مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
کودکان دیرآموز
حوزه های تخصصی:
" هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش فراشناختی، با روش یادگیری مشارکتی (CIRC)، بر میزان درک مطلب کودکان دیرآموز می باشد. به این منظور، 40 دانش آموز دختر دیرآموز، از مدرسه دیرآموز انتخاب و به شیوه تصادفی به دو گروه 20 نفره آزمایش و کنترل تقسیم شدند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر، 4 آزمون درک مطلب بود و با توجه به سن و رشد ذهنی و هماهنگ با محتوای کتاب درسی فارسی و علوم، تهیه شد و اعتباریابی محتوایی شد. پیش آزمون و پس آزمون برای هر دو گروه اجرا شد. نشست های آموزشی به مدت 3 ماه، هر هفته 8 ساعت، برای دانش آموزان گروه آزمایشی اجرا شد و گروه کنترل، برنامه عادی خواندن فارسی و علوم را داشتند و پس از 3 ماه، از نشست های آموزشی از هر دو گروه، پس آزمون خواندن و درک مطلب و علوم به عمل آمد. یافته ها نشان می دهد که تفاوت معنی داری میان نمره پیش آزمون درک مطلب و پس آزمون در گروه آزمایش وجود دارد. نتایج تحقیق حاضر دال بر موثر بودن روش یادگیری مشارکی (CIRC) می باشد و یافته های پژوهش حاضر، بیانگر آن است که دانش آموزان دیرآموز، از چنین روش هایی سود می برند و این روش ها در آموزش و بهبود درک مطلب آنان سودمند می باشد.
"
اثربخشی آموزش مهارت حل مسئله بین فردی بر افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مهارت حل مسئله بر افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان دیرآموز پایه اول دبستان انجام شد. مطالعه از نوع طرح های تک آزمودنی است که به صورت پیش آزمون، پس آزمون و مرحله پیگیری بر روی پنج دانش آموز پسر پایه اول انجام شد. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس درجه بندی مهارت های اجتماعی گرشام و الیوت (فرم والدین و معلم) استفاده شد که مادران و معلم، طی سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و 40 روز بعد از آموزش به عنوان پیگیری پاسخ دادند. همچنین، چهار رفتار مشکل ساز پرخاشگری، زورگویی و تهدید، شکایت کردن، بحث و مجادله در کلاس مشاهده شد. ابتدا طی 10 جلسه، وقوع رفتارهای هدف، مشاهده و ثبت شد (خط پایه). سپس طی 30 جلسه 50 دقیقه ای، سه جلسه در هر هفته، برنامه حل مسئله (شور، 2000) به صورت گروهی آموزش داده شد. اطلاعات مرحله پیگیری در طی 10 جلسه بعد از پایان برنامه مداخله جمع آوری شدند. برای تحلیل داده ها از آمار توصیفی و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها نشان می دهد که برنامه مداخله در افزایش مهارت های اجتماعی و کاهش مشکلات رفتاری، از نظر درجه بندی مادران و معلم مؤثر بوده و تفاوت میانگین ها به لحاظ آماری معنادار است. همچنین نتایج مربوط به مشاهده رفتارهای مشکل ساز نیز نشان داد که تفاوت میانگین ها در سه مرحله مشاهده معنادار است و آموزش به کاهش این رفتارها منجر شده است.
اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر نظریه نقش در بهبود عملکرد خانواده های دارای کودک دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال دهم تابستان ۱۳۹۳ شماره ۳۸
197-215
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی مشاوره گروهی مادران مبتنی بر نظریه نقش بر عملکرد خانواده های کودکان دیرآموز می باشد. پژوهش حاضر، مطالعه ای نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون و همراه ب ا گ روه کنترل و آزم ای ش می باشد. جامعه آماری پژوهش، شامل همه مادران کودکان دیرآموز در شهرستان همدان بودند که با روش نمونه گیری در دسترس 30 مادر از مدارس پسرانه و دخترانه به صورت مساوی انتخاب شدند و پس از همتاسازی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش 10 جلسه مشاوره گروهی دریافت و گروه گواه در لیست انتظار قرار گرفتند. ابزار پژوهش، پرسش نامه عملکرد خانواده بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، علاوه بر آمار توصیفی، از تحلیل کوواریانس و آزمون t هم بسته استفاده شد. در تحلیل یافته ها مشخص شد که بین نمره های پس آزمون گروه آزمایش و گواه تفاوت معناداری وجود دارد (0/001>p). آزمون t هم بسته نیز تفاوت معناداری را در اثربخشی مشاوره گروهی مبتنی بر نظریه نقش بر گروه مادران دارای فرزند دیرآموز پسر و دختر نشان داد (0/01<p). بنابراین می توان نتیجه گرفت مشاوره گروهی مبتنی بر نظریه نقش در بهبود عملکرد خانواده های دارای کودک دیرآموز مؤثر می باشد و اثربخشی این جلسات در خانواده های دارای فرزند دیرآموز پسر و دختر نیز متفاوت است.
تأثیر مداخلات شناختی به شیوه حل مسأله اجتماعی در بهبود روابط بین فردی و کارکردهای اجرایی دانش آموزان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره سیزدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۵۲
490-504
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناخت کارآیی آموزش حل مسأله اجتماعی بر کاهش مشکلات رفتاری بین فردی، بهبود کارکردهای اجرایی و افزایش توانش حل مسأله در روابط بین فردی در دانش آموزان دیرآموز انجام گرفته است. نمونه پژوهش 21 دانش آموز (11 دختر و 10 پسر) پایه چهارم و پنجم بود. برنامه حل مسأله به صورت گروهی، دو جلسه در هفته و طی سه ماه، آموزش داده شد. برای ارزیابی برنامه از مقیاس راه حل های مختلف و آزمون برج لندن استفاده گردید. همچنین، با روش مشاهده نظام دار رفتارهای مشکل ساز بین فردی شامل شکایت کردن، بحث و مجادله، زورگویی و تهدید، پرخاشگری و عدم رعایت نوبت در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری در کلاس مشاهده و ثبت شدند. نتایج آزمون t وابسته نشان می دهد که برنامه در افزایش ارائه راه حل ها و طبقات راه حل ها و حل مسأله مؤثر بوده و تفاوت میانگین ها معنادار می باشد. همچنین نتایج تح ل یل اندازه گیری های مکرر برای رفتارهای مشکل ساز نشان داد که تفاوت میانگین ها در سه مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری برای رفتارهای شکایت کردن، بحث و مجادله و عدم رعایت نوبت معنادار است. بنابراین آموزش در کاهش این رفتارهای مشکل ساز بین فردی مؤثر بوده است. البته نتایج تحلیل داده ها، تفاوت معناداری در میانگین های رفتار زورگویی و تهدید و پرخاشگری نشان نداد.
مقایسه اثربخشی مداخله توانبخشی شناختی با تمرینات ورزشی ایروبیک بر شناخت کودکان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۰)
149-161
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: کودکان دیرآموز، دارای مشکلاتی در مؤلفه های شناختی (حافظه و توجه) هستند و قادر به فراگیری مطالب و حل مسائل همانند همسالان خود نیستند . آشنایی با روش ها و وسایلی که بر مغز تأثیر گذار بوده و باعث افزایش شناخت می شوند، اکنون دغدغه اصلی متخصصان است. این پژوهش به منظور بررسی مقایسه ای اثربخشی مداخله شناختی و تمرینات ورزشی ایروبیک بر شناخت کودکان دیرآموز انجام شد. روش: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه این پژوهش شامل تمامی 36 دانش آموز دیرآموز مقطع ابتدایی شهرستان اسلام شهر (تهران) در سال 1396 بود که از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این نمونه به 3 گروه توانبخشی شناختی، گروه ورزشی ایروبیک، و گروه گواه (12 نفر در هر گروه) تقسیم شدند. مداخلات به مدت 2 ماه به طور هفتگی 3 بار در هر هفته، در هر جلسه 50 تا 60 دقیقه ارائه شدند. در نهایت پس آزمون از هر 3 گروه به منظور بررسی اثربخشی مداخلات انجام شد. در این پژوهش برای سنجش هوش و ویژگی های شناختی دانش آموزان از آزمون هوش استانفوردبینه (2003) استفاده شد. برای تحلیل داده های به دست آمده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین 3 گروه در مؤلفه حافظه فعال بینائی، تفاوت معنی داری وجود دارد (0/027= P ، 2/737= F ، 0/273=لامبدای دیلکز). همچنین بین دو گروه توانبخشی و گروه ایروبیک در میزان متغیرهای شناختی (حافظه فعال کلامی و غیرکلامی و پردازش دیداری فضایی کلامی و غیرکلامی) پس از ارائه مداخله، تفاوت وجود ندارد ولی گروه توانبخشی تفاوت معنی داری در مقیاس حافظه فعال غیرکلامی (حافظه بینائی) با گروه گواه (0/014 P= ) دارند؛ بدین معنا که هر دو گروه توانبخشی و ایروبیک عملکرد خوبی بعد از ارائه مداخله دست یافتند ولی گروه توانبخشی شناختی نسبت به گروه ایروبیک عملکرد بهتری داشتند. نتیجه گیری: به دلیل اینکه تمرینات توانبخشی شناختی بر افزایش حافظه فعال تمرکز داشته، بنابراین با توجه به نتایج این پژوهش می توان از بسته درمانی توانبخشی شناختی برای افزایش حافظه فعال بینائی کودکان دیرآموز در مدارس و مراکز توابخشی به منظور بهبود وضعیت درسی این دانش آموزان استفاده کرد.
تاثیر تداخل زمینه ای در شرایط آشکار و پنهان بر یادگیری حرکتی کودکان دیرآموز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رفتار حرکتی پاییز ۱۴۰۰ شماره ۴۵
61 - 90
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضربررسی تاثیر تداخل زمینه ای درشرایط یادگیری آشکاروپنهان برهماهنگی و عملکرد حرکتی کودکان دیرآموز بود. به این منظور60کودک دیرآموز بامیانگین سنی80/0±82/12سال،به صورت دردسترس انتخاب وپس از کسب شرایط ورود به تحقیق و رضایت نامه بر اساس نمرات پیش آزمون به طور همگن در چهار گروه (تمرین آشکار بدون تداخل، تمرین آشکار با تداخل، تمرین پنهان بدون تداخل و تمرین پنهان با تداخل) تقسیم شدند. ضریب هوشی با آزمون هوش وکسلر نسخه چهارم، هماهنگی حرکتی توسط آزمون هماهنگی دو دستی و عملکرد با دستگاه پیگردی چرخان سنجیده شد. سپس دوره تمرین چهار جلسه (با چهار بلوک نه کوششی در هر جلسه) تمرین با دستگاه پیگردی چرخان را در تمرین ویژه گروه های خود اجرا کردند. پس از چهار جلسه تمرین، مجددا شرکت کنندگان در متغیرهای فوق مورد اندازه گیری قرار گرفتند و نتایج آن به عنوان پس آزمون ثبت شد. برای تحلیل داده ها بین یادگیری گروه ها از آزمون تحلیل واریانس مرکب 2(نوع یادگیری) *2(شرایط تمرین)در مراحل پس آزمون و یادداری در سطح معنی داری(05/0≥p) انجام شد. نتایج نشان می دهد در آزمون اکتساب و یادداری هماهنگی تفاوتی بین یادگیری آشکار و پنهان وجود نداشت(05/0<p).در اکتساب عملکرد حرکتی تفاوتی بین یادگیری آشکار و پنهان وجود نداشت(05/0<p).اما در یادداری عملکرد حرکتی تفاوت بین یادگیری آشکار و پنهان معنی دار نبود(05/0>p)و یادگیری پنهان بهبود عملکرد بیشتری را نشان دادند.همچنین در اکتساب عملکرد گروه با تداخل عملکرد برتر و در یادداری گروه بدون تداخل برتر بودند(05/0>p).می توان گفت تمرین کودکان دیرآموز در شرایط با تداخل زمینه ای و یادگیری پنهان به یادداری بهتری منجر می شود.
اثربخشی استفاده از کلاس های هوشمند بر بهبود اختلالات خواندن و سیالی کلامی کودکان دیرآموز
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر،تعیین اثربخشی استفاده کلاس های هوشمند در بهبود اختلالات خواندن و سیالی کلامی کودکان دیر آموز است. روش این مطالعه، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه کودکان پسر مبتلا به اختلالات خواندن شهرستان مرند بود. ازبین جامعه هدف «34» کودک با استفاده از روش نمونه گیری هدف مند انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار داده شدند. در ابتدا هر دوگروه توسط آزمون تشخیصی خواندن مورد ارزیابی قرارگرفتند. گروه آزمایش در «12» جلسه «90» دقیقه ای در طول یک سال،آموزش را در کلاس های هوشمند دریافت کردند و در پایان هر دو گروه مجددا ًمورد ارزیابی قرارگرفتند. داده ها با استفاده ازتحلیل واریانس موردتجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته های این پژوهش نشان دادآموزش در کلاس های هوشمند موجب بهبود اختلالات خواندن و سیالی کلامی در کودکان دیر آموز می شود، از این رو با استفاده از کلاس های هوشمند می توان اختلالات خواندن و سیالی کلامی را در کودکان دیر آموز بهبود بخشید.
تأثیر تکنیک چهارمرحله ای کل واژه های تصویری بر شناخت زبانی کودکان دیرآموز از دیدگاه روان شناسی زبان؛ مطالعه موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیرآموز دانش آموزی است که توانایی یادگیری مهارت های تحصیلی ضروری را دارد ، ولی میزان و عمق یادگیری وی نسبت به متوسط همسالانش کم تر است. دانش آموزان دیرآموز در یادگیری زبان و خواندن و نوشتن مشکلات زیادی دارند. هدف این تحقیق ارائه راهکاری جدید برمبنای نظریه های زبان شناسی و روان شناسی زبان برای افزایش رشد شناخت زبانی این کودکان است. به این منظور، سعی شد با استفاده از تکنیک کل واژه های تصویری با روشی ابداعی ، از تمام حواس کودک در یادگیری او استفاده شود. داده های این تحقیق به صورت میدانی و موردی از دختری سیزده ساله و دیرآموز ساکن مشهد جمع آوری شده است. برنامه پیشنهادی آموزشی در این تحقیق شامل چهار مرحله است. در مرحله اول با استفاده از فلش کارت های کل واژه های تصویری و با استفاده از حواس دیداری و شنیداری کودک، بر روی مهارت خواندن کار شد. در مرحله دوم، تأکید بر معنا و زنجیره معنایی کلمات بود. در مرحله سوم با داستان های کوتاهی سعی شد درک مطلب کودک تقویت شود. در مرحله چهارم که مرحله کاربردشناسی است، کودک توانایی ساخت جملات با معنی و داستان های کوتاه را به دست آورد. برای پیش آزمون و پس آزمون از آزمون رشد زبان ( TOLD ) استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان می دهد تکنیک کل واژه های تصویری بر روی رشد شناخت زبانی کودک دیرآموز مؤثر است و به جز تقلید جمله در تمام خرده آزمون های دیگر زبانی، کودک رشدی بین 18 تا 66 را نشان می دهد. این شیوه، به خصوص، گنجینه واژگان و درک مطلب او را افزایش داده است تا جایی که کودک می تواند داستان کوتاه معنی داری را بسازد.