فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۱۶٬۶۳۷ مورد.
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۲۸
67 - 95
حوزههای تخصصی:
اسلام، ایمان و احسان، سه گانه اصلی ابعاد زندگی دنیوی و اخروی است. مستند این سه گانه حدیثی است معروف به حدیث جبرئیل که نشان می دهد اسلام بر اعمال ظاهری، ایمان بر اعمال باطنی و احسان بر مشاهده و رؤیت دلالت دارد. بنابراین مؤمنان مسلمان اند، و اهل احسان مسلمان و مؤمن اند. اگرچه برخی از صوفیه اسلام و ایمان و گاه احسان را تفسیر و تأویل کرده اند، خواجه یوسف همدانی (440- 535 ق) نگاه ویژه ای به این مقولات دارد و نخستین کسی است که به طور گسترده این سه گانه را در دو اثر خود آورده است؛ نخست در کتاب رتبهالحیات و سپس در کتاب الکشف عن منازل السائرین الی الله. الکشف (به شماره 438، کتابخانه نافذپاشا) مفصّل ترین اثر خواجه یوسف است که تاکنون منتشر نشده است. براساس دست نویسی نویافته از این اثر کوشیده شد تا دیدگاه های وی استخراج و بررسی گردد. در این جستار نشان داده می شود که خواجه یوسف به این سه گانه چه نگاه ویژه ای داشته و مراتب سیر صعودی انسان را در این مراحل به گونه ای تبیین کرده که پیش از وی مطرح نبوده است. از این منظر انسان از مرتبه اسلام به ایمان و سپس به احسان سیر می کند و درنهایت، به رؤیت می رسد که خواجه آن را حریّت و آزادی می خواند.
درآمدی برظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درآمدی بر ظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی علیرضا پورشبانان* چکیده در مقاله ی پیش رو، هدف این است که با بررسی شاخص های مطلوب متن هفت پیکر برای تولید بازی رایانه ای اقتباسی، به روش توصیفی تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که در این متن و متون مشابه، چه ظرفیت هایی شرایط را برای خلق بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی مناسب کرده و با تمرکز بر چه شاخص هایی می توان هفت پیکر را اثری مطلوب برای بازی سازی در نظر گرفت. از این زاویه، به نظر می رسد وجود قالب داستانی پرفراز و فرود و درون مایه های متنوع پرمخاطب در کنار تعدد فضا و مکان و وجود ابرقهرمانی با قابلیت هم ذات پنداری فراوان و با تعامل در نقش های متفاوت، در کنار حضور دیگر شخصیت های جذاب و موجودات عجیب و شگفت انگیز با ظرفیت ایجاد کشش در گستره ای از انواع چالش های ذهنی و مبارزه ای، ازجمله مهم ترین ویژگی هایی است که این متن را به اثری مناسب برای تولید بازی های رایانه ای اقتباسی تبدیل کرده است. * استادیار گروه عمومی دانشکده کاربردی دانشگاه هنر تهران alirezap3@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 27/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 5/4/1400
بررسی تطبیقی شبکۀ مفهومی و عناصر روایی دو رمان ژانر جنگ: وداع با اسلحه اثر ارنست همینگوی و زمین سوخته اثر احمد محمود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ژانرجنگ، نوعی ادبی است که بیش از آن که به جنگ و گفتمان غالبِ برآمده از پیامدهای تاریک و شوم آن بپردازد، ماهیت ادبیات ضد جنگ دارد و پیام آن صلح و دوستی است. دو رمان وداع با اسلحه، اثر ارنست همینگوی و زمین سوخته اثر احمد محمود، دو نمونه مناسب از ادبیات ضد جنگ در دو بافت موقعیتی متفاوت از دو نویسنده ایرانی و آمریکایی هستند که آیینه شفافِ نابسامانی های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی جامعه درگیر جنگ به شمار می روند. بررسی تطبیقی این دو رمان و تحلیلِ شبکه مفهومی، عناصرساختاری و روایی آن ها، ما را به سنجش تطبیقی پیرنگ داستانی، کاربرد عناصر زبانی و سبکی و فرم و ساختار این دو رمان هدایت می کند. به رغم توانایی و قابلیت این دو رمان در ارائه هنرمندانه رویدادهای مربوط به جنگ، شیوه متفاوت روایت در رویکرد روایی دو نویسنده، شبکه مفهومی و درون مایه های آن ها و نیز عناصر ساختاری و پردازش داستانی و فرم، به اضطراب متن در زمین سوخته و وقار وآرامش در متن وداع با اسلحه انجامیده است و ازاین رو، اگرچه زمین سوخته، نمونه بومیِ درخور اعتنایی از ژانر جنگ به شمار می رود ولی وداع ب ااسلحه بر بلندای نوع ادبی رمان و در مرتبه ای فراتر از ژانر جنگ ایستاده است.
خداشناسی عرفانی در المواقف و المخاطبات ابوعبدالله نفّری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
99 - 130
حوزههای تخصصی:
«خدا شناسی» و ارتباط با خدا مهم ترین موضوع در عرفان است و عارفان در این زمینه نگاه ویژه و تفسیر خاصی داشته اند. ابوعبدالله نفّری یکی از همین عارفان است که گزارش تجارب عرفانی خود را در دو کتاب المواقف و المخاطبات در بندهای متعدد و با زبانی بسیار پیچیده ارائه کرده است که می توان نگرش خدا شناسانه او را از آن مطالب استنباط کرد. این پژوهش در پی پاسخ به این پرسش است که «شناخت خدا» در اندیشه عرفانی نفّری چه ویژگی هایی دارد؟ نگارنده در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی محتوای «خدا شناسانه» اندیشه عرفانی وی را استخراج و تدوین کرده و به این نتیجه رسیده است که نفّری اصرار زیادی بر ناتوانی انسان در شناخت حق دارد، امّا این موضوع به معنای تعلّق او به «تعطیل» و تنزیه صِرف نیست. با تکیه بر ناتوانی در شناخت خدا، او از «جهلی مقدّس» در شناخت خدا پرده برداری می کند و درواقع دیدگاه تنزیهی خاصی در این زمینه دارد. به اعتقاد نفّری این خودِ خداوند است که شناسنده خود به بنده اش است. او از اصطلاح «تعرّف» در این زمینه استفاده کرده است. بخش نهایی مقاله نیز به موضوع چگونگی ارتباط با حق اشاره دارد.
عقل را خود کسی نهد تمکین؟ ( شرح دو بیت از حدیقه سنایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۹
131 - 150
حوزههای تخصصی:
حدیقه سنایی از امهات متون ادب فارسی؛ و سنایی سراینده آن پایه گذار سبک نوینی در شعر از نظر موضوع و محتواست. حدیقه اگرچه یک مثنوی نسبتاً طولانی با ساختار توصیفی است، گاه مفهومی را با ایجاز کامل بیان می کند که فهم دقیق آن نیازمند شرح و تفصیل است. ازجمله بیت هایی که سنایی آن را به اجمال مطرح کرده، اما فهم و درک آن نیازمند شرح مفردات برای فهم کل بیت است، می توان به دو بیت زیر اشاره کرد: عقل را خود کسی نهد تمکین در مقامی که جبرئِیل امین کم ز گنجشکی آید از هیبت جبرِئیلی بدان همه صولت در این دو بیت که درباره ناتوانی عقل در شناخت و معرفت باری تعالی است، چند واژه مرتبط با هم دیده می شود که به دلیل ناسازگاری ظاهری فهم بیت را مشکل می سازد: عقل، جبرئیل، گنجشک، هیبت و صولت. در اینجا جبرئیل براساس فلسفه مشاء و اندیشه های سهروردی همان عقل است و صولت جبرئیل به عظمت و بزرگی او نظر دارد وقتی پیامبر(ص) از مقام خاکی به او می نگرد. گنجشک یا صعوه نیز جبرئیل است وقتی در مقام هیبت قرار دارد و پیامبراکرم از افق اعلی به او می نگرد. روش تحقیق در این مقاله همان روش اسنادی و مراجعه به متون و مستند کردن مطالب به آن است و نتیجه کلی نیز بیان عجز و ناتوانی عقل در شناخت و معرفت خداوند و برطرف شدن معمای این دوبیت است.
دراسة عن النصیة المتفرعة فی قصتی "نوشزاد" و"اسفندیار" (مع الترکیز على الموت ومشهد الموت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۷
139 - 160
حوزههای تخصصی:
استنادا إلى منظور النصیه المتفرعه، فمن الممکن البحث عن تأثیرات ضمنیه لعمل أدبی فی أی عمل أدبی آخر، ویمکن مقارنه کل نص بنصوص مماثله. لهذا السبب، یحظى مفهوم النص التشعبی بمکانه خاصه فی مجال التحلیل المقارن للنصوص. تتمتع بعض قصص "الشاهنامه" لأبی القاسم فردوسی أیضاً بإمکانیه خاصه فی مجال التحلیل من وجهه نظر النص التشعبی، بما فی ذلک قصه "نوشزاد"، ابن خسرو أنوشیروان، والتی تشبه إلى حد بعید قصه "إسفندیار"، المحارب الشهیر من الشاهنامه. لذلک، حاولنا فی هذا البحث شرح جوانب تأثر فردوسی فی کتابه قصه نوشزاد بقصه اسفندیار باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی. على الرغم من أن قصه إسفندیار کذریعه فی هذا البحث لها حجم أکبر من قصه نوشزاد کنص ما بعد، إلا أن هذه القضیه مقبوله من وجهه نظر نظریه جینیه عن النص الغائب. تشیر نتائج البحث إلى أن أهم جوانب تأثّر النص الحاضر بالنص الغائب، والتی تشیر إلى تشابه القصص التی تمّت دراستها فی هذا البحث، هی: السمات المشترکه لشخصیات القصتین، عناصر القصه نفسها (السجن، التدین، السعی وراء السلطه، إلخ)، الموت والصور المتعلقه بالموت، النهایات المتماثله لإسفندیار ونوشزاد.
مواجهه قهرمان با "لامیا" در پویانمایی گیسوکمند و فیلم آهوی پیشونی سفید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مواجهه ی قهرمان با «لامیا» در پویانمایی گیسوکمند و فیلم آهوی پیشونی سفی سمیرا بامشکی* بهاره رفاهی** چکیده «لامیا» یکی از اساطیر یونان است که طی ماجرایی به هیولا تبدیل می شود. «لامیا» پس از تبدیل شدن به هیولا در مکان های دورافتاده، تاریک و مرطوب زندگی می کند و به کودکان آسیب می رساند. در این پژوهش به بررسیِ اسطوره ی کهنِ «لامیا» به عنوان یک هیولا-زن از نظرگاه یونگی و قهرمانِ مقابل «لامیا» از نظرگاهِ سفر قهرمانِ کارل پیرسون در پویانماییِ گیسوکمند و فیلم آهوی پیشونی سفید یک، دو و سه می پردازیم. دو پرسش اصلیِ این جستار این است که چرا «لامیا» در داستان ها ظهور می یابد؟ و قهرمان چگونه می تواند بر آن فایق آید؟ همچنین هدف از این جستار نشان دادن ارتباط میان داستان ها و روان بشر و مسائل عمیق بشری است که گاه ممکن است به صورت هیولا در داستان ظاهر شوند. بر پایه ی نظرگاه روان شناسیِ یونگی، ظهور «لامیا» در این دو داستان، می تواند نمایان گر عقده ی مادری باشد. یونگ عقده ی مادری را نوعی اختلال در روان معرفی می کند که در دوره ی کودکی و در ارتباط با مادر در روان کودک شکل می گیرد. در این دو داستان قهرمان پس از مواجهه با لامیا که در اینجا در نمادِ «آگاهی از نقص وجودی انسان» است، وارد مسیر سفر قهرمانی می شود و در پایان نه تنها بر این نیمه ی تاریک وجود خود غلبه می یابد و به سعادت دست پیدا می کند، بلکه در نقشِ حامی به دیگران نیز کمک می کند. * استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی مشهد bameshki@.um.ac.ir (نویسنده ی مسئول) ** دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه گیلان refahibahare@gmail.com تاریخ دریافت مقاله: 14/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 6/7/1400 1. Rapunzel
تقنیات بناء شخصیه البطل والبطل المضاد فی مسرحیه مصرع یزدجرد لبهرام بیضائی قراءه النص مقاربه نظریه وفق فولفغانغ إیزر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
145-165
حوزههای تخصصی:
تُستخدم کلمه البطل غالبا فی الأدب الفارسی بمعناها الکلاسیکی فی القصص الملحمیه والمناهضه للبطل کشخصیه معاکسه للشخصیه الرئیسه فی القصه، ویستند السرد على مواجهه الشخصیات المتعارضه. ألقى فولفغانغ إیزر، المفکر الألمانی الذی طوّر نظریه لقراءه النصوص الأدبیه فی النصف الثانی من القرن العشرین، نظره خاصه على عمل الشخصیات وعناصر النصّ فی السرد، من خلال لفت انتباه القارئ إلى الدراسات الأدبیه بدلاً من الکاتب، وتطرّق إلى أسالیب قراءه النص، معتقداً أنه مع قراءه مختلفه للعمل الأدبی، ستتغیر العناصر الداخلیه للنص أیضاً. یسلّط هذا البحث الضوء على مسیره بناء شخصیه البطل والبطل المضاد فی مسرحیه مصرع یزدجرد لبهرام بیضایی معتمداً المنهج الوصفی- التحلیلی. هدفنا فی هذ البحث، هو أن نقوم بدراسه هذا العمل الأدبی من منظور تمحور القارئ لإیزر، لنرى أی شخصیه تُعتبر البطل وأی شخصیه هی البطل المضاد فی هذاا لعمل الأدبی. تظهر نتیجه هذا البحث أن البطل والبطل المضاد من وجهه نظر القارئ، لا یتبعان بالضروره معتقدات الکاتب، وجمیع الشخصیات فی العمل یمکن أن تکون محور البطوله أو مضاداً للبطوله.
برابریابی های تشبیه و صفات مرکب در ترجمه خطبه ها و نامه های نهج البلاغه براساس الگوی بومی گزینی پیرینی (مطالعه موردی: ترجمه بهرامپور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین مباحثی که در ترجمه متون دینی و ادبی، مترجم را به چالش می کشاند بحث برگردان و برابریابی های آرایه های ادبی است. در این بحث واکاوی دو مقوله ترجمه تشبیه و صفات مرکب از اهمیت خاصی برخوردار است. بیشتر چالش ها و مشکلات مترجمان در ترجمه چنین آرایه هایی به جهت تفاوت های نوع شناختی و فرهنگی بین دو زبان است. مترجم می تواند با در نظر داشتن این تفاوت ها تا حد زیادی بر این چالش ها تسلط یابد. پژوهشگران در جستار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی ابتدا به ماهیت، عملکرد و معیارهای طبقه بندی تشبیهات و صفات مرکب در ترجمه خطبه ها و نامه های نهج البلاغه از بهرامپور می پردازند و سپس با استفاده از الگوی پیرینی (2007) به بررسی راهکارهای اتخاذ شده برای حل مشکلات موجود در ترجمه این آرایه ها اقدام می کنند. پیرینی برای حل این مسأله از راهکار کلی بومی سازی در معادل ترجمه ای استفاده می کند. با در نظر گرفتن این استراتژی، وی در مقوله صفات مرکب دو راهکار و در باب تشبیهات شش روش اساسی پیشنهاد می کند. برآیند پژوهش نشان می دهد که هنگام ترجمه هر نوع صفت مرکب و تشبیهی، روش های ترجمه ای اتخاذ شده براساس بومی گزینی زبانی و فرهنگی مناسب بوده و قابلیت اجرایی دارد، چراکه در ترجمه حاضر، مترجم از روش ادبی بهره برده است. چنین تطبیقی نشان دهنده تقارن فرهنگ در دو زبان مبدأ و مقصد است.
بررسی تطبیقی طرح واره نیرو بر سیر و سلوک عارف (در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تاﺋیه کبرای ابن فارض)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح واره نیرو، یکی از مؤلفه های مهم در زبان شناسی شناختی است که اساس استعاره مفهومی را تشکیل می دهد. مارک جانسون، طرح واره نیرو را به هفت بخش تقسیم می کند که با استفاده از آن، می توان مراحل گذار عارف را در متون عرفانی بررسی کرد. جستار حاضر با روش توصیفی تحلیلی درصدد است مسئله انواع طرح واره های نیرو و چگونگی تأثیرشان را بر سیر و سلوک عارف، در مثنوی معنوی مولانا و قصیده تائیه کبرای ابن فارض بررسی کند. نتایج تحقیق بیانگر آن است که طرح واره اجبار، در دو مقوله واژگانی و دستوری قابل بررسی است. سراسر مثنوی معنوی و قصیده تائیه کبرا ، دربرگیرنده طرح واره حرکتی است که در آن عارف، با مانع هایی مواجه می شود که این مانع ها، بسان سدّی قدرتمند عمل می کنند و عارف را از درنوردیدن مراحل سلوک باز می دارند. در طرح واره نیروی مقابل، دو نیرو به شدّت به یکدیگر برخورد می کنند که برآیند این دو نیرو، منجر به ایجاد وحدت می شود. در طرح واره رفع مانع، مولانا و ابن فارض عناصری چون ریاضت، تجرید و دوری از تناسخ را در زدودن مانع ها موثّر می دانند. در طرح واره انحراف از جهت، هر دو شاعر علوم ظاهری را، عامل مهمی در توقف و ایستایی عارف به شمار آورده اند.
آیا متن می تواند کودک را به آغوش گیرد؟ کندوکاو خواننده ی نهفته در داستان های کتاب های درسی فارسی دوره ی اول دبستان (اول تا سوم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیا متن می تواند کودک را به آغوش گیرد؟ کندوکاو خواننده ی نهفته در داستان های کتاب های درسی فارسی دوره ی اول دبستان (اول تا سوم) سودابه شکراله زاده* چکیده هدف کلی این تحقیق بررسی خواننده ی نهفته در داستان های کتاب های درسی فارسی دوره ی اول دبستان (اول تا سوم) بر اساس نظریه ی «خواننده ی درون کتاب» ایدن چمبرز است. به دنبال این هدف کلی بر سه هدف جزئی تمرکز می شود: بررسی توانایی داستان های به کاررفته در این کتاب ها در به درون متن کشیدن مخاطب؛ کشف مفهوم کودک نهفته در این داستان ها و بررسی این موضوع که آیا این داستان ها را می توان اثر کودک دانست یا خیر. این تحقیق نشان می دهد کیفیت شگردهای خواننده ی نهفته (سبک، زاویه ی دید، طرفداری و شکاف های داستانی) در این داستان ها به صورتی است که احتمال اینکه بتواند خواننده را درون متن بکشد اندک است. کودک نهفته در داستان ها، کودکی ناآگاه و ناقص از نظر شناختی است که زیر سایه ی سنگین اقتدار بزرگ سال باید به تعلیمی گراییِ غلیظی تن دهد تا به نقطه ی غایی رشد مدنظر بزرگ سال دست یابد. کودک باید به هنجار شود و کدهای اخلاقی، دینی، فرهنگی و اجتماعی جامعه ی بزرگ سال را اجرا کند و همانند بزرگ سال سخن گوید و بیندیشد. کودک در جایگاه وسیله ای بازنمایی می شود که باید در سویه ی تجربه، آگا هی و جامعه پذیری محض گام بردارد. گرایشی به کودک زدایی به چشم می خورد که این گرایش با شیوه هایی مانند آموزش مستقیم، تن ندادن به گفت وگو با کودک، زیبایی شناسی زدایی، انتقال مستقیم کدهای اخلاقی، دینی و اجتماعی بزرگ سالانه، عاری بودن داستان ها از تخیل، عاطفه، بازی گونگی و شیطنت های کودکانه و رقیق کردن طنز اعمال می شود. به جز دو داستان پری کوچولو و روباه و خروس به دشواری می توان دیگر داستان ها را آثار کودکی دانست که بتوانند با کودک ارتباط گیرند. واژه های کلیدی: ایدن چمبرز، خواننده ی نهفته، داستان، کتاب های درسی فارسی دبستان، کودک. * استادیار گروه آموزش و پرورش دانشگاه علامه طباطبائی Shokrollahzadeh.sue@atu.ac.ir تاریخ دریافت مقاله: 18/3/1400 تاریخ پذیرش مقاله: 9/9/1400
تحلیل ابیات و روایات دفتر اول مثنوی بر اساس نظریه بدخوانی خلاق هارولد بلوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال هجدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۶۸
263 - 291
حوزههای تخصصی:
بدخوانی خلاق نظریه ای ست که هارولد بلوم آن را بر مبنای بینامتنیّت؛ یعنی روابط میان متون و تأثیرپذیری آثار ادبی از یکدیگر مطرح کرده است. بر این اساس، همواره کشاکشی میان شاعران و نویسندگان جدید با گذشتگان وجود دارد. بلوم در مهمترین اثر خود به نام «اضطراب تأثیر» بر رابطه دوسویه اما ستیزه جویانه مؤلفان جدید با مؤلفان گذشته تأکید کرده است. شاعران و نویسندگان جدید برای رهایی از دلهره تأثیرپذیریِ متون گذشته با بدخوانی خلاق به روش هایی برای خلق آثار جدید دست می زنند و با این کار می کوشند تا خود را از پیشینیان برتر بدانند. در این پژوهش دگرگونی هایی را که مولوی به منظور رهایی از اضطراب تأثیرپذیری آثار پیشین، اعمال کرده است و نسبت های بدخوانی خلاق بلوم در مثنوی را به شیوه تحلیلی تطبیقی بررسی می کنیم. یافته های پژوهش نشان می دهد که روش خلاقانه مولوی در آفرینش داستان ها و حکایات و برای رها کردن خود از تأثیر متون گذشته، مصداق بدخوانی خلاقانه ای است که بلوم مطرح می کند و به این منظور از شگردهای گوناگونی مانند تداعی، ایجاد مضامین تعلیمی و دینی و حکمی، تغییر در عناصر داستان و فرافکنی بهره برده است.
بررسی تطبیقی «زاویه دید» در رمان «أُمُّ سعد»(کنفانی) و خاطرات «دا»(زهرا حسینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زاویه دید، یکی از مهم ترین عناصر داستان نویسی است. چشم اندازی در روایت که خواننده از رهگذر آن داستان را تجربه می کند. در نقد عنصر زاویه دید، دو ژانر به نام خاطرات دا اثر اعظم حسینی در حوزه دفاع مقدس ایران و رمان امّ سعد نوشته غسّان کنفانی از ادبیات مقاومت فلسطین برگزیده شده است. هدف پژوهش، تحلیل زاویه دید، شگردها و فن های دو نویسنده یا راوی و تأثیر آن بر درون مایه های داستان و شیوه پژوهش، نیز توصیفی-تحلیلی با رویکرد تطبیقی و بیان نقاط اشتراک و نیز افتراق در دو داستان بوده است. ساختار دا در قالب زندگی نامه، تداعی معانی، روایت غیر خطّی و مستند است. ساختار امّ سعد بر مبنای روایت خطّی است که در دو بُعد واقع گونه و نمادین، بازگویی می شود. نتایج تحقیق نشان داد، شیوه های زاویه دید بیرونی در امّ سعد و تکنیک های زاویه دید درونی در دا فراگیرتر است. کنفانی از دید درونی اوّل شخص نویسنده و شخصیت امّ سعد بر محور تکنیک های تک گویی درونی، حدیث نفس، جریان سیّال ذهن و انواع دید بیرونی بهره می برد. دا نیز ضمن استفاده از این دو شگرد، در حوزه دید درونی ازجمله تک گویی نمایشی استفاده بیشتری می برد و در انواع زاویه دید بیرونی شواهد کمتری دارد. چشم انداز مشترک دو روایی ادبی، دید اوّل شخص تک گویی درونی، خودگویی و سوم شخص نمایشی یا عناصر زاویه دید است. نگارندگان در جُستار حاضر، ابتدا به زاویه دید و انواع آن سپس به شگردها و تکنیک های دید راوی دو داستان پرداخته اند.
دراسه مقارنه لموضوعات شعر رثاء المدن فی الأندلس والشرق العربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۴۵
91-112
حوزههای تخصصی:
إن رثاء المدن فی الأدب العربی یعنی البکاء على المدن التی دمرتها الحروب والفتن أو أنواع الکوارث الطبیعیه. وطالما کان هذا النوع من الرثاء من أهم الأغراض الشعریه فی الأندلس والشرق العربی لأنه واکب وتیره الأحداث والتغیرات السیاسیه وأعاد قراءه الأحداث. یسعى هذا المقال بطریقه وصفیه تحلیلیه للتعریف ببعض هذه المراثی ودراسه موضوعات قصائد کلا القطرین باحثا عن وجوه الاشتراک والافتراق بینهما. وبحسب نتائج الدراسه هناک قواسم مشترکه عمیقه فی أفکار شعراء الأندلس والشرق العربی تنبع من الوضع السیاسی والاجتماعی القائم فی المجتمع آنذاک. من ناحیه أخرى من خلال دراستنا لرثاء المدن المنهاره سنرى أن وصف ازدهار المدن ومجدها وازدهارها قبل الدمار والندب والتحسر على فقدان النعم والمشاعر الدینیه هی من بین الموضوعات المشترکه فی مراثی شعراء البلدین وفی نفس الوقت هناک اختلافات بینهما فمثلا فی رثاء المدن الأندلسیه نری اهتماما بموضوعات کالاستغاثه والحنین الی الوطن لامثیل لها فی المراثی الشرقیه. وبصوره عامه یمکن القول إن قصائد رثاء المدن فی الأندلس جاءت بمعان وصور أکثر عمقا وتأثیرا فی المتلقی وإن کان للشرق فضل الأسبقیه فی التطرق إلی هذا الفن الشعری.
تطبیق و بررسی ویژگی های اقلیمی و روستایی در رمان های «زائری زیر باران» اثر احمد محمود و «الربیع العاصف» اثر نجیب الکیلانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ششم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱۹
180 - 201
حوزههای تخصصی:
ادبیّات اقلیمی به عنوان یکی از زیرشاخه های مهم ادبیّات داستانی در تحولات اجتماعی و سیاسی اکثر جوامع تأثیر داشته است. احمد محمود و نجیب کیلانی، دو نویسنده بزرگ معاصر فارسی و عربی، از جمله نویسندگان متعهد با اتکا به فرهنگ بومی، مشکلات جامعه را مطرح و اذهان را برای چاره جویی و درک آن ها در قالب داستان های خود فرا می خواندند. داستان «الربیع العاصف» از آثار نجیب کیلانی در مورد روستایی با امید و رنج در امتداد تحولات تاریخی معاصر مصر در اواخر قرن بیستم است. داستان «زائری زیر باران» اثر احمد محمود نیز انعکاس اوضاع اقلیم جنوب و مصائب مردم را با چیره دستی در صحنه های نمایش داستان با نگاه نویسنده نقاد به تصویر کشیده است. پژوهش حاضر با رویکرد توصیفی از محدوده مورد مطالعه به بررسی و ارزیابی عناصر اقلیمی با روش کیفی- تطبیقی پرداخته است. ابتدا منابع اولیه در حیطه های جغرافیایی و محلی استخراج شده از آثار احمد محمود و نجیب کیلانی در ارتباط با پیامدهای اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. اهمیت بررسی این موضوع زمانی آشکار می شود که در صورت شناخت تأثیر هویت بومی و محلی بسیاری از مشکلات اجتماعی و فرهنگی در جوامع اسلامی نیز حل می شد. نتایج حاصل از این پژوهش برای دست یابی به عناصر اقلیمی و بومی تأثیرگذار بمنظور اهداف توسعه پایدار لازم و ضروری است.
نقد و تحلیلِ تمثیل های تصویری، در رساله مقامات القلوبِ ابوالحسین نوری با تکیه بر نظریه های پژوهشی پُل نویا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در عرفان، بیشتر از مسائلی بیان ناپذیر و غیرمحسوس سخن به میان می آید که اهل طریقت با آن در ارتباط هستند. در متون عرفانی، مؤّلف با به کارگیری زبان ارجاعی از امکانات ادبی زبان از جمله «تمثیل» استفاده می کند تا به تبیین مفاهیم انتزاعی بپردازد. عمده ترین هدف تمثیل ها تعلیم سالک برای طی مراحل سلوک و شوق رسیدن به کمال است. بازیابی تمثیل ها در متون عرفانی یکی از راه های دستیابی به آموزه ها و اصول مورد نظر عرفاست. کاربست زبان تمثیلی در عرفان، به «ابوالحسین نوری» منسوب است. در پژوهش حاضر ضمن اشاره ای کوتاه به مباحث مربوط به پیشینه و کارکرد تمثیل، با استفاده از شیوه توصیفی تحلیلی اطلاعات و منابع کتابخانه ا ی، محتوا و درونمایه رساله «مقامات القلوب» و گونه های تمثیل از قبیل تمثیل های قرآنی، استعاره و تشبیهات تمثیلی، با تکیه بر نظریه های پژوهشی «پُل نویا» از منظر مبانی نظری، بازیابی و تحلیل شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مقامات و اصول مورد نظر اهل طریقت، در انتزاعی ترین شکل خود، در این رساله جای گرفته اند. تمثیل غیر روایی تصویر معنا، به همراه استعاره، تشبیهات و اضافه های تمثیلی، از پربسامدترین نوع تمثیل در رساله مقامات القلوب هستند.
العولمه الثقافیّه والتّهجین اللغوی فی الرّوایه الجزائریّه والإیرانیّه روایتا مملکه الفراشه وعشق وچیزهای دیگر أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اضاءات نقدیه سال دوازدهم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۶
105 - 134
حوزههای تخصصی:
لقد اتسعت رقعه تأثیر العولمه الثقافیّه عقب الثوره المعلوماتیّه فی العقود الأخیره ممّا ترکت لمساتها فی شتى مناحی الحیاه ومن ضمنها الناحیه اللغویّه حیث أدّى الأمر إلى تفشّی ظاهره التّهجین اللّغوی فی مختلف المجالات العلمیّه والثقافیّه بما فیها الروایه الإیرانیّه والجزائریّه. نتعرّض فی هذا المقال لإشکالیه العولمه الثقافیه والتّهجین اللغوی فی روایتی "مملکه الفراشه" و"عشق وچیزهای دیگر" لکونهما نموذجتین بارزتین من الأعمال السردیّه الهجینه وذلک فی ضوء نظریّه العولمه التحولیّه وعلى أساس المنهج الوصفی والتحلیلیّ المقارن. تدلّ النتائج على أنّ التهجین اللغوی الناتج عن العولمه الثقافیه ظهر فی الخطاب السردی لروایتی مملکه الفراشه وعشق وچیزهای دیگر بنوعیه الاسم والجمله غیر أن التّهجین اللّغوی عن طریق الاسم هو أبرز نوع التهجین الذی تجلّت مظاهرها فی هاتین الروایتین. حسب بیانات التحلیل الإحصائی، مکوّن تغییر أسماء الشخوص وتشویهها بإجمالی 33٪ وتکرار 465 هو المکوّن الأکثر تواجداً وتوظیفاً فی روایه مملکه الفراشه ثم یأتی مکوّن استحضار أسماء الأعلام والمشاهیر الأجانب بإجمالی 25% وتکرار 352. أما بالنسبه لروایه عشق وچیزهای دیگر، مکوّن أسماء نمط الحیاه بإجمالی 49٪ وتکرار 220 احتلّ المرتبه الأولى وهو المکوّن الأکثر حضوراً واستخداماً فی هذه الروایه، ثم یلیه مکون أسماء الشّخوص الهجینه بإجمالی 27% وتکرار 122. کما یظهر البحث أنّ الاختلاف الأساسی بین هاتین الروایتین بالنسبه للتهجین اللغوی یکمن فی نوع اللغه المستخدمه ثم کمیه تهجین الأسماء من قبل الکاتبین حیث "الأعرج" کان الأکثر حرصاً على استخدام اللّغه الفرنسیّه وتهجین أسماء الشّخوص وتشویهها بینما اقتصر "مستور" على توظیف الإنجلیزیّه فحسب وهو لم یکن بقدر الأعرج حریصاً على تغییر أسماء الشّخوص وتشویهها.
واکاوی ترجمه اصطلاحات بر پایه صافی فرهنگی (موردپژوهی: ترجمه عربی سلیم عبدالأمیر حمدان از رمان های شازده احتجاب و آینه های دردار هوشنگ گلشیری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی تحلیل انتقادی ترجمه که ترجمه را بر پایه مفهوم «تصفیه» بازتعریف می کند بر پایه نظریه زبان شناسی سازگانی نقش گرای هلیدی (1978) بنا شده و یک رویداد ارتباطی را از صافی های زبانی، فرهنگی و ایدئولوژیکی می گذراند. حال به گونه ویژه، هرگاه مترجم نیاز به کاربرد صافی فرهنگی احساس کند، می توان انتظار داشت که نتیجه کار او به طور نسبی به سوی ترجمه پذیرفتنی گرایش پیدا می کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی در پی آن است که شیوه کاربرد صافی فرهنگی را در ترجمه عربی سلیم عبدالأمیر حمدان از دو رمان «شازده احتجاب/ الأمیر احتجاب» و «آینه های دردار/ مرایا الذات» هوشنگ گلشیری که سرشار از تعبیرهای اصطلاحی است، ارزیابی کند و نشان دهد نحوه کاربرد صافی فرهنگی از سوی مترجم این دو اثر به چه میزان با ویژگی های بافتی در نظام مقصد تناسب دارد. به این منظور راهکارهای کلی مترجم در ترجمه این دو رمان را به چهار بخش تقسیم کردیم: 1- رویکرد سلبی (حذف عبارت اصطلاحی)، 2-کاربرد صافی فرهنگی با به کارگیری راهکار «معادل یابی»، 3- کاربرد صافی فرهنگی با به کارگیری راهکار «معادل سازی» و 4- انتقال لفظ گرا (ترجمه تحت اللفظی) اصطلاح مبدأ به زبان مقصد. یافته های پژوهش نشان از آن دارد که مترجم، بافت فرهنگی تقریباً مشابهی را در نظام مقصد پیاده کرده است و از میان راهکارهای به کار گرفته، معادل یابی فرهنگی (2/59 درصد) پربسامدترین و حذف (3/2 درصد) کم بسامدترین مقدار را به خود اختصاص داده است.
تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به تحلیل منظومه مانلی نیمایوشیج بر پایه نقد کهن الگویی یونگ می پردازد. نقد کهن الگویی (اسطوره ای)، از رویکردهای نوین در حوزه نقد ادبی معاصر است که با دیدگاه روان شناسانه به اسطوره ها، ماهیت کهن الگوها را کشف می کند و نقش آن ها را در آثار ادبی نشان می دهد. از این رو بحث اسطوره و کهن الگو در ادبیات معاصر(شعر)، به نوعی با بحث روان شناسی (بر پایه نظر یونگ) گره خورده است. در این منظومه، مانلی نمودی از اسطوره قهرمان است که طی یک سفر درون شناختی، با گذر از «من» به «خود»، موفق به «فردیت یابی» می شود، و در سایه این دگرگونی از دیگران ممتاز می گردد؛ همچنین کردار مانلی با مراحلی از الگوی قهرمان شامل کاوش و نوآموزی تطبیق داده می شود. کهن الگوهای مرگ و باززایی، پیر دانا و نماد آب، در ارتباط با اسطوره قهرمان در منظومه مانلی معنا می یابند. یافته های پژوهش نشان می دهد که مانلی شخصیت اصلی منظومه، فردی از طبقه فروتر جامعه است که با تدابیر پیر دانا در این سفر، به شناخت درستی از خویش می رسد و هماهنگ با طبیعت، به دامن جامعه باز می گردد.
نامه های منظوم عاشقانه و تغزل گفت وگویی: سنت های پارسی در سروده های تازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات پارسی وتازی در زمینه های گوناگونی دادوستد فرهنگی با هم داشته اند. یکی از این زمینه ها، موضوع سروده هاست: به روشنی می توان نمونه های فراوانی را از تأثیر سروده های تازی در اشعار پارسی و برعکس، ملاحظه کرد. دو نمونه ای که در این نوشتار با تفصیل بیشتر بررسی می شوند یکی نامه های منظوم عاشقانه میان عاشق ومعشوق و دوم تغزل در شکل گفت وگویی آن است که هر دو تحت تأثیر ادبیات و فرهنگ ایرانی و از طریق شاعران ایرانی تبارِ تازی سرا وارد ادبیات عربی شده اند. به طور خاص، به سروده های بشّار بن بُرد تُخارستانی و عباس بن اَحنَف در نامه های منظوم عاشقانه و وضّاح الیمن و ابونُواس در تغزل گفت وگویی پرداخته شده است. به عنوان پیشینه، به منظومه ویس و رامین و سنت «ده نامه»سرایی نیز اشارت رفته است.