فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۶۱ تا ۷٬۴۸۰ مورد از کل ۱۰٬۵۱۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو نقش مفاهیم دستوری شدگی و بینافردیت را در تعیین سرچشمه دسته ای افعال کمکی در زبان های ایرانی بررسی کرده است. عناصر مورد نظر براساس رویکرد ناتس (2005 و پس از آن) مسئول انتقال نقش های وجه نمای الزام تکلیفی، امکان معرفتی و الزام پویا هستند که در اینجا به منظور سهولت ارجاع، معادل بایستن درنظر گرفته شده اند. برمبنای رویکرد سنّتی دستوری شدگی این عناصر باید از افعال واژگانی مشتق شده باشند. درحالی که براساس نظریه بینافردیت افعالی با معنای ارادی، ریشه در مفاهیم وجه نما و مقوله های هم رده با آن دارند. هردو مفهوم دستوری شدگی سنّتی و این خوانش از بینافردیت یک سویه و در بسیاری از موارد تأییدکننده مسیر تاریخی شکل گیریِ افعال کمکیِ وجه نما هستند؛ امّا در گونه های کهنگی، وفسی، تاتی و سمنانی که افعال کمکی وجه نمای معادل بایستن هم ریشه با فعل ارادیِ معادل خواستن در این زبان ها هستند، اکتفا به دستوری شدگی منجر به نقض بینافردیت و بالعکس، دنبال کردن رویکرد بینافردیت، باعث تخطّی از مسیر دستوری شدگی سنّتی می شود. در پژوهش حاضر، پیشنهاد می شود که این افعال کمکی هیچ یک ریشه در افعال ارادی در این زبان ها ندارند؛ بلکه درعوض، هردو گروه، به طور موازی از عنصر سومی در ایرانی باستان مشتق شده اند.
کاربرد یادداشت های بازاندیشی در افزایش دانش معلمان زبان برای آموزش به کمک فناوری: مطالعه موردی یک دوره برخط آموزش معلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۱۱ پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
491 - 510
حوزههای تخصصی:
آموزش معلمان برای استفاده از فناوری در آموزش زبان یکی از ضرورت های حوزه آموزش است. با این وجود و برخلاف گسترش کاربرد انواع فناوری های دیجیتال و پلتفرم های برخط برای آموزش زبان، آموزش معلمان در این حوزه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. پژوهش هایی که به طور ویژه به آموزش برخط معلمان و شیوه های ارتقای بهره وری چنین دوره هایی می پردازند بسیار نادرند. آموزش معلمان برای استفاده از فناوری در تدریس زبان بیشتر به معرفی انواع فناوری ها در دوره هایی مدرس-محور محدود شده است. اگرچه پرداختن به انواع فناوری ها می تواند دانش فنی شرکت کنندگان برای استفاده کلی از این ابزارها را افزایش دهد، چنین تمرکزی به افزایش دانش آموزشی شرکت کنندگان کمک چندانی نمی کند. این چالش ها ضرورت بهره گیری از شیوه های کاربردی تر برای افزایش دانش و آگاهی معلمان شرکت کننده در این دوره ها را پررنگ می نماید. برای تامین این هدف، پژوهش حاضر به بررسی کاربرد یادداشت های بازاندیشی برای افزایش و تقویت دانش آموزشی معلمان زبان جهت استفاده از فناوری در تدریس پرداخته است. محتوای 96 یادداشت بازاندیشی نوشته شده توسط 8 معلم شرکت کننده در یک دوره برخط 13 جلسه با استفاده از روش قیاس پیوسته مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها حاکی از اثربخشی این روش در افزایش دانش شرکت کنندگان پیرامون مفاهیم بنیادین، محدودیت ها، پتانسیل های انواع فناوری برای آموزش زبان و تحلیل کارایی روند یادگیری خود بود. تأمل تحلیلی بر موضوعات و مباحث ارائه شده در طول دوره آموزشی به معلمان کمک می کند با به کار گیری دانش به دورنی سازی آن کمک نموده و فرآیند یادگیری خود را تسهیل نمایند.
گونه شناسی گفتارهای قالبی در چرند و پرند دهخدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتار قالبی شده بخشی از یک زبان است که می تواند حامل معانی و مصادیق متعددی باشد. گفتارهای قالبی شده معمولاً به صورت ضرب المثل، کنایه، اصطلاحات و زبان زدها و بیشتر در زبان محاوره به کار می روند و نقش مؤثری در ارتباط های اجتماعی و گسترش زبان از لحاظ ساختاری و مفهومی دارند و بخشی از هویت، فرهنگ و تاریخ هر جامعه هستند که شناخت آن ها موجب شناخت بهتر فرهنگ، زیرساخت ها و تحولات زبانی هر جامعه زبانی می شود و تحلیل آن ها در یک متن نیز موجب شناخت بهتر زوایای پنهان و سبک آن متن می شود. در مقالات دهخدا، گونه های مختلفی از گفتارهای قالبی وجود دارد که در بطن هر یک از آن ها، مفاهیم عمیق اجتماعی، فرهنگی و زبانی نهفته است که شناخت آن ها به شناخت سبک و زبان مقالات دهخدا و جامعه روزگار او کمک می کند. هدف از پژوهش حاضر که با روش کیفی (تحلیلی توصیفی) انجام می شود، تحلیل و بازشناسی گونه های قالبی شده در چرندوپرند دهخدا در سه دسته ضرب المثل، کنایه، اصطلاحات و زبان زدهاست. این پژوهش به منظور بررسی کاربرد این ساخت ها در چرندوپرند و تأثیر آن ها بر زبان و سبک این مقالات انجام می شود. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که دهخدا با استفاده از این ساخت های قالبی، اوضاع و شرایط جامعه خود را ترسیم کرده و مطالبش را با سرعت و در عین حال به صورت فشرده و عمیق به مخاطب منتقل کرده است. استفاده از این ساخت ها موجب شده تا نثر چرندوپرند به زبان محاوره ای نزدیک شود. همچنین بررسی ها نشان می دهد که اصطلاحات و زبان زدها (220 مورد)، کنایه (81 مورد) و ضرب المثل (51 مورد)، به ترتیب پرکاربردترین گونه های ساخت های قالبی در مقالات دهخدا هستند.
آسیب شناسی کیفیت آموزش زبان انگلیسی تخصصی گردشگری در دانشگاه های کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله آسیب شناسی کیفیت آموزش زبان انگلیسی تخصصی گردشگری در دانشگاه های ایران با استفاده از مدل کیرکپتریک (Kirkpatrick) است و در آن، واحدهای زبان انگلیسی تخصصی گردشگری در دانشگاه های ایران از چهار سطح واکنش، یادگیری، رفتار و نتایج مورد ارزیابی قرار می گیرد. در این مطالعه کیفیت اجرای دروس مربوطه از دیدگاه 50 مدرس زبان انگلیسی در این دانشگاه ها، 200 فارغ التحصیل کارشناسی رشته گردشگری و 30 مدیر و صاحب کسب وکار در صنعت گردشگری ایران مورد بررسی قرار گرفت. ابزار پژوهش در این مطالعه شامل مستندات، پرسشنامه و مصاحبه بود. نتایج مطالعه نشان داد که اکثر فارغ التحصیلان مهارت قابل قبول برای گوش دادن، صحبت کردن، خواندن و نوشتن به زبان انگلیسی با توجه به اهداف تعریف شده توسط شورای عالی برنامه ریزی درسی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و همچنین جهت اشتغال در صنعت گردشگری را نداشتند. کاهش تعداد دانشجویان در کلاس ، تجهیز کلاس ها به امکانات کافی، کاهش زمان صحبت مدرسین در کلاس درس، افزایش زمان صحبت کردن دانشجویان در کلاس، بهبود انگیزه دانشجویان از پیشنهادات این مطالعه بوده است.
Pragmatic and Grammatical Awareness in IELTS Speaking Part 3
حوزههای تخصصی:
Although discrete research on pragmatic and grammatical awareness is well-visited in second language acquisition, the exploration and assessment of these two variables in tandem in standardized language proficiency tests has not garnered thick literature. On this ground, this study attempted to examine the correlation of both pragmatic and grammatical awareness with IELTS speaking Part 3. To this end, 120 homogenized Uzbek IELTS-taken applicants were asked to fill out pragmatic and grammatical awareness questionnaire adopted from Albertson (2011) followed by IELTS speaking Part 3 administration in order to obtain a correlation between pragmatic awareness and IELTS speaking Part 3 as well as grammatical awareness and IELTS speaking Part 3, respectively. The results of data analyses via running Pearson correlation coefficient indicated that both pragmatic awareness and grammatical awareness were significantly correlated with IELTS speaking Part 3. The findings imply that building on these two types of awareness would probably help learners increase their performance on IELTS speaking Part 3. Additionally, the students’ awareness-raising on pragmatic aspect of language in IELTS speaking Part 3 upon which interaction is based could probably convince the examiners on IELTS speaking venues that they are fully aware of pragmatic items and their conveyed message would not be misunderstood.
Expert and Novice Iranian EFL Teachers’ Professional Knowledge at Iranian Language Institutes and Universities(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۶, Issue ۲۲, Summer ۲۰۱۸
133 - 149
حوزههای تخصصی:
This study sought to compare Iranian EFL novice and expert teachers regarding their professional knowledge at Iranian language institutes and universities. To achieve the aim of study, a questionnaire was developed based on the literature, the theoretical framework and the results of a qualitative study carried out by Yazdanpanah and Sahragard (2017). This questionnaire was administered to the whole sample of the study who was 200 Iranian EFL teachers from different genders and educational contexts. The participants were selected conveniently as going through random sampling was not possible. Based on the results of the exploratory factor analysis, six factors emerged under the main category of professional knowledge for Iranian EFL teachers. The findings of this study revealed that: (a) Iranian EFL expert teachers have higher levels of professional knowledge than Iranian EFL novice teachers (b) expert teachers have higher levels of knowledge about language and knowledge of language skills and components than novice teachers (c) expert and novice participants of this study are more or less similar in the modification they make in their teaching presentation, and d) there was not a significant difference between Iranian EFL expert teachers and Iranian EFL novice teachers due to knowledge of language teaching, knowledge of teaching methods and knowledge of language learning.
COVID-19 Mot, discours, situation, comportement(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The Covid-19 pandemic has been with us, for almost a year now. It has affected our lives in multiple ways and challenged our achievements as well. Daily life has changed in aspects we never would have imagined. We had to change our habits and behaviors quickly in order to assure the health of our family, our neighbors and the rest of the world. While facing this “unprecedented” situation, there are terms that appear to describe the health crisis and its consequences. This planetary pandemic has also changed human behavior. In this article, we will see how the word Covid-19, a real agent of change in our existence, initiated changes in language and our behavior. Indeed, within the generative process of meaning as envisioned by semiotics, Covid-19 is an actant that crosses the different stages of process, from denomination to discourse. The discursive effervescence of Covid-19 is narrative. It appears as the prototype of the anti-subject. Perfect and absolute embodiment of evil. A single narrative program motivates it: propagation. We also see that Covid-19 is no longer just the anti-subject of this story. It truly becomes the Anti-Sender, leading in the shadows an army of villains, capable of reinventing themselves at one’s leisure. This is a spectacular example of actantial cumulation.
Speech-like Pragmatic Markers in Argumentative Essays Written by Iranian EFL Students and Native English Speaking Students(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
International Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۶, Issue ۲۱, Spring ۲۰۱۸
133 - 145
حوزههای تخصصی:
In this study, the use of speech-like pragmatic markers in Iranian EFL students’ academic writing was investigated. Speech-like pragmatic markers, such as I think, well, I guess, actually, anyway, anyhow, etc. are linguistic components that are more specific to conversation than writing, and writers may wrongly include them in their academic writing. To examine the students’ use of speech-like pragmatic markers when writing an essay, samples of Iranian students’ and English native students’ argumentative essays were analyzed using Contrastive Interlanguage Analysis (CIA). Moreover, the overuse or underuse of such items was compared between English native students and Iranian EFL students. Native English data were collected from the Louvain Corpus of Native English Essays (LOCNESS) and non-native English data were gathered from Iranian students’ essays during an academic semester from Islamic Azad University of Najafabad, Islamic Azad University of Abadan and Shahid Chamran University of Ahvaz in Iran. Iranian participants were 71 EFL upper-intermediate (based on the Oxford Placement Test) graduate students that were selected randomly from male and female students. A frequency analysis of pragmatic markers indicates significant differences between Iranian students’ and English native students’ use of speech-like pragmatic markers. Quantitative analyses of the non-native corpus data revealed that students apply these spoken components in their argumentative essays, which may adversely affect their text in terms of a correct style and tone. By investigating the results, the language teachers and materials writers are recommended to recognize the features of Iranian English students’ interlanguage and to provide them with planned input about appropriate use of pragmatic markers.
رده شناختی ساخت موصولی در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
303 - 325
حوزههای تخصصی:
ساخت موصولی یک گروه حرف تعریف مرکب است که شامل هسته موصولی و بند موصولی است و آن دو با هم یک سازه نحوی تشکیل می دهند. این ساخت توزیع گروه حرف تعریف را دارد. بند موصولی فارسی بند پیرو پسااسمی است که دارای ترتیب خطی حرف تعریف اسم بند است. این مقاله با تحلیل ۱۲۰۰ جمله حاوی بند موصولی که برگرفته از آثار زبان شناسان و دستورنویسانی همچون انوری، شفائی، غلامعلی زاده، لازار، باطنی، نجفی، مشکوهالدینی... است، به بررسی بندهای موصولی فارسی براساس مطالعات بینازبانی و البته درون زبانی می پردازد که شامل راهبردهای مختلفی است برای صورت بندی ساخت موصولی (ارتقاء ضمیر موصولی و به جاماندن ردّ و یا اشتقاق در پایه بودن متمم نما و حضور ضمیر ابقایی/خلاء در جایگاه موصولی)، شقوق بند موصولی به لحاظ حضور هسته، سلسله مراتب جایگاه هسته (برونی، درونی)، و ترتیب خطی هسته (آغازی، پایانی) و بند، انواع هسته در بند موصولی توصیفی و توضیحی، ترتیب جایگاه حرف تعریف، هسته اسمی و بند موصولی در زبان فارسی، جایگاه وقوع موصولی سازی، ضمیر ابقائی، امکان و عدم امکان لانه گیری بندهای موصولی و امکان و عدم امکان حرکت بند موصولی. بنابراین، ابتدا براساس مشاهدات به تعمیم و توصیف همگانی می رسیم و سپس، از تشابهات بین زبان ها که از طریق مقایسه بینازبانی به دست می آید، تبیین می دهیم که علت شباهت و تمایل زبان ها می تواند اشتراک تاریخی، شناختی، پردازشی، معنایی و کاربردشناختی باشد، زیرا ملاحظات نقش مؤلفه های برون زبانی در توصیف رده شناختی اجتناب ناپذیر است..
نقدی برکتاب نگاهی نو به دنیایی دیگر دستور زبان ایتالیایی
حوزههای تخصصی:
در میان کتاب های دستور زبان ایتالیایی آن دسته از آثار که نکات و قوانین دستوری را با استفاده از زبان مبدأ و با ذکر مثال های مشخص در زبان فارسی به زبان آموز فارسی زبان آموزش می دهند معمولاً مورد استقبال بیشتری از طرف آن دسته از زبان آموزان قرار می گیرند که تمایل دارند به شکل خودخوان و بدون بهره بری از حضور مدرس به مطالعه قواعد دستوری زبان مقصد بپردازند. کتاب نگاهی نو به دنیایی دیگر. دستورزبان ایتالیایی، نشر هنر و تربیت تهران، تألیف دکتر فریبا خاکپور عضو سابق هیأت علمی دانشگاه آزاد اسلامی، گروه مترجمی زبان ایتالیایی به عنوان منبع آموزشی مناسبی است که با استفاده از زبان فارسی به توضیح جامع قواعد گرامری زبان ایتالیایی می پردازد، ولیکن نکاتی در خصوص بهتر ساختن اثر موجود ارائه می شود.
بررسی مقایسه ای کودکان چهار تا پنج سال دو زبانه (ترک و فارسی زبان) و تک زبانه (فارسی زبان) در درک و کاربرد عبارات استعاری بدن مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مواجهه پژوهشگر با کودکان دوزبانه مهدکودک ها مشاهده شد که این کودکان اگرچه تلاش بسیاری در کاربرد درست قواعد زبانی دارند، اما نمی توانند مانند کودکان تک زبانه فارسی زبان در درک و کاربرد عبارات استعاری زبان فارسی موفق باشند. به همین سبب پژوهش حاضر سعی دارد در چارچوب زبان شناسی اجتماعی شناختی، به بررسی عامل دوزبانگی در میزان درک و کاربرد عبارات استعاری این کودکان بپردازد. روش پژوهش حاضر توصیفی آزمایشی است. شیوه پژوهش حاضر برگرفته ازشیوه بیالکا پیکال (2003) می باشد. بنابر یافته ها، کودکان دوزبانه در پرسشنامه عبارات استعاریِ جاخالی معادل های بیشتری نسبت به کودکان تک زبانه بیان کردند. در آزمون کارت های دوتایی، کودکان دوزبانه در استعاره مزه با 50/3 بیش ترین امتیاز و استعاره صدا با 10/1 کم ترین امتیاز را داشته اند، اما کودکان تک زبانه در استعاره لامسه با 16/2 کمترین امتیاز و استعاره مزه با 4 بیشترین امتیاز را کسب کرده اند. نتیجه این که کودکان دوزبانه درکاربرد عبارات استعاری ضعیف تر از کودکان تک زبانه عمل کردند. کودکان دوزبانه در آزمون کارت های دوتایی، امتیازاتِ سطح سوم کاربرد نسبی را کسب کردند و کودکان تک زبانه امتیازات سطح چهارم یا کاربرد کامل را به دست آوردند.
معرفی چارچوب ارزیابی «کِم»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم زبان سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۱۲
243 - 278
حوزههای تخصصی:
دستورزبان اساس تمامی زبان های بشری را تشکیل می دهد و معمولاً از زبان آموزان انتظار می رود در دستورزبان به سطح قابل قبولی برسند. در قدیمی ترین روش های تدریس شناخته شده تاریخ آموزش زبان نیز، تدریس دستور اصلی ترین جزء آموزش است. حتی رویکرد ارتباطی که پذیرفته شده ترین رویکرد آموزش زبان است، دستور را نادیده نگرفته است. البته، نباید فراموش کرد که در دوره ای کوتاه، دستور بی اهمیت تلقی و به کنار گذاشته شد، اما دیری نپایید که پژوهشگران و نویسندگان پی بردند بدون آموزش دستور، زبان آموزی به کیفیت مطلوبی نمی رسد و بنابراین، به دستور رجوع کردند. این ها همگی هم اهمیت دستور را نشان می دهد و هم این که تسلط بر دستورزبان می تواند زبان آموز را به خوبی در درک و تولید زبان یاری کند. این پژوهش قصد داشته است بر اساس کک و کیم (2014) چارچوبی برای ارزیابی کتاب های دستور، که نام آن را «کِم» گذاشته اند، تهیه و معرفی نماید. این چارچوب 28 شاخص طیفی را شامل می شود و متشکل از دو بخش اصلی توضیحات و فعالیت هاست. هدف این پژوهش معرفی چارچوبی برای ارزیابی کتاب های آموزش دستور فارسی است.
تحلیل ساختار روایی داستان های کوتاه جمال زاده و اندرسن از دیدگاه نشانه معناشناسی گفتمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مراحل شناخت ویژگی های فکری، فرهنگی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب، تطبیق آثار ادبی آن هاست. رویکرد نشانه معناشناسی روایت از طریق برش متن ادبی به معنا دست می یابد و در این فرایند معناسازی، نظام های گفتمانی به منزله عوامل اصلی گفتمان باعث شکل گیری روایت و ایجاد تغییر از وضعیتی به وضعیتی دیگر می شود. این پژوهش با استفاده از مدل نشانه معناشناسی گرمس به تحلیل روایی داستان های ثواب یا گناه جمال زاده و ذرت کاری اندرسن از دو نویسنده ایرانی و امریکایی و تبیین انواع نظام های گفتمانی می پردازد. سؤال اساسی این پژوهش این است که نحوه شکل گیری فرایند روایی تغییر معنا چگونه است و مهم تر نظام های گفتمانی دخیل در تولید معنا کدام اند؟ نتایج حاکی است هردو نویسنده در پیکره حاضر از انواع نظام های گفتمانی روایت در داستان خود بهره گرفته اند، اما نظام های گفتمانی کنش و شوش به منزله گفتمان های غالب در شکل گیری روایت نقش داشته اند به گونه ای که روایت با گفتمان شوشی به گفتمان کنشی روی می آورد و مجدداً به نظام گفتمان شوشی دگردیسی می یابد که جنس آن از نوع زیبایی شناختی و اسطوره ای است و ما با فرایند شکل گیری ارزش های والای معنوی مواجه می شویم و شخصیت های داستان حضور اسطوره ای خود را بر مخاطب هویدا می سازند. اما آنچه به تفاوت مضامین دو داستان منجر می شود نوع نگرش کنشگران و جهان بینی ارزشی در این دو فرهنگ است؛ به گونه ای که در داستان ثواب یا گناه ، کنشگر اصلی در قالب رمزگان مذهبی قصاص و آشتی با مرگ به جایگاه اسطوره ای ارتقا یافته است، اما در داستان ذرت کاری، کنشگران اصلی درقالب رمزگان نشانه ای بوم زیست، مرگ فرزند را در انتهای روایت با روی آوردن به طبیعت و دستیابی به مقام اسطوره پیوند زدند.
Demystifying Language Assessment Literacy among High School Teachers of English as a Foreign Language in Iran: Implications for Teacher Education Reforms
منبع:
International Journal of Language Testing, Volume ۱۰, Issue ۲, Summer and Autumn ۲۰۲۰
129 - 144
حوزههای تخصصی:
The promotion of language assessment literacy (LAL) among teachers and assessment developers has been deadly called and emphasized by professionals and scholars in the field of language assessment. In line with this urgent call for research, the present study sets out to investigate the EFL teachers’ literacy assessment with the aim of bringing modifications for teacher education reforms. To meet the objectives of the study, a total of 200 EFL teachers (N=88, with a TEFL background and N=112, with a non-TEFL background) with B.A. (N=125) and M.A. (N= 75) degrees were selected through stratified random sampling at high schools of West Azerbaijan Province, Iran. The required data were gathered using Plake, Impara, and Fager’s (1993) Teacher Assessment Literacy Scale (TALS). Hence, the participants’ knowledge concerning components of assessment literacy (AL) was sought for. A multivariate analysis of variances (MANOVA) was run and the results, in general, revealed that the participants were not significantly familiar with assessment literacy principles and procedures. Specifically, the results indicated that EFL teachers with a TEFL background and those with a non-TEFL background differed in terms of their assessment literacy competence, especially in terms of their perceptions of AL components. The implications of the findings for teacher education programs, teacher educators and EFL teachers are discussed and some suggestions for further research are offered.
عملگرهای ناقص ساز در زبان فارسی: رویکردی شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبانشناختی در زبانهای خارجی دوره ۹ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
269 - 298
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به واکاوی افعال ایستا و عملگرهای ناقصساز در زبان فارسی از منظری شناختی میپردازد. در این راستا نمودهای واژگانی بر حسب معیارهای تقید زمانی و (نا)همگونی ساختاری مورد ارزیابی قرار میگیرند. در نتیجه محمولهای ناقص به صورت افعالی تبیین میشوند که تقید زمانی نداشته و فاقد ناهمگونی ساختاری میباشند؛ اما افعال کامل به صورت افعالی مقید و ناهمگون توصیف میگردند. در ادامه سه عملگر مهم و پربسامد استمراری، عادتی و زمان دستوری مورد بررسی قرار گرفته و تعامل معناشناختی آنها با نمودهای واژگانی تحلیل میگردد. نتایج نشان میدهد که کارکرد اصلی این سه عملگر در راستای ناقصسازی افعال کامل میباشد. برای مثال عملگر استمراری مرزهای بیرونی رخدادهای کامل را حذف کرده و بر مرزهای میانی تمرکز میکند؛ این در حالی است که عملگر عادتی هم مرزهای بیرونی و هم مرزهای درونی افعال کامل را از کانون توجه زبانمند خارج میسازد. همچنین نشان خواهیم داد که عملگر ناقص ساز استمراری در ترکیب با افعال تحققی/فعالیتی، دستاوردی و لمحه ای به ترتیب تفاسیر استمراری، آغازی و تکراری را تولید میکند.
کاوشی در ابعاد شناختی، فرهنگی و بافتی ضرب المثل های نمادین گویش دلواری با استفاده از انگاره آمیختگی مفهومی بسط یافته آندرسون (2013)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آندرسون (2013) مدعی است که نظریه آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر (1998, 2002) می تواند مبنایی برای تحلیل معنایی ضرب المَثل ها قرارگیرد و ابعاد فرهنگی، شناختی و بافتی معناسازی را در این عبارات زبانی تبیین کند. این مقاله با هدف بررسی کاربرد انگاره شناختی ضرب المَثل آندرسون (2013) در تفسیر ضرب المَثل های نمادین گویش دلواری تلاش می کند جوانب معنایی شش ضرب المَثل عامیانه را روشن سازد. این مَثل ها به طور هدفمند انتخاب و به منظور یکدست شدن داده ها، به مواردی محدود شده اند که مفهوم حیوان در فضاهای دروندادی قرار می گیرد. نتایج نشان می دهد که در این ضرب المَثل ها، معنای حکیمانه و اخلاقی، حاصل آمیختگی مفهومی حوزه مفهومی حیوان با حوزه مفهومی امور انسانی است که به شکل های مختلف توسط فضای عام ساختاربندی و در فضای آمیخته بازتابانده می شوند و معنای پایه حاصل این امتزاج است. معنای پایه در دومین فرایند آمیختگی، با معنای ارجاعی تلفیق می شود و معنای موقعیتی را می سازد. کنش هایی مثل تحسین، پند، انتقاد و غیره حاصل این دو آمیختگی است. یافته مهم این پژوهش آن است که ویژگی های بوم شناختی و فرهنگی که در عبارات ضرب المثل می آیند، در فضای دروندادی 1 در اولین فرایند آمیختگی قرار می گیرد و بدون آن شکل گیری معنای پایه و نیز معانی موقعیتی و کنشی ناممکن به نظر می رسد. استعاره انسان به مثابه حیوان رابط اصلی دو فضای دروندادی 1 و 2 در این فرایند است. این انگاره به روشنی قادر است نقش شناخت، فرهنگ و بافت را در معنای کامل ضرب المَثل نشان دهد و مؤید کاربردی بودن انگاره ای شناختی در حل پیچیدگی های معناشناسی زبان در کاربرد است.
بررسی نقش و ساختار انگیزش در یادگیری زبان خارجی بر اساس مدل پردازش اطلاعات (مطالعه موردی شرکت پایانه های نفتی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش،بررسی نقش و ساختار انگیزش در یادگیری زبان خارجی، در راستای معرفی مدل پردازش اطلاعات به عنوان رویکرد و مقیاسی نو در سنجش انگیزش زبان خارجی است. به این منظور 250 تن از کارکنان شرکت کننده در دوره های آموزش زبان انگلیسی در شرکت پایانه های نفتی ایران که با استفاده از جدول نمونه گیری مورگان و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شده بودند، به پرسش نامه محقق ساخته که بر اساس مدل برگرفته تدوین شده بود، پاسخ دادند. در این پژوهش، برای روایی آزمون از روایی محتوایی، برای پایایی از آلفای کرونباخ، و برای تحلیل داده ها از آزمون تی تک نمونه ای استفاده شد. نتایج تحلیل نشان داد؛ مقدار تی به دست آمده برای مراحل سه گانه مدل پردازش اطلاعات معنی دار است. طبق یافته های این تحقیق، شرکت کنندگان در مرحله درونداد از سطح انگیزش بالا، در مرحله پردازش مرکزی از سطح انگیزشی متوسط، و در مرحله برونداد از انگیزش کمی در یادگیری زبان خارجی برخوردار بوده اند.
تحلیل آماری تداخل واژگانی و نقش آن در مهارت نگارش به زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ارتباط گسترده زبان فارسی و عربی از دیرباز تاکنون سبب پیدایش پیوند واژگانی عمیق بین دو زبان شده است؛ به گونه ای که گاه در یک جمله فارسی تمامی اجزای تشکیل دهنده آن (به جز عوامل پیوند دهنده) واژگان عربی هستند. این حجم زیاد از واژگان مشترک بین دو زبان، حکم چاقوی دو لبه را دارد؛ زیرا از طرفی به تسریع فرایند آموزش و یادگیری زبان عربی کمک می کند و از طرفی دیگر به دلیل تفاوت معنایی و کاربردی که در دو زبان دارد به تداخل زبانی منجر می شود. هدف از این پژوهش، ارزیابی عملکرد فارسی زبانان عربی آموز در به کار گیری این واژگان در مهارت نگارش 1 و 3 و مقایسه عملکرد آن ها در این دو مهارت بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از 10 دانشگاه دولتی ایران و نمونه آماری نیز متشکل از 199 دانشجوی زبان و ادبیات عربی در مقطع کارشناسی بود. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و پیمایشی و ابزار به کار گرفته شده، آزمون محقق ساخته در زمینه مهارت نگارش 1 و 3 بود که شامل واژگان مشترک عربی و فارسی بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تی مستقل و رگرسیون لجستیک استفاده شد. نتایج به دست آمده حاکی از آن بود که زبان آموزان با وجود پیشرفتی که در مهارت واژگانی خود در نگارش 3 نسبت به نگارش 1 داشتند، همچنان در تشخیص تفاوت معنایی واژگان مشترک و نیز به کار گیری این واژگان در زبان عربی ضعیف بودند. عوامل مؤثر در این ضعف تداخل واژگانی و نقص دایره واژگانی است. همچنین، نگاه قواعدمحور نیز سبب تشدید این ضعف شده است.
سنجش انگیزه فراگیران زبان آلمانی در ایران و پیامدهای آموزشی آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با سنجش انگیزه فراگیران ایرانی به دو سوال زیر پاسخ داده است: اول، آیا انگیزه فراگیران از یادگیری زبان آلمانی در انتخاب مؤسسه زبان، نقش دارد؟ دوم، انگیزه و اهداف زبان آموزان از یادگیری زبان آلمانی چه پیامدهایی را در فرآیند آموزش دارد؟ در این پژوهش؛ با رویکرد توصیفی پیمایشی و با کمک مقیاس «لیکرت»، 150نفر از فراگیران ایرانیََِِ (زبان آلمانی)؛ در دو گروه هدف که یکی از آنان در مؤسسات ایرانی مشغول به تحصیل بودند و گروه دیگری در یک مؤسسه آلمانی در ایران شرکت کردند. یافته های اولیه حاکی از تفاوت در انگیزه های یادگیری و علت انتخاب موسسه در دو گروه بوده؛ بنابراین نقش «تفاوت انگیزه» در انتخاب محل زبان آموزی محرز شد. از دیگر نتایج حاصله این مهم بود که کتب آموزش زبان آلمانی در ایران، همگی تألیف کشور آلمان بوده و مناسب زبان آموزانی است که قصد مهاجرت به آن مناطق را دارند، بنابراین برای پاسخ به نیاز فراگیران بومی، طراحی وتألیف محتوای بومی نیز لازم است.
A Cross-Cultural Study of Compliment Responses: A Pragmatic Analysis of a Persian and English Speech Act(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The present study sought to cast light on differences in strategies of compliment responses used across Persian and American English. For this purpose, 110 participants, under three groups of Persian native speakers, American native speakers, and Persian learners of English, answered a Discourse Completion Test (DCT), followed by a semi-structured interview with the Persian learners of English to cross-check the findings of the DCTs. The collected responses from the DCTs were coded at macro and micro-levels. Moreover, a macro-level of Persian cultural schemas was used for the Persian groups. The chi-square test revealed the independent performance of the three groups. Judged by the written DCTs while performing in English, the learners’ responses displayed cases of utilizing the native Persian cultural schemas. More specifically, the English learner respondents employed different instances of ta’arof and shekaste-nafsi . Confirmed by the interview, such failures resulted from insufficient exposure to the American English culture and more importantly from their lack of instruction and awareness of cross-cultural pragmatic differences.