فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۸۱ تا ۱٬۲۰۰ مورد از کل ۱۶٬۷۲۶ مورد.
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۶۰
127 - 146
حوزههای تخصصی:
دو کشور عراق و ایران در طول تاریخ مبارزاتی خود همواره در برابر استبداد داخلی و خارجی ایستادگی کرده اند. معروف الرصافی (1875م) شاعر عراقی تبار و فرخی یزدی (1889م) شاعر آزادیخواه ایرانی همواره مردم را به قیام علیه ظلم و استعمار خارجی و دفاع از وطن خود فرا می خواندند تا جایی که احساسات وطن پرستانه و دعوت به مبارزه با ظلم و بی عدالتی به وضوح در دیوان آن ها موج می زند. این دو شاعر به عنوان نماینده قشر روشنفکر و آزادی خواه جامعه به خوبی از اهداف شوم دشمنان آگاهی داشتند و به دنبال عدم پذیرش ظلم و استبداد خواه در کشور خود و خواه در سایر سرزمین ها، در اشعار خود اقدامات تجاوزگران را محکوم و مردم را به قیام علیه آنان فرا خواندند. پژوهش حاضر با روش توصیفی- تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای به رشته تحریر نوشته شده است تا مظاهر مبارزه این دو شاعر علیه ظلم و بی عدالتی را با استناد به دیوان های شعری آن ها تبیین کند.
تحلیل کارکرد اسطوره ای معدن الدرر شمس الدین محمد مرشدی، براساس نظریه جوزف کمپبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هفدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۳
247 - 275
حوزههای تخصصی:
بسیاری از مضامین معدن الدرر منطبق با مفاهیم اساطیری است و باورهای اساطیری نقش بارزی در شکل گیری مطالب این تذکره عرفانی دارد. این پژوهش به روش تحلیلی تطبیقی به بررسی تجربه عرفانی و مراحل سیر و سلوک شیخ حاجی ناصرالدین عمر مرشدی بر مبنای نظریه جوزف کمپبل پرداخته است. هدف پژوهش حاضر، بررسی میزان سنخیّت مضامین معدن الدرر با نظریه جوزف کمپبل و موارد انطباق عرفان با اسطوره است. نتایج تحقیق نشان می دهد که قداست اسطوره ای قهرمان معدن الدرر، همانند ایزدان و دیرینه الگوها است. مطابق با نظریه تک اسطوره کمپبل، سفر قهرمان معدن الدرر در سه مرحله: عزیمت، تشرف و بازگشت قابل تبیین است. شیخ مرشدی به عنوای قهرمان جستجوگر برای تحقق فردانیت، سفر انفسی خود را با ندای آهو آغاز، و با گذر از آستان و خروج از زهدان غار، تولدی دوباره را تجربه می کند و با گذراندن آیین تشرف و بازگشت، به تجلّی مقدّس دست می یابد. در پایان سفر انفسی، قهرمان به مقامی فراتر از تضادها دست می یابد و خداوند در همه چیز برای او متجلی می شود. شیخ مرشدی در تجربه عرفانی خود، الگوهای اساطیری را تکرار می کند. بسیاری از حکایت های معدن الدرر با مؤلفه های سفر قهرمان کمپبل همخوانی دارد و تنها در برخی از مؤلفه ها جابه جایی دیده می شود.
مقایسه عنصر رنگ در اشعار حمید مصدق و احمد شاملو بر اساس نظریه ماکس لوشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
145 - 177
حوزههای تخصصی:
با توجه به پیشرفت روزافزون علوم، در قرن بیستم میلادی، برای اولین بار اعضای شورای پژوهشی در علوم اجتماعی اصطلاح میان-رشته ای را به کار بردند. این رویکرد بین رشته های مختلف که در حال گسستگی بود، تلفیق ایجاد کرد و خودمداری های علمی را به همکاری های علمی بدل نمود. از آنجا که ادبیات از ذهن و روان آدمی نشأت می گیرد و شامل قلمرو وسیعی است، در علوم مختلف از جمله روانشناسی ریشه دارد. این علم به شناخت روان می پردازد و چون امکان مطالعه مستقیم روان وجود ندارد، نمود خارجی آن یعنی رفتار را بررسی می کند. یکی از رفتار - هایی که ما را به شناخت بیشتر ذهن بشر سوق می دهد، نوشتن است که با ادبیات پیوند مستقیم دارد. در روانشناسی رنگها (که شاخه ای از علم روانشناسی است) انتخاب رنگ، تمایل و تنفر نسبت به آن، به شخصیت فرد مرتبط می شود و ما را به درکی از وضعیت روحی فرد رهنمون می سازد. این پژوهش به بررسی اشعار حمید مصدق واحمدشاملو از منظر «روانشناسی رنگ» می پردازد و نه تنها اسامی رنگها، بلکه واژه های القاگر رنگ را بررسی می کند تا از زاویه ی رنگها نیز شناختی دیگر از اشعار و جهان بینی شاعر و ویژگی های شخصیتی آن ها حاصل آید. با توجه به این که عنصر رنگ در شعرهر دو شاعر کارکرد نمادین دارد و با نظر به اشتراک دیدگاه دو شاعر در موارد متعدد، در این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، اشعار دو شاعر از منظر کارکرد رنگ ها مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس یافته های این پژوهش رنگ در شعر حمید مصدق واحمد شاملو،کارکرد خاصی دارد و حکایتگر تناسب اندیشه و احساسات و عواطف خاص شاعران با حیات اجتماعی و سیاسی و مقتضیات روزگار آن دوست و در میان رنگها، رنگ سیاه وسپید بسامد بالایی دارند واین رنگها تناسبی دقیق با احوال زمانه وتأثیر آن برعالم درون هر دو شاعر دارد.
منابع تلمیحات شکسپیر به ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار ویلیام شکسپیر، اعم از شعر و نمایشنامه، اشارات و تلمیحات فراوانی به چشم می خورد. دامنه این تلمیحات نه تنها تاریخ، فرهنگ و اساطیر غرب بلکه شرق را نیز دربرمی گیرد. جستار حاضر به بررسی تلمیحات شکسپیر به فرهنگ و تاریخ ایران می پردازد. تلمیحات او شامل ایران پیشااسلام و پسااسلام می شود. در سنجه با تلمیحات شکسپیر به «دیگران» (مثلاً ترکان، یهودیان، و مغربیان) اشارات او به ایران، پیشا و پسا اسلام، کلی، مختصر و سطحی است. جستار حاضر، از سویی، می کوشد تا نشان دهد که شکسپیر از چه طرقی با ایرانِ معاصرش (ایران عصر صفوی) آشنا شد و از دیگر سو بر آن است تا شناخت او در این باب را در زمینه تاریخی خود قرار دهد. اطلاعات او در باب ایران پیشااسلام برگرفته از دو منبع اصلی بود. یکی، کتاب هایی که مورخان یونانی درباره تاریخ پارس نوشته بودند و ترجمه انگلیسی آنها در آن روزگار موجود بود و شکسپیر بدان ها دسترسی داشت. به علاوه، نمایشنامه های تاریخی نسبتاً متعدد با موضوع پارس بود که در آن ایام اجرا می شد. دیگری، شناخت او درباره ایران پسااسلام (خاصه عصر صفوی) عمدتاً برگرفته از سفرنامه های معروف مانند سفرنامه آنتونی جنکینسون، سفرنامه ریچارد هاکلویت و سفرنامه برادران شرلی بود.
بررسی مضامین مشترک عرفانی و گنوسی در غزلیات عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۵
95 - 117
حوزههای تخصصی:
گنوسیسم بنیاد معرفت شناختی دارد و به همین سبب با عرفان و تصوف مشابهت یافته است. درباره این مشابهت و نزدیکی دو رویکرد عمده وجود دارد که یکی مؤید نفوذ اندیشه های گنوسی در عرفان، به ویژه در سده ششم هجری، ولی دیگری منکر چنین امری است. به هر روی، مضامین و بن مایه های مشترک در افکار گنوسی و عرفان وجود دارد که بررسی آن ها در تأیید یا رد نظریه تأثیر و تأثر راهگشاست. عطار نیشابوری از شاعران عارف مسلکی است که در سده ششم می زیسته و احتمال تأثیرپذیری از آرای گنوسی درباره او مطرح است. بنابراین، بررسی مضامین و بن مایه های مشترک گنوسی و عرفانی در آثار او ضروری به نظر می رسد. نماد و نمود این مضامین در غزلیات عطار قابل ملاحظه و بررسی است. تضاد روح و جسم، هبوط روح و اسارت آن در ماده، غلبه خواب بر روح و فراموشی اصل خویش، سرگشتگی و احساس بیگانی روح در جهان ماده، شنیدن ندای غیبی، و حجابِ راه ازجمله مضامین مشترک در اندیشه های گنوسی و عرفان است. فرجامِ سلوک در عرفان وصال حق است؛ در کیش گنوسی از این وصال به دیدار با خویشتن تعبیر می شود که در غزلیات عطار نیز نمود دارد. در این جستار، با روش تحلیلی توصیفی، این بن مایه های مشترک در 165 غزل برگزیده عطار بررسی شده و هدف پژوهش تبیین احتمال تأثیرپذیری عطار از آرای گنوسی در غزل ها و درنتیجه پیوند آن با دیگرآبشخورهای فکری اوست.
بررسی وجوه مشترک ویژگی های پیر و شیخ در اسرارالتوحید محمد بن منور و رمان برادران کارامازوف از فئودور داستایفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفان به عنوان پدیده ای انسانی، مربوط به محدوده جغرافیایی یا ایدئولوژی خاصی نیست و نمودهای آن تقریباً در همه فرهنگ ها دیده می شود. با عنایت به مراودات بینافرهنگی در گذشته و امروز، تأثیر و تأثر در ارتباط با مسائل معرفت شناسی امری بدیهی است. در میان نویسندگان اهل روسیه، فئودور داستایفسکی در بخشی از رمان برادران کارامازوف به فرهنگ عرفانی شکل گرفته در روسیه اشاره کرده است. وی، چنان که صراحتاً در رمان مذکور بیان می کند در بازنمایی این مقوله تحت تأثیر فرهنگ عرفان شرقی بوده است. در تحقیق حاضر با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی، وجوه مشترک ویژگی های «پیر و شیخ» به عنوان یکی از مصداق های عرفانی برجسته در اسرارالتوحید (بازنماینده عرفان شرقی) از محمدبن منور میهنی با رمان برادران کارامازوف (بازنماینده عرفان غربی) از داستایفسکی بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که نویسندگان مذکور با اشاره به سیره عملی و نظری ابوسعید ابوالخیر وپدر زوسیما (به عنوان پیران واصل) به تبیین مقولاتی چون: انقیاد محض سالک در برابر پیر، گرایش عوام به نهاد خانقاه و دیر و محبوبیت عمومی پیر، نقش هدایت گری پیر برای حل مشکلات عوام و خواص، مشاهده کرامات از پیر؛ فراست پیر، ارتباط روح پیر با عالم ناسوت پس از مرگ و مقدّس انگاری پیر پرداخته اند.
تحلیل حکایت "عاشق شدن پادشاه بر کنیزک" از دیدگاه مبانی حکومت داری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
207 - 217
حوزههای تخصصی:
حقیقت نقد، یا همان زنجیره احوال ما آدمیان مهم ترین شاخصه شناخت چگونه زیستن است. تأثیر دقیق و اندیشه ژرف و عمیقِ کسانی همچون مولوی ، در راستای نشاندن اهداف صحیح چه در محوریت فردی و چه در محوریت اجتماعی، پخته کردن دقیق ترین داستان هاست در قالب «مثنوی». یکی از مرکزهای ثقل «مثنوی معنوی» داستان پادشاه و کنیزک است که نقد حقیقت آن باعث بوجود آمدن شاهراه هایی می شود که هرچه بیش تر به عمق آن پی می بریم عجز ما را در برابر آن بیش تر می کند و تاریکی ها را در برابر دیدگانمان افزون تر. شرح های بسیار بر این داستان، نمایانگر قدرت معانی و رستاخیز کلماتی است که در قالب نظم ریخته شده، و هر اندیشمند بر اساس ذوق و قریحه نقاد خود آن را به گونه ای شکل می دهد و چه هنرمندانه گمان ها یار و همراه مولوی می شوند. در این پژوهش نگاه متفاوت ما، مبانی اصیل حکومت داری را هدف قرار داده است و اگر به دیده انصاف بنگریم به بدیع بودن و متفاوت بودن آن پی خواهیم برد.
نگاهی تطبیقی به هنجارگریزی زبانی در اشعار رهی معیری و مهرداد اوستا بر اساس الگوی لیچ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۶
175 - 211
حوزههای تخصصی:
هنجارگریزی، یکی از روش های کاربردی در سرودن شعر و انتقال مفاهیم نهفته در آن است و شاعران زیادی از این روش برای انتقال اهداف خود استفاده کرده اند. شاعر هنجارگریز، با هدف رستاخیز ادبی در شعر، موفّق به ایجاد لذت هنری می شود. بررسی میزان هنجارگریزی در شعر شاعران معاصر، میزان توانمندی آن ها در برجسته سازی کلمات را به خوبی نشان می دهد. از آنجا که یکی از مهم ترین عوامل انتقال فرهنگ، زبان است، نوع به کارگیری زبان، از مهم ترین ویژگی های شاعران محسوب می شود. در این مقاله، با مرور مفاهیم مربوط به هنجارگریزی زبانی از منظر «لیچ»، به بررسی جلوه های مختلف هنجارگریزی زبانی در اشعار «رهی معیری» و «مهرداد اوستا» پرداخته شده است. هدف از این پژوهش، بررسی گونه های هنجارگریزی زبانی بر اساس نظریه لیچ در اشعار این دو شاعر است. این پژوهش با روش کتابخانه ای و با رهیافت توصیفی- تحلیلی انجام شد و در نهایت به این نتیجه رسید که دو شاعر مذکور از انواع مختلف هنجارگریزی های زبانی مانند هنجارگریزی آوایی، هنجارگریزی واژگانی، هنجارگریزی نحوی یا دستوری و هنجارگریزی سبکی به خوبی استفاده کرده اند، تا مفاهیم مورد نظر خود را به خواننده انتقال دهند.
همگون اندیشی های حافظ و اکهارت تله با توجه به نظریه تجربه اوج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال سیزدهم بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۴
141 - 167
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخه های نوظهور جستارهای ادبی، پژوهش های تطبیقی است که درآن به همانندی-های میراث مکتوب ملل گوناگون، بر مبنای اثرپذیری، اثرگذاری یا همگون اندیشی، توجه می-شود. دیوان حافظ از زوایای گوناگون ارزش مطالعه دارد. این متن، در مبحث پژوهش های تطبیقی، اثری گرانقدر است. ترجمه اشعار حافظ به زبان های اروپایی واثرگذاری حافظ از طریق ترجمه اشعارش بر اندیشه شاعران و نویسندگان جهان، توجه خاورشناسان به حافظ و همگون اندیشی های شاعران و نویسندگان غربی و حافظ، ضرورت توجه به پژوهش های تطبیقی را در این زمینه، آشکار می سازد. در این پژوهش، با توجه به نظریه تجربه اوج و شخصیت انسان های خود شکوفا، همانند اندیشی های حافظ و اکهارت تله در مباحث طبیعت ستایی، لحظه اکنون، تساهل وتسامح و ناپایداری چرخه های هستی، به گونه ای تطبیقی، بررسی و تحلیل شده است. زاویه دید و نگرش هستی شناسانه حافظ و تله بر مبنای تساهل، پذیرش و لزوم توجه به زیبایی و تقدّس طبیعت، استوار شده است.توجه به لحظه اکنون و بهره مندی از گذر ناگزیر عمر، با تمرکز بر هوشیاری حواس، از دیگرگزاره های همگون حافظ و تله، می باشد.
بررسی تطبیقی مؤلفه های«دلهره وجودی» در آثار صادق هدایت و فرانتس کافکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان تنها موجودی است که به هستی خود می اندیشد. این اصل مبنای نوعی جهان بینی فلسفی است که به اگزیستانسیالیسم یا وجودمداری شهرت دارد. در این نگرش، امکان های وجودی محدودی برای رهایی از تضادها و تناقض های درونی و نیز گریز از هستی معناباخته در اختیار انسان قرار دارد. از همین رو انسان در مواجهه با وجود، به احساس عدم تعلّق، تعلیق و رنج ها و دلهره هایی وجودی دچار می گردد. در تبیین این احساس، برخی از اندیشمندان وجودمداری مانند کافکا، با برگزیدن زبان روایت و ساختار نمادین ادبیات داستانی به مباحث خشک و تخصّصی اگزیستانسیالیسم، صبغه ای هنری بخشیدند و برخی از نویسندگان معاصر ایرانی نیز این روش و نگرش را برگزیدند. از آنجایی که دیدگاه های موجود در این زمینه بر تأثر صادق هدایت از کافکا تأکید دارد، هدف این مقاله بررسی مقایسه ای و تطبیقی یکی از مظاهر جهان بینی فلسفی مزبور، در برجسته ترین آثار ادبی این دو نویسنده است. بدین منظور مقوله های «دلهره» وجودی در چهار داستان کافکا و هدایت بررسی و مشخص شد که معناباختگی، هویت باختگی، تنهایی، تعلیق، تردید، ترس و محکومیت ازلی، کنش های ذهنی و عینی شخصیّت های داستان های هر دو نویسنده را شکل داده اند. افزون بر مسأله تأثر هدایت و وجه اشتراک دو نویسنده در اصل «دلهره»، داستان های هدایت بیشتر به دلهره های حوزه معرفت شناختی و روان شناختی تعلق دارد. اما رمان های کافکا بیشتر دلهره های عمیق اعتقادی را به نمایش می گذارد.
بن مایه های پایداری، از مشروطه تا انقلاب اسلامی با تکیه بر اشعار فرخی یزدی و بهجتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۸
331 - 350
حوزههای تخصصی:
ادبیات پایداری، فریادِ رسای ملت های مظلوم در برابر استعمار و حاکمان ظالم است. این نوع شعر هرچند در ادبیّات فارسی سابقه هزارساله دارد؛ ولی سرایش آن از زمان مشروطه به طور جدّی و هدفمند آغاز شد. شاعرانی چون فرخی در عصر مشروطیت و بهجتی در عصر انقلاب اسلامی از طلایه داران این عرصه بودند. با بررسی اجمالی سروده های شاعران مورد نظر می توان دریافت که این دو نسل از شاعران انقلابی از حیث اندیشه های سیاسی و اجتماعی نقاط اشتراک زیادی با هم دارند و مضامین ادبیات پایداری در سروده های آن ها به وضوح مشاهده می شود. بنابراین، تحقیق در مضامین شعر این دو شاعر اهمیت دارد و بسیار ضروری می نماید. در این پژوهش تلاش شده است با روش توصیفی- تحلیلی، جلوه های پایداری را در اشعار این دو شاعر بررسی و به این سؤالات پاسخ داده شود؛ در حوزه مقاومت و پایداری چه مضامین و مؤلفه های مشترکی در اشعار فرخی و بهجتی می توان مشاهده کرد؟ ویژگی های شعری این دو شاعر در حوزه پایداری چیست؟
بررسی معانی قصر در لایه های پنهان سخن حافظ شیرازی و سنایی غزنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۵۹
111 - 139
حوزههای تخصصی:
شعر زیبایی هایی دارد که شناخت آن ها با چند مبحث سر و کار دارد. کاوش در بیرونی ترین لایه شعر، مربوط به الفاظ بیت است که مربوط به علم بدیع می شود. پس از این لایه، علم بیان است؛ اما آن زیبایی پنهانی که برای یافتن آن، دقّت و تمرکز کافی نیاز است، زیبایی مربوط به بلاغت و دانش معانی است و در آفرینش هنری و زیبایی شعر نقش مؤثّری دارد. یکی از مهم ترین وظایف بلاغت به ویژه علم معانی، آن است که یاری گر انسان در انتقال درست تفکّر و احساس درونی خود می باشد. حافظ از شاعران توانای قرن هشتم است که از زبانی توانا برخوردار است و در بکارگیری شگردهای معانی شاعری قدرتمند و ماهر است. در این مقاله که به روش کتابخانه ای نوشته شده است، به بررسی معانی قصر در غزلیات حافظ شیرازی و سنایی غزنوی پرداخته شده است، نتایج تحقیق نشان می دهد که هنرمندی حافظ در کاربرد این قسم از معانی، گاهی به زیرساخت جملات نفوذ کرده است؛ طوری که در روساخت جملات نمی توان به راحتی آن را دریافت.
مناسبات بینامتنی میان حکایات مثنوی مولوی در دفتر اول با متون عربی (بر اساس نظریه ژارژ ژنت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بینامتنیت به بررسی روابط موجود در بین متون می پردازد. چراکه در هر متنی اشاراتی به آثار پیش از آن وجود دارد. ازاین رو، می توان گفت که هیچ متن جدید و بکری وجود ندارد. در بینامتنیت دو متن باهم مقایسه می شوند: یک متن زیر و یک متن زبر. ژنت، بینامتنیت را به سه دسته تقسیم می کند که در قالب: حضور صریح و اعلام شده، پنهان و ضمنیِ یک متن در متن دیگر، قابل بررسی است. نگارندگان در این نوشتار، ابتدا ریشه حکایات و اندیشه های عرفانی مولوی را در دفتر اول مثنوی در آثار عرفانی، داستانی، تفسیری، دواوین شعر و کتب تاریخی عربی کاویده، سپس این حکایات را بر اساس نظریه بینامتنیت ژنت به سه دسته تقسیم کرده اند. در این مرحله، متن زیرین مثنوی مشخص شده است. این متن زیرین باید هم تقدم زمانی و تاریخی بر متون دیگر داشته و هم بیشترین شباهت را با روایت مثنوی داشته باشد. در نهایت شباهت ها و تفاوت های دو متن بررسی شده است. این بررسی نشان می دهد که مولوی بسیاری از کتب تاریخی، تفسیری، داستانی و عرفانی عربی پیش از خود را خوانده و آن ها را در لابه لای مثنوی آورده است. هرچند در همه موارد بررسی شده، وی اندیشه های عرفانی و حکایات پیشین را برای نیل به اهداف عرفانی، کلامی و اخلاقی خود با تغییراتی همراه ساخته است. در این میان، ابن الفارض و ثعلبی در بخش نظریات عرفانی و حکایات، بیشتر از دیگران در دفتر اول مثنوی حضور دارند.
مطالعه تطبیقی عناصر نقاشی در شعر سهراب سپهری و سوزان علیوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال یازدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۴۱
135 - 152
حوزههای تخصصی:
سهراب سپهری در شعر معاصر فارسی و سوزان علیوان در شعر معاصر عربی، از جمله شاخص ترین چهره هایی هستند که عناصر نقاشی به طور بارز، در اندیشه ها و سبک شعری دو شاعر رخنه کرده است؛ مهمترین دلیل این موضوع، به فعالیت دو شاعر در زمینه نقاشی برمی گردد. پژوهش حاضر، این نقطه مشترک میان دو شاعر را زمینه ای برای واکاوی تطبیقی عناصر نقاشی و میزان حضور و بسامد آن ها در شعر دو شاعر مورد بحث قرار داده و با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی و بر پایه مکتب ادبیات تطبیقی آمریکایی به بررسی مؤلّفه های نقاشی دو دفتر شعری شاعر می پردازد. نتیجه نشان می دهد که عوامل و عناصر نقاشی چون، قلم گیری، قاب بندی، ترکیب بندی، رنگ آمیزی در سروده های شعری هر دو شاعر به کار رفته است.
بررسی برگردان تقابل های معنایی غزل های حافظ در ترجمه علی عباس زلیخه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان شعر حافظ بسیار ظریف و رمزآلود است. در غزل های او واژگان با دقت و ذوق زیبایی شناسانه سرشاری انتخاب شده اند؛ به نحوی که تمامی واژگان به نوعی با هم پیوند دارند و درهم تنیده اند. یکی از ویژگی های زبانی حافظ، هم آوری واژگان متقابل با یکدیگر است. واژگان متقابل بیت های حافظ نه تنها با یکدیگر پیوندهای معنایی آشکار و نهان دارند با دیگر واژگان نیز مرتبطند. از این رو، فهم رابطه مفهومی واژگان و به شکل خاص واژگان متقابل، نقش زیادی در کشف معناها و زیبایی های شعر حافظ دارد. به همین خاطر، در این پژوهش سعی شده است که نمونه هایی از تقابل های معنای «مدرج، مکمل، دوسویه، جهتی، ضمنی» در غزل های حافظ انتخاب، رابطه مفهومی آن ها با دیگر واژگان بیت تحلیل و کارکرد معنایی و زیبایی شناسانه آن تبیین شود. سپس ترجمه علی عباس زلیخه از تقابل های معنایی و کارکردهای آن نقد شود. نتایج پژوهش بیانگر این است که تقابل های مورد بحث -به شکل خاص تقابل های ضمنی- معانی بلاغی روشن و پنهان بسیاری را در شعر خلق کرده اند و کوچک ترین تغییری در تقابل و تعادل واژگان، سبب می شود که معناها و انسجام بیت، تا حد زیادی فروکاسته شود.
بررسی سبک شناختی دنیاهای محتمل در داستان عرفانی دقوقی از مثنوی مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین مسئله: در سبک شناسی شناختی، نظریه دنیاهای محتمل برای درک پیرنگ های متضاد و متناقض روایت ها به کار می رود. اصول این نظریه نوع خوانش روایت ادبی و تأثیرات متقابل متن و خواننده را تبیین می کند. روایت شناسی دانشی بینارشته ای است؛ به همین سبب، رویکرد پساکلاسیک آن با رشته های دیگر ارتباط نزدیکی دارد و اهمیت رابطه میان علوم و روایت را آشکار می کند. روش در این جستار با تکیه بر نظریه دنیاهای محتمل، ارتباط میان مفهوم جهان های موازی در فیریک و معناشناسی روایت در متون عرفانی با روش تحلیلی توصیفی بیان می شود. حکایت دقوقی از دفتر سوم مثنوی ، ویژگی های فراداستان، پسامدرن و سورئالیسم را دارد و به همین علت، آگاهی از مبحث هستی شناسی کوانتوم و جهان های موازی در علم فیزیک می تواند در فهم این روایت پیچیده و دیگر متون عرفانی مؤثر باشد و مخاطب را به تفکر درباره مرز میان واقعیت و خیال وادارد. یافته ها و نتایج: در این داستان، کنش ها و اتفاقاتی که در ساحل رخ می دهد، تداعی گر جهان موازی است که درگاه ورود به آن، ساحل دریاست. با توجه به تعریف های ارائه شده از «دسترسی ها»، راویِ فراداستانی به خلق دنیای محتملی دست می زند که دسترسی به آن به صورت زمانی، زبانی، طبیعی و اشیا است و البته بسامد دسترسی های طبیعی بیشتر است.
انسان انگاری (تشخیص) طبیعت در شعر کودک براساس دیدگاه لیکاف و جانسون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیکاف و جانسون بر این باورند که از طریق استعاره، مفهوم سازی حوزه ای از تجربه (حوزه ی مقصد) بر مبنای حوزه ی دیگر (حوزه ی مبدا) انجام می شود. آنان استعاره های مفهومی را به سه دسته ی هستی شناختی، ساختاری و جهتی تقسیم کرده که استعاره ی انسان انگاری/ تشخیص را از بدیهی ترین استعاره های هستی شناختی دانسته اند. در این نوع استعاره ، شیء فیزیکی، شخص پنداشته می شود. این استعاره ، نه تنها نوع نگاه و اندیشه ی افراد، بلکه چگونگی عملکرد آنان را به موضوعِ مدنظر مشخص می کند. هدف در این پژوهش، بررسی انسان انگاری طبیعت در چهل مجموعه شعر کودک منتشرشده از سوی کانون پرورش فکری کودک و نوجوان، براساس نظریه ی لیکاف و جانسون و با روش توصیفی تحلیلی است. یافته های پژوهش نشان می دهد در اشعار بررسی شده، از میان عناصر طبیعت، بیشتر درختان، گل ها و گیاهان، انسان انگاری و از بین ویژگی های انسانی، شاعران بیشتر کنش ها و رفتارهای انسانی را به عناصر طبیعت نسبت داده اند و با نسبت دادن ویژگی های مختلف انسان به طبیعت در مجموع استعاره ی «طبیعت به مثابه انسان است» شکل گرفته است. نگرش کلی حاکم بر این استعاره، در مجموعه اشعار بررسی شده، این است که اجزای طبیعت، کنشگرانی آگاه و هیجان مند هستند که با آن ها باید مانند انسان ها رفتار شود. این نگرش می تواند منجر به کنش هایی همچون احترام گذاشتن به طبیعت، قائل شدن حق زیست برای آن، مهربانی و احساس مسئولیت در برابر آن، قدرشناسی و نیالودن محیط زیست شود؛ البته برخی از نمونه ها، مانند نسبت دادن رذایل اخلاقی به محیط زیست، می تواند کنش های منفی ای مانند آسیب زدن به طبیعت، بی اعتمادی به آن و استفاده ی بی رویه از منابع طبیعی را در پی داشته باشد.
دلالت های سیاسی اندیشه عین القضات همدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۲۶
121 - 147
حوزههای تخصصی:
بیشترِ پژوهش های انجام شده درباره عین القضات، عارف نامور و متفکر بزرگ در سنت عرفانی ایران و اسلام، درباره مسائل تاریخیِ مربوط به زندگی وی و یا برخی آراء عرفانی و کلامی او بوده است. این در حالی است که اندیشه عین القضات دربردارنده ظرفیت های سیاسی مهمی است که تاکنون مغفول مانده است. این جستار بر آن است که در چارچوب رهیافت دلالتی - پارادایمی، نحوه مواجهه وی با بحران های زمانه اش و درک و تحلیل وی از آن ها را بررسی کند. پرسش محوری پژوهش این است که شیوه مواجهه عین القضات با وضعیت سیاسی و فکری زمانه اش حاوی چه دلالت های سیاسی است و مهم ترین این دلالت ها و ظرفیت های فکری و سیاسی کدام اند؟ این مطالعه نشان می دهد که عین القضات همدانی متفکری است که در عین سیراب شدن از آبشخور اندیشه عرفانی، تحلیل و تبیین دقیق و هشیارانه ای از وضعیت و بحران های سیاسی زمانه خود داشته و نقدهای جدی و بنیادینی نسبت به این وضعیت عرضه کرده است. مدعای مقاله حاضر این است که مواجهه انتقادی عین القضات با بحران ها و چالش های فکری و سیاسی زمانه اش، متضمن دلالت های سیاسی آشکاری در اندیشه وی است. از این رو عین القضات نه تنها یک عارف عالی مقام در میراث عرفانی است بلکه متفکری روشن بین و صاحب دغدغه و حساس نسبت به عرصه عمومی و حیات سیاسی است.