فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۴۱ تا ۶۶۰ مورد از کل ۳٬۶۵۰ مورد.
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
113 - 138
حوزههای تخصصی:
ازدادت أهمیه مسأله الخلاص فی العصر الحاضر مع ظهور نهضه التنویر والتطوّر العلمی الحدیث، حتی ظهر جان فرونسوا لیوتار، فیلسوف ما بعد الحداثه والذی اعتُبِرت سردیات الخلاص عنده من أهمّ الحکایات وهذا وفقاً لنظریته فی السردیات الثلاث: السردیه التاریخیه (المارکسیه)، والسردیه الدینیه المسیحیه، وسردیه التطوّر العقلی وقد ترک میخائیل نعیمه وأحمد شاملو عدیدا من الآثار التی تتناول قضیه تحرّر الانسان من وجهه نظر أنثروبیولوجیه فلسفیه سیاسیه واجتماعیه لکن غرض الباحثین فی هذا المقال، یتجلّی فی العثور علی تمثیل السردیات الثلاث فی ضوء نظریه (لیوتار) فی أعمال میخائیل نعیمه (1889م)، (همس الجفون) والأعمال الشعریه لأحمد شاملو (1925م)، (المجلّد الأول من مجموعته الشعریه)؛ بمنهج وصفی- تحلیلی وبمقارنه أعمالهما وفقاً للمدرسه الأمریکیه وکشف المفاهیم التحرّریه لهذه السردیات فی أعمالهما علی أساس تجربتهما الشخصیه و ضروره هذا الأمر هی کشف المفاهیم والطرق الجدیده للوصول إلی الحریّه والنظره الجدیده إلی الحیاه وتشیر النتائج المستخلصه من هذه الدراسه إلی أنّ السردیات الثلاث واضحه فی أعمال هذین الأدیبین ونشاهد ظاهره التطوّر وغایتها فی المضمون الإیدئولوجی لسردیات الخلاص الثلاث و تتمثّل هذه السردیات فی أعمال نعیمه علی أساس بناء خطابی (متصوّف) وتجربته وهو التحرّر المعنوی وفی أعمال شاملو علی أساس خطاب ملحمی وتجربته وهو التحرّر الاجتماعی بدایه ثمّ تتمثّل غایه هذه السردیات فی أعمالهما وفقاً لنظریه "ما بعد الحداثه" و هی المعنویه والأدبیّه والأخلاقیه.
اهمیت انواع صناعات در خسرو و شیرین نظامی و ضیافت افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ضیافتِ افلاطون و خسرو و شیرینِ نظامی نوعی گردهمایی نیروهای اجتماعی وجود دارد که هر کدام از این نیروها شیوه تفکر خاصی درباره اروس (عشق) و ارتباط عاشقانه دارند. عشق، این افراد را با دیدگاه های مختلف کنار هم قرار می دهد تا با هم گفت وگو کنند. تخنه یا صناعت نیز که از مباحث مهم در ضیافت است، حاویِ نوعی شعور، آگاهی و عشق است که انسان را برای خلق آثار هنری یاری می کند. از سویی، در خسرو و شیرین هم تکثّر عشق در انواع هنرها مشاهده می شود: موسیقی، نقاشی، معماری، شعر و سیاست که همه جلوه هایی از تجلی اروس است. بنابراین یکی از موضوعاتی که در هر دو اثر قابل بررسی است، «تخنه» یا «صناعت» و ارتباط آن با «اروس» یا «عشق» است. در مقاله حاضر دیدگاه افلاطون و نظامی نسبت به صناعات در رساله ضیافت و خسرو و شیرین تحلیل شده است. نخست فرآیند خلق صناعات که از اتحاد عقل(لوگوس) و عشق (اروس) حاصل می شود و سپس اهمیت انواع صناعات در این دو اثر بررسی شده است. در همین معنی، در مبحث صناعت و سیاست، به این پرسش پاسخ داده شده که چرا پس از ادعای فرهاد مبنی بر اهل شهرِ عشق بودن، نخستین سوال خسرو از فرهاد این است که «آنجا به صنعت در چه کوشند؟»
فناء فی الله و وحدت وجود از دیدگاه ابن فارض و ملای جزیری (از ادبیات تطبیقی عربی- کُردی بر اساس مکتب ادبی تطبیقی آمریکایی)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۱۷
136 - 159
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین مضامین ادبی اهل تصوف که در مجالس ذکر و ادب اهل این فن به چشم می خورد و با نغمه های جذاب دل هر شنونده ای را می رباید، عشق و دوست داشتن ذات اقدس الهی است که در فناء فی الله و وحدت وجود نمایان می شود، دو شاعر عرب ابن فارض و کُرد ملای جزیری در زمینه مضامین عرفانی سرآمد قرون خود بوده اند، ضمن این که نام آنان در حوزه عرفان و تصوف نیز در کنار نام کسانی چون شیخ اشراق سهروردی، ابن عربی، صدرالدین قونوی، مولوی بلخی و مولانا خالد شهرزوری، پیوسته جای می گیرد و آثار منظوم و منثور آنان در حلقه های ذکر صوفیه نیز تدریس می شده است. آثار منظوم این دو شاعر عارف آکنده از مفاهیم و اصطلاحات عرفان نظری است همچون: اتحاد، فناء، بقاء، وجد، فرق، جمع، فقر، زیبایی، عشق، حُبّ، درخواست دیدار، تجلی و ده ها اصطلاح دیگر که با توانایی ویژه ای در قالب قصاید و غزل به شیوه تمثیل و تعابیر شاعرانه بسط و گسترش یافته است. این دو شاعر عارف مانندگی های فراوانی با هم دارند و بر این باورند که فناء در نهایت به وحدت می انجامد و وحدت را در فناء می جویند. ایشان معتقدند برای رسیدن به وحدت، سالک در ابتدا از هستی ظاه ری خود جدا می شود، سپس در معش وق چنان غرق می شود که خودی از او باقی نمی ماند، با گذشتن از این مرحله عارف در وحدتی عاشقانه محبوب ازلی خود را در می یابد. در این جستار تلاش شده که نمونه های شعری این دو شاعر برجسته تاریخ ادبیات پژوهش و بررسی شود. نتیجه تحقیق بیان می دارد که علاوه بر وجود مضامین مشترک در حوزه فناء فی الله و وحدت وجود از لحاظ زبانی و محتوایی در آثار این دو شاعر در بسیاری از موارد ملای جزیری از ابن فارض تاثیر پذیرفته است.
منازعات گفتمانی در غزلیات حافظ مبتنی بر نظریه گفتمان لاکلا و موف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناقشات بر سر دین داری یا دین گریزی حافظ از دیرباز ادامه داشته است. مسأله در این مقاله این است که نظم گفتمانی موجود در دیوان غزلیات حافظ شناسایی گردد، و مشخص شود که در این نظم گفتمانی کدام گفتمان ها خودی و برجسته سازی شده اند و کدام گفتمان ها غیر خودی و به حاشیه رانده شده اند. بدین صورت می توان با روشی داده بنیاد و عینی از رویکرد حافظ نسبت به دین درک بهتری به دست آورد. مبنای نظری در پژوهش، نظریه گفتمان لاکلا و موف است و روش پژوهش مبتنی بر مدل نشانه شناسی گفتمانی سلطانی (۱۳۹۳) است. بر این اساس مشخص گردید که نظم گفتمانی موجود در دیوان حافظ شامل گفتمان های حکومتی، دینی، تصوف و طریقت رندی حافظ است. گفتمان رندی، گفتمان برجسته سازی شده و خودی و سه گفتمان دین محور دیگر گفتمان های حاشیه رانی شده و غیر خودی هستند. همراستایی گفتمان رندی حافظ با انس و عشق او به قرآن گویای عدم تقابل این گفتمان با ارزش های حقیقی دینی است. دال مرکزی در گفتمان رندی دال ریاستیزی است که در تقابل و تنازع و با ریاکاری در گفتمان های دین محور است.
بررسی و تطبیق مضامین پایداری در شعر بهاء الدین الأمیری و قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
337 - 362
حوزههای تخصصی:
عمر بهاء الدین الأمیری از ادیبان معاصر کشور سوریه است که با نگاهی ویژه به مسأله فلسطین در آثار خود توانست خدمات ارزنده ای به جامعه فلسطین عرضه کند و روح مقاومت را در کالبد ملت فلسطین بدمد. در مقابل قیصر امین پور شاعر مقاومت فارسی از جمله ادیبانی است که تعهد نسبت به مسائل اجتماعی از جمله مسأله فلسطین بخش بزرگی از دغدغه های ذهنی وی بوده است. امید به رهایی، ستایش انقلابیون و ستم ستیزان، کودکان و نوجوانان کشور، بر ملا ساختن چهره رژیم اشغالگر، دعوت به قیام و پایداری، و ایجاد حسّ ملی گرایانه، از برجسته ترین مضامین پایداری این دو شاعر است. در این پژوهش سعی شده با محوریت این شش موضوع در شعر این دو شاعر، به بررسی و کشف مصادیق هم نوایی و تبیین تفاوت های نگاه آن ها پرداخته شود تا معلوم شود چگونه اندیشه ای در نقطه ای از جهان ظهور می یابد و در نقطه ای دیگر همان اندیشه به گونه ای دیگر مجال بروز می یابد.
مطالعه تطبیقیِ اقتباس هایِ سینماییِ مرگِ یک فروشنده اثر آرتور میلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
209 - 225
حوزههای تخصصی:
امروزه مشاهده فیلم های اقتباس شده از آثار ادبی به شکل چشمگیری افزایش یافته است. یکی از دلایل عمده این پدیده، سرشت دلربا ی متون دیداری در عصر دیجیتال است. فرآیند تغییر شکل یک متن نوشتاری به متنی دیداری، درهم تنیده و پیچیده است و عوامل بسیاری را دربر می گیرد. فرآیند تبدیل و تغییر متن نوشتاری به متنی دیداری را اقتباس می شمارند که خود یکی از زیرشاخه های پژوهش در قلمرو ادبیات تطبیقی است. در این پژوهش سه فیلم اقتباسی بر اساس نمایش نامه مرگ یک فروشنده (1949) آرتور میلر (1915- 2005)، نمایشنامه نویس امریکایی، بررسی شدند. این سه اقتباس شامل فیلم های لزلو بندک (1951)، الکس سگال (1966) و ولکر اشلوندورف (1985) می باشند. اقتباس های مذکور بر اساس نظریه های جورج بلوستون، رابرت استم، لیندا هاچن، کامیلا الیوت و لوییز جیانتی مورد بررسی قرار گرفتند. نقش کم رنگ زن های داستان، عملاً در همه اقتباس های مورد مطالعه به حاشیه رانده شده است. همچنین در دو اقتباس اول، می توان قاطعانه گفت که درون مایه شکست رویای آمریکایی به طور زیرکانه ای حذف شده، ولی اقتباسِ اشلوندورف این درون مایه را آزادانه به تصویر می کشد.
واکاوی تطبیقی جلوه های پایداری افغانستان در شعر سید ابوطالب مظفری و جابر قمیحه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال دوازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۳
229 - 256
حوزههای تخصصی:
حوادث ناگوار دوران معاصر در کشورهای اسلامی باعث گسترش ادبیات پایداری شده است. ادبیات پایداری یکی از گونه های ادبیات متعهّد است که با توجه به رویدادهای اجتماعی و سیاسی هر ملت و شرایط تاریخی آن بازتاب و انعکاس متفاوتی در قیاس با دوره های دیگر دارد. در میان شاعران معاصری که در این زمینه اشعار بسیاری سروده اند، می توان به سید ابوطالب مظفری که شاعر افغانستانی مقیم ایران است و جابر قمیحه شاعر مصری اشاره کرد. سید ابوطالب مظفری قسمت اعظم مجموعه شعری خود را در بیان پایداری و رشادت مردم افغانستان سروده است. وی در دفتر شعری خود «عقاب چگونه می میرد؟» به روزگار دشوار و جانکاه ملت افغانستان پرداخته است. جابر قمیحه شاعر مصری نیز به دلیل حضور در مناطق مرزی نزدیک به افغانستان و مشاهده انواع دست اندازی و تجاوز نسبت به حریم این کشور مسلمان و مردمان آن، تعهّد ادبی خویش را در مجموعه ای به نام «لجهاد الأفغان ... أغنّی» اختصاص داده و از رشادت ها و دلاوری های مردم این سامان زبان به میان آورده است. این پژوهش به مقایسه تطبیقی اندیشه های مقاومتی این دو شاعر می پردازد تا از این رهگذر وجه تمایز مضامین مشترک پایداری آنها را نسبت به یکدیگر روشن کند. جابر قمیحه به عنوان یک شاعر مصری و از زاویه نگاه یک شاعر متعهد به ادبیات پایداری افغانستان نگریسته، حال آنکه مظفری خود یکی از مجاهدان حاضر در عرصه جهاد می باشد و این تفاوت در نگرش، زیبایی ادبی دو چندانی به شعرشان بخشیده است. یافته های این جستار که به روش تطبیقی و براساس مکتب آمریکایی به وارسی مضامین مشترک در دفترهای شعری دو شاعر مذکور می پردازد، حاکی از آن است که جلوه های مقاومت از قبیل ترسیم رنج و محنت دوران جنگ، روحیه مبارزه طلبی و جنگاوری، پاسداشت مقام شهیدان، جاماندن از کاروان شهیدان، دعوت به اتحاد و پرهیز از تفرقه، ترویج روحیه امید و خودباوری، در مجموعه اشعار آنها از بسامد بسیار بالایی برخوردار است..
عناصر فرهنگی در ترجمه: رویکردهای مترجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در حال حاضر، صاحب نظران حوزه مطالعات ترجمه بر این موضوع اتفاق نظر دارند که ترجمه یکی از شاخص ترین الگوهای برخورد میان دو فرهنگ است و نمی توان آن را به فرایند زبانی صرف محدود کرد. در زمینه ترجمه شناسی، نظریه پردازانی چون برمن [1] ، ونوتی [2] ، شلایر ماخر [3] ، ریکور [4] ... بر بازنمایی دیگری و بیگانه سازی تأکید می کنند و آن را راهبرد برتر می دانند، آن ها مترجم را از هرگونه «مقدس شماری زبان مادری» برحذر می دارند و معتقدند که او باید فرهنگ دیگری را بدون هرگونه دخل و تصرف به خوانندگان زبان مقصد معرفی کند. اما در واقعیت امر همیشه چنین نیست و گاهی مترجم به جای آشنا کردن خواننده مقصد با فرهنگ بیگانه، جای گزینی معنایی را به کار می بندد؛ گاهی حتی به حذف و عوض کردن مطالب روی می آورد. آیا می توان بدون درنظر گرفتن موقعیت، بیگانه سازی را راهبرد برتر دانست؟ اولویت راهبردها به چه عواملی بستگی دارد؟ آیا عدم انتخاب چنین راهبرد به اصطلاح برتر صرفاً ریشه در دیدگاه مترجمان به فرایند ترجمه دارد؟ چه عواملی بر انتخاب های مترجم تأثیر می گذارند و موجب تمایز ترجمه های گوناگون یک اثر می شوند؟ این انتخاب ها چه تأثیراتی می توانند بر خواننده زبان مقصد داشته باشند؟ مقاله حاضر به بررسی عوامل مؤثر بر انتخاب های مترجم در برگردان عناصر فرهنگی می پردازد، سپس تأثیر این انتخاب ها را بر خوانندگان زبان مقصد مورد بررسی قرار می دهد. [1] Berman [2] Venuti [3] Schleiermacher [4] Ricœur
مقایسه تطبیقی بررسی تاثیر مرگ آگاهی بر شخصیت های صاحب قدرت، در نمایشنامه کالیگولا نوشته آلبر کامو و داستان ضحاک شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
"مرگ" حادثه گریزناپذیر و ناگزیر غایی تمام انسانهاست. بعضی آن را به دست فراموشی می سپارند و برخی معرفت اندیشانه با پذیرش آن، وقوعش را حتمی و حقیقی می دانند. بررسی و تحلیل روایت دو شخصیت مستبد، قدرتمند و خونریز داستان های فردوسی و آلبر کامو و نحوه مواجهه آن دو با مرگ خود و دیگران، مساله اصلی این پژوهش است. کالیگولا و ضحاک که خود را فرمانده مطلق و صاحب اختیار جان و مال آدمیان می دانستند، بر این باور بودند که می توانند بر مرگ نیز تسلط یابند، آنان می کوشیدند با کشتن دیگران، از هراس مرگ خود رهایی یابند؛ اما ناموس طبیعت و حوادث روزگار آنان را با پدیده مرگ رویاروی ساخت. چگونگی پرداخت حوادث داستان از دیدگاه فردوسی طوسی (به نمایندگی از حکمای اسلامی) و آلبر کامو (از نمایندگان مکتب اگزیستانسیالیزم) فلسفه حیات و مرگ را از نظرگاه دو جهان اندیشگانی در شرق و غرب عالم بر ما روشن می کند. هر دو صاحب منصب پس از کسب قدرت دست به ظلم و ستم و کشتار بی سابقه اطرافیان می زنند. مانند تمام آدمهای دنیا از مرگ خود می هراسند و می خواهند با قتل آدمها، قدرت طبیعت در کشتن انسانها را در دست بگیرند. کشتن برای مبارزه با هراس مرگ، تنها راهکار آنهاست. سرنوشت هر دو شخصیت شبیه هم است و در نهایت به دلیل قتل و خونخواری علیه هر دو شورشی به پا می شود و از صحنه قدرت کنار گذاشته می شوند.
واکاوی خطاهای فارسی آموزان عربی زبان در کاربرد تکواژهای فارسی براساس انگاره چهارتکواژ
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی خطاهای فارسی آموزان عربی زبان در کاربرد تکواژهای زبان فارسی است. این پژوهش بر پایه انگاره چهارتکواژ صورت گرفته است و با به کارگیری روش توصیفی- تحلیلی به پیش بینی مشکلات و خطاهای تکواژهای فارسی توسط فارسی آموزان عربی زبان می پردازد. نمونه آماری این پژوهش، 50 فارسی آموز عربی زبان مرکز زبان فارسی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره) بودند که داده ها از 50 برگ نوشته آزمون نگارش نیمسال اول سال تحصیلی 9۸-9۷ گردآوری شده است. تکواژها در انگاره چهارتکواژ به تکواژ محتوایی و تکواژهای نظام مند متقدم و تکواژهای نظام مند متأخر(بیرونی، پیوندی متأخر) دسته بندی می شود. با استخراج وگروه بندی خطاها، مشخص شد که فارسی آموزان عربی زبان در کاربرد تکواژهای نظام مند متأخر (مانند نشانه را) نسبت به تکواژهای نظام مند متقدم (مانند تکواژ جمع)، خطاهای بیشتری مرتکب می شوند و بر آنها دیرتر تسلط پیدا می کنند. هم چنین خطاهای نوشتاری آنها بر اساس سه منشأ درون زبانی، بینازبانی و مبهم مورد بررسی قرار گرفته است. بعد از تحلیل و بررسی خطاها بر اساس منشأ، مشخص شد که بیشتر خطاهای فارسی آموزان عربی زبان درون زبانی است. با مقایسه داده های این پژوهش با پژوهشهای پیشین مشخص شد که الگوی ترتیب یادگیری تکواژها به صورت تکواژ جمع، فعل، حروف اضافه، نشانه را و نشانه اضافه (ی میانجی) است. بنابراین مدرسان آموزش زبان فارسی، تهیه کنندگان برنامه و محتوای درسی و طراحان آزمون، لازم است در آموزش، طراحی متون درسی و آزمونهای تشخیصی و بسندگی برای فارسی آموزان عربی زبان به این موضوع بیشتر توجه کنند.
تحلیل نمایشنامه مانفرد اثر لرد بایرون بر اساس تأثیر پذیری از ادبیات پارسی و شرقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«جورج گوردون لرد بایرون»، شاعر انگلیسی تبار سده نوزدهم، در آثار خود به شدت تحت تأثیر ادبیات فارسی و شرقی قرار گرفته است. حیات این شاعر مقارن با شروع پیدایش «عصر ویکتوریایی»، وسبک «رمانتیسیسم» و آغاز نمود اثرپذیری ادبیات اروپا از ادبیات ایران و زبان پارسی است؛ از اینرو وی به عنوان چهره شاخص و نماد رمانس اروپا و از متأثران ادبیات فارسی شناخته می گردد. در این پژوهش سعی شده است با ابزار کتابخانه ای و اسنادی و تکیه بر شیوه تحلیلی و تطبیقی، سهم نمایشنامه «مانفرد» از میان آثار لرد بایرون در اثرپذیری از ادبیات فارسی روشن گردد. نتیجه آن که، اثر مذکور به شکل چشمگیری از جهت «نمادها»، «مفاهیم»، «خیال انگیزی» و حتی «واژگانی»، تحت تأثیر آثار زبان و ادبیات فارسی و فرهنگ و اساطیر شرقی است که در اثر مطالعات بایرون در ناخودآگاه وی گرد آمده است. همچنین داده های پژوهش نشان می دهند که دو مقوله «آیین زرتشتی» و «عرفان گرایی» در اثرپذیری بایرون از ادبیات فارسی، دارای بیشترین سهم بودند که وی در شخصیت سازی و فضاسازی اثر خود ، از آنها بهره گرفته است.
بررسی و تحلیل روابط ترامتنیت ژراژ ژنت در رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت رویکردی ادبی است که به منتقدان این امکان را می دهد تا به شیوه ای علمی و نظام مند پیوندهای موجود در میان آثار ادبی را بررسی کنند. ژرار ژنت یکی از مهم ترین نظریه پردازان این رویکرد است که در کاربردی کردن آن نقش اساسی دارد. این مقاله با هدف برقراری ارتباط میان نظریه ترامتنیت ژنت و رمان «استانبول، خاطرات و شهر» اثر اورحان پاموک شکل گرفته است و تلاش گردیده بر اساس تقسیم بندی های ترامتنیت ژنت فضای شهری و معماری استانبول در رمان مورد نظر تجزیه و تحلیل گردد. پژوهش انجام گرفته بر مبنای روش پژوهش قیاسی، به استناد داده های گردآوری شده توسط بررسی های اسنادی و تحلیل داده ها بر اساس تطبیق و مقایسه صورت گرفته است. در رمان مذکور اورحان پاموک توانسته است ریشه هایی از آثار هنری و متون ما قبل خود از قبیل متون ادبی و نثر و شعر و نقاشی را به طرق مختلف در متن خود جای داده و ارتباط و مناسبات تنگاتنگی را با نظریه ترامتنیت ژنت ، علی الخصوص در حوزه بینامتنیت و بیش متنیت برقرار سازد.
بررسی تصاویر آپوکالپتیک در شعر خلیل حاوی در پرتو تصاویر آپوکالپتیک کتاب مقدس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
363 - 382
حوزههای تخصصی:
ادبیات آپوکالیپتیک را می توان قسمی ادبیات آرمان گرایانه به شمار آورد که در آن شاعر- نویسنده از وضع اکنونی جامعه خود و گردش امور ناخرسند و ناراضی است و با استمداد از قوه تخیل آفرینشگرانه اش در پی ایجاد جهانی آرمانی، جهانی غیر از جهان اکنونی است. در این نوع از ادبیات، هیمنه اضطراب و فروبستگی ها و نابهنجاری های سیاسی، اجتماعی و دینی و ناتوانی در غلبه برآن، نگاه شاعر- نویسنده را به آینده معطوف می دارد، بدین سان زمان حال منشأ و خاستگاه آگاهی تاریخی او می شود و زمان حال را از منظر آینده مورد داوری و سنجش قرار می دهد. در جستار پیش رو تلاش بر آن است تا ضمن بررسی تصاویر آپوکالپتیکی و مؤلفه های آن در شعر خلیل حاوی به روش تحلیلی- تطبیقی به تطبیق آن تصاویر با تصاویر آپوکالپتیکی کتاب مقدس و نیز به بررسی میزان تأثیرپذیری خلیل حاوی از کتاب مقدس بپردازند. از نتایج برآمده از این پژوهش می توان به این دو نکته اشاره کرد: اولاً خلیل حاوی در تصاویر آپوکالپتیک شعرش کاملاً تحت تأثیر کتاب مقدس است. ثانیاً خلیل حاوی بهشت موعود خود را در این جهان بنا می کند.
زیباشناسی سیمای حضرت فاطمه و حضرت زینب (علیهما السّلام) در شعر احمد وائلی و احمد عزیزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معرّفی و تبیین سیمای حضرت فاطمه و حضرت زینب (علیهما السّلام) به مثابه برجسته ترین زنان تاریخ اسلام، در شعر احمد وائلی و احمد عزیزی، مورد توجّه قرار گرفته است. هردو سراینده بر شخصیّت الگویی این دو بانوی بزرگوار و به تبع آن درباره اصالت نسب خاندان و نیز سجایای ایشان سخن گفته و آنان را به منزله الگوی شایسته معرّفی کرده اند. درکنار این مهم، سخنی استوار درباره منطق گویا و بلاغت بیان همراه با صبر و استقامت حضرت زینب (س) را دست مایه پردازش های شعری خویش کرده اند. این دو شاعر ﺑﺎ ﺑﺎزآﻓﺮﯾﻨﯽ ﺳﯿﻤﺎ و ﻣﻨﺰﻟﺖ حضرت فاطمه و زینب (علیهما السّلام) در ﺟﻬﺎن ﻧﮕﺮی و اﻧﺴﺎنﺷﻨﺎﺳﯽ اﺳﻼم و ﻣﮑﺘﺐ ﺗﺸﯿّﻊ ﮐﻮشیده اند و در عین بهره گیری از تمام توان هنری و شعری خود، زنان معاصر جهان اسلام را نیز به پیروی و الگوپذیری از آن دو حضرت فراخونده اند. پژوهش حاضر بیانگر این است که دو شاعر ضمن برشمردن اوصاف حضرت فاطمه و زینب (علیهما السّلام) ازنظر مضمونی دو تفاوت عمده دارند: شعر وائلی، بیشتر روایتی تاریخی از زندگی اهل بیت (ع) است که عاطفه در آن چندان پررنگ نیست؛ درحالی که شعر احمد عزیزی سرشار از احساس و عاطفه است. هردو شاعر ازنظر کاربست ساختاری و جنبه های هنری، از عناصر علم بیان، معانی و بدیع، همچون تشبیه، استعاره، مجاز، مراعات نظیر، تضاد و اقتباس از آیات قرآن و احادیث، استفهام و موارد فصل و... بهره گرفته اند؛ امّا رویکرد عزیزی در بهره گیری از این عناصر، به نوعی ذهنی گرایی تمایل دارد که به باور نگارندگان در شعر سپهری و پیش تر از او در شعر سبک هندی یا اصفهانی ریشه دارد؛ درحالی که شعر وائلی، بیشتر به سبک شاعران کلاسیک عرب نزدیک است.
بررسی عشق در شعر حسین منزوی و نزار قبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۵۶
291 - 314
حوزههای تخصصی:
عشق، کلیدواژه زندگی آمیخته با احساسات انسان و زمزمه های رمانتیک از یک احساس مثبت است که به قول مولانا طبیب جمله علت های ماست و ژرفنای آن شاه کلید آهنگ شعری اکثر شاعران ما به ویژه نزار و منزوی است. وجود معشوق نیز که سرچشمه اصلی این رابطه عاطفی آمیخته با سودایی است در اشعار نزار قبانی و حسین منزوی مانند دیگر شاعران موج می زند. اما در شعر منزوی هنوز آن چهارچوب اصلی عاشقانه های شعر کلاسیک را بیش تر از شعر نزار قبانی در خود حفظ کرده است. درباره شعر و اندیشه های منزوی نظرات متعددی وجود دارد. با این وجود، در شعر او هنوز جایگاه عشق و عاشقانه ها با شعر دوره سبک هندی فاصله چندانی نگرفته است. اما شعر نزار ، اگر با مضامین عاشقانه دوره های قبل مقایسه گردد، فاصله زمانی و فرهنگ غالب بر ذهن او با توجه به ارتباطات گسترده ای که با دنیای معاصر غرب دارد؛ تحوّل در شعر او، بر حسب جایگاه وی و اختلاف افکار حاکم بر جامعه با دنیای بیرون، بیش تر از منزوی حس می شود.
مقایسه شیوه شاعران سبک اصفهانی و سبک هندی در میزان رویکرد به شعر سبک عراقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از شگردهای مطرح در گستره سبک شناسی، مقایسه آثار ادبی مشابه با هم در دوره های گوناگون تاریخی است که نتیجه این شباهت ها و تفاوت ها، رمز و راز برتری شاعری بر دیگری و نیز میزان تأثیرگذاری های زبانی و تاریخی و فرهنگی بر متن ادبی، نشان خواهد داد. با نگاهی گذرا به اشعار سبک هندی و اصفهانی، به وضوح می توان گرایش فزاینده سرایندگان آن ها را در به کارگیریِ شگردها و فنون شاعری نسبت به پیشینیان دریافت. فنون و ابزاری که در جنبه های مختلف (فرمی و محتوایی) سبب فاصله گیری گفتار سراینده بر روی زنجیره زبان، از هنجار و زبان معیار و نزدیکی آن به زبان ادب و شعر می شود. در این راستا، تعیین سبک یک شاعر نیز، تشخیص و شناسایی همین ابزارها و شگردها در بسامد است که از شاعری به شاعر دیگر متفاوت هست و این چنین است که سبک های فردی به وجود می آید . بر این اساس، باید گفت که تفاوت اصلی شیوه شاعران سبک اصفهانی و هندی در میزان رویکرد شاعران این روزگاران به شعر شاعران و مضمون های مرسوم ادبی ( motiv ) در سبک عراقی رایج در ایران است. بیدل به عنوان سرآمد سبک هندی می کوشد که تحت تأثیر سبک اصفهانی نباشد (نظریه اضطراب تأثیر)؛ به گونه ای که این رویکرد در برابر شاعران سبک عراقی با شدّت کمتر و در برابر امثالِ صائب با شدّت بیشتر، صورت گرفته است.
بررسی تطبیقی اساطیر پهلوانی در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
173 - 195
حوزههای تخصصی:
پهلوانان اساطیری انسان واره هایی هستند که با ماجراهای خویش و شیوه زیستن خود، از هنجارهای مرسوم در جامعه فراتر می روند و به تجلی گاه ارزش های آن جامعه تبدیل می شوند. یکی از موضوعات برجسته و متفاوت در اشعار کهن، اسطوره است که در شعر معاصر فارسی به نحو دیگری نمود پیدا کرده است. این تحقیق با روش توصیفی، ﺗﺤﻠیﻞ ﺷﻮاﻫﺪ درون ﻣﺘﻨی و روش کﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای به بررسی تطبیقی اساطیر پهلوانی، در اشعار نیما یوشیج و احمد شاملو می پردازد. نتایج بدست آمده بیانگر آن است که اسطوره های پهلوانی در اشعار شاملو پررنگ تر از نیما جلوه کرده و شاملو در شیوه کاربرد اسطوره های پهلوانی، به مفهوم انسان گرایی نظر داشته است. اسطوره های پهلوانی در اشعار آن ها نه تنها به قدرت شاعران کهن نیست، بلکه از نظر سبک و روش اسطوره پردازی نیز متفاوت می باشد؛ این تفاوت ها نیز ناشی از سبک خاص شاعری در دوره معاصر می باشد که اسطوره های پهلوانی و نحوه کاربرد آنان را تحت تأثیر خود قرار داده است. نقطه اشتراک اشعار آن ها کاربرد اسطوره های یونانی است.
بررسی تطبیقی عدم از دیدگاه مولوی در مثنوی و متون بودایی (پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«عدم» یکی از موضوعات پیچیده فلسفی و عرفانی است که معنای آن می تواند به یکی از مسائل مهم هستی شناسی یعنی آغاز و انجام جهان پاسخ دهد. بازتاب معانی عدم در عرفان اسلامی و آیین بودایی قابل تأمل است. مولانا در مقام یکی از عرفای بزرگ اسلامی، با بهره گیری از گستره دانش خویش در زمینه متون حِکمی و عرفانی و خلاقیت های شاعرانه ، واژه عدم را در معانی بسیاری به کار برده است. در متون بودایی پراجنیاپارمیتا و مادیامیکاکاریکا که از متون مهم تعلیمی آیین بودا به شمار می روند، عدم و معنای آن، یکی از موضوعات اصلی و محوری است. در این پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی، تلاش شده است ضمن معرفی دو متن مهم بودایی، دیدگاه مولانا درباره عدم در مثنوی با معانی آن در این دو متن بررسی و تطبیق شود. نتیجه نشان می دهد عدم خواندن ماهیت پدیده های جهان هستی بدون هیچ تفاوتی در مثنوی و متون بودایی آمده است؛ اما تلقی عدم از آغاز و انجام پدیده ها، حق یا حقیقت مطلق و غایت فنای سالک معانی دیگری است که با اختلاف و تفاوت در متون مورد نظر آمده است. ریشه این تفاوت ها را می توان در نوع معرفت و هستی شناسی اسلام و آیین بودایی یافت. در عرفان اسلامی حق تعالی، پدیدآورنده هستی و غایت فنای سالک است؛ در حالی که در متون بودایی جهان از عدم آمده و به عدم می رود و غایت سالک، رهایی از رنج و رسیدن به نیروانا است.
نقد و بررسی رابطه معماری و تأمین اجتماعی در شاهنامه فردوسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال چهارم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۴
62 - 86
حوزههای تخصصی:
رفاه و تأمین اجتماعی به عنوان یکی از مشخصه های جوامع متمدن و پیشرفته، مؤلفه ای است که امروزه در سیاست های کلان کشورهای جهان، جایگاه ارزنده ای دارد. روی کردی که در نظام های گذشته کم تر بروز و خودنمایی داشته است. به گواه مورّخان و محقّقان و با توجه به متن شاهنامه به عنوان یکی از اصیل ترین متونی که ما را از اوضاع ایران قبل از اسلام آگاه می کند، پرداختن به مقوله رفاه و تأمین اجتماعی در صدر سیاست های کلان پادشاهان ایرانی قبل از اسلام از دورهکیانیان تا ساسانیان بوده است. یکی از مهم ترین ابزارهای تأمین رفاه اجتماعی، بهبود شرایط صنعتی کشور است که به آبادانی و توسعه کشور و بهبود معیشت مردم می آن جامد. امری که علی رغم پر هزینه بودن به دلیل توجه پادشاهان به آسایش و رفاه مردم و تعمیم برخوداری و تأمین اجتماعی، بدان اهتمام شده است. از این رو این پژوهش با تکیه بر شاهنامه فردوسی به عنوان متنی تاریخی ادبی به بررسی مصادیق صنعت و کاربرد انواع و گونه های آن در این اثر به منظور دست یابی به رفاه و تأمین اجتماعی پرداخته است. نتیجه نشان می دهد که پرداختن به امر صنعت که از سنگین ترین و پرهزینه ترین برنامه های کشوری است، همواره درشاهنامه فردوسی از طرف پادشاهان برای ارائه خدمات اجتماعی به عنوان ارکان رفاه و تأمین اجتماعی مورد توجه واقع شده است. روش به کار رفته در این پژوهش روش توصیفی تحلیلی با تکیه بر پژوهش میان رشته ای است.
بررسی هنجارگریزی در شعر "دماوندیه" اثر ملک الشعرای بهار بر اساس الگوی زبان شناختی لیچ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۴
231 - 255
حوزههای تخصصی:
هنجارافزایی و هنجارگریزی دو بخش عمده از برجسته سازی ادبی به شمار می آیند که بهره گیری از آن ها می تواند نقطه عطفی در زبان شعر یک شاعر محسوب گردد. در این راستا، بر آن ایم تا در پژوهشی توصیفی- تحلیلی به بررسی ابزارهای شعرآفرینی، بالأخص از نوع هنجارگریزی آن در یکی از اشعار شاعر برجسته ایرانی، ملک الشعرای بهار ، بپردازیم. برای این منظور، پس از گریزی کوتاه به الگوی هنجارگریزی زبانی که از سوی زبان شناسان صورت گرا، به ویژه جفری لیچ مطرح شد، شعر «دماوندیه» از نقطه نظر این الگو تحلیل گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که بهار در سروده خود از تمامی گونه های هنجارگریزی، کم و بیش بهره برده است که در این میان، به ترتیب بسامد وقوع هنجارگریزی معنایی و زمانی از سایر انواع آن بیش تر می باشد و این امر می تواند از یک سو، ناشی از جو سیاسی حاکم در دوره حیات این شاعر و خاموشی و بی تفاوتی مردم نسبت به سرنوشت خویش و از سوی دیگر، مطالعه عمیق و توجه این شاعر به آثار شعرای پیشین و پای بندی به سنت های گذشه باشد.