فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۴۶۱ تا ۴٬۴۸۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
پژوهشنامه مددکاری اجتماعی پاییز ۱۳۹۶ شماره ۱۳
37 - 71
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی در مددکاری اجتماعی به عنوان یک استراتژی مداخله برای کمک به خانواده هایی است که عوامل خطرسازی در رابطه با سلامت روان آن ها وجود دارد. این پژوهش نیز به منظور بررسی تأثیر الگوی توانمندسازی روانی- اجتماعی در بهبود سلامت روان زنان دارای همسر بیمار روانی مزمن انجام شد. در این پژوهش نیمه تجربی (با طرح پیش آزمون پس آزمون پیگیری و گروه کنترل)، 40 نفر از زنانی که همسرشان مبتلا به اختلالات مزمن روانی بوده و در سال 1391 در بیمارستان روانپزشکی فرشچیان همدان بستری گردیده اند، انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل 20 نفره قرار گرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه توانمندسازی روانی-اجتماعی شرکت کردند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده ها از طریق پرسشنامه سلامت روان SCL-90-R جمع آوری شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل واریانس دومتغیری با اندازه گیری های مکرر روی یک متغیر و آزمون توکی استفاده شد. نمره سلامت روان زنان دارای همسر بیماری روانی مزمن در گروه مداخله در آزمون SCL-90-R نسبت به گروه کنترل، در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری کاهش بیشتری ( p=0/01 ) نشان می دهد. نتیجه این که استفاده از الگوی توانمندسازی در ارتقاء سلامت روان زنانی که همسران آن ها از اختلالات مزمن روانپزشکی در رنج اند مؤثر می باشد و بنابراین توانمندسازی با این الگو می تواند بالقوه منجر به بهبود سلامت هم در بیماران و هم اعضای خانواده آن ها گردد.
Analysis of the legal and commercial challenges of electronic trading companies(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Introduction: This paper examines legal dimensions and issues of electronic business companies and on the basis of that, this main question is proposed “what are the significant and main legal challenges in the arena of electronic business? Methodology: This paper is descriptive-analytical (qualitative) and applies deduction methodology using understanding power of researcher in appreciating legal scans related to electronic business based on available facts, evidence and cues. Findings: Research findings indicated that the main and significant challenges facing electronic business companies are jurisdiction interference, agreement validities, supporting consumer rights, information confidentiality and copyright. Conclusion: Electronic Business Company is an electronic company based on electronic business that its identity is related to the concept of electronic business, as with removal of electronic component, this becomes meaningless and its activities stops. In this way, the emergence of electronic business companies is related to the concept of electronic business and development of electronic business is along with spreading its definition. Electronic component of electronic business companies also indicates modern information and communication technology that only includes internet, intranet, and command codes of mobile phone and doesn’t include other telephone communications like fixed and mobile phone, fax, telegram, etc.
Investigating the position of components of sustainable development in experimental science course of Elementary Schools of Iran and presenting an optimum framework and its validation(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study is investigating the position of components of sustainable development in experimental science course of Elementary Schools of Iran and presenting an optimum framework and its validation. Methodology: The statistical population is a group of monitoring experts on the components of sustainable development as well as a set of experimental science textbooks in sixth grade of elementary schools of Iran during the academic year of 2016-2017. The sample size according to Morgan's sampling table in expert group was 80 and 12 volumes of textbooks sets, including teacher guides. The sample size in the group of experts was 80 according to Morgan's sampling table and 12 volumes in the collection of textbooks, including teacher guides. Findings: The results of the research indicate that the amount of emphasis on the component of the consumption pattern was 5.24% in objectives, 5.86% in educational content, 6.05% in teaching method and 6.69% in assessment. In the waste disposal component, the emphasis is: 4.1% in objectives, 2.15 % in educational content, 2.78% in teaching method and 5.1% in assessment. In the component of animal conservation, the emphasis is: 15.68 % in objectives, 18.03 % in educational content, 9.4 % in teaching method and 9.39 % in assessment In the energy component, the emphasis is: 12.29 % in objectives, 14.59 % in educational content, 14.66 % in teaching method and 13.25 % in assessment. Discussion: In sum, the amount of emphasis of the curriculum of the experimental science course of Elementary Schools was in middle level compared to the six components of sustainable development, and needs to be reviewed.
بررسی سبد مصرفی مواد غذایی در خانوارهای شهری ایران با استفاده از معادلات تقاضای سیستمی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ تابستان ۱۳۹۶ شماره ۶۵
۶۸-۴۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تغذیه و مصرف مواد غذایی در برنامه ریزی بودجه خانوار اهمیت فراوانی دارد. تحلیل تخصیص درآمد خانوار به کالاها و خدمات، مورد توجه اقتصاددانان و سیاستمداران بوده و برآورد تقاضای کالاها و خدمات به منظور تشخیص ترجیحات و نیازهای آینده از اهمیت برخوردار است. شناخت اولویتهای مصرفی خانوار به برنامه ریزی برای افزایش رفاه آنها کمک مؤثری خواهد کرد که بنا به این مهم، مقاله حاضر به بررسی سبد مصرفی مواد غذایی در مناطق شهری ایران می پردازد. روش: با استفاده از روش تخمین رگرسیون ظاهراً نامرتبط (SUR) و حداکثر درستنمایی (FILM) به برآورد سیستمهای تقاضای تقریباً آرمانی (AIDS) و مخارج خطی (LES) مواد غذایی خانوارهای شهری و همچنین آزمون فرضیه های تقارن و همگنی با استفاده از نرم افزار ایویوز (Eviews)، پرداخته شده است. در پایان کششهای خودقیمتی، متقاطع و درآمدی محاسبه شده است. یافته ها: در تابع تقاضای AIDS برای مواد غذایی، فرضیه همگنی برای هر سه گروه نان و غلات، پروتئین و میوه و سبزی پذیرفته می شود، اما در تابع تقاضای LES، فرضیه همگنی برای گروه میوه و سبزی رد می شود و در مصرف این گروه خانوارها دچار توهم پولی می باشند. با توجه به نتایج محاسبه کششها، در تابع تقاضای AIDS مواد غذایی، گروه نان و غلات کالای ضروری می باشد، پروتئین و میوه و سبزی و سایر گروهها لوکس می باشند و برای تابع تقاضای LES مواد غذایی، تمامی کالاها ضروری می باشند. بحث: با توجه به مقایسه نتایج دو مدل تقاضا، گروه نان و غلات در هر دو سیستم به عنوان کالای ضروری شناخته شده است و در نتیجه تأثیرات بیشتری بر تغییرات رفاهی خانوارها دارد. همچنین خانوارها برای گروه نان و غلات دچار توهم پولی نیستند و نسبت به درآمد واقعی حساس می باشند. با توجه به این نتایج در هنگام سیاست گذاری باید توجه خاصی به گروه نان و غلات به عنوان کالای ضروری خانوار داشته باشیم. گروه پروتیئن و سبزی برای خانوارها کالای لوکس محسوب می شود. با افزایش قیمت این گروهها تقاضای خانوارها برای این دو گروه کاهش می یابد. در صورت افزایش درآمد خانوارها اقدام به خرید این گروه کالاها می نمایند.
تحلیل عوامل اقتصادی-اجتماعی مؤثر بر فقر و نابرابری حوزه سلامت طی سالهای 1394-1390(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۶۷
۱۰۸-۷۱
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سلامت از حقوق اصلی و تبعیض ناپذیر هر انسانی به شمار می رود و به عنوان یک عامل مهم در حوزه اجتماعی- اقتصادی مطرح می باشد از حوزه سلامت می توان به عنوان نقطه شروعی برای تحول در حوزه اجتماعی و دستیابی به هدف والایی مانند عدالت بهره برد. تأثیرمکانیزم فقر و نابرابری در حوزه سلامت به گونه ای است که نابرابریهای اقتصادی با ایجاد شیب اجتماعی سبب نابرابری دردسترسی به خدمات بهداشتی ودرمانی می شوند از این رو اهمیت و ضرورت مطالعه عوامل مؤثر بر نابرابری در سلامت ازآنجا نشات می گیرد که سلامت به عنوان یک حق همگانی از آن یاد می شود. از این رو هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل اجتماعی و اقتصادی که موجب نابرابری سلامت می گردندو اینکه وضعیت فعلی هر یک ازمتغیرها در جامعه ایران چگونه است؟ می پردازد. زیرا عدالت از مبانی اساسی اخلاق در نظام سلامت محسوب می شود و برقراری آن در سطح کلان جامعه در گرو اتخاذ سیاستهای مناسب از سوی سیاستگذاران و متولیان سلامت است در این میان سیاست های سلامت و نظام های دریافت و پرداخت تأثیر بسیار مهمی بر کارایی نظام سلامت و کنترل مطلوب هزینه ها دارد. عدالت در سلامت نشان دهنده آن است که تمامی افراد به خدمات بهداشتی و درمانی دسترسی و بهره مند شوند و ناتوانی در تامین هزینه های بهداشتی متاثر از متغیرهای اجتماعی و اقتصادی است که با بهبود آنها فقر و نابرابری در سلامت کاهش مییابد که در این مطالعه به آن پرداخته شده است . روش: این مطالعه از نوع مطالعه توصیفی-تحلیلی و برحسب هدف از نوع کاربردی می باشد. به طوری که علاوه بر تصویرسازی آنچه هست به تشریح و تبیین دلایل چگونه بودن و چرایی وضعیت مسئله و ابعاد آن پرداخته شده است.روش شناسی تحقیق، کمی و روش آن تحیل ثانویه بوده است. برای تبیین و توجیه دلایل، از تکیه گاه استدلالی در ادبیات و مباحث نظری پژوهش استفاده شده است.گردآوری داده ها از طریق تحلیل اسنادی صورت گرفته است از تحلیل اسنادی در قالب مراجعه به مستندات منتشر شده مرکز آمار ایران، وزارت تعاون، کارو رفاه اجتماعی و وزارت بهداشت و درمان و آموزش پزشکی،بانک مرکزی،مرکز پژوهشهای مجلس،جست و جوی کتب، مجلاتو مقالات و پژوهش های انجام گرفته در زمینه نابرابری و عدالت در سلامت وفقر استفاده شده است. یافته ها : براساس نتایج به دست آمده میان فقر مطلق ، هزینه های کمرشکن سلامت، فقر ناشی از هزینه های کمرشکن سلامت، تورم، ضریب جینی، شهرنشینی و بیکاری به عنوان متغیرهای مستقل و عدالت در سلامت به عنوان متغیر وابسته رابطه معنادارومنفی وجود دارد بعبارتی با افزایش یک شاخص ، مقدار شاخص دیگری کاهش مییابد. همچنین میان آموزش، نرخ مشارکت اقتصادی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. همچنین یافته ها نشان از آندارد که وضعیت اجتماعی- اقتصادی افراد و مولفه های کلان اقتصادی سلامت افراد را تحت الشعاع خود قرار می دهد. بحث:نتایج به دست آمده حاکی از آن است که درحوزه سلامت، افزایش روزافزون هزینه های نظامهای سلامت ناشی از گسترش فن آوریهای جدید و گران قیمت سلامت، افزایش انتظارات جوامع از نظامهای سلامت و رشد بیماریهای مزمن هزینه های سلامت در سبد خانوار رشد قابل ملاحضه اییافته اند.برخی از مشکلات حوزه سلامت ساختاری و برخی از بخش های خارج از حوزه سلامت و سیاستهای کلان سلامت منشأ گرفته اند لذا ارتقاء سلامت در افراد محروم و آسیب پذیر از طریق برنامه های متناسب برای این اقشار از جوامع، کاهش شکاف بین گروههای فقیر و غنی در جامعه و ایجاد شیب سلامتی مثبت برای تمام اقشار اجتماعی- اقتصادی باید مورد توجه دولت قرار گیردوتوسعه و تعهد واقعی مسئولین به سلامت به عنوان هدف اجتماعی و به حساب آوردن آن به عنوان جزء مهم توسعه می تواند از علل موفقیت در حوزه سلامت افراد و جامعه باشد.
The effects of train composition with brain learning approach based on the Educational self-efficacy and written ability of students(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Present study was conducted with the aim of the effects of teaching method of writing with brain-based learning on educational self-efficacy and written ability of female students in fifth grade of primary school. Materials & Methods: A quasi-experimental method with designing pre-test and post-test with unequal control group was used and to select the sample, the one-stage cluster sampling method was applied. The population of this study included all Esfarayen elementary school fifth grade female students in the academic year of 94-95 that their number was 483 people. The current sample consisted of 30 people who were randomly assigned to two experimental and control groups. Findings: Examining and analyzing of obtained scores, using covariance analysis showed between written language of the control group and the experimental group as well as between academic self-efficacy of experimental and control group there is statistically significant difference. Discussion: Accordingly, training writing with the method of brain-based learning was effective on written language of students. Therefore, it can then be concluded brain-based approach training had desirable effect and can be used practical.
بررسی رابطه ی سرمایه اجتماعی با احساس امنیت اجتماعی زنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
49 - 74
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از اصلی ترین مؤلفه هایی که امنیت را ارتقاء می بخشد و جامعه را سالم، آرام و مطلوب می سازد، سرمایه ی اجتماعی است. سرمایه ی اجتماعی عامل اولیه جامعه مدنی است که از تعامل روزمره ی مردم به دست می آید و به ایجاد ارتباطات اجتماعی و شبکه های اجتماعی مبتنی بر اصول اعتماد، همکاری متقابل و قواعد کنش اجتماعی می پردازد. پژوهش حاضر با هدف بررسی و سنجش رابطه ی سرمایه ی اجتماعی و احساس امنیت اجتماعی در محدوده ی مورد مطالعه صورت گرفته است.
روش شناسی: این پژوهش به روش پیمایشی و با استفاده از ابزار پرسشنامه انجام شده است، جامعه ی آماری پژوهش زنان بالای 18 سال شهر آبدانان و روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای است که 367 نفر به عنوان حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران تعیین شده است. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و بهره گیری از آزمون هایی همچون، T تک نمونه ای، ضریب همبستگی پیرسون و نیز رگرسیون چند گانه می باشد. سرمایه ی اجتماعی به عنوان متغیر مستقل با 5 عنصر اعتماد اجتماعی، آگاهی اجتماعی، روابط اجتماعی، انسجام اجتماعی و مشارکت اجتماعی بررسی و سنجیده شده است. همچنین احساس امنیت به عنوان متغیر وابسته در سه بعد امنیت جانی، مالی و سیاسی مورد ارزیابی قرار گرفته است.
یافته ها: یافته های به دست آمده، نشان می دهد از میان عناصر سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی با ضریب 461/0 و بعد از آن آگاهی اجتماعی با ضریب 382/0 بیشترین همبستگی را با احساس امنیت اجتماعی دارند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش حکایت از رابطه ی مثبت و معنی دار سرمایه اجتماعی و ابعاد آن با احساس امنیت اجتماعی دارد. تطابق یافته های پژوهش حاضر با نظریات گیدنز، کلاوس افه، بوردیو و پاتنام در تبیین نقش سرمایه اجتماعی بر میزان افزایش احساس امنیت اجتماعی، ضرورت تقویت سرمایه ی اجتماعی را روشن تر می سازد.
بررسی رابطه اعتماد اجتماعی با میزان کج روی فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال نهم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۲
223 - 248
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مهم ترین مسائلی که در سطح جامعه ی امروزین ایران به عنوان برهم زننده ی نظم اجتماعی قلمداد می گردد، عدم پایبندی جوانان به هنجارهای سنتی حاکم بر جامعه است که از آن به عنوان «کج روی فرهنگی» تعبیر می شود، همچنین اعتماد اجتماعی نیز یکی از مفاهیم مرتبط با نظم اجتماعی است که فقدان آن موجب بروز معضلات و آسیب های اجتماعی در سطح جامعه می گردد، به عبارت دیگر بین اعتماد اجتماعی با کجروی فرهنگی رابطه تنگاتنگی وجود دارد تا بدانجا که بروز کج روی در بین افراد جامعه به معنای تضعیف اعتماد اجتماعی تفسیر و تعبیر گردیده است، این تحقیق در پی آن بوده که به صورت تجربی این مقوله را بررسی نماید.
روش شناسی: این تحقیق با استفاده از روش پیمایشی و با ابزار پرسشنامه انجام گرفته است، جامعه آماری تحقیق را 6000 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد گرگان تشکیل می دهند که حجم نمونه 361 نفر در نظر گرفته شد. برای آزمون فرضیات از آزمون های تی مستقل، تحلیل واریانس و ضریب همبستگی پیرسون و برای آزمون مدل تحقیق از رگرسیون استفاده شده است.
یافته ها و نتایج: میزان اعتماد اجتماعی در بین دانشجویان مورد مطالعه به میزان؛ 85/3 از 5 بدست آمد که این رقم مبین میزان اعتماد اجتماعی بالا در بین جامعه تحقیق می باشد. همچنین میزان کج روی فرهنگی نیز در بین دانشجویان 9/1 از 5 بوده است که این رقم چندان قابل اغماض نمی باشد. نتایج آزمون فرضیه های تحقیق نشان داد؛ فرضیه اصلی پژوهش مبنی بر وجود رابطه بین اعتماد و کج روی فرهنگی تأیید شده است که با توجه به نوع رابطه معکوس بین دو متغیر می توان اینگونه استنباط نمود که با افزایش در میزان اعتماد اجتماعی دانش جویان، میزان کج روی فرهنگی آنان کاهش می یابد و کاهش اعتماد اجتماعی نیز موجبات افزایش کج روی های فرهنگی دانشجویان را رقم خواهد زد.
نقش ایستگاه های پلیس در میزان پیشگیری از سرقت خودرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انتظام اجتماعی سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
135 - 166
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: پدیده سرقت به عنوان یک عمل مجرمانه و نفرت انگیز یکی از معضلات عمده جوامع بشری بوده و پلیس همواره به دنبال راهی بوده تا با شناخت اقدامات تأثیرگذار در حوزه پیشگیری از سرقت در بُعد ساختاری و مأموریتی، راهکار هدفمند و مؤثری را جهت از میان بردن یا کاهش سرقت ارائه کند. ایستگاه های پلیس یکی از مراکز انتظامی است که می تواند در پیشگیری از سرقت به ویژه سرقت خودرو، عملکرد مؤثری داشته باشد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش ایستگاه های پلیس در میزان پیشگیری از سرقت خودرو در منطقه جنوب غرب تهران است.
روش شناسی: پژوهش حاضر از نظر هدف و ماهیت، کاربردی و از حیث روش اجرا، پیمایشی بصورت توصیفی – تحلیلی است. برای جمع آوری داده ها، از روش میدانی و از ابزار پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. جامعه آماری شامل کارکنان کلانتری های جنوب غرب شهر تهران به تعداد 141 نفر است که جهت سنجش اعتبار گویه ها، از روش اعتبار صوری استفاده شده و سنجش و بررسی پایایی پرسشنامه نیز از طریق آزمون آلفای کرونباخ صورت پذیرفت.
یافته ها و نتیجه گیری: یافته ها و نتایج پژوهش نشان می دهد که محل استقرار ایستگاه های پلیس، مدیریت صحیح، استعداد سازمانی نیروها و تجهیزات سازمانی این ایستگاه ها در پیشگیری از سرقت خودرو مؤثر می باشد. بر اساس پژوهش انجام شده و نیز تجارب حاصل از فعالیت انتظامی انجام شده توسط پژوهشگران در طول سالیان گذشته می توان این گونه نتیجه گیری نمود که متناسب با وسعت و عمق تعاملات و تبادلات بین پلیس و افراد جامعه می توان به نحو مؤثری از وقوع گسترده جرایم در سطح جامعه پیشگیری کرد.
تبیین جامعه شناختی رابطه مسئولیت اجتماعی بنگاه های اقتصادی – انتفاعی و میزان کارآمدی و اثربخشی سازمانی آنان ( مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی و بانک پارسیان در شهر تهران)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مقوله ها در مدیریت بنگاه ها و شرکت ها مسئولیت اجتماعی بنگاه می باشد و در این پژوهش برآنیم به تبیین جامعه شناختی رابطه مسئولیت اجتماعی بنگاه های اقتصادی – انتفاعی و میزان کارآمدی و اثربخشی سازمانی آنان بپردازیم. روش تحقیق مطالعه حاضر، روش همبستگی و جامعه آماری شامل کلیه کارکنان شاغل در بانک پارسیان و واحدهای دانشگاه آزاد اسلامی در شهر تهران بودند که با توجه به جدول تعیین حجم نمونه مورگان، تعداد 215 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. در این پژوهش برای سنجش متغیر مسئولیت اجتماعی از مقیاسی محقق ساخته براساس مدل نظری کارول (1991)، سالوسکی وزولچ (2014) و لانتوس (2001) در فرم مقیاس لیکرت متشکل از 16 گویه (آیتم) و با در نظر گرفتن 7 بعد مسئولیت اجتماعی در مدل های مذکور استفاده شده است. همچنین برای سنجش کارآیی و اثربخشی سازمانی بر اساس تعاریف مفهومی روبرتز (1992) و سیمپسون (2002) و مبتنی بر معرف های کارآیی سازمانی از طریق مقیاسی متشکل از 10 گویه در فرم مقیاس لیکرت سنجیده شده است. یافته ها نشان داد بین تقید بنگاه به رعایت مسئولیت های اجتماعی (در ابعاد نیازهای اقتصادی ، رعایت قوانین و مقررات ، رعایت اخلاق کسب و کار و مسئولیت های بشر دوستانه) و میزان کارآمدی سازمانی آن رابطه وجود دارد.
نقش گفتمان های متأثر از «ملّیت» در بر ساخت گرایش های هنر نوگرای ایرانِ عصر پهلوی (با تأکید بر نهادهای حامی هنر به عنوان میانجی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم تأثیرگذار بر جریانات هنر نوگرا در ایران «ملیت» است. مقاله ی حاضر چگونگی این اثرگذاری را بررسی و در این راستا بر نقش «دولت» و «گفتمان های فرهنگی- سیاسی» به عنوان واسطه های این تأثیر تأکید می کند. فرضیه ی مقاله تأثیرپذیری هنر نوگرا از گفتمان های سیاسی و حامیان هنری است. و هدف، دستیابی به اشکال مختلف تأثیر مفهوم «ملّیت» و یافتن توضیحی برای «چگونگی اثرگذاری» و شناسایی و تدقیقِ «واسطه ها»یی همچون نهادها و گفتمان ها در شکل دهی به گرایش های فرمی و محتوایی هنرمندان و جریان های هنرهای تجسمی نوگرای ایران در هر دو دوره ی پهلوی اول و دوم است. مقاله با رویکرد مارکسیستی و منطبق با نظریه «وساطتت زیبایی شناسی» لوکاچ نوشته شده است. در نتیجه، مفهوم «ملّیت» به عنوان یک دال مرکزی در بسیاری از گفتمان های غالب نشان داده شده و انواع گرایش های منتج و متأثر از آن در هنر نوگرای ایران تشریح می شود.
سلامت اجتماعی و خودکارآمدی معلمان با تأکید بر نقشهای جنسیتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ بهار ۱۳۹۶ شماره ۶۴
۲۹۱-۲۶۱
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بقا، دوام و پیشرفت هر جامعه به کارآیی و کیفیت تعلیم و تربیت آن جامعه بستگی دارد. معلمان به منزله رکن اصلی آموزش و پرورش، نقش بسیار مهمی در تربیت نسل آینده کشور بر عهده دارند و برای اینکه بتوانند به درستی نقش خود را ایفا کنند، باید از تواناییها و مهارتهای لازم برخوردار باشند؛ از این رو، خودکارامدی و سلامت اجتماعی معلمان تأثیر به سزایی در تحقق تواناییها و صلاحیتهای فردی و حرفه ای آنان دارد. سلامت اجتماعی با پنج بعد پذیرش اجتماعی، مشارکت اجتماعی، شکوفایی اجتماعی، وابستگی اجتماعی و انسجام اجتماعی عبارت است از ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکرد خود در جامعه و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که عضو آنها است. خودکارآمدی، یک باور شخصی نیرومند درباره مهارتها و تواناییها برای اقدام و عمل در زمینه یک تکلیف و موفقیت در آن است. از سوی دیگر، سلامت اجتماعی و خودکارامدی نیز تحت تأثیر خودپنداره نقشهای جنسیتی قرار دارد. خودپنداره نقش جنسیتی، متأثر از درونی کردن نقشهای جنسیتی است و در چارچوب عوامل و شرایط اجتماعی تعیین می شود. خودپنداره نقش جنسیتی به میزانی که شخص خود را دارای ویژگیهای مردانه یا زنانه می بیند اشاره دارد. با اینکه جنبه های خودپنداره در طول زمان نسبتاً پایدار هستند، خودپنداره نقش جنسیتی به عنوان یک صفت متغیر در نظر گرفته شده است. براساس نمرات زنانگی و مردانگی چهار نوع خودپنداره نقش جنسیتی را می توان از هم تفکیک کرد: زنانه، مردانه، دوجنسیتی و نامتمایز. این پژوهش با هدف بررسی توان پیش بینی خودپنداره نقشهای جنسیتی در سلامت اجتماعی و خودکارآمدی معلمان اجرا شد. روش: پژوهش حاضر کاربردی و از نوع تحقیقات توصیفی-همبستگی بود که جامعه آماری آن را کلیه معلمان زن و مرد مشغول به خدمت منطقه اسلامشهر واقع در استان تهران تشکیل داده اند. گروه نمونه با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. از میان مدارس اسلامشهر 12 مدرسه به صورت تصادفی انتخاب شدند. از جامعه موردنظر 303 نفر (با میانگین سنی 39 و انحراف استاندارد 97/5) شامل 251 زن و 52 مرد که در رشته های مختلف مشغول به تدریس بودند انتخاب شدند و به پرسشنامه های نقشهای جنسیتی بم (BSRI)، خودکارآمدی عمومی شرر (GSE) و سلامت اجتماعی کییز (KSWBQ) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمونهای خی دو، همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی با نرم افزار SPSS مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: بیشترین درصد پاسخگویان (9/41%) در گروه دوجنسیتی، 9/25% در گروه نقش جنسیتی زنانگی، 3/16% در گروه نقش جنسیتی نامتمایز و کمترین درصد در گروه نقش جنسیتی مردانگی (3/8%) قرار گرفته اند. طبق نتایج، در خودکارآمدی پایین، بین گروه دو جنسیتی و نامتمایز تفاوت وجود داشت. به بیان دیگر، خودکارآمدی در گروه دوجنسیتی به طور معناداری بیش از گروه نامتمایز به دست آمد. اما بین نقشهای جنسیتی با سلامت اجتماعی رابطه ای مشاهده نشد. علاوه بر این، میان نقش جنسیتی مردانگی و زنانگی با خودکارآمدی و مؤلفه های سلامت اجتماعی رابطه مثبت وجود داشت که نشان می دهد هر چه نمرات مردانگی و زنانگی بالاتر باشد، بر میزان خودکارآمدی و سلامت اجتماعی نیز افزوده می شود. بحث: در تبیین یافته های پژوهش می توان گفت افراد دوجنسیتی بسته به آنچه که برای یک موقعیت خاص مناسب است، قادر به تحقق ویژگیهای زنانه- مردانه یا ترکیبی از ویژگیهای دو جنسیت هستند. از سویی، تجارب مسلط فرد، مؤثرترین راه برای ایجاد احساس کارایی و خودکارامدی است. داشتن تجربه موفقیت آمیز، باعث ایجاد باورهای کارآمدی پایدارتری می شود و در مقابل، شکست موجب تضعیف این باورها می شود. بنابراین انتظار می رود وقتی فرد دارای نقش دوجنسیتی است بتواند صرف نظر از اینکه فقط زنانه یا مردانه رفتار کند متناسب با موقعیت پاسخ دهد، به این ترتیب یکی از مهم ترین منابع خودکارآمدی یعنی داشتن تجارب موفقیت آمیز تأمین خواهد شد. از آنجا که خودکارآمدی و سلامت اجتماعی معلمان دو عامل تأثیرگذار بر عملکرد آنها و دانش آموزان است پیشنهاد می شود در گزینش و جذب معلمان مدنظر قرار گیرند. با توجه به اینکه نتایج پژوهش حاضر نشان داد نقشهای جنسیتی عاملی مؤثر بر خودکارآمدی است برگزاری دوره های آموزشی در زمینه حذف نقشهای جنسیتی کلیشه ای و بهره مندی از ویژگیهای مثبت مردانگی و زنانگی می تواند بسیار تأثیرگذار باشد. همچنین مدیران مجموعه های آموزشی می توانند داشتن سطح مطلوب چنین مهارتهایی را از شرایط استخدام قرار دهند تا با این عمل منجر به توسعه نیروی انسانی شایسته با کارآمدی بالا در امر آموزش شوند.
بازگویی تجربیات زنان در ارتقا به مرتبه استادی در دانشگاههای ایران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶۶
۱۰۶-۵۳
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پیشرفت زنان در ورود به دانشگاه و پیوستن به جامعه علمی سبب شده تا در بسیاری از کشورهای جهان سهمی نزدیک به 50 درصد از اعضای هیئت علمی و حدود 20 تا 30 درصد از رتبه های استادی را از آن خود نمایند. بر پایه اطلاعات موجود در ایران، از مجموع اعضای هیئت علمی تمام وقت دارای مدرک دکتری در مؤسسات وابسته به وزارت علوم، تحقیقات و فناوری 8/15 درصد را زنان تشکیل می دهند که فقط 8/3 درصد آنها به مرتبه استادی دست یافته اند و در کل استادان کشور سهمی حدود 8/5 درصد به زنان تعلق دارد که در مقایسه با مردان و سهم زنان در سایر کشورها نیز بسیار کم تر است. روش: این مقاله با هدف درک دلایل سهم کم زنان نسبت به مردان و شناخت عوامل تسهیل کننده و بازدارنده آن تدوین شده است. روش تحقیق کیفی از نوع پدیدارشناسی و ثبت تجربه زیسته زنانی است که به مقام استادی دست یافته و یا از دستیابی به آن بازمانده اند. یافته ها: اهمیت بیشتر فعالیتهای آموزشی برای زنان هیئت علمی در مقابل امتیازدهیهای بیشتر به پژوهش و همکاریهای بین المللی مطابق آیین نامه های ارتقا، همراه با دشواری جذب بودجه های پژوهشی به دلایل فرهنگی و عدم حضور در شبکه های غیررسمی و عضویت نداشتن در کمیته های ارتقا و بالاخره مسئولیت زنان در خانواده سبب سهم بسیار کم زنان در دستیابی به مقام استادی شده است. بحث: هرچند اقدام برای اصلاحات فرهنگی صرفاً بر عهده دانشگاه نیست، اما درعین حال نمی توان تعهد اخلاقی و قانونی نهادهای علمی را برای تحول فضای دانشگاهی و اصلاح آیین نامه ها کوچک پنداشت. به نظر می رسد برای کاهش مشکل، بهترین و ساده ترین راه این است که به جای این که انتظار داشته باشیم زنان هیئت علمی برای ارتقا به مرتبه استادی مشابه مردان عمل کنند و خود را با مقررات موجود که به طور تاریخی بر اساس نیازها و دیدگاه مردان طراحی شده، سازگار کنند، مقررات را تا حد ممکن و با تأکید بر توسعه علم و پرورش عالمان سازگار نماییم.
الگوی فضایی نابرابری توسعه در مناطق 22گانه کلانشهر تهران(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۱۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۶۶
184-149
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در یک قرن اخیر، نسبت شهرنشینی در ایران چهار برابر افزایش یافته است و در حال حاضر سه چهارم جمعیت کشور در شهرها زندگی می کنند. روند شتابان گذار شهری در ایران با افزایش تمایز و نابرابری نه تنها بین شهرها، بلکه درون شهرها و بین مناطق مختلف شهری همراه بوده است. ازاین رو، یکی از ویژگیهای بارز کلان شهر تهران، نابرابری فضایی و منطقه ای آن است. در این راستا، هدف اصلی مقاله بررسی میزان و الگوهای نابرابری فضایی با استفاده از سنجش و پهنه بندی توسعه اقتصادی و اجتماعی مناطق 22 گانه شهر تهران است. روش: مقاله در چارچوب سطح بندی توسعه ای طراحی شده و روش تحقیق آن، توصیفی-تحلیلی است. در سنجش توسعه یافتگی مناطق از شیوه تصمیم گیری چندشاخصه (MCDM) استفاده شده است. تعداد 16 شاخص اقتصادی و اجتماعی از داده های سرشماری 1390 شهر تهران استخراج و بر مبنای به کارگیری دو تکنیک تاپسیس و تحلیل عاملی، سطح توسعه مناطق سنجش شده است. یافته ها: بیشترین درجه توسعه یافتگی به منطقه 3 و کم ترین آن به منطقه 17 تهران تعلق دارد. بالاترین نمره توسعه یافتگی، به ترتیب، برای مناطق 3، 1، 2، 6 و 5 و پایین ترین آن، به ترتیب، برای مناطق 17، 19، 18، 15، 16 و 20 شهری تهران به دست آمد. نتایج دو تکنیک تاپسیس و تحلیل عاملی در سنجش و رتبه بندی میزان توسعه یافتگی مناطق 22 گانه شهری تهران تقریباً یکسان و از همبستگی مثبت و بسیار بالایی (99/0) برخوردار بود. بر مبنای تحلیل خوشه، مناطق شهری تهران ازنظر درجه توسعه اقتصادی و اجتماعی در پنج گروه سطح بندی شدند؛ چهار منطقه 3، 1، 2 و 6 مناطق توسعه یافته (برخوردار) شهر تهران هستند. دو منطقه 5 و 7 نسبتاً توسعه یافته محسوب می شوند. سطح توسعه در شش منطقه 4، 8، 22، 13، 21 و 11 متوسط است و پنج منطقه 10، 14، 9، 12 و 20 در گروه مناطق کم تر توسعه یافته قرار دارند. درنهایت، پنج منطقه 16، 15، 18، 19 و 17 مناطق توسعه نیافته (خیلی محروم) تهران هستند. بحث: نتایج دلالت بر آن دارد که بین مناطق مختلف شهر تهران ازنظر سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی تفاوت محسوس و معناداری وجود دارد. مناطق کم تر توسعه یافته و توسعه نیافته بیشتر در جنوب و جنوب شرقی شهر هستند، مناطق متوسط و نسبتاً توسعه یافته در مرکز و غرب شهر تهران قرار دارند و مناطق توسعه یافته (برخوردار) در شمال شهر واقع شده اند. بدین ترتیب، نابرابری فضایی در ابعاد مختلف توسعه ای مشخصه بارز کلان شهر تهران است و فضاهای نابرابر شهری عامل کلیدی توسعه ناپایدار شهری محسوب می شود.
تجربه استیگما و هویت مخدوش مادران دارای فرزند اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
103 - 117
داغ ننگ برچسب بدنام کننده ای است که افراد مبتلا به اتیسم و خانواده های آن ها همواره در جامعه با آن مواجه می شوند. در این تحقیق با ۲۰ مادر و ۱۰ پدر دارای فرزند اتیسم در شهر تهران مصاحبه های عمقی انجام شده است. در این مصاحبه ها از افراد درباره ی زندگی روزمره، اوقات فراغت در خانه، خانواده و جامعه، حضور در اماکن عمومی و سبک زندگی آن ها سؤال شده است. مادران تحقیق در داخل خانواده خود، در میان بستگان، دوستان و در جامعه در میان افراد غریبه داغ ننگ بیشتری را نسبت به پدران گزارش کرده اند. همچنین هر دو در مواجهه با پزشک تشخیص دهنده ی اتیسم تجربه داغ ننگ یکسانی داشته اند. بیشترین داغ ننگ هایی که افراد با آن مواجه شده اند، زل زدن، برچسب های کلامی، مسخره کردن از جانب بزرگ سالان و همسالان فرزندان بوده است. همچنین زنان بیشتر از مردان برچسب زننده بوده اند. علاوه بر این مادران استراتژی هایی همچون گریز از موقعیت، رشوه دادن به فرزند، انزوا، پرخاشگری و آگاهی بخشی را در کنار استراتژی های منحصربه فرد خود اتخاذ کرده اند.
تبیین جامعه شناختی توزیع قدرت متقارن و نامتقارن در خانواده و تأثیرات آن بر سبک زندگی زنان (مورد مطالعه: زنان متأهل شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
209 - 232
تحقیق حاضر به بررسی توزیع قدرت درخانواده معاصر به عنوان یک مسأله اجتماعی می پردازد. چارچوب نظری پژوهش ، تلفیقی از تئوری های تبیین قدرت در خانواده و نظریات اندیشمندانی چون زیمل، وبلن، گیدنزو بوردیو در رابطه با سبک زندگی می باشد. فرضیه اصلی پژوهش این است که میان توزیع قدرت در خانواده و سبک زندگی زنان رابطه معنادار وجود دارد . تحقیق حاضر، به لحاظ ماهیت ، کاربردی، به لحاظ زمان ، مقطعی و به لحاظ معیار وسعت، پهنا نگر می باشد. روش تحقیق پیمایش و ابزار گردآوری اطلاعات، پرسشنامه محقق ساخته است. جامعه آماری را کلیه زنان متأهل مناطق 1و19 شهر تهران در سال 1396تشکیل می دهند. داده های تحقیق با استفاده از فرمول کوکران وروش نمونه گیری خوشه ای سهمیه ای در دسترس از 383 نفر جمع آوری گردیده است. رابطه بین متغیر مستقل(توزیع قدرت در خانواده) و متغیر وابسته(سبک زندگی خانواده) باآزمون کای اسکوئر() سنجیده شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد توزیع قدرت در خانواده معاصر نیازمند عدالت وتقارن بیشتری است؛ 46درصد از خانواده های معاصر، توزیع قدرت متقارن و 54 درصد از خانواده ها ، توزیع قدرت نامتقارن مرد محور را تجربه می کنند. بین توزیع قدرت در خانواده وسبک زندگی زنان رابطه معنادار وجود دارد. با مدرن ترشدن سبک زندگی زنان جامعه، ازخانواده هایی سالم ترو دموکراتیک تر بهره مند خواهیم شد
نقش خود تفسیری در پیش بینی توانایی حل مساله اجتماعی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۳ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
169 - 180
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش خود تفسیری در پیش بینی توانایی حل مساله اجتماعی دانشجویان طراحی و انجام شد. مطالعه حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. از میان جامعه دانشجویان دانشگاه خوارزمی واحدکرج در سال تحصیلی 97-96، نمونه ای به حجم 325 نفر (223 دختر و 102 پسر) به شیوه نمونه گیری چند مرحله ای تصادفی انتخاب و به پرسشنامه خودتفسیری هاردین، لونگ و باوات و پرسشنامه حل مساله اجتماعی دزوریلا و نزو پاسخ دادند. تجزیه و تحلیل داده ها با بهره گیری از تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام در نرم افزار 23SPSSV انجام شد. نتایج تحلیل همبستگی و رگرسیون چندگانه به شیوه گام به گام حاکی از آن بود که خود تفسیری وابسته و مستقل با توانایی حل مساله اجتماعی رابطه مثبت و معنادار دارند و می توانند 12 درصد از واریانس توانایی حل مساله اجتماعی را بطور مثبت و معنادار پیش بینی کنند. با توجه به یافته های پژوهش باید عامل خودتفسیری به عنوان یک سازه ی فرهنگی در پیش بینی توانایی حل مساله اجتماعی مورد توجه قرار گیرد.
تعیین نقش متغیرهای ارتباطی در پیش بینی طلاق عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ششم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱۰
133 - 151
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی و شناسایی نقش متغیرهای ارتباطی در پیش بینی طلاق عاطفی در شهر همدان انجام گرفته است. روش پژوهش از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری این پژوهش، همه ی زنان متأهل ساکن شهر همدان بودند که از این میان تعداد 200 نفر به صورت نمونه گیری خوشه ای انتخاب و پرسشنامه پژوهشی را تکمیل نمودند. برای اندازه گیری طلاق عاطفی از پرسشنامه پژوهشگر ساخته ای که در قالب طیف لیکرت و در یک مقیاس 6 درجه ای ساخته شد استفاده شد و برای اندازه گیری متغیرهای ارتباطی (توانایی ارتباط، توانایی حل تعارض و مسؤولیت پذیری) از پرسشنامه های موجود بهره گرفته شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که توانایی ارتباط، توانایی حل تعارض و مسؤولیت پذیری 48 درصد تغییرات طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند. بدین معنا که هر چه توانایی ارتباط و توانایی حل تعارض پایین تر و هر چه مسؤولیت پذیری کمتر باشد احتمال طلاق عاطفی نیز بیشتر است. از این رو، داشتن مهارت های ارتباطی سه گانه مورد بررسی می تواند به کاهش میزان طلاق عاطفی کمک کند.
نگرش و قضاوت های اخلاقی ایرانیان در مورد مفهوم فرهنگی «زرنگی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی این مسئله است که نگرش و قضاوت های اخلاقی ایرانیان در مورد مفهوم فرهنگی «زرنگی» چیست. واژه فرهنگی زرنگی، دارای تضاد معنایی است و ازیک سو به معنای زیرکی و از سوی دیگر به معنای حیله و تزویر به کار می رود. این پژوهش با استفاده از اطلاعات جمع آوری شده از ۲۰۰ وبلاگ شخصی و با به کارگیری روش تحلیل محتوایی، نگرش ایرانیان به مفهوم فرهنگی زرنگی را بررسی کرده است. همچنین، پژوهشگر از آزمون تکمیلی مباحثه ای استفاده کرده است تا دریابد که ایرانیان تا چه اندازه در ارزش گذاری رفتارهایی که با برچسب زرنگی قابل توصیف هستند، از قضاوت های اخلاقی مطلق استفاده می کنند. شرکت کنندگان در پژوهش، ٣٣ نفر از دانشجویان مقطع کارشناسی در دانشگاه جهرم و ۲۰ نفر از استادان رشته های علوم انسانی در دانشگاه های شیراز و اصفهان بودند. نتایج به دست آمده نشان می دهد که اگرچه واژه «زرنگی» مفهومی دوپهلو دارد، اما اکثر شرکت کنندگان در این پژوهش، به مفهوم منفی این واژه توجه بیشتری داشته اند. علاوه بر این، هنگامی که از مصاحبه شوندگان خواسته شد که در مورد نمونه های رفتاری که می توانست با برچسب زرنگی توصیف شود، قضاوت کنند، بسیاری از آن ها مفاهیم غیرمبهم و مطلق را بر مفاهیم مبهم و نسبی ترجیح دادند.
تحلیل محتوای کتابهای فارسی دوره اول متوسطه برحسب میزان توجه به مولفه های سرمایه فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتاب های فارسی دوره متوسطه اول، برحسب میزان توجه به مولفه های سرمایه فرهنگی بود. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و با توجه به ماهیت آن از روش تحقیق توصیفی از نوع تحلیل محتوا استفاده گردید. جامعه آماری این پژوهش شامل محتوای تمامی کتاب های فارسی دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 95-94 بوده و نمونه آماری نیز با جامعه آماری یکسان در نظر گرفته شد. ابزار پژوهش شامل سیاهه تحلیل محتوای محقق ساخته سرمایه فرهنگی برحسب نظریه بوردیو بود که برای برآورد روایی سیاهه تحلیل از روایی محتوایی استفاده شد. پایایی سیاهه تحلیل نیز از طریق روش اسکات برابر 54/89 درصد محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از سنجش فراوانی وروش آنتروپی شانون استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مولفه نهادینه از کمترین میزان توجه برخوردار بوده و مولفه عینیت یافته از بالاترین میزان اهمیت برخوردار است در حالی که مولفه تجسمیافته که بیشترین ارتباط را با درس فارسی دارد جایگاهی درخور ندارد.