هدف از ارائه این مقاله بررسی رابطه فرهنگ سازمانی و سبکهای رهبری میان رؤسای دانشکده های نه دانشگاه بوده است. در این پژوهش 562 نفر از اعضای هیئت علمی به پرسشنامه های ارزیابی فرهنگ سازمانی، ارزیابی مهارتهای مدیریتی و سبک رهبری پاسخ دادند. جامعه آماری این مطالعه در هفت دانشکده مشابه از 3829 عضو هیئت علمی تشکیل شده است. به دلیل اینکه ممکن بود استادان دانشگاههای مورد نظر تمایل اندکی به همکاری داشته باشند، برای پرهیز از افت تعداد نمونه، پرسشنامه ها در میان همه استادان پخش شد. تحلیل داده ها نشان داد که میان فرهنگ سازمانی موجود و آرمانی اعضای هیئت علمی فاصله وجود دارد. اعضای هیئت علمی بر این باورند که در فضایی کار می کنند که دارای این ویژگیهای فرهنگی است: گرایش به پایداری، قانونها و سیاستگذاریهای رسمی، هماهنگی و کارایی، هدف محوری و تأکید بر پیامدها. با این حال، با بررسی پاسخهای اعضای هیئت علمی به پرسشنامه ها آشکار شد که فرهنگ سازمانی آرمانی آنها شامل انعطاف پذیری، آزادی عمل، همکاری، رشد منابع انسانی، نوآوری و آفرینش، خطر پذیری، رشد حرفه ای و کسب دانش و مهارتهای حرفه ای است. همچنین، تحلیل داده ها آشکار ساخت که اثربخشی مهارتهای مدیریتی زمانی بالاست که بین نوع فرهنگ سازمانی و سبک رهبری و مهارتهای مدیریتی همنوایی وجود داشته باشد.
هدف از این پژوهش بررسی رابطه بین فرهنگ سازمانی با یگانگی فرد سازمان در دانشگاههای دولتی غرب کشور بوده است. از این رو، کوشش شده است تا ویژگیهای فرهنگ سازمانی (مشارکتی، سازگاری، رسالتی و ثبات) حاکم بر دانشگاهها آشکار و همچنین، میزان همبستگی بین دو متغیر اصلی پژوهش بیان و مؤلفه های پیش بینی کننده معرفی شوند. در پایان، تفاوت فرهنگ سازمانی دانشگاههای علوم پزشکی و غیر پزشکی مشخص شده است. روش پژوهش در این مقاله از نوع تحقیق توصیفی- همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه اعضای هیئت علمی رسمی قطعی و رسمی آزمایشی شش دانشگاه پزشکی و غیر پزشکی دولتی غرب کشور در سال تحصیلی 86-85 بوده است. حجم نمونه آماری 369 آزمودنی بود که به شکل تصادفی طبقه ای نسبتی تعیین و انتخاب شدند. برای گردآوری داده های پژوهش از دو پرسشنامه استاندارد برگرفته از مدل فرهنگ سازمانی دنیسن و یگانگی فرد- سازمان اوریلی استفاده شد که پس از ترجمه به زبان فارسی و انطباق با فرهنگ جامعه، هنجاریابی شد. برای روایی هر دو پرسشنامه از نظر متخصصان مدیریت و علوم رفتاری بهره گرفته شد و برای سنجش میزان پایایی نیز از روش آلفای کرانباخ در یک مطالعه مقدماتی روی یک نمونه 30 نفری، پرسشنامه فرهنگ سازمانی 96/0 و یگانگی فرد سازمان 9635/0 استفاده شده است. نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که چهار نوع ویژگی فرهنگ سازمانی متفاوت بر دانشگاههای غرب کشور حاکم است که میانگین فرهنگ مشارکتی 36/44، فرهنگ سازگاری 48/43، فرهنگ رسالتی 78/43 و فرهنگ ثبات 99/41 است. این نتایج بیانگر آن است که فرهنگهای مشارکتی، سازگاری، رسالتی و ثبات در مقایسه با میانگین مورد انتظار (45) پایین تر از حد متوسط مدل دنیسن و کمتر از 50 درصد است. تحلیل رگرسیون مانوا نشان داد که میانگین نمرات کل فرهنگ سازمانی با میانگین نمرات کل یگانگی فرد سازمان رابطه مستقیم و معنی داری دارد (0001/0 P<). میزان اشتراک (ضریب تعیین) فرهنگ سازمانی با مؤلفه یگانگی فرد 44/0 و با مؤلفه یگانگی سازمان 48/0 بوده است. نتایج نشان داد که فرهنگ رسالتی بهترین پیش بینی کننده یگانگی فرد سازمان بوده است و به تنهایی 46 درصد تغییرات یگانگی فرد سازمان را توضیح می دهد و بعد از آن فرهنگ سازگاری با 3 درصد و فرهنگ ثبات با 1 درصد قرار دارند و این سه مؤلفه در ترکیب با یکدیگر می توانند 50 درصد تغییرات مربوط به یگانگی فرد سازمان را توضیح دهند. در نهایت، فرهنگ سازمانی حاکم بر دانشگاههای علوم پزشکی و غیر پزشکی یکسان بوده است.