مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
میخائیل نعیمه
حوزه های تخصصی:
ادبیات از دید گاه میخا ئیل نعیمه پرده برداشتن از تمامی نیازها، روحیات و آرمان های انسان ، با رویکرد ی صادقانه و زیباست؛ و اخلاق مجموعه ای از اصول و مبانی است که ناظر بر فرایند زندگی و کمال و سعادت انسان است. در آثار نعیمه ارتباط و انسجا می عمیق میان ادبیات و اخلاق است که از آبشخور اندیشه ای واحد سرچشمه م ی گیرد و اهدافی مشترکی را دنبال می کند. اهدافی همچون: خودشناسی، شناخت نهفته های انسان و هدف از وجودش که به معرفت خداوند و یکی شدن با او منتهی می شود. ادبیات و اخلاق در آثار نعیمه تنها در عنوان از یکدیگر جدایند؛ چرا که وی پیوندی عمیق با مسائل عمومی داشت و در یاری کردن اخلاق و هنجارها ، و در طلی عه آن ارزش های آزادی و احترام به انسان و حقوقش سخت پایداری می ورزید.
نعیمه ادیبی متفکر و اخلاقی است با احساساتی سرشار از معرفت و اخلاق عالی. ادبیات نعیمه آیینه ای بی غبار از اندیشه ها و عواطف و دردها و آرزوهای او و بازتاب دهنده حقیقی جامعه و حوادث آن است. ادبیات نعیمه رسالتی والا و بیدار در پویایی و بالندگی وجدان بشری و بیدار کردن وجدان انسانی و توسع ه و شکوفایی فضیلت های اخلاقی دارد. همچنین تعبیری از نفس بشری و انتشار خیر و فضیلت ها و پایبندی به ارزش های انسانی است. دوری وی از مردم و ازدواج نکردنش بیانگر آرمان خواهی او در رسیدن به شناخت زندگی و خالق آن است؛ چرا که از دیدگاه او، زندگی زناشویی مانع رسیدن به این هدف است. آنچه در این مقاله شایان ذکر است اینکه ادبیات نعیمه ادبیات متعهد و مکتبی است که نسبت به رسالت خود امین و وفادار است و راه روشن زندگی را برای کسانی که در تاریکی های نادانی و توهم و شک سرگردانند ترسیم م ی کند. نعیمه همه تلاش خود را برای سعادت انسان، تحقق آزادی و زنده کردن قلب و فکر و روح مبذول داشته است؛ از این رو هرگاه از ادبیات نعیمه سخن می گوییم، در حقیقت از فضیلت های انسانی و اندیشه های ارزشمند وی که همه مسائل انسان و زندگی را فرا می گیرد پرده برمی داریم.
آزادی معنوی در نظر میخائیل نعیمه و راه های رسیدن به آن (الحریّة الروحیّة فی منظر میخائیل نعیمه وطرق الوصول إلیها )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
الحریّة من أجمل الکلمات فی القاموس البشریّ وهی بمعنی القدرة علی التصرّف بملء الإرادة والاختیار مع صیانة حقوق الناس فی الغرب، وإضافة إلی هذه تضاف حقوق اللّه والناس فی الإسلام أیضا.والحریّة ضربان: الأول منهما الحریّة الاجتماعیّة، هی أن یکون الإنسان حرّا فی تصرفاته الفردیّة والاجتماعیة؛ أی لم یکن الآخرون مانعین فی سیره نحو نموّه وأهدافه عن طریق حَبسه وإجباره أو استثماره أو استخدامه فی الأمور. أما الثانی منهما فالحریّة الروحیّة؛ فمعناها یرجع إلی نفس الإنسان بحیث أن تکون نفسه حرّة من کل القیود السلبیة الرادعة. وهناک صلة وثیقة بین الحریّة الروحیّة والحریّة الاجتماعیّة. وعندما یصل الإنسان إلی الحریّة الروحیّة فحینئذ ستحقق له الحریّة الاجتماعیّة. فی المقال هذا، ندرس آراء نعیمه حول الحریّة المثالیّة والطُرق التی سَلْکها تهدی الإنسان المفتّش عن الحریّة إلیها فی آثاره فی المنهج الوصفی ـ التحلیلی. ونحاول أن نبیّن عوائق الوصول إلیها أیضا. والهدف الرئیس لهذه الدراسة کیفیة اقتراح نعیمه للوصول إلی الحریّة.
درون مایه های صوفیانه در شعر سهراب سپهری و میخائیل نُعَیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سهراب سپهری و میخائیل نعیمه، دو شاعر معاصر ایرانی و لبنانی، در اشعار خود لایه های نازکی از عرفان و تصوف دارند که توانسته اند با آن ها، صرف نظر از خاستگاه شرقی یا اسلامی شان، میراث ادبیات صوفیانه و عرفانی را در دورة معاصر و در دو ادبیات فارسی و عربی احیا کنند و به خواسته ها و دغدغه های انسان معاصر توجه کنند که در گرداب مسائل اجتماعی و سیاسی، خود را درمانده می بیند. در پژوهش حاضر، در پی شناساندن درون مایه هایی از تصوف و عرفان در شعر این دو شاعر هستیم که شعرشان را به هم نزدیک کرده و آن ها را بین شاعران معاصر دیگر متمایز ساخته اند. از درون مایه های صوفیانه در شعر این دو شاعر می توانیم به مواردی چون تجلی خداوند بر پدیده های عالم (وحدت شهود)، اتحاد نفس با عالم، عزلت و تنهایی صوفیانه، عشق و تقابل آن با عقل، طبیعت گرایی، خوشبینی عارفانه، تبیین نظام احسن، مرگ دوستی عارفانه و دم را غنیمت شمردن اشاره کنیم. هدف از انجام این پژوهش، تبیین اندیشه های مشترک دو شاعر، نحوة برخورد آن ها با عرفان در دورة معاصر و آبشخورهای عرفانی آن ها است.
آراء میخائیل نعیمه النقدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
ولد میخائیل نعیمه الأدیب اللبنانی الکبیر عام 1889 م، فی «بسکنتا» ودرس المرحله الإبتدائیه بهذا البلد، وبما أن بلده لم یکن قادراً على أن یلبی حاجات روحه المتعطشه للعلم والمعرفه، راح یجوب البلدان المختلفه من فلسطین وروسیا إلى أن وصل إلى أمریکا؛ وهناک انضم إلى أدباء المهجر الشمالی وساهم فی تأسیس جماعه أدبیه تُدعى الرابطه القلمیه وعاد إلى لبنان عام 1932 م حیث وافته المنیه عام 1976 م. ترک نعیمه آثاراً قیمه فی الفنون المختلفه من المقاله والروایه والشعر وسائر الفنون والأدب تربو على ثلاثین أثراً وأبدى من خلالها آراءه العقائدیه والفلسفیه والاجتماعیه والسیاسیه إلى غیر ذلک، نعم إنّ آراءه هذه أضحت ذات قیمه بالغه، لکنه قد اشتهر بآراء أدلى بها فی مجال النقد الأدبی فی کتابه «الغربال» الّذی ذاع صیته فی عالم النقد. حیث اعتبر النقاد وأصحاب الرأی نعیمه واحداً من طلائع نقاد الأدب الحدیث الذین أحدثوا تطوراً هائلاً فی الأدب وکما یعتقدون أنّه لعب دوراً هاماً فی مسار النقد الأدبیّ.
مقایسه تحلیلی– تطبیقی مجموعه داستانی «کان ماکان» میخائیل نعیمه و «یکی بودیکی نبود» جمال زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مجموعه «کان ماکان» نعیمه در ادبیات داستانی عربی و مجموعه «یکی بودیکی نبود» جمال زاده در ادبیات فارسی، نقطه عزیمت داستان کوتاه عربی و فارسی است که با تغییر در نوع داستان و پیدایش گونه های جدید، زبان، شکل و ساختار محتوایی داستان، تازه می شود. نعیمه و جما ل زاده، پیشرو داستان نویسی لبنان و ایران، با پیوند دو تکنیک شرقی و غربی در دو مجموعه خود، سبک «داستان کوتاه»را بنا نهادند.در این نوشتار با مقایسه تحلیلی و تطبیقی دو مجموعه نعیمه و جمال زاده به خوانش شکلی، ساختاری،محتوایی، تحلیل عناوین دو مجموعه از منظر شکل و محتوا، تطابق و عدم تطابق عنوان و متن پرداخته شده است و سبک نگارش نعیمه و جمال زاده و وجوه اشتراک و افتراق آن ها در دو مجموعه، مورد بررسی قرارگرفته است. شیوه پژوهش به صورت کتابخانه ای با روش تحلیلی و مقایسه ای در ادبیات تطبیقی، به مقایسه دو مجموعه این دو ادیب پرداخته شده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که نویسندگان، با وجود تفاوت در زبان، شباهت هایی در مضمون و اسلوب، نشانه شناسی عناوین داشته و با زبانی عامیانه به بیان مشکلات جامعه خود پرداخته اند و بررسی مقایسه ای درون مایه دو مجموعه، منبع معتبری برای شناخت آداب و سنن جامعه و محیط اجتماعی عصر نویسندگان است
تمثیل الخلاص فی أشعار میخائیل نعیمه وأحمد شاملو فی ضوء نظریه "لیوتار"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال یازدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۴۲
113 - 138
حوزه های تخصصی:
ازدادت أهمیه مسأله الخلاص فی العصر الحاضر مع ظهور نهضه التنویر والتطوّر العلمی الحدیث، حتی ظهر جان فرونسوا لیوتار، فیلسوف ما بعد الحداثه والذی اعتُبِرت سردیات الخلاص عنده من أهمّ الحکایات وهذا وفقاً لنظریته فی السردیات الثلاث: السردیه التاریخیه (المارکسیه)، والسردیه الدینیه المسیحیه، وسردیه التطوّر العقلی وقد ترک میخائیل نعیمه وأحمد شاملو عدیدا من الآثار التی تتناول قضیه تحرّر الانسان من وجهه نظر أنثروبیولوجیه فلسفیه سیاسیه واجتماعیه لکن غرض الباحثین فی هذا المقال، یتجلّی فی العثور علی تمثیل السردیات الثلاث فی ضوء نظریه (لیوتار) فی أعمال میخائیل نعیمه (1889م)، (همس الجفون) والأعمال الشعریه لأحمد شاملو (1925م)، (المجلّد الأول من مجموعته الشعریه)؛ بمنهج وصفی- تحلیلی وبمقارنه أعمالهما وفقاً للمدرسه الأمریکیه وکشف المفاهیم التحرّریه لهذه السردیات فی أعمالهما علی أساس تجربتهما الشخصیه و ضروره هذا الأمر هی کشف المفاهیم والطرق الجدیده للوصول إلی الحریّه والنظره الجدیده إلی الحیاه وتشیر النتائج المستخلصه من هذه الدراسه إلی أنّ السردیات الثلاث واضحه فی أعمال هذین الأدیبین ونشاهد ظاهره التطوّر وغایتها فی المضمون الإیدئولوجی لسردیات الخلاص الثلاث و تتمثّل هذه السردیات فی أعمال نعیمه علی أساس بناء خطابی (متصوّف) وتجربته وهو التحرّر المعنوی وفی أعمال شاملو علی أساس خطاب ملحمی وتجربته وهو التحرّر الاجتماعی بدایه ثمّ تتمثّل غایه هذه السردیات فی أعمالهما وفقاً لنظریه "ما بعد الحداثه" و هی المعنویه والأدبیّه والأخلاقیه.
بررسی فرآیندهای فرانقش اندیشگانی در قصیده «إلی دوده» میخائیل نعیمه (بر اساس نظریه نقش گرای هالیدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از نظریات جدید حوزه زبان شناسی، نظریه نقش گرای نظام مند هالیدی است. طبق این نظریه، ساختار زبان، حاصل تأثیر نقش هایی است که زبان در بافت ارتباطی و در جهان خارج به عهده می گیرد. این تأثیر در سه سطح «فرانقش اندیشگانی»، «فرانقش بینافردی» و «فرانقش متنی» تحلیل می شود. فرآیندهای فرانقش اندیشگانی که امکان تحلیل جملات و سپس تحلیل متن را ممکن می سازند، از نظر معنایی در شش گروه قابل دسته بندی هستند و متناسب با معنای خود، مشارکین ویژه ای را می پذیرند. پژوهش حاضر کوشیده است تا با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکردی زبان شناسانه، قصیده «إلی دوده» میخائیل نعیمه را از دیدگاه «فرانقش اندیشگانی» بررسی کند. پس از بررسی این قصیده که از دیوان «همس الجفون» انتخاب شده است، مشخص شد که از میان شش فرآیند مطرح شده در فرانقش اندیشگانی، فرآیند مادی با بیش ترین بسامد و بعد از آن نیز به ترتیب فرآیندهای ذهنی، رابطه ای، وجودی و بیانی قرار دارند. کاربرد فرآیندهای فرانقشی، آن هم با چنین ترتیب بسامدی، گویای آن است که این شاعر رمانتیسم در شعر خود، علاوه بر این که به بیان مفاهیم ذهنی، همچون مفاهیم فلسفی و عرفانی تمایل دارد، در پی اقناع مخاطب نیز هست؛ از این رو بیش تر مفاهیم و تجربیات پیچیده را در قالب فرآیند مادی بازنمایی می کند. بسامد کاربرد فرآیند ذهنی نشان داد که نعیمه از شخصیتی درون گرا و بسیار حساس برخوردار است. عدم به کارگیری فرآیند رفتاری در این شعر گویای ذهن گرایی نعیمه است. تکیه شاعر بر کاربرد فرآیند بیانی آن هم از نوع پرسشی، گواه دیگری بر شخصیت درون گرای او است. بنابراین بررسی فرآیندهای فرانقش اندیشگانی، به خوبی شیوه اندیشه و تمایلات فکری و روحی میخائیل نعیمه را هویدا می سازد.
قراءه حداثویه للتحرّر فی أعمال میخائیل نعیمه وأحمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
18 - 43
حوزه های تخصصی:
ازدادت مسأله الخلاص أهمیه فی العصر الحاضر مع ظهور نهضه التنویر والتطوّر العلمی الحدیث وظهرت المدرسه الواقعیه الاشتراکیه والقضایا الفلسفیه الجدیده حول المارکسیه والمسیحیه ومسأله التطوّر العقلی فی هذا العصر وطُرحت هذه القضایا الفلسفیه، المفاهیم والشعارات حول الحرّیه والعداله والرفاهیه. وبسبب تأثیر الأوضاع السیاسیه علی المجتمع ازدهر الأدب الملتزم فی العصر الحدیث لیلبّی الحاجات الإنسانیه والفردیه والاجتماعیه أیضاً، یُنتشر هذا النوع من الأدب على نطاق واسع فی الأدبین العربی والفارسی، أما وقد ترک میخائیل نعیمه وأحمد شاملو العدید من الآثار التی تتناول قضیه تحرّر الإنسان من وجهه نظر أنثروبیولوجیه وفلسفیه وسیاسیه واجتماعیه لکن غرض الباحثین فی هذا المقال، یتجلّی فی العثور علی مظاهر المارکسیه والمسیحیه والتطوّر العقلی عند میخائیل نعیمه 1889)م) وأحمد شاملو (1925م) وأوجه الشبه والخلاف عند هذین الأدیبین فی استخدام هذه القضایا الثلاثه وفی العثور علی أهدافهما لطرح هذه القضایا فی أعمالهما أیضاً، بمنهج وصفی- تحلیلی وفقاً للمدرسه الأمریکیه وتشیر النتائج المستخلصه من هذه الدراسه إلی أنّ هذه المذاهب الثلاثه واضحه فی أعمال هذین الأدیبین ویختلفان فی استخدام هذه المضامین فی أعمالهما وفقاً لخطاباتهما ونعیمه هو الأدیب الصوفی ویستخدم المفاهیم المعنویه من مفاهیم هذه المظاهر الشمولیّه للتحرّر ولکن شاملو هو الشاعر الملتزم الإنسانی ووظّف المفاهیم الاجتماعیه من هذه المضامین الشمولیه والتحرّریه وإنّ هدف نعیمه لطرح هذه القضایا، التحرّر المعنوی وهدف شاملو لطرح هذه القضایا، التحرّر الاجتماعی فی أعمالهما وکانت قراءه نعیمه لهذه القضایا الفکریه من الجوانب الإیدیولوجیه والفردیه والمعرفیه وفق المنهج الحداثی متناسبه مع الحداثه الإنجلیزیه التی اهتمت بسوسیولوجیا الفضیله، وقد أدت شخصیته الصوفیه إلى عدم تجلی الفلسفه المارکسیه فی أعماله بشکل کامل، إذ بقیت فی مرحله الوعی، لذا فهو لیس مارکسیاً. وکانت قراءه شاملو لهذه المذاهب من النواحی الإیدیولوجیه والاجتماعیه والسیاسیه وفق المنهج الحداثی المتضمن للحداثه الأمریکیه فی مجال التحرّر السیاسی
مظاهر الواقعیه النقدهه بین یکی بود یکی نبود ل محمدعلي جمال زاده وکان ما کان ل میخائیل نعیمه (دراسه مقارنه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم پاییز و زمستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۴ه.ق) شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
135-168
یکی بود یکی نبود(کان یاماکان) لمحمدعلی جمال زاده وکان ماکان لمیخائیل نعیمه هما مجموعتان من القصص القصیره التی تعتبر النظره المجهریه والنقدیه للقضایا الاجتماعیه من أهم میزاتهما. إنّ تعاصر المؤلفین فی مجتمعین متقاربین إلى حد ما، والمضامین الاجتماعیه لکلا المجموعتین وأسالیب تطرقهما إلى تلک المضامین وتشابههما فی الاسم، قد تسبّب فی تشابه المجموعتین فی مختلف الجوانب خاصه فی مجال معالجتمها النقد الاجتماعی رغم عدم وجود تواصل مباشر بین المؤلفین. یهدف البحث إلى دراسه هاتین المجموعتین القصصیتین فی مجال نقد القضایا الاجتماعیه والتعبیر عن أوجه التشابه والاختلاف بینهما فی هذا المجال ومن ثمّ إنشاء جسر بین الأدبین الإیرانی واللبنانی المعاصر فی القصه القصیره وفق المنهج الوصفی التحلیلی واستناداً إلى المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن. خلصت النتائج إلى أنّ أحد الهواجس الرئیسه للمؤلفین فی مجموعتیهما القصصیه کان الانتقاد الشدید والواقعی للوضع الاجتماعی والذی جاء بالاعتماد على مختلف الأسالیب التعبیریه مثل النثر البسیط والعامی واستخدام الأمثال واللغه الغروتیسکیه. یتابع المؤلفان قصصهما النقدیه فی اتجاه الواقعیه متأثّرین بالکُتّاب الأوربیین لتحقیق أهدافهما المرتکزه على المجتمع والتی یمکن أن یصبّ فی تحسین وضع المجتمع.
خوانش وظیفه گرایی در بازنمایی رهایی در آثار میخائیل نعیمه و احمد شاملو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال دوازدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
107 - 127
اخلاق، از ضروری ترین عناصر زندگی اجتماعی انسان است و بین زیست اخلاقی و کمال انسان و همچنین دست یافتن به آزادی و رهایی، ارتباطی تنگاتنگ وجود دارد. میخائیل نعیمه از ادیبان صوفی گرا در ادبیات معاصر عربی و احمد شاملو از شاعران نوگرای معاصر، در ادبیات فارسی محسوب می شوند؛ آن دو، رهایی و آزادی را وابسته به اراده فردی می دانند؛ هدف از پژوهش حاضر، دریافتن گزاره های ارزشی و هنجارهای اخلاقی مورد نظر میخائیل نعیمه و احمد شاملو در تجربه رهایی است. این پژوهش، ابتدا به گزاره های ارزشی و سپس به هنجارهای اخلاقی مشترک آن ها، اشاره می کند و در انتها، به چگونگی بازنمایی گزاره های ارزشی و هنجارهای اخلاقی در مفهوم رهایی، می پردازد. نگارندگان کوشیده اند تا با کاربست روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به خوانش آثار این ادیب و شاعر بپردازند. دستاورد های پژوهش نشان می دهد که گزاره های ارزشی این دو ادیب و شاعر، مشترک بوده است و تفاوت در انعکاس این گزاره ها، در آثارشان، با توجّه به گفتمانشان، خواهد بود؛ به این صورت که تفکّر وحدت وجود در آثار میخائیل نعیمه فعال تر عمل می کند و در آثار شاملو، ایدئولوژی عشق پررنگ تر خود را نشان می دهد و گفتمان هایی که این دو، در آثارشان برگزیده اند، در بازنمایی این گزاره های اخلاقی در رسیدن به رهایی، تأثیر گذاشته است، به گونه ای که در آثار نعیمه، با توجّه به گفتمان عرفانی، رهایی روحی و معنوی بازنمایی می شود و در آثار شاملو، بازتاب این گزاره های ارزشی و اخلاقی، براساس گفتمان حماسی، رهایی اجتماعی است.
الإنسان فی أدب میخائیل نعیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال چهارم بهار ۱۳۹۱ شماره ۱۳
121 - 136
حوزه های تخصصی:
الملخص
یستهدف هذا المقال الکشف عن تساؤلات نعیمه بالنسبه إلی الإنسان، من هو الإنسان وأین کان قبل أن یبصر النور علی هذه الارض؟ وکیف خلق؟ وکیف نشأ؟ وما عله حیاته ومماته وعودته للتجسد غیر مره؟ وتساءل أیضا عن علاقه الإنسان بخالقه وحاول أن یجد الحلول لتلک التساؤلات الغامضه فی هذا الوجود. لکنه أدرک أن سر الحیاه أعمق من أن یفهمه البشر العادیون.
فتطرقنا فی هذه المقاله إلی فکره وحده الوجود فی کل من "مرداد"، "مذکرات الأرقش"، "همس الجفون"، "زاد المعاد"، و... وهکذا تحدثنا عن ظاهره التقمص وکیفیه تکوینه عند نعیمه وعن أثر هذه الظاهره فی "مرداد"، وفی قصه "لقاء"، وفی دیوان "همس الجفون" و... وهکذا تطرقنا إلی مسئله الحیاه، والممات، والثواب، والعقاب، و... إلخ.
الوحده العضویه ودراستها فی قصیده «الطمأنینه» لمیخائیل نعیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال پنجم زمستان ۱۳۹۲ شماره ۲۰
9 - 32
حوزه های تخصصی:
کثر الحدیث عن الوحده العضویه للقصیده العربیه فی العصر الحدیث تأثراً بالنقد الأدبی الأوروبی. ولکن هناک الکثیر من الناقدین والباحثین قد ترسخ فی أذهانهم مفهوم ناقص من الوحده العضویه، فیظنون أن مدلولها هو اقتصار القصیده علی تجربه واحده أو عاطفه واحده ویخلطون فی تطبیقها بین الوحده الموضوعیه والوحده المنطقیه؛ فنحاول فی هذا المقال أن نبین مفهوم الوحده العضویه والوحده الموضوعیه والوحده المنطقیه من خلال آراء النقاد ومدارس الشعر العربی الحدیث، ثم نتطرّق إلی الوحده العضویه عند میخائیل نعیمه ، ومن ثم ندرس الوحده العضویه وفق المنهج الوصفی- التحلیلی فی قصیده من میخائیل نعیمه باعتباره أحد أهم الادباء العرب المعاصرین المتمسکین بالوحده العضویه فی الشعر؛ لنری ما هی العناصر التی استخدمها فی شعره حتی یتجلی بین أجزاءه تماسک عضوی.
جبران؛ أدیب الفن والحیاه فی کتبه وأدبه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال نهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۵
103 - 115
حوزه های تخصصی:
من أهم خصائص جبران الأدبیه أنّه لم یقف کما وقف القدماء اللغویین عند التقعّر اللفظی والإغراب الفکری وتحنیط أسالیب الکتابه فی قوالب جامده لا تری إلی التطور والتحرّر سبیلا. وإنما کان أدیبا مجدّدا وصاحب مدرسه فی الأدب المعاصر؛ وتوحّد بین الفن والحیاه فی إطار من الرمزیه والخیال والعاطفه إلی موسیقی لفظیه حالمه وتنمیقات بلاغیه جمیله وأوساط لوّنت أدبه علی رغم الحشو والإستطراد فی کتاباته وأدبه، ملوّن بألوان من الإبداع والتجدید وهو ثائر فی فکره وفی عاطفته وأدبه الإنسانی الرفیع. فکتب کتباً متنوعه فی حیاته تبحث شتّی مجال الحیاه ک «العواصف» و«النبی» و«رمل وزبد» و«الأجنحه المتکسّره» وکتب کثیره أخری تحکی کل منها موضوعاً جمیلا. و جبران ابن بُشرِی وراقه من قریته وداعتها وطیب معدن أهلها وراقه أیضا أن یراها تائهه وراء الروابی والطلال لأنّه شاء للوطن أن یعیش فی ضمیرها، فکاتبنا قد طوّف فی أرجاء العالم منذ أن کان فی الثانی عشر من عمره وعاد إلی وطنه فی الثامن والأربعین محمولاً علی الألواح ولم تقف شهرته عند حدود لبنان والمشرق ولکنه اکتسب صیتاً عالمیا.
تطبیق شخصیت اصلی دو داستان کوتاه «ویلان الدوله» جمال زاده و «شورتی» میخائیل نعیمه بر اساس نظریه فردنگر آلفرد آدلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
475 - 497
حوزه های تخصصی:
ادبیات تطبیقی علاوه بر مطالعه رابطه ی ادبیات ملت های مختلف با یکدیگر، وارد حوزه رابطه ادبیات با دیگر علوم انسانی نیز می شود. یکی از این علوم، روان شناسی است که در دهه های نخستین قرن نوزدهم پای به عرصه ادبیات گذاشت و نوعی نقد را تحت عنوان «نقد روان شناختی ادبیات» یا «نقد روانکاوانه» پدید آورد. از جمله نظریه های کاربردی در زمینه نقد روانکاوانه، نظریه ی شخصیت فردنگر «آلفرد آدلر» روان شناس اتریشی است که جنبه اجتماعی در آن غلبه دارد و چکیده ی نهایی آن عبارت است از اینکه انسان عضو مهمی از سیستم اجتماعی است و شخصیتش در همین چارچوب شکل می گیرد. تشابهاتی میان شخصیت اصلی دو داستان «ویلان الدوله» محمدعلی جمال زاده و «شورتی» میخائیل نعیمه از منظر نقد روانکاوانه وجود دارد که زمینه تطبیقی آنها براساس نظریه فردگرای آلفرد آدلر را فراهم می آورد؛ بنابراین در این پژوهش با هدف شناخت هرچه بیشتر دو نویسنده و داستان های آنها، تلاش می شود شخصیت اصلی آنها با روش توصیفی- تحلیلی و در چارچوب مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی و البته براساس نظریه ی روان شناختی فردنگر آلفرد آدلر بررسی تطبیقی شود. نتایج تحقیق نشان می دهد که شخصیت هر دو داستان تحت تأثیر محیط و شرایط اجتماعی شکل گرفته است. تحقیق همچنین عقده ی حقارت شدید ویلان الدوله و شورتی را نشان داد که در ویلان الدوله ناشی از نازپروردگی و غفلت و در شورتی، از مشکلات جسمی و عضوی نشأت می گیرد. شخصیت دو داستان دو مسیر متفاوت را برای رسیدن به غایت نهایی دنبال می کند که در ویلان الدوله، این غایت، موفقیت و مصلحت شخصی و در شورتی، موفقیت جمعی و مصلحت اجتماعی است.