فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱۰٬۴۰۶ مورد.
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۲۹)
169 - 187
حوزههای تخصصی:
سنجش وضعیت و میزان توسعه کارآفرینی روستایی و تلاش برای توسعه و تقویت آن در فرآیند توسعه روستایی از طریق فراهم کردن زمینه های اولیه آن از اهمیت ویژه ای برخوردار است. لذا، هدف پژوهش حاضر نیز بررسی وضع موجود شاخص های توسعه کارآفرینی و تبیین عوامل تأثیرگذار و پیش برنده آن در روستاهای شهرستان الشتر می باشد. روش پژوهش از نوع توصیفی_تحلیلی و اکتشافی بوده و به منظور گردآوری داده ها از مطالعات اسنادی و میدانی و ابزار پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری تحقیق حاضر کلیه کارآفرینان روستایی شهرستان الشتر شامل تعداد 100 نفر می باشد که بر اساس فرمول کوکران تعداد 78 نفر محاسبه و انتخاب شدند. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون های آماری تی تک نمونه ای و تحلیل عاملی انجام پذیرفته است. نتایج آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که شاخص های توسعه کارآفرینی مناطق روستایی شهرستان الشتر (با سطح معناداری 296/0) در سطح مطلوبی نیستند. نتایج تحلیل عاملی نیز بیانگر این امر است که از بین 50 گویه ارزیابی شده، تعداد 12 عامل تأثیرگذار و پیش برنده توسعه کارآفرینی در روستاهای شهرستان الشتر می باشند که حدود 75 درصد از توسعه کارآفرینی روستایی را پیش بینی می کنند. درنتیجه می توان گفت که کارآفرینی روستایی پدیده ای چندبعدی شامل ابعاد مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی، فردی و البته جغرافیایی که لازم است با نگاه جامع و یکپارچه همه آن ها در ارتباط با هم در نظر گرفته شوند تا از طریق برنامه ریزی علمی توسعه پایدار کارآفرینی روستایی در نواحی روستایی شهرستان الشتر تحقق یابد.
بررسی اثرات جهانی شدن بر تغییر سبک زندگی فرهنگی روستاییان، مطالعه موردی: روستاهای دهستان لیلان جنوبی شهرستان ملکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جغرافیای انسانی دوره ۵۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲۷)
167 - 181
حوزههای تخصصی:
درک و شناخت فضاهای روستایی بدون بررسی نیروهای شکل دهنده به فضاهای روستایی که در ارتباط با فرآیندهای جهانی شدن و مبتنی بر مجموعه عوامل پیچیده ای که روستا در آن ساخت یافته، ممکن نخواهد بود. زیرا درک و آگاهی از تأثیر فرآیند جهانی شدن بر فضاهای روستایی، تصویر متفاوت و متنوعی را ارئه می دهد که تحقیق حاضر سعی داشت جنبه تغییر سبک زندگی فرهنگی ساکنین را در نواحی روستایی مورد مطالعه، بررسی کند. تحقیق برمبنای هدف کاربردی و از حیث امکان کنترل متغیرها، از نوع تحقیقات شبه تجربی بود، زیرا با توجه به پس رویدادی بودن تحقیق امکان کنترل متغیرها به نحو کامل وجود ندارد. در بخش کمی تحقیق با مطالعه ادبیات نظری و تحقیقات گذشته، متغیرها و ابعاد تحقیق در 4 بعد کلی مشخص گردید. مدل گرایی، تغییر زبان، مصرف گرایی و احساس تعلق که تفسیر آن در کلیّت تغییر سبک زندگی فرهنگی در نواحی روستایی دهستان لیلان جنوبی، مورد توجه بود. نواحی روستایی مورد مطالعه تغییرات عمیقی را در محیط های روستایی از جنبه های مختلف نسبت به گذشته احساس می کنند که این تغییرات با اثرات جهانی شدن ارتباط معنی داری داشته و بیشترین تغییرات و اثرات جهانی شدن بر روی مؤلفه های مدل گرایی و تغییر زبان و گویش محلی ساکنین بوده است. به طور کلی، تغییرات سبک زندگی فرهنگی در میان ساکنین روستایی درآمیختگی و بینابینی و گذار از سنت گذشته به مدرنیته قرار دارد. دلیل آن نیز، تغییر در بخش هایی از سبک زندگی در میان ساکنین است. تحقیق توجه و حفظ ارزش های روستایی را در کنار تغییرات سبک زندگی فرهنگی در نواحی روستایی مورد مطالعه را بیان می دارد.
واکاوی نقش مکان های سوم شهری در کیفیت محیطی شهر اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۹
187 - 223
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی نقش مکان های سوم شهری در کیفیت محیطی شهر اهواز است. این پژوهش با رویکردی کمَی، به روش پیمایشی و متکی بر مطالعات کتابخانه ای- اسنادی در سال 1402 در شهر اهواز انجام شد. جامعه آماری کلیه شهروندان اهوازی (885000 نفر) در سال 1395 می باشند که به وسیله فرمول کوکران تعداد 390 نفر به عنوان حجم نمونه و به صورت تصادفی به وسیله پرسشنامه محقق ساخته مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از آزمون های ANOVA، تحلیل رگرسیون، T تک نمونه ای، تحلیل مسیر و... استفاده شد. یافته ها نشان می دهد، تمامی 10 شاخص بررسی شده بالاتر از میانگین مبنا (3) بودند. همچنین در مدل رگرسیونی مشخص شد، متغیرهای پیش بین حدود (741/0= R2) از واریانس متغیر ملاک (کیفیت محیط) را تبیین می کنند؛ و منطقه 6 (میانگین 08/4) برتری بیشتری نسبت به سایر مناطق 8 گانه اهواز ازلحاظ کیفیت محیطی داشت. نتایج نشان داد؛ کیفیت محیط و میزان رضایت شهروندان اهوازی از مکان های سوم شهری با توجه به فرهنگ بومی ساکنین این شهر، ارتباطی تنگاتنگ با وضعیت مکان های سوم این شهر (با بار عاملی 722/0) دارد.
شکل گیری پدیده مسکن دوم و تحول در جامعه روستایی با جریان جمعیتی از شهر به روستا، موردپژوهی روستاهای منطقه الموت استان قزوین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روستا و توسعه سال ۲۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
109 - 134
حوزههای تخصصی:
تحول و تنزل تدریجی کارکرد مولد در کنار بورس بازی زمین در جامعه روستایی یکی از مسائل اصلی کشورها به ویژه جوامع در حال توسعه است. روستاها به تدریج با از دست دادن جمعیت به مکان هایی متروکه تبدیل شده اند. لیکن این جریان مهاجرتی همواره از روستا به شهر نبوده و شکل معکوس آن نیز وجود داشته است. روستاهای منطقه الموت یکی از مناطق جالب برای مطالعه در منطقه البرز مرکزی ایران هستند که در اثر مهاجرت معکوس از شهر به روستا در سال های اخیر، جاذب جمعیت اما به صورت موقتی شده اند. این جریان جمعیتی باعث پیدایش شتابان پدیده مسکن دوم در روستاهای این منطقه شده که بررسی زمینه پیدایش و آثار و پیامدهای احداث مسکن دوم در این روستاها هدف بحث و بررسی مقاله حاضر است. برای شناخت و تحلیل آثار و پیامدهای این پدیده از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته و بازدید میدانی از هشت روستای جاذب جمعیت در منطقه الموت استان قزوین استفاده شده است. به منظور سنجش میزان اهمیت آثار بلندمدت و کوتاه مدت روند احداث مسکن دوم در روستاهای منطقه از روش ماتریس برنامه ریزی استراتژیک کمی استفاده شده است. پدیده مسکن دوم در کوتاه مدت هرچند برخی تأثیرات مثبت در رونق جامعه روستایی دارد ولی از آثار گسترده منفی آن در بلندمدت نیز نمی توان غافل بود. با لحاظ رویکرد واقع گرایانه برنامه ریزی منطقه ای، پیشنهاد مقاله در مورد مسکن دوم در روستاهای منطقه، تعدیل و نظام بخشی گسترش آن با جهت گیری برای بهره مندی از فرصت های حاصل از پیدایش این نوع مساکن است.
آسیب شناسی مدیریت شهری شهر سنندج با رویکرد حکمروایی خوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عصری که شاهد رشد شتابان و پیچیده تر شدن شهرها و گسترش بحران های شهری هستیم، اعمال حاکمیت و مدیریت به صورت یک سویه توسط حکومت برای مدیریت جامعه شهری، دیگر مطلوب و جواب گو نیست، لذا کاربست راهبردهای تعاملی با جلب همکاری و مشارکت شهروندان و نهادهای مدنی، بیش ازپیش ضرورت یافته اند. یکی از این کاربست های پیشنهادی الگوی حکمروایی خوب شهری می باشد. این الگو از سوی اغلب سازمان های بین المللی برای اداره شهروندمدارانه شهرهای جهان پیشنهاد شده است. این پژوهش با پی بردن به نیاز شهر سنندج به به کارگیری الگوی حکمروایی خوب شهری در این شهر، اقدام به بررسی وضعیت شاخص های حکمروایی خوب شهری در شهر سنندج نموده است. همچنین به این موضوع پرداخته شده است که عملکرد مدیریت شهری در نواحی مختلف بر اساس الگوی حکمروایی خوب به چه میزان از هم متفاوت می باشند. روش تحقیق در این پژوهش توصیفی تحلیلی می باشد. اطلاعات موردنیاز این پژوهش با استفاده از مطالعه کتابخانه ای و روش پرسشنامه ای به دست آمده است و برای تحلیل داده ها از آزمون های تی استیودنت، آنوا و توکی استفاده شده است. نتایج این پژوهش بیانگر وضعیت ضعیف شاخص های حکمروایی خوب شهری در شهر سنندج می باشد. با این حال وضعیت شاخص مشارکت نسبت به سایر شاخص ها در جایگاه بهتری قرار دارد و شاخص قانونمندی بصورت نسبی در وضعیت نامناسبی قرار گرفته است. همچنین تفاوت معنی داری بین عملکرد مدیریت شهری شهر سنندج در نواحی مختلف مشاهده شده است. بدین معنی که نواحی پیرامونی شهر و همچنین نواحی بخش شمالی شهر دارای جایگاه مطلوبی نمی باشند. در حالی که نواحی بخش جنوبی شهر دارای شرایط نسبتاً مناسبی می باشند.
تحلیل توسعه SMEها در فرآیند تحول نوآوری روستایی: رهیافتی بر گذار از بحران اقتصادی (مورد مطالعه: شهرستان کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: با شکل گیری مفهوم عمیق فرآیند کارآفرینی در گذر زمان و تحول در فهم چگونگی گذار از بحران های اقتصادی در کشورهای در حال رشد، توجه به توسعه SMEها مورد توجه اندیشمندان توسعه قرار گرفت. بحران اقتصادی در فضاهای جغرافیایی کنش ها و واکنش هایی مختلفی را به همراه دارد. اگر قرار است اقتصاد در نواحی مختلف تصویری از موفقیت را تداعی کند توجه به اقتصاد اجتماعی و ایجاد محیط های رقابتی از طریق توسعه کسب و کارهای کوچک مکانی در جوامع محلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. از این رو، پژوهش حاضر به شیوه کمی و با هدف "تحلیل توسعه SMEها در ایران در فرآیند تحول نوآوری روستایی" بدنبال رهیافتی بر گذار از بحران اقتصادی و درک معنایی از واقعیت های موجود کسب و کار در جوامع محلی است که می تواند زمینه ساز نوآوری و کارآفرینی گردد. روش پژوهش: روش تحقیق توصیفی پیمایشی و از نوع کاربردی است. جامعه آماری پژوهش را 52 نفر از صاحبان SMEها واقع در دهستان های میان دربند، پشت دربند و بالا دربند شهرستان کرمانشاه تشکیل می دهند که بیشترین میزان از بین رفتن شرکت های جدید را در 15 سال اخیر تجربه کرده اند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS20 و برای ترسیم نقشه ها از ArcGIS استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که میزان اثرات متغیرهای توسعه SMEها در فرآیند تحول نوآوری روستایی بر پذیرش یا رد کارآفرینی در شبکه پویای روستانشینی 371/72 درصد بوده که در عامل های تمایل های سیاسی فضا (321/19درصد)، نیروهای دانش بنیان سر ریز فن آوری (32/15درصد)، عامل رقابت پذیری و بهبودیاب اقتصادی (12/11درصد)، نیروی خواسته ها و تعامل های اجتماعی فضا (48/10درصد)، تحولات جمعیتی و تولیدی فضا (08/10درصد) و حمایت های نهادی و محیطی فضا (05/6 درصد)) نمود پیدا کرده است. نتیجه گیری: توسعه کسب و کارهای خرد، کوچک و متوسط منجر شده است که دو دهستان بالادربند و میان دربند به مکان مرکزی تبدیل شده است. به طوری که پیامدهای فضایی کارآفرینی در بیشتر نقاط آن قابل رؤیت است. این دو دهستان می توانند قابلیت انتشار نوآوری و سر ریز دانش به دیگر دهستان های پیرامون دورتر از مرکز شهرستان را دارا باشند.
نقش فرهنگ سیاسی در مشارکت های سیاسی - اجتماعی مردم ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرهنگ سیاسی طیف وسیعی از اندیشه ها و رفتارهای جوامع را در برمی گیرد و یکی از عرصه هایی که فرهنگ سیاسی می تواند آن را تحت الشعاع قرار دهد، بحث مشارکت های سیاسی و اجتماعی مردم یک جامعه است. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش فرهنگ سیاسی حاکم بر جامعه ایرانی در میزان مشارکت یا عدم مشارکت مردم در عرصه های سیاسی و اجتماعی بوده و در پی دستیابی به پاسخ این سؤال است که مهم ترین عوامل تأثیرگذار در این زمینه کدام عوامل هستند؟ روش پژوهش در این مقاله، مبتنی بر شیوه تلفیقی کمّی و کیفی بوده است. در بخش کمّی، ضمن تنظیم پرسشنامه خبرگانی، نتایج حاصل از آن مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته است. جامعه آماری در این پژوهش مشتمل بر 50 نفر از کارشناسان مرتبط با موضوع بوده و مطابق فرمول کوکران و جدول مورگان، حجم نمونه پژوهش شامل 44 نفر از کارشناسان یادشده بوده است. در بخش کیفی علاوه بر بهره گیری از منابع کتابخانه ای، نتایج حاصل از گفتگوی حضوری نگارندگان مقاله با تعداد 20 نفر از کارشناسان مرتبط با موضوع پژوهش، مبنای تجزیه وتحلیل نویسندگان بوده است. بازه زمانی مدنظر، سال های پس از خاتمه جنگ تحمیلی (1367) تاکنون (1402) می باشد. یافته های پژوهش نشان می دهد سه شاخص اصلی «انگیزه های ملی»، «وابستگی به نظام حاکم» و «نقش آفرینی سیاسی» در مشارکت های اجتماعی مردم مؤثر هستند و می توانند میزان مشارکت را تعیین نمایند. همچنین در مورد عوامل فرهنگ سیاسی مؤثر بر عدم مشارکت نیز دو شاخص کلی «بی اعتمادی سیاسی» و «عدم روحیه جمعی» شناسایی شدند که نقش قابل توجهی در عدم مشارکت جامعه ایرانی ایفا می کنند
تحلیل رابطه متغیرهای زمینه ای و تحرک اجتماعی بین نسلی مهاجرین افغانستانی در شهر کاشان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه بحث مهاجرت و تحرک اجتماعی افراد در مقیاس اجتماعی کشور میزبان و مسائل مربوط به آن از اهمیت زیادی در برنامه ریزی شهری برخوردار است و از آن جهت مهم است که نابرابری های ساختاری جامعه بدون مطالعه تحرک اجتماعی شناخته نخواهد شد و یکی از مسائلی که مهاجران با آن مواجه هستند تحرک اجتماعی بین نسلی می باشد، هدف پژوهش حاضر ارزیابی رابطه متغیرهای زمینه ای و تحرک اجتماعی بین نسلی مهاجرین افغانستانی در شهر کاشان است. روش پژوهش- توصیفی تحلیلی می باشد، حجم نمونه با استفاده از نرم افزار SAMPLE POWER با سطح اطمینان 95 درصد و خطای احتمالی 5 درصد 150 نفر نمونه از جمعیت 20 هزارنفری مهاجران افغانستانی شهر کاشان محاسبه گردید. تجزیه وتحلیل توصیفی و استنباطی داده ها و مدل سازی معادلات ساختاری از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده گردید. نتایج نشان داد بین متغیرهای زمینه ای و شاخص های تحرک بین نسلی مهاجران افغانستانی در شهر کاشان 84/0 رابطه معناداری وجود دارد. از بین متغیرهای زمینه ای عامل تحصیلات بیشترین بار عاملی را با وزن 60/0 و در میان شاخص های تحرک بین نسلی عامل سرمایه فرهنگی نهادینه شده بیشترین بار عاملی را با وزن 98/0 و عامل های سرمایه فرهنگی تجسم یافته و عینیت یافته به صورت مشترک با بار عاملی 84/0 می باشند و عامل های اعتماد اجتماعی و تقدیرگرایی نیز با بارهای عاملی 30/0 و 24/0 در مرتبه های بعدی قرارگرفته اند. بنابراین پس از تحلیل جزئی تر یافته ها مشخص گردید که جهت ارتقاء تحرک اجتماعی مهاجرین افغانستانی نقش تحصیلات و افزایش سرمایه فرهنگی می تواند موثر باشد.
مجموعه عوامل موثر در خلاقیت (مزیت های رقابتی و ظرفیت های موجود) در راستای دستیابی به برندینگ شهری (مطالعه موردی: شهر دامغان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۷
79 - 92
حوزههای تخصصی:
در رویکردی نوین به شهر، شهر خلاق به عنوان یک روش راهبردی در عرصه تفکر، برنامه ریزی و اجرای طرح های شهری مطرح شده است. با توجه به تغییرات بسیار عمیقی که در محیط شهر در حال وقوع است، خلاقیت شهری، یک عامل حیاتی در حل بسیاری از مسایل شهر به شمار می رود. در این راستا، هدف پژوهش حاضر؛ شناخت مجموعه عوامل موثر در خلاقیت (مزیت های رقابتی و ظرفیت های موجود) در راستای دستیابی به برندینگ شهری شهر دامغان می باشد. رویکرد حاکم بر فضای تحقیق کیفی و نوع تحقیق کاربردی است و بر حسب نحوه اجرا از نوع پیمایشی (مشاهده و مصاحبه) می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل (کلیه مدیران ارشد شهرداری، اعضای هیئت علمی گروه جغرافیا، هنر و شهرسازی، شورا های شهر و افراد دارای تجربه در حوزه مدیریت شهری) می باشند که با استفاده از روش دلفی 17 نفر به عنوان حجم نمونه، انتخاب شدند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، از روش گرند تئوری (نظریه داده بنیاد)، استفاده شده است. از نتایج مصاحبه با افراد متخصص و کارشناس جهت بررسی ظرفیت های موجود و مزیت های رقابتی با استفاده از روش تئوری زمینه ای، 42 مفهوم و 7 مقولهی (تصویرسازی، تدوین سند و برنامه راهبردی و جامع، شناسایی ارزشمند بودن مزایای رقابتی و ظرفیت های موجود، توسعه زیرساخت ها، نوآوری، باززنده سازی شهری، مدیریت یکپارچه شهری)، استخراج شد. از نتایج مصاحبه با افراد متخصص و کارشناس جهت بررسی ظرفیت های موجود و مزیت های رقابتی با استفاده از روش تئوری زمینه ای، 42 مفهوم و 7 مقولهی (تصویرسازی، تدوین سند و برنامه راهبردی و جامع، شناسایی ارزشمند بودن مزایای رقابتی و ظرفیت های موجود، توسعه زیرساخت ها، نوآوری، باززنده سازی شهری، مدیریت یکپارچه شهری)، استخراج شد.
ارزیابی توسعه شهری از منظر سیاستگذاری عمومی با تاکید بر نقش شورای اسلامی شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی شهری سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۷
107 - 120
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با هدف ارزیابی توسعه شهری از منظر سیاستگذاری عمومی با تاکید برنقش شورای اسلامی شهر شیراز (با تاکید بر دوره پنجم شورا) انجام شده است. تحقیق حاضر از لحاظ ماهیت و هدف، از نوع کاربردی و از حیث روش توصیفی- تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات تحقیق حاضر آمیزه ای از روش های کتابخانه ای و روش میدانی است. جامعه آماری تحقیق عبارتست از مدیران و سرپرستان بخش های مختلف شهرداری شیراز (خبرگان اجرایی) و اساتید دانشگاهی آشنا به موضوع تحقیق (خبرگان دانشگاهی) که از آن نمونه گیری به شیوه تصادفی بعمل آمد. ضمنا برای مشخص کردن حجم نمونه نیز از جدول مورگان استفاده گردید. همچنین ابزار جمع آوری داده، پرسشنامه محقق ساخته است که سوالات آن براساس بررسی و بازنگری تحقیقات داخلی و خارجی تدوین شده که مشتمل بر 3 بخش: بررسی متغیرهای جمعیت شناختی، ارزیابی سیاستگذاری شورای اسلامی شهر (مشتمل بر 23 سوال در 5 بعد) و بخش سوم پرسشنامه ارزیابی توسعه شهری (مشتمل بر 33 سوال در 5 بعد) است که پس از تایید روایی و پایایی برای جمع آوری داده ها مورد استفاده قرار گرفت. پس از تکمیل پرسشنامه ها، اطلاعات موجود در آن، کدگذاری و با استفاده از نرم افزار های آماری SPSS و SmartPLS در سطح معناداری 5 درصد مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل مدل تحقیق نشان داد که در سطح اطمینان 95 درصد، فرضیه اصلی تحقیق یعنی سیاستگذاری شهری با تاکید بر نقش شورای اسلامی شهر شیراز موجب توسعه شهری شیراز گردیده است و فرضیات 5 گانه فرعی مرتبط با این فرضیه مورد تاییدند. همچنین یافته ها در سطح اطمینان مذکور نشان داد اثرکلی متغیر سیاستگذاری شهری با تاکید بر نقش شورای اسلامی شهر بر توسعه شهری 899/0 است که نشان دهنده تاثیر بسیار خوب این مدل در تببین واریانس متغیر ارزیابی توسعه شهری است.
تحلیل سکونتگاه های غیررسمی با تأکید بر امنیت (نمونه موردی: شهر خرم آباد)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جغرافیا و مطالعات محیطی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
84 - 100
حوزههای تخصصی:
از زمینه های ناپایداری توسعه شهری به ویژه در کشورهای در حال توسعه، سکونتگاههای غیررسمی می باشد که به علت عدم توانایی سیاستهای شهری برای حل و فصل مشکلات مسکن اقشار آسیب پذیر جامعه و کنترل مهاجرتها شکل گرفته است. سکونتگاههای غیررسمی با تجمعی از اقشار کم درآمد و غالباً با مشاغل غیررسمی و شیوهای از شهرنشینی ناپایدار همراه اند و به دلیل برخورداری از شرایط انزوا زمینه ساز بسیاری از آسیبهای اجتماعی به شمار می روند. این تحقیق از نظر هدف، کاربردی – توسعه ای و از نظر روش توصیفی - اکتشافی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات و داده های مورد نیاز، از نوع تحقیقات میدانی و پیمایشی قلمداد می شود، همچنین برای گردآوری داده ها از پرسشنامه (با طیف لیکرت به صورت باز و بسته) استفاده شده است. در این پژوهش محلات 11 گانه اسکان غیر رسمی شهر خرم آباد با تاکید بر گسترش فقر توسط آزمون های آماری با استفاده از روش توصیفی تحلیلی مورد بررسی قرار گرفت. جامعه آماری این پژوهش بر اساس فرمول کوکران 384 نفر محاسبه شد که اطلاعات از طریق پرسشنامه بدست آمد. نتایج حاکی از آن است که با توجه به بررسی های به عمل آمده و آزمون های آماری انجام شده (آماره آزمون T – TEST، آماره آزمون F و TUKEY) و نتایج به دست آمده، می توان گفت که تفاوت معناداری بین محله های مورد مطالعه به لحاظ وضعیت امنیت وجود داشته و محله های مورد مطالعه به لحاظ سطح امنیت در وضعیت مناسب و مطلوبی بسر نمی برند. محله فلک الدین و دره گرم شرقی دارای کمترین امنیت و گل سفید و اسدآبادی دارای بیشترین امنیت هستند.
تدوین راهکارهای آینده نگر در ارتقاء کیفیت کالبدی ساختمانهای مسکونی معماری شهری با نگاهی به ابعاد روانشناسانه (مورد پژوهی: منطقه 10 شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز شهر های آینده دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
129 - 146
حوزههای تخصصی:
باتوجه به آنکه کیفیت کالبدی معماری شهری در منطقه 10 شهر تهران با مشکل مواجه است، تدوین راهبردهای ارتقاءکیفیت کالبدی معماری شهری از طریق تغییر مولفه های روانشناسانه محیط در این منطقه حائز اهمیت است. هدف اصلی تحقیق، تدوین راهبردهای ارتقای کیفیت کالبدی معماری شهری(ساختمان های مسکونی) از طریق تجزیه و تحلیل ابعاد روانشناسانه محیط در منطقه 10 شهر تهران در راستای بهبود معماری شهری برای استفاده کنندگان است و سوال مطرح این است که چگونه می توان با تجزیه و تحلیل ابعاد روانشناسانه محیط، راهبردهای ارتقای کیفیت کالبد معماری شهری (ساختمان های مسکونی) را برای استفاده کنندگان تدوین نمود؟ درراستای پاسخ به این سوال از روش کیفی- کمی استفاده شد. روش پژوهش به لحاظ هدف توصیفی- تحلیلی است و شیوه گردآوری اطلاعات به صورت مطالعات کتابخانه ای و میدانی با ابزار پرسشنامه است. تجزیه و تحلیل داده ها نیز با روش استدلال استقرائی و استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و رگرسیون انجام گرفت. نتایج نشان داد که اصلی ترین ابعاد در حیطه های عملکردی، محیطی، فرهنگی و انگیزشی دسته بندی می شوند و هر یک از این ابعاد دارای ریز مولفه های مختلفی است که بکارگیری تک تک این ریز مولفه ها در کنار یکدیگر موجب ارتقاء کیفیت کالبد ساختمان های مسکونی و به دنبال آن معماری شهری می شود. براین اساس راهبردهای ارتقاءکیفیت کالبدی معماری ساختمان های مسکونی از طریق تغییر مولفه های روانشناسانه محیط در شهر منطقه 10 تهران عبارتند از: فهم ماهیت مصالح ساختمانی که در سرشت خود پایدار باشند و به صورت هماهنگ با منطقه باشند. ضمن آنکه توجه به نقش نمادین رنگ و فرم در کالبد ساختمان های مسکونی، چه از منظر کیفیت کالبدی و چه از منظر بهبود و ارتقاء مولفه های انگیزشی ساکنین منطقه 10 شهر تهران و چه به مثابه عنصر معنادار در معماری شهری این منطقه که می تواند احساسات و ادراکات افراد را درگیر کند و ذهنیت ایشان را نسبت به کیفیت معماری شهری این منطقه بهبود بخشد.
تحلیل قانونمندی های حاکم بر فرآیند شکل گیری و گسترش اسکان غیر رسمی در محدوده های روستایی واقع در حریم کلان شهرها، مطالعه موردی: روستاهای حریم کلان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۵۹)
87 - 107
حوزههای تخصصی:
طی چند دهه اخیر روند جمعیت پذیری سکونتگاه های انسانی واقع در فضای حریم کلان شهرهای کشور، تأثیرپذیری فراوانی از فرآیندها و روندهای حاکم بر کلان شهرها داشته اند. در این میان اسکان جمعیت در نقاط روستایی واقع در این فضا در اشکال مختلف، از جمله به صورت سکونتگاه های غیررسمی و محدوده های فقیرنشین از چالش های عمده ای است که در این عرصه ها رخ داده است. این موضوع به سبب ماهیت پدیده، شیوه ساماندهی و مدیریت و بسیاری ابعاد دیگر و نو بودن برای مدیریت های محلی و روستایی و عدم تجربه لازم در این زمینه، نیازمند توجه در سطوح مختلف پژوهشی، حقوقی - قانونی، سیاست گذاری، برنامه ریزی و مدیریتی– اجرایی می باشد. هدف از این پژوهش، تحلیل قانونمندی های حاکم از جمله واکاوی ابعاد، مؤلفه ها و عوامل مختلف نهادی، اقتصادی و مکانی بر فرآیند شکل گیری و گسترش سکونتگاه های غیررسمی در محدوده روستاهای واقع در حریم کلان شهرها با تأکید بر شهر تهران است. روش شناسی پژوهش کیفی بوده که با استفاده از تکنیک های پژوهشی مختلف از جمله تحلیل محتوا، کدگذاری و طبقه بندی بر روی 26 مصاحبه انجام شده در نرم افزار MAXQDA تا رسیدن به مرحله اشباع نظری نسبت به مقوله بندی نظرات اقدام شد. بر اساس یافته های پژوهش 39 مقوله اصلی در قالب 5 مضمون شامل؛ «دافعه ها و جاذبه های جغرافیایی- محیطی- زیستی»، «انگیزه ها و محرک های اجتماعی- اقتصادی»، «فقدان و عدم اجرای طرح ها و برنامه ها»، «خلأ و ناکارآمدی قوانین، ضوابط و مقررات» و «ناتوانی و ضعف ساختارهای مدیریتی- اجرایی» به عنوان مهم ترین عوامل مؤثر بر شکل گیری و گسترش سکونتگاه های غیررسمی در محدوده روستاهای واقع در حریم کلان شهر تهران شناسایی و مورد تأکید قرار گرفتند.
تأثیر حکمروایی خوب شهری در ارتقاء خدمات رسانی به سکونتگاه های غیر رسمی نمونه موردی (محله شهید رجائی مشهد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه فضای شهری سال ۱۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۶)
177 - 197
حوزههای تخصصی:
یکی از وظایف مدیران شهری تأمین خدمات مورد نیاز شهروندان در سطح شهر و ارتقاء این خدمات در مناطق مختلف شهری است. از جمله مناطق شهری که دارای کمترین امکانات رفاهی و خدماتی هستند ،مناطق حاشیه نشین شهرها می باشند. یکی از رویکردهای اخیر در زمینه مدیریت شهری که رفاه عموم شهروندان را در نظر دارد ، حکمروایی خوب شهری می باشد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر ارائه راهکارهایی برای ارتقاء خدمات در بخش تجهیزات شهری (مراکز پلیس و ایستگاه های آتش نشانی) بر اساس حکمروایی خوب شهری در محله شهید رجائی مشهد است. روش اصلی پژوهش توصیفی – تحلیلی می باشد. جامعه آماری شهروندان محله شهید رجائی مشهد می باشند. که حجم نمونه بر اساس بلوک های آماری سال 1395 و فرمول کوکران 384 نفر تعیین گردید. از بین شاخص های حکمروایی خوب شهری 6 شاخص (مشارکت، قانون مندی، جهت گیری توافقی، بینش راهبردی، تمرکز زدایی، عدالت) به عنوان متغیر مستقل و خدمات تجهیزات شهری (مراکز پلیس و ایستگاه های آتش نشانی) به عنوان متغیر وابسته مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات از طریق پرسشنامه محقق ساخت گردآوری شد. برای محاسبات آماری و تحلیل داده های پژوهش، از نرم افزار Smart PLS استفاده شد و اطلاعات پژوهش به دو شیوه کتابخانه ای و میدانی گردآوری گردید. نتایج تحقیق نشان می دهد که شاخص های جهت گیری توافقی و بینش راهبردی و مشارکت به ترتیب بیشترین اثر را بر ارتقاء خدمات در بخش تجهیزات شهری (مراکز پلیس و ایستگاه های آتش نشانی) در سطح محله شهید رجائی مشهد دارند.
Effects of Motivating, Job Performance and Job Satisfaction Factors on the Development of the Handicraft Khamak Dozi (Baluchi) Afghan Rural Women(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی روستایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۵
55 - 68
حوزههای تخصصی:
Purpose- Undoubtedly, the correct performance of any activity and the successful performance of any role in the field of handicrafts depends on the interest and motivation of the workers to get familiar with its skills and methods and to use the special methods of that technique in the production of products. Baghlan province which is located in the northeast of Afghanistan, about 50% of the population of this province is women, and recently, most of the rural women of this province have turned to the handicraft industry of Balochi to improve their income. Therefore, this study was conducted to investigate the production status of the handicraft industry of Balochi women and the role of motivating factors of job performance and job satisfaction on the development of the handicraft industry of Balochi.Design/methodology/approach- The main research tool was a questionnaire the validity of which was confirmed by the lecturers of the agricultural extension and economics and the department of sociology of Baghlan university, and Cronbach's alpha confirmed its reliability. The statistical population was all the rural women working in the handicraft industry of Baghlan province, which was selected by purposive sampling (192) samples.Finding- Results showed that all three independent variables, motivational factors, job performance and job satisfaction have a positive and significant effect on the development of the handicraft industry of Balochi women, and explained 59% of the changes in the dependent variable. So, with confidence, it can be said that increasing motivation, job performance and job satisfaction lead to the development of the needlework industry among rural women.Originality/value– The results of this study, especially concerning due to the lack of sufficient and appropriate empirical literature in Afghanistan, can play a major role in providing correct insight to the rural development officials, job creation and poverty reduction in Afghanistan.
Livelihood Characteristics of the Fish Farmers in Ilorin, Kwara State Nigeria(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش و برنامه ریزی روستایی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۵
69 - 77
حوزههای تخصصی:
Purpose- Fish farming is an important source of Livelihood and nutrition for several people involved in fishing activities in Nigeria. This study aims to assess the Livelihood characteristics of the fish farmers in Ilorin, Kwara State, Nigeria.Design/methodology/approach- The study was carried-out in Ilorin Kwara State, Nigeria. Ilorin is the Capital of Kwara State. The Research involved a 3-stage sampling procedure. The first stage involved a purposive selection of two (Ilorin East and Ilorin West) Local Government Areas in Ilorin due to the prevalence of fishing activities in the area. The second stage involved a purposive selection of five fishing settlements along the river bank in each of the two local Government Areas and the third stage involved the random selection of ten fish farmers within the fishing settlements. A total of 150 fish farmers were randomly selected for this research work. Descriptive statistics such as frequency count, percentage, and mean were employed to analyze the data. The questionnaire was the instrument used for data collection.Findings Findings: The findings showed that involvement in other income-generating activities (mean=3.81) was the highest-ranked financial asset. Owned/leased fish ponds (mean=3.51) was the highest-ranked physical asset. The ability to network with the extension agents/experts for fish production (mean=3.61) was the highest-ranked social asset. Physically fit to carry out the fish production activities (mean=3.73) was the highest-ranked human asset. Access to water for fish production (mean=3.70) was the highest-ranked natural asset. The overall Livelihood status of the fish farmers was High (mean=3.38).Originality/value: This study is important as it would provide up-to-date information on the livelihoods of fish farmers which would drive the governments’ policy and interventions towards the fish farmers in Nigeria. Also, the Agricultural extension programme aimed to improve fish farmers’ livelihood outcomes in fish production in Kwara State, Nigeria should improve their skills and information on areas of need which include pond water treatment, construction, and maintenance were the leading information needed by fish farmers, and to help the fish farmers overcome the factors limiting their production.
شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر تخصیص اراضی کشاورزی در دشت ماهیدشت از دیدگاه کشاورزان و کارشناسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تخص یص اراض ی، مس ئله تص میم گی ری در رابطه با من ابع اس ت ک ه ب ه ارزی ابی مطلوبیت هر واحد زمین برای گزین ه ه ای مختل ف تخصیص اراضی می پردازد، لذا شناسایی عوامل مؤثر در تخصیص اراضی کشاورزی حائز اهمیت است. از آنجا که دشت ماهیدشت از جمله دشت های مهم استان کرمانشاه از لحاظ کشاورزی است، هدف از این مطالعه شناسایی و رتبه بندی عوامل مؤثر بر تخصیص اراضی کشاورزی در دشت ماهیدشت از دیدگاه کشاورزان و کارشناسان می باشد. این ﭘﮋوﻫﺶ از روش شناسی توصیفی- تحلیلی بهره برده است و از ﻟﺤﺎظ ﻫﺪف، ﺗﻮﺳﻌﻪای کﺎرﺑﺮدی است. پارادایم کلی تحقیق ترکیبی (کیفی- کمی) از نوع طرح متوالی – اکتشافی است. ﻧﻤﻮﻧﻪ ی مورد مطالعه در ﭘﮋوﻫﺶ ﺣﺎﺿﺮ، کﺎرﺷﻨﺎﺳﺎن ﺳﺎزﻣﺎن جهاد کشاورزی و مرکز تحقیقات و کشاورزان ﺑﻮدﻧﺪ، کﻪ ﺑﻪ ﺷیﻮه ﻫﺪﻓﻤﻨﺪ اﻧﺘﺨﺎب شدند. ﭘﺲ از اﻧﺠﺎم ﻣﺼﺎﺣﺒه ﻋﻤیﻖ ﺑﺎ بیش از 40 ﻧﻔﺮ (23 نفر کارشناس و 17 نفر از کشاورزان)، اﺷﺒﺎع داده ها ﺑﻪ دﺳﺖ آﻣﺪ و ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻫﺎ ﭘیﺎدهﺳﺎزی ﺷﺪﻧﺪ. ﺑﺎ اﺳﺘﻨﺎد ﺑﻪ ﻧﺘﺎیﺞ ﺗﺤﻠیﻞ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﻫﺎی ﻣی ﺪاﻧی در ﻣﺤیﻂ نرم افزار Maxqda، عامل های شناسایی شده در 6 دسته شامل؛ عوامل اقتصادی، انسانی، اجتماعی- فرهنگی، سیاسی، طبیعی و فنی طبقه بندی شدند. همچنین نتایج رتبه بندی و وزن دهی شاخص ها با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی و نرم افزار Expert Choiceنشان داد که مهم ترین مؤلفه های مؤثر در تخصیص اراضی کشاورزی بر اساس وزن آنها به ترتیب عبارتند از: ابعاد اقتصادی (254/0)، ابعاد سیاسی (184/0)، ابعاد انسانی (156/0)، ابعاد طبیعی (142/0). نتایج این مطالعه می تواند از برنامه ریزی و سیاست گذاری در زمینه ی تخصیص اراضی کشاورزی پشتیبانی نماید و به عنوان یک سیستم پشتیبانی تصمیم در اختیار بهره برداران اراضی قرار گیرد.
ارائه الگویی برای کاربست شهرسازی وکالتی جهت توسعه پایدار شهرهای کوچک نمونه موردی : شهرهای کوچک شمال استان همدان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر آن است تا با روشن ساختن ظرفیت های شهرسازی وکالتی در توسعه پایدارشهرهای کوچک، به پی یافتن پاسخ این پرسش بپردازد که مؤلفه های شهرسازی وکالتی در توسعه پایدار شهرهای کوچک کدامند؟ تا برای ارائه راهکارهای اجرایی بهره ببرد. پژوهش حاضر جزء پژوهش های کاربردی و اکتشافی – تبیینی با روش ترکیبی(کیفی-کمی) است. در بخش کیفی از طریق مصاحبه با خبرگان شامل اساتید دانشگاهی و مسئولان اجرایی شهرهای کوچک شمال استان همدان و با استفاده از استراتژی پدیدارشناسی و تاکتیک تحلیل محتوای مصاحبه(تحلیل تم) و نرم افزار تحلیل کیفی MAXQDA 2020 و نرم افزار iMindMap 9 مؤلفه های شهرسازی وکالتی در شهرهای کوچک و نمودار شبکه مضامین ارائه شد. در بخش کمی تحقیق توصیفی و از نوع زمینه یابی است و جهت سنجش نسبت روایی محتوایی و انجام مراحل تکنیک دلفی از آزمون های T تک نمونه ای و ضریب کندال تحت نرم افزار کمی SPSS نسخه 26 استفاده شد و جهت سنجش مطلوبیت برازش الگوی کمی پژوهش از روش تحلیل عاملی تأییدی به کمک آزمون های روایی همگن بودن، روایی همگرا و واگرا و آزمون پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ تحت نرم افزار PLS نسخه 3 انجام شد. نمونه آماری بر مبنای اشباع نظری و تئوریکی بر اساس کدهای استخراجی از مصاحبه با پنل خبرگان و 384 نفر از شهروندان و شهرهای کوچک شمال استان همدان که شامل شهرهای کبودرآهنگ، رزن و دمق انتخاب شد. در پژوهش انجام شده شهرسازی وکالتی با 7 مولفه مالی، مسئولیت پذیری، مشارکتی، توانمندسازی، عدالت، تصمیم سازی و آموزشی معرفی شدند. در بین ابعاد شهرسازی وکالتی، بیشترین میانگین با مقدار 65/3 مربوط به ابعاد مسئولیت پذیری و آموزشی بوده و کمترین میانگین با مقدار 42/3، مربوط به بعد تصمیم سازی بود که در بین نظر عموم مردم با نخبگان و مسئولین تفاوت معنی داری در مولفه های موثر شهرسازی وکالتی، وجود نداشت. باتوجه به نتایج به دست آمده الگوی شهرسازی وکالتی در توسعه پایدار شهرهای کوچک از برازش مطلوبی برخوردار بودند تا با استفاده از این الگوها راهکارهای اجرایی برای کاربست شهرسازی وکالتی جهت توسعه پایدار شهرهای کوچک ارائه شود.
ارزیابی محیطی برنامه های توسعه روستایی سازمان بسیج سازندگی جهت تدوین ماتریس راهبردی برتر: کاربرد روش ترکیبی ANP-TOPSIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف ارزیابی محیطی برنامه های توسعه روستایی سازمان بسیج سازندگی جهت تدوین ماتریس راهبردی برتر اجرا شد. روش پژوهش: پژوهش از روش ترکیبی (کیفی-کمی) بهره برده و برای گردآوری داده ها از ابزار مصاحبه در بخش کیفی و پرسشنامه در بخش کمی استفاده شد. با توجه به هدف پژوهش، جامعه آماری متشکل از دوگروه کارشناسان بود. جهت ارزیابی محیطی برنامه های توسعه روستایی از سه گروه کارشناسان سازمان های توسعه روستایی، کارشناسان سازمان بسیج سازندگی و مطلعان روستایی (شوراها و دهیاران)، هر گروه 30 تَن و برای تدوین ماتریس راهبردی برتر، از 8 خبره توسعه روستایی نظرخواهی شد. برای ارزیابی محیطی از تکنیک سوات (SWOT) و برای تدوین ماتریس راهبردی برتر از روش ترکیبی TOPSIS-ANP در محیط نرم افزار Super Decision استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که نقاط قوت برنامه های توسعه روستایی بسیج بر نقاط ضعف برتری داشته اما با تهدیدهایی نیز روبروست. ماتریس راهبردی برتر نیز نشان داد که از بین 10 راهبرد استخراج شده از تحلیل محیطی، "هماهنگی بسیج سازندگی با سایر متولیان توسعه روستایی در تدوین برنامه ها و کاهش دوباره کاریها" به عنوان راهبرد برتر مشخص شد. راهبردهای "همفکری و برگزاری نشست های منظم با رهبران محلی جهت اجرا و ارزیابی برنامه های توسعه روستایی" و "همکاری با سمن ها و نهادهای مذهبی جهت بسیج نیروهای مردمی و منابع مالی به سمت پروژه های اشتغال زایی" نیز در دو رتبه بعدی اهمیت قرار گرفتند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش، ضرورت گسترش شبکه همکاری و همفکری با سایر متولیان توسعه روستایی و پیروی از یک الگوی توسعه روستایی جامع و هدفمند، به منظور بهبود برنامه های توسعه روستایی بسیج سازندگی پیشنهاد می شود.
ارائه الگوی پارادایمی پدیده آتش سوزی در جنگل های شهرستان چوار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره ۱۴ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۵۴)
218 - 239
حوزههای تخصصی:
علی رغم تأکید فراوان در خصوص اهمیت و حفاظت جنگل و سهم بسزایی که این منابع در دستیابی به توسعه پایدار ایفا می کنند، مشکلات مربوط به آتش سوزی در جنگل ها بیشتر و بحرانی تر شده است. لذا، هدف کلی پژوهش حاضر ارائه الگوی پارادایمی پدیده آتش سوزی جنگل های شهرستان چوار در استان ایلام با بهره گیری از رویکرد نظریه بنیانی بود. جامعه تحقیق، شامل خبرگان و مطلعان کلیدی در زمینه مدیریت و حفاظت از جنگل ها اعم از کارشناسان ادارات منابع طبیعی و آبخیزداری و نیروهای آموزش دیده یگان حفاظت اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان ایلام و شهرستان های ایلام و چوار، جوامع محلی روستاهای بانخشک و گنجوان از توابع شهرستان چوار و سازمان های مردم نهاد (سمن) فعال در زمینه مدیریت و حفاظت جنگل ها در سطح این شهرستان بودند. مشارکت کنندگان در پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع انتخاب شدند. مصاحبه عمیق ابزار اصلی گردآوری داده ها و اطلاعات بود. حاصل کاربرد نظریه بنیانی در این مطالعه، الگویی مفهومی بود که نشان داد عوامل انسانی، مشارکتی، مدیریتی، انگیزشی و عوامل طبیعی به عنوان شرایط علی، عوامل فرهنگی - اجتماعی و اقتصادی به عنوان شرایط زمینه ای و عوامل حقوقی - سیاست گذاری، آموزشی - اطلاع رسانی، نظارتی و زیرساختی به عنوان شرایط مداخله گر، وقوع پدیده آتش سوزی را در جنگل های شهرستان چوار به دنبال داشته اند. راهبردهای آموزشی - ترویجی، مدیریتی، قانون گذاری و نظارت شایسته و اقدامات اقتصادی مهم ترین راهبردهای مقابله با پدیده آتش سوزی در جنگل های منطقه موردمطالعه بودند. درنهایت پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به عنوان پیامدهای حاصل از اجرای راهبردها مطرح شدند.