فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۲۴۱ تا ۳٬۲۶۰ مورد از کل ۱۴٬۵۸۲ مورد.
منبع:
پژوهش های هستی شناختی سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
115 - 136
حوزههای تخصصی:
در باب وجود تقسیمات گوناگونی صورت گرفته است که یکی از آنها تقسیم چند وجهی وجود، یعنی «فی نفسه و فی غیره» و تقسیم فی نفسه به «لنفسه و لغیره» و تقسیم لنفسه به «بنفسه و بغیره» است که ملاصدرا آن را به صورت دو وجهی یعنی به «رابط و مستقل» تقسیم کرده است . حکمای پس از ملاصدرا خصوصاً حاج ملاهادی سبزواری و علامه طباطبایی تلاش کرده اند که بین دو دیدگاه را جمع کنند . اما این جمع بندی اشکالات عدیده ای را به دنبال می آورد مانند ملحق شدن ماهیات به مفاهیم و به تبع آن ، زیرسؤال رفتن بسیاری از مبانی فلسفی که به نوعی با ماهیت در ارتباط هستند . در این مقاله سعی بر آن است که با تحلیلی دقیق از معنای لنفسه و بنفسه و لغیره و بغیره ، همچنین تحلیل دقیق ارتباط وجود رابط در قضایا با موضوع و محمول، این دو تقسیم بندی را به نحو سازگاری با هم جمع کنیم.
اثبات امکان تنگناهای اخلاقی با تکیه بر برهان از منظر تجربه عاطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
95 - 110
حوزههای تخصصی:
تنگناهای اخلاقی (Moral Dilemmas )، موقعیتهایی هستند که در آنها فاعل با دو گزینه متعارض روبرو است که نمیتواند بر اساس هر دو عمل کند. کسانی که از وجود چنین موقعیتهایی طرفداری میکنند، معتقدند فاعل در این موقعیتها ناگزیر است مرتکب خطای اخلاقی (Moral Wrongdoing ) شود و اگر هر کدام از گزینهها را برگزیند، با احساسات منفی از قبیل احساس گناه (guilt) ، افسوس (Regret) و پشیمانی (remorse) مواجه خواهد شد. مخالفان تنگناها علیه وجود چنین موقعیتهایی استدلال کردهاند و معتقدند این موقعیتها، انسجام نظریه اخلاقی را زیر سؤال میبرند. آنها ادعا میکنند که نظریه اخلاقی خوب باید بتواند در هر موقعیتی برای فاعل راهنمای عمل (action guiding) باشد و نباید دستورات متعارض صادر کند؛ در حالی که تنگناهای اخلاقی، مثال نقضی برای راهنمای عمل بودن نظریههای اخلاقی هستند. مدافعان تنگناها که عمدتاً در چارچوب اخلاق فضیلتی استدلال میکنند، مدعیاند که نظریه اخلاق فضیلت، درعینحال که میتواند منسجم و راهنمای عمل باشد، تبیین مناسبی هم برای تنگناهای اخلاقی فراهم میآورد.
بدن پدیده شناختی مرلوپونتی و برخی چالش های تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله معنای بدن در پدیدارشناسی ادراک مرلوپونتی مورد بحث قرار می گیرد. در ابتدای مقاله دو مسئلۀ تفسیری چالش برانگیز در این مورد، یعنی مسئلۀ تمایز تصویر بدنی از شاکلۀ بدنی و مسئلۀ بدن به مثابه ابژه-سوژه مورد ارزیابی قرار می گیرد. سپس ساختار تفسیریِ پیشنهادیِ این مقاله از معنای بدن در نظر مرلوپونتی به بحث گذاشته می شود. این ساختار در دو وجه سلبی و ایجابی و در چهار تراز معرفت شناسانه، هستی شناسانه، مکانی و زمانی ارائه می گردد. در وجه سلبی نشان داده می شود که بدن در هیچ یک از چهار تراز ابژه نیست؛ بلکه در تراز معرفت شناسانه نظرگاه ما به سوی ابژه ها، در تراز هستی شناسانه جاندار قصدمند به سوی مطابقت با محیط، در تراز مکانی افقِ مکانیِ بودنِ ما و در تراز زمانی افق زمانی بودن ما است. همچنین در لابلای ارائۀ معانی ایجابی به دو مسئلۀ تفسیری چالش برانگیز نیز پاسخ داده می شود.
هنجارمندی منطق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
منطق می گوید از یک مجموعه ای از گزاره ها، به عنوانِ مقدمه، چه گزاره ایی برمی آید. منطق می گوید چه زمانی استدلال ها معتبر است و منطق می تواند ناسازگاری نظریه ها را نشان می دهد. ادعا بر این است که علاوه بر این، منطقْ فرد را ملزم می کند به استلزامات باورهای خود باور داشته باشد و از باورهای ناسازگار بپرهیزد. دراین صورت، به نظر می رسد منطق به جز بررسی درستی استدلال ها، دارای شأنی ویژه است. این شأن ویژه که آن را هنجارمندی منطق می خوانند، دستوراتی برای مجردِ اندیشیدن صادر می کند و بدین ترتیب، آن را از سایر علوم متمایز می کند. فرگه ازجمله مدافعان هنجارمندی منطق است که منطق را همچون اخلاق، علمی هنجاری می داند و درمقابل، هارمن معتقد است که علم منطق هیچ گونه دخالتی در ارزیابی و راهنمایی استدلال های روزمره انسان ها ندارد. در این بین، مک فارلین با بیان دقیق مسئله هنجارمندی منطق بر آن است که کم اشکال ترین صورت از این مسئله را به دست دهد؛ ولی فیلد با برداشتی اساساً هنجارین از مفهوم استلزام تلاش دارد تا هیچ مانعی بر سر راه هنجارمندی منطق باقی نگذارد. نگارنده درپایان، نظر خود را درباره هنجارمندی منطق خواهد گفت.
بررسی نظریه فاعل بالتجلی و انطباق آن بر نظریه فاعل بالعنایه از منظر صدرالمتألّهین و برخی شارحان حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
219 - 235
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در الهیات بالمعنی الاخص، تبیین چگونگی فاعلیت حضرت حق است؛ آنچه به عنوان دیدگاه منتخب ملاصدرا از آثار این حکیم قابل درک است، نظریه فاعلیت بالتجلی است؛ طبق این دیدگاه خداوند متعال بر اساس علم به ممکنات، که عین ذات خداوند، بلکه عین علم به خود او است، فاعل بی واسطه ی همه ی موجودات امکانی است، بگونه ای که ممکنات، موجودات رابط بوده و تنها موجود اصیل، حضرت حق متعال است. با این وصف، ملاصدرا در برخی آثارش و در مبحث مرتبط با تبیین نوع فاعلیّت الهی، فاعلیّت بالعنایه را به عنوان دیدگاه منتخب خویش، معرّفی می کند، حال آنکه فاعلیّت بالعنایه دیدگاه منتخب فیلسوفان مشّاء محسوب می شود. بکارگیری این اصطلاح، سبب این ابهام شده است که در نهایت، دیدگاه ملاصدرا چه تفاوتی با دیدگاه حکمای مشّاء در نحوه ی فاعلیت الهی دارد. در این نوشتار، رویکردهای مختلف فلاسفه ی صدرایی: رویکرد حکیم سبزواری و حکیم زنوزی، رویکرد ملا علی نوری، و رویکرد استاد حسن زاده آملی، در جهت رفع این ابهام، طرح و بررسی انتقادی شده است، و در نهایت، راه حل حکیم ملاعلی نوری تقویت شده است. بر طبق رویکرد منتخب، فاعلیّت عنایی همچون علم عنایی، اصطلاحی مختص به حکمت مشّاء نیست، و مختصات حکمت مشّاء همچون زیادت علم بر ذات، مقوّم آن نیستند.
تحلیل ماهیت زبان ضمنی در فلسفه چامسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
109-125
حوزههای تخصصی:
مطابق دیدگاه چامسکی بخش اصلی دانش زبانی ما به لحاظ ژنتیکی معین شده است. بنابراین قوه زبان ذاتی بوده و این دانش ناآگاهانه یا ضمنی (tacit) در بنیان توانایی ما برای سخن گفتن نهفته است. به باور او کاربرد زبان ناشی از نوعی دانش ضمنی است که کاربر عادی زبان برخلاف زبان شناس نه به آن دسترسی آگاهانه دارد و نه قادر است در صورت لزوم آن را برای دیگری بیان کند. هدف این مقاله تحلیل ماهیت ضمنی زبان در فلسفه چامسکی است. این پژوهش با رویکرد پژوهش کیفی و با روش تحلیل مفهومی به واکاوی مفهوم زبان ضمنی و ارتباط آن با سایر مولفه های اصلی نگرش چامسکیایی درخصوص زبان از جمله توانش زبانی، زبان شناسی زایشی، دستور جهانی و برهان فقر محرک پرداخته است. با توجه به سه نقد اصلی بر دانش ضمنی زبانی، توانش ضمنی زبانی و قاعده ضمنی زبانی، ادعای دسترسی ضمنی به ذخیره ای از قواعد زبانی در فلسفه چامسکی به خوبی تبیین نشده و به لحاظ تجربی نیز قابل اثبات نیست. بنابراین هنگامی این دانش معتبر است که مبتنی بر نوعی دانش صریح زبانی از دستور زبان و قواعد باشد که به شکل گزاره بیان شده و از سوی کاربر زبان قابل تشخیص و تایید باشد.
امپراتوری نگاه خیره: از قدرت منتشرِ فوکویی به کیچ در کوندرا (مطالعه موردی: رمان بار هستی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
217-237
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلیِ مقاله حاضر این است که چه رابطه ای میان مفهوم فوکویی از قدرت با مفهوم کیچ در رمان بار هستی اثر میلان کوندرا وجود دارد؟ به عبارت دیگر، پرسش محوری این است که چگونه ظهور کیچ ملازم است با مفهوم قدرتِ منتشر در جهان مدرن؟ یکی از اهداف این مطالعه تطبیقی که بر خوانشِ فوکویی از رمان بارِ هستی (کوندرا) متمرکز شده، این است که بدون فراروی از مفهوم سنتیِ قدرت نمی توان پدیده کیچ را در کوندرا توضیح داد. چنین دریافت متفاوتی از قدرت را فوکو در اختیار ما می نهد. فوکو و کوندرا از قدرتِ بدون سوژه سخن می گویند: امپراتوری نگاه خیره. در نگاه آنان، مفهوم قدرت/کیچ به فراسوی دوقطبیِ لیبرالیسم-کمونیسم ارجاع دارد. در این مقاله، از تقابل مفهوم قدرتِ مکان زدایی شده در برابر قدرت متمرکز، زیبایی شناسیِ اتفاق در برابر زیبایی شناسی همگانی، امر تکین در برابر یکسانیِ هستی شناختی، مؤلف محوری در مقابل مرگ مؤلف، بحث می شود. این دوقطبی ها، محصول چرخش مفهوم قدرت در جهان مدرن است. بنابراین، یکی از اهداف پژوهش حاضر، نشان دادن پیامدهای قدرت مدرن در چهار بُعد سیاست-زیبایی شناسی-هستی شناسی-ادبیات است. کاربرد این مقاله، از یکسو، نشان دادن اهمیت نقد فلسفی در تحلیل رمان و از سوی دیگر، پیوند اندیشه پست مدرن با رمان های کوندرا است.
«مسئله ما» در اندیشه هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
239-260
حوزههای تخصصی:
"دازاین ما"، "دازاین امروزی ما"، دازاین تاریخی ما" و نظایرشان تعابیری هستند که هایدگر بخصوص در آثار خود در نخستین سال های پس از انتشار وجود و زمان در موارد بسیاری به کار می برد. تکرار این تعابیر در زبان هایدگر آنقدر زیاد است که نمی توان آنها را به لحاظ فلسفی خنثی و عاری از معنا دانست. کمی جستجو در آثار وی نیز نشان می دهد که صرف نظر از دازاین، خودِ ضمیر "ما" نیز در فلسفه او موضوعیت دارد، به طوری که می توان سیر "پرسش از ما" را مستقلاً در آثار او دنبال کرد. مقاله پیشِ رو می کوشد اولاً موضوعیت این بحث را در فلسفه وی نشان بدهد و از این رو از"پرسشِ-ما" نزد هایدگر می گوید، ثانیاً معنای مورد نظر هایدگر از آن را حتی الامکان روشن نماید، ثالثاً ارتباط آن با دازاین را به بحث بگذارد که کلیدواژه فلسفه او است لااقل در وجود و زمان . چون ضمیر "ما" تشخص بالفعل دازاین را رقم می زند، آن را در اینجا "تشخّص به- ما" یا "تشخّص از طریق ما" می نامیم. این نوشته سرانجام به نتایج و تبعات "مسئله-ما" برای فهم فلسفه هایدگر، بخصوص در وجود و زمان می پردازد.
گذر از سیاق بیناشخصی دلیل به درونی گرایی: نکاتی انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
169 - 188
حوزههای تخصصی:
کیت مانه در مقاله «درونی گرایی درباره دلیل: غم انگیز اما صادق؟» (2014) طرحی برای دفاع از درونی گرایی درباره دلیلِ هنجاریِ عمل پیش می نهد. به نظر او، باید به سرشت بیناشخصی دلیل نظر کنیم تا در یابیم دلایل محدود به وضع روانشناختی فاعل هستند. با این وصف، دلایل آن ملاحظاتی هستند که فاعلِ آرمانی در فرایند دلیل آوریِ آرمانی با فاعل به آنها اشاره کند. ایده مانه این است که اگر این شرط برقرار باشد، چالشی برای بیرونی گرایی و زمینه ای برای دفاع از درونی گرایی فراهم است. در مقابل، در این مقاله به یکی از ابهام های فرایند دلیل آوریِ آرمانی اشاره می کنیم، یعنی آرمانی بودن یا نبودن زمان ِ این فرایند. استدلال می کنیم که آرمانی در نظر گرفتن زمان ترجیح دارد و این مانعی برای استدلال مانه است.
خدای شخص وار از منظر علامه طباطبایی در مقایسه با الهیات گشوده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
251 - 270
حوزههای تخصصی:
شخص وارگی به معنای بهره مندی از صفاتی چون آگاهی، اراده، حیات، قدرت، خیرخواهی و قابلیت تخاطب است و متون مقدس ادیان ابراهیمی چنین صفاتی را به خداوند نسبت می دهند. نحله «الهیات گشوده» راه طی شده در الهیات کلاسیک مسیحی برای توصیف حقیقت الوهی را ناسازگار با کتاب مقدس می داند. این نحله به بازاندیشی در اوصاف الهی پرداخته، به بازتعریف اطلاق، بساطت و کمال مطلق الهی دست می یازد. اما علامه طباطبایی در برابر دوگانه تعالی یا شخص وارگیِ حقیقت الوهی، راه سومی می یابد که هر دو جنبه را در جایگاه شایسته خود نگه دارد و هیچ کدام را فدای دیگر نکند. علامه طباطبایی ابتدا با استفاده از قواعد فلسفی، اتصاف خداوند به صفات کمالیِ شخص وار را اثبات می کند و آنگاه با تفکیک مقام احدیت از مقام واحدیت، تعالی، بی صورتی و فراشخص بودگی را به مقام احدیت، و اتصاف به صفات کمالیِ شخص وار را به مقام واحدیت خداوند اسناد می دهد.
تحلیل مفهومی، گزارهای و سیستمی دیدگاه صریح فارابی در مسئله تشخص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال پنجاه و دو پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
367 - 385
حوزههای تخصصی:
دیدگاه فارابی در مسئله تشخص دو گونه است: اول، دیدگاه انتسابی است. از دید ملاصدرا، فارابی معتقد است تشخص به نحوه وجود شیء می باشد. دوم، دیدگاه صریح فارابی در کتاب تعلیقات است. وی در این کتاب معتقد است عامل تشخص، زمان و وضع می باشند. ابهام در این دیدگاه در مفهوم واژه ها، گزاره و چگونگی ارجاع دیدگاه وی به دالّ مرکزی اندیشه وی نمود یافته است. این مقاله رصد می کند که مفهوم تشخص به صورت واضح و متمایز از دید فارابی چیست؟ ساختار منطقی و زبانی گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی چگونه است؟ و گزاره منعکس کننده دیدگاه فارابی در تشخص چه رابطه ای با دال مرکزی اندیشه فارابی، در شبکه معنایی اش دارد. تحلیل مفهومی از تشخص نشان داده است که تشخص نزد فارابی مفهومی نسبی است، تحلیل گزاره ای نشان داده است که دیدگاه فارابی در تشخص ذی وضع با سکوت و با ابهام ساختاری مواجه است، و تحلیل سیستمی در این تحقیق نشان داده است که مسئله تشخص در فارابی متأخر به عنوان یک مسئله مطرح شده است و تشخص از طریق وجود با دال مرکزی اندیشه وی پیوند دارد. اما این بدان معنا نیست که دیدگاه فارابی در تشخص بتواند به عنوان پشتیبان استناد دیدگاه اصالت وجود به فارابی باشد.
نقش کانت در ترویج نژادگرایی افراطی در اروپا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با اینکه کانت در تاریخ فلسفه اغلب به عنوان معمار اصلی مدرنیته و به عنوان فیلسوفی طرفدار عقلانیت، اخلاق و اصالت انسان معرفی شده، اما در چند دهه اخیر آثار بسیاری درباره نقش کانت در ترویج نژادگرایی افراطی منتشر شده است. در این مقاله ضمن بررسی جنبه های نژادگرایانه دیدگاه کانت از مبانی و نتایج آن بحث خواهیم کرد. ماتریالیسم و نسبی گرایی دو مبنای اصلی نژادگرایی در دوران جدید است. با این حال کانت در نژادگرایی بیشتر تحت تأثیر فیلسوفانی مانند جان لاک و هیوم است که در چارچوبی حقوقی و تجربی از نژادگرایی دفاع کرده اند. البته او به دلیل آنکه با تفصیل بیشتری از نژادگرایی دفاع می کند و آن را به عنوان یک ضرورت توجیه می کند، بیشترین نقش را در ترویج نژادگرایی در دوران جدید داشته است و به عنوان پایه گذار نژادگرایی معرفی شده است. در نقد دیدگاه کانت نیز استدلال خواهد شد که برداشت او از مفهوم نژاد، نامنسجم و غیرعلمی است. شواهدی که کانت به آن تمسک می کند تا تفاوت ماهوی نژادهای بشری را نشان دهد غیرمعتبر و جانبدارانه هستند و در نهایت نژادگرایی به عنوان یکی از عوامل اصلی بسط خشونت در جهان معاصر با اخلاق قابل جمع نیست.
تحلیل مابعدالطّبیعی علم و معرفت قدسی و تمایزشان از فلسفه از منظر دکتر سیّد حسین نصر و سنّت گرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۶
119 - 144
حوزههای تخصصی:
سیّد حسین نصر، بزرگ ترین فیلسوف سنّت گرای زنده جهان معاصر، اصل بنیادینی را مبنای حکمت جاودان قرار داده که عبارت است از تمایز مابعدالطّبیعی عقل شهودی و عقل استدلالی صرف. نصر، معرفت قدسی را ثمره عقل شهودی الهی و سایر علوم و مکاتب فلسفی را نتیجه عقل استدلالی بشری می داند و با تبیین ماهیّت ذاتی معرفت قدسی، به تمایز آن از فلسفه می پردازد. از منظر وی، عقل استدلالی، پژواک و انعکاس عقل شهودی بر مرتبه ذهن بشری است و استدلال منطقی، صرفاً بیان صوری سوبژکتیو از تجربه ابژکتیو حقیقت مابعدالطّبیعی است که مقدّم بر عقل استدلالی صرف و خود سوژه ای است که عمل استدلال را انجام می دهد. نتیجه استدلال نصر این است که معرفت قدسی، معرفتی «اشراقی» و إعطایی است، که برخلاف فلسفه، که از طریق کسب به دست می آید، از مبدأ کلّ بر قلوب، جایگاه قوّه عاقله، إفاضه می شود. به بیان عرفانی، این معرفت، از سنخ «احوال» است نه «مقامات»؛ و به همین دلیل، جزو «مواهب» به شمار می رود، نه «مکاسب». در این مقاله با رجوع به اصل آثار نصر و سایر سنّت-گرایان، که به روش تحلیلی- توصیفی انجام شده است، مبانی مابعدالطّبیعی معرفت قدسی را، که همان مابعدالطّبیعه سنّتی «شرق» و متافیزیک حقیقی در غرب است، تبیین کرده و رابطه این سنخ از معرفت را با فلسفه و الهیّات بررسی کرده ایم.
روش نقدی ویتگنشتاین متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۵۷)
195 - 222
حوزههای تخصصی:
ویتگنشتاین در دوره متأخر فلسفه خود همچون دوره متقدم بر نقدی بودن روش و فعالیتِ فلسفی تأکید می کند، اگر چه آن را در دوره متأخر بسط می دهد. او در فقراتی از کتاب پژوهش های فلسفی از این روش با عنوانِ درمانگرایانه بودن نیز یاد می کند که در فرآیند آن فیلسوف به آن چه موجباتِ مغالطی اندیشیدن و خلطِ مقولاتی را فراهم کرده است، پی می برد. تأسیس چنین روشی به واسطه نگاهی نوین به زبان فراهم می شود که زبان را جدای فعالیت های زبانی نمی داند. به عبارت دیگر مفاهیم رابطه درونی با فعالیت های زبانی و نحوه زیست ما دارند و نمی توان معنای مفاهیم را منفک از سیاقِ سخن فراچنگ آورد. سخن از کاربرد در زبان، نزد ویتگنشتاین در واقع می خواهد توجه ما را به این درهم تنیدگی زبان و نحوه زیست ما جلب کند. از نظرِ ویتگنشتاین مسائل فلسفه از عدم توجه به این بصیرت نسبت به زبان حاصل شده است زیرا که فیلسوفان، زبان را منتزع و جدای از هر فعالیتی در نظر می گیرند. با در نظر گرفتن چرخشِ نگاهِ ویتگنشتاین به زبان، مسائلِ فلسفی ناشی از نادیده گرفتن و خلطِ کاربردهای زبان خواهد بود که با نشان دادن آن ها مسائل منحل خواهند شد.
استدلال ریچارد داوکینز در دفاع از سقط جنین: گزارش، تحلیل و نقد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۲
183 - 212
حوزههای تخصصی:
رویکردهای مختلفی در مواجهه با مساله درستی یا نادرستی سقط جنین وجود دارند که هر یک از آنها از منظری متفاوت به این مساله پاسخ داده اند. ریچارد داوکینز یکی از حامیان نظریه تکامل است که اندیشمندانی بزرگ همچون آلوین پلانتینگا و ریچارد سویین برن به تحلیل و بررسی دیدگاههای وی پرداخته اند. او یکی از مدافعان سقط جنین بوده که بر مبنای نظریه تکامل از آن دفاع می کند . هدف این پژوهش این است که با روش توصیفی – تحلیلی ضمن ارائه گزارشی دقیق از مبانی فکری داوکینز و استدلال وی در دفاع از سقط جنین، مهمترین نقدهای وارد بر دیدگاه او در دفاع از سقط جنین را بیان کنیم. یافته های این پژوهش نمایانگر این است که استدلال داوکینز در دفاع از سقط جنین ضمن مشکلات نظری، در عمل نیز ما را با مشکلات جدی مواجه می کند که با عمل گرایی و پیامدگرایی مورد نظر وی در تعارض است. اما با وجود اینکه این استدلال در دفاع از سقط جنین کارایی ندارد، با توجه به مقدماتی که در آن مطرح می شود، می تواند در جهت دفاع از حقوق حیوانات مورد استفاده قرار گیرد.
بررسی تطبیقی غایت مندی در حرکت جوهری ملاصدرا و حرکت در طبیعت وایتهد(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
وجود حرکت در طبیعت، امری بدیهی است اما جهت و غایت آن چیست؟ بین متفکرین اختلاف نظر وجود دارد. بعضی از پیش سقراطیان، وجود طبیعت را اتفاقی و تصادفی می دانند و غایتی برای آن، قایل نبودند. در مقابل، کسانی هستند که هدفمندی را منحصر در موجوداتی می دانند که دارای شعور و اراده اند. طبیعت فاقد این دو ویژگی است، پس جهت دار و غایت مند نیست. ملاصدرا غایت را منوط به شعور واراده نمی داند. از نظر او، حرکت در سراسر طبیعت، جهت دار و غایت مند است، زیرا بین علت غایی و غایت تفاوت وجود دارد. وایتهد، عنصر اصلی تشکیل دهنده طبیعت را پویش می داند و با اصول و مبانی خود، طبیعت را در تحول و سیلان می داند. او برای طبیعت، نظم قایل است و از این راه، پی به وجود خدا می برد. لذا حرکت در فلسفه پویشی، جهت دار و هدف مند است. دو فیلسوف شرق، غرب با اصول و مبانی مختلف، توانسته اند در باب غایت مندی و جهت داری حرکت، به هم دلی و هم زبانی دست یابند.
واکاوی نو از دین به مثابه ذاتی متعین و فراطبیعی با تکیه بر آراء ملاصدرا همراه با نقدی بر دیدگاه فروید(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های عقلی نوین سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸
127 - 146
حوزههای تخصصی:
اعتقاد به دین نقش مهمی در معناداری زندگی انسان ها ایفا می کند از این رو اندیشمندان بسیاری به بررسی خاستگاه دین پرداخته اند؛ به طوری که گروهی از اندیشمندان معتقدند این عنصر معنابخش به زندگی منشأیی الهی و ماورایی دارد و برخی دیگر آن را بشری و برآمده از توهمات انسان ها می خوانند. ملاصدرا از نمایندگان معتقد به دیدگاه اول و فروید طرفدار اندیشه دوم است. این نوشتار با واکاوی دین و اوامر الهی با تکیه بر آراء ملاصدرا آشکار می سازد فارغ از اختلافات مبنایی اندیشه صدرا و فروید، هسته مرکزی تفاوت دیدگاه هستی شناسانه صدرایی و روانشناسی فروید در مورد دین در پاسخ به این سئوال نهفته است که آیا دین ذات متعین و مستقل از ذهن بشر دارد یا نه؟ از منظر هستی شناسانه صدرایی پاسخ به این سئوال مثبت و از دیدگاه روانشناسانه انسان گرای فروید پاسخ به آن منفی است. این نوشتار تحلیلی فلسفی از منشأ دین و اوامر و نواهی آن از طریق بیان علم الهی و تبیین مطابقت دین و نظام احسن با علم الهی با تکیه بر آراء ملاصدرا ارائه و اثبات می کند که دین ذاتی متعین و مستقل از توهمات بشری دارد سپس بر همان اساس دیدگاه فروید مبنی بر موهوم انگاری دین و الزامات دینی را نقد می کند.
درباب واقعیت های منطقی: واقع گرایی درباره رابطه نتیجه منطقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
به یک تعبیر، واقع گرایی درباب منطق واقع گرایی درباب موضوع منطق است.اما، منطق واقعاً درباره چیست؟ صحبت از منطق کم و بیش به معنای صحبت از رابطه نتیجه منطقی تلقی می شود؛ رابطه ای که میان مقدمه های یک استدلال و نتیجه آن استدلال برقرار است. در تاریخِ منطق همواره این چنین نبوده است:در قرن بیستم دیدگاه فرگه-راسلی مبنی بر تلقی کردنِ منطق به عنوان مجموعه ای از صدق های منطقی در جامعه علمی حاکم بود. در این مقاله ابتدا دلایلی ارائه خواهیم کرد که نشان دهد که بهتر است که موضوع علم منطق را رابطه نتیجه منطقی بدانیم و نه صدق منطقی. آنگاه دلایلی ارائه می کنیم تا نشان دهیم که چرا بحث درباره متافیزیک منطق اهمیت دارد. در متافیزیک منطق، نظریات واقع گرا عموماً فرض کرده اند که موضوع علم منطق صدق منطقی است.در تقابل با این رویکرد غالب، الگوهایی ارائه کرده ایم که با فرض اینکه موضوع منطق رابطه نتیجه منطقی باشد، چگونه می توان درباب منطق واقع گرا بود. این الگوها الهام گرفته از راه حل هایی هستند که در ذیل مسئله متافیزیک رابطه ها در تاریخ متافیزیک مطرح شده اند
واکاوی نفس قدسی از نگاه ملاصدرا و قاضی سعید قمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۶۰)
39 - 68
حوزههای تخصصی:
«نفس قدسی» اصطلاحی است که از سوی فلاسفه غالباً برای نام بردن از نفسی که شدید الحدس است، استفاده می شود. ملاصدرا و قاضی سعید هر دو معتقد به پیوند میان این نفس با نفس نبی هستند، همین امر موجب ضرورت شناخت ویژگی های آن می شود. در این نوشتار که با مراجعه مستقیم به آثار آن ها صورت گرفته است. در گام اول ویژگی های نفس قدسی را تبیین کرده و سپس با بررسی نسبت نفس قدسی و نفس نبوی، مسأله امکان دستیابی سایر انسان ها به مرتبه نفس قدسی مورد ارزیابی قرار گرفته است. در حقیقت باید گفت اختلاف مبانی هستی شناسانه و انسان شناسانه ملاصدرا و قاضی سعید موجب اختلاف آرای این دو اندیشمند شده است. صدرالمتألهین بر مبنای اصالت وجود و تشکیک وجود، حرکت جوهری و اتحاد عاقل و معقول، مراتب تشکیکی را برای نفس قدسی از صاحب حدس تا نفس نبی قائل است، لیکن قاضی سعید که این مبانی را نپذیرفته است، مصادیق نفس قدسی را منحصر در نفس ناطقه ملکوتی و نفس کلی می داند. با وجود این تفاوت نظر ظاهری، نسبت نفس قدسی با نفس نبی و سایر نفوس انسانی در اندیشه این دو فیلسوف بزرگ، بسیار به هم نزدیک است تا حدی که نمی توان اختلاف آرای آن ها را در حد اشتراک لفظی نفس قدسی در سیستم فلسفی ایشان دانست.
بررسی نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات فلسفی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۳
355 - 385
حوزههای تخصصی:
این مقاله می کوشد به تأمل در مورد نسبت اخلاق و روایت با تأکید بر آرای پل ریکور، فیلسوف بزرگ فرانسوی بپردازد. به این منظور پس از نگاهی اجمالی به مفهوم و نظریه های روایت و طرح پیشینه موضوع در مورد نسبت اخلاق و روایت، به سراغ نسبت روایت و اخلاق در آرای ریکور می رود. به این منظور پس ارائه برداشت ریکور از روایت، کلیات آرای اخلاقی وی را مورد بررسی قرار می دهد و می کوشد روشن سازد که آرای اخلاقی وی در گستره اخلاق هنجاری چه جایگاهی دارد. در نهایت مهم ترین نسبت هایی که بین روایت و اخلاق در آرای ریکور برقرار هستند را شرح می دهد. نتیجه اینکه تمام ابعاد نظرات ریکور در زمینه اخلاق در ذیل نسبت آن با روایت نمی گنجد، اما نقش روایت در تکوین و انتقال اخلاق بسیار مهم است. از جمله اینکه روایت بنیان «خویشتن» بوده، موجب می شود بتوان «دیگری» را در زندگی «خویشتن» دخالت داد و حضور دیگری، خود سرآغاز اخلاق است. همچنین روایت شیوه انتساب کنش و لذا پذیرش مسئولیت اخلاقی است. اهمیت دیگر روایت برای اخلاق این است که محمل تخیل و در نتیجه تخیل اخلاقی است. در نهایت اینکه روایت نقش مهمی در پرورش حکمت عملی دارد چراکه فرصتی را برای تفکر در موقعیت پدید می آورد و همچنین امکان آموزش و انتقال اصول اخلاقی را فراهم می سازد.