فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۹۰۱ تا ۹۲۰ مورد از کل ۲٬۵۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر ارزیابی و تحلیل مسکن موقت آسیب دیدگان بعد از زلزله جهت شناخت نقاط قوت و ضعف آن در راستای بهینه سازی و ارائه راهکارهای بهبود کیفی آن متناسب با نیاز آسیب دیدگان می باشد. این مطالعه به روش ارزیابی بعد از اجرا، از نوع کاربردی بوده و در آن از روش توصیفی-تحلیلی استفاده گردیده است. و نیز برای جمع آوری اطلاعات از روش های مختلف اسنادی، کتابخانه ای و مطالعات میدانی از طریق انجام مصاحبه، مشاهده و تأکید بر پرسشنامه بهره گرفته شده است. در مجموع معیارهای مورد ارزیابی در جداولی جداگانه با امتیازدهی طیف لیکرت ارزیابی شده اند. نتایج تحقیق نشان می دهد که آسیب دیدگان از مولفه های کالبدی و اجتماعی مسکن موقت رضایت کم و از مولفه های فنی آن رضایت متوسطی دارند. در این میان نیز مولفه های ""امنیت"" و ""حفظ کرامت انسانی و حریم شخصی"" و ""ادراک محیطی"" از معیار اجتماعی، مولفه های ""بهداشت"" و ""فرم"" و ""معماری و طراحی"" از معیار کالبدی و ""تأسیسات و انرژی"" از معیار فنی و سازه ای کمترین میزان رضایت آسیب دیدگان از مسکن موقت را دربرداشت. بنابراین با تدابیری مانند حصارکشی دور تادور چادرها، برپایی چادرهای فامیلی در کنار هم، مشخص کردن حدود و مرز هر چادر و غیره می توان از حدود مشکلات کاست.
نقش سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی انسانی درکارآفرینی جوانان در روستاهای بخش کربال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوع های مهم در کشورهای رو به پیشرفت، ایجاد کسب وکار و خوداشتغالی در روستاهاست. برای برانگیختن کارآفرینی در روستاها، آگاهی از عوامل مؤثّر در موفّقیّت جوانان کارآفرین ضروری است. بر اساس مطالعات پیشین، سرمایه ی اجتماعی شامل ارتباطات فردی و سازمانی و سرمایه ی انسانی شامل دانش و تجربه ی کارآفرین در شناسایی و بهره برداری از فرصت های کارآفرینی مؤثّر است. در این مقاله، رابطه ی سرمایه ی اجتماعی و سرمایه ی انسانی با شناسایی و بهره برداری از فرصت، توسّط جوانان روستایی مورد بررسی قرار می گیرد. روش پژوهش، ترکیبی از روش کیفی بر پایه ی مصاحبه ی حضوری و روش کمّی بر پایه ی پرسشنامه است. شمار نمونه ها 85 نفر بود. نتایج پژوهش بیانگر آن است که اندازه ی شبکه ی اجتماعی با موفّقیّت در کارآفرینی، رابطه ی مثبت و معناداری دارد. مهارت های کارآفرین و تجربه ی وی با موفّقیّت در کارآفرینی رابطه ی مثبت و معناداری دارد. ضریب تأثیر تشخیص فرصت بر بهره برداری از فرصت 91/0 و ضریب تأثیر بر بهره برداری از فرصت بر ایجاد کسب وکار 35/0 است.
تحلیل رابطه بین سطح توقعات روستاییان و توسعه روستایی مطالعه موردی : روستاهای منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف توسعه روستایی، بهبود وضعیت روستاییان در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است. به گونه ای که سطح توقعات و شرایط زندگی پایین (چیزی که در مناطق در حال توسعه وجود دارد) توقعات و آرزوهای پایین را به وجود می آورد و در همان حال شرایط زندگی بالاتر (مناطق توسعه یافته) توقعات و آرزوهای بالاتری به وجود می آورد؛ از این رو، پژوهش حاضر با هدف بررسی تحلیل رابط ه بین سطح توقعات روستاییان و توسع ه روستایی در روستاهای منطق ه سیستان صورت گرفته است. تحقیق حاضر به روش توصیفی- تحلیلی مبتنی بر بررسی منابع کتابخانه ای، بررسی های میدانی و تکمیل پرسشنامه انجام گرفته است. حجم جامعه نمونه 400 سرپرست خانوار در 40 روستا بوده و با روش تخصیص متناسب به صورت تصادفی به دست آمده است و اطلاعات جمع آوری شده با استفاده از مدل ANP ، آزمون های اسپیرمن و کروسکال- والیس در نرم افزار spss مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج سطح بندی مدل ANP نشان داد که روستای سفیدابه ولورگ باغ به ترتیب با امتیاز نرمال 0442/0، 0378/0 بیشترین سطح توقع و روستای امامیه پایین و روستای نوری با امتیاز نرمال 031/0، 049/0 کمترین سطح توقع را داشته اند. از بین شاخص های تأثیرگذار بر سطح توقعات روستاییان از توسعه روستایی، به ترتیب شاخص های بُعد زیست محیطی و اجتماعی با میانگین 45/3 و 38/3 بالاترین و کمترین میزان را به خود اختصاص داده است. همچنین نتایج آزمون اسپیرمن نشان داد که بین سطح توقعات روستاییان از توسعه روستاهای منطقه سیستان، رابطه معناداری وجود دارد؛ به گونه ای که با بالا رفتن سطح توقعات میزان توسعه روستاها افزایش می یابد و با پایین آمدن سطح توقعات روستاییان، میزان توسعه روستاها کاهش می یابد. همچنین نتایج آزمون کروسکال والیس نشان داد که بین سطح توقعات روستاییان از توسعه روستایی در منطقه سیستان تفاوت معناداری وجود دارد.
توانمندی های ژئوتوریسم در توسعه روستای ابیانه
حوزههای تخصصی:
تأثیرات پروژه های صنعتی بر توانمندسازی جوامع محلی (مطالعه موردی: پالایشگاه شازند)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی از مؤلفه های الگوی جدید توسعه است که امروزه در گفتمان ها و اعمال توسعه ای مفهوم مرکزی شده است و بازگوکننده رویکرد توسعه ای پایین به بالا و درون زاست. پژوهش حاضر قصد دارد تأثیرات صنعت نفت و گاز را بر توانمندی شهرستان شازند بررسی کند. توانمندی با دو بُعد عاملیت و ساختار فرصت ها و با شاخص های ظرفیت اجتماعی، اقتصادی، انسانی، اکولوژیکی، کالبدی و ساختار فرصت ها با استفاده از روش توصیف و تحلیل کمّی و ابزار پرسش نامه سنجش شد. حجم نمونه براساس فرمول کوکران، 378 نفر با نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شد. یافته های پژوهش نشان می دهد که ظرفیت اجتماعی با میانگین 51/2، اقتصادی 73/2، انسانی 49/2 بعداز احداث پالایشگاه در سطح متوسط و ظرفیت کالبدی با میانگین 06/2، اکولوژیکی 54/1 و ساختارفرصت ها 98/1 در سطح بسیارنامطلوبی قرار دارد. درمجموع میزان توانمندی جوامع تحت تأثیر پالایشگاه در سطح متوسط و رو به پایین است و تا سطح مطلوب فاصله بسیارزیادی دارد؛ به عبارت دیگر نبود تعامل مناسب بین صنعت نفت و جامعه محلی سبب بی تأثیربودن بر توانمندی جامعه محلی شده است.
ارزیابی سطوح پایداری مقاصد روستایی در راستای توسعه گردشگری روستایی با تعدیل گری تصویر مقصد (مطالعه موردی: دهستان دراک شهرستان شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش، ارزیابی سطوح پایداری مقاصد روستایی در راستای توسعه گردشگری روستایی با تعدیل گری تصویر مقصد در دهستان دراک شیراز است. روش: پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی- هم بستگی است. جامعه آماری گردشگران دهستان دراک است. براساس جدول مورگان و نمونه گیری طبقه ای ۳۸۵ گردشگر انتخاب شد. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه و برای بررسی فرضیه های مدل معادلات ساختاری و رویکرد کم ترین مربعات جزئی استفاده شد. پایایی پرسش نامه با آلفای کرونباخ و پایایی مرکب و روایی آن با استفاده از روایی سازه سنجیده شد. یافته ها: سطح اقتصادی و محیطی از میزان مطلوب پایین تر و سطح اجتماعی از میزان مطلوب بالاتر است. شاخص پایداری اجتماعی بیش ترین تأثیر را بر گردشگری روستایی داشته است، تصویر مقصد تأثیر مثبت و معناداری بر پایداری اقتصادی دارد؛ امّا بر پایداری اجتماعی بدون تأثیر است؛ به علاوه، تصویر مقصد تأثیری معکوس بر پایداری محیطی دارد. محدودیت ها/ راهبردها: هر فعّالیتی با تعادل در پایداری کلّی مناطق باشد. از جمله راهبردهای مؤثّر، ممنوعیت ورود وسایل نقلیه به بافت قدیم روستای قلات در روزهای تعطیل و ایجاد فضای پارکینگ در بیرون روستاها است. محدودیت پژوهش، عدم تعمیم نتایج در مناطق دیگر و مناسب نبودن برخی شاخص های برازش مدل است. راه کارهای عملی: یک پارچگی ابعاد مهم پایداری و توجّه به تصویر ذهنی گردشگران به عنوان عامل مؤثّر در پایداری و توسعه گردشگری روستایی. اصالت و ارزش: در این پژوهش بر سه بعد اصلی پایداری به طور هم زمان پرداخته شده است و تصویر مقصد به عنوان عامل تعدیل کننده در رسیدن به سطح مناسب توسعه گردشگری روستایی لحاظ شده است.
ارزیابی عملکرد دهیاری ها از دیدگاه روستاییان با بهره گیری از مدل کانو (مطالعه موردی: روستای سیاه اسطلخ- شهرستان رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: نظر به اهمیت نقش مدیریت در توسعه روستایی و ناکارآمدی نسبی در این زمینه، طی سال های متمادی و به لحاظ ملاحظات اخیر در عرصه واگذاری مدیریت روستایی به دهیاری ها، پژوهش حاضر به ارزش یابی عملکرد دهیاری ها از دیدگاه روستاییان روستای سیاه اسطلخ از بخش مرکزی شهرستان رشت می پردازد.
روش: جامعه آماری کلیه ساکنان روستای سیاه اسطلخ بوده که تعداد 346 نفر با روش نمونه گیری تصادفی به عنوان نمونه انتخاب شده اند. مدل مورد استفاده در این پژوهش، مدل کانو بوده که در قالب تحلیل سه دسته از نیازهای اساسی، عملکردی و هیجانی آورده شده است. تحقیق از نظر هدف،کاربردی و از نظر روش توصیفی- تحلیلی است.
یافته ها: نتایج تحقیق نشان می دهد که عملکرد دهیاری به ترتیب، در نیازهای اساسی، عملکردی و هیجانی دارای ضریب رضایت بیشتری بوده است. روستاییان معتقدند عملکرد دهیاری در زمینه توسعه فضای سبز و درختکاری (نیازهای اساسی) با ضریب رضایت 88/0، کمک به جذب سرمایه گذاری های دولتی برای ایجاد فرصت های جدید شغلی (نیازهای عملکردی) با ضریب رضایت 78/0 و مراقبت از روستا در مقابل حوادث طبیعی (نیازهای هیجانی) با ضریب رضایت 66/0 بهترین عملکرد را داشته است.
محدودیت ها: دستیابی به اطلاعات و بررسی دیدگاه روستاییان از چالش های پژوهش حاضر محسوب می شود.
راهکارهای عملی: با توجه به یافته ها توجه به عملکرد دهیاران و مدیران مسئول روستاها می تواند احساس رضایت روستاییان از زندگی و امرار معاش در محیط روستا را افزایش دهد.
اصالت/ ارزش: ارزش یابی عملکرد دهیاری ها، موضوع مهمی است که می تواند منجر به ایجاد انگیزه جهت ماندن در روستا و مانع از مهاجرت روستاییان به نقاط شهری اطراف شود.
واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مؤثّر بر آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پایش امنیت غذایی و مقابله با ناامنی غذایی و گرسنگی در جامعه لازم و ضروری به نظر می رسد. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر، واکاوی ناامنی غذایی و برخی عوامل مرتبط با آن در زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آبادغرب می باشد.
روش: تحقیق حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر نحوه گردآوری داده ها، غیرآزمایشی است. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، پیمایشی است. جامعه آماری عبارت است از کلّیه زنان روستایی سرپرست خانوار شهرستان اسلام آباد غرب که 200 نفر می باشند و با استفاده از فرمول کوکران و با ضریب خطای 39/0 درصد، تعداد 107 نفر از آن ها به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. اطلاعات مورد نیاز پژوهش، با استفاده از روش پیمایشی و با استفاده از تکنیک پرسش نامه تهیه شده است. به منظور تعیین پایایی پرسش نامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شده که میزان آن در گویه های مربوط به سنجش ناامنی غذایی 92 درصد می باشد. برای سنجش سطح امنیت غذایی از شاخص HFIAS استفاده شده است.
یافته ها: یافته ها نشان داد که 2/25 درصد خانوارها در طبقه امن غذایی قرار داشتند. ناامن خفیف، متوسط و شدید غذایی به ترتیب، در 4/51 درصد، 5/21 درصد و 9/1 درصد در خانوارها مشاهده شد. در پاسخ به سؤالات پرسش نامه HFIAS، بیش ترین مورد تجربه ناامنی غذایی خانوارها، مصرف غذایی که اعضا خانوار دوست ندارند، به خاطر نبودن امکان تهیه غذاهای دیگر بود. براساس نتایج تحلیل رگرسیون، 4 عامل دانشی، سازمان حمایت کننده، تعداد افراد تحت سرپرستی و درآمد شناسایی شد که در کل، 62 درصد از واریانس ناامنی غذایی را تبیین کردند. همچنین، براساس یافته های پژوهش، این چهار گروه از ناامنی غذایی زنان مورد مطالعه در تابع تشخیص پژوهشی با مطلوبیتی قابل ملاحظه، طبقه بندی شده اند.
راهبردها: براساس یافته های تحقیق، می توان گفت بهترین راهبرد برای رفع ناامنی غذایی، توان مندسازی زنان سرپرست خانوار است و وابسته کردن آن ها به حمایت های مداوم دولتی غیرمنطقی است.
راهکارهای عملی: می توان به صورت خلاصه به برخی از مهم ترین عوامل مؤثّر در کاهش بروز مشکلات زنان روستایی سرپرست خانوار اشاره کرد: ایجاد امکانات و دسترسی به شغل مناسب، سازوکارهای لازم و مناسب حمایتی از سوی دولت و دستگاه های اجرایی، فرهنگ سازی و آموزش خانواده ها جهت حمایت از این قشر و در نهایت، لزوم شناسایی و آموزش مشاغل خانگی درآمدزا.
اصالت و ارزش:. یافته های این تحقیق با توجه به عوامل دارای اولویت می تواند مورد استفاده و توجه دست اندرکاران و کنش گران این عرصه قرار گیرد.
تبیین عوامل مؤثر بر ناپایداری سکونتگاه های روستایی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با وجود اینکه بیش از نیم قرن از برنامه ریزی و برنامه ریزی روستایی در ایران می گذرد، نشانه های ناپایداری از قبیل تخریب پوشش گیاهی و کاربرد غیر اصولی منابع طبیعی، بیکاری و عدم وجود اشتغال پایدار، ضعف بنیان های اجتماعی جهت تعمیم مشارکت و غیره در فضاهای روستایی کشور مشهود است. هدف این پژوهش شناسایی و بررسی بنیادها و عوامل ایجادکننده ناپایداری روستایی در کشور است.
روش: در این تحقیق اطلاعات به روش کتابخانه ای جمع آوری و تنسیق گردیده و با استفاده از تجزیه و تحلیل کیفی، یعنی تفکر و استدلال های عقلانی، عوامل مؤثر در ناپایداری روستایی شناسایی و مدخلیت آن در ناپایداری روستایی تحلیل گردیده است.
یافته ها: براساس دانش موجود، برخی ازعوامل مؤثر بر ناپایداری روستایی به شرح زیر شناسایی و به دودسته عوامل ملی و فراملی تقسیم شده است. عوامل ملی عبارتند از؛ بومی نبودن مبانی نظری و الگوهای توسعه در ایران، نقایص ومشکلات حاکم بر نظام برنامه ریزی، رانتیر بودن دولت، نقایص آموزشی و پایین بودن سطح سواد، مشکلات و کاستی های مدیریت روستایی، ضعف امکانات و خدمات و عوامل فراملی عبارتند از رویکرد عقل باوری و سلطه بر طبیعت، انقلاب صنعتی، رشد جمعیت و ماهیت توسعه.
محدودیت ها/ راهبردها: ناپایداری روستایی در ایران عمدتاً نتیجه بنیان ها و ساختارهایی است که به تضعیف مشارکت اجتماعی روستاییان میانجامد. لذا تحقیقات بعدی می تواند به روش ها و راهکارهای اصلاح این بنیان ها بپردازد. همچنین غیربومی بودن الگوهای توسعه که برمبنای نظری برنامه ریزی، مدیریت توسعه و ... نیز تأثیرگذار است، در ناپایداری روستایی نقش اساسی دارد. از این رو تحقیق در راستای تدوین الگویی بهینه، متناسب با مقتضیات بومی کشور می تواند مورد توجه پژوهش های بعدی قرار گیرد.
اصالت و ارزش: این مقاله از حیث رویکرد نظری به عوامل مؤثر بر ناپایداری روستایی و نیز از جهت نحوه نگرش آن به عوامل ناپایداری در راستای اولویت بخشی به نقش انسان، جدید است.
مکان یابی و اولویت بندی استقرار صنایع تبدیلی کشاورزی در استان گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیدایش فرصت های جدید به منظور توسعه محلی و منطقه ای در گرو استفاده از ابزار مهم توسعه صنعتی است. یکی از صنایعی که می تواند در استان های با قابلیت کشاورزی در کشور ایجاد شود صنایع تبدیلی بخش کشاورزی می باشد. صنایع وابسته به کشاورزی را می توان به عنوان شرط لازم و محرک توسعه این بخش، محسوب داشت. در واقع صنعتی شدن کشاورزی و توسعه صنایع تبدیلی و تکمیلی بخش کشاورزی دارای ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر می باشد. به طوری که نوع جدیدی از صنعت برای دستیابی به توسعه پایدار را به وجود می آورد. تصمیم گیری درباره این که چه صنایعی در چه مکانی احداث شود از موارد بسیار با اهمیت به شمار می رود. استان گلستان با برخورداری از منابع آب فراوان، اقلیم مناسب و اراضی حاصل خیز و مستعد از قطب های کشاورزی کشور به حساب می آید که هر چند در این بین بخشی از این محصولات برای مصرف مستقیم و مصرف صنایع موجود استفاده می شود، وجود مازاد تولید در بسیاری از محصولات استان، بیانگر قابلیت بالا در استقرار صنایع تبدیلی و تکمیلی در این استان است. از این رو در این مقاله از روش Fuller Triangle سلسله مراتبی برای وزن دهی معیارها و در ادامه با استفاده از مدل ORESTE جهت اولویت بندی شهرستان های استان گلستان برای استقرار صنایع تبدیلی با استفاده از آمارهای سال 1390 بخش کشاورزی استان پرداخته شده است که نتایج نشان دهنده اولویت بالای شهرستان های علی آباد، گرگان و رامیان برای استقرار صنایع بخش کشاورزی دارد.
نقش توانمندسازی زنان در تصمیم گیری های اقتصادی خانوارهای روستایی (مطالعه موردی: روستاهای شهرستان اسلام آباد غرب)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش کسب و کارهای خانگی زنان و توانمندسازی آنان در تصمیم گیری های اقتصادی خانوارهای روستایی در شهرستان اسلام آباد غرب انجام شده است. روش تحقیق پیمایشی است و جامعه آماری تحقیق شامل 265 نفر از زنان روستایی دارای کسب و کارخانگی در این شهرستان می باشد، که 161 نفر بر اساس فرمول کوکران بعنوان نمونه انتخاب و بررسی شد.ند. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری داده ها پرسشنامه همگام با مصاحبه بوده است که روایی صوری آن توسط اساتید و متخصصین تأیید گردید و جهت تعیین پایایی آن تعداد 30 پرسشنامه در مرحله پیش آزمون توسط زنان روستایی تکمیل شد و مورد مطالعه قرار گرفت، ضریب آلفای کرونباخ )مقدار 87/0= α( محاسبه شده؛ نشان داد که ابزار تحقیق از قابلیت بالایی برای جمع آوری اطلاعات برخوردار است. نتایج نشان داد که 9/73 درصد از زنان مورد بررسی از توانمندی اقتصادی بالایی برخوردارند و تنها 4/12 درصد از آن ها توانمندی اقتصادی پایینی دارند. همچنین در مجموع، حدود 71 درصد افراد مورد مطالعه، از قدرت تصمیم گیری در حد خوب و عالی و تنها حدود 5/7 درصد از قدرت تصمیم گیری در حد ضعیفی برخوردار می باشند. توانمندی اقتصادی با عواملی چون سن، میزان تحصیلات، شغل همسر و نوع کسب و کار خانگی ارتباط معنا دار دارد. با توجه به تأثیر کسب و کارهای خانگی در تقویت توانمندی زنان در تصمیم گیری های اقتصادی خانوار، ضروری به نظر می رسد نسبت به توسعه این نوع کسب و کارها در جوامع روستایی اقدام شود و از تجارب و مهارت های صاحبان کسب و کارهای خانگی موفق برای توسعه این نوع مشاغل استفاده شود.
سنجش و سطح بندی مناطق روستایی استان های ایران براساس شاخص های اشتغال
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مسائل اقتصادی و اجتماعی موجود در مناطق روستایی عصرحاضر مسئله اشتغال می باشد و امروزه اشتغال تنها یک امتیاز پر منزلت نیست بلکه یک ضرورت برای بقاست که اهمیت و نقش اساسی در مهاجرت های روستا- شهری و تعادل های منطقه ای ایفا می کند. هدف این پژوهش بررسی و سطح بندی مناطق روستایی استان های کشور به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال می باشد. روش تحقیق در این پژوهش ترکیبی از روش های « توصیفی، اسنادی و کمی– تحلیلی» است. برای گردآوری داده ها در این پژوهش از مستندات مرکز آمار ایران به ویژه نتایج آمارگیری نیروی کار استفاده گردیده است. در راستای تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از مدل Topsis و تحلیل خوشه ای استفاده شده است. در پایان با استفاده از نرم افزار سامانه اطلاعات جغرافیایی (GIS) سطح بندی مناطق روستایی استان های کشور جهت تحلیل فضایی وضعیت اشتغال نمایش داده شده و جایگاه هر یک از استان ها در برخورداری از شاخص های اشتغال مشخص گردیده است. نتایج حاصل از یافته ها حاکی از آن است که در مناطق روستایی ایران شکاف و نابرابری زیادی از نظر شاخص های اشتغال وجود دارد به گونه ای که به لحاظ برخورداری از شاخص های اشتغال، استان های سیستان و بلوچستان و هرمزگان در سطح بسیار ضعیف و استان های آذربایجان شرقی، زنجان، آذربایجان غربی و اردبیل در سطح بسیار قوی قرار گرفته اند.
مقایسه شیوه های بومی و نوین مدیریتی سامانه همیاری ها: مطالعه موردی شهر ارسنجان، استان فارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی شیوه های بومی و نوین مدیریتی (گردانندگی) و ریشه های ماندگاری و یا ناکامی آنها در شهرستان ارسنجان استان فارس انجام پذیرفت. موردپژوهی به عنوان رویکرد مطالعاتی این پژوهش برگزیده شد و داده ها با استفاده از تکنیک مشاهده، مصاحبه و اسنادپژوهی گردآوری گردید. بدین ترتیب، چگونگی دارایی (شرایط مالکیتی) و شیوه گردانندگی کاریزهای عایشه، بناب و کتک ارسنجان که یادگار کهن آبیاری و زندگی مردم این شهر است، با دو مورد سامانه نوین گردانندگی (شرکت پیشین سهامی عام برق و مجتمع تعاونی امت اسلامی) برابر سازی و سنجش گردید. آوردهای پژوهش روشن ساخت که مالکیت این سه رشته کاریز، به هفتصد و بیست (720) سهم بخش شده و بسیاری از مردم بومی ارسنجان مالک پاره کوچکی از این آب هستند. آشکار گردید که در این کاریزها، شیوه های گردانندگی، مهندسی ساخت و پخش آب از دانش بومی ارزشمند و پویایی برخوردار است که با اندیشه های نوین همیاری سازگاری دارد. کار گروهی برای نوکَنی، بهسازی و بهره برداری از کاریزها فرهنگ همیاری با ارزش و کهنی را پایه ریزی کرده که بر بسیاری از پیوستگی های پولی و مردمی سایه افکنده است. روشن گردید که در سنجش با شرکت سهامی پیشین برق ارسنجان، سامانه همیاری کاریزها از زیرساخت های نیرومندتری برخوردار است. پراکنش دارندگان آب کاریز در 24 زیرگروه (تاق)، گزینش سرگروه ها از مردمانی خوش نام و اندیشمند و دوری جستن از دولتی شدن از رازهای پایداری این سامانه می باشد. رو در روی این، سستی های اساسنامه، پاسخگو نبودن چندان نیکوی گردانندگان، روشن نبودن و یا دادگرانه نبودن بهره هییت مدیره از کارکرد خود و وابستگی بنگاه های نوین به سازمان های دولتی از ساز وکارهای فروپاشی آنها هستند.
تحلیل هزینه های شکست کارآفرینان روستایی شهرستان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با شناخت پیامدها و هزینه های شکست کارآفرینان روستایی می توان برای پدیده شکست آمادگی پیدا کرد و از تبدیل شدن شکست به بحران اقتصادی اجتماعی در روستاها جلوگیری کرد. بنابراین هدف از انجام این پژوهش توصیفی پیمایشی بررسی و تحلیل هزینه های شکست کارآفرینان روستایی شهرستان کرمانشاه بود. جامعه آماری مطالعه شده شامل 110 نفر از کارآفرینان روستایی شکست خورده بود که با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، حجم نمونه 86 نفر تعیین شد و برای دستیابی دقیق به افراد مطالعه شده، از روش نمونه گیری تصادفی استفاده شد. به منظور گردآوری داده ها، از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. نتایج مطالعه نشان داد که کاهش درآمد، بدهی شخصی، نزول کردن پول، کاهش ناگهانی در موقعیت اجتماعی، کاهش اعتمادبه نفس، ایجاد حس لکه ننگ بودن، احساس غم و اندوه، سرزنش دیگران و احساس ندامت و پشیمانی بیشترین مشکلاتی هستند که اکثر کارآفرینان بعد از شکست کسب وکار با آن ها مواجه می شوند. تحلیل رگرسیون نشان داد که متغیرهای جنسیت، وضعیت مالی، تجربه کارآفرینی، اشتغال به کسب وکارهای دیگر، گذراندن دوره های کارآفرینی، فرهنگ شکست، خوش بینی و اعتمادبه نفس متغیرهایی هستند که بر کاهش هزینه های شکست کارآفرینان روستایی مؤثرند. یافته های حاصل از این پژوهش می تواند در توانمندسازی و آماده کردن کارآفرینان کوچک و متوسط برای بقا و تعالی، حیاتی باشد و به تقویت قابلیت تطبیق پذیری کارآفرینان، ایجاد فضای مناسب برای یادگیری از شکست ها و خطاها، فراهم کردن راهکارهای علمی کاربردی لازم برای سیاست گذاری توسعه و پایداری کسب وکارهای کوچک و متوسط منجر شود و از تبدیل شدن شکست به بحران جلوگیری کند.
عوامل تأثیرگذار بر مشارکت جوانان روستایی در زمینه توسعه کشاورزی (مطالعه موردی: شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی مشارکت جوانان روستایی در زمینه توسعه کشاورزی و تحلیل عوامل تأثیرگذار بر این مشارکت بوده است. روش شناسی تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی است که با رویکرد پیمایش پرسشنامه ای به انجام رسیده است. جامعه آماری این تحقیق را جوانان روستایی شهرستان کرمانشاه تشکیل می دهند. با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، 175 نفر به عنوان نمونه آماری تعیین گردیدند. روایی صوری و محتوایی پرسشنامه با دریافت دیدگاه های متخصصان ترویج و آموزش کشاورزی به دست آمد. آزمون مقدماتی نیز برای دستیابی به ابزارهای پژوهش انجام گرفت و ضریب آلفای کرونباخ برای پرسشنامه 85/0 به دست آمد. یافته های تحقیق نشان داد که مشارکت بیشتر جوانان، در سطح متوسط است. نتایج آزمون مقایسه میانگین ها نشان از آن داشت که بین میانگین مشارکت جوانان روستایی در زمینه توسعه کشاورزی با توجه به جنسیت و شرکت در آموزش های ترویجی، اختلافی معنی دار وجود دارد. نتایج حاصل از رگرسیون چندمتغیره گام به گام نشان داد که متغیرهای نگرش نسبت به اشتغال در فعالیت های کشاورزی، عوامل انگیزشی مؤثر در مشارکت، استفاده از منابع اطلاعاتی و ارتباطی و مسیرهای شان، میزان اراضی زراعی و سن، تبیین کنندة 7/56 درصد از تغییرات در میزان مشارکت جوانان در زمینة توسعه کشاورزی است.
شناخت و تحلیل عوامل مؤثر بر رکود صنعت قالی بافی در نواحی روستایی با استفاده از روش کیو (مورد مطالعه: شهرستان گنبدکاووس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت فرش دست باف یا به عبارتی قالی بافی از کهن ترین صنایع بومی نواحی روستایی ایران ازجمله استان گلستان شناخته می شود. این صنعت در چند دهه گذشته با دلایل گوناگونی که اغلب ناشی از تحولات پیشرفته در ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور است، با در زمینه تولید مشکل و رکود مواجه شده است. در این پژوهش سعی بر آن شد تا با بهره گیری از روش شناسی کیو، بر پایه نتایج پژوهش های مرتبط با فرش دست باف ایران و تجزیه وتحلیل فضای گفتمانی موجود، شناخت جامعی از علل رکود صنعت فرش بافی در منطقه بررسی شده ارائه شد. پس ازآن با استفاده از مشارکت متخصصان دیدگاه های مختلف شناسایی و دسته بندی شد. بدین صورت گامی فراتر از مجموعه تحلیل هایی که تاکنون ارائه شده برداشته شد. در گام بعدی به روش نمونه گیری هدفمند 26 نفر از خبرگان فرش دست باف ترکمن برای انجام مرحله مرتب سازی کیو مشارکت کردند. پس از پایان مرتب سازی، ماتریس داده ها برای تحلیل در نرم افزار SPSS تشکیل شد. برپایه منطق روش شناسی کیو، از روش تحلیل عاملی کیو استفاده شد که اصلی ترین روش برای تحلیل ماتریس داده های کیو بود.یافته های پژوهش نشان می دهد از دیدگاه کارشناسان از میان مجموعه عوامل تأثیرگذار بر رکود صنعت قالی بافی در نواحی روستایی شهرستان گنبدکاووس دو عامل «عقب ماندگی فنی در تولید فرش دست باف» و «بهره وری کمتر فرش بافی در مقایسه با دیگر فعالیت های اقتصادی» تأثیر بیشتری داشت. براساس نتایج پژوهش به نظر می رسد چیرگی بر رکود فعالیت قالی بافی در منطقه مطالعه شده بیش از هر چیز به عواملی از این دست نیاز دارد: نگرش سیستمی به اقتصاد روستایی و برنامه ریزی راهبردی مبتنی بر جریان های متنوع و متناسب با شرایط متغیر آینده در بازار فرش دست باف.
شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر ایجاد خوشه های کسب وکار روستایی در شهرستان چرام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر ایجاد خوشه های کسب وکار در شهرستان چرام با استفاده از فرایند تحلیل سلسله مراتبی انجام گرفته است. روش شناسی پژوهش، توصیفی است که از میان روش های توصیفی از پیمایش بهره برده است. جامعه آماری پژوهش، کارشناسان و متخصصان با تجربه کاری درزمینه خوشه های کسب وکار بوده اند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 44 نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری پژوهش انتخاب شدند. اطلاعات موردنیاز با انجام مصاحبه ساختارمند و استفاده از پرسش نامه 9 ارزشی ال ساعتی گردآوری شد. متخصصان مرتبط با موضوع، روایی پرسش نامه را تأیید کردند. پایایی پرسش نامه نیز با بررسی میزان ناسازگاری ماتریس های تصمیم به دست آمده از قضاوت هرکدام از پاسخ دهندگان تأیید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نسخه 23 نرم افزار SPSS و نسخه 11 نرم افزار Expert choic، انجام شد. نتایج نشان دادکه، از میان معیارهای بررسی شده، معیار عوامل اقتصادی بیشترین و معیار زیرساخت ها کمترین اهمیت را برای ایجاد خوشه های کسب وکار در شهرستان چرام داشته اند.
سنجش و تحلیل عوامل موثر بر مشارکت مردم در فرایند مدیریت روستایی با تاکید بر شوراها (مطالعه موردی: شهرستان تالش (دهستان اسالم))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ایجاد نهادهای محلی و تشکل های مردمی، سازوکاری برای جلب مشارکت مردم در فرایند مدیریت سکونتگاهی است. با تشریح اهمیت مشارکت در مدیریت روستایی و تجلی آن از طریق نهادهای اجتماعی باید گفت به طورکلی، گردآمدن و برانگیخته شدن روستاییان به مشارکت در نهادهای محلی، با فرایندهای ساختاری، نهادی، اجتماعی و اقتصادی قابل تبیین است. ضمن اینکه، متغیرهای سطح خرد، نظیر ویژگی های فردی و ذهنی نیز در تبیین مشارکت های مردمی اثرگذارند.از این رو، ارتقا و کارایی مشارکت در مناطق روستایی، نیازمند تقویت زمینه های مشارکت و شناسایی عوامل مؤثر بر جلب مشارکت مردم است. این پژوهش، توصیفی- تحلیلی است. اطلاعات به صورت میدانی و از طریق پرسشنامه جمع آوری شده است. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از نرم افزار SPSS و به منظور سنجش میزان مشارکت، از آزمون t تک نمونه ای استفاده شد که نشان می دهد میانگین مشارکت در جامعه نمونه متوسط است. میانگین مشارکت در زنان 926/2 و در مردان 493/3 است. براین اساس، می توان گفت تفاوت معناداری میان میانگین مشارکت بین زنان و مردان وجود دارد. از بین شاخص های فردی، شاخص های مکانی و اقتصادی، جنسیت، سن و درآمد با مشارکت همبستگی دارند. نتایج رگرسیون نشان می دهد که بیشترین تأثیر بر شکل گیری مشارکت را اعتماد اجتماعی با میزان بتای 6/34 دارد. به عبارت دیگر، اعتماد اجتماعی بر 6/34 درصد از تغییرهای مشارکت اثر می گذارد.