مقالات
حوزه های تخصصی:
قدرت در سطح گروه های خرد یکی از تعیین کننده های قوی در روابط بین فردی و نیز مشخص کننده سویه های توافق و یا تضاد و همچنین شیوه های حل مساله در این بستر می باشد. خانواده به عنوان یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی، مسئولیت جامعه-پذیر کردن افراد را بر عهده دارد و به درونی کردن چگونگی مواجهه با مشکلات و شیوه های حل مساله در دامنه ای بین توافق و رضایت، هدایت آمرانه و یا ارعاب و سرکوب می انجامد. یکی از عوامل مهم اثرگذار در شیوه های حل مساله در سطح خانواده تغییراتِ ساخت خانواده و بالتبع ساختار روابط و قدرت آن می باشد و از این رو اطلاع از وضعیت توزیع قدرت در خانواده و جهت گیری های پیش روی، ضرورت دارد. این مقاله با اتکاء به یک پژوهش ملی در حوزه خانواده از طریق روش کمی و با ابزار پرسشنامه در میان 5004 نفر با روش نمونه گیری دو مرحله ای در ایران تکمیل شده است، و به دنبال آن است تا تصویر و توصیف از وضعیت ساختار قدرت در خانواده ایرانی ارائه نماید. مطابق یافته های به دست آمده از این تحقیق، ساختار قدرت در خانواده ایرانی در ابعاد متشکل آن نسبت به گذشته تغییر کرده است به شکلی که توزیع قدرت در بین اعضاء خانواده متقارن تر شده و تا میزانی از سطح آمرانگی و سلسله مراتبی عمودی آن کاسته شده است. در عوض تمایل و جهت گیری خانواده به سمت شیوه-های جدید و مدنی در تصمیم سازی، تصمیم گیری و حل مساله بین اعضاء بیشتر شده است.
از زیست گلخانه ای تا بازگشت به عادتواره؛ (تجربه ی زیسته ی تحصیل دانش آموختگان دختر مدارس اسلامی غیرانتفاعی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مطالعه تجربه زیسته تحصیل دختران در مدارس اسلامی غیرانتفاعی دخترانه است. چارچوب مفهومی پژوهش بر اساس مفصل بندی مفاهیمی مانند عادتواره بوردیو، مصرف نمایشی وبلن و همچنین، به هم ریختگی معنایی شوتس و بازاندیشی گیدنز است. این پژوهش به روش تحقیق کیفی و با رویکردی پدیدارشناسانه انجام شده و ابزار تحلیل یافته ها تحلیل مضمونی است. بر پایه روایتهای افراد مورد گفتگو، چهار مضمون اصلی در تجربه آنها عبارت است از: تداوم زیست مرفهانه ذیل برند مدرسه اسلامی در اشاره به مدرسه اسلامی به مثابه بستری برای شکل گیری الگوهای مصرفیِ زیست طبقه مرفه، بازتولید احساس اقلیت بودگی و شکل گیری خرده گفتمان مقاومت در واکنش به نگرش منفی به قشر مذهبی، دینداری آسایش طلبانه و فضایی از آنِ خود در ارتباط با فراهم ساختن ساختارِ انحصاری و فضایی امن برای دینداری و در نهایت، از زیست گلخانه ای تا مواجهه با دیگری و تجربه بازاندیشانه. این مطالعه نشان می دهد هرچند دانش آموختگان این مدارس در رویارویی با تکثر و تنوع بیرون از این مدارس پس از فارغ التحصیلی، ذیل بهم ریختگیِ معنایی تجربه شده در شرایط بازاندیشی قرار می گیرند، اما در نهایت، عادتواره های مرفهانه چارچوب کنشی و تفسیری ایشان را تعریف می کند.
واکاوی اعتیاد مردان متاهل در یک مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مصرف مواد مخدر به عنوان معضلی اجتماعی بسیاری از کشورها را درگیر نموده و علیرغم عوارض مصرفش، هر روز بر شمار قربانیان آن افزوده می شود.اعتیاد به انواع مواد مخدر معلول عوامل متعدد روانشناختی، جامعه شناختی، اقتصادی و فرهنگی است.به گونه ای که واکاوی و شناخت این پدیده نیازمند مطالعات چندرویکردی است و در این مجال با رویکرد جامعه شناختی موضوع اعتیاد مطالعه شده است. اعتیاد مردان متأهل به عنوان همسر و پدر خانواده ،کارکردهای خانواده را به عنوان گروه نخستین و تأثیر گذار در جامعه پذیری فرزندان مختل می کند؛ آنچنان که گاهی خانواده های بدسرپرست به عنوان الگوی ناکارآمد، آینده ی فرزندان را به خطر می اندازند.در این نوشتار با توجه به اهمیت موضوع اعتیاد و نهاد خانواده و نقش بی بدیل زوج در کانون خانواده، تلاش گردید در یک مطالعه کیفی و بر پایه نظریه مبنایی و بااستفاده از مدل پارادایمی اشتراوس و کوربین، ، اعتیاد مردان متاهل به عنوان همسر و پدر خانواده مورد واکاوی قرار گیرد. روش نمونه گیری هدفمند بوده .پرسش از عوامل اعتیاد و علل گرایش به مصرف مواد مخدر، پیامدها و تبعات اعتیاد و راهبردهای مواجهه آنها با اعتیاد به عنوان سؤالات محوری تحقیق بودند .تحلیل داد ه ها و مدل پارادایمی ساخته شده حاکی از آن است که مهم ترین شرایط علی اعتیاد، خانواده ناسالم، حلقه دوستان و زیست مکان مصرف بوده است و فراموشی خانواده، پدرانگی گمشده، داغ ننگ(استیگمای) خانواده، ناامن سازی خانواده و ازهم گسیختگی خانواده به عنوان مقولات پیامدی اعتیاد مردان متأهل بدست آمده است.
تجربه ی زیسته ی زنان از سبک زندگی خانه داری (مطالعه ی موردی شهر دیلم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مطالعه ی تجربه ی زیسته ی زنان از سبک زندگی خانه داری در شهر دیلم صورت گرفته است. جامعه آماری پژوهش را 18 نفر از زنان 22 تا 60 ساله ساکن شهر دیلم تشکیل می دهد. محققین در این پژوهش کیفی از رویکرد پدیدارشناسی و تکنیک مصاحبه ی عمیق برای جمع آوری اطلاعات بهره جسته اند. طبق یافته های پژوهش بندر دیلم جامعه ای در حال گذار از وضعیت سنتی به وضعیت مدرن بوده و شاخص های مدرنیته همانند مشارکت و پیشرفت در بین زنان جوان بیشتر دیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که زنان با توجه به تجربه های فردی و اجتماعی خود، خانه داری را درک و تفسیر می نمایند. علاوه بر این نحوه ی مسئولیت پذیری و الگوبرداری مذهبی زنان در پذیرش نقش خانه داری و درونی کردن هنجارهای خانه داری نقشی اساسی دارد. میزان رضایت و یا عدم رضایت زنان از خانه داری تحت تأثیر رضایت از زندگی زناشویی و تصور آنان نسبت به جایگاه مادری است. ضمناً شاخص قدرت در خانواده در تمکین زنان از مردان در امور خانه نقش مهمی ایفا می کند. درنهایت زنان شیوه های گوناگونی همانند ادامه ی تحصیل، شرکت در مراسم های مذهبی، حضور در باشگاه های ورزشی و مهمانی های خانوادگی را برای رضایت و ارتقاء سبک زندگی شان به کار می برند.
تعیین کننده های اجتماعی و فرهنگی نگرش دانشجویان به سقط جنین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سقط جنین، به عنوان مسئله ای اجتماعی- پزشکی در سالهای اخیر افزایش یافته است. مقاله ی پیش رو، به بررسی عوامل و تعیین-کننده های نگرش دانشجویان به سقط جنین می پردازد. روش مطالعه کمی- پیمایشی با حجم نمونه 384 نفر از دانشجویان دانشگاه تهران می باشد. نتایج نشان داد که نگرش مثبت به سقط جنین در بین زنان بیشتر از مردان، افراد بدون همسر بیشتر از افراد دارای همسر، فارس ها بیشتر از بلوچ ها و ترکمن ها، و جوانان زیر 25 سال بیش تر است. علاوه بر این، نتایج تحلیل چندمتغیره نشان داد که متغیرهای درگیری در فعالیتهای فراغتی، نگرش مثبت به معاشرت فرازناشویی، و برابری گرایی جنسیتی اثر افزایشی و در مقابل، متغیرهای دینداری و ارزش فرزند اثر کاهشی بر نگرش به سقط جنین دارند. در مجموع این متغیرها حدود 46 درصد از واریانس نگرش نسبت به سقط جنین را تبیین کرده اند. از اینرو، تحولات ارزشی و فرهنگی در جامعه ایران به ویژه در میان جوانان موجب تغییر نگرش ها نسبت به سقط جنین شده است.
تفاوت نسلی نگرش به ارزشهای ازدواج و عوامل موثر بر آن در زنان ساکن شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ازدواج در جامعه ما بنیان خانواده را تشکیل می دهد، اما همیشه ازدواج در بین نسل های مختلف معانی متفاوتی داشته و نگرش به آن در حال تغییر بوده است، هدف تحقیق شناخت تفاوت نسلی بین دختران و مادران در نگرش به ارزش های ازدواج و عوامل موثر بر آن در شهر یاسوج می باشد. روش تحقیق پیمایشی و ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است که بر روی 400 نفر (200نفر دختر و 200 نفر مادران آن ها) از زنان بالای 20 سال شهر یاسوج انجام گرفته است. شیوه ی نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای است. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی یو من ویتنی و ضریب همبستگی اسپیرمن انجام شد. یافته ها نشان داد تفاوت معناداری بین و گروه مادر و دختر در متغیر ارزش های ازدواج وجود دارد. از میان عوامل مستقل اشاره شده، ارتباط معناداری بین سن، تحصیلات، فردگرایی، دینداری، میزان استفاده از وسایل ارتباطی، نحوه گذران اوقات فراغت، نگرش جنسیتی و اعتماد اجتماعی با ارزش ازدواج وجود داشت. در مجموع یافته های مقاله حاکی از از آن است که بعضی از ارزش های ازدواج تغییر کرده است اما همچنان ازدواج در شهر یاسوج ارزشمند است.
بررسی رابطه ی احساس تنهایی، حمایت ادراک شده و رضایت زناشویی با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی در بین زوجین تهرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش، تبین رابطه احساس تنهایی، حمایت ادراک شده و رضایت زناشویی با میزان استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی و اینترنت در بین زوجین شهر تهران است. در این پژوهش بنابر ماهیت موضوع، از روش پیمایشی و ابزار پرسش نامه بهره گرفته شد. تجزیه و تحلیل اطلاعات از طریق نرم افزار «spss» انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را زنان و مردان متأهل ساکن مناطق 2، 6 و 15 شهر تهران در سال 1397 تشکیل می دهد. تعداد نمونه با استفاده از فرمول «کوکران» 385 نفر برآورد شد. یافته ها حاکی از وجود رابطه معنادار بین متغیرهای پژوهش است ؛ بین متغیر احساس تنهایی و استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد ؛ بین متغیرهای حمایت عاطفی و رضایت زناشویی و استفاده از شبکه های اجتماعی مجازی رابطه منفی معنادار وجود دارد. نتایج حاکی از آن است که آسیب های خانوادگی و فردی از مهمترین پیامدهایی است که در اثر استفاده نادرست از شبکه های اجتماعی مجازی در خانواده ها و بین زوجین به وجود می آید ؛ عدم حمایت عاطفی از سوی همسر، احساس تنهایی و عدم رضایت از زندگی زناشویی و پناه بردن به شبکه های مجازی منجر به کاهش ارتباطات همسران در خانواده و نهایتاً تعارض های زناشویی می شود.