ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۴۶۱ تا ۳٬۴۸۰ مورد از کل ۱۴٬۷۰۹ مورد.
۳۴۶۱.

پدیدارشناسی هرمنوتیکی به مثابه یک روش در فلسفه ی مارتین هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پدیدارشناسی هرمنوتیک پدیدارشناسی هرمنوتیک دازاین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۹۶ تعداد دانلود : ۶۵۲
موضوع اصلی که هیدگر در فلسفه خود مطرح می کند وجود است. در نظر وی، وجودشناسی بعد از افلاطون و ارسطو در مسیر فراموشی قرار گرفته و جای خود را به معرفت شناسی داده است. بی توجهی به معنای حقیقی وجود و اهتمام به موجود و ماهیت آن، احساس ناخشنودی را در هیدگر برانگیخت و باعث شد او محور فلسفه خود را بر وجودشناسی بنا نهد و برای فراتر رفتن از مفهوم وجود و رسیدن به حقیقت عینی و انضمامی وجود تلاش فراوانی کند. هیدگر برای رسیدن به این منظور به دنبال راهی برای شناسایی وجود است؛ به همین دلیل به انسان رو می آورد. از منظر او، انسان تنها موجودی است که توانایی پرسش از وجود را دارد و تنها پدیداری است که می تواند به همه پدیدارها معنا ببخشد. هیدگر وجودشناسی خود را با تحلیل وجودی انسان یا تحلیل اگزیستانسیال آغاز می کند و با روش پدیدارشناسانه قصد دارد خصوصیات و احوالات وجودی انسان را به تصویر بکشد. لازمه این نوع شناسایی وجود، تحلیل اگزیستانسی است که به سمت هرمنوتیک هدایت کند. هیدگر پدیدارشناسی را روش بازگشت به سمت وجود و هرمنوتیک را نیز وجه وجودی انسان و روشی برای مسأله هستی می داند؛ از آنجا که وجودشناسی باید در پی یافتن معنای وجود از طریق پدیدارشناسی هرمنوتیکی وجود انسان باشد، به وابستگی وجود شناسی، پدیدارشناسی و هرمنوتیک در فلسفه هیدگر می رسیم. پژوهش حاضر در پی بررسی پیوند هرمنوتیک و پدیدارشناسی و تحلیل پدیدارشناسی هرمنوتیکی به عنوان یک روش در فلسفه هیدگر برای شناسایی وجود است. روش به کار رفته، کتابخانه ای است و مطالب مقاله با مطالعه منابع و آثار مختلف و نیز تحلیل و تبیین آن ها جمع آوری شده است.  
۳۴۶۲.

پژوهشی فلسفی درباب نقش رسانه ای هنرگرافیک بر اساس نظریه صنعت فرهنگ مکتب فرانکفورت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مکتب فرانکفورت ر صنعت فرهنگ ر هنرگرافیک ر رسانه ر تبلیغات

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۸۸ تعداد دانلود : ۵۸۷
رسانه و تأثیر آن بر فرهنگ از موضوعات موردتوجه اندیشمندان مکتب فرانکفورت بوده است. خط فکری و تحقیقیِ آنان بر اساس نقدِ وضعیت انسان معاصر از وجه خُرد و کلان به بیان نظریه هایی دربارۀ ظهور و نفوذ سرمایه داری انجامید. آنان با نگاه انتقادی سلطة نظام سرمایه داری در ارتباطات، فرهنگ و هنر را به شکل نظریه ای تحت عنوان «صنعت فرهنگ» مطرح کردند. این نظریه پردازان با تحلیل فرهنگ در جامعة صنعتی به این نتیجه رسیدند که وسایل ارتباط جمعی باعث درهم آمیختگی هنر، فلسفه و اقتصاد شده و ارزش های فرهنگی را به شکل کالای مبادلاتی درآورده اند. همچنین در مطالعة هنر از دیدگاه انتقادی مکتب فرانکفورت دو نوع هنر مطرح می شود: هنرِ اصیل و هنرِ بازتولید پذیر و مصرفی. گرافیک به عنوان هنری بازتولید پذیر، علاوه بر این که واجد جنبۀ زیباشناسانه است، به دلیل مناسبات اقتصادیِ سرمایه داریِ معاصر در قلمرو رسانه سهم زیادی در تبلیغات و گسترش نظام سرمایه داری داشته و به عنوان هنری در عرصۀ رسانه در نظام اقتصادی جایگاه خود را تثبیت کرده است. در این پژوهش سعی شده ضمن توجه به جنبه های هنری گرافیک، با رویکرد انتقادی، نقش رسانه ایِ آن را، به عنوان یکی از مهم ترین عوامل اطلاع رسانی و نشرِ دانش اجتماعی، در بسترِ صنعت فرهنگ بررسی کنیم.
۳۴۶۳.

بررسی سه جزئی یا دو جزئی بودن تحلیل ارسطو از قضیه حملی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ارسطو اجزای گزاره حملی اسم (موضوع) فعل (محمول) رابطه نظریه تعویض پذیری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۶۴ تعداد دانلود : ۳۹۶
هدف اصلی نوشتار حاضر بررسی و تبیین دو جزئی یا سه جزئی بودن تحلیل ارسطو از گزاره حملی و نقد برخی آرا و دیدگاه های مطرح در این زمینه است. در این مقاله کوشیده ایم با استناد به آثار ارسطو نشان دهیم: اولاً از دیدگاه ارسطو، هرچند تحلیل زبانی گزاره حملی می تواند دوجزئی یا سه جزئی باشد، اما در مقام تحلیل منطقی، گزاره حملی همواره از دو جزء اصلی اسم (موضوع) و فعل (محمول) تشکیل می شود و نسبت یا رابطه، به دلیل گنجانده شدن در معنای فعل (محمول)، جزء مستقلی به شمار نمی آید و بر همین اساس نسبت دادن تحلیل سه جزئی گزاره حملی به ارسطو، به عنوان یک تحلیل منطقی، نادرست است؛ ثانیاً برخلاف بعضی آرا و دیدگاه ها، ما در آثار منطقی ارسطو با دو تحلیل متفاوت از گزاره حملی مواجه نیستیم و مبنای بحث های وی درباره «قیاس» در آثار منطقی متأخرش (تحلیلات اولیه) همان تحلیل دوجزئی ای است که وی در آثار منطقی اولیه اش (درباره عبارت) به دست داده است. روش اصلی ما در این پژوهش، رجوع به متن سخنان ارسطو، و در موارد لازم مفسران و پیروان یا منتقدان ارسطو؛ دقت و تأمل در آنها؛ و تحلیل، استنباط و نتیجه گیری بر اساس آنها بوده است.
۳۴۶۴.

هم بستگی ذوق و نبوغ از نظر کانت در تجربه زیباشناختی با رهیافت فرم محور(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نبوغ ذوق طبیعت کانت زیباشناسی فرمالیسم

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۴۳ تعداد دانلود : ۵۲۳
به نظر کانت، نبوغ دور از هر گونه مشروعیت و اعتبار شناختی و عینی در حوزه ای از حساسیت قرار دارد و به مثابه یک نوع آزادی طبیعی برای تولید هنر ایده آل همراهی ذوق را لازم دارد. هم بستگی این دو نیروی ذهنی در موضع غیرشناختی سوژه در برابر ابژه شرط لازم هنر زیباست. کیفیت تحقق این هم بستگی در تجربه زیباشناختی قابل بحث است، به ویژه از وقتی نظریه زیباشناختی هنر جای نظریه های متافیزیکی سنتی هنر را می گیرد. در مطالعه سرگذشت این تجربه ملاحظه می-شود در یک سیر تطوری تجربه زیباشناختی از جهت گیری ابژکتیو (عینی) به جانب جهت گیری سوبژکتیو (ذهنی) فردی در رمانتیسم و اکسپرسیونیسم و زمانی دیگر در فرمالیسم به سوی تلاقی امر ابژکتیو و سوبژکتیو و سرانجام در نظریه های نهادی با نظر به سوبژکتیو جمعی در حال حرکت است. در این تطور، چرخش فرمالیستی متأثر از دیدگاه کانت و حاصل غلبه ی نبوغی است که در راستای تمایل ذوق مدرن عمل می کند، نبوغ با تأیید ذوق به ساحت فنومن وارد می شود و اینچنین رابطه آنها مثل رابطه تجربه حسی و مفهوم است. در این نوشتار تلاش می شود با توصیف و تحلیل داده های گردآوری شده از مطالعه ی نظر کانت و فرمالیسم چگونگی ارتباط ذوق و نبوغ بیان شود.
۳۴۶۵.

ادراک زیبایی شناسی آگاهی در پدیدارشناسی از نظرگاه هوسرل، هیدگر و سارتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ادراک زیبایی شناختی آگاهی پدیدارشناسی فروکاست آیدتیک هوسرل هیدگر سارتر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹۹ تعداد دانلود : ۴۶۶
مقاله حاضر می کوشد نشان دهد در آموزه روان شناختی پدیدارشناسی به سببِ کاربست روش فروکاست آیدتیک، ادراک معرفت شناختی آگاهی به ادراک زیبایی شناختی آگاهی تبدیل می شود. دستاورد مهم این مقاله تمرکز بر این چرخش انقلاب گونه است که تمهیدات آن از هوسرل و آموزه فروکاست آید تیک او مایه می گیرد؛ زیرا براساسِ این روش، حیات استعلایی آگاهی از حالت شهود ذوات در ذهنیت محض به علمی عینی کننده تبدیل می شود تا سبب قوام بخشی (وجودبخشی) اشیا شود؛ اما سرانجام کاربست آموزه فروکاست آیدتیک نزد هیدگر قرارگرفتن وجود خاص آدمی به جای آگاهی است تا آگاهی اگزیستانس پدیدار شود. نویسنده نتیجه می گیرد براساسِ کاربست این آموزه و یکی شدن آگاهی و آزادی که شاخصه مهم اگزیستانس است، در نزد سارتر هدف نهایی آموزه فروکاست آیدتیک، عدم سازی است؛ زیرا آگاهی محض، خالی از محتوا و عدم است. به این ترتیب، آگاهی در عین حال که خودانگیختگی است، آگاهی هم هست؛ لذا آگاهیْ صرافت محض و فاقد ماهیت شناخته می شود و می توان آن را به «طرح» تعریف کرد؛ زیرا می تواند خود را آزادانه بیافریند، انتخاب و ابداع کند. پس آگاهی همان اگزیستانس است. این گونه از ادراک حیات استعلایی آگاهی را می توان عمیق ترین ریشه ادراک زیبایی شناسی آگاهی دانست که سرانجام پدیدارشناسی را به «فلسفه عمل» تبدیل می کند؛ اما نمونه های مهم خودانگیختگی و نظرگاه زیبایی شناختی آگاهی که در اینجا طرح آگاهی خوانده می شود، در تخیل و عواطف به روشنی دیده می شود.
۳۴۶۶.

کارکرد خدای قرآن در کفایت کاستی های انسان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: خدای قرآن کفایتگری خدا ناتوانی انسان نقش خدا نقش دین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۶ تعداد دانلود : ۳۳۲
«الکافی» (کفایت کننده) نامی از نام های نیکوی خداوند در قرآن است. کفایتگری و حفاظت آسمانی انسان به دست خدای قرآن، جلوه ها و زوایایی متعدد دارد. آیات قرآن، خداوند را حمایتگر انسان در مقابل تهدیدهای طبیعت و اجتماع و کفایتگر وی در زندگی پس از مرگ معرفی می کند. تحقیق حاضر بر آن است تا  بر کارکرد خداباوری در جبران کاستی ها و نقص های انسان تأکید ورزد و ابعاد کفایتگری خدای قرآن برای ایمان داران را بازکاود. بدینسان آشکار می شود که پاسخ دادن قرآن به نیازهای سرشت بشر و وعده کفایت کاستی های او، در پذیرش آموزه های آن از سوی مخاطبان مؤثر بوده است و سرّ نیرومندی قرآن، نیرومندی این نیازمندی ها در آدمیان است.
۳۴۶۷.

امکان سنجی بهره گیری از قرآن در بررسی مبانی علوم فیزیکی(مقاله پژوهشی حوزه)

کلیدواژه‌ها: قرآن علوم فیزیکی مبانی متافیزیک جهان بینی هستی شناسی معرفت شناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵۱ تعداد دانلود : ۱۱۵۰
در مطالعات میان رشته ای قرآن و علوم، نخستین پرسشی که به ذهن پژوهشگران خطور می کند این است که آیا اساساً بهره گیری از قرآن در بررسی امور مربوط به این علوم، چه در حیطه مبانی و چه در حیطه مسائل آن، امکان پذیر است یا نه؟ این تحقیق به دنبال امکان سنجی بهره گیری از آموزه های قرآن در حوزه مبانی علم فیزیک به عنوان پایه ای ترین علم در میان دیگرعلوم طبیعی است. به همین دلیل، ابتدا ماهیت متافیزیکی مبانی علوم فیزیکی در تلقی های مختلفی که از مفهوم متافیزیک وجود دارد، نشان داده می شود؛ سپس درباره جامعیت و منبعیت قرآن در مسائل متافیزیکی صحبت می شود و سرانجام با ارائه چند نمونه از مبانی متافیزیکی علوم فیزیکی که با بهره گیری از آموزه های قرآن مورد بررسی قرار گرفته اند، امکان بهره گیری از قرآن در واکاوی مبانی این علوم اثبات می شود<br />  
۳۴۶۸.

جایگاه امور عملی در معرفت ارزیابی مقبولیت نظریه «تعدی عملی» در تقابل با ناب گرایی معرفتی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تعدی عملی ناب گرایی معرفتی خطاپذیری معرفتی توجیه دلایل باور

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۰ تعداد دانلود : ۴۵۲
بنابر سنت رایج ناب گرایی معرفتی صرفاً عوامل مودی به صدق در حصول معرفت دخیل اند. نظریه «تعدی عملی» در مخالفت با این سنت استدلال می کند که اگر قائل به خطاپذیری در معرفت باشیم، باید به تأثیر عوامل غیرمعرفتی نظیر شرایط عملی فاعلین در تحقق معرفت نیز اذعان کنیم. در این مقاله نشان خواهیم داد که تقابل تعدی عملی با ناب گرایی نه تنها غیر شهودی نیست که حاوی بینش ها و شهودهایی است که به راحتی نمی توان آن ها را نادیده گرفت. البته مقبولیت این رویکرد به چنین بینش هایی خلاصه نمی شود و به شکل ایجابی نیز بر نسبت این دیدگاه با مفاهیم بنیادین معرفت شناسی استدلال هایی اقامه شده است که مهمترین آن ها، استدلال بر اصلی به نام اصل معرفت – توجیه است که در صورت اذعان به خطاپذیری در تقابل با ناب گرایی خواهد بود. انتقادات متعددی به نظریه تعدی عملی وارد شده است. اغلب تقابل این نظریه با ناب گرایی را به چالش کشیده اند و در تلاش هستند تا نقش این نظریه را به حوزه هایی غیر از معرفت تقلیل دهند یا قرائت های ناب گرایانه از آن ارائه دهند. در پاسخ به این انتقادات طرفداران نظریه تعدی عملی عدم کفایت و تبعات مشکل ساز چنین تلاش هایی را نشان داده اند. با در نظر گرفتن ملاحظات فوق شاید بتوان ادعا کرد که نفی ناب-گرایی چندان هم که در بادی امر غیر شهودی به نظر می رسد در واقع چنین نیست.
۳۴۶۹.

نقد تمایز علم از وجود ذهنی در معرفت شناسی صدرایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: علم وجود ذهنی معلوم بالذات ملاصدرا جوادی آملی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱۰ تعداد دانلود : ۶۹۴
یکی از تفسیرهای رایج در معرفت شناسی صدرایی دیدگاهی است که علیرغم پایبندی به نگاه وجودیِ صدرا در تبیین حقیقت علم، فاصله معناداری در دیگر فروع و احکام بحث، از قبیل نسبت میان علم و وجود ذهنی، تعیین مصداق معلوم بالذات در علم حصولی و دیگر مسائلی از این دست، با مواضع صریح مرحوم آخوند دارد. کلید اصلی این اختلافات، قول به تفکیک و مغایرت وجودی میان علم و وجود ذهنی است و نتایجی که از این تفکیک حاصل می شود ظلیّت وجود ذهنی نسبت به علم، معلوم بالذات دانستن وجود علم و معلوم بالعرض دانستن وجود ذهنی است. لیکن، ما در این بررسی نشان خواهیم داد که تفکیک مذکور در نزد صدرا صرفاً جنبه اعتباری داشته و علم و وجود ذهنی از نظرگاه او اتحاد وجودی دارند و برخلاف تفسیر فوق الذکر، این وجود ذهنی است که در علم حصولی معلوم بالذات است و ظلیت آن نسبت به موجودات خارجی است نه وجود علم.
۳۴۷۰.

مقایسه مبانی فلسفی و روش شناختی خواجه نصیرطوسی وصدرالمتالهین شیرازی در اثبات واجب تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: روش شناسی واجب الوجود خواجه نصیر طوسی ملاصدرا اثبات خدا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۲۵ تعداد دانلود : ۵۰۶
در مقایسه مبانی و مسائل روشی هر دو اندیشمند، خواجه طوسی با تأثیرپذیری از مسائل فلسفی مشاء و ورود این مطالب در حیطه کلامی صبغه دیگری به مسائل الهیات داده است. وی در اثبات واجب تعالی فقط به امتناع دور و تسلسل اکتفا نکرده است؛ برهانی اقامه نموده که با طرح دو مقدمه تصوری و تصدیقی بدون امتناع دور و تسلسل به اثبات واجب می رسد. ملاصدرا نیز در پرتو قواعد و اصول تأسیسی حکمت متعالیه از ابتکارات روشی خاصی بهره برده است. ایشان با مقدمات فلسفی طرحی جدید از برهان امکان و وجوب ارائه کرده و در موضعی دیگر با طرح اصالت وجود به وحدانیت وجوب وجود و از این رهگذر به اثبات واجب پرداخته است؛ ازاین رو نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ضمن اشاره به چگونگی استدلال و روش های مختلف خواجه و صدرا درباره اثبات حق تعالی، به تبیین میزان و نحوه تاثیرپذیری فلسفی هر یک از دو حکیم پرداخته است. درنهایت دستاوردها و مواضع وفاق و خلاف این دو اندیشمند در مبانی و روش مورد اشارت قرار گرفته است.
۳۴۷۱.

همراهی برهان و عرفان و قرآن در حکمت متعالیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۹۶
ویژگی برجسته حکمت متعالیه آن است که صدرالمتألهین از روش ها و منابع گوناگون معرفتی در بنای نظام حکمی خود بهره می برد. فلسفه مشائی، اشراقی، کلام و عرفان و در رأس همه متون دینی قرآن و سنت، منابع حکمت متعالیه را تشکیل می دهند. به عبارت دیگر، در این حکمت از عقل، شهود و نقل دینی برای کشف واقع استفاده می شود. البته صدرالمتألهین ملتزم و متعهد است که یافته های عرفانی و قرآنی را استدلالی و برهانی کند و بدون برهان عقلی سخنی را در نظام فلسفی خود طرح نکند. براین اساس صدرالمتألهین بر وحدت شخصی وجود که نظریه ای عرفانی است برهان عقلی اقامه می کند و از توحید قرآنی با تحلیل عقلی و استدلال نظری دفاع می کند. بنابراین کسانی که می پندارند بهره مندی صدرالمتألهین از قرآن و عرفان با پایبندی او به استدلال فلسفی ناسازگار است بر خطا هستند. او هیچ گاه به جای برهان به قرآن و عرفان پناه نمی برد و خلأ برهانی را با نقل قرآنی و کشف عرفانی پر نمی کند؛ بلکه ازآنجاکه به هماهنگی این معارف اعتقاد دارد می کوشد منظره واحدی را از پنجره های گوناگون تماشا کند. باید افزود که وحی حجیت و اعتبار معرفتی دارد و دلیل نقلی معتبر اگر دلالتش صریح باشد حجیت دارد و مدلولش را برای مؤمن اثبات می کند. شهود عرفانی نیز درصورتی که واجد شرایط شهود معتبر باشد برای صاحب کشف معتبر است و حجیت دارد. اما صدرالمتألهین به عنوان فیلسوف افزون بر این، می کوشد این معارف را برهانی کند تا مقبولیت عام پیدا کنند و قابل عرضه در نظام فلسفی باشند. این روش و مشرب مبتنی بر اصلی است که صدرالمتألهین و پیروانش بر آن تأکید دارند. آن اصل این است که «برهان و عرفان و قرآن از هم جدا نیستند». صدرالمتألهین بر اساس این روش می کوشد هم به نزاع های فلاسفه و عرفا و متکلمان در مسائل بنیادین نظری و اعتقادی پایان دهد و بین مشرب های گوناگون معرفتی آشتی و هماهنگی برقرار کند و هم با تلفیق و ترکیب این روش ها به حل معضلات مهم الهیاتی توفیق یابد و به دستاوردهای جدیدی در ابواب گوناگون فلسفی به ویژه در هستی شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی نایل گردد. پرسشی که در اینجا به اختصار باید بررسی کنیم این است که اینکه براساس حکمت متعالیه بین برهان و عرفان و قرآن جدایی نیست، یا حکمت متعالیه از برهان و عرفان و قرآن در کشف و اثبات دعاوی خود بهره می برد، به چه معناست و تا چه حد می تواند درست باشد؟ آیا این اصل به این معناست که همه حقایق قرآنی از راه عقل و کشف هم به دست می آیند؟ آیا بین هیچ یافت عقلی و شهودی با آموزه های دینی تعارضی نیست؟ آیا همه مباحث حکمت متعالیه با هر سه روش به دست می آیند و اثبات می شوند؟ قطعاً توافق و هماهنگی بالفعل و حداکثری این مشرب ها نمی تواند منظور باشد، به این معنا که همه یافته های عقلی و کشفی و نقلی یکسان باشند و هیچ اختلاف و ناسازگاری بین آنها نباشد و هرچه قرآن می گوید عقل و کشف نیز همان را بگویند و بالعکس. اولاً می دانیم که وحی مصون از خطاست؛ در قرآن کریم و سخنان معصومان‰ خطا راه ندارد. اگر ادعای فوق حداکثری باشد به این معنا خواهد بود که حکیم متأله به همه حقایق دینی از راه عقل و کشف دست می یابد و در یافته های عقلی و کشفی و فهم دینی او هیچ خطایی رخ نمی دهد. روشن است که این ادعایی است گزاف که هیچ غیرمعصومی نمی تواند آن را طرح کند. ثانیاً بر خلاف کتاب و سنت، یافته های عقلی و کشفی محدودند و به تدریج برای انسان ها حاصل می شوند و همه آنچه قابل یافت عقلی و کشفی است هنوز تحقق نیافته است. «الیَوم َ اَکمَلت ُ لَکُم دینَکُم» (مائده: 3) داریم، اما «الیوم اکملت لکم فلسفتکم یا عرفانکم» نداریم. البته صدرالمتألهین در جایی از اکمال فلسفه سخن می گوید اما این ادعا را باید به معنای محدود و نسبی در نظر گرفت. پس از نظر کمیت و قلمرو گزاره ها، بین عقل و کشف و کتاب و سنت برابری نیست. به نظر نمی رسد هرگز بتوانیم به چنین برابری برسیم، چون لازمه اش بی نیازی از دین خواهد بود. درحالی که از کتاب و سنت برمی آید که همه آنچه که انبیا به ما می آموزند قابل دریافت از راه های دیگر نیست؛ «وَیُعَلِّمُکُمْ مَا لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» (بقره: 151). آری، اگر عقل کامل باشد و کشف هم تام باشد و خطا در آنها راه نداشته باشد، در آن صورت بین برهان و عرفان و قرآن هماهنگی تام خواهد بود. اما این فقط یک قضیه شرطیه است. شاید تنها مصادیق آن انسان های کامل به معنای معصومان‰ باشند. همچنین می توان گفت هماهنگی و تلازم یادشده درباره ذات برهان و کشف یا برهان و کشف نفس الامری صادق است، اگر چنین چیزی داشته باشیم؛ نه لزوماً مصادیقی از آنها که بالفعل برای ما حاصل می شود. این سخن در باب هماهنگی دیگر راه های معتبر معرفت و معارف دینی نیز صادق است. ثالثاً در حکمت متعالیه موضوعاتی طرح و بحث می شود که در کتاب و سنت مطرح نیستند تا هماهنگی و توافق همه جانبه آنها مطرح شود، مانند مباحث انتزاعی منطقی مثل معقولات ثانیه، اعتبارات ماهیت، و وجود ذهنی؛ ازاین رو نمی توان قلمرو دین و فلسفه را مساوی و یکسان دانست، گرچه مشترکات بسیاری دارند. می توان گفت بین موضوعات و مسائلشان نسبت عموم و خصوص من وجه است. برخی از تعالیم دینی همچون بسیاری از مسائل فقهی دین در فلسفه و از طریق برهان قابل کشف و اثبات نیست. اینجاست که این پرسش به طور جدی طرح می شود که پس به چه معنا می توان هماهنگی برهان و عرفان و قرآن را ادعا و اثبات نمود؟ اولاً چنان که گفتیم این ادعا ناظر به وضعیت بالفعل عقل و کشف نمی تواند باشد. همه معارف دینی، بالفعل از راه عقل و کشف به نحو خطاناپذیری اثبات نشده اند و شاید بسیاری از آنها جز از راه وحی قابل دستیابی نباشند. ثانیاً می توان ادعایی حداقلی را به این صورت مطرح کرد که چون عقل و کشف و شرع هر سه ناظر به واقع هستند، نباید بین دعاوی آنها تعارض و ناسازگاری باشد. از حکیم متأله انتظار می رود بین یافته های عقلی و کشفی و قرآنی او ناسازگاری نباشد، نه اینکه بین آنها یگانگی و هماهنگی تام برقرار باشد و مدعای هر سه از نظر کمیت یا قلمرو مساوی باشند و از نظر صحت و اعتبار یکسان باشند. این تنها یک آرمان است و نمی توان گفت بالفعل محقق است. ثالثاً چیزی را که می توان توصیه کرد و توقع داشت این است که از حکیم متأله انتظار می رود در حکمتش از هر سه منبع عقل و کشف و نقل استفاده کند و برای رسیدن به هماهنگی بین این سه راه بکوشد. این استفاده هم البته نسبی و دارای درجات است. درباره حکمت متعالیه صدرالمتألهین می توان گفت. اولاً صدرالمتألهین فی الجمله در مواردی به طور نسبی از هر سه منبع استفاده می کند، اما هرگز نمی توان گفت او به همه حقایق قرآنی و روایی رسیده است و در هر مسئله ای به هماهنگی راه های سه گانه دست یافته است. ثانیاً صدرالمتألهین می کوشد در امهات اصول اعتقادی دینی مثل مسئله توحید و نبوت و معاد به هماهنگی نسبی بین سه راه معرفت دست یابد. اما البته منتقدان صدرالمتألهین ممکن است در این مدعا مناقشه کنند و مثلاً بگویند معاد صدرالمتألهین با معاد قرآنی فاصله دارد، کما اینکه چنین گفته اند. بنابراین، آنچه می توان از گزاره «برهان و عرفان و قرآن از هم جدا نیستند» استفاده کرد این است که حکیم باید این گزاره را نصب العین خود سازد و آن را به عنوان دورنمای سیر و سلوک معرفتی خود در نظر گیرد و ناسازگاری داده های این سه راه را برنتابد و به سوی هماهنگی آنها حرکت و کوشش کند. این اصل به عنوان یک اصل هدایتگر و جهت دهنده و راهنما بسیار مهم و مفید خواهد بود. قاعده محل بحث را می توان به موارد دیگر هم توسعه داد و این هماهنگی باید بین همه معرفت ها باشد. از جمله بین حس و تجربه معتبر ازیک سو و عقل استدلالی و کشف عرفانی و وحی دینی باید هماهنگی باشد که نزاع معروف علم و دین ناظر به این مسئله است. البته آنچه می توان توقع داشت هماهنگی حداقلی به معنای عدم تعارض علم و دین است. چون قلمروهای مشترک آنها محدود است. همچنین بین یافت تاریخی به روش تاریخی معتبر و متون تاریخی دینی نباید ناسازگاری باشد. البته سخن از یافت و موارد یقینی است، نه لزوم هماهنگی بین ظنون تاریخی و قطعیات دینی. مصداق دیگر برای قاعده فوق، لزوم هماهنگی بین یافته های عقل عملی و وجدان اخلاقی با تعالیم دینی مرتبط با آن است. تعارض بین یافت عقل عملی و شهود اخلاقی با آموزه های دینی نیز پذیرفته نیست و انتظار می رود که چنین هماهنگی برقرار باشد. البته موارد خاصی مثل مأمور شدن حضرت ابراهیم (ع) به ذبح اسماعیل (ع) مواردی استثنایی هستند که توضیح و تبیین خاص خود را می طلبد. در اینجا لازم است به قاعده معروف «کل ما حکم به العقل حکم به الشرع و بالعکس» اشاره کنیم. این قاعده می گوید هرجا عقل حکمی قطعی داشته باشد شرع هم موافق با آن است. البته از این قاعده استفاده نمی شود که در همه مواردی که شرع حکم دارد عقل نیز حکم قطعی دارد. همچنین معنای قاعده آن نیست که هر حکم شرعی لزوماً دلیل عقلی دارد و برای عقل قابل کشف است. بلکه مراد این است که اولاً حکم قطعی عقل با شرع یکی است و ثانیاً چون عقل به طورکلی حقانیت شرع را پذیرفته است، همه احکام آن را نیز می پذیرد بدون اینکه لزوماً خود به طور مستقل راهی برای کشف تفصیلی آنها داشته باشد.
۳۴۷۲.

سلوک فقری (تبیین برخی گزاره های اخلاقی بر اساس امکان فقری)(مقاله ترویجی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: امکان فقری گزاره های اخلاقی هویت ربطی بینش فقری صدرالمتالهین سیر و سلوک

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۰ تعداد دانلود : ۴۱۱
همیشه ایجاد یک دیدگاه نو و ابداع یک تفکر جدید، لوازم و آثار مخصوص آن تفکر و دیدگاه را در پی دارد. امکان فقری از مبدعات حکمت متعالیه جناب صدر المتالهین می باشد که با تبیین صحیح و اثبات آن بسیاری از مسائل و مباحث در علوم مختلف اعم از فلسفی و غیر فلسفی، متأثر از آن می شوند. این پژوهش به دنبال لوازم و تاثیرات امکان فقری بر برخی از مفاهیم اخلاقی است که با تبیین صحیح امکان فقری تحولی بزرگ می یابند. در مقدمه سعی می شود تبیین صحیح امکان فقری بر اساس مبانی حکمت متعالیه ارائه شود و پس از آن گزاره های اخلاقی مورد نظر در این پژوهش، به واسطه این بینش و نگاه فقری مورد بررسی قرار گرفته و رشد و ترقی این مفاهیم به نمایش گذارده شود. در نتیجه جایگاه نظریه دقیق و عمیق امکان فقری در حکمت متعالیه و تاثیر شگرف آن بر اندیشه انسان ها را به خوبی می توان مشاهده کرد. گزاره های اخلاقی مورد بحث در این پژوهش از مواردی است که برای شروع سیر و سلوک و گام نهادن در راه رسیدن به مقصود اصلی عالم خلقت، لازم اند و سالک باید آن ها را در خود ایجاد نماید تا بتواند گامی به سوی محبوب خود بردارد. یقظه، تکبر، خشوع، اخلاص، شکر، خوف و رجاء از جمله این گزاره های اخلاقی می باشند.
۳۴۷۳.

بررسی امکان ردِّ شکاکیت فلسفی با پذیرش برون گرایی معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شکاکیت نسبت به جهان خارج برون گرایی معنایی دور معرفتی پاتنم فرضیه شکاکانه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳۸ تعداد دانلود : ۴۵۶
برطبق آموزه برون گراییِ معنایی، معنای حداقل برخی از واژگان و در نتیجه محتوای حداقل برخی از حالات ذهنی، تا اندازه ای توسط جهانِ مستقل از ما متعیِّن می شود. برای اولین بار پاتنم تلاش می کند تا با ارائه استدلالی نشان دهد که قبول برون گرایی منجر به ردِّ شکاکیت نسبت به جهان خارج می شود. این استدلال دارای نقایصی است؛ به همین دلیل پس از او برخی از فلاسفه تلاش کرده اند استدلالی جایگزین ارائه دهند که با قبول رویکرد برون گرایی معنایی، در ردِّ شکاکیت نسبت به جهان خارج موفق باشد. با این حال این استدلال ها نیز مصون از نقد باقی نمانده اند. جدای از نقدهایی که پیش تر در مورد این استدلال های برون-گرایانه ارائه شده، در مقاله حاضر تلاش شده تا نشان داده شود که هیچ کدام از این استدلال های برون-گرایانه در ردِّ شکاکیت نسبت به جهان خارج موفق نیستند. از سوی دیگر، با توجه به ایده اساسی استدلال-های شکاکانه در ردِّ امکان حصول معرفت نسبت به جهان خارج، برهانی پیشنهاد شده است که نقدهای وارد بر دیگر استدلال های برون گرایانه در مورد آن کارا نبوده و بر اساس آن می توان به درستی ادعا نمود که قبول برون گراییِ معنایی منجر به ردِّ شکاکیت نسبت به جهان خارج خواهد شد.
۳۴۷۴.

تأویل روان شناسانه اندیشه ملاصدرا در مسئله خواب و بررسی مبانی فلسفی آن(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ملاصدرا خواب رویا فلسفه روان شناسی شناختی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۶ تعداد دانلود : ۵۱۵
مسأله رویا از جمله مسائل مورد توجه انسان ها در اعصار مختلف بوده است و روان شناسان نیز تا حد زیادی درباره آن به تحقیق و بررسی پرداخته اند؛ با این حال بسیاری از مسائل آن مانند ماهیت و حقیقت رویاهای صادقه در پاره ای از ابهام به سر می برد. در این میان ملاصدرا در مقامیک فیلسوف و به مثابهیک روان شناس، این مساله را تا حدودی در کتب خود مطرح کرده است و این نوشتار پس از استخراج مبانی فلسفی مرتبط به خواب و مسائل روان شناسی آن، نشان داده است که با توجه به دستگاه فکری ملاصدرا مبتنی بر اصالت وجود، تشکی ک وجود، حرکت جوهری، جسمانی ه الحدوث و روحانیه البقا و به تبع آن دو بعدی بودن انسان و اعتقاد صدرا به اختیار، شالوده ای مناسب برای تعریف رویا، انواع رویا و منشأ رویا به وجود می آید. البته باید توجه کرد که گرچه برخی از نظرات ملاصدرا به دلیل توجه به بعد مادی (بدنی) انسان و درنظر گرفتنیکی از ابعاد وجودی وی تا حدودی با روان شناسی سازگار است، اما به علت فقدان جنبه تجردی در روان شناسی معاصر می توان نظرات خاص و دقیقی درباره انواع خواب و به خصوص رویاهای صادقه از دیدگاه ملاصدرا استخراج کرد.
۳۴۷۵.

روش شناسی پژوهش در فلسفه صدرالمتالهین(مقاله ترویجی حوزه)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: روش شناسی شناخت فلسفه صدرالمتالیهن عقل شهود

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۰۳ تعداد دانلود : ۳۳۷
هر علمی که در تلاش برای حل مجهولات است با روش خاصی مسیر خود را طی می کند. چهار روش اصلی برای کسب معرفت وجود دارد که هریک محدوده و قوت خود را دارا می باشد. ممکن است علمی از یک روش بهره ببرد و ممکن است علم دیگری از چند روش استفاده کند. چهار روش مذکور عبارتتند از: روش عقلی، روش نقلی، روش شهودی، روش تجربی. طبیعت موضوع علم می تواند معین کننده روش علم باشدو از طرفی اختلاف در روش ها می تواند موجب تعدد علوم شود. هر پژوهشگری از روش یا روش های خاصی برای حل مسائلش استفاده می کند. صدرالمتألهین نیز از این قاعده مستثنی نیست و برای حل مسائل فلسفی روش خاص خودش را دارد. سوال اصلی ما روش پژوهش در فلسفه ایشان است. ادعای ایشان استفاده از روش عقلی برای حل مسائل فلسفی است. عملکرد ایشان همین را تایید می کند اما بسیار در مسائل فلسفی می بینیم از شهود همگانی نیز بهره برده شده است. استفاده از دیگر روش های پژوهش در آثار ایشان در عرض استفاده از روش عقلی نیست. بلکه در جهت کمک به رشد مسائل فلسفی می باشند. در نهایت ایشان ولو اینکه از روش های دیگر نیز بهره برده است، مسئله را فلسفی ختم می کند و این کار یک فیلسوف است.
۳۴۷۶.

سخن نخست: اقتراحی برای ارتقای فلسفه آموزی در حوزه علمیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۴۸
تأمل در باب شیوه های آموزش فلسفه می تواند به رشد تفکر فلسفی و شکوفایی دانش فلسفه کمک کند. در گذشته تقریباً تنها روش یادگیری فلسفه در حوزه های علمیه اسلامی آموختن متونی خاص نزد استاد بود، سپس تدریس آنها و پس از آن گاهی نوشتن شرح و تعلیقه بر آنها و احیاناً تألیف کتابی نو. فلسفه آموزی منحصر بود به یادگیری چند متن معین (از ابن سینا، سهروردی، صدرالمتألهین، سبزواری و...) نزد اساتید فن که سال های متمادی به طول می انجامید.
۳۴۷۷.

بررسی آرای معرفت شناختی ویلفرد سلرز(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سلرز داده رفتارگرایی روش شناسانه نومینالیسم روان شناسانه فضای منطقی دلایل علم حضوری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰۵ تعداد دانلود : ۵۰۰
در طول تاریخ معرفت شناسی حملات فراوانی به نظریه مبناگرایی شده است. به جرئت می توان گفت که هیچ کدام آنها به اندازه حمله ای که سلرز به مبناگرایی کرده، از اهمیت برخوردار نیست. در واقع سلرز با نقد «داده» و اسطوره خواندن آن، که بنیان مبناگرایی تجربی را تشکیل می دهد، اساس باورهای غیراستنتاجی را برای منتهی شدن به معرفت فرو می ریزد. در پی نقدهای سلرز به «داده» بحرانی عمیق دامن گیر مبناگرایی تجربی مسلکان می گردد که سلرز می کوشد با طرح مب احث بدیعی مانند فض ای م نطقی دلایل، نومینالی سم روان ش ناسانه و رفتارگرایی روش شناس انه در معرفت شناسی، راه حل مناسبی برای بحرانی که خود آن را پدید آورده بیابد. بارزترین نتیجه حملات سلرز به مبناگرایی تجربه گرایان نفی «آگاهی مس تقیم» فاعل شناساست. فیلسوفان م سلمان بر این باورند که نفی «آگاهی مستقیم» اساس هرگونه معرفتی در فاعل شناسا را ویران خواهد کرد و دسترسی به معرفت را از جانب وی مخدوش می سازد. بررسی دیدگاه سلرز در نفی «آگاهی مستقیم» و ارزیابی راه حل جای گزین آن از اهداف مقاله حاضر است.
۳۴۷۸.

مناسبات «فلسفه و ترجمه فرهنگی» در ایران معاصر مطالعه موردیِ سیرحکمت دراروپا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فلسفه ترجمه ترجمه فرهنگی سیر حکمت در اروپا ایران معاصر

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۱۱ تعداد دانلود : ۴۳۳
ترجمه فرهنگی، ترجمه ای است که پیام متن و فرهنگ مبدأ را با فرهنگ مقصد سازگار می کند. چنین ترجمه ای غالباً افزایش و کاهش هایی به همراه دارد و ترجمه ای وفادارانه نیست. در ترجمه فرهنگی مترجم برای انتقال مفاهیم و حتی تجارب فکری فراتر از معنای مفردات، به بافت و زمینه فرهنگی(Context) مبدأ و ظرائف و اقتضائات مختصات فرهنگ مقصد توجه جدی می کند. اگر بخواهیم با اصطلاحات رایج در سنت اسلامی سخن بگوییم، ترجمه فرهنگی فلسفه و اندیشه اروپایی مستلزم نوعی اجتهاد فکری اندیشه ای است. این فرایند اجتهاد محتاج پیش نیازهایی چون تسلط به روح فرهنگ و اندیشه مبدأ از سویی و توجه به ظرفیت و ظرائف فرهنگ مقصد از سوی دیگر است. نمی توان گفت که محمدعلی فروغی در سیر حکمت در اروپا تمام پیش شرط ها و اقتضائات ترجمه فرهنگی را داشته و در کاروبار فکری خود لحاظ کرده، اما می توان این ادعا را به مسند تبیین و توضیح نشاند که سیر حکمت در اروپا ، فراتر از یک ترجمه مکانیکی صرف و به نوعی در آستانه ترجمه فرهنگی فلسفه و اندیشه غربی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی قرار دارد. این مقاله در خدمت توضیح همین مدعاست. این مقاله با تأکید بر خوانش فروغی از کانت به مثابه فیلسوف تجدد و مدرنیته گامی کوچک در این جهت برداشته است.
۳۴۷۹.

نسبت نفس و معرفت(نقد علم حصولی) با تاکید بر انتقادهای سهرودی از مشائیان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سهروردی مشائیان اشراق نفس معرفت علم حصولی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۲ تعداد دانلود : ۶۶۲
مساله نفس از دیرباز توجه اندیشمندان مختلف را به خود معطوف داشته وموجب پیدایش عقاید گوناگون درباره آن شده است. این پژوهش در قسمت نخست به بیان نظرات فارابی و ابن سینا در مورد «تعریف» پرداخته و سپس انتقادات سهروردی بر فلسفه مشائی را در این زمینه بیان نموده ودر پایان به بیان دیدگاه سهروردی می پردازد. زیرا شناخت نفس و مظاهر و تجلیّات آن اساس و مایه شناخت موجودات به شمار می رود. بعنوان ضرورت انجام می توان گفت نفس ما به چه طریقی به شناخت می رسد؟ مشایین قائل به شناخت اشیاء از طریق مشخص کردن حد ورسم آنها می باشند. سهروردی دیدگاه آنها را مورد نقد قرارداده واینگونه تعریف ها را نادرست می داند و دیدگاه تازه ای برمبنای هستی شناسی خود که مبتنی بر نور است ارائه می دهد.به اعتقاد وی نفس بدلیل نور بودنش نزد خود، ظاهر است ونور هر چقدر که نورانیتش بیشتر باشدخود آگاهی بالاتری دارد.او روشهای استدلالی وعلم حصولی را برای بدست آوردن معرفت کافی ندانسته وشناخت شهودی را لازمه آن می داندو با برابر دانستن نفس با نور به بیان دیدگاه های خودش می پردازد.
۳۴۸۰.

نظریه شبح به خوانش ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: شبح علم علم به کیفیات علم به معدومات وجود ذهنی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳۱ تعداد دانلود : ۴۰۹
پژوهش حاضر به دنبال پاسخ گویی به پرسش: «رابطه میان علم و نظریه شبح به خوانشِ ملاصدرا چیست؟» شکل گرفت؛ با نگاهی به شبکه واژگانی ملاصدرا و رویکرد وجودی خاص او، می توان تحلیلِ خوانشِ او از نظریه شبح را در مراحل زیر خلاصه نمود: 1. بیان مفاد نظریه شبح و نفی هرگونه تطابق میان وجود خارجی و شبح ذهنی، پذیرش اثر وجودیِ شبح و معرفی شبح به عنوان علت معده حصول علم با نگاه وجودی خاص خود. 2. بیان مفید علم بودن شبح برای کیفیات و معدومات. 3. بیان نقدهای وارد بر نظریه شبح و تحلیل نقدها. 4. طرح نظریه وجود ذهنی که علاوه بر ایجاد علم در معدومات و کیفیات، در سایر موارد وجودی نیز مفید علم باشد. با این تحلیل، می توان این احتمال را به عنوان یافته این تحقیق بیان نمود که تئوری شبح، با اینکه مورد انتقاد جدی ملاصدرا است، با این حال ملاصدرا با نگاهی خاص، از این نظریه به عنوان مرحله ای از مراحل تکامل نظریه وجود ذهنیِ خود بهره برده است، نگارندگان بر این نگاه پافشاری ندارند اما این گونه می اندیشند که در صورت پذیرش این نگاه مسئله صورت جدیدی پیدا خواهد نمود.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان