مطالعات راهبردی زنان
مطالعات راهبردی زنان سال بیست و دوم تابستان 1399 شماره 88 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
تعریف و مصادیق حق حریم خصوصی مورد اختلاف نظر است و این مسئله در مورد حق حریم خصوصی زنان قدری پیچیده تر نیز می باشد. در غرب، بر مبنای فردگرایی افراطی و تقدم حقوق و آزادی های فردی، حریم خصوصی افراد با نگاهی مادی گرایانه پیوند خورده و در نتیجه نقش های خانوادگی مانند مادری تنزل یافته است. در حالی که در مبانی اسلامی برمبنای نیازمندی زن و مرد یه یکدیگر، خانواده و مصالح آن در اولویت قرار می گیرد و اخلاقیات محوراصلی شکل گیری روابط درون خانواده می گردد. لذا حریم زنان به گونه ای تعریف می شود که علیرغم حفظ شأن انسانی و حریت وی، با مصالح عالیه خانواده در تعارض نباشد. در دهه های اخیر مباحث مهمی مانند ارتباط نقش های خانوادگی با حریم خصوصی زنان و یا حق تصمیم گیری زنان در امور مرتبط با خانواده از جمله باروری، در حوزه عمل و نظر، بسیار بوده اند. با توجه به آموزه های اسلامی و نقد سایر مکاتب، این مقاله به تبیین این مسئله مهم خواهد پرداخت که حریم خصوصی زنان در قلمرو خانواده و متناسب با کارکردهای آن چگونه تعریف و تعدیل می شود و حق تصمیم گیری ایشان در ضمن ایفای نقش های خانوادگی همچون مادری و همسری محترم شمرده خواهد شد.
تحلیل رابطه ی تربیت اخلاقی و جنسیت از نظر علامه طباطبایی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی آرای تربیتی و چگونگی پرورش فرزندان همواره از مباحث مطرح در نظام تعلیم و تربیت ادوار مختلف بوده است. در پژوهش حاضر تلاش شده است از دیدگاه دیگری به امر تربیت پرداخته شود، در این مطالعه بررسی آرای تربیتی و اخلاقی علامه طباطبایی (ره) در رابطه با جنسیت صورت گرفته است. روش تحقیق پیش رو از منظر هدف بنیادی و با روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و گردآوری اطلاعات با مراجعه به منابع دست اول و روش کتابخانه ای صورت گرفته است. با جمع آوری و تحلیل اطلاعات در پایان پژوهش روشن گردید علامه طباطبایی(ره) قائل به برابری هر دو جنس در تربیت اخلاقی است و هر دو جنس را مکمل یکدیگر دانسته و اصول ثابتی را برای هر دو جنس مشخص می کند. ایشان در تربیت اخلاقی بیشتر نگاه جمعی دارد تا فردی، هرچند ایشان به تفاوت های فردی هم توجه داشته اند. علامه (ره) می فرماید: علت قوامیت، وجود فضیلتی در مردان است و تأکید دارد این فضیلت استعدادی خاص بوده که بر اساس آن حیات دنیوی، یعنی امور ناظر به معاش، به بهترین نحو نظم یابد و نباید آن را ارزش معنوی که در تقرب به خداوند تأثیر گذار است، شمرد.
اعتبار شهادت زنان در شهادت فرع(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فقه امامیه، مشروعیت شهادت فرع، امری قطعی است؛ لکن در خصوص برخی جوانب این موضوع، اختلاف نظرهایی وجود دارد؛ از جمله موارد اختلافی، اعتبار شهادت زنان در شهادت فرع می باشد. مشهور قائل به عدم جواز شهادت فرع زنان شده اند و در مقابل، برخی فقها قائل به اعتبار آن در مواضعی که مشهودٌبه اصلی از مصادیقی مانند دیون است که شهادت اصل زنان در آنها پذیرفته می شود، شده اند. در نوشتار حاضر با شیوه توصیفی-تحلیلی، پس از ذکر مستندات قول مشهور و قول مخالف، تبیین شده است که هیچ یک از ادله دو دیدگاه، توان اثبات مدعی علیه را نداشته و در خصوص شهادت فرع زنان باید به اصل رجوع کرد که با توجه به عمومات و اطلاقات اعتبار بینه و ادله دیگر، اصل بر جواز شهادت زنان است و با عنایت به عدم وجود دلیل معتبر بر خروج شهادت فرع زنان از این اصل، این شهادت امری جایز است.
بررسی فقهی و حقوقی چالشهای بیماریهای واگیردار با حقوق وتکالیف خانوادگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بیماری هایی که قدرت سرایت بالایی دارند همانطور که تمام ابعاد زندگی بشر را تحت تأثیر قرار می دهد، بر روابط حقوقی میان افراد نیز تأثیر به سزایی گذاشته و با برخی حقوق و تکالیف تعارض هایی را ایجاد کرده است. قواعد حل تعارض میان ضرر رساندن به خود و اضرار به دیگری اقتضا می کند که ترک قرنطینه (به عنوان مؤثرترین راهکار کنترل بیماری در جامعه) برای فرد مبتلا به چنین بیماری هایی به دلیل تقدم مصالح و سلامت جامعه بر فرد حرام باشد. از سوی دیگر با نگاه تکلیف مدارانه به حضانت، وجوب حضانت کودک مبتلا به این بیماری برای والدینی که افراد پرخطر محسوب می شوند، به دلیل حکومت قاعده لاضرر برداشته می شود؛ ولی با لحاظ ماهیت حق مدارانه حضانت و اطلاقات ادله ایثار ممکن است نتوان حکم به حرمت نگهداری از کودک داد. در نقطه ی مقابل نیز اگر والدین مبتلا به این بیماری شدند و کودک در معرض خطر این بیماری قرار گرفت، قاعده لاضرر اقتضا می کند جهت حفظ سلامتی کودک، تا زمان سلامتی والدین، حضانت از آنان سلب شود. همچنین به دلیل حکومت قاعده لاضرر بر ادله ی اولیه وظیفه ی وجوب نفقه از عهده ی زوج بیمار ساقط است و نهادهای حمایتی حکومت باید شرایط رفاهی فرد مبتلا به این بیماری را فراهم کند یا مشاغلی که ملازمه با ترک قرنطینه ندارد، فراهم کند
سقط درمانی؛ تأملات فقهی و سیاست گذاری تقنینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله با بررسی مبانی فقهی ماده واحده سقط درمانی، با روش تحلیلی - توصیفی نشان داده که نظام تقنینی کشور، با توجه به جوانب فرهنگی- اجتماعی این موضوع، اشکالات فقهی این ماده واحده، و به خصوص در بعد سیاست های جمعیتی، نیازمند بازکاوی برای ساماندهی مسئله سقط جنین در جامعه می باشد تا از این رهگذر، موجبات افزایش سقط های غیر قانونی، فراهم نشود. از این رو، هدف پژوهش حاضر آن است که روشن نماید بسیاری از بیماری ها و نواقص جنینی که در اندیکاسیون های پزشکی، ملاک حرج شناخته شده قابل درمان است و یا برخی همانند کوتولگی اساسا یک ویژگی است نه یک بیماری که موجب حرج باشد و نیز با توجه به لزوم احراز قطعی حرج در فتاوا و احتمالات خطای تشخیصی در پاره ای از شیوه های غربالگری نمی توان همه این موارد را در سقط درمانی، مصداق حرج قطعی قبل از ولوج روح دانست؛ به ویژه آنکه ملاک حرج شخصی است و نسبت به توان تحمل مادران نیز متفاوت است و نمی توان برای همه مصادیق، یک ضابطه کلی تنظیم کرد و باید به موارد مسلم، روشن و قدر متیقن از دشواری غیر قابل تحمل در نگهداری کودک توجه کرد و روش آن نیز نه در تکثیر روزانه اندیکاسون های پزشکی به عنوان مصادیق جدید حرج است؛ زیرا سقط جنین به قدری در نزد شارع مقدس، مذموم و ناپسند است که حتی استناد به موارد حرجی نیز چه بسا قبح این عمل و مفسده آن را بر ندارد و لذا باید فقط از باب ناچاری و اضطرار انجام شود. بنابراین باید این موارد بسیار محدود شود و همراه با تشکیل جلسات کارشناسی دقیق برای هر یک از زنان باردار متقاضی باشد که مبتلا به این وضعیت شده اند تا به صورت موردی، میزان اختلال جنین و توانایی هر مادر در نگهداری وی احراز گردد و در صورتی که شرایط استناد به حرج که به صورت مفصل بیان شده، محرز نگردد، اصل اولی حرمت اسقاط جنین، حاکم خواهد بود و پزشک خطاکار مسئول عواقب این کار می باشد.
کاربرد انصاف در فقه خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انصاف یک اصل و فضیلت اخلاقی- نفسانی است که برگرفته از وجدان و عقل آدمی می باشد و در نگاه کارکردی خصلتی حق طلبانه است که در جهت ادای حقوق حرکت می کند. به خاطر همین خصلت، اجرای انصاف و عدالت از اهداف مهم هر نظام حقوقی است، به گونه ای که برای ماندگاری و استحکام یک جامعه سالم، حق مدار و عدالت محور، احقاق حقوق افراد به دور از هرگونه ظلم و بدون رعایت انصاف ممکن نیست. رویکرد فقها نسبت به عنوان انصاف متفاوت است؛ برخی اشاره ای به این موضوع در کلمات خود نداشتند؛ برخی دیگر به طور ضمنی به آن پرداخته و گاهی با عناوین دیگری مثل عدالت، قاعده انصاف و... خلط شده است. از این رو تبیین مصادیقی در زمینه خانواده از منظر فقها، برای شناخت بهتر و دقیق تر ماهیت انصاف و تفکیک آن با عناوین دیگر ضروری است. در این پژوهش مصادیق و کاربرد انصاف در فقه خانواده در ابواب مختلف فقهی بررسی کرده و دریافتیم که اجرای قوانین بر مبنای عدالت در برخی موارد خشک و غیرمنعطف است. در حالی که با توجه به اوضاع، شرایط و احوال مختلف، برای احقاق حقوق افراد و دستیابی به اهداف والای الهی و انسانی به عنصر انعطاف پذیری چون "انصاف" نیاز است. در نتیجه پس از شناخت جایگاه انصاف به تعریف دقیق تری از ماهیت و حقیقت انصاف و تفاوت آن با مفاهیمی چون عدالت دست یافتیم.