مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
خواجه نصیر طوسی
حوزه های تخصصی:
معرفت خدا برترین و بالاترین معارف است و یکی از راه های آن شناخت اسما و صفات اوست. هدف اصلی در این نوشتار بیان مقایسه آرای دو متکلم شهیر درباره اراده الهی و مسائل مربوط به آن است؛ ازجمله اینکه آیا اراده از صفات ذات است یا فعل؟ آیا اراده عین ذات است یا زائد بر آن؟ اراده باریتعالی حادث است یا قدیم؟ مطلق است یا مقید؟ در صورت مطلق بودن، اراده و اختیار انسان چه میشود؟
خواجه نصیر اراده را داعی (انگیزه) و داعی را همان علم به مصلحت میداند. از منظر وجودشناختی، اراده را از صفات ایجابی، ذاتی و بلکه عین ذات میداند. وی ضمن پذیرش اراده مطلقه الهی، انسان را دارای اختیار و آزادی در طول اراده خداوند میداند.
در مقابل، اشعری اراده الهی را مستقل از دیگر صفات ذاتی ازجمله علم میداند و آن را صفتی ایجابی، قدیم و قائم به ذات میشمارد. خداوند فاعل همه افعال و ازجمله فعل انسان است و ازاین رو انسان هیچ اراده ای از خود ندارد؛ بلکه قدرت را خداوند در او خلق کرده و انسان آن را کسب کرده است.
جایگاه زن در نظام اجتماعی و خانواده از نگاه فارابی،ابن سینا و خواجه نصیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
توجه به حکمت عملی در آثار فارابی، ابن سینا وخواجه نصیر جایگاه ویژه ای دارد. تدبیر منزل بر نظام خانواده و جایگاه زن و مرد و نقش آنها در اداره منزل است. این سه فیلسوف مشترکاتی در مبانی و مسائل مطرح در این حوزه دارند، ولی اختلافات قابل توجهی نیز در آرای آنان درباره خانواده و به ویژه زن وجود دارد. فارابی به تأسی از حکمای یونان انسان را مدنی بالطبع می داند و با نگاهی انسان مدار و فضیلت محور و تقریباً فارغ از جنسیت به شخصیت زن می پردازد. ابن سینا و خواجه نصیر بیشتر با نگرش کارکردگرایانه به نقش زن و مرد در نظام خانواده توجه دارند. البته خواجه با نگاه جنسیتی و کمتر انسان مدارانه به زن می نگرد و او را تابعی از مرد تلقی می کند که وظیفه اصلی او مادری و همسری است و بر خلاف فارابی اصولاً زن را پدیده ای مستور در خانه تعریف می کند که خروج وی از خانه و حضور اجتماعی او توالی فاسده دربر دارد. ضمن بررسی آرای این سه فیلسوف، به اشتراکات و افتراقات آنها درباره زن و تدبیر منزل اشاره می شود.
مقایسه مبانی فلسفی و روش شناختی خواجه نصیرطوسی وصدرالمتالهین شیرازی در اثبات واجب تعالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و چهارم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۲
127 - 159
حوزه های تخصصی:
در مقایسه مبانی و مسائل روشی هر دو اندیشمند، خواجه طوسی با تأثیرپذیری از مسائل فلسفی مشاء و ورود این مطالب در حیطه کلامی صبغه دیگری به مسائل الهیات داده است. وی در اثبات واجب تعالی فقط به امتناع دور و تسلسل اکتفا نکرده است؛ برهانی اقامه نموده که با طرح دو مقدمه تصوری و تصدیقی بدون امتناع دور و تسلسل به اثبات واجب می رسد. ملاصدرا نیز در پرتو قواعد و اصول تأسیسی حکمت متعالیه از ابتکارات روشی خاصی بهره برده است. ایشان با مقدمات فلسفی طرحی جدید از برهان امکان و وجوب ارائه کرده و در موضعی دیگر با طرح اصالت وجود به وحدانیت وجوب وجود و از این رهگذر به اثبات واجب پرداخته است؛ ازاین رو نوشتار حاضر با روش توصیفی-تحلیلی ضمن اشاره به چگونگی استدلال و روش های مختلف خواجه و صدرا درباره اثبات حق تعالی، به تبیین میزان و نحوه تاثیرپذیری فلسفی هر یک از دو حکیم پرداخته است. درنهایت دستاوردها و مواضع وفاق و خلاف این دو اندیشمند در مبانی و روش مورد اشارت قرار گرفته است.
ماهیت الهی از دیدگاه فخر رازی، خواجه نصیر الدین طوسی و ملاصدرا
منبع:
کلام حکمت سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
9 - 19
حوزه های تخصصی:
مسئله اثبات یا نفی ماهیت به معنی الاخص برای واجبالوجود، جزء مسائل اساسی و تأثیرگذار در مباحث خداشناسی فلسفی است؛ زیرا با مسئله بساطت ذات الهی رابطه تنگاتنگی دارد. در این مقاله، این مسئله از دیدگاه سه تن از بزرگان، یعنی فخر رازی، خواجه نصیر طوسی و ملاصدرا با روشی تحلیلی بررسی شده و تفاوت دیدگاهها مشخص میشود. فخر رازی در آثارش، نظر ثابتی ندارد. در برخی آثارش دیدگاه عینیت و در برخی دیگر زیادت وجود بر ماهیت را پذیرفته است. خواجه نصیر طوسی نیز معتقد به عینیت وجود و ماهیت در واجب تعالی است. ملاصدرا، بنیانگذار حکمت متعالیه، بر اساس دیدگاه مبناییاش، یعنی اصالت وجود، قائل به عینیت وجود و ماهیت در واجبالوجود است. تفاوت دو دیدگاه مشایی و صدرایی پیرامون ماهیت الهی این است که بر اساس مکتب مشاء و دیدگاه خواجه وجود و ماهیت الهی، وجودی در کنار دیگر ماهیات است، اما بر اساس دیدگاه ملاصدرا که واجب تعالی را تنها وجود مستقل و بقیه وجودها را وجودی رابط میداند، تنها حقیقت بالذات هستی، وجود و ماهیت باری تعالی است و بقیه ماهیات، وجودهای طفیلی و وابسته به وجود حق تعالی هستند.
دراسه وتحلیل مفهوم الإنجاب من وجهه نظر المفکرین المسلمین (من الفارابی إلی ابن خلدون)(مقاله علمی وزارت علوم)
لقد بات مفهوم الإنجاب فی العصر الحدیث یتمتع بأهمیه کبیره فی نظریات علم السکان (الدیمغرافیا) ویعبر عنه بمصطلح الخصوبه. تحاول الدراسه الحالیه وصف وتحدید هذا المفهوم لدی عدد من المفکرین المسلمین بما فیهم: الفارابی وأبوعلی مسکویه والمعری وابن سینا ونصیر الدین الطوسی وابن خلدون. وتتمثل أهمیه هذه الدراسه کونها تعبر عن حاجه النظام الجامعی الإیرانی- الذی یعد مجتمعا یعتمد فی أسسه مبادئ الإسلام وشریعته- إلی علم محلی فی کافه مجالات العلوم الإنسانیه بما فیها علم السکان. ویعتبر علم السکان الذی یدرس فی الجامعات هو تقلید للمفهوم الغربی لهذا العلم المعرفی ولیست هناک إشارات إلی ما خلّفه مفکرو الإسلام والحضاره الإسلامیه. ومن أجل تحقیق أهداف البحث استفدنا من المنهج الوثائقی. أظهرت نتائج البحث أن جمیع مفکری الإسلام الذین تمت دراسه آرائهم کانوا یهتمون بموضوع التناسل(الإنجاب) والقضایا المتعلقه به. إن أهمیه التناسل أو الإنجاب لدی هؤلاء المفکرین کانت کبیره بحیث اعتبروا القابلیه للإنجاب أحد خصائص المرأه وما یمیزها فی النوع البشری، کما عرّفوا التناسل والإنجاب بأنه أهم هدف للزواج. وفی هذا الإطار استعانوا بالآیات والروایات الدینیه من أجل تعزیز آرائهم ودعمها. وفی هذا المجال نجد أن أبا العلاء المعری مستثنیً من هذه القاعده العامه لأنه کان یوصی الناس بعدم الزواج والإنجاب. إن تحلیل النتائج یظهر أن مفکری العالم الإسلامی الذین تمت دراستهم فی هذا البحث وعلی الرغم من أنهم ناقشوا موضوع الإنجاب والقضایا المتعلقه به إلا أنهم لم یقدموا إحصائیات وأرقام فی هذا الباب وکانوا فی الغالب یتکلمون نظریا ویبینون آراءهم ومعتقداتهم حول هذا الموضوع. والجدیر بالذکر أنه لا ینبغی علینا أن نعتبر هذا الأمر علامه ضعف أو نقص فی هؤلاء المفکرین الکبار بل یجب أن نقرّ بالمحدودیه فی البیانات والإحصائیات فی العصور القدیمه لأن موضوع الجمع والإحصاء السکانی وتحلیله هو أمر خاص بالعصر الحدیث.
مقایسه اندیشه تأویلی خواجه نصیر الدین طوسی و صدرالدین شیرازی
منبع:
پژوهشنامه تأویلات قرآنی دوره اول بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲
109 - 125
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ضمن برشماری مهمترین خصوصیات اندیشه تأویلی خواجه و صدرا به مقایسه این دو پرداخته ایم و با ذکر چند نمونه تأویلی از آثار خواجه و صدرا به نقاط مشترک و نقاط متمایز این دو نظریه تأویلی اشاره کرده ایم. ساختار کلی نظریه تأویلی خواجه مبتنی بر تأویل کلامی و تأویل باطنی عقلی وبر پایه تمثیل استوار است اما ساختار کلی نظریه تأویلی صدرا مبتنی بر تأویل شهودی و تأویل باطنی عقلی وبر پایه نظریه تأویل- تنزیل می باشد. اندیشه های تأویلی باطنی خواجه در کتاب های روضه التسلیم و آغاز و انجام او متمرکز است اما اندیشه تأویلی صدرا در همه آثار او وجود دارد و اصولاً او از تأویل به مثابه یک روش استفاده کرده است تا جایی که همه تأویل های او در تفاسیرش مبنامند می باشد. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و هدف آن بررسی مهم ترین شاخصه های تفکر تأویلی دو فیلسوف تأثیرگذار جهان اسلام است که می تواند آثار معرفتی و اجتماعی مهمی داشته باشد.
اخلاق سیاست نزد خواجه نصیر الدین طوسی بر مبنای کتاب اخلاق ناصری
در این مقاله به اختصار چند موضوع از نظر خواجه نصیرالدین طوسی بر مبنای کتاب اخلاق ناصری تصحیح مرحوم استاد مینوی بررسی شده است: خواجه تشکیل جامعه بزرگ بشری را به دو صورت تصویر کرده است: یکی از طریق اجتماعات مسلمانان با حضور در مسجد، از مسجد محله تا مسجد الحرام در مکه و مسجد النبی در مدینه و دیگری اجتماعات عموم مردم از خانه و خانواده تا روستا و شهر و کشور و جامعه جهانی که امروزه به عنوان سازمان ملل شکل گرفته است؛موضوع دوم بحث سلامت جامعه است که خواجه با طرح خیرات عامه و شرور عامه مطرح کرده و مهم ترین وظیفه حاکمان را گسترش خیرات عامه می داند؛ جامعه فاضله و جاهله که مورد بحث واقع شده است، به نوعی با خیرات و شرور عامه مرتبط است و وظیفه حکمرانان محقق ساختن خیرات عامه است. در جامعه فاضله دو موضوع مورد توجه قرار گرفته است یکی نحوه به کار گیری مدیران و دیگری مراقبت از ظهور و روییده شدن جریان های مفسد از درون جامعه فاضله که خواجه آنها را نوابت می نامد.
اوصاف الاشراف: کتاب راهنمای سلوک معنوی و اخلاق عملی
خواجه نصیر طوسی در کتاب اوصاف الاشراف با طرح دیدگاه های عرفانی خود می کوشد شیوکه نوینی را در تعلیم مباحث دقیق و ظریف عرفانی ارائکه دهد. وی با این شیوکه تعلیمی خود نه تنها عرفان را از انحصار برداشت های ذوقی و سلیقه ای قشر خاص به درآورد؛ بلکه در انسجام اندیشه های عرفانی نیز که مبتنی بر قواعد عقلی و دقایق نظری است، نقش مهمی را ایفا کرد. خواجه نصیر از اندیشمندان برجسته و متنفذ در حوزکه علوم اسلامی به خصوص در فقه و کلام اسلامی است. وی با موشکافی های دقیق در مباحث معرفتی عرفان اسلامی، با تفسیر آیات قرآن کریم و ارائکه اسناد معتبر می کوشد تا مسایلی از قبیل چگونگی پرورش فکری، اخلاقی و عاطفی عرفا را تشریح نموده، به رفتارشناسی و روان شناسی شخصیت عرفانی اولیا بپردازد. هدف این نوشته مطالعه و بررسی محتوا و ویژگی های این نوع اثر معرفتی و برجسته ساختن جنبه هایی از آن است که در عرصکه مطالعات مکتب عرفان اسلامی و نحوکه رشد و گسترش آن می تواند مورد توجه واقع شود.
العقل معیار لِصحه القوانین: دراسه مقارنه بین آراء "توماس الأکوینی" و"نصیرالدین الطوسی"(مقاله علمی وزارت علوم)
للعقل البشری مکانه معیاریه فی القوانین الثلاثه الرئیسه فی العالم. ویعنی ذلک بأنّ العقل البشری یستحق أن یمتلک المعرفه المطلوبه لِقوانین الاله، وأن یقوم بِکشف قانون الطبیعه ویؤسسویسنّ القانون البشری. تتحرک المجتمعات الدینیه وِفقاً للقانون الإلهی وتعمل المجتمعات العلمانیه وغیر المتدینهوفقاًللمتطلبات والمصالح البشریه.تتمثل إشکالیه البحث الراهن فی معرفه ما إذا کان من الممکن أن یتوصل الجمیع إلی أرضیه مشترکه للتشریع ووضع القوانین بین الطوائف والقومیات الدینیه واللادینیه؟ یحاول هذا المقال و بطریقه وصفیه تحلیلیه، تقدیم حلول فیما یتعلق بعلاقه العقل والقانون بعد دراسه لنظریات نصیر الدین الطوسی وتوماس الأکوینی ومبادئهمووِفقاً لهذا البحث فإنّ رأی ووجهه نظر کل من "نصیرالدین" و"توماس الأکوینی" هی أنّ القانون یتبع ویخدم العقل، والعقل عضو یتواجد عِند کل إنسان ؛ لِذا فإنه من الممکن أن یصبح العقل أساساً مقبولاً ومشترکاً من أجل أن یقوم بِوضع وسنّ القوانین لکل من المتدینین وغیر المتدینین. علی الرغم من آراء بعض علماء النصاری والمسلمین الذین لا یعتبرون العقل البشری مستحقا بالتشریع،فإنّ توماس یعتقد بأنّ قانون الطبیعه هو الرابطالرئیسللمخلوقات ذات العقول فی القانون الأساسی والدائم،و بِذلک الکلام کان یُشیرالی (العنایه الإلهیه) الواضحه والظاهره للعقل،وأکّد نصیرالدین علی أنه حتی القوانین الإلهیه یمکن أن تکون مقبوله وصحیحه إذا لم تتعارض وتختلف مع العقل. وأضاف لأقواله السابقه بأنّ القانون البشری یصبح واجب التطبیق فقط إذا لم یکُن متعارضاً مع قانون الطبیعه والعدل العالمی. ویذکر"توماس"،بأنّ القانون لن یکون عادلاً إن لم یکُن تابعاً ومؤیداً لقانون الطبیعه. لذا من الآن فصاعداً یحق للأشخاص_من دون إستثناء_أن یعارضوا قوانین الحکام غیر العادله وأن یتجاهلونها أیضاً. وفی هذا الشأن فقد تَمَت الإشاره إلی نظریه "العقد الإجتماعی" والمعارضین والمؤیدین لهذه النظریه مثل، کروسیوس و روسو و هابز و فولر و فنیس وغیرهم.
رابطه ذات و صفات الهی ازنظر خواجه نصیرالدین طوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۱
۴۴-۲۹
یکی از مسائل مهم و چالشی در باب صفات الهی، مسئله رابطه وجودی ذات و صفات الهی و کیفیت اتصاف ذات به صفات کمال است. خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجریدالاعتقاد از نظریه «عینیت ذات و صفات کمالی خداوند» دفاع کرده و آن را بر ویژگی واجب الوجود بودن خدا استوار ساخته است. اینک این پرسش مطرح است که چگونه می توان فقط با اتکا بر وجوب وجود، نظریه عینیت صفات و ذات الهی را مدلَّل کرد. فرضیه مقاله حاضر با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی، آن است که خواجه، مفهوم «وجوب وجود» را عنوانی شامل برای برخی از مبانی وجودشناختی و الهیاتی خود قرار داده تا نظریه عینیت را مدلل کند. عمده مبانی وجودشناختی او در این مبحث، عبارت است از اشتراک مفهوم، اصالت و تشکیک وجود. همچنین بهره گیری او از برخی اصول الهیاتی مانند «عینیت وجوب ذاتی با وجود حق تعالی» «وحدت واجب بالذات» «بساطت حقیقت واجب بالذات» و «استغنای واجب بالذات» که برای استدلال کامل تر نظریه عینیت، مدد می رساند.