مطالعات برنامه ریزی آموزشی
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره 11 بهار و تابستان 1401 شماره 21 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل مدل ساختاری تفسیری عوامل مؤثر بر انتخاب دانشگاه فنی و حرفه ای بود. روش پژوهش، از منظر هدف کاربردی و از منظر روش شناختی، مطالعه موردی و به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از تکنیک مدل سازی ساختاری تفسیری برای سطح بندی عوامل و دسته بندی آنها استفاده شد. جامعه آماری پژوهش را رؤسای دانشکده های فنی و حرفه ای، رؤسای دانشکده های پردیس دختران مستقر در تهران، مدرسان دانشگاه های فنی و حرفه ای بود که از میان آن ها 12 نفر به صورت هدفمند از نوع موارد مطلوب انتخاب شدند. ابزار گرد آوری داده ها، پرسشنامه خود تعاملی محقق ساخته بود. به منظور سنجش و ارزیابی روایی پرسشنامه، از ملاک روایی محتوایی استفاده شد. بدین صورت که پرسشنامه در ابتدا توسط متخصصان حوزه آموزش عالی و فنی و حرفه ای مورد بررسی قرار گرفت و پس از اصلاحات عوامل نهایی تدوین گردید. نتایج پژوهش نشان داد که 9عامل به عنوان عوامل مؤثر بر انتخاب شاخه فنی و حرفه ای و به دنبال آن دانشگاه فنی و حرفه ای به حساب می آیند. همچنین تحلیل حاصل از داده ها منجر به سطح بندی مدل به 7 سطح گردید. سطح هفتم مدل عوامل اجتماعی- اقتصادی بوده است که به عنوان اثرگذارترین عامل شناسایی شد. سطح ششم شامل بازار کار و سطح پنجم، نگرش خانواده است. عوامل فردی و تحصیلات و پیشینه والدین به عنوان سطح چهارم مدل به حساب می آید. در سطح سوم، وضعیت تحصیلی و در سطح دوم، مشاور تحصیلی قرار دارد. در نهایت از منظر مشارکت کنندگان در پژوهش حاضر، همسالان و قبولی آسانتر در رشته فنی و حرفه ای به عنوان سطح اول معرفی شدند.
بازخوانی نقش دانشجویان در حکمرانی دانشگاه با رویکرد کیفی (نمونه کاوی: چند دانشگاه منتخب شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مشارکت دانشجویان در ساختار حکمرانی در درون دانشگاه از مهمترین مسائلی است که سالهاست مورد توجه نظام های دانشگاهی پیشرو جهان قرار گرفته است. با این وجود این حوزه در ادبیات پژوهشی داخل کشور مغفول مانده است. لیکن، هدف از پژوهش حاضر، تحلیل نقش دانشجویان در حکمرانی درون دانشگاه می باشد.روش شناسی: این پژوهش کیفی با راهبرد تحلیل محتوا عرفی تدوین شده است. جامعه آماری این پژوهش را دانشجویان دکتری آموزش عالی در تمامی گرایش ها در دانشگاه های تهران، شهیدبهشتی و علامه طباطبائی تشکیل می دهند که با استفاده از راهبرد نمونه گیری با حداکثرتنوع 35 دانشجوی دکتری از دانشگاه های نامبرده گزینش شدند. داده های با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته گردآوری شد.یافته ها: یافته ها در بخش موانع فراروی دانشجویان برای مشارکت در شش مولفه اصلی؛ ناکارآمدی حکمرانی نظام آموزشی؛ حکمرانی غیرآکادمیک درون دانشگاهی؛ نظام یاددهی و یادگیری نامناسب؛ کژکارکردی قوانین و مقررات؛ عدم مشارکت دانشجویان در حکمرانی و ضعف فرهنگی با سیزده زیرمولفه بدست آمد. سپس متناظر با این شش مولفه راهکارهای برای تسریع مشارکت دانشجویان در حکمرانی درون دانشگاه در قالب شش مولفه اصلی با سیزده زیرمولفه جمع بندی شد. در پایان بر اساس یافته ها توصیه های سیاستی برای نظام آموزش عالی ایران بیان شده است.نتیجه گیری و پیشنهادات: نقش دانشجویان در حکمرانی درون دانشگاه مسئله مهمی است که تاکنون در ادبیات پژوهشی داخل کشور مغفول مانده است. همه دانشجویان مشارکت کننده در این پژوهش بر اهمیت این موضوع ادغان داشته اند. با این وجود، حدود 38 درصد از دانشجویان هیچ تجربه مشارکتی در تصمیم گیری های دانشگاه نداشته اند. بر این اساس، یافته های این مطالعه بازنمایی کلی از عوامل بازنده و تسهیلگر مشارکت دانشجوان در حکمرانی ارائه داده است که می تواند مبنای برای سیاستگذاری در این زمینه قرار گیرد.نوآوری و اصالت: شناسایی مهمترین عوامل بازدارنده مشارکت دانشجویان در حکمرانی درون دانشگاه و ارائه راهکارهای برای رفع این عوامل بازدارنده برای مشارکت بیشتر دانشجویان در حکمرانی دانشگاه است.
تحلیلی بر سطح توسعه شاخص های آموزشی به عنوان عاملی جهت ارزیابی نابرابری ها و نیل به عدالت آموزشی پایدار: مطالعه موردی، مناطق آموزش و پرورش استان مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در حال حاضر نابرابری های آموزشی، یکی از عوامل بسیار مهم در حوزه برنامه ریزی آموزشی می باشد که نقش مهم و تعیین کننده ای گسترش عدالت آموزشی و توسعه عدالت اجتماعی دارد. پژوهش حاضر با هدف بررسی سطح توسعه شاخص های آموزشی به-عنوان عاملی جهت ارزیابی نابرابری ها و نیل به عدالت آموزشی پایدار در شهرستان های استان مازندران انجام است. روش: روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی است که به روش پیمایشی اجرا شده است. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از بررسی اسناد مربوطه و اجرای پرسشنامه، جمع آوری شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان سال آخر دوره دوم متوسطه 22 شهرستان استان مازندران در سال تحصیلی 400 1399 می باشد (21981 =N). جهت انتخاب نمونه، از روش نمونه گیری طبقه ای با انتساب متناسب، 924 نفر انتخاب شده است. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار (SPSS)، (Excel) و (ArcGIS) انجام گرفته و از مدل (TOPSIS)، ضریب آنتروپی شانون و آزمون F استفاده شده است. یافته ها: شهرستان های سوادکوه شمالی (با ضریب 995/0)، سیمرغ (با ضریب 685/0)، جویبار (با ضریب 354/0) به ترتیب در بالاترین رتبه و شهرستان های محمودآباد (با ضریب 0204/0)، آمل (با ضریب 0176/0) و بهشهر (با ضریب 0121/0) دارای ضعیف ترین وضعیت به لحاظ برخورداری از نظر شاخص های آموزشی(درون داد، فرآیند و برون داد) مورد نظر این مطالعه می باشند.نتیجه گیری: براساس نتایج بدست آمده، شهرستان های استان مازندران از نظر توسعه شاخص های آموزشی در یک سطح نبوده و این استان برای نیل به عدالت آموزشی پایدار نیازمند بازبینی در بسیاری از برنامه ها می باشد.
شناسایی مولفه های دانشگاه سبز در بستر پارادایم دانشگاه نسل پنجم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی مولفه های دانشگاه سبز در بستر پارادایم نسل پنجم دانشگاه است . روش شناسی : روش پژوهش کیفی از نوع فراترکیب است . جامعه اماری شامل مقالات مرتبط با موضوع است که در پایگاه های اطلاعاتیSID, Science Direct, Irandoc, PubMed,Iranmedex, Google scholar منتشر شده بود. و روش نمونه گیری به صورت هدفمند بود که براساس ملاک های از پیش تعیین شده ، مقالات مناسبی که به دو زبان انگلیسی و فارسی در زمینه مولفه های دانشگاه نسل پنجم و دانشگاه سبز منتشر شده بودند انتخاب و محتوای مقالات به دقت مطالعه و تحلیل شدند که در کل ۳۷ مقاله شناسایی شد که در تحلیل نهایی ۸ مقاله مورد استفاده قرار گرفت . ابزار گرد اوری داده ها چک لیست STROBE است. تجزیه و تحلیل داد ها با استفاده از تحلیل مضمون انجام گردید. ابتدا مضامین پایه استخراج و بعد با ستنز مفاهیم پایه، مفاهیم سطح اول و سطح دوم استخراج گردید.یافته ها :بر اساس تحلیل داده ها ۲۱۰ مفهوم استخراج گردید که این مفاهیم در قالب ۵۷ دسته مقوله بندی شدند و در نهایت ۶ مقوله های اصلی که شامل ،حکمرانی دانشگاه ، فرهنگ سازمان های نسل پنجم ، سه رکن پایداری ، آموزش سبز ، پژوهش سبز و ارتباط دانشگاه با جامعه بودند ، به عنوان الگویی برای پیکر بندی دانشگاه سبز استخراج شد .نتیجه گیری و پیشنهادات : پارادایم نسل پنجم دانشگاه میتواند بستری مناسب برای پیکربندی مجدد دانشگاه سبز داشته باشد. دانشگاه نسل پنجم در خود زیست بومی دارد که در آن میتوان فرصت هایی برای نوآوری های سبز وبه تبع آن دانشگاه سبز را فراهم کند. دانشگاه سبز مسیری برای پاسخگو بودن دانشگاه به جامعه است و مسئولیت اجتماعی دانشگاه را برای توسعه پایدار نشان میدهد.
ارائه مدلی برای توانمندسازی پژوهشی دانش آموزان متوسطه استان هرمزگان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی برای توانمندسازی پژوهشی دانش آموزان متوسطه استان هرمزگان است. این پژوهش در گروه پژوهش آمیخته از نوع طرح اکتشافی متوالی طبقه بندی می شود.
روش شناسی: روش پژوهش در بخش کیفی، تحلیل محتوا است. مشارکت کنندگان بالقوه در بخش کیفی، در برگیرنده صاحب نظران دارای تألیفات و سوابق پژوهشی مرتبط با حوزه توانمندسازی پژوهشی بود. روش پژوهش در بخش کمی روش توصیفی – تحلیلی است. جامعه آماری در بخش کمی، شامل تمامی دانش آموزان دوره متوسطه استان هرمزگان در سال تحصیلی 1400- 1399 که تعداد آنها برابر با 126274 نفر بوده است. برای تعیین مشارکت کنندگان، در بخش کیفی از روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار استفاده شد که پس از 20 مصاحبه، داده ها به اشباع نظری رسید. برای تعیین حجم نمونه در بخش کمی با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای بر اساس جدول مورگان از بین دانش آموزان متوسطه اول 265 و دانش آموزان متوسطه دوم 119 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی مصاحبه های نیمه ساختاریافته بود. اعتبار داده ها با استفاده از تکنیک های اعتبارپذیری و انتقال پذیری از طریق خودبازبینی پژوهش گران و هم سوسازی داده ها و اعتمادپذیری با هدایت دقیق جریان جمع آوری اطلاعات و هم سوسازی پژوهش گران تعیین شد. همچنین برای اطمینان بیشتر از روش توافق بین دو کدگذار و ضریب کاپا استفاده شده است. در بخش کمی، ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه محقق ساخته ای 33 گویه های بسته پاسخ بود. برای سنجش روایی این پرسشنامه با استفاده از روش تحلیل گویه، ضریب همبستگی بین گویه ها با نمره کل پرسشنامه مربوطه محاسبه شد.
یافته ها: در این پژوهش 5 مضمون اصلی شناسایی شد :که عبارتند از روحیه پژوهش گری، عوامل بازدارنده، راه کارهای ارتقاءبخش، تسهیل گران توانمندسازی پژوهش و عوامل مؤثر توانمندسازی پژوهشی.
نتیجه گیری و پیشنهادات: وجود امکانات و فرصتهای آموزشی و پژوهشی می تواند شرایط لازم را برای افزایش توانمندسازی پژوهشی تسهیل کند. به این ترتیب که وجود ظرفیتها و امکانات مناسب آموزشی و پژوهشی به واسطه امکان تفکر خلاق و انگیزه، توانمند سازی پژوهشی را ارتقا می دهد.
نوآوری و اصالت: شناسایی عوامل بازدارنده، راه های ارتقا بخش، عوامل موثر و عوامل تسهیل گر و ارایه مدلی برای توانمندسازی پژوهشی
طراحی الگوی جذب، ارتقاء و جبران خدمت اعضای هیئت علمی مؤسسات پژوهشی کشور بر اساس مأموریت گرایی با رویکرد سناریویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مأموریت و کارکردهای هریک از مؤسسات پژوهشی متفاوت است و یکی از چالش هایی که مؤسسات پژوهشی با آن مواجه هستند، یکسان بودن فرایند جذب، ارتقا و جبران خدمات اعضای هیئت علمی آن ها بدون توجه به مأموریت هریک از مراکز است؛ بنابراین وجود یک استاندارد مشترک برای ارزیابی همه اعضای هیئت علمی دور از واقعیت است و می تواند باعث کاهش کیفیت دستاوردهای مؤسسات شود. براین اساس، هدف پژوهش حاضر تدوین الگویی برای جذب، ارتقا و جبران خدمت اعضای هیئت علمی متناسب با چارچوب مأموریت گرایی هر یک از مؤسسات پژوهشی بود. برای دستیابی به این هدف، از روش پژوهش پیمایش کیفی از نوع قیاسی استفاده شد. جامعه پژوهش شامل همه اعضای هیئت علمی شاغل در مؤسسات پژوهشی کشور بودند که از میان آن ها تعداد 50 نفر به عنوان نمونه انتخاب شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه باز پاسخ بود و برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از روش تحلیل محتوای قیاسی استفاده شد. برای اعتباریابی الگوهای بدست آمده از روش گروه کانونی استفاده شد. تعداد 11 نفر از خبرگان و متخصصین حوزه های جذب و ارتقاء در هریک از مؤسسات پنچگانه به عنوان مشارکت کننده در گروه کانونی انتخاب شدند.یافته های پژوهش نشان داد که برخی از شاخص ها و مؤلفه های احصاء شده در هریک از الگوهای پنجگانه مشترک هستند و براین اساس، الگوی مفهومی مشترکی برای همه مؤسسات بدست آمد، علاوه بر این، برای هریک از مراکز پنچگانه نیز الگویی متناسب با ویژگی ها و مأموریت آن مرکز بدست آمد. براساس یافته ها نیز چهار سناریو برای تحقق مأموریت گرایی در مؤسسات پژوهشی ارائه شد.
بررسی و تحلیل توزیع فضایی کودکان بازمانده از تحصیل در کشور با استفاده از GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش از فرصت های مهم است که محرومیت از آن نشان دهنده فقر است. اولین جنبه از فقر آموزشی بازماندگی تحصیلی است. سواد در جهان امروز شرط اصلی توانمندسازی انسان در مواجهه با دنیای جدید است، زندگی بدون کسب سطحی از آموزش و سواد با دشواری-های زیادی مواجه می شود. بی سوادی و کم سوادی هم علت ایجادکننده و هم علت باقی ماندن بسیاری از آسیب های اجتماعی است. اولین و مهمترین قدم در رفع هر مشکلی شناخت دقیق آن و آگاهی بر چگونگی پراکنش آن در سطح جامعه است. درهمین رابطه، مقاله حاضر با استفاده از تحلیل ثانویه داده های سرشماری (1395) به تحلیل فضایی کودکان بازمانده از تحصیل در سطح شهرستان و استان-های کشور پرداخته است. برای تحلیل داده ها از شاخص های عمومی و محلی روابط فضایی و نرم افزارهای ArcGis و SPSS استفاده شده است. نتایج نشان داد دو متغیر مهم وضعیت اشتغال و تاهل کودکان بر اساس جنسیت تفاوت معنی داری دارد. همچنین بر اساس نتایج آزمون موران عمومی و شاخص Gi میزان کودکان بازمانده، از تحصیل به طور قوی تمایل به متمرکزشدن و خوشه ای شدن در فضا دارد. شهرستان های مناطق مرزی به ویژه جنوب شرقی و شمال غربی به شدت تحت تاثیر میزان بالایی از کودکان بازمانده از تحصیل هستند درحالی که مناطق مرکزی کشور پایین ترین میزان بازماندگی از تحصیل را دارند. این الگوی پراکنش کاملا با الگوی توسعه یافتگی مناطق کشور هماهنگی دارد. درنتیجه می توان اظهار داشت که هرگونه برنامه ریزی و سرمایه گذاری در این مسئله باید با توجه به تفاوت-های منطقه ای صورت گیرد. توسعه اقتصادی-اجتماعی موزون در کشور مهمترین راه برون رفت از این مسئله اجتماعی است.
ارائه الگوی تاثیر تعاملات آموزشی اعضای هیات علمی و دانشجویان با کتابداران بر تولیدات علمی: رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارتباط اعضای هیات علمی و دانشجویان با کتابداران از عرصه های مهم در تعاملات دانشگاهی است که در افزایش ظرفیت علمی دانشگاه تاثیر دارد. هدف پژوهش تبیین الگوی تعاملات آموزشی اعضای هیات علمی و دانشجویان با کتابداران و تأثیر آن بر تولیدات علمی بود. روش پژوهش کیفی که با رویکرد داده بنیاد انجام گرفت. ابزار جمع آوری داده ها، سوالات باز بود و به منظور گردآوری اطلاعات از نمونه گیری نظری باروش هدفمند استفاده شد، که 20 نفر از اعضای هیات علمی و کتابداران مشارکت داشتند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از فرایند کدگذاری مبتنی بر طرح نظامند داده بنیاد کوربین و اشتراس(2008) انجام شد. بر اساس این طرح داده های گردآوری و از طریق کدگذاری باز، محوری، گزینشی مقوله ها، زیرمقوله ها احصا شدند. پس از مطابقت این کدها و حذف کدهای تکراری، کدهای مشترک تعیین و مقولات با پیشینه و مبانی نظری تطابق و مفاهیم مشترک بازنگری شدند. بعد از انجام عملیات کدگذاری باز، در مرحله کدگذاری محوری، مفاهیم(کدها) مشابه از نظر معنایی تعیین و طبقه بندی شدند. و مدل طراحی شد. یافته ها نشان داد از مجموع 139 کد باز شناسایی شده 43کد محوری و 15کد انتخابی شناسایی شدند که در قالب مدل پارادیمی شامل تعاملات و ارتباطات، تعامل تجربیات دانشی و دانش و اطلاعات ضروری بعنوان مقوله ی محوری و شرایط علی(آموزش مهارت ها و سواد اطلاعاتی، تعامل و تجربیات دانشی)، عوامل زمینه ای(نارسایی در اشاعه دانش، نارسایی فرهنگی – اجتماعی و نارسایی اقتصادی)، شرایط مداخله گر(ملاحظات خاص سازمانی و مضرات افشای اطلاعات پژوهشی)، راهبردها(ارتباطات دانشگاهی، فرهنگ سازی و استفاده از فناوری اطلاعات و ارتباطات) و پیامدها(افزایش تولیدات علمی، مدیریت هزینه و کار تیمی) قرار گرفت.
شناسایی ابعاد و مولفه های تجاری سازی دانش در نظام آموزش عالی با تکنیک تحلیل مضمون و دیمتل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله شناسایی ابعاد و مولفه های تجاری سازی دانش در نظام آموزش عالی ایران با تکنیک تحلیل مضمون و دیمتل است. روش انجام پژوهش آمیخته(کیفی-کمی) است، جامعه تحقیق ، خبرگان دارای تجارب علمی و عملی در خصوص موضوع می باشند که با روش گلوله برفی شناسایی گردید، در گام نخست و کیفی، علاوه بر مطالعه اسنادی، پس از انجام 16 مصاحبه، اشباع نظری احصاء ‘گردید و از تکنیک تحلیل مضمون با نرم افزار MAXQDA12 ، برای شناسایی ابعاد و مؤلفه ها و شاخص ها استفاده شده است.برای سنجش روایی و پایایی مصاحبه ها، همزمان با 2نفر به عنوان همکار در تحلیل و با همانند یابی آنها در مبانی نظری هم انجام شد. در نهایت مضامین پایه، سازمان دهنده و فراگیر استخراج گردید. در بخش کمی برای تعیین میزان تاثیرگذاری و تاثیرپذیری ابعاد تجاری سازی دانش در نظام آموزش عالی ایران از تکنیک دیمتل استفاده شده است. با توجه به مصاحبه های نیمه ساختار یافته، 6 بعد(عوامل محیطی، ساختار سازمانی،ویژگی ذهنی خالقین دانش، ویژگی های دانش خلق شده، ویژگی های مصرف کنندگان دانش و نوع دانش) و 25 مولفه ( مضامین سازمان دهنده ) و 87 شاخص ( مضامین پایه ) برای تجاری سازی دانش در نظام آموزش عالی ایران استخراج گردید. پس از آن با توجه به پرسشنامه مقایسات زوجی برای شناسایی ابعاد تاثیرگذار و تاثیرپذیر، مشخص گردید که ویژگی های مصرف کنندگان دانش، ساختار سازمانی، عوامل محیطی، ویژگی های دانش خلق شده، نوع دانش و ویژگی ذهنی خالقین دانش به ترتیب از تاثیرگذاری بیشتری برخوردارند.
ارائه الگوی پویایی گروه بین گروه های آموزشی دانشگاه: رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف ارائه الگوی پویایی گروه بین گروه های آموزشی دانشگاه صورت گرفت. روش پژوهش، کیفی و با به کارگیری روش تحقیق داده بنیاد(رویکرد نظام مند) انجام شد. این پژوهش، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند در قالب کاربردی سیستماتیک روش پژوهشی داده بنیاد کاوش نموده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش بر اساس قاعده و اصل اشباع نظری شامل 28 نفر از اعضای هیات علمی، مدیران گروه های آموزشی دانشگاه کردستان بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه نیمه ساختاریافته بود. داده ها با استفاده از نرم افزار MAXQDA 12 سه مرحله کدگذاری باز،کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی موردبررسی و تجزیه و تحلیل قرارگرفته اند. اعتبار داده ها با استفاده از روش تأیید پذیری توسط مشارکت کنندگان صورت پذیرفت.نتایج کدگذاری داده ها شامل 33 مقوله کلی بود که در قالب مدل پارادایمی شامل: شرایط علی، پدیدۀ محوری شرایط زمینه ای (بستر حاکم)، راهبردهای پویایی گروه های آموزشی دانشگاه، شرایط واسطه ای یا شرایط مداخله گر در دانشگاه تدوین و ارائه شده است.
شناسایی و تبیین مؤلفه های زمینه ای موثر بر ایجاد دانشگاه کارآفرین (با رویکرد فراترکیب )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی و تبیین پارامترهای توسعه دانشگاه کارآفرین در بعد آمادگی های زمینه ای است که از روش فراترکیب به عنوان یک روش مناسب برای دستیابی به ترکیب جامعی از پارامترها بر اساس ترجمان کیفی مطالعات مورد نظر استفاده شده است. بدین منظور پس از مطالعات اولیه کتابخانه ای از 628 پژوهش انجام شده و انتخاب 123 پژوهش منتخب طی سال های 1998 تا 2021 نسبت به بررسی و بیان مولفه هایی که می توانست زمینه ساز تحقق دانشگاه کارآفرین گردد؛ تحت عنوان آمادگی های زمینه ای اقدام شد. نتیجه حاصل، شناسایی 7 مؤلفه: ساختار کارافرینانه، فرهنگ کارآفرینانه، الگوهای نقش و مکانیزم های حمایتی، انگیزشی، شبکه سازی، توسعه کارآفرینی در آموزش و یادگیری(آموزش کارآفرینانه )، بین المللی سازی و استقرار سیستم ارزیابی و توسعه بود که ابعاد آن در پژوهش های مختلف مورد بررسی قرار گرفت و بر اساس آزمون شانون اولویت بندی شد. بررسی نتایج حاصل نشان می دهد مفاهیم آموزش کارآفرینی و توسعه نیروی انسانی- تعامل دانشگاه، صنعت، کسب وکار و دولت - برنامه ها ی حمایتی دانشگاه- یکپارچه سازی فرهنگی - توسعه روحیه و نگرش کارآفرینانه - ساختار منعطف و ارگانیک - ایجاد شبکه های فردی و سازمانی و مؤلفه های الگوهای نقش و مکانیزم های حمایتی – انگیزشی ، توسعه کارآفرینی در آموزش و یادگیری و فرهنگ کارآفرینانه از اولویت بالایی برخوردار بوده است. این پژوهش با مطالعه عمیق و نظامند ادبیات مربوط، اطلاعات ارزشمندی برای توسعه دانشگاه کارآفرین در اختیار علاقمندان قرار می دهد.
بررسی نقش تعاملی دانشگاه و شهرداری در ایجاد و توسعه شهر یادگیرنده از منظر برنامه-ریزی آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف طراحی الگوی برای ایجاد شهر یادگیرنده با محوریت دانشگاه در کلان شهر اهواز از منظر برنامه ریزی آموزشی انجام شده است. این پژوهش از نوع مطالعات کیفی به روش داده بنیاد است. جامعه آماری شامل استادان دانشگاه شهید چمران اهواز و کارشناسان و مدیران شهرداری کلان شهر اهواز بوده و روش نمونه گیری به صورت هدفمند و گلوله برفی تا جایی ادامه یافت که پژوهشگر با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته با 23 نفر از اعضای نمونه به اشباع نظری رسید. تحلیل داده ها با استفاده از رویه های نظام مند کوربین و اشتراوس انجام شد که شامل کدگذاری مفاهیم و شکل دادن به نظریه است. تعداد 834 کدباز استخراج و از تلفیق آن ها تعداد 38 مقوله احصاء گردید.طی سه مرحله کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی، الگوی ایجاد شهر یادگیرنده با محوریت دانشگاه در شش مقوله اصلی ایجاد شهر یادگیرنده (شرایط علی، پدیده محوری، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدهای) ارائه شده است. این الگوی طراحی شده می تواند به عنوان یک الگوی راهبردی و یا عملیاتی در شهرداری کلان شهر اهواز مورداستفاده قرار گیرد.نتایج پژوهش نشان می دهد، پیامدهای ایجاد شهر یادگیرنده درنتیجه تعامل دانشگاه و شهرداری، رشد و بلوغ اجتماعی شهروندان، تناسب توزیع خدمات آموزشی با توزیع جمعیت شهری، توسعه فعالیتهای آموزشی و تعاملات فرهنگی در شهر، توسعه انجمن ها و شبکه های علمی_فرهنگی، تصمیم گیری های علمی و مطلوب تر در سطح شهر، افزایش تعاملات دانشگاه و شهرداری، ،تعالی فضا و منظر شهری و توسعه فضای یادگیری، ایجاد ضمانت ارائه پیوست آموزش شهروندی برای همه پروژه های شهر یادگیرنده، افزایش تعاملات شهرداری در سطح ملی و بین المللی است.