روانشناسی تربیتی (روانشناسی و علوم تربیتی سابق)
روانشناسی تربیتی سال پانزدهم پاییز 1398 شماره 53 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی عوامل مؤثر بر برنامه درسی نهادینه شده درس اندیشه اسلامی اسلامی بود. روش تحقیق توصیفی از نوع پیمایشی و. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه علوم انتظامی بودند که از طریق آزمون سراسری به صورت نیمه متمرکز وارد دانشگاه شدند. با استفاده از روش تمونه گیری طبقه ای نسبی تعداد 150 نفرشامل 53 نفر از دانشکده انتظامی و 72 نفراز دانشکده راهور و 25 نفراز مجتمع کوثر از دانشجویانی که درس اندیشه اسلامی 1 و 2 را گذرانده و حداقل سه ماه از امتحان پایان نیمسال آنان گذشته بود. به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار اصلی جمع آوری اطلاعات پرسشنامه 64 گویه ای سنجش برنامه درسی نهادینه شده و عوامل مؤثر بر آن بود. برای سنجش روایی ابزار از روش روایی محتوی استفاده شد و روایی ابزار از منظر صاحب نظران قابل قبول گزارش شد و برای سنجش پایایی برنامه درسی نهادیته شده و عوامل مؤثر ازروش آلفای کرونباخ استفاده شد و میزان آن ها به ترتیب 74/0 و 79/0 مجاسبه گردید. برای تجزیه و تحلیل داده های از آزمون های آماری ضریب همبستگی پیرسون، رگرسیون به شیوه اینتر و تی مستقل استفاده شد. نتایج نشان داد که تأثیر عوامل آموزشی، عوامل اجتماعی وعوامل فردی بر برنامه درسی نهادینه اندیشه اسلامی معنی دار بوده است و عوامل جغرافیایی رابطه معنی داری را نشان نداده اند. براین اساس می توان گفت که عوامل آموزشی 29 درصد و عوامل اجتماعی 55 درصد و عوامل فردی 23 درصد از تغیرات متغیر برنامه درسی دریافت شده درس اندیشه اسلامی دانشجویان دوره کارشناسی را تبیین و پیش بینی می کنند
اثربخشی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی بر عملکرد استدلال کلامی در دانش آموزان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی بر عملکرد استدلال کلامی در دانش آموزان با آسیب بینایی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل به همراه پیگیری بود. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان با آسیب بینایی مقطع ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 99-1398 بود که با استفاده از نمونه گیری در دسترس 30 نفر از این جامعه انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند. گروه آزمایش در یک دوره 10 جلسه ای، برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی را دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای را دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از خرده آزمون های شباهت ها و استدلال کلمه آزمون هوش وکسلر کودکان (WISC-IV) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج حاکی از تأثیر برنامه آموزشی کارکردهای اجرایی بر استدلال کلامی در دانش آموزان با آسیب بینایی بود (05/0>p)؛ بنابراین بر اساس نتایج به دست آمده می توان نتیجه گیری کرد که برنامه آموزش کارکردهای اجرایی به عنوان مداخله مؤثر در جهت بهبود عملکرد استدلال کلامی قابل کاربرد است.
نقش عدالت اخلاقی و توانایی های شناختی در پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی نقش عدالت اخلاقی و توانایی های شناختی در پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان در قالب مدل معادلات ساختاری بود. روش پژوهش از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه های شیراز در سال تحصیلی 97-96 تشکیل دادند که تعداد 250 نفر از دانشجویان این دانشگاه ها از راه نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس تفکر انتقادی ریکتس، توانایی های شناختی نجاتی و عدالت اخلاقی بیرگر استفاده شد. برای روایی مقیاس ها از تحلیل عاملی مرتبه دوم با نرم افزار AMOS و برای پایایی نیز از آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها و پاسخ به فرضیه پژوهش، از آمار توصیفی و ضریب همبستگی پیرسون و آزمون معادلات ساختاری استفاده شد. یافته ها نشان داد، عدالت اخلاقی تأثیر مثبت و معنادار بر تفکر انتقادی داشته اما توانایی های شناختی توان تأثیرگذاری بر تفکر انتقادی را ندارد. نتیجه گیری: به طورکلی می توان نتیجه گرفت که اخلاقیات از عوامل اصلی برای بررسی تفکر انتقادی است اما توانایی های شناختی نقشی در گرایش افراد به تفکر انتقادی ندارد.
الگوی علی روابط بین باورهای معرفت شناختی و مهارت های مطالعه بر عملکرد تحصیلی: نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی الگوی علی روابط بین باورهای معرفت شناختی و مهارت های مطالعه بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان با نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی انجام گرفت. روش اجرای این پژوهش توصیفی (غیرآزمایشی) و طرح پژوهش، همبستگی و از نوع معادلات ساختاری بود. کلیه دانش آموزان دوره متوسطه اول شهر ارومیه در سال تحصیلی 95-94 جامعه آماری این پژوهش را تشکیل می دادند. روش نمونه گیری، تصادفی خوشه ای چندمرحله ای بود و برای تعیین حجم نمونه، برای هر زیرمتغیر 20 نمونه در نظر گرفته شد و در کل 350 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس خودکارآمدی تحصیلی پاتریک، هیکس و رایان (1997)، مقیاس باورهای معرفت شناختی شومر (1991)، مقیاس مهارت های مطالعه کانگاس (2009) و برای سنجش عملکرد تحصیلی دانش آموزان از میانگین نمرات دانش آموزان در نیمسال اول سال تحصیلی 95-94 استفاده شد. در مطالعه حاضر از روش آماری مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که مهارت های مطالعه و خودکارآمدی تحصیلی به صورت مستقیم بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارند. همچنین مهارت های مطالعه و باورهای معرفت شناختی به صورت غیرمستقیم و از طریق خودکارآمدی تحصیلی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأثیر می گذارند. در این پژوهش تأثیر مستقیم باورهای معرفت شناختی بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان تأیید نشد. نتایج پژوهش حاضر از نقش واسطه ای خودکارآمدی تحصیلی در روابط علی باورهای معرفت شناختی و مهارت های مطالعه با عملکرد تحصیلی حمایت می کند.
پیش بینی رفتارهای خودناتوان ساز تحصیلی بر اساس اشتیاق تحصیلی، کیفیت زندگی در مدرسه و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر ری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی پیش بینی رفتارهای خودناتوان ساز تحصیلی بر اساس اشتیاق تحصیلی، کیفیت زندگی در مدرسه و احساس تعلق به مدرسه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر ری بود. روش پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. حجم نمونه 350 نفر از این دانش آموزان و به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب و به پرسشنامه های رفتارهای خودناتوان ساز جونز و رودوالت (1982)، اشتیاق تحصیلی فردریکز، بلومنفیلد و پاریس (2004)، کیفیت زندگی در مدرسه ویلیامز و باتن (۱۹۸۱) و احساس تعلق به مدرسه بری، بتی و وات (2004) پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه تحلیل شد. یافته ها نشان داد که اشتیاق تحصیلی، کیفیت زندگی در مدرسه و احساس تعلق به مدرسه با رفتارهای خودناتوان ساز تحصیلی رابطه منفی و معنی داری دارد (01/0>P). نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نیز آشکار کرد که 4/27% درصد از کل واریانس رفتارهای خودناتوان ساز تحصیلی به وسیله اشتیاق تحصیلی، کیفیت زندگی در مدرسه و احساس تعلق به مدرسه تبیین می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که اشتیاق تحصیلی، کیفیت زندگی در مدرسه و احساس تعلق به مدرسه سهم معنادار در پیش بینی رفتارهای خودناتوان ساز تحصیلی دانش آموزان دارند.
پیش بینی اعتیاد به فضای مجازی و گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس خودتنظیمی عاطفی در دانش آموزان مقطع دبیرستان شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش پیش بینی اعتیاد به فضای مجازی و گرایش به رفتارهای پرخطر بر اساس خودتنظیمی عاطفی در دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان شهر تهران بود. روش این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش را تمامی دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان شهر تهران در سال تحصیلی 98-97 تشکیل دادند که از میان جامعه آماری شهر تهران، منطقه 18 آموزش وپرورش انتخاب و از بین تمامی مدارس منطقه آموزشی مذکور، به روش نمونه گیری خوشه ای دو دبیرستان پسرانه انتخاب و از بین جمعیت دانش آموزی مدارس، تعداد 150 دانش آموز به عنوان حجم نمونه در این پژوهش جایی داده شدند. در این پژوهش به منظور جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه اعتیاد به فضای مجازی (یانگ)، مقیاس خطرپذیری جوانان ایرانی و پرسشنامه خودتنظیمی عاطفی (مارس) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده های پژوهش از شاخص های توصیفی نظی ر میانگین و انحراف معیار و روش آماری تحلیل رگرسیون چند متغیری استفاده شد. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل داده های پژوهش نشان داد که بین اعتیاد به فضای مجازی و گرایش به رفتارهای پرخطر با خودتنظیمی عاطفی دانش آموزان رابطه منفی معناداری وجود دارد (05/0p<span style="text-decoration: underline;"><</span>) و خودتنظیمی عاطفی قدرت پیش بینی کنندگی بالاتری در گرایش به رفتارهای پرخطر نسبت به اعتیاد به فضای مجازی در دانش آموزان دارد. با توجه به نتایج این پژوهش پیشنهاد می شود که مشاوران و روانشناسان بالینی مدارس به متغیرهای روان شناختی ازجمله خودتنظیمی عاطفی به منظور پیشگیری از اعتیاد به فضای مجازی و گرایش به رفتارهای پرخطر توجه نمایند.
بررسی رابطه برنامه درسی زبان آموزی با مؤلفه های هوش اجتماعی دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی رابطه برنامه درسی زبان آموزی با مؤلفه های هوش اجتماعی دانش آموزان ابتدایی شهر، شهرکرد بود. پژوهش حاضر ازنظر نوع تحقیق، ترکیبی به هم تنیده است. به منظور گردآوری داده ها از مقیاس محقق ساخته استفاده شد، روایی پرسشنامه از طریق نظرات متخصصان و کارشناسان، بررسی و پایایی پرسشنامه با استفاده از نرم افزار PLS و روش پایایی مرکب 85/0 و مقدار روایی همگرا 83/0 برآورد گردید. جامعه آماری در بخش کمی، مشتمل بر 13682 نفر دانش آموز دختر و پسر دوره ابتدایی شهر شهرکرد است. با استفاده از جدول نمونه گیری مورگان 375 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. بخش کیفی به روش پدیدارشناسی، با حضور 40 مشارکت کننده از میان معلمان به روش نمونه گیری هدفمند و با انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته برای گردآوری داده ها استفاده شد. عمده ترین نتایج پژوهش در بخش کمی نشان داد بین برنامه درسی زبان آموزی و مؤلفه های هوش اجتماعی دانش آموزان ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین نتایج بخش کیفی حاکی از آن بود که ازنظر معلمان بالاترین اولویت اثر مربوط به «برنامه درسی زبان آموزی باعث افزایش مهارت های خودآگاهی، دوست یابی و تصمیم گیری می شود».
رابطه علّی ذهن آگاهی و انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی با میانجی چشم انداز زمان در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی رابطه علّی ذهن آگاهی و انگیزش تحصیلی درونی و بیرونی با میانجی چشم انداز زمان در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بود. جامعه آماری تمامی دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز بودند. نمونه پژوهش شامل 300 دانشجوی از دانشگاه شهید چمران اهواز که در سال تحصیلی 96-95 مشغول تحصیل بودند. نمونه با روش نمونه گیری تصادفی مرحله ای انتخاب شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش از پرسشنامه چشم انداز زمان زیمباردو و بوید (1999)، پرسشنامه ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006) و پرسشنامه انگیزش تحصیلی هارتر (1980) استفاده شد. نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد که ذهن آگاهی و چشم انداز آینده هدفمند در پیش بینی انگیزش بیرونی و درونی نقش دارند و حال جبرگرا تنها به صورت معکوس با انگیزش بیرونی رابطه داشت. نتایج با توجه به نظریه های انگیزش، ذهن آگاهی و چشم انداز زمان موردبحث قرار گرفت. ذهن آگاهی به صورت مستقیم بر انگیزه درونی و بیرونی اثر دارد و می توان با بهبود ذهن آگاهی به بهبود انگیزش کمک کرد. بر این اساس به دلیل روابط مثبت بین دو نوع انگیزه درونی و بیرونی تفکیک روابط با چشم انداز زمان دشوار است. از سوی دیگر چشم انداز آینده و تمرکز بر آن برای افزایش هر دو نوع انگیزه مناسب است؛ اما برای بهبود انگیزش بیرونی باید چشم انداز حال جبرگرا کاهش یابد. درمجموع بهترین چشم انداز زمان برای بهبود انگیزش چشم انداز آینده است.
اثربخشی آموزش مهارت های خودمدیریتی بر رفتار قلدری و مقبولیت اجتماعی دانش آموزان پسر زندانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش مهارت های خودمدیریتی بر رفتار قلدری و مقبولیت اجتماعی دانش آموزان پسر زندانی بود. پژوهش حاضر نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر زندانی شهر تبریز بود که با استفاده از نمونه گیری تصادفی و ابزارهای چک لیست رفتار قلدری اسپلیج و هالت (2001) و مقبولیت اجتماعی فورد و رابین (1970) تعداد 50 دانش آموز پسر زندانی به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (25 نفر در گروه کنترل و 25 نفر در گروه آزمایش). گروه آزمایش ده جلسه در کلاس های آموزش خودمدیریتی شرکت کردند و افراد گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند. پس از اتمام جلسات پرسشنامه ها روی هر دو گروه اجرا شد و داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تحلیل شدند. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد که آموزش مهارت های خودمدیریتی بر مؤلفه های قلدری شامل رفتار قلدری، قربانی و نزاع معنی دار است. همچنین نتایج نشان داد که تأثیر مهارت های خودمدیریتی بر مقبولیت اجتماعی نیز معنی دار است. نتایج پژوهش نشانگر این نکته است که آموزش مهارت های خودمدیریتی می تواند از رفتارهای قلدری دانش آموزان پیشگیری کند و مقبولیت اجتماعی آن ها را بالا ببرد.
بررسی استفاده از رویکرد کلاس معکوس در آموزش عالی: یک مرور نظام مند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اصلاحات در آموزش عالی به دلیل ظهور فناوری های جدید نیازمند تغییر در آموزش سنتی است. رویکرد کلاس معکوس می تواند راه حلی برای چنین تغییرات آموزشی جهت ایجاد محیط یادگیری فردی دانشجومحور باشد. این رویکرد که یک نوع از یادگیری تلفیقی است، آموزش سنتی و برخط را با استفاده از هر دو محیط داخل و خارج از کلاس حضوری به گونه ای مؤثر تلفیق کرده است. هدف تحقیق حاضر بررسی شیوه استفاده از رویکرد کلاس معکوس در آموزش عالی و مزایا و معایب به کارگیری و میزان تأثیر آن بر جنبه های مختلف آموزشی از جمله یادگیری است. این تحقیق یافته هایی را که از مرور نظام مند تحقیقات درباره استفاده از رویکرد کلاس معکوس در آموزش عالی به دست آمده است را ارائه می دهد. جستجوی نظام مند با توجه به کلمات کلیدی به 548 تحقیق رسید که درنهایت 31 تحقیق منطبق با معیارها جهت تحلیل عمیق تعیین گردید. تحلیل تحقیق های انتخاب شده نشان داد که رویکرد کلاس معکوس تأثیر مثبتی بر یادگیری، کاهش بار شناختی، درگیر شدن، دقت، انگیزه، نگرش و رضایت از دوره و خودکارآمدی در آموزش عالی دارد و از مهم ترین چالش های کلاس معکوس نیز به عدم آشنایی و سازگاری مناسب دانشجویان با روش معکوس سازی، افزایش بارکاری مدرسان و مشکلات یادگیری از ویدئو بودند. با توجه به تحلیل یافته های تحقیق های انتخاب شده نتیجه گرفته می شود که نظام آموزش عالی کشور می تواند به طور مؤثر از این روش استفاده کند.
رابطه بین معرفت شناسی شخصی، نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی در کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه تحول معرفت شناسی شخصی در کودکان سنین پایین، به عنوان خلأ پژوهشی، در سال های اخیر توجه متخصصان را به خود معطوف ساخته است. نتایج مطالعات نشان می دهد که تحول باورها در کودکی را می توان در ارتباط با نظریه ذهن موردمطالعه قرار داد. این در حالی است که کسب توانایی در عملکرد اجرایی نیز در ارتباط با باورها و نظریه ذهن قابل بررسی است. هدف پژوهش حاضر بررسی تحول باورها در ارتباط با نظریه ذهن و عملکرد اجرایی در کودکان پیش دبستانی است. روش پژوهش مقطعی است. بدین منظور، تعداد 110 کودک 6 ساله با روش نمونه گیری در دسترس از پیش دبستانی های شهر تهران انتخاب شدند. برای هر کودک دو تکلیف باور غلط (وایمر و پرنر، 1983؛ پرنر، لیکمن و وایمر، 1987)، دو تکلیف معرفت شناسی شخصی (بور و هوفر، 2002) و آزمون دسته بندی کارت های ویسکانسین در نظر گرفته شد. یافته ها نشان داد که بین معرفت شناسی شخصی، نظریه ذهن و عملکرد اجرایی رابطه معنادار مثبت وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که معرفت شناسی شخصی از طریق نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی قابل پیش بینی است. بر این اساس، در گام اول، تقریباً 56% از واریانس معرفت شناسی شخصی از طریق نظریه ذهن تبیین شد. در گام دوم، نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی 73% از واریانس معرفت شناسی شخصی را تبیین کردند. بنابراین، با ورود متغیر کارکردهای اجرایی به تحلیل، ضریب تعیین از 56% به 73% درصد افزایش یافت.