فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۴۱ تا ۱٬۷۶۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
گفتمان جنسیت از انقلاب سفید تا انقلاب اسلامی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی اندیشه سیاسی اندیشه سیاسی در ایران تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی در ایران اسلامی تاریخ و مبانی اندیشه سیاسی از مشروطه تا انقلاب اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم سیاسی تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران دوره پهلوی اول و دوم
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی جامعه شناسی جامعه شناسی جنسیت
کیفیت و کمّیت مشارکت زنان در رویدادهای سرنوشت ساز تاریخی، از جمله انقلاب ها یکسان نبوده و بنا بر شرایط و موقعیت اجتماعی- فرهنگی جامعه اشکال گوناگونی به خود گرفته است؛ ولی به نوبه خود مقوله جنسیت را به کانون تصمیم گیری ها و منازعات سیاسی وارد کرده است.
انقلاب اسلامی که مهم ترین رخداد مؤثر بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی ملت ایران است نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ چراکه فقط پس از گذشت 15 سال از اعطای حق رأی به زنان در قالب برنامه اصلاحی انقلاب سفید، محمدرضا پهلوی که به شدت ناخرسندی و اعتراض علما را به بازتعریف نقش های زنانه توسط حکومت برانگیخته بود، مشارکت گسترده زنان آن هم با سیمایی متفاوت از الگوهای پذیرفته شده زن سنتی یا مدرن در مبارزات انقلابی تا آنجا توجه ناظران خارجی را برانگیخت که آن را انقلاب چادرها نامیدند.
با وجود این، چرایی و چگونگی این مشارکت، از جمله عرصه های مغفول مانده در میان علایق نظری و پژوهشی مطالعات انقلاب اسلامی به شمار می رود؛ ازاین رو، این مقاله برآن است تا با تمرکز بر متون رسمی تولیدشده توسط الیت سیاسی و مطبوعاتی ایران در گستره زمانی سال های 1342 تا 1357 و با استفاده از روش تحلیل گفتمان نشان دهد که جنسیت به عنوان یک برساخته گفتمانی چگونه در دو دهه پیش از انقلاب اسلامی در پرتو ظرفیت نظام زبانی و مناسبات قدرت و مقاومت مندرج در آن درون بستری از رخدادهای سیاسی و اجتماعی ساخته شده و مرزهای مألوف و تعیین کننده هویت های زنانه/ مردانه را درنوردید. بدین منظور بستری تاریخی را به تصویر خواهد کشید که درون آن مدلول زنانه/ مردانه به تدریج از جایگاه چندین هزارساله خود بیرون آمده و در پیوند با دال های کانونی گفتارهای رقیب حاضر در متن منازعه سیاسی شامل گفتار رسمی حکومت، روحانیت سنتی و نواندیشی دینی و انقلابی، معنا و ساختاری تازه یافته است.
فرهنگ سیاسی مردم مازندران
حوزههای تخصصی:
"این مقاله، با الهام از سنخ شناسی سیاسی آلموند و وربا در مورد «فرهنگ سیاسی»، فرهنگ سیاسی مردم مازندران را مورد بررسی قرار می دهد. برای این منظور، از روش پیمایش و انتخاب نمونه های مورد نظر مطابق روش های علمی استفاده شده است که نتایج تحقیق قابل تعمیم به کل استان مازندران می باشد. مطابق یافته های تحقیق که از 331 نمونه استخراج شده است، بعد شناختی فرهنگ سیاسی مردم مازندران، در مقایسه با بعد عاطفی و داوری، قوت کمتری دارد. از منظری دیگر، یافته نشان می دهد که فرهنگ تبعی یا انقیادی در قیاس با فرهنگ سیاسی مشارکتی و محدود از وسعت بیشتری در مازندران برخوردار است. به علاوه، از میان فرهنگ سیاسی وفاق گرا و منازعه گرا، فرهنگ سیاسی مردم مازندران گرایش بیشتری به سمت فرهنگ وفاق گرا در حوزه سیاست عمومی و مبانی مشروعیت نظام سیاسی نشان می دهد.
"
شادی در فرهنگ و ادب ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شادی به معنی دلبستگی به خود و دیگران و حرکت به سوی افق های خوش فرجام و سازگاری جریان حیات با نیازهای انسانی است و بدین معنی، موهبت الهی و یکی از ویژگیهای هویت ایرانی محسوب می شود و تحلیل و توصیف آن در ادوار مختلف فرهنگ و ادب ایرانی، نیازمند بررسی شرایط سیاسی- اجتماعی، نحوه زندگی و آداب و سنن مرسوم در هر دوره است. در این مقاله، تلاش شده تا با تحلیل و بررسی موارد یاد شده، چگونگی و نوع شادی از پیش از اسلام تا عصر حافظ نمایانده شود. از این رو، سه نوع شادی آفاقی، انفسی و آفاقی- انفسی، در ادوار متفاوت مورد توجه قرار گرفته و با تکیه بر شرایط سیاسی- اجتماعی، آداب و سنن و بازتاب آنها در اشعار مشهورترین شاعران هر دوره، تحلیل شده اند.
حساسیت بین فرهنگی در اجتماعات قومی:«مطالعه پیمایشی اقوام تُرک و کُرد »(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وجود همفکری، همدلی و همگرایی فرهنگی و پذیرش اجتماعی در بین اقوام، یکی از مطمئن ترین راه های نیل به همبستگی و وفاق اجتماعی در جامعه ی چند قومی ایران به شمار می آید. این مقاله با اتخاذ رویکردی جامعه شناختی، به بررسی میزان حساسیت های بین فرهنگی در نزد ساکنان کُرد و تُرک شهر قروه و عوامل مرتبط با آن می پردازد. در بخش نظری، بر مبنای مدل نظری شش گانه ی حساسیت های بین فرهنگی میلتون جی بنت، یک چارچوب مفهومی تنظیم گردیده و در قالب آن فرضیه های اصلی مطرح شده است. تحقیق به روش پیمایش و با استفاده از پرسشنامه در مورد 400 نفر نمونه از کُردها و تُرک های ساکن در شهر قروه انجام گرفته است. نتایج تحقیق بر وجود حساسیت بین فرهنگی در میان اقوام یادشده دلالت دارد؛ با این وصف، حساسیت بین فرهنگی در میان کُردها شدت بیش تری دارد. یافته ها نشان می دهد که با گسترش پهنه ی ارتباطات واقعی بین قومی و ارتباطات مجازی و بالا رفتن آگاهی و شناخت بین قومی، حساسیت های بین فرهنگی تعدیل و کاهش می یابد. عوامل یاد شده در کنار عوامل زمینه ای میزان درآمد و مذهب، در مجموع 48 درصد تغییرات حساسیت بین فرهنگی را در نزد گروه های مورد بررسی تبیین می کند.
جامعه شناسی ورزش
حوزههای تخصصی:
آسیب شناسی رواج فرهنگ ناسزاگویی در جامعه: فحش باد هوا نیست!
منبع:
گزارش تیر ۱۳۸۸ شماره ۲۰۹
حوزههای تخصصی:
بررسی عوامل اجتماعی و فرهنگی مؤثر بر تصادفات رانندگی درونشهری(مطالعة موردی : استان کهکیلویه و بویراحمد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در جوامع شهری که باعث افزایش سطح رفاه افراد شده، استفاده از وسایط نقلیه (خودرو) است ولی بنا به دلایل متعدد اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این وسایل سبب معضلاتی از جمله تخلفات و تصادفات درونشهری بویژه در شهرهای استان کهگیلویه و بویراحمد شده است. در این بررسی روش تحقیق پیمایشی و مبتنی بر پرسشنامه است و جامعة آماری آن همة رانندگان اتومبیل ۱۸ سال به بالایی است که دارای گواهینامه رانندگی در استان هستند. با استفاده از آمارهای به دست آمده و فرمول کوکران حجم نمونة تحقیق ۳۶۸ نفر به دست آمد. از میان نظریههای مطرح شده، نظریة غالب دیدگاه پس افتادگی فرهنگی بوده و در این تحقیق از آزمونهای ضریب همبستگی، رگرسیون، T و تحلیل مسیر استفاده شده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که از بین این متغیرها: سابقة گواهینامه رانندگی (۱۶۵/۰- r =)، حالات روحی شخص (۱۳۴/۰ r =)، اعتقاد به لزوم رعایت مقررات رانندگی (۱۹۷/۰- r = )، پایگاه اجتماعی –اقتصادی (۲۷/۰r = )، برخورد قاطع پلیس (۱۴۱/.r = )، رسیدگی به عیوب وسیلة نقلیه (۱۰۸/.r=)، ایمنی خیابانها و جادهها (۲۱۹/.= r ) با بروز تصادفات رانندگی رابطة معناداری دارد و این عوامل در بروز تصادفات و تخلفات اثرگذار است. طبق نتایج به دست آمده از تحلیل مسیر پژوهش فوق، متغیـرهای مستـقل توانایی تبیین ۳/۵۱ درصد تغییرات متغیر وابسته (تصادف رانندگی) را دارا میباشند.
الگوی پیشرفت ایرانی- اسلامی با تأکید بر شاخص های آموزش و بهداشت
حوزههای تخصصی:
بعضی بر این عقیدهاند که انقلاب اسلامی ایران، واکنشی بود در برابر توسعه لگام گسیخته با الگوی غربی که با شرایط فرهنگی و بومی ایران سازگار نبود. هرچند جمهوری اسلامی در زمینه آموزشی و بهداشتی به پیشرفتهایی دست یافته اما هنوز یک الگوی بومی متناسب با مقتضیات تاریخی، جغرافیایی و فرهنگی کشور در این زمینه طراحی نشده است، هدف از این مقاله دست یابی به الگویی ایرانی اسلامی است که می تواند هم به لحاظ نظری مورد تأیید باشد و هم از تجربه جمهوری اسلامی بدست آید. روش مقاله، توصیفیـ تحلیلی است اما کار اسنادی هم شده است و بر اساس اسناد بحث شده است. چارچوب آن هم نظریه توسعه انسانی دینمحور است که عدالت مفهوم مرکزی آن است. نتایج نشان می دهد. که ایران بعد از انقلاب اسلامی در امر آموزش و بهداشت کشور نسبتا موفقی بوده است و توانسته است به سطح قابل قبولی در این شاخصها دست یابد. در این زمینه نقش آموزههای اسلامی و شرایط فرهنگی بعد از انقلاب همچنین نهادهای برخاسته از انقلاب مانند نهضت سواد آموزی و جهادسازندگی انکارناپذیر است. در زمینه آموزش، در حالی که در سال 1355 کمتر از نیمی از جمعیت 6 ساله و بالاتر در ایران باسواد بوده(47/5 درصد) در سال 1385 جمعیت باسواد بیش از چهارپنجم از جمعیت 6 ساله و بالاتر(85/6 درصد) را شامل می شود. میزان پوشش تحصیلی واقعی نیز در حال حاضر به بالاتر از 95 درصد رسیده است. در زمینه بهداشت، بهبود وضعیت بهداشتی در سالهای بعد از انقلاب اسلامی موجب افزایش قابل توجه امید به زندگی شده، بطوری که این شاخص که در سال 1355 در حدود 54 سال بوده است، در سال 1385 به حدود 70 سال افزایش یافته است. میزان مرگومیر نوزادان در دهههای 1365-1355 و 1375-1365 به کمتر از یک سوم تقلیل یافت. میزان مرگومیر کودکان و مادران نیز از سال 1370 تا 1385 به نصف کاهش یافت. با این وجود در برخی حوزهها هنوز تبعیضهایی وجود دارد. همچنین پس از توفیق در بالا بردن شاخصهای کمی، زمان آن فرا رسیده است که به کیفیت جمعیت در حوزه آموزش و بهداشت توجه بیشتری شود. طبق الگوی پیشرفت ایرانی- اسلامی پیشنهادی این مقاله، دو رکن اساسی الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت در حوزه آموزش و بهداشت اولا عدالت اجتماعی-اقتصادی و فرهنگی و ثانیا ارتقای کیفیت خدمات آموزشی و بهداشتی است. در راستای تحقق عدالت لازم است تفاوتهای جنسی، قومی، منطقهای و شهری و روستایی کمرنگ شود تا زمانی که به طور کامل از بین برود. در راستای ارتقای کیفیت نیز باید سرمایهگذاری، همکاریهای فراسازمانی و جلب حمایت افراد تعیین کننده و تاثیرگذار در جامعه و اصلاح نظام آماری مد نظر قرار گیرد. ارتباط متقابل این دو رکن اساسی میتواند به عنوان الگویی اسلامی ایرانی مطرح شود که سمت و سوی پیشرفت کشور را در آینده مشخص میکند و چون از لحاظ نظری نیز مورد تأیید است حتی می توان از آن به عنوان الگویی از پیشرفت برای سایر کشورهایی که توسعه غربی پاسخگوی نیاز آنها نیست، دفاع کرد.
بررسی ابعاد اجتماعی ، اقتصادی پدیده سالمندی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثربخشی رویکرد روایت درمانی در کاهش افسردگی زنان شهرستان مرودشت سال (1388)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از این پژوهش اثربخشی رویکرد روایت درمانی گروهی در کاهش افسردگی زنان شهرستان مرودشت بود. این پژوهش یک طرح نیمه تجربی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. برای این منظور 20 نفر از زنان شهرستان مرودشت، با تشخیص افسردگی پس از شرکت در پیش آزمون به عنوان نمونه در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 10 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند. افراد گروه آزمایش تحت درمان روایتی به صورت گروهی قرار گرفتند، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی را دریافت نکردند. سپس هر دو گروه در پس آزمون شرکت کردند. ابزار پژوهش پرسشنامه ی افسردگی بک، پرسشنامه ی افکار خودآیند و مقیاس نگرش های ناکارآمد بود. کاربرد آزمون t مستقل نشان داد که سطح علایم افسردگی، افکارخودآیند منفی و نگرش های ناکارآمد در گروه آزمایش پایین تر از گروه کنترل است.
بررسی عوامل موثر بر اعتماد اجتماعی (مطالعه موردی شهر بابل)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی میزان اعتماد اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن در میان مردم شهر بابل میپردازد. اعتماد اجتماعی، بنیاد شکل گیری روابط اجتماعی و توسعه یک جامعه است و کاهش یا افزایش آن میتواند تاثیر بسیار زیادی بر ساختارهای مختلف جامعه و روابط اجتماعی مردم آن داشته باشد. به همین دلیل، در دهه های اخیر این موضوع نظر بسیاری از نظریه پردازان مطرح علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است. هدف اصلی این پژوهش پاسخ به این سؤال است که میزان اعتماد اجتماعی بین مردم بابل چقدر است؟ آیا مردم بابل دارای اعتماد اجتماعی بالایی هستند یا اعتماد اجتماعی آنان در سطح پایینی قرار گرفته است؟
روش این پژوهش پیمایشی بوده و در تحلیل داده ها از جداول توصیفی تقاطعی و آزمون های آماری، مانند کندال، اسپیرمن و من ویتنی استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها حاکی از اعتماد اجتماعی پایین در بین مردم و همچنین، وجود رابطه معنادار بین سن، تحصیلات، درآمد و اعتماد اجتماعی است. فرضیات مربوط به رابطه جنسیت، وضع تاهل و محل تولد با اعتماد اجتماعی نیز رد شده اند.
زنان و نهادهای مدنی مسایل موانع و راهبردهای مشارکت مدنی زنان در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پایین بودن میزان مشارکت مدنی شهروندان ایرانی به ویژه زنان یکی از مسایل اساسی جامعه در حال گذار امروزی ایران است که بدون شناخت موانع و برنامه ریزی در جهت ارتقای کم و کیف آن مدیریت تضادهای اجتماعی و ساماندهی نظم و توسعه کشور اگر غیرممکن نباشد، حداقل بسیار مشکل خواهد بود. موضوع این مقاله مشارکت مدنی زنان و هدف توصیف و تحلیل جامعه شناختی آن در جهت شناخت سهم هر یک از عوامل در تبیین و پیش بینی میزان ارتقای آن در ایران است. در بخش نظری بر اساس نتایج به دست آمده از بررسی دیدگاه ها و مرور منابع تجربی موجود یک چارچوب مفهومی تلفیقی و نوین تنظیم گردیده و در قالب آن پرسش های اساسی و فرضیه های اصلی مطرح شده است. در بخش روش شناسی نیز ضمن اشاره به تعریف مفاهیم، نحوه مقیاس سازی ها و شیوه سنجش روایی و پایانی ابزار اندازه گیری، جامعه آماری، روش نمونه گیری و حجم نمونه و تکنیک های گردآوری و تحلیل داده ها معرفی شده است. در بخش توصیف و تحلیل داده ها ضمن اشاره به مشخصات محیط های اثباتی و هنجاری محل زندگی زنان در استان ها و شهرستان های کشور در سطح کلان، وضعیت خاص اجتماعی شدن زنان در محیط های قومی و خانوادگی در سطح میانی، و نیز ورودی های حاصل از فرایند اجتماعی شدن زنان از لحاظ موقعیت و نقش در جامعه، احساس از محیط هنجاری، پنداشت از اعیان فرهنگی و اجتماعی، ارزش ها و نگرش ها، هویت اجتماعی، میزان رشد نظام شخصیتی و خروجی های نظام شخصیتی از جمله آمادگی آنان برای عمل تشریح گردیده است. علاوه بر توصیف کم و کیف مشارکت مدنی زنان رابطه آن با هر یک از عوامل فوق الذکر در سطوح کلان، میانی و خرد تحلیل و سهم هر یک از عوامل اصلی در تبیین و پیش بینی تغییرات آن در سطح ایران تعیین گردیده است. در پایان بر اساس یافته های علمی، پیشنهادهایی در قالب چند راهبرد اساسی به منظور ارتقای کم و کیف مشارکت مدنی شهروندان ایران به ویژه زنان ارایه شده است.
سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی
حوزههای تخصصی:
"این مقاله بررسی بین سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی را در سه مرحله مختلف شهر گنبد کاووس به نام های بلوار دانشجو، شریعتی و بدلجه - سیدآباد مورد توجه قرار داده است. شاخص های مورد استفاده برای سنجش کیفیت زندگی عبارتند از وضعیت سلامت و تغذیه، وضعیت آموزش، گذران اوقات فراغت، کیفیت مادی، کیفیت محیطی، بهزیستی روانی. برای سنجش سرمایه اجتماعی نیز از شاخص های اعتماد اجتماعی، ارتباطات، بده بستان، امنیت محلی و کیفیت دسترسی به خدمات عمومی استفاده شده است.
تحلیل آماری داده های این بررسی نشان می دهند که رابطه بین دو سازه سرمایه اجتماعی و کیفیت زندگی در سطح اطمینان 99 درصد رابطه ای معنی دار است. علاوه بر این سرمایه اجتماعی بر مبنای چهارسنجه امنیت محلی، بده بستان، تصور نسبت به محله و عضویت انجمنی 36 درصد تغییرات کیفیت زندگی را تبیین نموده است. همچنین در مقیاس محله های مورد بررسی یافته های تحقیق نشان از تفاوت در سرمایه اجتماعی و به تبع آن تفاوت در کیفیت زندگی را دارند.
"
مارکسیسم و فرهنگ مدرن
جوانان، سرمایه اجتماعی و رفتارهای داوطلبانه(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
" طرح مساله: این مقاله مطابق مدل استون (Stone) مبتنی بر تفکیک ابعاد ساختاری و هنجاری در سنجش سرمایه اجتماعی، نشان می دهد چه ابعادی از سرمایه اجتماعی و در چه زمینه هایی می تواند مقوم گرایش ها و رفتارهای داوطلبانه جوانان باشد.
روش: استراتژی روش شناختی پژوهش مبتنی است بر استفاده از طرح ترکیبی از دو روش، علی- مقایسه ای برای بررسی متغیر داوطلبی در سطح رفتاری و روش پیمایش مقطع- عرضی برای شناخت و بررسی گرایش های داوطلبانه افراد و تاثیرگذاری عوامل زمینه ای موثر در هر دو سطح.
یافته ها: جنبه های هنجاری سرمایه اجتماعی (اعتماد و بده بستان) با کلیه گرایش های داوطلبانه رابطه مستقیم دارد. در سطح رفتاری، نمونه ای 86 نفری از داوطلبان کمک به زلزله زدگان شهر بم (پنجم دی ماه 1382)، از سطح بالاتر سرمایه اجتماعی نسبت به نمونه هم حجم از دانشجویان غیر داوطلب برخوردار بودند. مقایسه بین دو سطح رفتار و گرایش نشان می دهد داوطلبان کسانی هستند که گرایش های اعتراضی- رادیکال بالاتری داشته و از اعتماد کمتری به نهادهای حکومتی برخوردارند.
نتایج: یافته های این پژوهش بیشتر منطبق با استدلال به کار رفته در آثار ادواردز و فولی (1997) است که در آن از دموکراسی به عنوان «نهادینه سازی بی اعتمادی» تعبیر می شود.
"