فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۰۱ تا ۱٬۷۲۰ مورد از کل ۱۴٬۷۷۹ مورد.
منبع:
جاویدان خرد بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴۱
89 - 119
حوزههای تخصصی:
اسکندر افرودیسی ارسطو را قائل به عنایت الهی نسبت به امور تحت القمر می داند. این مخالف با فهم سنّت پیش از او در فهم ارسطو است که عنایت الهی را تنها محدود به اجسام سماوی می دانستند و آن را نسبت به تحت القمر بالعرض. اسکندر در فی العنایه درصدد است به گونه ای ارسطو را تفسیر کند که نسبت ضروری امور الهی با وجود امور مادّی تحت القمر نقض نشود؛ و درعین حال این نسبت در چارچوبی غایت شناختی نافی شرافت امور الهی نیز نگردد. در این جستار ضمن اشاره به ریشه های تفسیر اسکندر در درباب کون و فساد و درباب آسمان ارسطو، نشان خواهیم داد که فهم اسکندر از عنایت مبتنی است بر نظریّه ای خاص درباب علّیت که دست آخر اسکندر را برای رهایی از بالعرض نشدن عنایت در تحت القمر با مشکل مواجه می کند.
تمایز معنی و مدلول در پدیدارشناسی هوسرل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
117-141
حوزههای تخصصی:
نظریه ی معنا مسأله ی اصلی پدیدارشناسی هوسرل نیست، بلکه او بحث از معنا برای پشتیبانی از تلقی اش از منطق محض مطرح می کند. چون میان منطق و زبان پیوند وثیقی برقرار است، پژوهش های منطقی با بحث از زبان و معنا آغاز می گردد. هوسرل برای شناسایی ذات بیان، نشاندهندگی و مدلول را از آن طرد می کند و بر تمایز معنی و مدلول استدلال می ورزد. سپس وی این تمایز را در مورد اقسام مختلف بیان (نام خاص، نام عام و جمله) اِعمال می کند. این تمایز محور نظریه ی معنای هوسرل است و مطابق ادعای این مقاله در دوره ی دوم فکری او نیز تداوم می یابد. وی در دوره ی دوم تمایز معنی و مدلول را ذیل تمایز نوئما و ابژه مطرح می کند. در این مقاله، به شرح دیدگاه هوسرل درباره ی معنی و مدلولِ اقسام بیان و نیز ماهیت معنی خواهیم پرداخت. در بخش آخر مقاله، راه حل هوسرل برای اجتناب از افلاطونگرایی را مورد بحث قرار خواهیم داد.
رابطه موجبیت و مسئولیت اخلاقی در نظریه کنش سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
287 - 314
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی این مقاله، نحوه جمع میان موجبیت و مسئولیت اخلاقی است (مسئله کلاسیک اراده آزاد). این مسئله از آنجا ناشی می شود که ما با سه شهود به ظاهر ناسازگار مواجه ایم اوّل آنکه مسئولیت اخلاقی و پاسخگو بودن در مقابل رفتارهایی که انجام داده ایم، نیازمند آزادی است و کسی را نمی توان برای انجام کاری که هیچ گزینه بدیلی در قبال آن نداشته، بازخواست کرد؛ دوم آنکه دستکم در برخی از کارهایی که انجام می دهیم، آزادی رفتار داریم، و می توانستیم آنها را ترک کنیم یا به گونه ای دیگر انجام دهیم؛ سوم آنکه هر چیزی که اتفاق می افتد، و از جمله کنش های آزاد ما، علت یا دلیلی دارد که با وجود آن علت، اتفاق دیگری محقق نمی شود. برای پاسخ به این مسئله، ابتدا معانی اختیار و اراده را مرور می کنیم و پس از آن، آموزه موجبیت مبتنی بر اصل علیت و قوانین طبیعت تبیین خواهد شد، و برای تثبیت آن، ادله ای ارائه می شود. در گام بعدی، مسئله کلاسیک اراده آزاد را به دو مسئله می شکنیم و راه حل ابن سینا برای هریک را ارائه می کنیم. نهایتاً نمایی کلی از نظریه کنش سینوی مورد بازسازی قرار می گیرد. ادعای نویسندگان این است که راه حل سینوی به مسئله کلاسیک و نظریه کنش مبتنی بر آن، از مناسب ترین راه حل های این مسئله جدی است.
به کارگیری تفکر انتقادی در آموزش زبان انگلیسی به کودکان خردسال: مطالعه موردی بردو کودک سه ساله دوقلو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه علاوه بر یادگیری زبان دوم/خارجی، برنامه های آموزشی و درسی که مهارت های تفکر را ارتقا می بخشند، می توانند برای کودکان، جامعه و جهان مفید باشند. این مقاله با هدف بررسی چگونگی استفاده از تفکر انتقادی در آموزش زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی به کودکان خردسال انجام شد. پژوهشگران برای به تصویر کشیدن پیشرفت مهارت های تفکر انتقادی دو کودک سه ساله دوقلو در حین یادگیری زبان خارجی ، از یک مطالعه کیفی موردی توصیفی در مدت یکسال و نیم استفاده کردند. بر طبق تحلیل محتوای کیفی در این تحقیق، قصه گویی و گفت وگو و تعامل بین کودکان و مادر آن ها، دو محور اصلی در بهره گیری از تفکر انتقادی در آموزش زبان انگلیسی به این دو کودک خردسال بودند. بررسی کیفی یافته ها نشان داد که اصول آموزش و یادگیری مبتنی بر نظریه اجتماعی- فرهنگی ویگوتسکی می تواند حتی برای زبان آموزان خردسال مفید و قابل اجرا باشد. با فراهم کردن محیط آموزشی غنی از حمایت و میانجی گری مناسب بزرگسالان ماهر و با ایجاد فرصت تعامل معنادار با افراد پیرامون، کودکان می توانند به رشد شناختی بالاتری دست یابند. یافته های پژوهش حاضر می تواند کمک کند تا در تبیین مدل آموزشی جدید، آموزش مهارت های تفکر انتقادی در کلاس های زبان انگلیسی گنجانده شود.
مستندات بساطت وجودی حضرت حق وشئونات آن در ادعیه مأثوره رهیافتی به توحید حقیقی از منظر ائمه بر اساس مبانی حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۵۲
119 - 148
حوزههای تخصصی:
دست یابی به معنای توحید الهی در گرو مبانی ای از جمله بساطت ذاتی حق تعالی می باشد. در منظومه فکری جناب صدرا بساطت الهی به نحو تامّ و محض بوده و حقیقتی است که از هر نوع ترکّب مبرّاست و لذا واحد و اَحد خواهد بود؛ یعنی وجود بسیط حقیقی، واحد و اَحد حقیقی نیز می باشد؛ یعنی میان وجود بسیط تام و توحید حقیقی خداوند تلازم وجود دارد. وی بر اساس برهانی که آن را عرشی و از تأییدات خداوند می داند، اظهار داشته است برهان بسیط الحقیقه برای اثبات توحید خداوند گویای آن است که حقیقت واجب الوجود بدون دخالت چیزی بیرون از ذاتش و نیز بدون لحاظ هر گونه حیثیت تقییدیه یا تعلیلیه بذاته مصداق واجبیّت است؛ یعنی وجود بسیط حقیقی خداوند که مبرّا از تمامی حیثیّات ترکیبی و نواقص امکانی است، به تبع وجوباً به اقتضای ذاتش در بردارنده تمام کمالات است. بدین سان وجود خداوند بسیط محضی است که نه تنها هیچ ترکیبی در او راه ندارد، بلکه وجود خارجىِ برتر همه ماهیات و مفاهیم کمالى است و وجود خاص هیچ یک از آنها نیست. بنابراین حقیقتِ وجود حق تعالی که بسیط حقیقی است، واحد به وحدت حقیقی نیز خواهد بود. ما در این مجال به دنبال آنیم که آیا این نگاه به توحید الهی و لوازمات آن دارای مستنداتی در ادعیه و مناجات های ائمه هدی می باشد یا صرفاً یک ایده فلسفی است؟ در صورت نخست به لسان خاصِ ائمه و تخاطب ویژه آنها با حضرت حق، رهیافتی به «توحید حقیقی» خواهیم داشت.
واکاوی مفهوم زمان (یا صیروت) دلوزی در عکاسی به سبک فوتومنتاژ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
92 - 118
حوزههای تخصصی:
در این مقاله سعی داریم مفهوم زمان یا دیرند یا استمرار دلوزی را عکاسی به سبک فتومونتاژ با استناد به نقاشی های فرانسیس بیکن تحلیل و بررسی نماییم. دلوز بحث زمان را با استفاده از فلسفه برگسون در رابطه با حرکت و دیرند یا استمرار مطرح می سازد. فلسفه یک اثر هنری در دیدگاه پست مدرنیستم ضدساختارگرایانه است و بر طبق همین مسئله نمی توان هنر را روایتگر محسوب کرد چرا که هنری که روایتگر بوده و مبتنی بر ساختار باشد، هنری مرده است. فلسفه دلوز نه ذهنی و نه عینی است؛ او از نفس حضور و زندگی در جهان حکایت و آغاز می کند. از این جهت و بر اساس آموزه های آغازین و اندیشه های کل باورانه هگلی خود جهان و اندیشه در جهان را به یک کلیت یک پارچه به نام طبیعت زندگی فرومی کاست و سعی کرده است این تفکر کل باورانه خود را با اندیشه تجربه طبیعت باورانه تدریجی – تکاملی به هم آمیزد. ژیل دلوز با دیدگاهی ضدساختارگراینه به مساله هنر می پردازد. او رابطه زمان در عکاسی به سبک فتومونتاژ را بررسی می کند فرض ما بر این است که مفاهیم در عکاسی، نقشی حرکت محور و خلاق با اصل صیرورت در فتومونتاژ دارند. مدعا و یافته اصلی این نوشتار این است که می توان گفت دلوز با نقض روایتگری و بودن در هنر عکاسی، فتومونتاژ را یک حرکت خلاق در سیالیت می داند که زمان و فضا را در اختیار می گیرد. شاخص ترین نقاش فرمالیست انگلیسی، فرانسیس بیکن است. بیکن توانسته ادراک و ذهنیت نوگرای اروپایی را با زبان تصویری یا هنر فیگوراتیو در آثارش بیان کنند. روش ما در این تحقیق توصیفی و تحلیلی است. این پژوهش در پی یافتن پاسخ این سوال است که چگونه می توان صیرورت را در هنر عکاسی وارد کرده و از روایتمندی و ساختارمندی آن جلوگیری کرد.
بررسی و نقد رابطه سیاست و اخلاق در هنر در پراگماتیسم پیامبرانه کرنل وست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
477 - 504
حوزههای تخصصی:
در پراگماتیسم پیامبرانه کرنل وست، اخلاق و سیاست در هنر پیوندی عمیق دارند. او فیلسوفی است که بررسی و مبارزه با نژادپرستی در مرکز تفکراتش قرار دارد. در رویکرد وست اخلاق تبدیل پایه زیبایی شناسی و سیاست می شود. او تصویری از زندگی اخلاقی ارائه می دهد که در آن بر منحصربه فرد بودن ویژگی های انسان ها تأکید می شود. هدف او از پراگماتیسم پیامبرانه، ارائه پاسخ به مشکلات کوتاه مدت و تفسیرهای مداوم فرهنگی در دوران تاریخی مشخص است. وست نهیلیسم را شرّ و در تضاد با دموکراسی می داند. از نظر او بدون هنر نمی توان شرایط سخت مبارزه با نهیلیسم را تاب آورد. او معتقد است هنر با اصالت – هنر با دغدغه مشترک با ستمدیدگان و رنگین پوستان– دارای خاصیت ضد نهیلیستی است؛ که در عالی ترین سطح می توان آن را در هنر سیاه پوستان آمریکایی مشاهده کرد. در این مقاله با استفاده از روش تحلیلی-انتقادی، پس از بررسی و تبیین نظریات وست، رابطه سیاست و اخلاق در هنر از نگاه وست مورد بررسی و نقد قرار می گیرد.
اکسل هونت و اخلاق به رسمیت شناسی: موانع و امکانات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
583 - 615
حوزههای تخصصی:
اندیشه اخلاقی و سیاسی اکسل هونت، فیلسوف آلمانی و برجسته نسل سوم فرانکفورت، از ابتدای انتشار کتاب شناخته شده او، جدال برای به رسمیت شناسی، توجه بسیاری به خود جلب کرد. هونت در آثار خود در تلاش بوده است صورت بندی نوینی از رابطه میان من، دیگری و ما ارائه دهد که با دیگرپذیری، من و دیگری برای تشکیل یک ما، به یکدیگر فروکاسته نشوند و با حفظ هویت، ویژگی ها و افق ارزشی منحصربه فرد خود، یک رابطه و «ما» صلح آمیز تشکیل دهند. در همین راستا، هونت مدل سه سطحی به رسمیت شناسی خود را برای درک بهتر رابطه اجتماعی افراد با یکدیگر و با خود ارائه داده است. بااین وجود، این دیدگاه از اخلاق به رسمیت شناسی در سال های اخیر از سوی منتقدینی چون فریزر و پنسکی با این نقد مواجه بوده است که نه تنها قادر نیست افراد را در افق های ارزشی خود آن ها به رسمیت بشناسد، بلکه آن ها را در افق ارزشی مسلط جامعه منحل می کند. این مقاله در تلاش است با بررسی نقد ریشه ای و رادیکال منتقدان و پاسخ های هونت، دریابد این نظریه تا چه میزان توان تاب آوری در برابر این انتقادات را دارد و آیا پاسخ های ارائه شده توسط هونت توانسته اند اخلاق به رسمیت شناسی را از اتهام نااخلاقی بودن و دامن زدن به سلطه برهانند یا خیر. در نهایت، چنین نتیجه گیری می شود که اخلاق به رسمیت شناسی خود موضوعی است میان فرهنگی، بنابراین نه هونت و نه منتقدان او به تمامی بر حق هستند، چراکه مفهومی را که به خودی خود امری میان فرهنگی است تنها با مشارکت یک فرهنگ یعنی فرهنگ غربی مورد بررسی قرار می دهند.
هنرهای زیبا در اندیشه دکتر سیدحسین نصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۱ شماره ۳۸
768 - 791
حوزههای تخصصی:
در مغرب زمین با ورود به دوران متجدد، تحولات عمده ای در زمینه اجتماعی، فرهنگی، هنری و... صورت گرفته است. تأثیرات این روند در عرصه هنر با پیدایش مفهوم «هنرهای زیبا» در قرن هجدهم، به عنوان یکی از مفاهیم عصر متجدد قابل مشاهده است. در پی تغییرات صورت گرفته در غرب، نظریه پردازان، دیدگاه نقادانه متمایزی در باب هنرهای زیبا بیان نموده اند. از جمله نظریه پردازانی که در این حوزه نظرات و دیدگاه نقادانه ای نسبت به دوران متجدد و به طور خاص هنرهای زیبا ارائه نمود، دکتر سیدحسین نصر است، که از موضعی سنت گرایانه به نقد و بررسی هنرهای زیبا همچون معماری، هنرهای تجسمی، شعر پرداخت و نظراتی در این حیطه بیان نموده است. در این مقاله دیدگاه دکتر نصر نسبت به مفهوم هنرهای زیبا، نحوه پیدایش این هنرها، ویژگی های فرهنگی و محتوایی آن مورد بررسی قرار گرفته است. مطابق دیدگاه دکتر نصر، هنر این دوران از سویی منعکس کننده فرهنگ غرب و بحران های آن است و از سوی دیگر در ایجاد فضای فرهنگی جدید نقش بسزایی داشته و خود نیز به شی تزیینی مبدل شده، که این امر هنر را از روند سنتی خویش جدا ساخته است. روش تحقیق این نوشتار توصیفی و تحلیلی و ابزار گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
بررسی امکان ارتقاء اثربخشی دروس معارف اسلامی در دانشگاه ها با رویکرد الهیات عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین اهداف تدریس معارف اسلامی در دانشگاه ها دستیابی دانشجویان به منظومه معرفتی منسجم و کارآمدی است که آنان را به بهبود رفتارهای فردی و اجتماعی رهنمون باشد و از این رهگذر آنان به افرادی دین مدار بدل گردند. لازمه دستیابی به چنین هدفی همخوانی میان مطالب ارائه شده در کلاس ها و نیازهای دانشجویان است. از سوی دیگر الهیات عملی نیز در پی تبیین نقش دین در صحنه زندگی روزمره آدمیان و هویدا ساختن آثار دین داری برای غلبه بر مشکلات فردی و اجتماعی است. بنابراین لازم است در پژوهشی به این سؤال کلیدی پاسخ داده شود که آیا می توان سرفصل های دروس معارف اسلامی را به منظور ارتقاء اثربخشی این دروس با رویکرد الهیات عملی تنظیم کرد؟ با توجه به لزوم همخوانی میان نیاز دانشجویان و سرفصل های ارائه شده برای ارتقاء اثربخشی دروس لازم است ابتدا نیازها و اولویت های دانشجویان در دروس معارف اسلامی بررسی شود. زیرا اگر این نیازها با رویکرد الهیات عملی مطابق باشد، می توان به استقبال دانشجویان و همچنین ارتقاء اثربخشی این دروس امیدوار بود. بدین منظور پژوهشی در دانشگاه صنعتی شریف صورت گرفت تا ضمن آن اولویت های دانشجویان مقطع کارشناسی این دانشگاه برای موضوعات مختلفی که امکان طرح در کلاس های دروس معارف اسلامی را دارند مشخص شود. نتایج حاکی از آن است که نزد دانشجویان از بین موضوعات پنجگانه مطرح شده در پرسش نامه (اعتقادی، اخلاقی، تفسیری، مسائل اجتماعی و خانوادگی) پرداختن به موضوعات مرتبط با مسائل اجتماعی مانند حقوق زن، لزوم حجاب در جوامع اسلامی، روابط دختر و پسر، بررسی مفهوم آزادی و همچنین مسئله صلح و خشونت در اسلام اولویت بیشتری نسبت به سایر موضوعات دارند. بین موضوعات چهارگانه دیگر نیز از منظر دانشجویان تفاوت معناداری وجود نداشت. بنابراین با توجه به اقبال دانشجویان به طرح مسائل اجتماعی، بازنگری در سرفصل های این دروس با رویکرد الهیات عملی می تواند موجب ارتقاء اثربخشی دروس معارف اسلامی و اقناع بهتر دانشجویان شود.
هویت مندی و جهت داری فلسفه دین و معیارها و شاخص های اسلامی بودن آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
55 - 74
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه علم شناسی، جهت داری و هویت مندی علوم است. مراد از جهت داری علم، داشتن اوصافی نظیر دینی، اسلامی، یهودی، مسیحی، سکولار و الحادی است. این مسئله درباره تمامی علوم از فلسفه مطلق به مثابه انتزاعی ترین آن تا فلسفه های مضاف، علوم انضمامی و کاربردی صادق است. فلسفه دین به عنوان یکی از فلسفه های مضاف نیز از این قاعده مستثنا نبوده و می تواند جهت دار و هویت مند باشد. عوامل مختلفی به مثابه شاخص در هویت بخشی و جهت داری فلسفه دین نقش دارند. برخی از عوامل از سنخ نظری و معرفتی اند و برخی نیز از سنخ غیر معرفتی. عوامل معرفتی عبارت اند از: نگرش ها، جهان بینی ها، فلسفه، پارادایم ها و مبادی و مبانی، موضوع، مسائل، منابع، روش و غایت. عوامل غیر معرفتی اموری نظیر انگیزه ها، نیازها، گرایش ها، بستر و فضای فرهنگی و اقتضائات اجتماعی را شامل می شود. مقاله حاضر می کوشد با روش فلسفی و عقلی، ضمن طرح جهت داری فلسفه دین، معیارها، عوامل و شاخص های جهت داری آن را نشان دهد. از نتایج و یافته های این مقاله، امکان و ضرورت فلسفه دین اسلامی به رغم وجود برخی ویژگی ها، نظیر داشتن دغدغه و سؤال جهانی و مشترک، عدم تفاوت ملحد و متدین در تفکر فلسفی درباره دین و عدم دغدغه در دفاع از عقاید دینی می باشد.
نقد و بررسی دیدگاه آنتونی فلو در باب جاودانگی نفس با تأکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۰۴
75 - 98
حوزههای تخصصی:
میل به جاودانگی از ابتدا با حیات بشر عجین شده و هر کس در هر سطحی، حتی منکران معاد نیز به این مسئله اندیشیده و میل به جاودانگی را انکار نمی کنند. پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی به بررسی مسئله بقا و جاودانگی نفس پرداخته، دیدگاه علامه طباطبایی و آنتونی فلو را درباره چالش برانگیزترین مباحث مربوط به جاودانگی نفس، مسئله سعادت و شقاوت ذاتی و این همانی شخصیت بررسی می کند. علامه طباطبایی درباره وجود جوهری به نام نفس چه نظری دارن؟ نظر علامه در مورد نفس، کیفیت تجرد و جاودانگی آن برآمده از حکمت متعالیه ملاصدراست. علامه با اتکا به مبانی عقلی و بر مبنای حکمت متعالیه ملاصدرا و با بهره گیری از اصولی مانند اصالت وجود، حرکت جوهری اشتدادی و وحدت حقیقت نفس تقریری نو از معاد و جاودانگی نفس ارائه می کند. از طرف دیگر از نظر فلو آیا وجود هویت مستقلی به نام نفس و بقای آن امکان پذیر است؟ فلو هویتی مستقل در انسان به نام نفس، ذهن یا روح را انکار کرده و در رد بقا و جاودانگی نفس از هیوم، راسل و طرفداران نظریه فیزیکالیسم پیروی می کند. در این نوشتار کوشش نویسنده بر این است که به تبیین نظریه علامه و فلو در فناناپذیری نفس بپردازد؛ همچنین نظر علامه طباطبایی درباره وجود جوهری به نام نفس و استدلال وی در اثبات جاودانگی نفس بررسی خواهد شد. قصد داریم میزان قوت و ضعف استدلال ها و نظرات فلسفی آنتونی فلو را تبیین نموده، اشکالات وی در رد جاودانگی نفس را از دیدگاه علامه پاسخ دهیم.
جایگاه هستی شناسی و ارزش شناسی توخه یا بخت در دیدگاه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه فلسفی دوره دوم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۷)
237-247
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل آثار ارسطو نشان می دهد که مباحث وی در مورد توخه یا بخت، در دو حوزه هستی شناسی و ارزش شناسی قابل بررسی و ارزیابی است. وی در حوزه هستی شناسی به وجود بخت به عنوان علتی بالعرض معترف شده است؛ علتی بالعرض برای واقعه ای که از روی انتخابِ مبتنی بر تفکر و برای مقصودی روی می دهد. ارسطو هم چنین ویژگی ها و خصوصیاتی را برای بخت بیان نموده است و معتقد است امور حاصل از بخت، موضوع قصد و تعقل می باشند و از عواملی سر می زنند که دارای افعال ارادی هستند. وی در عین حال بخت را به عنوان امری ضدقاعده، ناپایدار، دارای علل نامعین و بدون غایت معرفی کرده است. تحلیل و بررسی آراء ارسطو بیانگر تناقض هایی آشکار و غیر قابل تردید در گفتار وی است؛ از جمله اینکه بخت بر اساس انتخابِ مبتنی بر تفکر روی می دهد و دارای مقصودی است و در عین حال غایت ندارد و یا اینکه بخت موضوع قصد و تعقل است و در عین حال علل آن نامعین است. وی حتی در حوزه ی افعال مربوط به تخنه و سعادت انسان نیز وجود بخت را پذیرفته است؛ اما از لحاظ ارزش شناسی برای آن اعتبار ارزشی قائل نیست و آن را علتی بالعرض و مؤخر از طبیعت و عقل بیان نموده و حتی معتقد است که برای آن علمی وجود ندارد. علاوه بر این در حوزه افعال مربوط به سعادت انسان نیز آن را فاقد اعتبار ارزشی بیان نموده است.
بازسازی پاسخ ابن عربی به مسئله شرّ بر اساس رویکرد اگزیستانسی هسکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله شر از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول کرده و اندیشمندان بسیاری از راه های مختلف در صدد پاسخ گویی به آن برآمده اند. این راه ها گاه برای جلوگیری از احساس الحاد یا ناامیدی نسبت به خالق هستی و گاه برای کاهش رنج یا اضطراب در زندگی مطرح شده اند. در سنت عرفان اسلامی، ابن عربی که بنیانگذار عرفان نظری است، بر اساس مبانی عرفانی خاص خود یعنی نظام اسماء و صفات الهی، نظام احسن، اعیان ثابته، و وحدت شخصی وجود به ارائه راه حل در این زمینه پرداخته است. در این مقاله می کوشیم بر اساس همین مبانی عرفانی و با توجه به شباهت رویکردهای عرفانی با رویکرد الهیات اگزیستانسی، به کشف و بازسازی پاسخ ابن عربی در این زمینه در مورد مسئله شر بر اساس تقریر اگزیستانسی هسکر بپردازیم . بر مبنای این راه حل، شر از نگاه ابن عربی، امری نسبی و مقید است و به تعین ها و قابلیتهای پدیده های موجود بازمی گردد و از آنجا که بر اساس اسمای حسنای الهی، کل نظام، نظامی احسن تلقی می شود و بر اساس نظریه وحدت شخصی وجود، حقیقت وجود در خداوند منحصر است، معنا بخشی و تسلادهی با وجود الهی، امکان پذیر می شود.
بازشناسی و کارآمدی روش تاریخی نگری در مطالعات اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
مطالعات اسلامی به منزله یکی از شاخه های دین پژوهی، همواره در معرض تغییراتی بوده که در این زمینه به وجود آمده است. روش تاریخی نگری مهم ترین تحول در دین پژوهی قرون هجدهم و نوزدهم، از این قاعده مستثنا نبوده و تأثیر زیادی بر مطالعات اسلامی داشت. این روش مطالعه مدعی بود اگر اصول آن تبعیت شود، می تواند شناخت دقیق و علمی تری از دین فراهم آورد و به پیش داوری ها و غرض ورزی های دوره های گذشته دین پژوهی خاتمه دهد. در این نوشتار تلاش شده تا ابتدا تاریخی نگری و اصول اساسی آن تشریح شده، سپس نتایج به کارگیری آن در مطالعات اسلامی در آثار مستشرقانی همچون ابراهام گایگر، گلدزیهر و پاتریشیاکرون بررسی گردد تا مدعای طرفداران این روش، در مطالعه ای موردی در حوزه مطالعات اسلامی راستی آزمایی شود. موضوع اصلی این نوشتار، اسلام پژوهی علمی است و مسئله آن بررسی نسبت میان دین پژوهی مدرن و اسلام پژوهی است. پرسش اصلی این است که «آیا دین پژوهی جدید که بر مبنای عینیت و نگرش تاریخی شکل گرفته است، به بهبود اسلام پژوهی، به ویژه در دو سده اخیر، کمک کرده است؟» این مقاله پاسخ پرسش بالا را از سه منظرِ برخی اندیشمندان، سنت دینی و دیدگاه عموم جوامع اسلامی بررسی کرده و در مجموع به این نتیجه رسیده است که روش تاریخی نگری، اگرچه با هدف رفع مشکلات دین پژوهی در ادوار پیش از خود شکل گرفت، در رسیدن به اهدافش ناکام ماند و به رغم ظرافت ها و دقت هایی که در مطالعه اجزای مختلف دین به کار گرفت، در عمل کمک خاصی به فهم بهتر از اسلام نکرد؛ ازاین رو نتوانست به نحو مؤثری به شناخت بهتر مسلمانان یاری رساند.
رجیو امیلیا: رویکردی پست مدرن به تعلیم و تربیت اوان کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۹
40 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تبیین و تفسیر رویکرد رجیو امیلیا بر اساس مفروضه ها و باورهای اساسی فلسفه پست مدرن انجام شد. روش پژوهش : برای انجام پژوهش از روش تحلیلی- استنتاجی استفاده شد. حیطه پژوهش حاضر تمامی منابع نوشتاری ملی و بین المللی در زمینه تعلیم و تربیت پست مدرن و همچنین رویکرد رجیو امیلیا بود که از میان آنها با استفاده از روش نمونه برداری هدفمند، معتبرترین منابع انتخاب شدند. یافته ها : برای پاسخ به سوال پژوهش، اصول و ویژگی های اساسی رویکرد رجیو امیلیا بر اساس چهار ویژگی محوری فلسفه پست مدرن، مورد توصیف، تبیین و تفسیر قرار گرفت. ویژگی اول فلسفه پست مدرن (انکار محوریت فاعل شناسا) بر اساس مفهوم «پروجِتِتْسیونه»، و توجه به معلم به عنوان یک همراه، پرورش دهنده و راهنما و نه یک دانای کل؛ ویژگی دوم فلسفه پست مدرن (توجه به زبان) بر اساس ایده «صد زبان کودکان»؛ ویژگی سوم فلسفه پست مدرن (نفی کلیت گرایی) بر اساس به چالش کشیده شدن ایده قابل انتقال بودن برنامه درسی، توجه به شایستگی های معناسازی کودکان، رد اندیشه یکسان سازی و تفکر دوگانه، و مبتنی بودن بر آموزش و پرورش فراگیر و در نهایت، ویژگی چهارم فلسفه پست مدرن (توجه به عنصر غیریت) بر اساس دو مفهوم «پداگوژی گوش دادن» و «مستندسازی پداگوژیک»، مورد تحلیل و تفسیر قرار گرفت. نتیجه گیری : تقلید، یا کپی کردن رویکرد رجیو امیلیا نه ممکن است و نه مطلوب. با این حال، شناخت و تحلیل ویژگی ها و ارزش های حاکم بر این رویکرد می تواند درس های ارزشمندی برای بازسازی و اصلاح تعلیم و تربیت اوان کودکی کشورمان به همراه داشته باشد.
بررسی نسبت و تمایز میان جامعه مدنی و دولت، و چگونگی شکل گیری اراده عمومی در فلسفه سیاسی هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هجدهم بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
79 - 104
حوزههای تخصصی:
در این مقاله پس ازآنکه نگارنده به لحاظ نظری به بررسی رخدادهای سیاسی- اجتماعی و چگونگی تکوین نظریه جامعه مدنی پرداخت به سراغ فهم و بررسی تکوین اراده عمومی در جامعه مدنی و دولت و دیالکتیک میان آن ها در اندیشه سیاسی هگل می رود. هگل نخستین فیلسوف تاریخ فلسفه است که به طور آگاهانه جایگاهی استراتژیک برای جامعه مدنی قائل می شود؛ و از طریق سه عنصر اساسی یعنی نظام حقوقی، پلیس و اصناف و اتحادیه ها و همچنین با بررسی طبقات که برای نخستین بار تمامی آن ها در خدمت جامعه مدنی است به تکوین اراده جزئی در جهت شکل گیری اراده عمومی گام برمی دارد؛ و از طریق نظریه نهادها نه تنها می تواند به ابژکتیو کردن اراده انتزاعی انسان دست یابد بلکه به نخستین مرحله توضیح کلی منحصر در فرد دست می یابد. در اینجا هگل به بحث درباره دولت می پردازد. هگل با ورود به بخش دولت به سرعت این ساحت را بر اساس سه اصل موضوعه امر ارگانیک در برابر امر مکانیکی، مصلحت عمومی در برابر منفعت شخصی و درنهایت تقدم کلی بر جزئی از جامعه مدنی مجزا می سازد؛ و درنتیجه با تقدم دولت بر جامعه مدنی به معنای خاص خودش، اراده عمومی را حقیقت اراده جزئی، اخلاق و حیات اخلاقی قلمداد می کند.
مبانی مکتب تفکیک از نظر محمدرضا حکیمی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
61 - 72
حوزههای تخصصی:
محمدرضا حکیمی نگرش عده ای از فقها به علوم بشری را، که از بیرون وارد حوزه دینی شده اند، «مکتب تفکیک» خواند. پیروان این مکتب، درمورد علوم بشری، بیشتر دغدغه ای اعتقادی و معارفی داشته اند. آنان در مباحث فقهی و سیاسی اختلاف اجتهادی داشته اند، ولی در این نکته با هم موافق بوده اند که باید اصل دین را، که نص صریح کتاب و سنت است، از علوم بشری، که هر لحظه در حال تغییر و دگرگونی است، جدا کرد و از ورود این علوم به حوزه دین جلوگیری کرد تا بتوان حقیقت نظر قرآن و اهل بیت را در مباحث گوناگون درک کرد. پیداست که وارد شدن این علوم به حوزه دین باعث پدید آمدن تأویل های تازه از قرآن و سنت می شود و همین به دور شدن از مکتب وحی می انجامد. تفکیک یعنی منفک کردن فهم متون دینی از فلسفه اسلامی و عرفان اسلامی که خود از علوم بشری قلمداد می شوند. حکیمی تعقل را از فلسفه جدا می داند و معتقد است مخالفت با فلسفه لزوماً مخالفت با تعقل نیست، بلکه می توان در «سایه وحی» از «تعقل فطری و الستی» بهره برد و به تازه هایی از معارف دینی دست یافت. این نوشتار می کوشد مبانی فکری حکیمی در این حوزه را آشکار کند.
نقش شهود قلبی در دستیابی به تصور صحیح از مسئله(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال هشتم بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۴)
73 - 88
حوزههای تخصصی:
انسانی که از استدلال برای شناخت حقیقت استفاده می کند، باید برای تصدیق و پذیرش مفاد هر استدلالی، ابتدا طرفین و اجزای آن را به صورت صحیح تصور کند. شهود قلبی ازجمله اموری است که در رسیدن فاعل شناسا به تصور صحیح مؤثر است. عقلِ تصورکننده مسئله با شهود قلبی چه ارتباطی دارد؟ شهود قلبی چه ویژگی ای دارد که چنین قابلیتی در عقل ایجاد می کند؟ ابتدا می بایست به تبیین اهمیت و جایگاه تصویر صحیح از مسئله بپردازیم و اشاره کنیم که عقل نسبت به فهم واقعیت دارای مراتب است و این شهود قلبی است که مرتبه عقل را ارتقا می دهد و آن را منور به نور کشف می کند. آنگاه عقل به تبعِ ادراک قلبی، که نوعی علم حضوری است، تصویر صحیحی از واقعیت به دست می آورد. نکته اصلی این دستاورد شهود قلبی را باید در حضوری بودن آن دانست، که البته با تصویری که علم حصولی صِرف از مسئله می دهد، بسیار متفاوت است. به عبارتی دیگر، شهود چشم و گوش فیلسوف را تیز کرده، توجه او را به نقاطی از مسئله جلب می کند که تا حال مغفول بوده است.
بررسی تطبیقی آیات و روایات تجرد نفس از دیدگاه مکتب تفکیک و صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسئله تجرد نفس به دلیل پیوند تنگاتنگ با دیگر مسائل مطرح در حوزه معارف اسلامی در زمره مباحثی است که همواره مورد توجه عالمان مسلمان بوده است. پیروان مکتب تفکیک از سویی با رد براهین فیلسوفان بر تجرد نفس و اقامه برخی ادله و از سوی دیگر با تکیه بر ظواهر روایات به جسمانیت نفس معتقد ند. در مقابل، صدرالمتألهین با عنایت به ادله متعدد عقلی و نیز شواهد نقلی، نفس را موجودی مجرد می داند. با توجه به اینکه هر دو دیدگاه، در اثبات مدعای خود در زمینه تجرد نفس به آیات و روایات اشاره کرده اند، در این پژوهش کوشیده ایم تا ادله نقلی ایشان را در این زمینه مورد واکاوی قرار دهیم. مطالعه آثار این دو تفکر و نیز بررسی آیات و روایات مربوط به نفس، این فرضیه را تقویت می سازد که دیدگاه صدرا مبنی بر تأیید تجرد نفس توسط ادله نقلی، از پشتوانه منطقی و استواری برخوردار است.