فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۴۱ تا ۷۶۰ مورد از کل ۵٬۶۴۵ مورد.
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال نهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۰
69 - 82
حوزههای تخصصی:
حافظ به عنوان یکی از سرایندگان برجسته ادبیّات عرفانی در میان شاعران پارسی سرا راجع به مسأله سعادت بشر و عوامل پیش برنده و بازدارنده از آن و همچنین نوع موضع گیری وی در قبال تعالیم صحیح و ناصحیح رسیدن به سعادت و سیر انفسی، عقاید ناب و درخور توجهی دارد. در این نوشتار به منظور شناخت بهتر و عمیقتر این نظرات از روش تحلیل گفتمان انتقادی استفاده شده است که شامل نظریه ها و روش هایی برای مطالعه تجربی روابط میان گفتمان و تحولات اجتماعی و فرهنگی است. براین اساس دو غزل از حافظ در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین بررسی شده است. نتایج این واکاوی نشان می دهد که شعر حافظ آمیزه ای از تغزّل و تعقّل است و تفسیر آن بدون قرآن کاری عبث و بی فایده است. سیر انفسی از نظر حافظ، فرایندی خرد محور و عملگراست و با زهد منافات دارد. این فرایند پالایشی است، نه پرورشی و نقش مرشد، تنها به عنوان الگو و راهنما است و او هیچ سیطره ای بر سالک ندارد .
واکاوی «رمزهای هندسی زبان صوفیانه» در شعرعراقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
رمزهای هندسی تعبیری مدرن از مجموعه ای از شگردهای ادبی است که قدمای بلاغی ما تحت عنوان تمثیل و متأخران تحت عنوان رمز، سمبول و پارادوکس از آن نام می برند. در این رویکرد، زبان در معنای حقیقی خود بکار نمی رود و معنای مجازی و رمزی، مورد نظر شاعر و نویسنده است. بی تردید، یکی از گروه های فکری جهان اسلام صوفیه هستند که این نوع بیان و زبان را برای تبیین آموزه های عرفانی خود مورد استفاده قرار می دهند؛ که در این میان عطار به عنوان برترین فردی که از رمزهای هندسی به شکلی هنری و ماندگار استفاده کرده است از برجستگی بیشتری برخوردار است. در مقاله ی پیش رو به شیوه ی تحلیلی - توصیفی شعر فخرالدّین عراقی از شاعران سده ی هفتم از این منظر مورد کاوش قرار گرفته است. نتیجه ی بدست آمده نشان می دهد که عراقی از زبان صوفیانه در قالب هندسه ی زبانی استفاده کرده و حقایقی عرفانی نظیر زبان دل، زبان اشارت، زبان تمثیلی- عرفانی، زبان شطح و طامات، زبان حقیقت، عشق و وحدت وجود بسیار سود جسته است و توانسته است به خوبی خبر کلان آموزه های عرفانی خود را به مخاطب منتقل نماید. از میان زبان ها، زبان حقیقت و رمز، بیشترین بسامد را در شعر عراقی دارد.
تطبیق عاشقانه حماسی «سیاوش و سودابه» با همتای اروپایی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ادبیات ملل آثار فراوانی را می توان یافت که در آن ها عشق، آن هم از نوع ناپاک و ممنوعش، موضوع و محور اصلی داستان ها باشد. داستان «سودابه و سیاوش» از حکیم توس و رمانس «تریستان و ایزوت»، نوشته ژوزف بدیه فرانسوی، از جمله آن آثار است. این دو اثر دارای همسانی ها و ناهمسانی های بسیاری با یکدیگرند که هر دو اثر منظوم و منثور را با یکدیگر قابل قیاس و انطباق می سازند. این مقاله به منظور بررسی و شناخت وجوه اشتراک و افتراق دو اثر، انجام شده است. نوع پژوهش، تحلیلی- توصیفی و براساس کتب و اسناد معتبر کتابخانه ای بوده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که شباهت اساسی هر دو روایت در آن است که دختری جوان با پادشاهی پیر ازدواج می کند و پس از مدتی میان شه بانو و یکی از خویشاوندان شوهر که در داستان سودابه و سیاوش، «پسر شوهر» و در تریستان و ایزوت، «خواهرزاده شوهر» مطرح است، عشقی ممنوع آغاز می شود و در پایان هر دو روایت مرگ قهرمانان را به همراه دارد؛ تفاوت اصلی نیز در آن است که در روایت فردوسی عشق شه بانو به سیاوش یک طرفه، اما در داستان تریستان و ایزوت این عشق دو سویه است.
نقش روایت بوف کور؛ عشق ناکام و گشودن ابهام ساختاری متن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
103 - 120
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر، گشودن ابهام ساختاری بوف کور را ازطریق روایت کوتاه عاشقانه ای مورد توجه قرار می دهد که دارای دو موقعیت است و در هر موقعیت یک کنش به انجام می رسد؛ کنش موقعیت نخست عبارت است از اینکه پیرمرد قوزکرده ای انگشت سبّابه دست چپش را به حالت تعجب بر روی لبش گذاشته است و در موقعیت دوم، دختری خم شده و گل نیلوفری را به پیرمرد تعارف می کند. با این دو موقعیت، مناسک عشقی به نمایش گذاشته شده و ارجاع سازی صحنه عاشقانه به جهان بیرون بر ناکامی دلالت دارد. در متن بوف کور از روایت مذکور با عنوان مجلس بر روی قلمدان یاد شده و این مجلس نقاشی در پژوهش حاضر، «نقش روایت» نامیده می شود. نگارنده، تبیین نقش روایت را با طرح این پرسش ها که نقش روایت چیست، چه ویژگی های برجسته ای دارد و نقش روایت بوف کور چگونه در گشودن ابهام ساختاری روایت اصلی اثرگذار است، مورد توجه قرار می دهد. هدف پژوهش این است که مفهوم برجسته عشق را در این نقش روایت ازطریق نظام دیداری و برمبنای شکل زایی تجسمی نشان دهد و این نقش روایت عاشقانه را به عنوان ابزاری معرفی کند که گره روایت بوف کور با توجه به عناصر آن باز می شود. برپایه مطالعه انجام شده در پژوهش حاضر، می توان به این تعریف از نقش روایت رسید: روایتِ تصویری موجز و فشرده که روایتِ اصلی، صورت گسترش یافته آن است و در آن عناصری مانند نور، رنگ، فضا، مکان، عمق، سطح، حالت و... که ویژگی های برجسته متون دیداری هستند، در یک کادر مشخص با ابزار واژه قاب بندی می شود.
سیر تقاضای معاش در شعر شاعران مدّاح با تکیه بر نسبت تکدی گری به انوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
257 - 280
حوزههای تخصصی:
مدح، سنتی رایج در میان شاعران فارسی زبان و ازجمله راه های امرار معاش بوده است. انوری در کنار قصاید مدحی، قطعه های تقاضای گاه حقیرانه و در عین حال زیبایی نیز سروده است. به دلیل این تقاضاها از میان صدها شاعر، بعضی از پژوهشگران فقط او را متکدّی دانسته اند. برای معلوم کردن صحّت و سقم این نسبت، تقاضاهای برخی از شاعران را بررسی کرده ایم و مشخص شد عواملی چون: عدم امنیّت شغلی، دشواری شرایط شاعر شدن، امساک ممدوحان از دادن صله، احتیاج شاعران و اهمیّت مدح برای ممدوحان باعث شده است مدیحه سرایی و به تبع آن تقاضاسرایی هرروز رایج تر شود. بی ثباتی موقعیّت سیاسی از دوره سنجر و برکیارق بن ملکشاه و از دست رفتن ثبات شغلی و درآمد شاعران، سبب شده تا آن ها در این برهه از تاریخ نسبت به دوره های قبل تقاضای چیزهای کم بها تر کنند. همچنین دریافتیم که اشعاری از انوری که تکدّی خوانده شده، مشابهات زیادی در دیوان های شاعران دیگر دارد؛ از این رو دادن عنوان تکدی گری تنها به انوری عادلانه نیست. موارد زیر را می توان عاملِ دادن این نسبت به انوری دانست: اقرار انوری به اینکه «گدایی شریعت شُعر است» و معروف شدن او به عنوان یکی از سه پیغمبر شعر باعث شده محقّقانی که او را در این پایه نمی دیدند، عیب هایش را بیشتر آشکار کنند.
خاقانی شروانی در شعر خود از روایت کدام شاهنامه بهره برده است؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی شروانی قصیده سرای بزرگ سده ششم هجری قمری، به میزانی بسیار از روایات شاهنامه و داستان های اساطیری و پهلوانی در شعر خود بهره برده است. برخی شواهد نشان می دهد که شاعر در شعر خود به داستان هایی حماسی و پهلوانی از شاهنامه اشاره می کند که مربوط به روایت فردوسی از شاهنامه نیستند و مشخّصاً در شاهنامه فردوسی وجود ندارند یا به گونه ای دیگر روایت شده اند. نگارندگانِ این سطور، این فرض را مطرح می کنند که ممکن است خاقانی افزون بر شاهنامه فردوسی، به شاهنامه ای دیگر نیز دست رسی داشته و از آن بهره گرفته باشد. شواهد شعری نشان می دهد که تلمیحات شاهنامه ای در اشعار شاعران سده های پنجم و ششم هجری قمری، به داستان هایی از شاهنامه اشاره دارد که متفاوت است از آن چه در شاهنامه فردوسی می بینیم و گویا اشارات شاهنامه ایِ شعر آنان، در برخی موارد، از مآخذی دیگر سرچشمه می گیرد. در این مقاله با بررسی شواهد شاهنامه ایِ شعر خاقانی و مطابقت آن ها با منابع حماسی پیشین و هم چنین روایات حماسی موجود در تواریخ کهن فارسی، این نتیجه به دست آمده است که این شاعر به غیر از شاهنامه فردوسی، شاهنامه هایی دیگر را نیز در دست داشته و با بررسی دقیق ترِ این شواهد می توان این فرض را مطرح کرد که وی بیش ترْ تحت تأثیر شا هنامه مسعودی مروزی بوده است. در این پژوهش، این شواهد مطرح و بررسی شده است.
پیوند موسیقی با عاطفه شاعر در سروده «فلسطینی کحدّ السیف» از «علی فوده»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
85 - 102
حوزههای تخصصی:
موسیقی به عنوان یک عنصر اصلی در شکل گیری و ساختار شعر، پیوند تنگاتنگی با عاطفه و خیال شاعر و اغراض وی دارد. شاعرِ توانمند با بهره گیری از دانش زبانی و نیز با گزینش موسیقی متناسب با عاطفه خود، ارزش ادبی و میزان تأثیرگذاری شعر خود را افزایش می دهد؛ از این رو می توان گفت لایه های آوایی شعر به خوبی معنا، تخیّل و عاطفه نهفته در شعر را به مخاطب منتقل می کند و باعث انسجام و هماهنگی معنوی در شعر می شود. در این پژوهش که با روش تحلیلی توصیفی و استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، پس از نگاهی به زندگی «علی فوده» (1982-1946م) شاعر معاصر فلسطین و بیان دیدگاه های ناقدان ادبی در باب موسیقی شعر و اقسام آن، رابطه میان سطوح موسیقایی شعر با عاطفه و اغراض این شاعر در سروده «فلسطینی کحدّ السیف» واکاوی شده است. مهم ترین دستاورد این پژوهش، تناسب کامل موسیقایی سروده مورد بحث با مضامین و عواطف شاعرانه حاکم بر آن است که خود را در سطوح سه گانه موسیقی بیرونی، کناری و درونی نشان می دهد.
تحلیل ارجاعات بینامتنی و فرامتنی در تمثیل های صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
189 - 208
حوزههای تخصصی:
نظریه ارجاع به بررسی روابط و خوانش بینامتنی و فرامتنی در متن ها می پردازد. این نظریه، آثار ادبی مخاطب را به دیگر متن ها و فرامتن ها ارجاع می دهد و مخاطب می تواند براساس آن، متن ها را با ارجاع به مصداق های عینی و بیرونی، یا با ارجاع به متن های دیگر درک و دریافت کند. پژوهش حاضر تمثیل های صائب را ازمنظر این نظریه بررسی می کند؛ چراکه صائب در هر تمثیلی، مخاطب را به یک متن یا فرامتن ارجاع می دهد. نویسندگان سعی کرده اند با شیوه توصیفی– تحلیلی به معرفی و تحلیل متن ها و فرامتن هایی بپردازند که صائب در ساختن تمثیل ها از آن ها بهره برده است. دستاورد این پژوهش بیانگر دو نکته مهم است: اول اینکه تمثیل مبنای ارجاعی دارد؛ یعنی شاعر برای اثبات هر مدعایی خواننده را به یک مثل ارجاع می دهد و دیگر اینکه این مثل ها براساس ارجاع بینامتنی یا فرامتنی ساخته شده اند. قرآن مجید، احادیث، احکام شرعی و سرگذشت انبیاء از مهم ترین متن ها و اجتماعیات و طبیعت نیز از اصلی ترین فرامتن هایی هستند که صائب در تمثیل پردازی از آن ها بهره برده است. شیوه پژوهش ابتدا جمع آوری و دسته بندی تمثیل های صائب براساس پیش زمینه های دینی، فکری و فرهنگی بوده است؛ سپس این شواهد با توجه به گونه های ارجاع درون متنی یا برون متنی و خوانش محاکاتی یا نشانه ای تحلیل و بررسی شده اند.
تحلیل داستان «ورقه و گلشاه» بر اساس نقد کهن الگویی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
109 - 127
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها یکی از مهمترین مباحث در روان شناسی یونگ به شمار می آید. از آنجا که کهن الگو ها مانند استخوان بندی ادبیات عمل می کنند منظومه های عاشقانه یکی از عرصه هایی است که می تواند بستر ظهور این کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیات هر ملت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعه این داستان های کهن، نه تنها از جنبه ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزش های فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیت است. پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهن الگوهای داستان ورقه و گلشاه و نقش آن ها در تعالی عاشق، می کوشد جایگاه معشوق تعالی بخش را در منظومه ورقه و گلشاه مورد بررسی قرار دهد. مشاهده می شود اتحاد و ارتباط کهن الگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
تقابل و تعامل با دیگری در شاهنامه فردوسی از منظر نشانه شناسی فرهنگی (از گیومرت تا فریدون)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله موضوع تقابل و تعامل فرهنگی را از منظر نشانه شناسی فرهنگی، در بخش اساطیری، مورد بررسی قرار می دهد. در ابتدا مفاهیمی هم چون «خود و دیگری»، «طرد و جذب»، «آرامش و آشوب» و «سپهر فرهنگی» که از مفاهیم بنیادین نشانه شناسی فرهنگی به شمار می آیند، به کوتاهی توضیح داده می شود. سپس با تکیه بر متن، مصادیق این مفاهیم، تحلیل و تشریح می گردد. روش پژوهش توصیفی - تحلیلی و برمبنای نظریه های نشانه شناسی فرهنگی است و نتایج نشان می دهد که بنابر متن فردوسی، فرهنگ ایرانی بنابه دلایل گوناگون، فرهنگی پذیرا بوده و در شرایط مختلف با دیگران نه فقط تقابل بل که تعامل هم داشته و از قدرت جذب و ترکیب قابل توجهی برخوردار بوده است، اما همواره به ثبات و تکرار چرخه وار بر مبنای «سپهر فرهنگی» نهادینه شده در آن، روی خوش نشان داده و از تغییر بنیادین روی گردان بوده است. کلیدواژه ها: خود و دیگری، تعامل و تقابل، مرکز و حاشیه، جذب و طرد، شاهنامه فردوسی.
تحلیل ادبیات تعلیمی در انواع ادبی دیگر قرن چهاردهم (نظم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۳
86 - 130
حوزههای تخصصی:
ادبیات، زیبایی آفرینی در زبان است و ادبیات تعلیمی، آن دسته از آثار ادبی را شامل می شود که با زبانی ادبی و هنرمندانه به تعلیم و هدایت انسان ها بپردازند. ادب تعلیمی در ایران یکی از پردامنه ترین انواع ادبی است؛ به طوری که اگر یک اثر ادبی کاملاً از نوع تعلیمی نباشد و در انواع حماسی، غنایی و یا نمایشی قرار گیرد، باز تعلیماتی در آن نهفته یا آشکار است. این مقاله پس از تحلیل ادبیات تعلیمی در قلمرو زبانی و ادبی به بررسی این نوع ادبی در قلمرو فکری می پردازد. در قلمرو فکری، ادبیات تعلیمی از نظر محتوایی در شاخه های تربیتی، آموزشی و نیز در دیگر انواع ادبی مورد تحلیل قرار گرفته است. در هرکدام از انواع ادبی تعلیماتی با همان درون مایه به صورت غیرمستقیم وجود دارد. در ادبیات غنایی، تعلیمات بر پایه احساسات انسانی است و شاعر ضمن توصیف و بیان احساسات شخصی خویش در موضوعات مختلف به بیان تعلیمات عاشقانه، عارفانه، آیینی، فلسفی و طنز نیز می پردازد. در ادبیات حماسی، تعلیمات انقلابی، جنگ و پایداری جایگاه ویژه ای دارند. در ادبیات نمایشی، محتوای ارزشی و اخلاقی به صورت غیرمستقیم در آثار نمایشی استفاده می شود که نقش تربیتی آن ها به ویژه برای کودکان و نوجوانان، اهمیت زیادی دارد. وجود ادبیات تعلیمی در انواع ادبی دیگر، نشانه ای از «ادبیات متعهد» در آن آثار است.
علل و انگیزه های رویکرد تعلیمی در منظومه های عاشقانه شیرین و خسرو و مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گونه ادبی شعر تعلیمی حدود و ثغور خاصی ندارد و در بطن و جوف اغلب مضامین شعر فارسی از جمله ادب غنایی جاری و ساری است و این امر بدان سبب است که برای شاعران عارف، داستان بهانه ای برای طرح مباحث تعلیمی بوده است. پژوهش حاضر می کوشد تا علل و انگیزه های کاربرد مضامین تعلیمی و اندرزی را در منظومه های غنایی شیرین و خسرو و مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی بررسی و تحلیل کند. امیر خسرو دهلوی (651 725ق) از عارفان و شاعران نام آور پارسی گوی هندوستان است. او در سرودن مثنوی عاشقانه، پیرو نظامی گنجوی است. یکی از موضوعات مهم در منظومه های عاشقانه امیر خسرو، توجه و ترویج معنویت و اخلاق است که تحت تأثیر اندیشه های عرفانی وی نزج یافته است. او سازندگی درونی انسان و اصلاح و تهذیب نفس او را در دست یابی به سعادت فردی، اجتماعی، دنیوی و اخروی، ضروری و لازم می داند. جستار حاضر با واکاوی کیفیت انعکاس مباحث اندرزی و طرح آن در مجنون و لیلی و شیرین و خسرو به این نتیجه دست یافته که توجه به اصول اخلاقی در ترسیم جامعه ای ایدئال و آرمانی، بیش از هر معنایی، و تلاش انسان برای تسکین روحی، آرامش و امنیت، در نتیجه حصول به جامعه ای اخلاقی انسانی در فضای همواره پرآشوب و هراسناک دنیوی، از گذشته تا امروز مؤثر و مفید است. دنیایی اخلاق گرا، مقدس و آرمانی که همگی انسان ها در اوج خودشکوفایی قرار گرفته و به تکامل شخصیتی خویش رسیده اند.
تطبیق حکایت هبوط در دو حماسه ی شاهنامه ی فردوسی و بهشت گمشده ی میلتون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
149 - 172
حوزههای تخصصی:
پردازجان میلتون در اثر حماسی خود، بهشت گم شده، به بیان و توصیف حکایت هبوط در داستان هبوط ابلیس، هبوط آدم و هبوط روح مسیح در کالبدی خاکی پرداخته است. در توصیفات و تعاریف میلتون علاوه بر جنبه های متفاوت هبوط، گاهی دیدگاه شاعر را در بیان لزوم و پیامدهای هبوط بشر هم چون عشق، مرگ، برافروختن شعله شهوت و نیاز به توبه و تضرّع و هم چنین عظمت هبوط روح آسمانی مسیح را در جسمی زمینی و تأثیر آن در رستگاری و جاودانگی نهایی بشر، می توان دید. در شاهنامه فردوسینیز هبوط، گاه معنوی و گاه عینی است؛ گاه متوجه شاهان و پهلوانان و گاه در پیوند با قلمرو های آنان و سرزمین های اساطیری و تاریخی است. افزون بر آن، این حماسه ملّی، ریشه در اساطیر و باورهای اساطیری ایرانیان دارد. داستان آفرینش و نبرد بزرگ اساطیری میان دو قطب اهورامزدا و اهریمن یا خیر و شرّ (هم چون نبرد میان خدا و شیطان در برخی از ادیان زنده دنیا) که بنیاد این باورهای کهن را تشکیل می دهد، و نیز درون مایه های اصلی برخی از داستان ها و شخصیت پردازی قهرمانان آن ها هم چون تهمورث، جمشید و کاووس به گونه ای آشکار یا نمادین در بردارنده معانی آشکار و نهان هبوط است. این پژوهش به بررسی جنبه های گوناگون هبوط در این دو اثر حماسی می پردازد.
بررسی نام و لقب فرایین/شهربراز در شاهنامه و دیگر منابع تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بخش ساسانیان شاهنامه فردوسی از شخصیت های تاریخیِ بسیاری نام برده شده که در دیگر منابع با ریخت های گوناگون و گاه تحریف شده ثب ت شده اند یا القاب و عنوان های رسمیِ آنان به جای نامِ آن ها نشسته است. گاه میزان تفاوت بسیار بوده است و می تواند پژوهش گر را در ریشه شناسی، یافتن معنای نام و تبارشناسی آن شخصیت گم راه کند و به خطاهای بزرگ تر علمی بیانجامد. برخی نام /لقب های به کار رفته در شاهنامه یگانه است و در دیگر منابع دیده نمی شود. نام/لقب شهربراز در هیچ یک از منابع تاریخی «ف رایین» نیست و ای ن ن ام/لقب تن ها در شاهنامه ثبت شده است. این جستار ب ه ریشه شناسی و سنجش این نام/لقب ها در منابع گوناگون می پردازد و برای این کار، این شخصیت و نام، عناوین و القاب او در منابع کهن پهلوی، فارسی، عربی، سریانی، ارمنی و یونانی ردیابی، واکاوی و سنجش شده و درباره چراییِ ثبت «فرایین» از سوی فردوسی و میزان درستی یا تحریف آن و نقش فردوسی، منبع او، کاتبان و ویراستان در این تغییرات بحث شده است. «گراز» و «فرایین» در شاهنامه یک شخص هستند و هر دوی این نام ها در منبع شاهنامه وجود داشته و فردوسی هر دو را با کمی تغییر به کار برده است.
بازتعریف اسطوره، حماسه و تراژدی در ادبیات تعلیمی با تکیه برگلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۴
110-145
حوزههای تخصصی:
اسطوره به صورت های گوناگون تعریف شده است. پس از بررسی، این نتیجه حاصل می شود که ظاهراً اسطوره قابل تعریف جامع و مانع نیست. در اغلب این تعاریف و دسته بندی ها شاخص هایی چون روایت، نمادین، جهان بینی، مقدس، فراتاریخی، قدسی، مینوی، تخیل، نظام، ایزدان، فرشتگان و... به چشم می آید. در این پژوهش کوشش شده است تعریف دیگری از اسطوره، حماسه و تراژدی ارائه شود. در این بازتعریف، اسطوره «مفاهیم ناشناخته یا چند گونه شناخته ذهن بشرند»؛ مفاهیم ناشناخته ای که ذهن او را در بر می گیرد، همیشه و همه جا همراهی اش می کند و کوشش بی پایان انسان، شناختن و شناساندن آن هاست. از آنجا که این مفاهیم، انسانی، جهانی و همیشگی اند و در این ویژگی با اسطوره یکسان می نمایند، می توان مفاهیم ناشناخته ذهن بشر را اسطوره نامید. این همگون سازی، گره از تعاریف فراوان و گهگاه ناهمخوان و رودررو (از اسطوره) می گشاید. حماسه «چالش انسان برای شناختن و شناساندن آن مفاهیم» و تراژدی، «نتیجه (میزان پیروزی/ شکست بشر در) شناختن و شناساندن آن مفاهیم» است. مفاهیم، خود نمایشی شان را در پدیده ها نمایان می کنند که در اینجا با عنوان نماد از آن ها یاد می شود. پذیرندگی، گنجایی، ژرفایی و گستردگی مفاهیم، نمادهای به کاررفته، کارافزارهای لازم و متغیرهای فراوان در فرایند چرخه «اسطوره، حماسه، تراژدی» کارایی دارند. ادبیات تعلیمی در فرهنگ ایرانی، جایگاه ویژه ای برای یاددهی و کاربردی کردن این مفاهیم دارد؛ مفاهیمی که گاه از تعالیم دین اسلام و گاه از فرهنگ کهن ایران زمین برگرفته شده است. گلستان سعدی به عنوان نمونه ارزنده ای از ادبیات تعلیمی، گستره مناسبی برای تحلیل مفهوم شناختی است. ابَرمفهوم مورد توجه سعدی، انسان است که با مادرمفهوم آرامش چالش دارد اما اسطوره بنیادین آز پیش روی اوست که در سراسر کتاب، حضوری شگرف دارد و مانع دستیابی (و پیروزی) می شود و او را از شناخت خود و دیگر مفاهیم (آرامش، ترس، مرگ و...) بازمی دارد.
تحلیل فرایند گفتمانی گسست و پیوست در غزل های کمال خجندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال هفدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۲
159 - 176
حوزههای تخصصی:
کمال خجندی، شاعر شیرین سخن سبک عراقی و یکی از درخشان ترین چهره های غزلی شعر فارسی است. یکی از گونه های گفتمانی که در غزل های کمال کاربرد گسترده ای دارد، گفتمان شناختی است. در گفتمان شناختی، فرایند کنشی در تعامل با فرایند شَوِشی ایفای نقش می کند و به همین دلیل، شناخت به گونه ای باز، متکثر و پویا تبدیل می شود. یکی از مباحثی که در گفتمان شناختی مطرح می شود، گسست و پیوست گفتمانی است. در فرایند گسست و پیوست، منِ شناختی کنشگر با منِ پدیداری و استعلایی او مرتبط می شود؛ حالِ زمانی در ارتباط با نه حال زمانی و مکان گفته پردازی در ارتباط با نه مکان گفته ای قرار می گیرد. در مقاله حاضر، با روش توصیفی- تحلیلی، گفتمان شناختی و فرایند گسست و پیوست گفتمانی در غزل های کمال خجندی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. پرسش اصلی پژوهش این است که فرایند گسست و پیوست گفتمانی چگونه در غزل کمال تحقق پیدا می کند و از این طریق چه معنایی تولید می شود. در فرایند گسست و پیوست در غزل کمال، شاهد تعامل دوسویه فضای گفته پردازی و فضای گفته ای، یا دنیای گفته پرداز و گفته خوان هستیم. با وجود این، ساختار غالب گفتمان از آنِ گسست است و پیوست های گفتمانی نیز در خدمت گسست گفتمانی قرار می گیرند.
تحلیل نمادهای شعر پایداری در اشعار احمد شاملو بر پایه نقد اسطوره شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
125-154
حوزههای تخصصی:
احمد شاملو با بهره گیری از درون مایه های اساطیری نمادین و رمزآلود در آفرینش و ترسیم فضای اسطوره ای در اشعارش همواره کامیاب بوده است. شاملو از شاعرانی است که هر چند میزان پرداختن وی به اسطوره و جنبه های حماسی نسبت به بعضی شاعران معاصر کمتر است؛ ولی توانسته است نمودهای زیبایی از اسطوره سازی را هر چند اندک در شعر خود عرضه کند و به ویژه در عرصه شعر پایداری، به بازآفرینی اسطوره های کهن و آفرینش اسطوره های تازه بپردازد. وی با خارج نمودن قالب اصلی اسطوره از فضای کهن اسطوره ای خود، از آن به عنوان نمادی تأثیرگذار در صحنه سیاسی و اجتماعی بهره برده است تا شرایط نابسامان فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه مورد ستم خود را اصلاح کند. این جستارکه با روش تحلیلی- توصیفی انجام گرفته است، نشان می دهد که وی همواره با بهره گیری از نمادها در بازآفرینی اسطوره ها توانمند بوده و با توجه به نیازهای جامعه اش به اسطوره آفرینی پرداخته است ؛ همچنین بسیاری از اشعار شاملو بر پایه بن مایه های اسطوره ای بنا شده است. پژوهش هایی درباره شعر شاملو از دیدگاه نقد اسطوره شناختی صورت گرفته است؛ اما این مقاله، نخستین پژوهشی است که به گونه ای ویژه، نمادهای اساطیری مرتبط با ادبیات پایداری در شعر شاملو را مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد.
تحلیل سیر شخصیت قهرمان در یک داستان عاشقانه- قهرمانی از منظر نقد روان شناختی (بر مبنای مطالعه موردی: داستان بیژن و منیژه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد روان شناختی گونه ای از نقد ادبی است که بر اساس اصول روان شناسی به نقد و تحلیل اثر ادبی می پردازد. در این نوع نقد، شخصیّت مهم ترین مسأله تحقیق است. مطابق این روی کرد، در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده، شخصیّت قهرمان در یک داستان عاشقانه (بیژن و منیژه)، از حیث تحلیل روان کاوانه بررسی شده تا این فرضیه اثبات شود که یک داستان عاشقانه– قهرمانی، فارغ از جنبه های رمانتیک خود، داستانی از تعالی شخصیّت قهرمان در مسیر تشرّف از من به فرامن یا منِ آرمانی است. بیژن در این داستان، هبوط در ظلمت ناخودآگاه را تجربه می کند، سپس، احساس گناه، زمینه تعالی او را فراهم می کند؛ مسیری که با تبعید به چاه تاریک آغاز می شود. این چاه را می توان مظهری از جنبه تاریک خویشتن بیژن دانست که خروج وی از آن، مستلزم فرایندی چون یک درمان روان شناختی است تا این چاه تاریک درون را به روشنای خودآگاهی و رهایی تبدیل کند. در نتیجه بیژن (خود)، هم راه منیژه که نمادی از اروس اوست، تاوان گناه را با سخت ترین رنج ها می پردازد تا ناخودآگاه (چاه) به خودآگاه (رهایی) تبدیل شود. آزمون پایانی او نمادی از همین تعالی است.
بررسی نمود ادبیات تعلیمی در شعر اخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال یازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۱
161 - 180
حوزههای تخصصی:
در میان شاعران معاصر، اخوان ثالث جزء چهره هایی است که از دیگر آفرینشگران ادبی معاصر متمایز است. آثار او حلقه پیوند شعر سنتی با شعر مدرن ایران است. پژوهش های صورت گرفته درباره اشعار اخوان ثالث، اغلب معطوف به جنبه های نمادگرایانه و گرایش های ملی و حماسی آثار اوست و از دریچه ادبیات تعلیمی به اشعار او کمتر نگریسته شده است. در این مقاله سعی بر آن است که جلوه های ادبیات تعلیمی، در اشعار اخوان بررسی شود. به همین منظور با راهبرد توصیفی، به نمود ادبیات تعلیمی در چهار مجموعه ارغنون ، تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم ، سال دیگر ای دوست ای همسایه و زمستان پرداخته شده است. هدف این پژوهش ارائه نمونه هایی از ادبیات تعلیمی در این مجموعه ها، بررسی فراوانی و دسته بندی آن هاست. به طور کلی، نمودهای تعلیمی در اشعار این مجموعه ها در حیطه فلسفی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است.
بررسی ساختار پیمان ها در آثار حماسی و پیوند آن با باورهای اسطوره ای و دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب حماسی سال پانزدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
119 - 147
حوزههای تخصصی:
عهد و پیمان یکی از عناصر مذهبی و اجتماعی و اساس انضباط در جوامع ابتدایی است که مراعات آن سبب هم بستگی اقوام اولیه می شود و به عقیده آنان پیمان شکنی گناهی نابخشودنی و برهم زننده نظم اخلاقی بوده است. «میترا» از ایزدان بزرگ اقوام هند و اروپایی است که هم راه با «ورونه» کار حفاظت از پیمان ها را بر عهده دارد. این ایزد وارد هر سرزمینی که می شود با خدایان آن سرزمین امتزاج می یابد و تقدس خود را حفظ می کند. پیمان که نزد اقوام هند و اروپایی دارای تقدس و جای گاهی والا است، بخشی مهم از آثار حماسی و اساطیری آن ها را تشکیل می دهد و سرنوشت تعدادی از حوادث مهم و قهرمانان داستان های حماسی را تعیین می کند. در این جستار ساختار و اجزای مشترک انواع پیمان ها را در آثار حماسی، تاریخی و اسطوره ای ایران، هند و یونان بررسی و مقایسه می کنیم. نتایج به دست آمده نشان می دهدکه آدابی مانند قربانی کردن، جرعه افشانی، حضور شاهد و حضور دو عنصر مقدس آب و آتش و فشردن دست در هنگام پیمان بستن، اجزای مشترک پیمان ها بوده است. سپس با در کنار هم قراردادن همین آداب و عناصر مشترک به الگوهایی یک سان و نزدیک به هم می رسیم که در بیش تر پیمان ها رعایت می شود. مقایسه این الگوها و آداب مشترک با باورهای اساطیری و دینی اقوام هند و اروپایی مشخص می سازد که ساختار پیمان ها با ساختار و باورهای آیین میترائیسم (ایزد پیمان) پیوندی بسیار نزدیک دارد.