فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۸۱ تا ۲٬۰۰۰ مورد از کل ۳٬۶۹۷ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
145 - 162
حوزههای تخصصی:
ناتورالیسم به نوعی دنباله مکتب رئالیسم محسوب می شود و به دلیل نزدیکی بسیار این دو مکتب، تشخیص آثار رئالیستی از ناتورالیستی دشوار می گردد. یکی از مشکلات نقد داستان های چوبک ، به ویژه رمان «سنگ صبور» همین است. برخی آن را اثری رئالیستی و برخی ناتورالیستی می دانند. ادبیات معاصر عربی هم از قاعده تجلی چندین مکتب ادبی در بطن رمان های اش مستثنی نبوده است؛ «زقاق المدق» نجیب محفوظ نیز داستانی رئالیستی است که ردپایی از ناتورالیسم در خود دارد. ما در این مقاله تلاش کردیم ضمن معرفی دو رمان «سنگ صبور» و «زقاق المدق» به تطبیق آن دو با هم پرداخته و نشانه های مکتب ناتورالیسم را در آن دو بیابیم.
رویکرد استعمارستیزی در اشعار حافظ ابراهیم و میرزاده عشقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
35 - 53
حوزههای تخصصی:
رقابت دولت استعمارگر بریتانیا با آغاز قرن نوزدهم در ایران و اواخر آن در مصر آغاز شد. این رویداد که با هدف غارت ثروت ملی دو کشور بود، بازتابی وسیع در ادبیات داشت. در این پژوهش دیدگاه های میرزاده عشقی و حافظ ابراهیم در باب استعمارستیزی به صورت مقایسه ای مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به اینکه هر دو شاعر در دوره زمانی تقریباً هم سانی می زیسته اند، اشتراکات زیادی میان افکار آن ها دیده می شود. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی و بر پایه مکتب آمریکایی، اشعار این دو شاعر را مورد تحلیل قرار داده و به این نتیجه رسیده است که مبارزه با استعمار در اشعار هر دو شاعر، در قالب محورهایی هم چون وطن دوستی، هجو بیگانگان و آگاهی دادن به مردم مطرح شده است. افزون بر این اشعار ضداستعماری دو شاعر در عین شباهت در مضامین، از جهت سبکی دارای برخی تفاوت ها است.
بررسی تطبیقی عنصر حادثه در رمان «بین القصرین» نجیب محفوظ و «سووشون» سیمین دانشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنصر حادثه، یکی از عناصر ساختاری قصّه، داستان و رمان است که در پیشبرد سیر داستان و شکل دهی پیرنگ آن از اهمّیّت بسزایی برخوردار است، به طوری که استفادة صحیح و به هنگام از آن، سبب می شود تا مخاطب با اشتیاق فراوان داستان را پیگیری کند. از این میان، رمان بین القصرین به عنوان یک داستان اجتماعی و سرشار از حوادث گوناگون از جمله مهم ترین رمان های نجیب محفوظ - برنده جایزه نوبل ادبیّات در سال 1998 م. محسوب می شود. در مقابل، در رمان سووشون اثر سیمین دانشور، نیز با تکیه بر ابعاد تاریخی - اجتماعی، حوادث از نقشی تأثیر گذار در روند سیر داستان برخوردارند. در این پژوهش با تکیه بر روش توصیفی - تطبیقی، سعی بر آن است تا عنصر حادثه در دو رمان مذکور مورد بررسی قرار گیرد و جایگاه آن در شهرت و ماندگاری این دو اثر نشان داده شود. نتیجة جستار حاضر، حاکی از آن است که در رمان بین القصرین، دو کنش اصلیِ استعمار انگلیس در کنار دیدگاه های سنّتی پدر خانواده، عامل پیش برندة حوادث داستان است، امّا در رمان سووشون، حضور نیروهای اشغالگر انگلیس، مهم ترین عامل و کنش پیش برندة حوادث داستان محسوب می شود. به طور کلّی، در هر دو رمان، باوجود حجم بالای حوادث، به واسطة پردازش مناسب روابط علّی - معلولی میان رویداد ها و باورپذیر بودن آن ها، خواننده تا پایان داستان آن را همراهی می کند.
تأثیر رمزیّة الشّعر الفارسی وأنماطه الشّکلیّة فی شعر ""حسین مجیب المصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ نسبة الأدب الفارسی إلی الأدب العربی نسبة الأمثال إلی الأمثال. غیر أنّ الأثر الفارسی فی الشّعر العربی ضئیل وزهید، إذا قسناه بالأثر العربی فی الشّعر الفارسی وتأثّر الشّاعر، مجیب المصری بالفرس، یتجلّی فی أکثر من مظهر وأوّل ما یذکر من ذلک مظهران: أحدهما الرّمزیة والثانی استنهاج سبیل شعراء الفرس فی مذهبهم الأدبی.
إنّ هذا المقال یستعرض قطعة موجزة من تیّارات التّفاعل الثّقافی بین الأدب العربی والفارسی لدی الشّعر الفارسی وشعر مجیب المصری کعمید الأدب، مؤکّداً علی قضیة التأثیر والتأثّر فی ضوء العلاقات الثّقافیة.
وقد رأینا بعض مظاهر التأثیر الفارسیّ فی شعر مجیب المصری وهو تأثیر لا یکاد یجتاز الحدود الشّکلیة إلی التّغییر الجوهری. والمصریّ ینحو منحی شعراء الفُرس فی شعرهم الرّمزی ولکن للتّعبیر عن خطورات باله وخوالج نفسه ومن مظاهر تأثّره بهم وصفه للشَّعر وتشبیه المحبوب بالسّرو وشاعرنا فی کثیر من الأحیان یأخذ الفحوی من شعراء الفرس اضطراراً لا اختیاراً، دون أن یفطن إلی ما صنع.
تجلیات المفارقة التصویریة بین معروف الرصافی و مهدی أخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعدّ المفارقة تعبیراً لغویاً، تسمح للکاتب بالدخول إلى عالم النص الأدبی، وتؤدی مجموعة کبیرة من الوظائف التی تختلف مستویاتها من نصّ إلى آخر. ممّا جعلها آلة فعالة ومفتاحاً جوهریاً من مفاتیح النصّ، إذ لا یمکن إدراک طبیعة النصّ الأدبی ودلالاتها من دون فهم مصطلح المفارقة واستیعاب ردودها. و ذلک لأنّ المفارقة التصویریّة، تقوم على إبراز التناقض بین طرفیها؛ هذا التناقض الذی قد یمتدّ لیشتمل على القصیدة بِرُمَّتها وتنقسم إلى قسمین رئیسیین یصعب الفصل بینهما؛ المفارقة اللفظیّة و مفارقة الموقف الّتی من عناصرها البارزة، التضاد بین المظهر والمخبر. لقد کانا مهدی أخوان ثالث ومعروف الرصافی أصواتاً منفردة فی تاریخ الشعر الفارسی و العربی، وقارئ شعرهما یقدر علی أن یتلمس هذا التفرّد عن کلّ الأصوات الشعریة التی سبقته أو عاصرته أو جاءت بعده. تعدّدت أشکال المفارقة فی شعر أخوان و رصافی کما تعددت أغراضها، فقد تقوم هذه المفارقة علی استثمار ألفاظ اللغة وأصواتها و دلالاتها، وقد تکون بناءً فکریاً قائماً علی تحریک اللغة علی المستویین الدلالی والترکیبی، ویوجهانها نحو تجربتهما الشعریة و من خلالها استطاعا أن یمسکا بوعی قرّائهم لیوجهه کیف یشاء، فهو اسیر حرکة لغة الشاعر. المفارقة التصویریة تعتبر مقوّماَ من المقوّمات الشعریة فی الأدبین العربی والفارسی؛ الّتی وظّفها معروف الرصافی مهدی أخوان ثالث کعنصر فنّی لإبراز أفکارهما وعواطفهما، ووصفا خلالها، المجتمع الشعبی والکبت السیاسی والاستعمار فی عهدین البهلوی والعثمانی؛ هذه الآلیة الشعریة لدیهما تؤدی إلی الصحوة الشعبیة، وادهاش القارئ وتحفیزه علی تأمل النصّ و اعمال الفکر و الحواس للوصول إلی مرامی المنشئ. هذه الدراسة تبین مواضع المفارقة التصویریة عبر تحلیل شعر الرصافی وأخوان ثالث؛ والمنهج الّذی اعتمدنا علیه فی هذا المقال هو المنهج الوصفیّ التحلیلیّ.
ایستاده بر مرز: ادبیات تطبیقی در ترکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد تا پیدایش و پیشرفت ادبیات تطبیقی در کشور ترکیه را بررسی کند. در بخش اول مقاله چگونگی پیوند خوردنِ فرهنگ مقایسه در ادبیات کلاسیک ترکی با جغرافیای جهان اسلام/ اسلامی شده، مخصوصاً عربی و فارسی بیان شده است. در بخش دوم مقاله تعریفی از اینکه چگونه فرهنگ مقایسه در ادبیات معاصر ترکیه در ارتباط با فرهنگ های رومی یونانی، فرانسوی، آلمانی و اخیراً انگلیسی به دست داده شده است. همچنین مشکلات و شکاف های ناشی از این دوگانگی زمانی و مکانی در عرصه ادبیات تطبیقی ترکیه بررسی شده است. مقاله با ارائه هویتی دورگه ای رومرزی برای ادبیات تطبیقی در ترکیه، در دو بُعد زمانی و مکانی، و نیز با ارائه کتاب شناسی پژوهش های نظری در دو حیطه تألیف و ترجمه، به کار خود پایان می دهد.
بررسی تأثیر زبان لویی فردینان سلین در سفر به انتهای شب بر مدیر مدرسه جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال آل احمد، با تکیه بر زبان عامیانه، پویایی منحصربهفردی به نگارش خود بخشیدهاست. این شاخصه، در مدیر مدرسه به اوج رسیده و قلم نویسنده، هنگام معرفی شخصیتهای جامعه، متعهدانه در گرو اصطلاحات آن قش ر ق رار میگیرد. مدیر مدرسه بعنوان یک سند ادبی ماندگار، روایتگر جامعه بوده و با پایبندی به زبان جاری، جزئیات داست ان را، ب اورپذی رت ر مینماید. هر اثر ادبی غنی نیز، منحصر به مجموعهای محدود از نکات ادبی است و در جریان رویکردی تطبیقی، زوایای عمیقتری از آن واکاوی می شود. مدیر مدرسه آل احمد نیز میتواند به همین منظور در تطبیق با سفر به انتهای شب سلین قرار گیرد.این دو اثر را می توان از جنبه های محتوا، شیوه بیان و جهان بینی نویسنده مورد مقایسه و بررسی قرارداد، اما شباهت بارز، تعهد نویسندگان آنها به زبان عامیانه و تسرّی دادن این زبان به قالب نوشتار می باشد. قلم سلین، نکته ایست که توجه آل احمد را در سفر به انتهای شب به خود جلب کرده و او را وادار می نماید که اظهار کند مدیر مدرسه را با تأثیرپذیری از این رمان به نگارش درآورده است. آنچه که این پژوهش به آن می پردازد، چگونگی اثر پذیری قلم آل احمد از سلین بویژه در بکار گیری زبان عامیانه برای نگارش می باشد.
مقاله به زبان فرانسه: جایگاه زبان در دو نمایش نامه آخر بازی ساموئل بکت و افرا یا روز می گذرد بهرام بیضایی(Le statut du langage dans Fin de partie de Samuel Beckett et Afra ou Le jour passe de Bahram Beyzaï)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تئاتر نمایش داستانی تخیلی به واسطه ی ژست و کلام است و دارای دو زبان کلامی و غیر کلامی یا صحنه ای است. هدف مطالعه ی حاضر بررسی زبان در دو نمایشنامه از دو فرهنگ متفاوت است : «آخر بازی» بکت و «افرا یا روز می گذرد» نوشته ی بهرام بیضایی. نمایش اول را نمونه ی تئاتر نو یا پوچی می دانند که نویسندگان آنها قصد داشته اند عناصر سنتی تئاتر غرب را به چالش کشیده و طرد کنند. ما بر این باوریم که نمایشنامه ی بیضایی نیز به نوعی، نمایشی مدرن است و از این نقطه نظر، با نمایشنامه بکت شباهتهایی دارد، لیکن روی بنیان های فرهنگی سنتی ایرانی تکیه دارد و گذشته ی خود را نفی نمی کند. مطالعه ی حاضر با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد سبک شناسی در حوزه ادبیات تطبیقی سعی دارد با تکیه بر وجه کلامی تئاتر، شباهت ها و تفاوت های این دو نمایش را بررسی کند.
کتاب شناسی مقاله های فارسی ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این کتاب شناسی که بخشی از طرح جامع «کتاب شناسی ادبیات تطبیقی در ایران» است، با هدف ارائه سیاهه ای از تحقیقات انجام یافته در این زمینه جهت استفاده متخصصان، استادان، پژوهشگران و دانشجویان این رشته و به منظور هدایت این تحقیقات به مسیر صحیح و ممانعت از اتلاف وقت ناشی از پژوهش های موازی و تکراری تهیه شده است. در این کتاب شناسی کوشیده ایم اطلاعات کلیه مقالات نشریات فارسی را از سال 1310 تا ابتدای سال 1393 جمع آوری کنیم. بدون شک، این کتاب شناسی به معنی تأیید صحت علمی این مقالات در چارچوب نظریه های علمی و روش های تحقیق در ادبیات تطبیقی نیست. همه می دانیم که ادبیات تطبیقی در ایران در معرض انواع بدفهمی ها بوده است و صاحب نظران مقالات متعددی در مورد این آسیب ها نگاشته اند؛ ازاین رو، این کتاب شناسی در به نقد کشیدن مقالاتی که در طول هشت دهه در ایران نگاشته شده و در طبقه بندی کلی ادبیات تطبیقی جای گرفته است، کمک بسزایی می کند. در این کتاب شناسی به اطلاعات مقالات موجود در مجموعه مقالات کتاب ها، سمینارها، سخنرانی ها، نشست ها و مانند آنها، که فردی مسئولیت گردآوری آنها را بر عهده داشته نیز توجه شده است. برای سهولت بازیابی مقالات، اطلاعات این کتاب شناسی بر اساس نام نویسنده مقاله الفبایی شده است
بررسی تطبیقی کاربرد صفت های هنری در ایلیاد و ادیسه هومر و شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ویژگی های سبکیِ مشترک در ایلیاد و ادیسه هومر و شاهنامه فردوسی کاربرد صفت های هنری است. صفت های هنری، با ارائه جزئیاتی از شخصیت ها و اشیا و مکان های داستان، ساختار توصیفی قدرتمندی را، به منظور شخصیت پردازی و تصویرسازی، به وجود می آورند. همچنین، این صفت ها، همراه با نام افراد، فرمولی را شکل می دهند که این فرمول بخشی از یک بیت را پُر می کند و نقش مهمی در وزن شعر ایفا می نماید. از این رو، می توان گفت که صفت های هنری به شاعر در توصیف و روایت و موسیقی شعر و به خواننده یا شنونده در درک بهتر و دقیق تر داستان یاری می رسانند. در پژوهش پیش رو، تلاش شده، با تعریف صفت های هنری و ذکر انواع آن، تأثیر کاربرد این صفت ها در شخصیت پردازی و تصویرسازی و وزنِ ایلیاد و ادیسه و شاهنامه نشان داده شود.
بررسی تطبیقی مفهوم فلسفی زمان در ادبیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳۱
41 - 57
حوزههای تخصصی:
مفهوم "زمان" بدون درنظرگرفتن معنای فلسفی آن به شکلی که هایدگر ، سارتر ، شوپنهاور ، ویتگنشتاین و عده ای دیگر به آن نگریسته اند، شاید زیاد پرمایه و معنی دار نباشد اما معنای زمان بدون قراردادن در چارچوب فلسفی، می تواند به تنهایی نیز معنای عمیق و دل انگیزی داشته باشد. آیا امکان وجود زندگی بدون آنچه که ما را محدوده زمانی می نامیم وجود دارد؟ آیا اگر چارچوب های زمانی حال آینده و گذشته را کنار بگذاریم و یا اگر این ها را در ادبیات به هم بیامیزیم، به مرزها و مفاهیم جدیدی در نقد ادبیات و پی بردن به مشکل انسانی در تلاش برای فرار از مفهوم زمان خواهیم رسید؟ این مقاله در تلاش است که نظرات چند تن از نمایشنامه نویسان، شاعران و رمان نویسان مختلف غربی و ایرانی را در مورد اهمیت زمان بدون در نظر گرفتن مفهوم فلسفی (تسلسل در بحث) بررسی کند.
بررسی تطبیقی دو اثر از اکبر رادی و کسافر کروتس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال هشتم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳۲
7 - 33
حوزههای تخصصی:
تئاتر هویت (بومی) یکی از گونه های درام است که در ایران با نام رادی رقم می خورد و در آلمان به شکل مدرن آن در سده بیستم پیشگامانی چون هوروات ، ماری لوئیزه فلایسر ، فاسبیندر و کروتس را در پیشینه خود دارد. این تئاتر به شکل امروزی آن انتقادی – اجتماعی است و درباره مردم و برای مردم بوده و به زندگی قشر فرودست، کارگر و کشاورز تعلق دارد که در روستاها و یا حاشیه شهرها زندگی می کنند و واقعیت زندگی آنان را با زشتی ها و زیبایی هایش به تصویر می کشد. این مقاله به بررسی همین واقعیت با مقایسه دو تئاتر بومی «مرگ در پاییز» اثر نمایشنامه نویس ایرانی اکبر رادی و «اتریش علیا» اثر فرانتس کسافر کروتس آلمانی می پردازد. هر دو نویسنده این ژانر را برگزیدند تا واقعیت زندگی این قشر از مردم جامعه خویش را برای مخاطب ملموس تر نمایند.