یادداشت ها
حوزه های تخصصی:
مقالات
مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت خشم مبتنی بر روی آورد درمان شناختی- رفتاری و قصه درمانی بر خودکارآمدپنداری و تاب آوری تحصیلی در دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به این که اختلال نارسایی توجه-فزون کنشی بر عملکرد تحصیلی و روابط اجتماعی دانش آموز، تأثیر منفی می گذارد، بنابراین عدم تشخیص و درمان آن موجب ایجاد مشکلات آسیب شناختی جدی در زندگی آنها می شود. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی آموزش مدیریت خشم و قصه درمانی بر خودکارآمدپنداری و تاب آوری تحصیلی در دانش آموزان مبتلا به نارسایی توجه-فزون کنشی انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل30 دانش آموز پسر 11 الی 12 سال پایه پنجم و ششم ابتدایی مبتلا به نارسایی توجه-فزون کنشی شهرستان بندرانزلی در سال 1398 بود که با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و به صورت تصادفی در 3 دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (10 دانش آموز در هر گروه) جایدهی شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های درجه بندی والدین (کانرز، 1990)، تاب آوری تحصیلی (مارتین، 2002) و احساس خودکارآمدپنداری تحصیلی (جینکز، 1999) استفاده شد. به گروه مداخله اول، مدیریت خشم در 12 جلسه60 دقیقه ای و به گروه مداخله دوم، قصه درمانی در 8 جلسه ٤٥ دقیقه ای آموزش داده شد، اما به گروه گواه آموزشی داده نشد. هر سه گروه در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تحلیل داده ها از تحلیل آنکوا و آزمون اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد بین اثربخشی آموزش مدیریت خشم و قصه درمانی بر خودکارآمدپنداری تحصیلی (000/0>P ،2/403=F)، و تاب آوری تحصیلی (000/0>P ،992/789=F)، تفاوت معنادار وجود دارد. قصه درمانی نسبت به آموزش مدیریت خشم بر احساس خودکارآمدپنداری تحصیلی، (001/0>P)، وآموزش مدیریت خشم نسبت به قصه درمانی بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان، مؤثرتر بوده است (001/0>P). همچنین بین اثربخشی آموزش مدیریت خشم و قصه درمانی بر خودکارآمدپنداری (000/0>P ،407/116=F2/588)، و تاب آوری تحصیلی در مرحله پیگیری دوماهه (000/0>P ،648/385=F3/086)، تفاوت معنادار مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد قصه درمانی نسبت به آموزش مدیریت خشم در افزایش خودکارآمدپنداری تحصیلی، و آموزش مدیریت خشم نسبت به قصه درمانی در افزایش تاب آوری تحصیلی، مؤثرتر بود. قصه درمانی به دلیل تسهیل در آموزش وکمک به شکل گیری رفتار کارآمد و برآورده شدن نیازهای عاطفی دانش آموزان، مؤثر است. همچنین روش مدیریت خشم از طریق آموزش تکنیک های حل مسئله، به افزایش خودمهارگری، سازش یافتگی روان شناختی، روابط بین فردی سازش یافته، و عملکرد مثبت در تکالیف تحصیلی منجر شد.
ویژگی های روان سنجی پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: محیط اطراف کودک نقش مهمی را بر سلامت جسمانی، روانی، و شکوفایی کودک دارد. محیط خانه کودک و آموزش والدین از جمله مواردی هستند که بر کارکرد شناختی کودک نقش اساسی دارند. هدف از پژوهش حاضر تعیین روایی و پایایی پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی در شهر مشهد بود. روش: این پژوهش از نظر روش شناسی در زمره پژوهش های توسعه ای است. نمونه این پژوهش شامل 300 نفر از مادران دانش آموزان 8 تا12 ساله (103 دختر و 197 پسر) شهر مشهد در سال تحصیلی99-98 بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی کوراکو و همکاران (2018) و پرسشنامه نارسایی ها در کنش های اجرایی کودکان و نوجوانان بارکلی (2012)، پاسخ دادند. جهت بررسی پایایی با استفاده از نرم افزار SPSS از روش همسانی درونی به شیوه آلفای کرونباخ، جهت بررسی روایی سازه از نرم افزارLisrel با روش تحلیل عاملی تأییدی، و جهت بررسی روایی همگرا از روش همبستگی بین دو پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی کوراکو و همکاران (2018) و پرسشنامه کنش های اجرایی کودکان و نوجوانان بارکلی (2012) در سطح معناداری 05/0 استفاده شد. یافته ها: محتوای گویه های پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی نشان داد که این ابزار دارای پنج عامل مهار نظم، انگیزش، پاسخ به حساسیت، ملایمت، و فعالیت خاص با شاخص های برازش مطلوب است. همچنین مقادیر آلفای کرونباخ برای کل پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی برابر با 75/0 و برای خرده مقیاس های مهار نظم، انگیزش، پاسخ به حساسیت، ملایمت، و فعالیت خاص به ترتیب 75/0، 68/0، 78/0، 81/0، 83/0 به دست آمد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که بر اساس عامل های به دست آمده، پرسشنامه محیط خانه مبتنی بر کنش های اجرایی، ابزاری مناسب، معتبر، و روا جهت ارزیابی فعالیت های تحول شناختی بین والدین و کودکان در ایران است.
نقش نشخوار فکری و سرسختی روان شناختی در پیش بینی خطرپذیری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به اینکه انجام رفتارهای پرخطر باعث ایجاد آسیب های جدی به فرد و جامعه می شود، شناسایی این گونه رفتارها و عوامل مؤثر بر آنها از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. در همین راستا در سال های اخیر بررس ی الگوه ای تفک ر در ایجاد و تداوم این رفتار مورد توجه روان شناسان و متخصصان قرار گرفته است. بدین ترتیب مطالعه حاضر با هدف نقش نشخوار فکری و سرسختی روان شناختی در پیش بینی خطرپذیری نوجوانان انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهر سرایان در سال تحصیلی 1399-1398 بودند که 205 نفر از آنها به روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه مورد مطالعه، انتخاب شدند. برای جمع آوری داده های لازم در این پژوهش از پرسش نامه نشخوار فکری نالن- هوکسما و مارو (1991)، مقیاس سرسختی روان شناختی کیامرئی و همکاران (1377) و پرسش نامه رفتارهای پرخطر زاده محمدی و همکاران (1390) استفاده شد. جهت تحلیل داده، از روش های آماری میانگین، انحراف استاندارد، ضریب همبستگی پیرسون، و رگرسیون چندگانه به شیوه هم زمان استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین نشخوار فکری با خطرپذیری، رابطه مثبت و معنادار (0/001 > P)، اما بین سرسختی روان شناختی و مؤلفه های آن با خطرپذیری، رابطه منفی و معنادار وجود دارد (0/001 > P). همچنین نشخوار فکری و سرسختی روان شناختی توانستند در مجموع 26/06 درصد (0/01>P) از واریانس خطرپذیری نوجوانان را تبیین کنند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این پژوهش می توان نتیجه گیری کرد که با اصلاح تفسیرهای ذهنی و بهبود شاخص های روان شناختی مانند تاب آوری، می توان میزان خطرپذیری رفتارهای نوجوانان را کاهش داد.
مدل یابی روابط ساختاری تعارضات والدین و دانش آموزان با پرخاشگری: نقش میانجی بی تفاوتی اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پرخاشگری یکی از آسیب های اجتماعی است که در جامعه در حال افزایش است. به همین جهت، پرخاشگری یک مسئله اجتماعی و یکی از موضوعات اساسی بهداشت روانی به شمار می آید. علاوه بر این، پرخاشگری یکی از مسائل مهم در دوران کودکی و نوجوانی است که با روابط فرزند با والدین و تعارضات خانوادگی در ارتباط است. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مدل یابی روابط ساختاری تعارضات نوجوانان و والدین با پرخاشگری از طریق نقش میانجی بی تفاوتی اخلاقی در دانش آموزان دختر، انجام شد. روش: نوع پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهر قم در سال تحصیلی 98-99 بود که 607 نفر از آنان به روش نمونه گیری خوشه ای مرحله ای به عنوان نمونه مورد مطالعه در این پژوهش شرکت کردند. افراد نمونه به پرسشنامه های رابطه والد- فرزند (فاین، مورلند و شویل، 1983)، بی تفاوتی اخلاقی (کاپرارا و همکاران، 2006) و پرخاشگری (باس و پری، 1992) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش معادلات ساختاری با نرم افزار ایموس استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد تأثیر تعارض والدین و دانش آموزان بر بی تفاوتی اخلاقی (0/67 , β=0/01P<) و پرخاشگری (0/47 , β=0/010P<)، مثبت و معنادار است؛ تأثیر بی تفاوتی اخلاقی بر پرخاشگری (0/26 , β=0/01P<) مثبت و معنادار است؛ و بی تفاوتی اخلاقی در ارتباط بین تعارض نوجوانان و والدین و پرخاشگری، نقش میانجی مثبت و معناداری دارد (0/17 , β=0/01P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان نتیجه گرفت که تعارض والدین و دانش آموزان به افزایش بی تفاوتی اخلاقی و پرخاشگری دانش آموزان دختر، منجر می شود. همچنین بی تفاوتی اخلاقی بر رابطه بین تعارض والدین و دانش آموزان و پرخاشگری آنان، می افزاید.
پیش بینی پرخاشگری کودکان بر اساس خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: یکی از مشکلات رفتاری شایع کودکان در سال های اخیر پرخاشگری به شکل های مختلف است. محیط زندگی کودک و رویارویی با الگوهای رفتاری موثر، نقش مهمی در شکل گیری رفتار کودک دارد. با توجه به ضرورت شناخت دقیق عوامل مؤثر بر رفتارهای پرخاشگرانه، پژوهش حاضر با هدف پیش بینی پرخاشگری کودکان بر اساس خشونت خانگی و الگوهای ارتباطی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر مقطع ابتدایی مدارس دولتی شهر شیراز در سال تحصیلی 98-99 بود که 136 دانش آموز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای به عنوان نمونه مورد مطالعه، انتخاب شده اند. پرسشنامه پرخاشگری (باس و پری، 1992)، پرسشنامه خشونت خانگی (ادلسون، جانسون و شین، 2007) و پرسشنامه الگوهای ارتباطی خانواده (ریچی و فیتزپاتریک، 1990) به عنوان ابزارهای این پژوهش برای جمع آوری داده ها، استفاده شدند. داده ها با استفاده از نرم افزار Spss22 و با روش های میانگین، انحراف استاندارد، و تحلیل رگرسیون، تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که ترکیب سه متغیر رویارویی با مشاجره والدین، رویارویی با خشونت در محله یا مدرسه، و جهت گیری همنوایی، بهترین پیش بینی کننده پرخاشگری کودکان هستند که در مجموع 65 درصد واریانس آن را تبیین می کنند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گرفت که پرخاشگری کودکان به وسیله عواملی هم در سطح خانواده مانند مشاجره والدین و هم در سطح خارج از خانه مانند محیط مدرسه، قابل تبیین است. استلزامات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
ساخت و تعیین شاخص های روان سنجی مقیاس ناگویی هیجانی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ناگویی هیجانی به عنوان دشواری در شناسایی و بیان احساسات، تفکر بیرونی محور، و فرایندهای تخیلی محدود، تعریف شده است. بیشتر مطالعات در زمینه ناگویی هیجانی در افراد بزرگسال انجام شده و پژوهش های کمتری جهت ارزیابی ناگویی هیجانی کودکان انجام شده است؛ بنابراین هدف این پژوهش ساخت، اعتباریابی، و شناسایی ساختار عاملی مقیاس ناگویی هیجانی کودکان بود. روش : این پژوهش به روش توصیفی- پیمایشی انجام شد و جامعه آماری آن شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهر قروه در سال تحصیلی 99-1398 بود. حجم نمونه شامل 260 دانش آموز از جامعه ذکر شده بود که به شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (ریف و همکاران، 2006) جهت تعیین روایی همگرا، و مقیاس محقق ساخته ناگویی هیجانی کودکان توسط والدین دانش آموزان تکمیل شد. داده ها به کمک نرم افزارهای SPSS 22 و LISREL 8.5و به روش ضریب همبستگی، تحلیل عاملی اکتشافی، و تأییدی تحلیل شدند. همچنین روایی محتوایی این مقیاس توسط 4 نفر از متخصصان حوزه روان شناسی تأیید شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی نشان داد که پنج عامل دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در بیان احساسات، دشواری در خیال پردازی، دشواری در تشخیص احساسات از تغییرات فیزیولوژیکی، و تفکر عینی با مقدار ویژه بالاتر از 1 توانسته اند 59/26 درصد از واریانس گویه ها را تبیین کنند. نتایج تحلیل عاملی تأییدی نشان داد که شاخص برازش مدل، در سطح مطلوبی قرار دارد. یافته های این پژوهش نشان داد که میزان آلفای کرونباخ برای کل مقیاس70/. و برای هر یک از عوامل دشواری در شناسایی احساسات، دشواری در بیان احساسات، دشواری در خیال پردازی، دشواری در تشخیص احساسات از تغییرات فیزیولوژیکی، و تفکر عینی به ترتیب 89/.، 81/.، 88/.،60/. و 71/. به دست آمد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که مقیاس 26 گویه ای ناگویی هیجانی کودکان از نظر اعتبار و ساختار عاملی، ابزار مناسبی جهت استفاده در حوزه های مختلف روان شناسی، آموزشی، و پژوهشی است و استفاده از این آن به تمامی متخصصان و پژوهشگران حوزه روان شناسی، پبشنهاد می شود.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی و درمان تعامل والد-کودک بر کنش های اجرایی و تعامل والد-کودک در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال نافرمانی مقابله ای یکی از رایج ترین اختلال های رفتاری در کودکان و نوجوانان است که هر دو دسته عوامل ژنتیکی و محیطی، در تظاهرات بالینی آن نقش دارند. این اختلال در سنین پیش دبستانی و ابتدایی نیز رایج است و بر عملکرد تحصیلی و سازشی دانش آموزان بسیار تأثیرگذار است. این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی و درمان تعامل والد-کودک بر کنش های اجرایی و تعامل والد- کودک در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای انجام شد. روش: روش این پژوهش از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دختران 7 تا 9 سال با اختلال نافرمانی مقابله ای مقاطع اول تا سوم ابتدایی شهر تنکابن در سال تحصیلی 99-98 بود. با استفاده از روش نمونه گیری دومرحله ای تصادفی، 39 دانش آموز از جامعه آماری ذکر شده به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (13 دانش آموز در هر گروه) جایدهی شدند. به گروه آزمایش اول، بازی درمانی در 8 جلسه 90 دقیقه ای و به گروه آزمایش دوم، 12 جلسه90 دقیقه ای تعامل والد-کودک آموزش داده شد؛ این در حالی است که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرده است. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسشنامه علائم مرضی کودکان (گادو و اِسپرافکین، 1994)، پرسشنامه کنش های اجرایی (جیویا و همکاران، 2000)، و پرسشنامه ارزیابی روابط والد- کودک (فاین و همکاران، 1983) استفاده شد. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد بین اثربخشی بازی درمانی و درمان تعامل والد-کودک بر مهارت های تنظیم رفتار (23/52=F، 001/0=P) کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای، تفاوت وجود دارد؛ ولی بین اثربخشی این دو شیوه درمان بر مهارت های فراشناختی (71/11=F، 001/0=P)، احساسات مثبت (77/6=F، 005/0=P)، همانندسازی (06/11=F، 018/0=P)، عدم گمگشتگی نقش (86/4=F، 001/0=P)، و ارتباط (49/6=F، 005/0=P)، تفاوت وجود ندارد. نتیجه گیری: به نظر می رسد هر دو درمان با بهبود شناخت اجتماعی کودک و تسهیل دستیابی به خودتنظیمی و بازداری رفتاری بر کنش های اجرایی و تعامل والد- کودک در کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای، اثرگذار باشند. تفاوت های بین دو شیوه در مقاله مورد بحث و تبیین قرار گرفته است.
نقش مهارت های اجتماعی در پیش بینی انسجام روانی و کیفیت زندگی دانش آموزان در مدرسه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سازمان سلامت جهانی به دلیل اهمیت کیفیت زندگی کودکان و نوجوانان در مدرسه، موضوع بهزیستی و رضایت کلی دانش آموزان از تجارب مثبت و منفی در فعالیت های درون مدرسه را مطرح کرده است. در نتیجه شناسایی عوامل مرتبط با کیفیت زندگی دانش آموزان دارای اهمیت بسیار زیادی است. بدین ترتیب هدف مطالعه حاضر بررسی نقش مهارت های اجتماعی در پیش بینی انسجام روانی و کیفیت زندگی در مدرسه دانش آموزان پایه ششم ابتدایی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه ششم ابتدایی منطقه تبادکان در سال تحصیلی 1398-1397 بود که نمونه ای به حجم 384 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در این مطالعه از پرسش نامه های مهارت های اجتماعی کرامتی (1386)، انسجام روانی آنتونووسکی (1993) و کیفیت زندگی در مدرسه اینلی و بورک (1989) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از نسخه 22 نرم افزار SPSS با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه به شیوه همزمان استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد بین مهارت های اجتماعی با انسجام روانی و کیفیت زندگی در مدرسه، رابطه مثبت و معنا داری وجود دارد (0/001> P). همچنین ابعاد مهارت اجتماعی، 4/21 درصد از متغیر انسجام روانی و4/17 درصد از متغیر کیفیت زندگی در مدرسه را پیش بنی کردند (0/001>P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان داد که با افزایش و بهبود مهارت های اجتماعی، انسجام روانی و کیفیت زندگی دانش آموزان در مدرسه افزایش می یابد. استلزامات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
اثربخشی برنامه مداخله روانی- اجتماعی بر سرعت و دقت پردازش اطلاعات دانش آموزان دارای ضرب آهنگ شناختی کند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: ضرب آهنگ شناختی کند، مجموعه ای از نشانه هایی است که برای توصیف نوع خاصی از اختلال توجه، تمرکز حواس، و کندی در پردازش اطلاعات به کار می رود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی برنامه روانی- اجتماعی بر سرعت و دقت پردازش اطلاعات دانش آموزان دارای ضرب آهنگ شناختی کند انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دارای نشانه های ضرب آهنگ شناختی کند سنین 9 تا 12 سال مدارس آموزش عمومی شهر تهران در سال تحصیلی 96-1395 بود. نمونه پژوهش شامل 60 دانش آموز با ضرب آهنگ شناختی کند بود که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. به منظور شناسایی و تشخیص این دانش آموزان از پرسشنامه ضرب آهنگ شناختی کند (برنز، 2019) و برای ارزیابی سرعت و دقت پردازش اطلاعات از آزمون توجه بریکنکامپ (1981) استفاده شد. گروه آزمایش در 8 جلسه 60 دقیقه ای برنامه مداخله روانی- اجتماعی شرکت کردند و افراد گروه گواه، مداخله ای دریافت نکردند. داده های به دست آمده با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمره های گروه آزمایش و گواه در سرعت و دقت پردازش اطلاعات، تفاوت معنا داری وجود دارد (0/001>p و 32/4=F) و نمرات گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه در مرحله پس آزمون به طور معناداری افزایش یافته است. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که برنامه توانبخشی روانی– اجتماعی می تواند باعث افزایش سرعت و دقت پردازش اطلاعات شود و بدین ترتیب بخش زیادی از مشکلات رفتاری و تحصیلی دانش آموزان را به سبب سرعت کند پردازش داده ها و اطلاعات در خانه و مدرسه، کاهش دهد.
مقایسه اثربخشی بازی درمانی انفرادی و گروهی بر رفتارهای مقابله ای در دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بازی درمانی، روشی خلاقانه در روان درمانی کودک است و این درمان متناسب با سن، نیازهای کودکان در زمینه های سنی مختلف را برآورده کرده و بر تغییر رفتار، سازش یافتگی، و مهارت های اجتماعی آنها، اثر مهمی دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی بازی درمانی انفرادی و گروهی بر رفتارهای مقابله ای در دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی انجام شد. روش: طرح این پژوهش، تجربی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی شهر تهران در سال تحصیلی 98-1397 بودند که تعداد 60 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 20 دانش آموز) جایدهی شدند. گروه های آزمایش تحت بازی درمانی انفرادی (10 جلسه 45 دقیقه ای) و بازی درمانی گروهی (10 جلسه 60 دقیقه ای) قرار گرفتند؛ اما گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه رفتارهای مقابله ای فلاحی و همکاران (1396) و پرسشنامه تشخیصی اختلال فزون کنشی - نارسایی توجه کانرز (1999) استفاده شد و در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون آماری تحلیل کوواریانس، تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادند که بازی درمانی به هر دو شیوه انفرادی و گروهی بر افزایش مؤلفه کنارآمدن با مشکل (217/93F=) و کاهش مؤلفه های انحراف از مشکل (1153/09F=)، و کنارآمدن ویرانگر (317/57F=) دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی مؤثر است (0/01p<). همچنین بر اساس نتایج حاصل از آزمون تعقیبی، بازی درمانی به شیوه گروهی مؤثرتر از بازی درمانی انفرادی در افزایش مؤلفه کنارآمدن با مشکل(3/61-=MD)، و کاهش مؤلفه های انحراف از مشکل (4/65=MD) و کنارآمدن ویرانگر (3/63=MD) دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود (0/01p<). نتیجه گیری: بازی درمانی انفرادی و گروهی بر افزایش رفتارهای مقابله ای دانش آموزان دبستانی با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی اثربخش است، اما بر اساس نتایج به دست آمده از این مطالعه باید توجه داشت که اجرای این شیوه به صورت گروهی می تواند تأثیرات بیشتری بر بهبود وضعیت روانی و رفتاری کودکان داشته باشد.
تأثیر هنردرمانگری بیانگر بر تنظیم هیجان دانش آموزان مقطع دبستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: هنردرمانگری کمک می کند که افراد با احساسات و هیجانات ناشناخته خود روبرو شده و در نتیجه به شناختی از خود دست یابند و توانایی غلبه بر مشکلات را در قالب روش های گوناگون، به دست آورند. تنظیم هیجان نقش کلیدی در سلامت روانی کودکان داشته و می تواند در موفقیت های آینده آنها تأثیرگذار باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هنردرمانگری بیانگر بر تنظیم هیجان دانش آموزان مقطع دبستان شهر اصفهان بود. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی در چهارچوب طرح پیش آزمون- پس آزمون بود. نمونه مورد مطالعه شامل 32 نفر از دانش آموزان پسر 9- 8 سال مقطع دوم دبستان شهر اصفهان در سال 1396 بودند که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی در دو گروه گواه و آزمایش (هر گروه 16 دانش آموز) به تصادف جایدهی شدند. بسته هنردرمانگری بیانگر در 12 جلسه 90-60 دقیق ه ای بر روی گروه آزمایش اجرا شد؛ در حالی در طی این مدت، افراد گروه گواه هیچ برنامه مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (2001) به عنوان ابزار مورد نظر جهت جمع آوری داده ها استفاده شد و در نهایت داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس، تحزیه و تحلیل شدند. یافته ها: براساس نتایج تحلیل داده ها، هنردرمانگری بیانگر بر تنظیم هیجان مثبت تأثیر داشته است؛ بدین معنا که بین نمرات تنظیم هیجان مراحل پیش آزمون و پس آزمون در گروه آزمایش با گروه گواه، تفاوت معناداری مشاهده شده است (4/72F=، 0/05>P). نتایج همچنین نشان داد که تأثیر هنردرمانگری بیانگر در زیرمقیاس های تنظیم هیجان مثبت بر مؤلفه پذیرش و تمرکز مجدد، مثبت معنادار بوده (8/39F=، 0/000≥P)، ولی تأثیر آن بر تنظیم هیجان منفی (0/10F=، 0/755≤P)، معنادار نبوده است. نتیجه گیری: هنردرمانگری بیانگر با استفاده از ویژگی های خودبیانگری، تخیل، مشارکت فعال، برقراری ارتباط بین ذهن و جسم، و همچنین با فعال و قوی کردن شبکه های قشری مغز، می تواند مهارت های تنظیم هیجان مثبت را افزایش دهد که همین توانایی در رویارویی کودکان با شرایط تنش آور و مدیریت رفتارشان، مفید است.
تأثیر توانبخشی شناختی گروهی بر توانایی حل مسئله در دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پژوهش ها نشان دادند که یکی از مشکلات اصلی کودکان مبتلا به اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی، مشکلات آنها در مهارت های حل مسئله در موقعیت های مختلف است. شیوه های مختلفی برای درمان و توانبخشی این کودکان به کار رفته است، اما این مطالعه با هدف بررسی تأثیر توانبخشی شناختی گروهی بر توانایی حل مسئله دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون– پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی دانش آموزان ابتدایی مبتلا به اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی منطقه 12 شهر تهران در نیمه اول سال تحصیلی 1397-1396 تشکیل می دادند که تعداد 30 نفر از آنها به روش نمونه گیری در دسترس بر حسب شرایط ورود و خروج از نمونه، و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 30- 45 دقیقه آموزش گروهی توانبخشی شناختی را دریافت کردند، ولی گروه گواه این مداخله را دریافت نکرده است. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه علائم مرضی کودکان (اسپیرافکین و گادو، 1994) و آزمون برج لندن (شالیس، 1982) استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره انجام شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد توانبخشی شناختی مبتنی گروهی، تأثیر معناداری بر بهبود توانایی حل مسئله در دانش آموزان با اختلال نارسایی توجه / فزون کنشی داشت (0/01P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه مبنی بر تأثیر توانبخشی شناختی مبتنی بر آموزش گروهی بر مهارت های حل مسئله در دانش آموزان با نارسایی توجه / فزون کنشی می توان نتیجه گیری کرد که این شیوه درمانی با تقویت مناطق مغزی مربوط به توجه و تمرکز باعث بهبود عملکرد این کودکان در حیطه های مختلف تحصیلی و رفتاری می شود.
نقش سبک های والدگری، تنیدگی والدین، و نارسایی در کنش های اجرایی کودکان در پیش بینی مشکلات درون نمود و برون نمود کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات دوران کودکی را می توان به طور کلی به دو گروه بزرگ ولی همپوش درون نمود و برون نمود تقسیم کرد. مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود در سنین کودکی و نوجوانی بر کارکرد افراد در زمینه های مختلف، تأثیر منفی بسیاری به جا می گذارند. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش سبک های والدگری، تنیدگی والدین، و نارسایی در کنش های اجرایی کودکان در پیش یبنی مشکلات رفتاری درون نمود و برون نمود کودکان انجام شده است. روش: پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر مقطع ابتدایی ناحیه 2 شهر رشت و والدین آنها در سال تحصیلی 98-1397 بودند. از این جامعه، 375 دانش آموز به روش خوشه ای چند مرحله ای به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند که به پرسشنامه های شاخص تنیدگی والدین (آبیدین، 1990)، پرسشنامه والدگری (فریک، 1991)، مقیاس نارساکنش وری اجرایی (بارکلی، 2011)، و چک لیست رفتار کودک (آخنباخ و رسکولار، 2001) پاسخ دادند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش های آماری ضریب همبستگی پیرسون و روش رگرسیون گام به گام استفاده شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده بین والدگری مثبت، مشارکت پدر، و اطلاع با مشکلات درون نمود و برون نمود کودکان همبستگی منفی معنادار؛ و بین تنبیه بدنی، نظارت ضعیف، و اقتدار با مشکلات درون نمود و برون نمود کودکان، همبستگی مثبت معنادار وجود دارد. همچنین مشخص شد که بین دو متغیر تنیدگی والدین و نارسایی در کنش های اجرایی کودکان (و مؤلفه های آن) با مشکلات درون نمود و برون نمود کودکان، همبستگی مثبت معنادار وجود دارد (0/01P> ). نتایج رگرسیون نیز نشان داد که کنش اجرایی، مشارکت پدر، تنبیه بدنی، اقتدار، اطلاع، والدگری مثبت، و نظارت ضعیف، قادر به پیش بینی مشکلات درون نمود؛ و همچنین مشارکت پدر، کنش اجرایی، والدگری مثبت، تنیدگی، تنبیه بدنی، خودنظم جویی هیجانی، اطلاع، اقتدار، و نظارت ضعیف، قادر به پیش بینی مشکلات برون نمود کودکان هستند (0/01P> ). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت والدگری مثبت، مشارکت پدر و اطلاع، پیش بینی کننده های منفی؛ و تنبیه بدنی، نظارت ضعیف، اقتدار، تنیدگی والدین، و نارسایی در کنش اجرایی، پیش بینی کننده های مثبت مشکلات درون نمود و برون نمود کودکان هستند. یافته های مطالعه حاضر می تواند در تدوین و اجرای مداخله پیش گیرانه و درمانی مؤثر در زمینه اختلالات رفتاری کودکان، کمک قابل توجهی کند.
مقایسه مشکلات هیجانی - رفتاری و پرخاشگری در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: توانایی خواندن و ریاضی در زندگی دانش آموزان نقشی محوری دارد و غفلت از آن می تواند با مشکلات هیجانی-رفتاری همراه شود. با توجه به فراوانی مشکلات سازشی در دانش آموزان با انواع اختلال های یادگیری خاص، پژوهش حاضر با هدف مقایسه مشکلات هیجانی- رفتاری و پرخاشگری در دانش آموزان با و بدون اختلال یادگیری خاص انجام شد. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع تحلیلی- مقطعی بود. جامعه آماری این پژوهش، تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی با و بدون اختلالات یادگیری (ریاضی و خواندن) شهرستان رشت در سال تحصیلی 98-1397 بودند. دانش آموزان دو گروه مبتلا به اختلال نارساخوانی (14 نفر) و حساب نارسایی (16 نفر) به شیوه نمونه گیری در دسترس و دانش آموزان گروه غیرمبتلا (28 نفر) به روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر، پرسشنامه پرخاشگری کودکان دبستانی (شهیم، 1385) و مقیاس درجه بندی والدین کانرز- فرم والدین (1996) بود. یافته ها: نتایج تحلیل واریانس یک طرفه نشان داد که بین مشکلات هیجانی- رفتاری در گروه های مختلف، تفاوت معنادار وجود دارد (0/01>P،43/72F=). همچنین نتایج نشان داد که از نظر پرخاشگری، تفاوت در گروه های سه گانه معنادار است (0/01>P،10/88F=). با توجه به نتایج آزمون تعقیبی گیمز- هاول، این تفاوت به نفع گروه غیرمبتلا بود؛ اما تفاوتی از نظر سطوح پرخاشگری و مشکلات هیجانی-رفتاری بین دو گروه دانش آموزان با اختلال نارساخوانی و حساب نارسایی مشاهده نشد (0/05P>). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، دانش آموزان با اختلالات یادگیری خاص مشکلاتی در رفتار هنجاری، تکانشگری، مهارت های بین فردی، و ارتباطی دارند و ممکن است به دلیل همین مشکلات، عملکرد تحصیلی پایینی را تجربه کنند. علاوه بر این چون دانش آموزان با اختلالات یادگیری به طور مداوم شکست را تجربه می کنند، در نتیجه در برابر مشکلات هیجانی- رفتاری، آسیب پذیرتر بوده و مشکلات بیشتری را تجربه می کنند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان با سطح اضطراب امتحان بالا و پایین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: از آنجا که دانش آموزان به عنوان هسته اصلی نظام آموزشی هستند، باید متغیرها و مؤلفه های مربوط به سلامت روانی آنان با حساسیت و توجه بیشتری مورد توجه قرار گیرد. خودمهارگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان به عنوان شاخص های مهم مرتبط با سطح اضطراب در مطالعات مختلف شناسایی شده اند. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان انجام شده است. روش: در این پژوهش از روش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با دو گروه گواه و دو گروه آزمایش استفاده شده است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی شهرستان ساری بود که در سال ۱۳۹۶ مشغول به تحصیل بودند. حجم نمونه شامل 40 دانش آموز بود که با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تصادفی انتخاب شده و به صورت تصادفی، ۲۰ نفر در گروه های آزمایش (۱۰ نفر گروه با اضطراب امتحان بالا و ۱۰ نفر گروه با اضطراب امتحان پایین) و ۲۰ نفر در گروه های گواه (۱۰ نفر گروه با اضطراب امتحان بالا و ۱۰ نفر گروه با اضطراب امتحان پایین) جایدهی شده اند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های خودمهارگری تانجنی (2004)، عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) و اضطراب امتحان اسپیلبرگر (2010) بود. مداخله درمانی شامل هشت جلسه 45 دقیقه ای آموزش ذهن آگاهی به گروه های آزمایش بود و گروه های گواه، مداخله ای را دریافت نکردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره دوراهه استفاده شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودمهارگری تحصیلی دانش آموزان با اضطراب بالا، مؤثر بوده (۰۷/۴۱=F و ۰01/۰>P) ولی در دانش آموزان با اضطراب پایین، تأثیری نداشته است (۸۰/۰<P و۰۶/۰=F). همچنین این مداخله بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان با اضطراب بالا مؤثر بوده (64/28=F و ۰01/۰>P) ولی در دانش آموزان با اضطراب پایین، تأثیری نداشته است (68/۰<P و3/۰=F). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه نتیجه گیری می شود که اضطراب امتحان به عنوان متغیر تعدیل کننده در آموزش ذهن آگاهی بر خودمهارگری و عملکرد تحصیلی مؤثر بوده است. در نتیجه توجه به میزان اضطراب امتحان به عنوان عاملی که در میزان اثربخشی ذهن آگاهی بر خودمهارگری و عملکرد تحصیلی دانش آموزان مؤثر است، باید مورد تأکید قرار گیرد.
تأثیرآموزش ذهن آگاهی بر افسردگی و اضطراب دانش آموزان با ناتوانی یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: دانش آموزان با ناتوانی یادگیری همواره در معرض انواع اختلالات روان شناختی هستند که این مشکلات در نتیجه موجب کاهش سلامت روان آنها می شود و خطر بروز افسردگی و اضطراب را در آنها افزایش می دهد. بدین ترتیب این مطالعه با هدف بررسی تأثیر آموزش ذهن آگاهی بر افسردگی و اضطراب دانش آموزان با ناتوانی یادگیری انجام شد. روش: روش این پژوهش نیمه آزمایشی و از طرح دو گروهی پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از دانش آموزان پسر مبتلا به ناتوانی یادگیری در دامنه سنی 10 تا 11 سال شهر شیراز در سال تحصیلی 97-96 بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب، و در دو گروه آزمایش و گواه به تصادف جایدهی شدند (15 دانش آموز در هر گروه). هر دو گروه در مراحل پیش آزمون و پس آزمون با پرسشنامه افسردگی و اضطراب ابسیوتانی و همکاران (2017) مورد ارزیابی قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش، مداخله ذهن آگاهی را در 15 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند، در حالی که به گروه گواه، آموزشی ارائه نشد. در این پژوهش از روش آماری تحلیل کواریانس تک متغیره برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که میانگین مقیاس های افسردگی (05/0> P ، 20/29 =F ) و اضطراب (05/0>P ، 94/16=F) در گروه آزمایش به طور معناداری کاهش یافته است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت که آموزش ذهن آگاهی، راهکار مناسبی برای کاهش افسردگی و اضطراب و احتملاً دیگر مشکلات روان شناختی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری است. این نوع آموزش باعث افزایش آگاهی و توجه افراد نسبت به احساسات و افکار خود شده، و در نتیجه سطح تنش و تنیدگی را در آنها کاهش می دهد.
تأثیر آموزش نظم جویی هیجان بر سازش یافتگی اجتماعی در کودکان بدسرپرست(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: غفلت از کودکان یکی از عوامل خطر برای تحول یافتگی مناسب هیجانی و اجتماعی است که تأثیر بلند مدت در تمام ابعاد تحولی در گستره عمر دارد. یکی از مداخله های تأثیر گذار برای کاهش پیامدهای غفلت، می تواند آموزش تنظیم هیجان باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر بخشی آموزش نظم جویی هیجان بر سازش یافتگی اجتماعی کودکان کار بدسرپرست بود. روش: روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان کار پسر و دختر تحت نظارت اداره بهزیستی شهرکاشان در سال 1397 بودند که از بین آنها نمونه ای شامل20 نفر در دامنه سنی 12 تا 14 سال به شیوه در دسترس انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. شرکت کنندگان گروه آزمایش، پروتکل آموزش تنظیم هیجان را طی 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و افراد گروه گواه هیچ نوع مداخله ای را دریافت نکردند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه توانایی و مشکلات گودمن (1997)، و برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که آموزش نظم جویی هیجان، تأثیر معناداری بر سازش یافتگی اجتماعی کودکان کار بدسرپرست داشت ( , F= 167/405/0P> ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این پژوهش مبنی بر تأثیر آموزش نظم جویی هیجان بر افزایش سازش یافتگی اجتماعی می توان نتیجه گیری کرد که تنظیم هیجان مطلوب با تعدیل ارزشیابی ها و واکنش های ذهنی فرد، به بروز واکنش های مناسب در ابعاد شناختی، انگیزشی، و رفتاری منجر می شود.
وضعیت تحول ارتباط اجتماعی در کودکان 4 تا 6 سال مهد کودک های استان قم بر اساس وضعیت جمعیت شناختی خانواده ها در سال 1395(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: انسان، موجودی اجتماعی است و جنبه اجتماعی تحول کودک، پایه و اساس زندگی انسانی را تشکیل می دهد. زندگی اجتماعی مستلزم برخورداری از آمادگی روانی، دارا بودن مهارت های اجتماعی و اعتماد به خود، و توانایی سازش یافتگی اجتماعی است. هدف از این پژوهش، تعیین سطح تحول روابط اجتماعی کودکان 4 تا 6 سال مهد کودک های استان قم براساس وضعیت جمعیت شناختی خانواده های آنها بود. روش: برای انجام این پژوهش تحلیلی- مقطعی،300 کودک چهار تا شش سال (150 پسر، 150 دختر) از ده مهد کودک استان قم، در سال 1395 به روش خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. وضعیت تحول روابط اجتماعی این کودکان بر اساس زیرمقیاس ارتباط اجتماعی مربوط به آزمون سنجش تحول شناخت، ارتباط اجتماعی و حرکت نیوشا در کودکان فارسی زبان (جعفری و همکاران، 1388) و آزمون محقق ساخته دموگرافیک، ارزیابی شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آمارتوصیفی، آزمون کروسکال- والیس، و یومان- ویتنی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که روند تحول روابط اجتماعی در این کودکان، با افزایش سن، پیشرفت می کند و متغیرهای جمعیت شناختی شامل تحصیلات پدران (714/0p<)، تحصیلات مادران ( 574/0p<)، درآمد پدران (796/0p<)، درآمد مادران (479/0p<)، وضعیت مسکن خانواده (330/0p<)، سابقه جدایی یا از دست دادن والدین و یا عزیزان (433/0p<)، سابقه مشکلات روان پزشکی برادر و خواهر (758/0p<)، راست دست و یا چپ دست بودن (351/0p<)، و یک زبانه یا دوزبانه بودن (907/0p<)، در تحول روابط اجتماعی کودکان، تأثیری نداشته است. نتیجه گیری: به طورکلی نتایج این پژوهش نشان می دهد که بر اساس نظریه های تحولی مانند نظریه تحول اجتماعی و نظریه یادگیری اجتماعی، روابط اجتماعی کودکان همراه با افزایش سن پیشرفت می کند. همچنین عدم تأثیر متغیرهای جمعیت شناختی خانواده ها در روابط اجتماعی کودکان، تأییدی بر اهمیت نظریه یادگیری اجتماعی، و نشانه اثرپذیری کودکان از عوامل اجتماعی شدن در محیط بیرون از خانواده، است.
تأثیر برنامه افق زمانی بر حمایت اجتماعی ادراک شده در مادران کودکان کم شنوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: والدین کودکان کم شنوا در حمایت اجتماعی ادراک شده با مشکل مواجه هستند و نسبت به زندگی خود، نگرشی منفی دارند. از سوی دیگر، برنامه افق زمانی که منعکس کننده پسخوراندها، باورها، و ارزش های افراد در طول زمان است با حمایت اجتماعی ادراک شده، مرتبط است. پژوهش حاضر به منظور بررسی تأثیر آموزش برنامه افق زمانی بر حمایت اجتماعی ادراک شده در مادران کودکان کم شنوا انجام شد. روش : پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 نفر از مادران کودکان کم شنوا در دامنه سنی 7 تا 10 سال در سال تحصیلی 97-1396 بودند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه، جایدهی شدند. گروه آزمایش در10 جلسه آموزش برنامه افق زمانی (هفته ای 2 جلسه، هر جلسه 60 دقیقه ) شرکت کردند؛ در حالی که گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفتند. ابزار استفاده شده در این پژوهش، مقیاس ارزیابی حمایت اجتماعی ادراک شده (زیمت، دهلم، زیمت و فارلی، 1988) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش برنامه افق زمانی، اثر معناداری بر حمایت اجتماعی ادراک شده در مادران کودکان کم شنوا در سطح کل (0/0001P< و 50/04F=) و در سطح خرده مقیاس های حمایت از طرف خانواده (12/28F=)، حمایت از طرف دوستان (10/74F=)، و حمایت از طرف افراد مهم زندگی (13/65F=) داشته است (0/001P<). نتیجه گیری: افق زمان به این موضوع که افراد چگونه رفتارشان را به گذشته، حال، و آینده ربط می دهند و همچنین به بهزیستی فردی و تجربه های شخصی افراد، وابسته است و بر فرایندهای شناختی و همچنین روابط اجتماعی آنها تأثیر می گذارد؛ بنابراین به نظر می رسد که آموزش این برنامه نقش مهمی در حمایت اجتماعی ادراک مادران کودکان کم شنوا ایفا می کند.
کشف ابعاد الگوی والدگری چندبعدی کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی و تأثیر آن بر تعامل والد- کودک: یک مطالعه ترکیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارسایی توجه/ فزون کنشی، اختلالی عصبی تحولی است که در خط مقدم درمان آن، آموزش والدین جایگاه ویژه ای دارد. اغلب والدین دارای این کودکان رفتار تلافی جویانه و مقابله ای را نشان داده و راهبردهای والدگری غیر مؤثر را به کار می گیرند که ممکن است باعث افزایش علائم این اختلال شده و تعامل والد-کودک را تحت تأثیر قرار دهد. این پژوهش با هدف کشف و تدوین ابعاد الگوی والدگری چندبعدی و اثربخشی آن بر تعامل والد- کودک انجام شد. روش: با توجه به موضوع این پژوهش از طرح ترکیبی مدل اکتشافی استفاده شد. بدین صورت که ابتدا در مرحله کیفی با روش تحلیل محتوا و بررسی مقالات و کتب، مشکلات کودکان با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی و خانواده های آنها، شناسایی و کدگزاری شد و سپس الگوها و برنامه های آموزشی- درمانی درباره آموزش و درمان این مشکلات مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد، از یافته های کیفی جهت تدوین الگوی والدگری استفاده شد. در مرحله کمّی این الگو، به 10 مادر دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه/فزون کنشی، طی 16 جلسه دو ساعته و به مدت دو ماه، آموزش داده شد و تعامل والد- کودک آنها با مادران گروه گواه، مقایسه شد. روش نمونه گیری در مرحله کیفی و کمّی به صورت هدفمند و روش جایدهی افراد نمونه در گروه های آزمایش (10 نفر) و گواه (10نفر)، تصادفی انجام شد. ابزار پژوهش مقیاس تعامل والد- کودک پیانتا (1992) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS20 و تحلیل واریانس با سنجش مکرر استفاده شد. یافته ها: در تحلیل محتوا 11 مضمون اصلی و50 مضمون فرعی در زمینه مشکلات این کودکان شناسایی و با توجه به آنها، جلسات مداخله تدوین شد. نتایج مرحله کمّی نشان داد که در نمره کل و تمامی خرده مقیاس ها (تعارض، روابط مثبت، و وابستگی) تفاوت میانگین ها در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری معنا دار بود (0/05>P)؛ بدین معنی که آموزش الگوی والدگری چند بعدی، می تواند تعامل والد-کودک را بهبود بخشد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد آموزش الگوی والدگری چندبعدی (براساس مشکلات این کودکان) به دلیل اینکه تناسب بیشتری با سبب شناسی و نشانه های اختلال دارد و ترکیبی از روش هایی است که اثربخشی آنها در مطالعات مختلف تأیید شده، بنابراین می تواند بر بهبود روابط والد- کوک مؤثر باشد.
ترتیب تولد و هوش در فرزندان خانواده های دارای کودک کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعات نشان دادند که بین ترتیب تولد و میزان بهره هوشی، رابطه وجود دارد که در بیشتر پژوهش ها، برتری هوشی به نفع فرزندان اول است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی ارتباط ترتیب تولد فرزندان با میزان بهره هوشی در خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، بنیادی و از حیث شیوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی- پس رویدادی است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی خانواده های دارای فرزند کم توان ذهنی شهر تبریز در سال 1384 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 194 خانواده از جامعه آماری ذکر شده بود که به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. داده های پژوهش با استفاده از یک پرسشنامه محقق ساخته و آزمون هوش ریون جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها نیز از روش همبستگی و تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که بین ترتیب تولد و بهره هوشی در خانواده های سه و چهار فرزندی، تفاوت معنادار وجود ندارد و تنها تفاوت معنا دار در خانواده های پنج فرزندی است (0/04p <). همچنین نتایج این بررسی به خوبی نشان داد که بین مرتبه سنی فرزندان و میزان بهره هوشی آنها ارتباط معنا داری وجود دارد. این تفاوت به گونه ای است که کودکان با مرتبه تولد اول دارای بالاترین میانگین، و گرو ه های با مرتبه تولد دوم و سوم، دارای پایین ترین میانگین هوش بهر هستند. نتیجه گیری: به طور خلاصه ناهمسو با نتایج این پژوهش و نظریه های ترتیب تولد که مدعی برتری هوشی به نفع فرزندان اول هستند، این موضوع در نتایج داده های این مطالعه مورد تأیید قرار نگرفت؛ به عبارت دیگر اثرات ترتیب تولد، تابعی از اثرات حجم خانواده است و اثرات محض ترتیب تولد، تأثیری در هوش فرزندان ندارد.
نقش فرایندهای شناختی پاس در تبیین توانایی خواندن کلمه و درک متن در کودکان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی، اختلالی عصبی تحولی است که اخیراً پژوهشگران بر همبسته های شناختی این اختلال متمرکز شده اند. شناسایی فرایندهای شناختی این گروه از افراد می تواند درک عمیق تری از این اختلال و هدایت برنامه های مداخله ای مؤثر، فراهم کند. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش فرایندهای شناختی پاس (برنامه ریزی، توجه، پردازش هم زمان، و متوالی) در تبیین توانایی خواندن کلمه و درک متن در کودکان مبتلا به نارساخوانی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی، از نوع همبستگی بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی دانش آموزان نارساخوان مشغول به تحصیل در پایه دوم تا پنجم ابتدایی شهر اصفهان در سال 1397-1396 بود که نمونه ای به حجم 100 دانش آموز از این جامعه به صورت نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از ماتریس های پیش رونده ریون (1956)، آزمون خواندن و نارساخوانی (کرمی نوری و مرادی، 1384) و ویرایش دوم نظام سنجش شناختی (ناگلیری، داس و گلدشتاین، 2014) استفاده شد. داده ها با روش آماری ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که "خواندن کلمه" با پردازش هم زمان، متوالی، و توجه؛ و "درک متن" با پردازش هم زمان، متوالی، برنامه ریزی، و توجه، رابطه دارد (0/01p≤). بر اساس نتایج تحلیل رگرسیون، پردازش متوالی و هم زمان، 49 درصد از واریانس متغیر "خواندن کلمه"؛ و برنامه ریزی و پردازش متوالی، 44 درصد از واریانس متغیر "درک متن" را پیش بینی می کنند. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که کودکان نارساخوان، دارای عملکرد ناقص در سطح پردازش هم زمان، متوالی، و برنامه ریزی هستند. این یافته ها می تواند در فرایند تشخیص و طراحی مداخلات برای اختلال نارساخوانی، مفید باشد. در واقع شناسایی فرایندهای شناختی مربوط به فرایند خواندن می تواند درک عمیق تری از چگونگی تسهیل و بهبود عملکرد خواندن از طریق آموزش صریح فرایندهای پاس، فراهم آورد.
تأثیر درمان متمرکز بر شفقت در تقویت حرمت خود و تاب آوری کودکان و نوجوانان دارای والدین طلاق گرفته(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: طلاق والدین، یکی از عمده ترین رویدادهای تنشگر است که کودکان و نوجوانان با آن مواجه می شوند و اثرات کوتاه مدت و بلندمدت اقتصادی، اجتماعی، عاطفی، و هیجانی بر کودکان و نوجوانان به جای می گذارد. هدف این پژوهش تعیین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت در تقویت حرمت خود و تاب آوری کودکان و نوجوانان دارای والدین طلاق گرفته، بود. روش: روش پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. نمونه مورد مطالعه 23 کودک و نوجوان پسر دارای والدین طلاق گرفته 10 تا 13 سال شهر کرج در سال 1396 بودند که به دلیل مشکلات رفتاری، عاطفی، و تحصیلی به مرکز مشاوره آموزش و پرورش ناحیه 1 کرج ارجاع داده شده بودند که پس از غربالگری با پرسشنامه حرمت خود پپ (1999) و تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) به صورت در دسترس 20 نفر از آنها انتخاب، و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند. گروه آزمایش مداخله هفتگی درمان متمرکز بر شفقت (گیلبرت، 2009) را به شکل گروهی در 8 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند؛ این در حالی بود که گروه گواه، هیچ مداخله ای را دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها: یافته های این مطالعه تفاوت معناداری را بین عملکرد دو گروه آزمایش و گواه در حرمت خود (5/67=F، 0/02=p) و تاب آوری (12/68=F، 0/001=p) در مرحله پس آزمون و پس از دو ماه پیگیری نشان داد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه میزان حرمت خود و تاب آوری به شکل گسترده ای بر کیفیت روابط میان فردی، تحصیلات، و سازش یافتگی کودکان و نوجوانان دارای والدین طلاق گرفته اثرگذار است، بنابراین می توان نتیجه گیری کرد که مداخله درمان متمرکز بر شفقت با اصلاح و افزایش تعامل های بین فردی، باعث افزایش حرمت خود و تاب آوری کودکان و نوجوانان می شود.
مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان مبتلا به نارساخوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارساخوانی به عنوان یکی از شایع ترین اختلالات یادگیری، علت بسیاری از موارد افت تحصیلی دانش آموزان دبستانی است. روش های مختلفی در سال های اخیر برای درمان این اختلال در سطوح پژوهشی و بالینی مورد استفاده قرار گرفته است که پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود کنش های اجرایی کودکان با اختلال نارساخوانی انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی کودکان پسر 8 تا 12 ساله مبتلا به نارساخوانی مراجعه کننده به مراکز ناتوانی های یادگیری ناحیه سه شهر تهران در سال 1398 تشکیل می دادند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 36 دانش آموز انتخاب، و در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (12 دانش آموز در هر گروه) به صورت تصادفی جایدهی شدند. برای یک گروه آزمایش، مداخله توانبخشی شناختی در 11 جلسه 60 دقیقه ای؛ و برای گروه آزمایش دوم، مداخله نوروفیدبک در 30 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد؛ این در حالی است که افراد گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون، و پیگیری دو ماهه، مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای جمع آوری داده ها از آزمون رسمی خواندن و نارساخوانی نما (کرمی نوری و مرادی، 1387) و فرم کوتاه پرسشنامه درجه بندی رفتاری کنش های اجرایی (جرارد و همکاران، 2000)؛ و برای تحلیل داده های به دست آمده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد که تأثیر توانبخشی شناختی و نوروفیدبک بر بهبود مؤلفه های کنش های اجرایی در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری مجدد، معنادار است (0/05>P). همچنین نتایج نشان داد که بین تأثیر این دو شیوه در مؤلفه های کنش های اجرایی، تفاوت معنادار وجود ندارد (0/05P>)؛ اما بین نمرات هر دو گروه آزمایش با گروه گواه، تفاوت معنا دار مشاهده شد (0/05>P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های این مطالعه می توان نتیجه گیری کرد که توانبخشی شناختی با ارتقای توانایی های ذهنی و شناختی، و روش نوروفیدبک با ارائه پسخوراندهای مثبت و منفی به آزمودنی و تقویت مهارت خودنظم جویی، در بهبود کنش های اجرایی کودکان نارساخوان مؤثر است.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب و تنیدگی مادران داری کودک با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارسایی توجه/ فزون کنشی یکی از شایع ترین اختلال ها در بین کودکان است که با نشانه هایی مانند فزون کنشی،بیش برانگیختگی، حواس پرتی، و نارسایی توجه همراه است. به دلیل مشکلاتی که این کودکان در خانواده ایجاد می کنند، والدین آنها به خصوص مادران از هیجان های منفی بسیاری مانند اضطراب و تنیدگی رنج می برند. بنابراین، هدف این پژوهش بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برکاهش تنیدگی و اضطراب مادران دارای فرزند با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این مطالعه شامل تمامی مادران کودکان با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر اصفهان در سال تحصیلی 1396 بود که نمونه ای به حجم 30 مادر بر اساس ملاک های ورود و خروج از پژوهش و با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گروه گواه جایدهی شدند (15 مادر در هر گروه). هر دو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون با استفاده از فرم کوتاه پرسشنامه اضطراب و تنیدگی (لوی باند، 1995) مورد ارزیابی قرار گرفتند. افراد گروه آزمایش طی 8 جلسه 90 دقیقه ای، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد دریافت کردند؛ این در حالی بود که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کواریانس مورد وارسی قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از مداخله، میانگین نمرات اضطراب (0/01P< ، 22/13F=) و تنیدگی گروه آزمایش (0/01P< ، 18/17F=) به طور معناداری کمتر از گروه گواه بود. نتیجه گیری: نتایج حاصل از پژوهش حاضر نشان دهنده سودمندی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تنیدگی و اضطراب مادران دارای کودک با اختلال نارسایی توجه/ فزون کنشی بود. این درمان به مادران آموزش داد تا بتوانند از افکار آزاردهنده رهایی یابند و به جای فاصله گرفتن، رویدادها را بپذیرند. پذیرش در مادران هنگامی رخ می دهد که هیجانات در حیطه آگاهی باشند و به همان صورت که هستند، تجربه شوند؛ بدون آنکه تلاشی برای تغییر فراوانی یا شکل آنها انجام شود.