دو داستان «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد و «پرنده من» فریبا وفی
حوزه های تخصصی:
نویسندگان زن در آثار خود اغلب به زندگی و مسائل زنان می پردازند و نگرش و دیدگاه خود نسبت به زن و جایگاه او در جامعه را بیان می کنند. زویا پیرزاد و فریبا وفی نیز به عنوان نویسندگانی رئالیست تمام تلاش خود را صرف شرح جزئیات زندگی زنان کرده اند. درپس آثار این دو نویسنده اندیشه ها و تصورات مشترکی دررابطه با شخصیت زن به چشم می خورد. هدف پژوهش حاضر بررسی مسائل مشترک شخصیت اصلی زن در داستان های «چراغ ها را من خاموش می کنم» زویا پیرزاد و «پرنده من» فریبا وفی است. هردو نویسنده مسائل روانی، اجتماعی- فرهنگی و اقتصادی را در رأس توجه خود قرار داده اند و به این ترتیب تصویری از زندگی و خصوصیات زنان در پیش چشم خواننده مجسم نموده اند. این پژوهش منجر به این نتیجه شد که شخصیت زن دو داستان در جریان زندگی خانوادگی و حین انجام وظایف زنانه، در پی کشف هویت فردی مستقل خود هستند. هردو با وجود وابستگی عاطفی شدیدی که نسبت به همسران خود دارند، دچار خلأ عاطفی شده و درنتیجه احساس تنهایی وجودشان را تسخیر کرده است. این دو به عنوان زنان خانه دار اغلب اوقاتشان رادر خانه سپری می کنند و از این رو دچار روزمرگی کسالت آور می شوند، اما با این حال تعهد ویژه ای نسبت به انجام وظایف زنانه و حفظ کانون خانواده دارند. مشغولیت به انجام امور خانه و خانواده، این زنان را از فعالیت اقتصادی در بیرون از منزل محروم نموده و درنتیجه موجب وابستگی اقتصادی به همسرانشان شده است.
نقدِ فضای گفتمان استعماری در سفرنامه های زنان غربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش نقد تقابل ها و تنش هایی است که در سفرنامه های زنان غربی به چشم می خورد. ژانر سفرنامه نویسی همیشه در حاشیه پژوهش های ادبی بوده و در این میان ، سفرنامه های زنان به لبه های بیرونی این حاشیه رانده شده است. چون در جوامع مردسالار ادبیات زنان از جایگاهی که ادبیات مردان از آن برخوردارند، همواره محروم بوده است. زنان غربی که از منظر نژادی در جرگه استعمارگران و از منظر جنسیتی در جرگه استعمارشدگان قرار داشتند نمی توانستند همانند مردان از موضع قدرت سخن بگویند و بدین سان در تقابل گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی جایگاهی متزلزل و نامطمئن داشتند و تنش ها و تعاملاتی را در متون خود به تصویر می کشند که غالبا در متون سفرنامه های مردان غربی به چشم نمی خورد. ردپای این تنش ها را می توان در تصاویری که سیاحان زن غربی از شرق ارائه می دهند دنبال کرد و نقش آنها را در شکل گیری هویت و جایگاه زنان انگلیسی در گیر و دار تضاد بین گفتمان استعمار و گفتمان زنانگی در قرن نوزده بررسی کرد.
زن و هبوط، چگونگی رواج باورهای ناروا در مورد زنان در برخی از متون ادبی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیمای زنان در بسیاری از متون ادب پارسی به وجهی نامطلوب تجلی یافته است. شکل ظاهری روایت تورات از واقعه هبوط و تقلید برخی از متون تفسیری اسلامی از آن و تکرار همان مضامین در متون ادبی فارسی این شبهه را ایجاد کرده که بدبینی در مورد زنان ریشه در آموزه های ادیان توحیدی دارد. اندیشه های زن ستیزانه و باورهای ناروا در مورد آنان خاص فرهنگ ایران و ادبیات فارسی نیست بلکه تفکری فراگیر است که نمونه های آن را در بسیاری از فرهنگ ها می توان یافت. برخی از مردم شناسان شکل گیری باورهای ناروا را در مورد زنان، ناشی از ساختار جسمانی آنان یا نقش اندکشان در اقتصاد خانواده و یا تاریخ نگاری مردان دانسته اند. این موارد در گسترش بدبینی در باب زن بی تاثیر نبوده است اما باوجودی این که زنان در عصر اساطیر، در شکل گیری وقایع مهم و در اقتصاد جامعه، نقش مهمی داشته اند؛ اساس بدبینی درباره آنان به همان اساطیر باز می گردد؛ به زمانی که زنان در اوج قدرت اجتماعی به یک باره تنزل مقام دادند. در این مقاله برای رسیدن به پاسخ پرسش هایی از این دست تلاش شده است: چه رابطه ای بین زن و زمین در دوران اساطیر وجود داشته است؟ چرا این دو به یکباره قداست خود را از دست داده اند؟ روایات اساطیری تا چه حد در شکل گیری تقصیر زن در نخستین گناه انسان مؤثر بوده اند؟ این موضوع در شکل گیری ارکان داستان هبوط به روایت متون عهد عتیق چه تاثیری داشته است؟
بررسی و تحلیل شاه زن در نگاه نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چنانچه پادشاهی شیرین و ماریه را نادیده بگیریم، از میان چند پادشاهی که در آثار نظامی مطرح شده اند، حداقل دو تن از آن ها زن هستند که با وجود این که به دلیل تازگی و نادری مطلب، اهمیت فراوانی دارد تاکنون مورد توجه محققان واقع نشده است.
در این مقاله برای نخستین بار به بررسی و تحلیل پادشاهی زنان در اشعار نظامی پرداخته شده و سعی شده زمینه ی تاریخی و فکری این امر به صورت کوتاه بیان شود و هدف اصلی حکیم نظامی در ساخت و پرداخت شاه زنان آثارش مشخص گردد. در بخش اصلی مقاله، نخست شیوه ی زندگی و فرمان روایی نوشابه در شرفنامه، همراه با بیان ویژگی های شخصیتی و حکمرانی او مورد بررسی قرار گرفته و سپس شیوه ی زندگی و ویژگی های فرمانروایی و شخصیت مهین بانو مورد بحث واقع شده است. در پایان تبیین شده است که نظامی به عنوان اندیشمندی حکیم، به چه دلیل طرح و شرح پادشاهی دو زن را در اشعار خویش گنجانده است.
زن در خوابنامه های فارسی (بررسی نمادهای زن در خوابنامه های فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی( Narratology ) دانشی است که به ارزیابی ویژگی روایت مندی( Narrativity ) و توصیف سازه های روایی می پردازد و از میان انواع روایت، روایت های داستانی دارای توالی زمانی و رخداد را مورد مطالعه قرار می دهد.
داستان حسنک وزیر در تاریخ بیهقی گرچه صحت تاریخی دارد؛ اما با توجه به نوع روایت بیهقی از این داستان و ظرایفی که از نظر ساختاری در دل آن نهفته است و نیز این نکته که هر یک از قهرمان های داستان از حوزه کارکردهای شخصیّتی واقعی عبور کرده و گفتارها و رفتارهای آن ها در هر لحظه و در هرجای داستان، تعمّق مخاطب را می طلبد؛ قابلیّت بررسی روایی و ریخت شناسی را داراست. پشتوانه نظری این تحقیق نظریه ریخت شناسی ولادیمیر پراپ روایت شناس روس است که ساختار قصه های پریان روسی را به هفت حوزه عمل و سی و یک نقش ویژه تقلیل داده است. نگارنده می کوشد، به ترتیب ذیل اصول این نظریه را در داستان حسنک مورد بازکاوی قرار دهد: 1- چگونگی آغاز شدن داستان 2- آشنایی با شخصیّت ها و نقش های موجود در داستان 3- بررسی کارکرد و خویشکاری هر یک از اشخاص4- بررسی روابط علّت و معلولی یا کنش ها و واکنش ها 5- تحلیلی بر ترتیب ارائه اطّلاعات یا توجّه به رابطه های زمانی میان حوادث داستان 6- بررسی بحران یا گره تنش زا 7- دریافت های پایانی از خلال روایت بیهقی.
زن در آیینه: نگاهی به نقش زن در ادبیات فارسی
حوزه های تخصصی:
زن در شعر شاملو
سبک زبان زنانه در خاطرات تاج السلطنه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل سبکی آثار زنانه با ابزارهای دقیق زبان شناسی برای دست یابی به مشخصه های نثر زنان و درنهایت نقد علمیِ این آثار، از اهداف مهم سبک شناسی زنانه است. این مقاله سعی دارد با مطالعه سبک شناختی خاطرات تاج السلطنه که یکی از آثار مهم نثر زنانه درباری در دوره قاجار است، ویژگی های زنانه این اثر را شناسایی کند. نشانداری واژگان، کاربرد فراوانِ صورت های بیانگر زبان همچون صفت و قید، صورت های مبهم و غیرصریح زبان و تشدیدکننده ها، کاربرد منادا و جملات معترضه و دعایی، صورت های خلاف قواعد دستور زبان فارسی و جملات ناتمام، تأثیر عوامل غیرخطی زبان، ساده نویسی، جزئینگری، بیان احساسات و ازتن نویسی. شرایط فردی و اجتماعی نویسنده موجب شده است تا برخی ویژگی های زنانه در این اثر دیده نشود. همچنین به سبب سطح بالای تحصیلات نویسنده، درصد قابل ملاحظه ای از کاربرد جملات پیچیده مشاهده می شود و به دلیل موقعیت برتر خانواده وی، وجهیت در سطح بالا است.
بررسی جایگاه زن در مقایسه تطبیقی بوف کور و شازده احتجاب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تصاویری که ادبیات از زنان به دست داده تصاویری متناقض چون زن آرمانی، جادوگر، نابالغ و خام، زن فتانه و وسوسه گر، مادر فداکار و زن مرگ آور است. در این اندیشه ها زنانگی به شکل آرمان گرایانه و شیطانی تقسیم شده که از این منظر نیز این تصاویر به مناسبات و روابط فرضی میان زن با مرد بستگی دارد و در این راستا زن بزرگتر یا کوچکتر از واقعیت زندگی ارایه شده است.در این مقاله سعی شده است با بررسی تطبیقی بوف کور صادق هدایت و شازده احتجاب هوشنگ گلشیری ضمن اشاره به مشابهت ها و وجوه افتراق دو اثر دیدگاه دو گانه این نویسندگان نسبت به زن مورد مداقه قرار گیرد.
خوانش تطبیقی دو رمان چراغ ها را من خاموش می کنم و دفترچة ممنوع بر اساس نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نویسندگان زن درطول تاریخ فارغ از تفاوت های جغرافیایی- تاریخی، فرهنگی و ملیتی با دغدغه ها و چالش هایی هم پیوند و گاه همسان مواجه بوده اند. ادبیات زنان، جهانی را به تصویر می کشد که عمدتاً بر اساس اولویت ها و ملاحظات منطق مردانه تعریف می شود. بنابراین نویسندگان زن با برهم زدن قوانین مردان در نگارش، سعی دارند با بهره گیری از « زیبایی شناسی زنانه» زبان مناسبی برای بیان دغدغه ها و آرمان های خود بیابند و از این رهگذر تصویر روشنی از زن را، آن گونه که هست و آن گونه که باید باشد، ارائه کنند. در ادبیات معاصر ایران و ایتالیا نیز زنان نویسندة بسیاری به خلق آثاری با محوریت مسائل زنان پرداخته اند. از این میان می توان به آثار زویا پیرزاد و آلبا دسس پدس که با روایت خاص زندگی روزمرة زنان به بیان ملاحظات و دغدغه های عمیقاً مشترک زنان می پردازند، اشاره کرد. مقالة حاضر در چارچوب بایسته های ادبیات تطبیقی و با کاربست نظریة «مؤنث نگری در نوشتار زنانه» در باب دو رمان برآمده از خاستگاه های جغرافیایی- فرهنگی متفاوت، درصدد پاسخ به این پرسش است که چگونه ویژگی های مشترک نوشتار زنانه، تشابهات و تناظرهای بنیادی در پیرنگ، روایت و شخصیت پردازی این دو رمان ایجاد کرده است؟
آنچه با یقین می توان گفت این است که خصلت ها و مؤلفه های مشترکی که در متن و فرا متن این دو نوشتار زنانه وجود دارد، در ارائة تصویری واقع گرایانه و سنجیده از «وضعیت زنان» در دو جامعة توصیف شده نقش چشمگیری ایفا کرده است.