فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۸۴۱ تا ۴٬۸۶۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
23 - 43
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار، با تمرکز بر نقش زمان در امکان تألیف میان دو سوی حکم تألیفی پیشینی یا تألیف محض، یعنی شهود محض و مفهوم محض، تلاش می شود تا وحدت ساختاری میان این دو سوی تألیف، بر مبنای بنیاد مشترک میان آنها نشان داده شود. امکان تألیف محض، به معنای امکان برقراری وحدت میان زمان، به مثابه شهود محضِ فراگیر، و من استعلایی و محض، به منزله وحدت خودآگاهی استعلایی و بنیاد تمامیِ مفاهیم محض فاهمه است. برقراری وحدت میان این دو سو، توسط قوه خیال استعلایی صورت می گیرد و بدین ترتیب، وحدتِ مورد جستجو، در ساختار خیال استعلایی، یعنی وساطت میان دو حیث پذیرندگی و خودانگیختگی به ظهور می رسد. در این مقاله کوشش شده است تا بر مبنای ساختار بنیادینِ شهود محضِ زمان، به مثابه ساختار خودانفعالی یا پذیرندگیِ خودانگیخته، امکان وساطت قوه خیال میان شهود و مفهوم محض، و به واسطه آن، سرانجام – با توجه به تفسیر هایدگر از کانت - امکان وحدت و یکسانیِ آغازین و ناگفته میان ساختار زمان و من استعلایی آشکار شود. امکانی که بنیانگذاری فلسفه استعلایی کانت، یعنی بنیانگذاری سوژه متناهی به مثابه زمان در گروی آن است.
تبیین نظم شهر اسلامی بر اساس احکام ثابت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
855 - 878
حوزههای تخصصی:
نظم شهر اسلامی را می توان با نظم فطری تعریف و تبیین کرد. نظم یک بایسته فطری و بدیهی در خلقت الهی است که در ابعاد مختلف و نظام های اجتماعی و فرهنگی، کالبدی، زیست محیطی، طبیعی و اعتقادی امکان بررسی و مطالعه دارد. نظم فطری هم بنا به آیات قرآن بر اصول ثابت و تغییرناپذیری استوار است. احکام ثابت، همان قانون های شریعت هستند که بر اساس فطرت انسان برای انسان ها وضع شده است. احکام اعتباری، قانون های متغیر هستند که بر طبق نیاز و مصلحت جامعه در دوره های مختلف ایجاد می شوند. در این زمینه پرسش های پژوهش حاضر عبارت است از اینکه اصول و احکام ثابت و نظم دهنده در شهر اسلامی چیست؟ ویژگی ها و معیارهای عملی احکام ثابت در شهر اسلامی کدامند؟ احکامی که بر زندگی مسلمانان تأثیر می گذارند و به عنوان سیستم نظم دهنده، شهر اسلامی را شکل می دهند و تعریف می کنند. احکام ثابت و فطری به عنوان قانون ها و اصول تغییرناپذیری در شهر اسلامی در طول زمان ها و مکان های مختلف ثابت بوده و تبعیت از آنها امری فطری و الهی است. احکام ثابت را می توان در قالب چهار دسته قانون های اخلاقی، عبادی، اجتماعی، خلقت زیست محیطی دسته بندی کرد. همچنین مهم ترین شاخص و معیار ثابت در شهر اسلامی قاعده حلال و حرام بوده که همیشه ثابت و تغییرناپذیر است. قانون ها و مقررات اعتباری در شهر اسلامی قراردادهایی هستند که در زمان ها و مکان های مختلف برای تأمین نیازهای مختلف جامعه و حل مسائل آن و نیز توسعه و پیشرفت شهری و جامعه، به شرط هماهنگی و تبعیت از احکام ثابت تدوین و اعمال می شوند.
بینامتنیت مضامین اخلاقی قرآن با غزلیات عربی دیوان شمس(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۰
167 - 197
حوزههای تخصصی:
یادگرفته های هر شخص، خواه ناخواه در کلام و گفتارش انعکاس می یابد و گفتار هر شخصی به تناسب بهره گیری از منابع مختلف دستخوش تغییرات و تأثراتی است که متون و آموزه های پیشین بر او دیکته می کنند. شاعران نیز که همواره یک قدم از افراد دیگر در کشف نهان اشیا جلوترند، از این پدیده مستثنا نیستند؛ بلکه قصاید و اشعار شاعران به شکل بارزی، انعکاسی است از آموزه های مختلفی که فراگرفته اند. آموزه های قرآنی دراین میان بخش وسیعی از پیش فرض های ذهنی شاعران را شکل می دهد. در آثار مولانا نیز می توان نمود عینی این آموزه های اخلاقی قرآن را مشاهده کرد؛ از جمله در دیوان شمس که بخش وسیعی از آن را ابیات عربی تشکیل داده است. پژوهش حاضر بر آن است که نشان دهد چگونه مولانا معنایی عارفانه را با آیات بیان کرده است و برای تبیین این مسئله از روش تحلیلی و توصیفی بهره برده و با استناد به بینامتنی مضمون و لفظ این هم تنیدگی مضامین آیات قرآنی را با کلام مولانا در غزلیات عربی اش به تصویر کشده است. نتیجه این پژوهش در دو محور زیر خلاصه می شود: نخست اینکه مولانا به دفعات زیاد، لفظ و مضامین آیات قرآنی را در غزلیات عربی به کار برده است؛ دوم آنکه تغییراتی ظریف در لفظ، معنا و موسیقی واژه ها ایجاد کرده تا بهتر بتواند پیام مورد نظر خود را به مخاطبش منتقل کند.
واکاوی نسبت مدرنیته با تکوین جهانِ نارخداد از منظر فلسفه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
45 - 60
حوزههای تخصصی:
رویکرد زمانی مدرنیته، همان است که ارسطو در کتاب چهارمِ فیزیک، بیان داشته: "زمان زنجیره ای از اکنون هاست". در مقابل هایدگر معتقد است این فهم از زمان، هستی را در اکنونیتِ گسسته از گذشته و آینده قرار داده و گویی تمامیت آن در دسترس است تا در فراشد اُبژکتیوسازی تحت استیلا قرار گیرد. نتیجه این فرایند آن است که هستی از آشکارگی بازمانده و جهانِ نارخداد تجسم می یابد. با این حال، پیشنهاد هایدگر برای برون شد از این وضعیت (جهانِ نارخداد)، نه تجویز تلاشی مبارزه جویانه بلکه رها کردن امور به حال خود آنچنان که در ذات خویش هستند، می باشد. هایدگر این رها کردن را با اصطلاح ((گلاسنهایت)) بیان می دارد. برخی از پژوهشگران از ((گلاسنهایت)) هایدگر، نوعی بی عملی را نتیجه گرفتند. ما در پژوهش حاضر نشان خواهیم داد که ((گلاسنهایت)) نه عرصه بی عملی که خود متضمن کنشگری است؛ اما در زمانِ حاضری که عرصه تلاقی گذشته و آینده باشد و هایدگر از آن با نام "لحظه اصیل" یاد می کند؛ همان لحظه مصمم بودگی که باید انتظارش را کشید و به زمان حادث شدنش رویداد مستتر در بطن آن را از آنِ خود کرد. اصطلاح ((گلاسنهایت))، در برابر فراشد مدرنیته، نوعی فرایند به تأخیر انداختن را پیشنهاد می کند.
خوانش هابرماس از هگل در مواجه با هگلیان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه، پس از سال ها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گسترده ای به اندیشه های هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روحهگل تعبیر می کند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتی هگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود می آورد که در اندیشه معاصر ما نقش حیاتی ایفاء می کند. هابرماس، به عنوان مدافع مدرنیته اندیشه معاصر را در جریان جنبش استعلازدایی ترسیم می کند که اگر چه از طرفی به نقش بی بدیل هگل در به وجود آوردن آن اذعان دارد، لیکن بر خلاف تصور جریان هگلی معاصر خودِ هگل را بدان متعلق نمی داند. در واقع هابرماس در کم و کیف تأثیرگذاری و قبول برخی استلزامات اندیشه هگلی برای جنبش مذکور مناقشه ای را با هگلیان معاصر مطرح می کند که این مقاله به بررسی آن می پردازد. این بحث ضمن روشن ساختن برخی نکات معرفت شناختی اهمیت ویژه خودش را در پوشش دادن به یکی از دغدغه های اصلی تاریخ تفکّر، یعنی، اختیار و مسؤلیت فردی می یابد
An Investigation of Norm of Belief’s Proper Formulation(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲۱
69 - 74
حوزههای تخصصی:
That falsity is a defect in belief can be captured with a prohibitive norm holding that truth is the necessary condition for permissibility of belief. Furthermore, such a formulation avoids the difficulties encountered in earlier literature that offered prescriptive norms. The normativity of belief thesis is widely discussed in the literature. I criticise bi-conditional formulation of the norm of the normativity of belief thesis which holds that truth is both the necessary and sufficient condition for the permissibility of belief formation. I argue that the part which holds that truth is the sufficient condition for the permissibility of belief formation is redundant. The argument follows from clarifying the key ideas at stake in the normativity of belief thesis, namely, that false belief is a defect and that the normativity thesis is supposed to distinguish the concept of belief from other cognitive attitudes and the slogan that belief aims at truth.
علم خداوند و کیفیت تعلق آن به مخلوقات(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
علم خداوند و کیفیت تعلق آن به مخلوقات از مباحث مهم فلسفه اسلامی است. اندیشمندان مسلمان از رهگذر عقل و نقل به ارزش این موضوع پي برده و با بحث درباره آن كوشيده اند بهترین تحلیل موافق با عقل و بیانات هستی شناسانه نقلی را به دست آورند. از ديدگاه ملاصدرا کیفیت علم خداوند به گونه ای است که به ایجاب فاعل و قابل بودن، یا کثرت در ذات خداوند نمي انجامد که اين مسئله خود از دشوارترین مسائل فلسفی شمرده مي شود. همچنين، او معتقد بود حتی بوعلی نيز با وجود ذکاوت بی نظیرش و شیخ اشراق با همه صفای ذهن و حکمت و مرتبه کشف وافرش، در این راه لغزیده اند، چه رسد به دیگران. اين پژوهش به شرح هشت نظریه درباره علم خداوند به اشیاء مي پردازد و به اختصار آنها را نقد مي کند؛ ازجمله: ثابتات ازلیه، مُثُل افلاطونی، علم ارتسامی فعلی، اعیان ثابته، علم حضوری اشراقی را بررسي مي کند.
افسانه های ایرانی پریان ابزاری برای فکرپروری کودکان (رهیافتی آموزشی بر اساس نظریه لیپمن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لیپمن برنامه فبک را بنیان نهاد و داستان را ابزاری اساسی برای فکرپروری و آموزش کودکان معرفی و شالوده ای نو برای آموزش آن ها پی ریزی کرد. این پژوهش بسندگی ادبی، فلسفی و روان شناختی پنج افسانه ایرانی پریان را بر اساس نظریه لیپمن در پاسخ به پرسشی که چگونه این افسانه ها پاسخ گوی برخی اندیشه های کودکان هستند؟ با رویکردی توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. یافته های تحقیق حاکی است که این افسانه ها مفاهیمی متعالی مانند زیبایی، عشق، دانایی، خودبینی و ... دارند و درون مایه فلسفی آن ها غنی و زمینه ساز تکوین پرسش های چالشی در ذهن کودکان است. افسانه های «ثروتمند حسود و مار» و «دژهوش ربا»، گفت وگوهای بیشتری نسبت به افسانه های دیگر دارند که از این زاویه چالشی ترند و نیز افسانه دژ هوش ربا الگویی از حلقه کندوکاو دارد. این افسانه ها از منظر زبانی و انتقال مفاهیم، غنای روان شناختی مطلوبی برای کودکان دارند، امّا داستان «زردپری» و «بی بی ناردونه» قسمت های خشنی دارند و با شرایط اجتماعی کنونی مطابقت ندارند. رویکرد ادبی این افسانه ها شخصیّت های پویایی را نمایش می دهند که کودک را با خود همراه می کنند، امّا نیازمند تغییر پیرنگ در چارچوب برنامه فبک هستند. موضوع این افسانه ها علاوه بر تحلیل محتوایی از جنبه تجویزی که شامل رویکردهایی مطلوب برای گسترش آموزش تفکّر فلسفی در کودکان است، تحلیل شده است.
بررسى اندیشه هاى منطقى اثیرالدین ابهرى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثیرالدین ابهرى، حکیم و منطق دان برجسته قرن هفتم هجرى، نقش بسیار مؤثرى در رشد و تکامل منطق سینوى داشته است. شناخت آراى منطقى او، در فهم آراء و روش هاى منطقى منطق دانان پس از وى، حایز اهمیت است. پیروى از نظام منطق نگارى دو بخشى ابن سینا، کشف قضیه طبیعیه و اعتبار مستقل آن به عنوان قضیه اى خاص، کشف انعکاس سالبه جزئیه در خاصتین، افزودن سه ضرب بر ضروب منتج شکل چهارم قیاس در موجهات مرکبه، حکم به بداهت مرکب بودن تصدیق، نفى بدیهى انگارى همه تصورات، نفى تلازم طرفینى دلالت مطابقه و التزام، تقسیم قضیه حملیه محصوره بر سه قسم ذهنیه، خارجیه و حقیقیه از آراى منطقى ابهرى است که ما در این نوشتار با روش تحلیلى توصیفى به ذکر و بررسى آنها مى پردازیم.
معرفت و یقین پیامبران به حقانیت وحی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی معرفت و یقین انبیا به حقانیتِ وحی، یکی از مسائل مهم وحی و معارف بلند الهی است. در این خصوص تحلیل های گوناگونی ارائه شده است. برخی معرفت و یقین پیامبران را در تلقی وحی از طریق علم حضوری که خطا در آن راه ندارد، دانسته و کسانی نیز منشأ آن را آگاهی از لوح محفوظ که پیامبر با روح قدسی خود به فرشته متصل می شود و معارف الهی را از او دریافت می کند، می دانند. برخی اندیشمندان، علم پیامبران به حقانیت وحی را از طریق معجزه الهی معرفی کرده اند. دیدگاهی با استناد به تجرّد ناب عقلی پیامبر و عدم دسترسی شیطانِ درون و بیرون بر مقام تجرّد عقلی و مشاهده حقیقت وحی از سوی پیامبر به حقانیت و عدم شک و تردید او به وحی اعتقاد دارند ، ولی آن چه به عنوان راه حل نهاییِ مسئله قابل طرح است این است که وحی یک پدیده اعطایی و غیر اکتسابی است و از همین رو، از راه های متعارف عقلی و شهودی به دست نمی آید. از سوی دیگر، هدف اعطا کننده وحی و بعثت پیامبران ، به مقتضای حکمت الهی هدایت و راهنمایی بشریت به سوی رستگاری ، سعادت و کمال جاودانی است و برای نیل به این هدف، ضروری است گیرندگان وحی از عصمت و مصونیت در دریافت آن برخوردار باشند تا بتوانند پس از تلقی ، پیام الهی را به درستی ابلاغ کرده و بدون هیچ گونه خطا و اشتباه به وظیفه خطیر رسالت خویش اقدام نمایند. در غیر این صورت، نقضِ غرض لازم آمده و اِنزال وحی و اِرسال رسولان بیهوده و لغو خواهد بود.
روایت گادامر از تفکر هرمنوتیکی افلاطون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
89 - 109
حوزههای تخصصی:
بن مایه های راهبرد هرمنوتیکی گادامر متأثر از فلسفه یونان و به ویژه دیالوگ و گفتگوهای افلاطونی است. اما درحالی که به عقیده افلاطون، حقیقت از راه روش و آن هم از طریق دیالکتیک قابل حصول است، به عقیده گادامر حقیقت با اینکه از راه دیالکتیک حاصل می شود از راه روش به دست نمی آید. در این مقاله تلاش خواهیم کرد تا از رهگذر اندیشه هرمنوتیکی گادامر به تأثیرپذیری وی از اندیشه افلاطون و نقاط اشتراک و افتراق وی با افلاطون بپردازیم.
Un petit cercle, un grand exemple (دایره ای کوچک، سرمشقی بزرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نام هانری کربن با دو دایره گره خورده است: دایرة ارانوس و دایرة تهران؛ دایره هایی که مطابق منظر کربن، می توان آنها را به درستی رمزی و مثالی خواند. این مقاله به دایرة تهران اختصاص دارد، دایره ای تحقیقی که با حضور اندیشمندانی چند، و با محوریت دو شخصیت از شرق و غرب، علامه سید محمد حسین طباطبایی و هانری کربن، شکل می گرفت. برغم همه مشکلات فنی و فیزیکی ارتباط کلامی، این دو مرد، به خوبی با یکدیگر «مقابله»، مبادله و مفاهمه می نمودند، چرا که قلوب آن دو به روی یکدیگر گشوده بود. و این چنین، آن دو تأثیراتی ماندگار بر یکدیگر و اطرافیان خویش بر جای گذاشتند. در این مقاله، گشایش و آغاز دایره، ویژگی های مبادله و مفاهمة مزبور، و سرانجام، پایان و فرجام آن دایره بررسی شده است.
توحید صفاتی و بساطت ذات واجب تعالی از دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاهم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
301 - 313
حوزههای تخصصی:
حکما، به ویژه صدرالمتألهین، بر نظریه «تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب تعالی» تأکید می کنند. این در حالی است که عرفا حمل صفات واجب را متأخر از مقام ذات دانسته و ذات واجب را مقام «لا اسم له و لا رسم له» می دانند. علامه طباطبایی در کتاب نهایه الحکمه قول به تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب را پذیرفته است، در حالی که در تفسیر المیزان، مهرتابان و رسائل توحیدیه قائل به نفی کثرت مفهومی از مقام ذات و تأخر صفات واجب از مقام ذات گردیده است. ما در این مقاله نشان خواهیم داد که لازمه نظریه «تغایر مفهومی و اتحاد مصداقی صفات واجب تعالی» ترکیب واجب تعالی از وجود و عدم خواهد بود و نظر صحیح در این باب همان «نفی کثرت مفهومی صفات در مقام ذات، و تأخر صفات واجب از مقام ذات» است. و در انتها نیز با استفاده از حمل حقیقه و رقیقه و تمایز آن با حمل شایع، وجه جمعی برای سازگاری هر دو نظر علامه طباطبایی در نهایه الحکمه و تفسیر المیزان پیشنهاد خواهیم نمود.
مقایسه مبانی معرفت شناسانه و روش شناسانه قاضی عبدالجبار معتزلی و قاضی ابوبکر باقلانی در معرفت دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قاضی عبدالجبار معتزلی و قاضی ابوبکر باقلانی ضمن آن که در امکان و ضرورت معرفت خدای سبحان و وجوب تفکر و ضرورت استدلال در شناخت خدا هم رأی هستند، اما در پاره ای از مبانی معرفت شناختی و روش شناختی اختلاف نظر دارند. مهم ترین اختلاف نظر این دو در زمینه معرفت شناسی متمرکز بر پاسخ به این سؤالات است: «آیا وجوب معرفت الله را عقل به ما می گوید یا شرع؟»، «آیا رابطه تفکر و معرفت تولیدی است یا استلزامی؟». در پاسخ به این سؤالات قاضی عبدالجبار رأی به «وجوب عقلی» معرفت الله می دهد، رابطه تفکر و معرفت را نیز «تولیدی» می داند و تولید علم را بر تفکر، که فعل اختیاری انسان است، مستقر می کند. اما قاضی ابوبکر باقلانی بر «وجوب شرعی» معرفت الله تأکید می کند و رابطه تفکر و معرفت را نیز «استلزامی» می داند، تولید علم را نیز بر قدرت محدثه، که به نظریه کسب اشعری برمی گردد، متکی می کند. در روش شناسی نیز اگرچه دو متکلم در اعتبار روش های حسی، عقلی و نقلی در کلام اشتراک دارند، در میزان اعتبار و تقدم هر یک از این روش ها بین آن دو اختلاف نظر است.
نظریه مسلمانان گمنام با تطبیق اندیشه استاد مطهری با نظریه مسیحیان گمنام کارل رانر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و دوم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۸۴
139 - 165
حوزههای تخصصی:
نجات پیروان سایر ادیان، از جمله پرسش های بسیار مهم فلسفه دین و کلام جدید است که کارل رانر و استاد مطهری به طور جدی به آن پرداخته اند. مقاله حاضر با تطبیق آرای این دو متفکر بزرگ به عنوان ابزار پژوهش، نشان داده است که مشابه با الگوی کلی نظریه مسیحیان گمنام رانر می توان از وجود نظریه مسلمانان گمنام نزد استاد مطهری سخن گفت. درحقیقت استاد مطهری با طرح اسلام فطری و واقعی در برابر اسلام منطقه ای و ظاهری، آن دسته از پیروان سایر ادیان را که به علت قصور و دست نیافتن به حقانیت شریعت محمدی، به صورت رسمی و اسمی مسلمان نامیده نمی شوند، اما دارای اسلام فطری و تسلیم قلبی هستند، به صورت گمنام و غیررسمی مسلمان دانسته، آنها را به دلیل بهره بردن از اسلام فطری، مشمول نجات محسوب کرده است و شمولی همچون شمول نظریه مسیحیان گمنام برای آنها قایل می گردد.
ارزیابی دیدگاههای الحادی داوکینز در کتاب «پندار خدا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ریچارد داوکینز در پندار خدا، به تفصیل، به نفی خدایی که ناظم منظومه های طبیعی است پرداخته است. البته او در این کتاب، به اجمال، به نفی خدایی که اجابت کنندهٔ دعا، معجزه گر و همه توان در عینِ همه دانی نیز پرداخته است. بحث داوکینز در نفی خدای ناظم دارای سه مفهوم اصلی است: انتخاب طبیعی، پیچیدگی و احتمالِ ناچیز. او به هنگام قرار دادنِ «انتخاب طبیعی» به جای خدای ناظم، به جای نقد علمی این نظریهٔ پرطرفدار که از انتخاب طبیعی به عنوانِ طریقِ الهیِ خلقت یاد می کند، صرفاً با تمسخر از کنار این نظریه می گذرد. و در بحث از «پیچیدگیِ» خدای ناظم، دچار مغالطهٔ اشتراک لفظی می شود. همچنین او در بحث از پذیرفتنی یا قابل انکار دانستنِ آنچه واقعیتِ آن «احتمال ناچیزی» دارد نیز در کتاب خود به تناقض گویی می افتد. در این مقاله علاوه بر مطالب فوق، نشان داده خواهد شد که مهم ترین استدلال های داوکینز از مدت ها قبل از طرح آنها توسط او، در کتب اهل کلام، پاسخ های درخور تأملی یافته اند. اما داوکینز بدون انتقاد از آن پاسخ ها، در حقیقت بدون این که خود متوجه باشد، بحث خود در وجود خدا را ناتمام رها کرده است. در ضمن در مقاله حاضر قرائنی حاکی از جانبدارانه بودن پژوهش داوکینز در پندار خدا ارائه خواهد شد.
احسایی: قول به اصیلین یا اصالت ماهیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال هفتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۹
167 - 191
حوزههای تخصصی:
چکیده
با توجه به ظاهر برخی کلمات احسائی، قول به اصالت توأمان وجود و ماهیت را به او نسبت داده اند. اما به راستی آیا احسایی قائل به اصالت وجود و ماهیت با هم بوده یا اصالت ماهیتی بوده است؟ آیا تصور وی از اصالت با تلقی ملاصدرا از این واژه یکی بوده است یا این که دو تصور جداگانه از اصالت داشته اند. اگر متفاوت بوده است آیا باز هم می شود گفت که احسایی قائل به اصیلین به معنای صدرایی بوده است؟ با توجه به اینکه وجود و ماهیت از نظر احسایی معنای خاصی دارد و چنانکه خواهیم دید در جایی وجود و ماهیت را همان ماده و صورت می داند، به قول اصالت ماهیت نزدیک می شود و با تفسیری که از وجود ارائه می کند معلوم می شود که منظور او از وجود معنای اسم مصدری وجود نیست لذا نسبتی که سبزواری به احسایی داده است و وی را قائل به اصالت وجود و ماهیت با هم دانسته، نسبتی صحیح نمی تواند باشد. ما در این نوشتار این مسأله را مورد واکاوی قرار داده ایم و نشان دادهایم که با تامل بیشتر در آثار احسائی نمی توان این نسبت را مورد تأیید قرار داد
<br /> کلید واژگان: احسایی، وجود، ماهیت، اصیلین، اصالت، ملاصدرا.
شهود عقلانی از منظر افلاطون و فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
57 - 74
حوزههای تخصصی:
افلاطون و فلوطین، به عنوان دو تن از تأثیرگذارترین فیلسوفان دوره کلاسیک، توجه ویژه ای به شهود داشته اند. تفاوت هایی که این دو در مباحث فلسفی مختلف دارند، موجب می شود که نگاه واحدشان به شهود را مورد تردید قرار دهیم. مسئله جدی جستار حاضر این است که شهود در نظر هر یک از این دو فیلسوف به چه معناست، با چه روشی حاصل می شود، چه ویژگی هایی دارد و به کدام امور تعلق می گیرد؟ پاسخ این پرسش، که در پایان روشن خواهد شد، این است که شهود برای هر دوی ایشان آگاهی بی واسطه ای است که برای عقل انسان رخ می دهد؛ درحالی که هم افلاطون و هم فلوطین فعالیت هایی را برای حصول شهود عقلانی به سالکان توصیه می کنند که عمدتاً بر دو نوع فعالیت های ممارستی عقلی و فعالیت های مربوط به تزکیه نفس هستند. همچنین در پایان بدین نتیجه رهنمون خواهیم شد که، علی رغم تفاوت های چشمگیر این دو فیلسوف در مشی فلسفی و نحوه بیان مطالب، مراد هر دوی ایشان از شهود، امری واحد است که با رعایت دو جنبه نظری و عملی حاصل می شود.
رابطه هنر و اخلاق در فلسفه ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
75 - 93
حوزههای تخصصی:
از آنجا که ارسطو، در هر دو زمینه اخلاق و هنر دارای رسالاتی مستقل است، لذا مطالعه آن دو و توجه به رویکرد اخلاقی در هنر از مباحثی است که غالب شارحان فلسفه ارسطو به نحوی از انحا به آن پرداخته اند. اما نظریات ایشان دارای اختلافات و بعضاً تناقضات آشکار با یکدیگر، و گاه حتی در تقابل با آرای ارسطو است. این نکته را می توان از یکسو ناشی از مفقود شدن بخشی از رساله فن شعر و دیگر آثار ارسطو و از سوی دیگر، به دلیل اختلاط دو نوع حکمت عملی و ابداعی دانست؛ از آنجا که در رسالات ارسطو پیوند حکمت عملی و اخلاق بدیهی است؛ لذا این ارتباط به حکمت ابداعی و اخلاق نیز تسرّی یافته است. همچنین در تبیین مفهوم کاتارسیس، ارسطو دو نوع هدف اخلاقی و آموزشی در هنر را از یکدیگر تفکیک نموده و کاتارسیس را صرفاً مربوط به گونه پر شور و شوق و برانگیزاننده هنر دانسته است و نه گونه اخلاقی آن. نوشتار حاضر پس از بیان کلیات آرای ارسطو در باب هنر و اخلاق، روشن می کند که بر خلاف آنچه غالب شارحان ارسطو در ادوار مختلف تاریخی عنوان داشته اند، نگاه ارسطو به هنر نگاهی مستقل از فواید مادی و اخلاقی است.
تحلیل انتقادی مبانی معرفت شناختی اومانیسم دکارتی بر اساس اندیشه علامه جعفری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۶ شماره ۷۲
35 - 66
حوزههای تخصصی:
اومانیسم به عنوان نگرش حاکم بر دوره مدرنیته، موجودیت خود را تا حدود بسیاری مرهون مبانی و روش معرفت شناختی دکارت است. ویژگی اصلی معرفت شناسی دکارت اصالت دادن به عقلانیت ابزاری است. به عقیده او می توان با عقل و بدون هرگونه توسّلی به حواس، به شناختی از واقعیت دست یافت. او با این مبنا خود را به نحوى مطلق به صورت موجودى مى شناسد که وجودش یقینى تر از همه چیز است. او اگرچه یک اومانیست به معنای امروزی نیست، اما محصول معرفت شناسی اش تصویری از انسان ارائه می کند که او را محور جهان هستی و ماسوای او را ذیل هستی او قرار می دهد. علامه محمدتقی جعفری از جمله فیلسوفان معاصر است که با عرضه مبانی معرفت شناختی متفاوتی به نقد اومانیسم پرداخته است. او ضرورت شناخت را در راستای نظام حیات معقول می بیند و معتقد است حواس طبیعی، عقل نظری، شهود عرفانی و وحی از ابزار معرفت است. این مقاله به قصد تحلیل انتقادی اومانیسم دکارتی ابتدا ارکان معرفت شناسی دکارت را تبیین و در ذیل هر یک دیدگاه علامه جعفری و وجوه تشابه و تضاد اندیشه آن دو را مطرح نموده است.