فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۲۱ تا ۱٬۷۴۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
مسأله ای که پژوهش حاضر بدان می پردازد، تأثیر مبانی زیبایی شناسی بر چگونگی کارکرد عوامل انسجام در شعر است؛ در الگوی انسجام متنی هالیدی و حسن، ارجاع، جایگزینی، حذف، عوامل ربطی و انسجام واژگانی ابزارهای انسجام و دریافت پیام از متن برشمرده شده است. حال در پژوهش حاضر، این پرسش ها مطرح است که در شعر و کارکرد ادبی زبان چه عواملی می تواند سبب انسجام و در یافت پیام شود؟ و در شعرهایی که فاقد انسجام به نظر می آیند، دریافت پیام از متن چگونه صورت می گیرد؟ همچنین به این پرسش اساسی می پردازیم که مبانی زیبایی شناسی چه تأثیری بر کارکرد عوامل انسجام در شعر دارند؟
به منظور پاسخ به پرسش های فوق، شعر «کتیبه» از اخوان ثالث و «خوابی در هیاهو» از سهراب سپهری از نظر کارکرد عوامل انسجام مورد بررسی قرار گرفته است؛ کارکرد قوی عوامل انسجام در «کتیبه» و ضعف یا فقدان آن ها در «خوابی در هیاهو» نشان داده شده و این نتیجه به دست آمده که شعر اخوان با اصول زیبایی شناسی کلاسیک که هنر را عبارت از هماهنگی، تناسب و اعتدال می داند، هم سو است و در پرتو این نگرش به انسجامی نیرومند دست یافته اما شعر «خوابی در هیاهو»ی سپهری و اشعاری مانند آن در مجموعه های «زندگی خوابها» و «آوار آفتاب» با اصول زیبایی شناسی مدرن و هنر سوررئالیستی هم جهت است.
بررسی ساختارگرایانة باب شیر و گاو کلیله و دمنه بر اساس الگوی کلود برمون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ساختارگرایان که بیش از هر چیز به قوانین کلّی حاکم بر ساختارها می پردازند، در برخورد با روایت، به جای توجّه به زبان موجود در متنی خاص، دغدغة قیاس های زبان شناختی دارند و در نتیجه، برای بررسی طرح هر داستان به دنبال انطباق ساختار یک روایت و نحو یک جمله هستند، تا از این طریق بتوانند به الگویی کلّی برای همة داستان ها دست یابند. در همین راستا، بسیاری از روایت شناسان ساختارگرا، از جمله کلود برمون، سعی کرده اند تا این الگوی ساختاری را به گونه ای گسترش دهند که امکان بررسی آن در هر نوع داستان فراهم شود. در مقالة حاضر، پس از مروری کوتاه بر نظریّه های روایت، به الگوی برمون که بر پایة چگونگی روابط میان کوچکترین واحدهای روایی استوار است و انطباق آن با طرح داستان شیر و گاو کلیله و دمنه پرداخته می شود تا علاوه بر بررسی طرح این داستان و ویژگی های آن بر اساس دیدگاهی جدید، قابلیّت های انطباق پذیری این الگو نیز در چنین داستان هایی مشخّص شود.
مشخصه های ادبیات گوتیک در ملکوت بهرام صادقی
حوزههای تخصصی:
گوتیک نام یک ژانر ادبی است که در دهه 1760 تا 1820 به وجود آمد و هنوز هم به اشکال گوناگون دیده می شود. اصطلاح ""گوتیک""، در اصل، مربوط به معماری است اما رمان گوتیک یک تغییر عمده در ذوق و گرایش های روحی عصر را نشان می دهد. در داستان هاى گوتیک نویسنده ذهن شما را با رمز و راز، دهشت و حیرتِ آمیخته به اضطراب مشغول می کند و از فضایى تخیلى و مالیخولیایى برخوردار می کند که به لحاظ ساختارى قابلیت آن را دارند که در پى یک گسست، تبدیل به داستان هاى ژانر جنایى - پلیسى شوند. در داستان های گوتیک ایرانی آنچه باعث ایجاد ترس و وحشت می شود، بیشتر فضاسازی داستانی و توصیفات نویسنده از وقایع است. از داستان های مهم ایرانی ملکوت از بهرام صادقی با بسیاری از ویژگی های گوتیک همخوانی دارد و مواردی همچون زمان کشی، حوادث خارق العاده مثل جن، پیشگویی و سخن گفتن از آینده، پوچ گرایی و درگیری ذهنی بین دنیای درون و بیرون، واقع انگاری حوادث غیرواقعی، دگرگونه نمایی، شخصیت های شرور و ... به خوبی در آن تجلی یافته است.
رده بندی و آسیب شناسی پژوهش های سبک شناسی فارسی و راه حل های پیشنهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
محور اصلی مقاله حاضر رده بندی پژوهش های انجام شده در حوزه سبک شناسی فارسی و شناخت آسیب های این مطالعات است؛ با هدف شناسایی شاخه های مربوط به هریک از مطالعات و پژوهش های انجام گرفته در سبک شناسی فارسی، بررسی کاستی های موجود در این حوزه، و پیرو آن، ارائه راه حل هایی برای خروج از وضعیت رکودی که سبک شناسی فارسی دچار آن است. بدین منظور، ابتدا مطالعات و پژوهش های مربوط به سبک شناسی در دو شاخه سبک شناسی تاریخی و صورتگرا دسته بندی شده است، سپس غلبه ذهنیت تاریخی، فقدان پشتوانه نظری و استفاده نکردن از دانش زبان شناسی در مطالعات سبک شناسانه، بریده بودن ارتباط متن از بافت موقعیتی اش، بی توجهی به نقش یا کارکرد ویژگی های سبکی در درک و دریافت عمیق تر و بهتر متن و منفرد و سرگردان بودن پژوهش ها به عنوان آسیب های سبک شناسی فارسی تشخیص داده شده است. در پایان، توجه پژوهشگران به کارآمدی دانش سبک شناسی، شناخت و به کارگیری شاخه های جدید سبک شناسی و بازیابی ابزارهای مناسب جهت تجزیه و تحلیل متون فارسی، آشنایی با مهم ترین رویکردهای سبک شناسی، صورتگرایی، نقش گرایی، زنانه، انتقادی، شناختی و تاریخی، و در اولویت قرار دادن سبک شناسی گونه ها را به عنوان راه حل های پیشنهادی ارائه شده است.
تحلیلی انتقادی از مسألة جنسیت و زنانگی در تفکّر ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در میان منابع تصوف، آثار ابن عربی حاکی از نگاهی متعالی و مثبت به مسئلة زنانگی است. این مقاله بر آن است تا نشان دهد در پس نگاه استعلایی او به زن، تقابل های دوگانه ای که از نظرگاه هلن سیکسو، مبنای برخوردهای متفاوت با زن و مرد قرار گرفته و در نهایت به شکل گیری نگاهی مردسالار می انجامد، خودنمایی می کند. در بخش نخست مقاله، مبانی هستی شناسانه ای که بر نحوه برخورد ابن عربی با مسئله زنانگی مؤثّرند مطرح شده و در بخش های بعدی، نظرگاه های منفی و مثبت او به زن که نمایانگر تفکر او درباره مشخّصه های جنسیتی است مورد تحلیل قرار می گیرد. در خلال چنین تحلیلی، دگردیسی عناصر مردسالارانه به مفاهیم متافیزیکی در تفکر ابن عربی نشان داده می شود.
سه نکته از دستور تاریخی در شاهنامه و متون پهلوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانشی روان شناختی از داستان ""اسماعیل شجاع"" هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی برپایة دیدگاه های روان شناسانی نظیر فروید و یونگ بنیان نهاده شده است، اما لزوماً به نظریات این دو تن محدود نمی شود. آنچه در این رویکرد حائز اهمیت است، تسلط منتقد بر نظریه های روان شناختی و استفادة مناسب از آنها برای بازخوانی متن و عرضة معنای جدیدی از آن است. «اسماعیل شجاع» عنوان داستان کوتاهی است از هوشنگ مرادی کرمانی. موضوع اصلی داستان جزو مباحث مرکز توجه در علم روان شناسی است: فوبیا یا ترس شدید در دوران کودکی. نگارنده کوشش کرده است با توجه به نظریه های روان شناختی رایج در زمینة بیماری فوبی متن داستان را بازخوانی کند: نخست، بیماری فوبی تعریف و نشانه های آن بیان شده است. سپس دربارة انواع آن، علت های ابتلا به این بیماری و راه های درمان آن سخن رفته است. سرانجام، این موارد به تفکیک در داستان بررسی شده اند. در پایان مقاله، نویسنده با بیان دلایلی، بخش هایی از این داستان را برای درمان کودکان مبتلا به فوبی، در ضمن فرآیند قصه درمانی، مناسب تلقی کرده است.
ابزارهای آفریننده انسجام متنی و پیوستارهای بلاغی در ویس و رامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخی از نظریه های زبانشناسی امکانات مفیدی را برای تحلیلِ متون ادبی پیش می نهند. یکی از این نظریه ها، نظریه هلیدی و حسن است. در این نظریه ارتباط معنایی، لفظی، نحوی یا منطقی جمله های یک متن «انسجام» نامیده شده است. از این دیدگاه، انسجام در زبان معیار عواملی دارد که عبارتند از: دستوری، واژگانی، پیوندی. و هر کدام از این عوامل دربردارنده ی عوامل جزئی تر هستند. هدف این مقاله بررسی هر یک از این عوامل انسجام در مثنوی ویس و رامین فخرالدین اسعد گرگانی است و در انتها، نتیجه نشان می دهد که در میان گونه های متنوع انسجام، انسجام واژگانی بخصوص تکرار و تضاد، و انسجام پیوندی بویژه ارتباط اضافی، بیشترین تأثیر را در پیوستگی و یکپارچگیِ بیت های ویس و رامین به خود اختصاص داده است. از سوی دیگر سایر عوامل انسجامی در سخن فخرالدین به طور محسوس، برجستگی دارد که می توان این موارد را همراه با کوتاهی جمله های ویس و رامین از دلایل سادگی و فهم پذیری شعر فخرالدین دانست. روش پژوهش توصیفی است و نتایج با استفاده از تحلیل بیت ها، به شیوه کتابخانه ای و سندکاوی بررسی شده اند و هر کدام از عوامل انسجام با ذکر نمونه بیت و بسامد تکرار، مورد بررسی قرار می گیرد.
تحلیل نشانه شناختی ساخت روایی رمان «دمٌ لفَطیِر صَهیُون» اثر نجیب کیلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
آمیختگی داستان و گفتمانِ روایی در روایت های پسامدرنیستی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به یکی از انواع و اقسام شگردها و تمهیداتی پرداخته می شود که در داستان های کوتاه و رمان های پسامدرنیستی متجلی می شود؛ یعنی آمیختگیِ بین داستان و گفتمان یا سخن روایی. بنا بر تعریف روایت شناسانِ ساختارگرا، «داستان» عبارت است توالی و پی آیندیِ رخ دادها در نظمی زمانی که شخصیت ها یا موجوداتی متحملِ آن رخ داها می شوند. گفتمان یا سخن روایی نیز عبارت است از واسطه یا رسانه ای بیانی که برای نقل و بیان داستانی برگزیده می شود. در بین داستان های پسامدرنیستی گه گاه روایت هایی دیده می شود که در ژرف ساختِ آن ها چندان داستانِ پرماجرایی موجود نیست و نویسنده قصد نقل و بیان داستانی خاص را ندارد و نمی خواهد هم که امری داستانی را بازنمایی یا مُحاکات کند. همچنین در چنین روایت هایی ژرف ساخت و روساختِ داستان چنان در هم تنیده می شوند که امکان خلاصه کردن داستان یا انتقال آن به رسانه یا وسطه بیانی دیگری نیست؛ به عبارتی موجودیّت و هستیِ داستان در همان روساخت یا گفتمان آن است و «داستان» به سطح گفتمان روایی برکشیده می شود و امکان جدا کردن آن از گفتمان روایی نیست؛ از این رو ماجرای داستان را همانا سیاق های کلام و تمهیداتِ روساختی بر عهده می گیرند. چنین شیوه ای از روایت-پردازی در بین برخی داستان های پسامدرنیستیِ ایرانی معهود و یافتنی است. در این مقاله ضمن تشریح و تبیینِ آمیختگی داستان و سخن، داستان های پسامدرنیستی ایرانی که واجد چنین ویژگی ای هستند، بررسی شده اند.
درآمدی بر تمهیدات فراداستانی بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فراداستان یکی از مؤلّفه های داستان های پست مدرنیستی است که با ورود نویسنده به عرصة داستان می کوشد خواننده را از غیر واقعی بودن آن بیاگاهاند. بیژن نجدی (1320 - 1376) از نویسندگانی است که در داستان هایش دارای رویکردی پست مدرنیستی است و می کوشد با تمهیدات گوناگون نوشته هایش را به سوی فراداستان سوق دهد. پژوهش حاضر به بررسی این مؤلّفه در سه مجموعة داستانی یوزپلنگانی که با من دویده اند، دوباره از همان خیابان ها، و داستان های ناتمام از این نویسنده می پردازد. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و داده های پژوهش با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا به شیوة کتاب خانه ای بررسی شده است. نتیجه نشان می دهد نجدی با شگردهایی چون «آشکارکردن تمهید»، «توصیف»، «تعلیل های نامربوط» و «درهم آمیختن جهان واقعی و فانتاستیک» کوشیده است بر ترفندهای داستان نویسان رئالیست که سعی در باورپذیرکردن داستان ها دارند، خط بطلان بکشد و با این شگردهای نقیضه وار توانسته است غیر واقعی بودن داستان های خود را به خوانندگان خود بقبولاند و به خوبی از عهدة این کار برآید.
تحلیل گفتمانی الهی نامه عطار از منظرگفتمان دیالکتیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل گفتمان و نظریه های مطرح در آن در دوره های اخیر، زمینه های مناسبی را برای بررسی ساختارهای متون فراهم کرده است. دیدگاه گفتمان دیالکتیکی پل ریکور از جمله این آراست که به تحلیل متن در سطحی فراتر از زبان و تأکید بر فضاها و زمینه های مفهومی شکل گرفته در آن توجه دارد. الهی نامه عطار نیشابوری از آثار کلاسیک ادب فارسی است که ساختار اصلی روایت آن بر محوریت گفت وگو بنا شده است؛ بنابراین، قابلیت خوانشی نو از منظر این دیدگاه گفتمانی را دارد. در این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی و با رویکرد گفتمانی، گفتمان های شکل گرفته در الهی نامه شناسایی می شوند و در دو سطح ۱. ساختاری شامل: فاعل گویا، توزیع واژگانی، وجوه بیانی، ۲. محتوایی شامل: بنیان های مفهومی در دو آستانه معنایی و محکی، منشأ گفتمان ها و شکل گیری خرده گفتمان سکوت بررسی می شود تا تحلیل و قرائتی نو از متن متناسب با دیدگاه خواننده معاصر فراهم شود.
بررسی اثر از این منظر نشان می دهد که دو گفتمان دنیاگرایی و دنیاگریزی با مرکزیت خدا و انسان به صورت دیالکتیکی در الهی نامه شکل گرفته است. سه عنصر پدرسالاری، حاکمیتی و شناختی به عنوان منشأ قدرت و سلطه گفتمان زاهدانه پدر قابل شناسایی است که نفوذ، غلبه و سیطره آن را بر هر دو گفتمان افزایش داده است. هر دو گفتمان راهکارهای تلفیق و تفکیک دین و دنیا را پیشنهاد می کند و در سطح محکی نیز متناسب با سلطه گفتمان پدر مصادیق بیشتری برای شفاف سازی و متقاعدکردن فرزندان به آموزه های تعلیمی مطرح شده است.
نقدی بر فرهنگ انجمن آرای ناصری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رضا قلی خان هدایت یکی از مفاخر ادبی معاصر است. فرهنگ انجمن آرای ناصری از جملة آثار و تألیفات اوست. این فرهنگ در سه بخش تألیف شده است: مقدمه، واژگان، و کنایات. این فرهنگ، در اصل، به تبع فرهنگ جهانگیری، برهان قاطع، و دیگر فرهنگ های پیش از خود نوشته شده است. متأسفانه، برخی واژه های دساتیری از این فرهنگ و برهان قاطع وارد زبان فارسی و اشعار استادان شعر، همچون شیبانی و ادیب الممالک فراهانی، شده است که باعث برهم زدگیِ واژگان زبان فارسی شده است. ولیکن، فرهنگ انجمن آرا دارای اشعار و شاهد مثال های بسیار ارزشمندی است. همچنین، نقدهای عالمانة مؤلف در جای جای این فرهنگْ رنگ و بوی انتقادی و فضایی تازه به این فرهنگ داده است.
بازتاب هنری ، معنایی و اجتماعی پیشه ها در شعر خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان موجودی اجتماعی است و کار و پیشه وجه اشتراک و شرط لازم زندگی انسان در جامعه است.از سوی دیگر یکی از ساده ترین و در دسترس ترین ابزاری که می تواند دست مایه ی آفرینش هنری یک شاعر قرار بگیرد همین پیشه ها است.خاقانی با به کار بردن نزدیک به240 پیشه در دیوان اشعار خود،نشان داده که آشنایی کامل با اکثر پیشه های دوران خود دارد. خاقانی برای آفرینش صور خیال به کمک پیشه ها،شگردهای متنوعی را به کار گرفته است. در این مقاله برای بازیابی و روشن شدن این شگردها ، 8 پیشه ی ساده و مردمی به طور جامع و دقیق از سه منظر معنایی ، هنری و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتیجه به دست آمده نشان می دهد که خاقانی علاوه بر استعاره ، تشبیه ، تلمیح ، مراعات نظیر ،ارسال المثل و اسلوب معادله که آرایه هایی معمول و شناخته شده هستند شگردهای ویژه ای نیز دارد که عبارتند از ؛ تداعی های شاعرانه ، هنجار گریزی، سمبل آفرینی ، استفاده از تضاد یا هماهنگی و تشابه میان پیشه ها ، بهره بردن از پیشه های اسطوره ها، ساخت ترکیب های تازه، بهره گیری از ضرب المثل های ساخته شده از پیشه ها، استفاده از هنجارهای پیشه ها و آفرینش هنری با پیشه های خانوادگی. از منظر اجتماعی و روانشناسی نیز می توان گفت دیدگاه شاعر نسبت به پیشه ها متاثر از دیدگاه جامعه است اما در مواردی شاعر با توجه به تجربه های شخصی ، دیدگاه مخصوص به خود را دارد .
تحلیلی بینامتنی بر داستان شیخ صنعان با نظری به داستان حضرت موسی و خضر(علیهما السلام )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان شیخ صنعان در منطق الطیر عطّار تا حدودی متأثر از ماجرای حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) در قرآن است. از این رو هردو داستان، زمینه تفسیرها و قرائت های متفاوت را در نزد اهل اندیشه و معرفت فراهم کرده است. دو رکن اساسی نظریه بینامتنیّت -که اولین بار از سوی ژولیا کریستوا در فرانسه مطرح شد- یعنی عدم استقلال متن و مکالمه گرایی زبان را در داستان شیخ صنعان و البته فقط رکن دوم (یعنی مکالمه گرایی زبان ) را در داستان حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) می توان جستجو کرد.
در هر دو داستان رفتارهایی به ظاهر شگفت انگیز و غیر معقول از سوی پیر و مراد سر می زند که شاید بتوان عنوان «شطحیّات رفتاری» را به آنها اطلاق کرد؛ هر چند که داستان های قرآنی به دلیل آسمانی بودن و مبرّا بودن از کذب و افسانه و اسطوره، به کلّی از این امر مستثنی می شوند. آیا بر مبنای داستان موسی و خضر (علیهما السلام ) پیروی از پیر به طور مطلق و بی چون و چرا ضرورت دارد ؟ و یا بر مبنای داستان شیخ صنعان گاه ضرورت ندارد؟ بین شطحیّات صوفیان و متشابهات قرآنی چه نسبتی وجود دارد؟ نگارنده در این نوشتار بر مبنای نظریّه بینامتنیّت، به بحث و فحص این دو داستان می پردازد
نقشی در خیال اقتضای حال نشانه ها در شعر حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نشانه شناسی که اول بار خود را با آراء زبانشناس سوئیسی، «فردینان دو سوسور»، در حوزه مطالعات زبانی مطرح کرد، هدف خود را بررسی چگونگی ارتباط دالّ و مدلول در سطوح مختلف زبانی قرار داد. نشانه شناسی پیش از آن که خود یک علم باشد، روشی خاص در بررسی و ارزیابی متون است. هرچند نشانه شناسی از دل مباحث زبانی سوسور و به ویژه، مساله ی چگونگی ارتباط دال و مدلول سربرآورده است، اما به حوزه های دیگری چون نقد ادبی و بالاخص، نظریه ی خوانش و «حقانیت خواننده» نیز راه یافته است و به نظر می رسد به غیر از جنبه زبانشناختی این روش، که عمدتا بر سویه پیام در نظریه ارتباطی «یاکوبسن» متمرکز است، بتوان از آن در نظریه های مخاطب محور و بالاخص در حوزه بلاغت، برای بررسی تاثیرات مختلف آن بر خواننده بهره گرفت.
این مقاله در نظر دارد ضمن طبقه بندی نشانگان شعر حافظ از حیث ماهوی، به کارکرد متفاوت هر یک بر روی مخاطب بپردازد و سپس، به شناسایی انواع زبان در غزل حافظ، با توجه به دایره نشانگان وی همت بگمارد.
نقد کتاب گزیدة تاریخ بیهقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گزیدة تاریخ بیهقی، با شرح و توضیح نرگس روان پور، یکی از کتاب های موفقی است که استادان و دانشجویان رشتة زبان و ادبیات فارسی برای تدریس در مقطع کارشناسی به آن توجه بسیاری داشته اند. اهمیت تاریخ بیهقی و توجه روزافزون به گزیدة مذکور و نقش این گزیده در آشنایی دانشجویان زبان و ادبیات فارسی با این اثر ارزش مند، نگارندگان را بر آن داشت تا افزون بر ذکر مزایا و نقاط قوت گزیده، پاره ای از کاستی های آن را ارزیابی کنند و پیشنهادهایی جهت بهترشدن کتاب، از نظر ساختار و محتوا، ارائه دهند. در این مقاله، علاوه بر توجه به اشتباهات چاپی و اشکالات نگارشی، سعی شده است مواردی که نویسنده از آن ها با عنوان مشکلات ناگشودة متن نام می برد، بررسی شود و نکات مبهم متن برای مخاطبان گزیده و شرح داده شود؛ البته ضروری بود بخش هایی از تاریخ بیهقی آورده می شد تا خط سیر منطقی حوادث منجر به سقوط و اضمحلال پادشاهی قدرت مند غزنوی نشان داده می شد که گزیده فاقد آن هاست