فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
161 - 176
حوزههای تخصصی:
تبرئه پرمناقشه او. جی. سیمپسون از اتهام قتل همسر سابقش، نیکول، برخی از فیلسوفان را به واکاوی های ژرف تر درباره آن واداشت. در این میان، ثاگرد (2003)، در چارچوب نظریه انسجام تبیین گر، استدلال می کند سوگیری های عاطفی هیئت منصفه بهترین تبیین برای این حکم است؛ بنابراین، به صرف اتکاء بر فرضیه ها، شواهد مرتبط و روابط تبیین گر میان آن ها، حکم دادگاه موجه نیست. از سویی، امایا (2009) باور دارد با گزینشی نسبتاً متفاوت از فرضیه ها و شواهد مرتبط و نیز انجام اصلاحاتی در نظریه ثاگرد، نتیجه ای متفاوت در ارزیابی حکم دادگاه رقم خواهد خورد. در این پژوهش، می خواهیم ارزیابی های ثاگرد و امایا از تبرئه او. جی. سیمپسون را در چارچوب نظریه ساختار های دیالکتیکی استدلال، منطبق بر دیدگاه بتس، واکاویم. در این راستا، نخست نشان می دهیم در چارچوب نظریه بتس، نه فقط گزینش امایا از فرضیه ها و شواهد مرتبط، بلکه گزینش ثاگرد نیز فرضیه بی گناهی او. جی. را بر دیگر فرضیه های مطرح شده در فرآیند محاکمه برتری می دهد. سپس، تبیین می کنیم که چرا با وجود تفاوت میان این گزینش ها، در هر دو، حکم تبرئه رجحان می یابد. در گام آخر، استدلال می کنیم نظریه ثاگرد، برخلاف نظریه بتس، با دو مشکل ابهام و دوْر روبه رو است؛ از این رو، ارزیابی در چارچوب نظریه بتس بر ارزیابی ثاگرد مرجح است.
بازی های فکری-فلسفی فبک؛ چیستی، ویژگی ها و کارکردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
506 - 528
حوزههای تخصصی:
ضرورت ورود بازی ها به محتواهای آموزشی در مدارس، اخیراً روشن شده است. قابلیت هایی در بازی ها شناخته شده که می تواند موجب تسهیل آموزش و ترغیب دانش آموزان به مشارکت در فعالیت های آموزشی شود. برنامه فلسفه برای کودکان یکی از برنامه های پیشرو در این زمینه است که تلاش می کند محتواهای آموزشی را در راستای آموزش وپرورش مهارت های مختلفِ لازم برای زندگی حاضر و نیز رشد دانش آموزان به لحاظ نگرش و هویت و معنای زندگی به کار برد. بازی های مدنظر این برنامه تفاوتی اساسی با سایر بازی های سرگرم کننده یا ورزشی دارد. در این مقاله تلاش شد ویژگی این بازی ها و نیز کارکرد مهارتی آنها شناسایی شود و برای شناسایی این ویژگی ها دو گام برداشته شده است. در گام اول استخراج ویژگی ها با روش بررسی استقراییِ بازی های ارائه شده توسط بنیان گذاران فبک صورت گرفته است. در گام دوم که تحت عنوان «بازی های مدنظر فبک» ارائه می شود، با روش تحلیل مفهومی و محتوایی به استخراج بایدها و نبایدهای فبک (نقش و هدف از بازی های فلسفی در فبک) برای بازی های فلسفی پرداخته شده است. نهایتاً با مقایسه و تلفیق ویژگی هایی حاصل از دو طریق پنج ویژگی استخراج شد که بازی های فکری - فلسفی را از بازی های معمولی جدا می کند. این بازی ها علاوه بر اینکه باید تناسب روان شناختی و ویژگی بازیایی داشته باشند، باید مهارت های سه گانه شامل مهارت های منطقی، هیجانی و اجتماعی و سه نوع تفکر خلاق، مراقبتی و انتقادی را تقویت کرده و شرایط کندوکاو فلسفی را مهیا کنند.
تمایز انتولوژیکال در اندیشه هایدگر: راه حلی برای معمای رابطه میان وجود، موجود و دازاین در کتاب وجود و زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
59 - 78
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی سه گزاره ظاهراً متعارض در کتاب وجود و زمان می پردازد که به ارتباط میان موجودات، وجود و دازاین اشاره دارند. این تعارض از آنجا ناشی می شود که هایدگر از یک سو موجودات را مستقل از دازاین می داند و از سوی دیگر وجود را وابسته به فهم دازاین می پندارد. در این مقاله تلاش شده است تا با معرفی و تحلیل تمایز انتولوژیکال میان وجود و موجود که یکی از مفاهیم کلیدی در فلسفه هایدگر است، به رفع این تعارض ظاهری پرداخته شود. از طریق بررسی نقدهای هایدگر به رویکردهای رئالیستی و ایدئالیستی سنتی و با تکیه بر تحلیل فلسفی او از مفهوم دازاین، نشان داده می شود که این سه گزاره در چارچوب فلسفه وجودشناسانه هایدگر کاملاً سازگار هستند. از آنجا که نحوه وجودِ دازاین به مثابه فرارویِ بنیاد تمایز انتولوژیکال است، فهم همه انحاء وجودِ موجودات (و نه خودِ موجودات) من جمله مستقل بودن و وابسته بودن در دازاین ریشه دارد.
With Hardship Comes Ease: Muslim-feminist meditations on miscarriage, care-based knowing, and lineage(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Through a critical auto-ethnographic account of miscarriage and grief, I explore what it means to inherit Islam as a tradition through care-based modes of knowing. Through Muslim-feminist theorizing, I blend Quranic narratives of care with maternal lineages of Islam I have inherited through care, that not only guide how I think about care Islamically, but also, how I practice care in my relations as a Muslim. I also illustrate the value of intertextuality of care as it is experienced across lived time, and across generations, within systems of kin and the need to let go of monolithic senses of tradition, and moral epistemology, within our practice of comparative care ethics. I draw a parallel between colonial, and white-orientated modes of knowing Muslims, and Islam, and grounded care-based modes of knowing by which we come to know and inhabit our practices of Islam in caring as, and being cared for , as Muslims.
دو اشکال متنافی بر برهان آنسلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
151 - 175
حوزههای تخصصی:
برهان آنسلم که یکی از دیرینه ترین برهان های اثبات خداست، بیشتر ازسوی فلاسفه مسلمان رد شده است. دلیل ایشان برای رد این برهان، خلط بین حمل اولی و حمل شایع است. گزیده این اشکال، آن است که هیچ مفهومی برای خودش مصداق نمی سازد؛ یا به عبارت دیگر، لازمه هیچ مفهومی، مصداق داشتن نیست، اما به نظر می رسد دقت نظر در دلیلی که آنسلم برای ملازمه بین «تصور بزرگ ترین موجود» و «وجودداشتن آن» پیش چشم داشته است، این اشکال را رد کند؛ چراکه از دیدگاه آنسلم قاعده پیش گفته، یک استثنا دارد و آن در جایی است که «وجود» در «مفهوم» گرفته شده باشد. فلاسفه مسلمان نه دلیلِ آنسلم برای وجودِ این استثنا را نقد می کنند و نه مدعای آنسلم را نقد می کنند، بلکه تنها مدعای آنسلم را رد می کنند، اما کانت، به چرایی وجودِ استثناءِ یادشده از دیدگاه آنسلم می پردازد. از نگاه کانت، استثناءِ آنسلم به سبب آن است که او «وجود» را توصیف کننده اشیاء خارجی می شمارد درحالی که کانت این مطلب را نمی پذیرد.
شخصیت بخشی در صفات خبری در قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
126 - 150
حوزههای تخصصی:
فهم صفات خداوند در قرآن کریم درطول تاریخ علوم اسلامی، از چالش های پیش روی اندیشمندان اسلامی بوده است. در قرآن کریم، کمتر صفتی را می توان یافت که فاقد جسم انگاری درباره خداوند باشد. در بیشتر صفات خبری، گونه ای جسم انگاری و تداعی انسان نمایی دیده می شود که با باورهای ریشه دار اسلامی ناسازگار است. تحلیل های گوناگون و با رویکردهای متنوع، قابلیت پذیری در تحلیل این صفات را نشان می دهد. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی و عقلی و با رویکرد زبا ن شناسی شناختی و نظریه استعاره مفهومی، به این پرسش پاسخ داده می شود که شخصیت پردازی چه نقشی در تحلیل صفات خبری داشته است. یافته های این پژوهش، افزون بر بررسی صفت نفس در آیه 116 سوره مائده، واژه نور را در آیه 35 سوره نور و مجموعه ای از آیات نشان می دهد. استعاره مفهومی یکی از تحلیل های قابل تطبیق بر صفات خبریه در قرآن است که هرگز به معنای تشبیه خدا نیست و ازسویی می توان افزون بر پاسداشت باورهای ریشه دار اسلامی، گامی نو در تحلیل این صفات بردارد.
صوری سازی منطقی برخی احساسات خلاف واقع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۲۲۱-۲۰۷
حوزههای تخصصی:
احساسات خلاف واقع، مانند گناه و شرم، رفتار انسان را در تلاقی دنیای اجتماعی و اخلاقی شکل می دهند. چنین احساساتی این امکان را برای افراد فراهم می سازند تا با اندیشیدن به آنچه می توانست رخ دهد در برابر آنچه رخ داده، انتخاب های خود را مورد سنجش قرار دهند. سپس، با تامل در اینکه چگونه گزینه های دیگر می توانستند به نتایجی متفاوت ختم شوند، در پی اصلاح رفتار خود برمی آیند. در این مقاله چارچوبی منطقی برای صوری سازی این احساسات در حوزه هوش مصنوعی و سیستم های چندعاملی ارایه شده است. برای این منظور، نحو و معناشناسی طراحی شده که رفتار یک عامل را به دانش، هنجارها و معیارهای او گره می زند و از این راه، احساساتی چون گناه و شرم را به خوبی بازسازی می کند. این پژوهش، زمینه ای برای طراحی سیستم های هوشمندی فراهم می آورد که بتوانند پیچیدگی های انسانی و اصول اخلاقی جامعه را درک کرده و با آنها همگام شوند.
خوانش انتقادی دیدگاه غزالی در سرنوشت سازی انسان توسط خویش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
283 - 300
حوزههای تخصصی:
تبیین میزان تأثیر انسان در هستی و نقش او در تعیین و تغییر سرنوشت خویش، از مهم ترین مباحث کلامی است که در فلسفه و کلام اسلامی، هماره مورد توجه اندیشمندان و دانشمندان مکاتب گوناگون فلسفه و کلام اسلامی بوده است. در جهت تبیین این مساله در مقام ثبوت، سه دیدگاه کلی جبرگرایی، تفویض و امرٌ بین الأمرین شکل گرفته است. متکلمان معتزلی و امامیه، به سبب دفاع از مسئولیت انسان در برابر افعال صادره از وی و معناداری جزا و پاداش، استقلال نسبی انسان را در سرنوشت سازی خویش به معنای برخورداری آزادانه از اختیار پذیرفته اند. غزالی با این دیدگاه که پذیرش اختیار برای انسان، ناقض توحید افعالی است و به دلالت التزامی، قدرت و اراده خداوند متعال را محدود می نماید قائل به جبر و کسب شده است. جستار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی پس از تبیین مفهوم اختیار و جبر انسان، با مراجع ه به آثار غزالی، صحت و سقم این نسبت و ادعا را بررس ی می کند. یافته ها: غزالی معتقد به نظام علیّت میان پدیده های هستی نمی باشد و تکرار روابط و نظم موجود را ناشی از عاده الله می داند. قضا و قدر تعیین کننده تمام حوادث و پدیدارهای جهان هستند و تمام افعال هستی، فعل ارادی و اختیاری خداوند است. نتایج: غزالی با انحصار اراده و اختیار به خداوند متعال، و تعیین پیشینی حوادث و رویدادها با قضا و قدر، برای انسان نقشی در سرنوشت سازی خویش قائل نیست. توسل او به ایده «کسب» در راستای مسئولیت انسان در برابر اعمال خویش نیز نتوانسته است پارادوکس جبر و جزا را حل نماید و از مشکلات عقلی جبرگرایی بکاهد.
تأثیر دین بر هویت فردی و اجتماعی از نگاه فارابی و کیرکگور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
335 - 346
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به بررسی و مقایسه نظرات فارابی، فیلسوف اسلامی، و سورن کیرکگور، فیلسوف دانمارکی و پیشگام اگزیستانسیالیسم مسیحی، در مورد نقش دین در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی پرداخته است. هدف اصلی این پژوهش تحلیل تطبیقی تأثیرات دین بر هویت از دو دیدگاه متفاوت است. روش تحقیق تحلیل محتوای تطبیقی است که بر اساس منابع معتبر و متون اصلی این فیلسوفان انجام شده است. فارابی دین را نهادی اجتماعی می بیند که وحدت و انسجام جامعه را تقویت کرده و به تربیت انسان های فضیلت مند کمک می کند. او بر اهمیت رهبران دینی و فلسفی در هدایت جامعه به سوی کمال تأکید دارد و معتقد است که دین و عقل مکمل یکدیگر هستند. در مقابل، کیرکگور بر تجربه شخصی و درونی دین تأکید دارد و دین را مسیری برای یافتن معنای زندگی و مواجهه با اضطراب های وجودی می داند. او باور دارد که دین باید به صورت فردی و مستقیم تجربه شود تا هویتی معنادار و اصیل شکل گیرد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که هر دو فیلسوف به اهمیت بنیادین دین در شکل گیری هویت فردی و اجتماعی تأکید دارند، اما رویکردها و تحلیل های متفاوتی نسبت به این موضوع دارند. دیدگاه های فارابی بیشتر به نقش اجتماعی و سیاسی دین و تربیت انسان های فضیلت مند معطوف است، در حالی که دیدگاه های کیرکگور بر تجربه فردی و درونی دین و مقابله با چالش های وجودی متمرکز است. این تفاوت ها نشان می دهد که هر دو دیدگاه به نقش دین در تعیین هویت انسانی جایگاه والایی قائل هستند.
سیر تطور اندیشه های هوسرل در باب زمان و ظهور نخستین نشانه های گذر از متافیزیک حضور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
79 - 98
حوزههای تخصصی:
برنتانو در تأملات خویش تلاش کرد تا با طرح «تداعی اولیه» مسائل مربوط به ادراک اشیای زمانی را حل کند، اما هوسرل با انتقاد از برنتانو تأملات او را ناکافی دانست و در تلاشی پیگیر سعی کرد تا در دوران های مختلف فکری خود پاسخی برای حل مسائل مربوط به زمان ارائه کند. او ابتدا مسئله زمان را به مسئله آگاهی از زمان تبدیل کرد و با پیشرفت اندیشه اش کوشید تا سطوح عمیق تر زمان را کشف کند. وی نخست به آگاهی ما از ابژه های زمانی پرداخت، سپس آگاهی زمانی از این آگاهی اخیر را بررسی کرد و درنهایت به جریان مطلق آگاهی پرداخت. سیر اندیشه هوسرل در باب زمان، علی رغم اینکه آگاهانه چنین سیری را در پیش نگرفته بود، در جهتی بود که تفوق اکنونِ بالفعل حاضر در فهم زمان را به چالش کشید و با طرح مفاهیمی چون «حافظه اولیه» و «انتظار اولیه» و بعدها «بازیازی» و «پس یازی»، از حضورمحوری و اکنون محوری که اساس متافیزیک حضور است، فاصله گرفت. با این حال سیر او در جایی که به آگاهی مطلق رسید متوقف شد. هوسرل علی رغم اینکه گام بزرگی برای گذر از متافیزیک حضور برداشت، در واپسین گام، یعنی در عبور از آگاهی مطلقاً حاضر، از حرکت بازایستاد.
ترسیم هندسه هستی شناسی فضا-زمان براساس مبانی معرفت شناختی ملاصدرا و انیشتین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
383 - 404
حوزههای تخصصی:
هدف از این نوشتار، تبیین کیفیت ایجاد و بررسی ذاتیات فضازمان بر اساس فلسفه صدرایی و قیاس آن با گزاره های فیزیکال است. در این مقاله به نحو توصیفی تحلیلی دو مسئله مورد کنکاش قرار گرفت، یکی از حیث معرفت شناسی و دیگر هستی شناختی است. مسئله اولی که بررسی شد از حیث معرفت شناسی است که به چگونگی مطالعه ماهیت حقیقی فضا زمان از منظر ملاصدرا و انیشتین پرداخته و دیگری از منظر هستی شناختی است که به تبیین ذات و ذاتیات فضا زمان از دیدگاه ملاصدرا و انیشتین می پردازد و درنهایت از حیث معرفت شناختی دانستیم که ملاصدرا و انیشتین معتقداند گزاره های علمی صرفاً گزاره های تجربی و محسوس نیستند بلکه برای توضیح ساختار و ماهیت فضازمان نیازمند ادراکات ریاضیاتی و عقلی از فضازمان هستیم. بر اساس این پژوهش، فضازمان از ماده اولیه ایجاد شده و نوعی هیولای ثانویه یا ذره بنیادین است و علت تند شوندگی نرخ انبساط آن به حرکت درون ذاتی آن باز می گردد، پس انرژی تاریک همان جوهر فضازمان است. بر این اساس اولاَ ماهیت فضا زمان ماهیتی غیرمحسوس است و ادراک محسوس آن ممکن نیست و ثانیاً ادراکات ریاضیاتی برآمده از قوه خیال و ادراکات عقلیه منبعث از قوای عقلیه، دقیق تر از ادراکات حسیه هستند، اما از حیث هستی شناختی کیهان شناسان مدلی پیشینی یا پسینی موجهی در چگونگی و یا چیستی ماهیت حقیقی فضازمان مطرح نکرده اند اما طبق مبانی ملاصدرا، فضازمان نوعی از انواع هیولاهای ثانویه ای است که صورت کامل شده اطوار هیولای اولی می باشد، ضمن اینکه کیهان شناسان نیز چون ملاصدرا معتقداند فضازمان مأخر از ماده اولیه کیهانی بوده است.
Building Sustainability: Crip Time and Disability Justice in the Spanish Medical Industrial Complex(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper examines the intersection of Crip Time and Disability Justice within the Spanish medical-industrial complex, uncovering the systemic barriers faced by disabled individuals, particularly those with chronic pain and fatigue. It argues for a paradigm shift toward more inclusive and sustainable healthcare temporalities that prioritize care, interdependence, and accessibility over efficiency and productivity. Building on the history of healthcare activism in Spain, with a focus on movements such as Marea Blanca, the paper integrates the principles of Disability Justice and Crip Theory to critique the rigid temporal structures imposed by medical institutions. These structures marginalize disabled individuals by enforcing normative timelines that fail to accommodate their lived experiences. The chapter highlights the necessity of rethinking healthcare systems to embrace temporalities that sustain well-being and challenge the austerity-driven logic of the Medical Industrial Complex. This paper analyzes Spanish healthcare settings and draws on previous experiments in Disability Justice activism for citizens living with chronic pain or chronic fatigue to envision a future of healthcare grounded in justice and sustainability. It advocates for flexible, patient-centered care models that respect and adapt to diverse temporalities. This approach proposes a shift in public healthcare policies toward long-term collective flourishing and equity.
فلسفه متقدم ویتگنشتاین: خوانش ها و کاربردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
۱۷۸-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
بنیاد اندیشه متقدم ویتگنشتاین این است که مفاهیمی مثل خدا و ارزش ها نماینده ای در میان نام ها ندارند، یعنی هیچگاه نامیده نمی شوند، زیرا نام ها تنها در برابر اشیا قرار می گیرند که اجزای بسیط و صلب جهان هستند. از آنجا که این امور هیچگاه نامیده نمی شوند و نشانه های ساده درون گزاره ندارند که نماینده آنها در گزاره باشند، بنابراین هیچگاه گزاره ای معنادار درباره آنها شکل نمی گیرد و نمی توان درباره آنها سخنی معنادار گفت. اگر نظریه ویتگنشتاین به همین جا ختم می شد، ما حق داشتیم ویتگنشتاین را پوزیتیویست بنامیم. اما فقرات انتهایی رساله شواهدی در اختیار ما قرار می دهد دال بر اینکه تفسیر پوزیتیویستی از رساله نمی تواند آن چیزی باشد که ویتگنشتاین مد نظر داشت. ویتگنشتاین ادعا نمی کرد که خدایی در کار نیست و زندگی یک سره فاقد معنا است و ارزش ها توهم هستند، بلکه استدلالش متوجه حدود زبان بود. او می گفت درباره آنچه بیرون از حد زبان است باید سکوت اختیار کرد.
بررسی چالش ها وکارکردهای معرفت شناسی دینی از دیدگاه پلانتینگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
51 - 75
حوزههای تخصصی:
تعریف ها و دیدگاه های گوناگونی درباره علم دینی، نشان دهنده تنوع فکری دراین باره است. نظریه علم دینی، معرفت شناسی اصلاح شده یا معرفت شناسی باور دینی آلوین پلانتینگا به عنوان یکی از نظریه های برجسته در این حوزه در محافل علمی غرب و شرق توجه ویژه ای را به خود جلب کرده است. نهادینه شدن این نظریه می تواند به ایجاد تحولی سترگ در سطح جهانی بینجامد. پژوهش پیش رو، به شیوه تحلیلی _ توصیفی و مطالعات اسنادی، به بررسی چالش ها و کارکردهای نظریه معرفت شناسی باور دینی (اصلاح شده) آلوین پلانتینگا پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد چالش هایی مانند تقابل علم دینی با علم الحادی، نهادینه شدن طبیعت به جای خلقت، چالش مبناگرایی کلاسیک، چالش قرینه گرایی، چالش داستان تکاملی حیات، چالش تجربه گرایی، در حاشیه بودن دین و استقرار علم بر مبانی تفکر الحادی، ازجمله چالش ها و موانع اصلی در راه تحقق علم دینی هستند. کارکردهای این نظریه هم دربردارنده رویکرد حداکثری به دین، منبع شدن علم در تولید دین، گستردگی باورهای پایه (بدیهی)، شکست تحدید علم، توسعه توجیه باورهای معرفتی، رونق دوباره مسیحیت و توسعه احکام عقل است. با رفع چالش های یادشده و تحقق کارکردهای مزبور، زمینه برای حاکمیت دوباره دین در امور گوناگون اجتماعی فراهم می شود. این پژوهش، بر اهمیت این نظریه به عنوان راهکاری برای روبه روشدن با چالش های معاصر و بهره برداری از فرصت های پیش رو تأکید می کند.
فهم دیگری و بیناسوبژکتیویته: سارتر و مرلوپونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۹
145 - 160
حوزههای تخصصی:
در زمانه کنونی ما، گفتمان قدرت و دیگری سازی چنان بر روابط بیناسوبژکتیویته سیطره یافته است که به تمام لایه های زندگی اجتماعی، سیاسی، دینی و حتی زیست ساده انسان نفوذ کرده است. سیطره چنین نیرویی چنان گسترده و پیچیده شده است که گویی نیروی محرکی جز آن در زندگی انسان معاصر وجود ندارد. به نظر می رسد در تعریف دیگری و روابط بیناسوبژکتیویته با نوعی آپوریا روبه رو هستیم که در آن، رابطه سوژه با دیگری کماکان مبهم و پیچیده است. بر پایه این خطوط، ضروری است تا پژوهش های جدید با جدیت و اهمیتی بیشتر، مناسبات بیناسوبژکتیویته معاصر و وجوه مختلف مفهوم دیگری در آن را بررسی کنند. سارتر و مرلوپونتی از مهم ترین متفکرانی هستند که روابط بیناسوبژکتیویته را تحلیل و جایگاه و نقش دیگربودگی را در این روابط برجسته کرده اند. مدعا و یافته اصلی پژوهش حاضر این است که روابط ما با دیگری بر تنشی متعادل میان روابط تأملی و پیشاتأملی، تعارض و تعامل، حفظ فردیت و انحلال مرزهای میان خود-دیگری متکی است. این تنش ها پیش از آنکه مفاهیمی برساخت گرایانه باشند که نیازمند تدبیر و چاره باشند، صرفاً جنبه های ذاتی روابط بیناسوبژکتیویته هستند. کنش بیرونی و ساختار جبری نهادها و گفتمان قدرت و نقش ویرانگر آن ها در منقادسازی سوژه را نمی توان نادیده گرفت؛ اما هم زمان با عدول از برخی از تفاوت های سوژه و دیگری و تمرکز بر عاملیت و کنش گری سوژه، ضروری است تا جهت یابی جریان ها و رویدادهای بیناسوبژکتیویته را آمیزه و ملغمه ای از این دو رویکرد دانست.
تبیین لذت بی غرض کانتی از منظر علوم شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۱
53 - 72
حوزههای تخصصی:
اطلاق و تلقی زیبا از پدیدارهای هستی در درازنای اندیشه انسان اندیشمند، پیوسته یکی از موضوعات پرکشش و البته چالشی بوده است. فلسفه ورزی با همه ابزارها و رویکردهای گونه گون خودیکی از راه های پاسخ به این مسئله بوده و هست. یکی از فیلسوفانی که گام های بسیار ارزشمندی در مطالعه و بررسی امر زیبا و چیستی و چرایی آن برداشته است، امانوئل کانت است. نگره «لذت بی غرض» در رویارویی با امر زیبایکی از مهم ترین تأملات فلسفی اوست که در کتاب نقد قوه حکم به آن پرداخته است. طی چند دهه اخیر که رشد علوم تجربی به ویژه در حوزه عصب شناسی،شتابی روزافزون گرفته است، دانشمندان این علوم تلاش کرده اند درضمن پژوهش های کلان خود،به فهم و درک علمی ای از برخی مسائل مشترک باعلوم انسانی و هنر،ازجمله زیبایی و لذت برآمده ازآن برسند.در این مسیر، یافته های بسیاردرخوری نیز ارائه کرده اند.این یافته هاوبرخی شباهت ها، زمینه ورود آنها به مطالعات میان رشته ای فلسفهو علوم شناختی را فراهم کرده است. آنچه در این جستار آمده است، مطالعه و بررسی ای است توصیفی و تحلیلی از لذت زیباشناسانه بی غرض کانتی و توضیحی که علوم شناختی برای آن خواهندداشت.بررسیها نشان می دهند با وجود چندلایه بودن این رابطه، تمایز «خواستن» و «دوست داشتن» در سیستم پاداش مغز، امکان لذت بی غرض به معنای کانتی آن را ممکن می سازد.
اهمیت روش آموزش محور دانش منطق و معرفت شناسی نوصدرایی برای تعریف اصطلاحات علمی؛ موردپژوهی تعریف اصطلاح «تکنولوژی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
437 - 464
حوزههای تخصصی:
هدف: جامعه دانشگاهیان پدیده تکنولوژی با این مسئله مزمن مواجه هستند که از تکنولوژی تعریف دقیق، جامع و واحدی نشده است و حتی برخی شان دستیابی به چنین تعریفی را غیرممکن یا بی فایده دانسته اند. هدف این پژوهش انتخاب راهی برای حل این مسئله و تولید دانش جدید در مبحث تعریف تکنولوژی است. برای دست یابی به این هدف از این مسئله سه پرسش مطرح شد: پرسش اصلی: «آیا می توان به تعریف دقیق، جامع و واحدی از تکنولوژی دست یافت؟». پرسش های فرعی: 1) «دانش منطق چگونه نواقص تعاریف قبلی و فعلی تکنولوژی را کشف و ارزیابی می کند ؟» 2) «دانش منطق چگونه به تعریف دقیق، جامع و واحدی از تکنولوژی دست می یابد؟».روش: ابتدا با پیمایش های اینترنتی پژوهش های مناسب انتخاب شدند. سپس تعاریف مختلف تکنولوژی با قواعد تعریف در دانش منطق و معرفت شناسی اسلامی شیعی اثنی عشری نوصدرایی و استدلال قیاسی، ارزیابی و ارزشیابی شده و پاسخ ها معلوم گردید. در آخر تعریف جدیدی ارائه شد که فاقد نواقص تعاریف قبلی و منطبق با ضوابط دانش مذکور است.یافته ها: اثبات شد که امکان رسیدن به تعریف دقیق، جامع و واحد تکنولوژی از راه مبناگرایی وجود دارد.نتیجه گیری: این یافته ها می توانند در رفتار نگرشی، اجتماعی، آموزشی و یادگیری تمام ذی نفعان تکنولوژی پس از فهمیدن این نکته که پدیده تکنولوژی چیزی جدای از وجود خود انسان نیست، تغییرات مثبتی در جهت وحدت گرایی و بهره برداری های مثبت، ایجاد کند.
نقش توحید اجتماعی در صورت بندی الهیات مقاومت با تأکید بر قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال ۳۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۱۵
5 - 30
حوزههای تخصصی:
الهیات مقاومت به عنوان پشتوانه عقیدتی نظریه مقاومت، در بستر رخدادهای تاریخی اخیر و بر اساس عدالت محوری، با هدف دفاع از مظلومان و نفی سلطه کفار در برابر محور شرارت شکل گرفته است. این مفهوم به دلیل جهانی شدن، ریشه های قرآنی و نقش تمدن سازش در حرکت های اجتماعی معاصر، اهمیت پژوهشی بالایی دارد. این مقاله با فرض تأثیر تام توحید اجتماعی بر الهیات مقاومت، به روش کتابخانه ای و رویکرد تحلیلی، نقش توحید اجتماعی را در پایه ها، سازکارها، اهداف، عرصه ها و دستاوردهای مقاومت بررسی کرده و تمایز آن را از مقاومت مسیحی، سکولار یا امانیستی روشن می کند. یافته ها نشان می دهد توحید اجتماعی، بنیان الهیات مقاومت است؛ بر این اساس، سازکار قرآنی مقاومت ورزی شامل مقابله با بردگی مستکبران، نفی فاصله طبقاتی، استقامت حول ارزش های الهی، تاب آوری اجتماعی و ممنوعیت دوستی با کفار است. در این چارچوب، هدف نهایی پرستش اجتماعی و تحقق عبودیت کامل خداوند بوده و با نفی سلطه خدایان دروغین و طواغیت، مقاومت تمامی عرصه های علمی، اقتصادی و نظامی را در بر می گیرد. این رویکرد، دستیابی به بازدارندگی، نزول برکات الهی و زمینه سازی برای جامعه توحیدی و ظهور حضرت حجت (عج) را به عنوان دستاوردهای اصلی به ارمغان می آورد.
واکاوی تفکرات ارسطو و سوفسطائیان درباره حکومت مطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۰
347 - 364
حوزههای تخصصی:
تعیین حکومت مطلوب و تبیین مهم ترین مؤلفه های آن، همواره یکی از موضوعات مهم و چالش برانگیز حقوقدانان، سیاستمداران و فیلسوفان بوده است. امروزه، تعریف های مختلفی از حکومت مطلوب ارائه شده و در آن ها، به شاخص های مهمی چون مشارکت عمومی، قانون گرایی و برابری افراد اشاره شده است. معیار های تعیین حکومت مطلوب، یکی از مهم ترین چالش های فکری فیلسوفان و سوفیست ها در سده های پیشین بوده است که این تزاحم دیدگاه ها نیازمند واکاوی و بررسی می باشد. ارسطو به یک حکومت ترکیبی در دست یابی به حکومت مطلوب معتقد بود و در این راستا، بیشترین میزان انطباق با طبیعت مدنی آدمی را، جامع ترین شرط استمرار و بقاء حکومت مطلوب می دانست؛ اما در مقابل، علی رغم فقدان دیدگاه واحد درباره حکومت مطلوب در اندیشه سوفیست ها، آن ها همواره در بیان آراء خود، به منافع متکثر افراد و بیشترین میزان بهره مندی از امکانات موجود تاکید می کردند. در این نوشتار، ضمن تبیین تفصیلی دیدگاه ارسطو نسبت به قسم بندی حکومت ها و به ویژه تعیین نوع حکومت مطلوب، دیدگاه های سوفیست ها در این باره و نزاع فکری آنان با فیلسوفان نیز بررسی شده است.
Is Care Compatible with The Tyranny of Immediacy? on substituting rhythm for cadence(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The article specifies the human being based on the respiratory cycle, referring to the etymology of the word “spirit”. This word shares its root with the French word respiration (“breathing”) as well as the verb “to inspire,” suggesting breath and animation. Human temporality is made up of organic rhythmicity, from a weighing body that experiences itself as inscribed in time – this is the authentic meaning of the word “to exist”: to come from nowhere, without time, to somewhere, at some time. This article questions the compatibility between the demand for temporal efficiency, characteristic of the modern industrial age and the technophile ideology of communication, and the “service society” which purports to be more “caring” than the industrial one. Highlighting the suppression of the passage of time characteristic of the ideology of communication, where “time” is frozen in a self-reproducing present with no past or future, the author asserts that humane care is radically incompatible with a society that subsumes humanity, inscribed in time and in need of breath, under the ideology of a perpetual present. It is precisely on the basis of what specifies the human, namely breathing and desire, that the author proposes to consider how care might be possible in an ultra-technologized world. Drawing on an imaginary of movement and inspiration/aspiration/breathing deployed in choreographic performances and practices, the author invites the reader, as Simone Weil did, to substitute rhythm for cadence, to insert slowness into speed, and to favor the flow of time in a human reality that has become unbearable by dint of “modernization”. In so doing, we must reconsider head-on the fate that binds us, namely death, which no stasis in a perpetual present can eliminate, and which the metaphor of a risk of social necrosis invites us to reconsider. Accepting the passage of time, giving death back its face, is costly; but it's at this price that time can regain its humanizing value, as a sine qua non component of care.