فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۸۱ تا ۱٬۶۰۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
ملاعبدالله در باب الاهیات بالمعنی الأخص اقوال متفاوتی دارد و بارزترین ویژگی وی ارائه تقریرهای تازه و کم نظیر از مبانی صدرایی و نقد حکیمانه آراء ملاصدرا و دیگر حکمای اسلامی، ارائه نظریاتی جدید در چندین مسئله فلسفی است که در این مقاله تبیین می گردد؛ مثلا در باب توحید صفاتی و انتزاع صفات متعدد و کثیر ایشان قائل است که نسبت اسماء الاهی به وجود صرف، که همان حقیقت واجب است، از قبیل نسبت ماهیات ممکن به وجودات امکانی است. وی همچنین مسئله معقول ثانی نبودن وجود را ایشان بداین نحو تقریر می نمایند: محل نزاع بر سر این است که آیا وجود دارای افرادی متحقق است که باالذات موجودند یا آنکه وجود حقیقتی ندارد و از معانی اعتباری و مفهومات انتزاعی و معقولات ثانیه است؛ یعنی درواقع اصالت وجود را در مقابل معقول ثانی قرار داده است. ملاعبدالله زنوزی در بیان قاعده الواحد و تحقیق این مهم، بحث را بطور کلی این گونه بیان می کند که از بسیط حقیقی و وجود واحد به وحدت اطلاقی دو معلول در رتبه واحد صادر نشود و تقریر برهان هشتم بنابر مرام صدرالحکماء در اسفار اربعه و اقامه برهان هفتم بر نفی تعدد واجب به بیانی شیوا، و تقریر برهان هشتم بنابر گفته شیخ الرئیس در شفاء و صاحب اسفار در کتاب مبدأ و معاد و تضعیف کلام ابن کمونه و اشاره بوجوه اشکال بر کلام شوارق مورد بررسی قرار می دهد و نتیجه می گیرد که بر نفی تعدد واجب و تقریر این مسأله که دو قوی و دو وجود صرف در نهایت قوت و صرافت، وجود خارجی ندارند. شماره ی مقاله: ۱۱
واقع گراییِ صدرا و ویتگنشتاین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
198 - 226
حوزههای تخصصی:
طباطبائی و مطهری فلسفه صدرا را یک فلسفه واقع گرایانه می دانند و در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مدعی نوعی واقع گرایی هستند. ایلهام دیلمان (Ilham Dilman) نیز معتقد است که رد واقع گرایی از سوی ویتگنشتاین سبب نمی شود که او یک تصوّرگرا باشد. بلکه ویتگنشتاین نیز به یک معنا واقع گرا محسوب می شود. این مقاله به بررسی و مقایسه واقع گراییِ مطرح در «اصول...» از سویی و واقع گرایی ای که دیلمان به ویتگنشتاین نسبت می دهد از سویی دیگر می پردازد.
بررسی انتقادی رویکرد ماریو آلای برای حل مسئله تعین ناقص نظریه های مکانیک کوانتومی در دفاع از رئالیسم علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعین ناقص تجربی از جمله مسائلی است که موضع رئالیست ها در مورد شناخت مشاهده ناپذیرها را با چالش روبه رو می سازد. ماریو آلای در پاسخ به این مسئله مدعی است که تعین ناقص (چه در گذشته و چه امروزه) نتوانسته و نمی تواند موضع رئالیسم علمی را با اشکال روبه رو سازد. او ابتدا همصدا با دیگر رئالیست ها، مزیت های نظری را برای شکستن تعین ناقص معرفی می کند و برای رهایی از ایرادات به کارگیری مزیت های نظری، راهکار ویژه ای ارائه می دهد. با این که آلای معتقد است که مزیت های نظری به خوبی می توانند تعین ناقص بروزیافته در مورد بیشتر نظریه ها در تاریخ علم را بشکنند، اقرار دارد که امروزه به واسطه به کارگیری مزیت های نظری، تعین ناقص بین بدیل های مکانیک کوانتومی شکسته نمی شود. به همین دلیل، وی برای دفاع از موضع رئالیستی در این مورد ویژه، راه حل جدیدی را ارائه می دهد که در آن بر توافقات و اشترکات مشاهده ناپذیر مفروض در هستی شناسی های نظریه های بدیل انگشت می گذارد. در این مقاله، با بررسی انتقادی رویکرد ماریو آلای در مواجهه با مسئله تعین ناقص تجربی نشان داده می شود که راهکار وی برای رفع ایرادات به کارگیری مزیت های نظری خالی از اشکال نیست. همچنین راه حل پیشنهادی اش برای حفظ موضع رئالیستی در مورد نظریات مکانیک کوانتومی با سه اشکال مواجه است: تقلیل نظریات بدیل به یکدیگر و منحل کردن مسئله به جای حل مسئله، ناسازگاری و ابهام در صدق اشتراکات، و نبود تضمین در وجود اشتراکات و ناکارمدی برای تعمیم راه حل برای موارد احتمالی دیگر.
چالش عقل و ایمان در سنّت اسلامی: پژوهش موردی امام محمد غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نزد متفکران مسلمان چالش حقیقی بین عقل و ایمان نیست، در حالی که در فلسفه دین پساکانتی تردیدهای جدی در عقلانی بودن آموزه های دینی پیش می آید. این پژوهش، که با رویکرد برون دینی و با روش تحلیلی- انتقادی به بررسی آثار غزالی پرداخته، به این نتیجه گیری رهنمون شده است که غزالی دغدغه ایمان دارد، و نه عقل؛ زیرا او تنها مؤمن را سعادتمند و نجات یافته از آتش دوزخ می داند. عقلانیت مستقل از بندگی و دین برای او موضوعیتی ندارد. غزالی عقل فیلسوفان را از دستیابی به حقایق امور قاصر می داند. ولی معتقد است عقل صوفیان و پیامبران، که از آن تعبیر به قلب می شود، قادر به درک حقایق است و هیچ تعارضی با ایمان و دین ندارد. تنها عقل ناقص بشری است که احکامی صادر می کند که ممکن است با آموزه های دینی متعارض باشد. در پژوهش های پیشین غزالی را ایمان گرا نامیده اند. نوآوری پژوهش حاضر در این است که با تعمق در آثار او شواهدی از عقل گرایی او یافته است. با این حال هیچ تفسیری از عقل گرایی غزالی خام تر از این نیست که با عقل گرایی به معنای دکارتی مقایسه شود. غزالیِ صوفی همچون فیلسوف به مسئله عقل و ایمان ننگریسته و در نهایت، به دلیل خشیت از خدا، ایمان را بر عقل مقدم کرده است.
ارزیابی تطبیقی هوش حکمی با هوش معنوی و نسبت آن با تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
111 - 126
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا برای اولین بار با به کارگیری واژه «الحکمه الغریزیه» گونه جدیدی از هوش به نام هوش حکمی را ارائه می دهد. وی در زمینه میزان بهره وری از هوش حکمی و نسبت آن با تعلیم و تربیت سه طیف کلی را مطرح نموده و تنها یک طیف را نیازمند تعلیم و تقویت عقل نظری و تمرین در جهت دهی به حوزه رفتارها، عواطف، تمایلات و خلقیات به مثابه مقدمات رسیدن به حکمت می داند. با توجه به الگوهایی که او از حکیم معرفی می نماید، حکمت را در تمام فرهنگ ها و ادیان قابل جستجو می داند. از سویی امونز هوش معنوی را توانایی تجربه آگاهی های عالی معنوی جهت حل مسائل و بهبود زندگی پیگیری می کند و به بسط مولفه های هوش معنوی پرداخته و معنویت را غیربومی می داند و این نقطه آغاز این تحقیق تحلیلی برای ارزیابی تطبیقی هوش معنوی و هوش حکمی و بررسی نسبت این دو است.
یافته ها : مفهوم هوش معنوی نسبت به مفهوم هوش حکمی، عام تر است و سه مولفه هوش معنوی امونز، با معیارهای هوش حکمی شباهت دارد؛ با این تفاوت که ملاصدرا رویکرد شناختی و فلسفی به مباحث هوش حکمی داشته و به منبع و شیوه دست یابی به آگاهی دقت نظر دارد.
The Work of Reconciliation
حوزههای تخصصی:
تاریخمندی و نسبت آن با هستی شناسی بنیادین در وجود و زمان هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
57 - 72
حوزههای تخصصی:
هایدگر در وجود و زمان ، به طریقی مشابه استدلال کانت در نقد عقل محض که منطق استعلایی را شرط امکان علم تجربی می دانست، تاریخمندی را شرط استعلایی تاریخ نگاری می داند. او پرسش معرفت شناسانه و روش شناسانه درباره علوم تاریخی را به پرسش هستی شناسانه تبدیل می کند؛ یعنی به جای اینکه بپرسد «تحت چه شرایطی می توان عینیتِ امر تاریخی را تأیید کرد»؟ می پرسد «دازاین چه شیوه ای از هستی دارد که امکان داشتن دغدغه خویش و درک معنای گذشته خویش را دارد؟ و اصلاً چگونه چیزی به نام تاریخ وجود دارد»؟ اهمیت تاریخمندی در طرح کلی وجود و زمان، هنگامی آشکار می شود که نسبت آن را با پرسش اصلی اثر، یعنی مسئله معنای وجود، مورد توجه قرار دهیم. سیر بحثِ اثر از فهم پیشانظریِ دازاین به مثابه اگزیستانس، به سمتِ کشف ساختارِ واحد اگزیستانسیال ها به مثابه دغدغه، نشان می دهد که آنچه معناداریِ وجود و موجودات را ممکن می سازد، فرایندی است که هایدگر آن را زمانمندیِ اصیل می نامد. به این ترتیب تمایز هستی شناختی میان موجود و وجود بدین معناست که وجود را نباید مطابق سنت متافیزیکی، امری مقولی و در ردیف سایر موجودات لحاظ کرد، بلکه وجود فرایندِ معنابخشی است که خود را به مثابه فعل «زمانیدن» و «تاریخیدن» در برون خویشی های سه گانه گذشته-حال-آینده و میراث-تقدیر-حوالت فرامی گسترد.
هستی شناسی استقرار تصدیق عقلانی در نفس از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مهم ترین پرسش و دغدغه در تحقق و گسترش سبک زندگی اسلامی چگونه مؤمن شدن و چگونه مؤمن ماندن است. پاسخ این پرسش در گرو فهمیدن هستی شناسی ایمان مطلوب در نفس است. تبیین حقیقت ایمان و تعیین دقیق جایگاه آن در مراتب نفس و شناخت عوامل اصلی دخیل در تحقق و ثبات ایمان به صورت منظم و منطقی در یک ساختار منسجم نفسانی، ما را به هستی شناسی ایمان مطلوب در نفس می رساند. هدف این مقاله، رسیدن به این مهم براساس مبانی علم النفس فلسفی حکمت متعالیه، با روش تحلیل و بررسی عقلانی است. ایمان مطلوب استقرار تصدیق عقلانی در نفس است. این استقرار در مرتبه مثالی جزئی نفس و از طریق رسیدن به وضعیت ملکه محقق می شود. این امر از طریق تنزل ادراکی در دو مرحله و تثبیت و استحکام ادراکات تنزل یافته به واسطه تلقین، توجه نفس و انجام اعمال اختیاری متناسب صورت می گیرد.
الهیات عملی در منظومه دین اسلام (با تأکید بر انسان معیار در تراز مولای متقیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فیلسوفان الهیات را در قسم حکمت نظری در کنار طبیعیات و ریاضیات دیده و نمود و بروز آن را در حوزه حکمت عملی به انتظار نشسته اند. تجربه عملی نشان می دهد که حوزه نظر لزوماً راه به میدان عمل نمی برد. هدف این جستار پرداختن به این موضوع است که آنچه در حوزه الهیات، اعم از نظری و عملی، مطرح است آنگاه عملی خواهد شد که بایسته هایی را به شایستگی پیاده سازی کرده باشد. در این تلاش که با رویکرد درون دینی و با روش توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است با استفاده از فرازهایی از کلام معصومین، دنیا به عنوان میدان عمل، قرآن به عنوان چراغ هدایت و ولیّ معصوم به عنوان تراز و میزان عمل در زندگی مطرح می گردد. به رغم همسانی اضلاع این منظومه، نسبت انسان ها با آن متناسب با مرتبت وجودی آنها به لحاظ معرفت شناختی است. در نتیجه تخلق انسان ها به اخلاق معیار منوط به رعایت تقوا و تمسک و توصل به ولیّ معصوم است. دنیازدگی و پیروی از هوی و هوس و رضایت به دنیا و اطمینان نسبت به آن مانع رسیدن ایشان به آن جایگاه خواهد بود. برون رفت از این تنگنا، اعراض و انقطاع از دنیا و تلاش در جهت ارتقای وجود و نزدیک شدن به جایگاه اصحاب یمین و مقربان درگاه الهی بر مبنای شیوه نامه ای است که مولای متقیان مطرح فرموده اند.
بررسی مقایسه ای مفهوم حقیقت محمدیه از منظر ملاصدرا و آدام کدمون از نگاه موسی دلئون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۰
292 - 305
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله بررسی همانندی ها و تفاوت های حقیقت محمدیه و آدام کادمون، از منظر ملاصدرای مسلمان و دلئون کلیمی است، روش پژوهش مطالعه تطبیقی با رویکردی تحلیلی-توصیفی بر اساس روش مطالعات کتابخانه ای است. مطالعات بر اساس نگرش های هستی شناسانه دو دین ابراهیمی می باشد. یافته ها: این پژوهش مشخص می کند، حقیقت محمدیه و آدام کدمون هر دو به عنوان اولین جلوه ذات الهی هستند. در دیدگاه ملاصدرا حقیقت محمدیه شامل انوار بی نهایت اسماء و صفات حق است. و آن را با صادر اول و عقل اول مطابقت داده است؛ اما دیدگاه موسی دلئون بر این است که آدام کدمون دارای ده سفیروت یا ده نور صفات الهی است. آدام کدمون نخستین تجلی ان- سوف است و وجودش از سفیره ها ترکیب شده است. نتیجه : در عرفان اسلامی و همچنین به نظر ملاصدرا، انسان کامل تجلی حقیقت محمدیه است از نظر دلئون نیز انسان کامل آدام کدمون می باشد و از دیدگاه این دو نفر، حقیقت محمدیه و آدام کدمون مبدأ و مقصد خلقت و آفرینش هستند. از تفاوت های مهم این دو دیدگاه، تفاوت در عدد اسماء و صفاتی است که تشکیل دهنده وجود انسان کامل است.
منطق فهم کلام الهی از دیدگاه قاضی عبد الجبار معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، درپی بررسی منطق فهم کلام الهی از دیدگاه قاضی عبد الجبار معتزلی است. قاضی راهیابی به دلالت صحیح کلام الهی را در گرو دخالت ضابطه مند «راه های معرفت» و نیز «وصف حکمت الهی» در فهم کلام الهی می داند. از دیدگاه وی دستیابی به ضابطه مندی عوامل مذکور نیز به نوبه خود نیازمند تکیه به پاره ای پیش فرض های هستی شناختی همچون اصل واقعیت و اصل علیت است که نقشی اساسی در روشن نمودن ماهیت معرفت و نیز راه های دستیابی به آن ایفا می نمایند. وی با مشخص نمودن وجه صحیح دلالت راه های دستیابی به معرفت، وصف حکیم را به معنای «کسی که از انجام قبیح مبرا است» در مورد خداوند ثابت نموده و بروندادهای آن را در فهم کلام الهی مشخص می نماید. در منطق وی، خلاصه شدن نقش راه نقلی به تایید داده های عقلی، برخلاف مدعای وی در ایجاد وحدت رویه، زمینه را برای ایجاد اختلاف دیدگاه ها در فهم کلام الهی فراهم می آورد.
تحلیل معرفت شناسانه دین گریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دین گریزی، سکولاریسم، جدایی دین از سیاست، جدایی دین از علم و در نهایت جدایی دین از زندگی، همگی حامل پیامی واحد هستند: ما از دین بیزاری می جوییم. فارغ از این که دین گریزی تاریخچه ای بس عظیم دارد، اینک در جوامع امروزی باوری موجه تلقی می شود. چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. بیایید به جای آن که در باب معرفت شناسی و آسیب شناسی دین بحث و بررسی کنیم، باورها و نظریات دین گریزان را مورد بررسی و تحلیل معرفت شناسانه قرار دهیم. توجیهات دین گریزانه چیست؟ چرا دین گریزی در جوامع کنونی مقبولیت و پذیرش عام دارد؟ آیا باورهای دین گریزانه موجه است؟ از آنجا که محبوبیت دین گریزی در جوامع روند رو به رشدی دارد، چه بسا تحلیل و بررسی معرفت شناسانه باورهای دین گریزانه مسیر را در باب معرفت دینی هموارتر سازد. اگر بنا باشد جهل درباره دین سرنوشتی چون اعتقاد به گزاره های دین گریزانه رقم زند، نادرستی این گزاره ها دریچه ای بر آگاهی از جهل دینی است. بیزاری از دین می تواند ناشی از مواردی همچون جهل و ضعف معرفتی دین، آمیختگی برخی خرافات با آموزه های دینی و یا تبلیغ نادرست باشد. لذا در صورت زدودن چنین خرافات و تأکید بر رابطه عقل و دین و تفکر عقلانی در باب آموزه های دینی و همچنین تبلیغ درست شاید بتوان دین گریزی را در جوامع دینی به حداقل رسانید. این مقاله در نظر دارد نظریات و باورهای دین گریزانه را زیر ذره بین نقد معرفت شناسانه قرار دهد تا توجیهات و موجهات آن را بررسی کند. یقیناً در بطن توجیه و شواهد باورهای دین گریزانه جهل و فهم نادرست دین جا خوش کرده است.
چالش هایی پیش روی الهیات عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهیات عملی را می توان نوعی گسترش کاربردی و کارکردی آموزه های الهیاتی، یا برآمده از الهیات، در زندگی انسان دانست. نوشتار حاضر، با توجه به معنای عام الهیات، به برخی چالش های پیش روی الهیات عملی می پردازد. چالش اول انتظار بشر از دین است. با عنایت به انتظار گسترده از دین است که می توان پای الهیات را به قلمرو اجتماع و نهادهای اجتماعی کشاند. اگر انتظار حداقلی از دین داشته باشیم، نقش الهیات چندان برجسته نخواهد بود. چالش دوم رابطه سنت و تجدد است. در دوران سنت و با نگرش سنتی برخی نهادهای اجتماعی پیوند وثیقی با دین و الهیات داشتند، اما در نگرش و دوران متجدد نقش اجتماعی یا سازمانی الهیات غالباً بر عهده نهادهای جدید برآمده از علوم جدید و دنیای متجدد است. از این رو، در دوران متجدد و با نگرش تجددگرایانه، الهیات عملی متهم به نوستالژی و موضع انفعالی می شود. چالش سوم مصادره الهیات عملی توسط روحانیت رسمی است. تاریخ دین و الهیات حکایت از این دارد که روحانیت رسمی و حکومتی با رویکردی انحصارطلبانه و تمامیت خواهانه توانسته است دین و الهیات را به نفع خود و در راستای افزایش قدرت و ثروت و نفوذ اجتماعی خود مصادره کند. هرچند این مصادره گهگاه به مصلحت عمومی و اجتماعی منجر شده است، اما به نظر می رسد مفسده این مصادره بیش از مصلحت آن باشد. چالش چهارم جهانی شدن است. با توجه به فرایند جهانی شدن، اهمیت و ضرورت الهیات جهانی افزایش یافته است. از این رو، الهیات عملی بدون غلبه بر بنیادگرایی و انحصارگرایی دینی نمی تواند به حل و فصل مسائل و معضلات جهانی کمک کند. توفیق و گسترش الهیات عملی در گرو پاسخ نظری و عملی به چالش های پیش گفته است، چالش هایی که نه تنها الهیات بلکه خود دین و دین ورزی را نیز به مخاطره انداخته است.
تصویرگری به مثابۀ ابزار آموزشی فلسفه به کودکان: تحلیل تصویرنوشتار در سه اثر از شل سیلوراستاین و ولف ارلبروش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
96 - 112
حوزههای تخصصی:
این مقاله به صورت کیفی کاربرد تصویرگری در کتاب کودک را به عنوان میانجی دریافت عقلی و تفکر انتقادی معرفی می کند تا اهمیت آموزش فلسفه ورزی به کمک تصویرگری را نشان دهد. آموزش فلسفی از طریق کتاب های تصویری، امکان رشد قوای شناختی کودکان را فراهم می آورد و کمک می کند آنها مطابق با نیازهای جامعه ای که در آن زندگی می کنند فکر و عمل کنند. در مورد آموزش فلسفه به کودکان نظریه پردازانی همچون متیو لیپمن برنامه هایی تدوین کرده اند که در سال های اخیر، کاربرد نیز یافته اند. در این نوشتار، علاوه بر شرح روش لیپمنی که بر متن ادبی تاکید دارد، امکانات آموزش از طریق تصویر گری بررسی می شود. روش گردآوریِ داده های این پژوهش مبتنی بر اطلاعات برآمده از مطالعه کتابخانه ای و جست وجوی اینترنتی است که ضمن تبیین ویژگی های تصویرگری در آموزش فلسفه به کودکان، رابطه مفاهیم با تصاویر را به صورت انتخابی در دو اثر از سیلوراستاین و یک اثر از ولف ارلبروش توصیف و تحلیل می کند. یافته ها نشان می دهند ابهام اَشکال انتزاعی در آثار سیلور استاین و نیز تفسیرپذیریِ دلالت های رنگ در اثر ارلبروش می توانند امکان پرسش گری، تفکرورزی و متعاقب آن شناخت درونی و در نهایت، رشد فکری کودکان را فراهم آورند و آنها را برای خودشناسی، خودسازی و برای ساختن جامعه ای بهتر آماده سازند. به این ترتیب، لازم است به تمام ابعاد و عناصر کتاب کودکان توجهی ویژه شود تا رابطه ای مستقیم میان کتاب و کودک شکل بگیرد.
فلسفه برای کودکان و توسعه حرفه ای معلمان (مطالعه کیفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
113 - 128
حوزههای تخصصی:
هدف : بررسی ادبیات پژوهش نشان داد که مطالعات بسیار اندکی با تمرکز بر توسعه معلم در رویکرد آموزش فلسفه برای کودکان گزارش شده است. بنابراین با توجه به شکاف تحقیقاتی موجود در داخل کشور، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فلسفه برای کودکان در توسعه حرفه ای معلمان می باشد.. روش پژوهش : رویکرد این پژوهش استقرایی و از روش کیفی برای انجام آن استفاده شده اس ت. ن وع پ ژوهش میدانی و از روش مطالعه موردی استفاده شد. جامعه آماری پژوهش، اعضای هیات علمی و معلمانی بودند که در این حوزه سابقه پژوهش و تدریس داشتند. در پژوهش حاضر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند تعداد 12 نفر از اعضاء تحت مصاحبه قرار گرفتند. سپس داده های حاصل از آن ها از طریق کدگذاری باز، محوری و انتخابی، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها : نتایج حاصل از یافته های پژوهشی نشان داد که آموزش فلسفه برای کودکان در خودشناسی، احترام به نظر دیگران، تأمل در تدریس خود، شناخت ظرفیت دانش آموزان ، دانش آموز محوری، انتقال راهبردهای تدریس آموخته شده در آموزش فلسفه برای کودکان به سایر دروس، توسعه تفکر، توسعه تسهیل گری، توسعه تحقیق مشارکتی، بهبود مهارت ارتباطی، توسعه فرهنگ، توسعه آموزش گفتگو، توسعه کار تیمی و به طور کلی در ارتقای پیشرفت حرفه ای معلمان نقش تاثیر گذاری دارد. نتیجه گیری : با توجه به مشارکت های فردی و اجتماعی روش آموزش فلسفه برای کودکان، واضح است که اجرای این رویکرد در تمامی مقاطع تحصیلی از دوره پیش دبستانی تا دانشگاه مفید خواهد بود.
استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در نظام های تعلیم و تربیت با استناد به اندیشه هانس گئورگ گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
269 - 282
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی زمینه های استیلای شبه پرسشگری بجای پرسشگری در تعلیم و تربیت با استناد به هرمنوتیک فلسفی هانس گئورگ گادامر می باشد. روش پژوهش: روش تحقیق در این مقاله تحلیلی استنتاجی از نوع پژوهش های کیفی است. یافته ها: محور اندیشه هانس گئورک گادامر در کتاب "حقیقت و روش" رخداد فهم می باشد. در نگاه گادامر روشمندی و قابل پیشبینی بودن فهم چالش مهمی برای پرسشگری در معنای فلسفی آن است. زیرا فهم در فرایند بی انتها، غیر روشمند، و در بستر تعاملات تاملی، رخ می دهد بدون اینکه تحت تاثیر مهار "من" یا "غیر" باشد. در این اندیشه پرسش و فهم، به هم گره خورده و در هم تنیده هستند. فهم قابلیت شناخت یا قوه ادراک نیست، بلکه گشودگی سرشارِ در_جهان_هستن است که باعث می شود دازاین روشن شده باشد، نه به این معنا که هستنده دیگری او را روشن کرده است، بلکه به این معنا که خودش روشنگاه (روشنگر) است. با این اوصاف وقتی نظام آموزشی با مبانی علم (در معنای ساینس)، و ایدئولوژی (دارای مانیفست لایتغیر) شکل گیرد، چون ادعای درک غایت حقیقت را دارد، تفکر در مهار علم و ایدوئولوژی، قرار می گیرد و شبه پرسشگری بر پرسش های بنیادین، استیلا می یابد؛ در نتیجه رد و تایید فرضیه ها، یا ادعای فهم غایت حقیقت از سوی ایدئولوژی، با ماهیت پرسشگری فاصله دارد.
نظام فلسفی پساکرونا از دریچه تقابل رئالیسم، لیبرالیسم و تئوری انتقادی؛ سناریوهای محکوم، پلتفرم و هریت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
678 - 695
حوزههای تخصصی:
نظریه ها با دلالت های فلسفی و مبتنی بر ظرفیت های هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناختی خود می توانند در مسیر پر پیچ وخم آینده پژوهی جعبه ابزاری مناسب برای پژوهشگر باشند. باتوجه به این امر، هدف این پژوهش بررسی آینده نظم پساکرونا از منظر پارادایم های نظری است. سوال محوری آن است که؛ هر نظریه براساس ظرفیت های خود در تصویرسازی نظم آینده پساکرونا مبتنی بر چه نوع سناریوی خواهد بود؟. معنای این سوال آن است که سه نظریه انتخاب شده یعنی رئالیسم، لیبرالیسم و نظریه انتقادی چه تصویری از نظم پساکرونا دارند و این تصویر آنها در قالب چه نوع سناریوی خواهد بود. رویکرد پژوهش ترکیبی از تحلیل توصیفی و اجماع نخبگی (دلفی) برپایه یک پرسشنامه است. یافته های تحقیق نشان داد تصویر رئالیسم سناریوی باورپذیر، تصویر لیبرالیسم سناریوی محتمل و تصویر تئوری انتقادی سناریوی مطلوب نظم پساکرونا هستند.
مکان در فیزیک و متافیزیک ارسطو و ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از دیرباز هریک از نظام های فلسفی براساس مبانی خویش به شرح و بسط مسئله مکان پرداخته اند. در حکمت مشاء نیز پرداختن به این موضوع در غرب با ارسطو آغاز می گردد و در شرق نیز توسط سایر حکمای مشائی ازجمله ابن سینا دنبال می شود. مقاله پیش رو با رویکرد تحلیلی تطبیقی به مقایسه آموزه های این دو فیلسوف بزرگ در ارتباط با مسئله مکان می پردازد و آن را در دو ساحت فیزیک و متافیزیک مورد بررسی قرار می دهد. بنابراین تحلیل حقیقت مکان، هستی شناسی آن، ادله اثبات و انکار آن، نسبی یا مطلق بودن مکان و اینکه مکان امری فیزیکی است یا متافیزیکی به همراه نظریات مختلفی که درباره مکان مطرح شده و همچنین مسئله خلأ، ازجمله مباحثی هستند که در این مقاله به آنها پرداخته می شود.
برون گرایی و درون گرایی معرفتی در سنت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های معرفت شناختی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۳
181 - 201
حوزههای تخصصی:
یکی از راه های متداول برای واکاوی دیدگاه معرفتی اندیشمندان سنت اسلامی، معرفت شناسی آثار آنها در مقام توصیف و جایگذاری مبادی علوم اسلامی در قالب معرفت شناسی معاصر است. در این مقاله مسئله حجّیّت ذاتی قطع و مباحث متفرع بر آن برای روشن ساختن زیرساخت های معرفتی اصولی و اخباری به عنوان دو نحله ی فکری شاخص سنت اسلامی با معرفت شناسی معاصر تطبیق داده خواهد شد. به نظر می رسد هم زمان با رشد مباحث معرفت شناختی در اروپا و نزاع بر سر چگونگی پاسخ به مسئله گتیه، رگه های از اعتقاد به درون گرایی در اصولی ها و برون گرایی در اخباری ها بدون ارتباط بین سنت اسلامی و فلسفه غرب در آن زمان قابل مشاهده باشد؛ درون گرایی و برون گرایی معرفتی در سنت اسلامی رنگ و بویی کاملاً دین مدارانه داشته و برخلاف فلسفه غرب هر دو گروه تنها درصدد شناخت و دست یابی به احکام الهی بوده اند؛ اعمال لوازم معرفتی این دو ریکرد در سنت اسلامی موجب تقویت سازوکارهای استنباط احکام الهی از ادله آنها خواهد شد. ما در این مقاله در صدد ارائه تصویری از لوازم هر کدام از دیدگاه های معرفتی و به تبع آن ضرورت اصلاح در برخی قواعد اصولی هستیم. اهمیت قبول تفاوت بین آثار تکوینی قطع (محرکیت) با آثار شرعی آن (صدق و توجیه) در اصولی گری و لزوم توسعه اعتماد گرایی در اخباری گری از مهمترین یافته های این تحقیق به حساب می آید.
نقد و بررسی صور مرتسمه و علم اجمالی کمالی در سنجه مبانی ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان انبوه مباحث فلسفی و کلامی کمتر مسئله ای مانند چگونگی علم الهی به اشیاء قبل از پیدایش آنها معرکه آرای متفاوت و گهگاه متناقض شده است. مجادلات درازدامن برانگیخته شده پیرامون این مسئله تا آنجا است که منتقدان و طرفداران دیدگاه نام آشناترین فیلسوف جهان اسلام، ابن سینا، در خصوص علم الهی به موجودات قبل از پیدایش را در دو سوی علم حصولی (صور مرتسمه) و حضوری (علم اجمالی کمالی) قرار داده است. پژوهش حاضر کوشیده است ضمن ارائه و بیان این دو برداشت، و نقد و بررسی آن ها، به این پرسش بنیادی پاسخ دهد که از دو دیدگاه یادشده که برای هر یک می توان تصریحات، عبارات و مؤیداتی از کلام ابن سینا ارائه نمود، کدام یک با مبانی اساسی و خدشه ناپذیر وی سازگاری بیشتری دارد. سزاوار یادآوری است که با اندک جستجویی به سرعت و سهولت می توان به مقالات و کتاب های بسیاری درباره علم الهی از منظر ابن سینا دست یافت -دست کم نگارنده خود دو مقاله پژوهشی اختصاصی و فصل های نوشته شده در کتاب های تألیفی دارد- لیکن پژوهشی مستقل در این باره نوشته نشده که همراه با نقد و بررسی و نگاه تحلیلی بر این باور باشد که ابن سینا را باید مبتکر علم اجمالی کمالی دانست، دیدگاهی که در سازگاری دقیق و پیوندی عمیق با مبانی بنیادی ابن سینا است.