روانشناسی تربیتی (روانشناسی و علوم تربیتی سابق)
روانشناسی تربیتی سال 18 بهار 1401 شماره 63 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین رابطه بین خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با مشارکت تحصیلی و نقش میانجی کمک طلبی تحصیلی انجام شد. جامعه آماری آن شامل کلیه دانشجویان شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1401 در دانشگاه بوعلی سینا همدان بود. گروه نمونه که شامل 387 نفر بود با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. و به پرسشنامه سرمایه های تحولی (موسسه پژوهشی مینه-سوتا، 2005) ، پرسشنامه خودارزشیابی مرکزی(جاج و همکاران، 2003)، پرسشنامه کمک خواهی تحصیلی(قدم پوروسرمد، 1385) و پرسشنامه مشارکت تحصیلی (شافلی و همکاران، 2002) پاسخ دادند. برای تحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و تحلیل معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد، خودارزشیابی مرکزی و سرمایه های تحولی با بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و با بعد اجتنابی کمک طلبی رابطه منفی و معناداری دارند. بین بعد پذیرش کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه مثبت و معنادار و بین بعد اجتنابی کمک طلبی و مشارکت تحصیلی رابطه منفی و معناداری وجود دارد. بعد پذیرش کمک-طلبی تحصیلی و بعد اجتنابی کمک طلبی تحصیلی در ارتباط بین خودارزشیابی و مشارکت تحصیلی و سرمایه های تحولی و مشارکت تحصیلی نقش واسطه ای معناداری دارند. بر اساس این یافته می توان اینگونه استنتاج کرد که با تقویت سرمایه های تحولی درونی و بیرونی و خود ارزشیابی مرکزی فرد، بعد پذیرش کمک طلبی افزایش و بعد اجتنابی آن کاهش می یابد. این عوامل می توانند در تعامل با یکدیگر مشارکت و درگیری تحصیلی افراد را نیز افزایش دهند.
نقش میانجی نگرش به یادگیری و تحمل ابهام در رابطه بین نیاز به شناخت و نیاز به خاتمه بر حافظه کاری دانش آموزان دبیرستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل علی اثر نیاز به شناخت و نیاز به خاتمه بر حافظه کاری با میانجی گری نگرش به یادگیری و تحمل ابهام در دانش آموزان دبیرستانی (دوره دوم) شهر تهران که در سال تحصیلی 1400-1399 مشغول به تحصیل بودند.روش اجرای پژوهش توصیفی و با توجه به بررسی روابط میان متغیرها در قالب مدل علّی تحلیل مسیر، طرح پژوهش همبستگی انتخاب شد. برای این منظور، 385 نفر ) 155دختر و 230پسر) به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب و به پرسشنامه های حافظه کاری (نجاتی1392)، نیاز به شناخت (کاچیوپو 1996)، نیاز به خاتمه (دی بیکر و کراوسون 2008)، نگرش به یادگیری (ایکن 1979) و تحمل ابهام (مک لین 1993) پاسخ دادند. نتایج پژوهش به طور کلی نشان داد که هم نیاز به شناخت و هم نیاز به خاتمه از طریق واسطه گری نگرش به یادگیری و تحمل ابهام بر حافظه کاری دارای اثرغیرمستقیم هستند. یافته ها گویای آن بود که اثر مستقیم نیاز به شناخت بر حافظه کاری معنادار اما اثر مستقیم نیاز به خاتمه بر حافظه کاری معنادار نبود. بعلاوه، اثر مستقیم نیاز به شناخت بر نگرش به یادگیری و تحمل ابهام معنادار بوده اما اثر مستقیم نیاز به خاتمه بر نگرش به یادگیری و تحمل ابهام معنادار نبود. در قسمت نتیجه گیری به طور تفصیلی به بحث در خصوص یافته های حاصله و تبیین آنها پرداخته شده است.
انتقال بین نسلی تجربه جمعی جنگ و ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه در نسل بعد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جنگ به عنوان مهم ترین پدیده سیاست بین الملل، تجربه جمعی ناخوشایندی است که می تواند در تاروپود یک جامعه نفوذ کرده و میراث نامطلوب خود را برای نسل های بعدی نیز بر جای بگذارد. هدف از مطالعه، بررسی اثر انتقال بین نسلی ترومای جمعی جنگ بر ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه در نسل بعدی بوده است. آزمودنی های این پژوهش شامل 182 نفر متولدین دهه های 60 و 70 (نسل اول جنگ ایران و عراق) که والدین آن ها تجربیات متفاوتی از جنگ ایران و عراق را پشت سر گذاشته بودند. پرسشنامه ای تلفیقی (کیفی و کمی) برای سنجش شدت تجربه ترومای جنگ در والدین از دیدگاه فرزندان، بین آزمودنی ها توزیع شد هم زمان پرسشنامه واکنش بین فردی و پرسشنامه جنگ طلبی مک کانکی نیز به منظور سنجش ظرفیت همدلی و نگرش جنگ طلبانه توزیع گردید. داده های به دست آمده از پرسش های کیفی به روش کدگذاری تحلیل محتوا و داده های کمی با روش تحلیل همبستگی و رگرسیون خطی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج آماری نشان داد که بین شدت تجربیات تروماتیک والدین از جنگ و ظرفیت شناختی همدلی در فرزندانشان ارتباطات معنادار منفی وجود دارد به عبارت دیگر به هر میزان تجربه والدین از جنگ دردناک تر باشد، ظرفیت شناختی همدلی در فرزندانشان پایین تر است. درعین حال ارتباط معناداری بین شدت ناخوشایندی تجربه جنگ در والدین و نگرش جنگ طلبانه در فرزندان مشاهده نشد.
ارائه مدلی کیفی از مشکلات هیجانی کودکان با اختلال یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اختلال یادگیری از جمله مهم ترین مباحث در روانشناسی تربیتی است که نیازمند مداخله زود هنگام است تا از اثرات مخرب آن پیشگیری شود. کودکان دارای اختلال یادگیری با مشکلات هیجانی بیشتر از همسالان خود دست به گریبان هستند. پژوهش حاضر به منظور ارائه مدلی کیفی از مشکلات هیجانی کودکان دارای اختلال یادگیری انجام شده. به منظور دستیابی به این هدف 18 والد کودکان دارای اختلال یادگیری و 10 متخصص در زمینه درمان اختلالات یادگیری در مصاحبه ای نیمه ساختاریافته شرکت کرده و مصاحبه ها به روش تحلیل تماتیک بررسی شدند. بر اساس مفاهیم استخراج شده از متن مصاحبه ها، 71 کد متمرکز و 15 مقوله اساسی در ذیل2 تم زیربنایی (منابع درونی و بیرونی زمینه ساز آسیب پذیری) قرار گرفتند. به نظر می رسد از آن جایی که مشکلات هیجانی کودکان دارای اختلال یادگیری سهم عمده ای در افت کیفیت زندگی و تحصیلی آنان دارد، مداخلات برای این کودکان نیازمند توجه همه جانبه به زمینه ای در برگرفته آنان دارد.
نشانگان مدرسه شاد: مطالعه ای پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محیط مدرسه به عنوان یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده رفتار افراد می تواند سهم قابل توجهی در ایجاد شادی در افراد درون مدرسه و تسری آن به جامعه داشته باشد و لازم است برای توأم کردن این زمان با شادی بیشتر، این موضوع مورد توجه بیشتری قرار گیرد. با توجه به اهمیت دوره ی ابتدایی در نظام آموزشی، شناسایی نشانگان مرتبط با شادی دانش آموزان ابتدایی ضرورت دارد؛ این پژوهش با هدف شناسایی نشانگان سازنده سازه مدرسه شاد مبتنی بر معناکاوی ادراک دانش آموزان از مدرسه شاد انجام شده است. میدان پژوهش، مدارس ابتدایی شهر تهران است. شرکت کنندگان به روش نمونه گیری ملاکی انتخاب شدند. اشباع داده ها در چهاردهمین مصاحبه بدست آمد. این پژوهش با رویکرد کیفی، روش پدیدارشناسی و طرح توصیفی انجام گردید. داده ها بر اساس مصاحبه نیمه ساختارمند و انشاهای دانش آموزان گردآوری شد. داده ها، مبتنی بر راهبرد هفت مرحله ای کُلایزی تحلیل گردید. به منظور افزایش اتکاپذیری، تأییدپذیری، باورپذیری صحت داده ها، از شیوه های «بازرسی و بازبینی در زمان کُدگذاری»، «بهره گیری از نظرات همکاران پژوهشی و تأیید آن ها»، و «درگیری طولانی مدت» استفاده شد. یافته ها به شناسایی 32 نشانه، هشت زیرمضمون و سه مضمون شامل «مضمون اجرایی-مدیریتی»، «مضمون مربوط به محیط مدرسه»، «مضمون مربوط به عوامل روان شناختی» منجر گردید. مضامین شناسایی شده، به شناخت عمیق و تشخیص دقیق نشانگان مدرسه شاد برای بررسی میدانی مدارس کمک می نماید. براساس نتایج بدست آمده می توان نتیجه گرفت که بین انتظارات دانش آموزان از مدارس شاد با وضعیت موجود، فاصله دوچندانی وجود دارد، لذا بازاندیشی فوری و اقدامات هوشمندانه برای بهسازی محیطی مدارس و حرکت به سمت مدارس شاد، از ضرورتی دوچندان برخوردار است.
مقایسه سطح حافظه کاری در دانش آموزان ابتدایی نارساخوان ادراکی، زبان شناختی و عادی در خواندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه حافظه کاری دانش آموزان ابتدایی نارساخوان ادراکی، زبان شناختی و عادی در خواندن بود. روش پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. این پژوهش شامل سه جامعه آماری دانش آموزان پسر ابتدایی پایه سوم و چهارم نارساخوان ادراکی، نارساخوان زبان شناختی و عادی در خواندن در شهر مشهد در سال تحصیلی 99-98 بود که از هر جامعه 15 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. نمونه برای جامعه اول و دوم به صورت هدفمند و برای جامعه سوم به صورت تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. نمونه ها از نظر هوش همتاسازی شدند. ابزارهای پژوهش آزمون های هوش ریون (1956)، ارزیابی خواندن فارسی پوراعتماد (1380)، تکلیف دیداری کیم کاراد (1945) و حافظه مستقیم و معکوس وکسلر (1945) بودند. داده ها با آزمون تحلیل واریانس چند متغیری تحلیل شد. نتایج نشان داد سطح حافظه کاری در سه گروه مورد مطالعه تفاوت معناداری دارد (001/0P). سطح عملکرد دو گروه نارساخوان در متغیرهای حلقه واج شناختی، لوح دیداری- فضایی و مجری مرکزی به طور معناداری پایین تر از دانش آموزان عادی بود. همچنین سطح عملکرد دانش آموزان نارساخوان زبان شناختی از نارساخوان ادراکی در متغیر حلقه واج شناختی به طور معناداری پایین تر بود و تفاوت معناداری بین دانش آموزان نارساخوان ادراکی و نارساخوان زبان شناختی در سایر متغیرها مشاهده نشد. بنابراین بر اساس یافته ها، می توان گفت سطوح حافظه کاری دانش آموزان نارساخوان و عادی با یکدیگر متفاوت است و با تقویت حافظه کاری می توان عملکرد خواندن آنان را افزایش داد. همچنین از آن جا که دانش آموزان نارساخوان زبان شناختی نقص بیشتری در حلقه واج شناختی دارند، باید به طور خاص از این نظر مورد توان بخشی های دقیق تر قرار گیرند.
اثربخشی آموزش ادراکی حرکتی بر اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی و تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی بر اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری در شهر تهران بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری در سال 98-1397 در شهر تهران بودند که تعداد 30 دانش آموز از افراد واجد شرایط با روش در هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش ادراک حرکتی (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. همچنین برحله پیگیری یک ماه پس از اتمام آزمون اجرا گردید . جهت تکمیل داده ها از پرسشنامه های آزمون هوشی (وکسلر، 2003)، اختلال یادگیری ریاضی (کانلی، 1988) و پرسشنامه استاندارد اضطراب امتحان (ساراسون، 1957) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Spss استفاده شد. یافته ها آزمون های آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری در گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری نشان می دهد که این گروه ها حداقل در یکی از متغیرهای وابسته با یکدیگر تفاوت معنی داری دارند. به طوری که در هر دو مرحله مذکور در متغیرهای اختلال ریاضی و اضطراب امتحان بین گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل تفاوت معنی دار دیده می شود که نشان دهنده تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی در گروه آزمایش می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت، از آموزش های ادراکی حرکتی در جهت کاهش اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان بهره برد.
اثربخشی برنامه مداخله ای مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد بر عملکرد ریاضی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر باهدف بررسی تأثیر مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد بر عملکرد ریاضی دانش آموزان دختر پایه چهارم شهر کرمانشاه انجام شد. روش: این پژوهش به روش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری عبارت بود از کلیه دانش آموزان دختر پایه چهارم ابتدایی شهر کرمانشاه که با حجم نمونه 60 نفر در دو گروه گواه (30 نفر) و آزمایش (30 نفر) به روش تصادفی چندمرحله ای در سال تحصیلی 401-400 انتخاب شدند ، گروه آزمایش تحت 7 جلسه مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد قرار گرفت. درحالی که گروه کنترل هیچ آموزشی در این زمینه دریافت نکرد. برای اندازه گیری متغیر ها، در هر دو گروه امتحان ریاضی معلم ساخته اجرا شد و داده های به دست آمده از پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از تحلیل کوواریانس (آنکوا) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد آمایه ذهنی رشد موجب افزایش عملکرد ریاضی دانش آموزان گروه مداخله در مقایسه با گروه کنترل در پس آزمون شده است(001/0 P<). نتیجه گیری: به نظرمی رسد رویکرد آمایه ذهنی رشد می تواند در مدارس و مراکز آموزشی برای افزایش عملکرد ریاضی دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
سنتز پژوهی و مدل سازی کیفی همبسته های هوش معنوی مبتنی بر شواهد تجربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هوش معنوی گروهی از قابلیت ها و ظرفیت های استفاده از منابع ، ارزش ها و خصایص معنوی در راستای ارتقای کنش و سلامت زندگی روزمره است . از این رو توجه روزافزون به این مولفه ضروری به نظر می رسد . در این پژوهش مدل کیفی همبسته های هوش معنوی در شواهد تجربی داخلی و خارجی تبیین می گردد . نوع مطالعه کاربردی و کیفی است و از روش سنتز پژوهشی و تکنیک فراترکیب استفاده شد . حوزه بررسی مقالات پژوهشی بین سال های 2005 تا 2020 برای تحقیقات خارجی و 1390 تا 1400 برای تحقیقات داخلی است . با استفاده از نگرش یکپارچه سازی و مدل سندلوسکی و باروسو (2007) 170 مقاله گزینش و پس از معیار های ارزیابی 70 مقاله نهایی انتخاب شد . یافته ها در قالب مقولات ، مفاهیم و کد ها تحلیل و پیاده سازی شد . نتایج نشان داد همبسته های آموزشی ، خانوادگی ، فردی ، جامعه شناختی ، روانی ، شغلی ، خلقی و جسمانی همبسته های مرتبط با هوش معنوی در شواهد تجربی داخلی و خارجی است . نتیجه گیری : هوش معنوی با فراهم کردن زمینه های موثر یافته شده در پژوهش می تواند در ابعاد مختلف زندگی افراد اثر گذار باشد