مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: الگوهای تعاملی والدین و کودک با اختلال نارسایی توجه- فزون کنشی متعارض است و آموزش ها در این حوزه کمتر به چشم می خورد. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف اثربخشی برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور بر تعامل والد- کودک کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی انجام شد. روش: روش مطالعه، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان 7 تا 10 سال با اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی مراجعه کننده به مرکز مشاوره عسل شهر تهران در شش ماهه دوم سال 1401 بودند. از بین آنها تعداد 30 کودک مبتلا به اختلال نارسایی توجه - فزون کنشی بر اساس ملاک های ورود و به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفری) جایدهی شدند. برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور همزمان برای هر کودک و مادر در 12 جلسه 45 دقیقه ای اجرا شد و گروه گواه در فهرست انتظار قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه بررسی رابطه والد- فرزند (فاین و همکاران، 1983) بود. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین گروه های آزمایش و گواه از نظر تعامل والد- کودک تفاوت معنا دار وجود داشت و برنامه آموزشی حافظه فعال کودک محور باعث افزایش تعامل والد- کودک (05/0P< ،40/4 =F) و مؤلفه های تنفر/ گم گشتگی نقش (05/0P< ،61/9 =F) و ارتباطات (05/0 P< ،37/4 =F) کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی شده و تأثیر این مداخله درمانی در مرحله پیگیری نیز پایدار بوده است (05/0P<). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده، برنامه مداخله ای به کار گرفته شده چون بر نشانه های ضعف در ارتباط بین والدین و کودک تأکید داشته است باعث بهبود تعامل والد- کودک کودکان با اختلال نارسایی توجه فزون کنشی شده است؛ بنابراین می تواند به عنوان یکی از محورهای عمده بهبود تعامل والد- کودک مورد توجه متخصصان بالینی باشد.
اثربخشی قصه گویی بر کمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دو زبانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: قصه خوانی در زبان آموزی، آشنایی با فرهنگ ها، آموختن اخلاقیات، و افزایش مهارت های گوش دادن نقش بسزایی دارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین اثربخشی قصه خوانی برکمرویی، همدلی، و پیشرفت تحصیلی درس فارسی دانش آموزان دوزبانه دوره ابتدایی بود. روش: طرح پژوهش شبه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان ابتدایی دوزبانه پایه های سوم تا ششم شهر بانه در سال تحصیلی 1401 بودکه از بین آنها ابتدا با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای 338 دانش آموز انتخاب شدند. در مرحله نهایی 30 دانش آموز با بیشترین نمره در آزمون کمرویی به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب و در دو گروه آزمایش (15 دانش آموز) و گواه (15 دانش آموز) به شیوه تصادفی جایدهی شدند. گروه آزمایش 11 جلسه 90 دقیقه ای به مدت دو ماه در جلسات قصه خوانی شرکت کردند، اما برای گروه گواه هیچ مداخله ای انجام نشد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه ها ی همدلی داویس (1980)، کمرویی چیک–بریگز (1990)، و آزمون معلم ساخته درس فارسی استفاده شد که در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون روی هر دو گروه آزمایش و گواه اجرا شد. جهت در نظر گرفتن ملاحظات اخلاقی در پایان مطالعه، دو جلسه قصه خوانی برای گروه گواه برگزار شد. در پایان داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس تک و چندمتغیره در محیط نرم افزار 24SPSS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین میانگین گروه های آزمایش وگواه در متغیرهای مورد مطالعه تفاوت معناداری وجود داشت. قصه خوانی بیشترین تأثیر را بر زیرمقیاس پریشانی و دوری گزینی (78/26 = F و 0001/0 =P)، دغدغه همدلان ه (42/46 = F و 0001/0 =P)، و پیشرفت درس فارسی داشته است. نتیجه گیری: قصه گویی به دانش آموزان کمک می کند تا از تاثیر رفتارشان بر احساسات دیگران آگاه شوند، در نتیجه همدلی آنها افزایش می یابد. همچنین زمانی که دانش آموزان به طور مکرر برای همکلاسی های خود قصه می خواند، کمرویی آنها کاهش می یابد، و قصه خوانی موجب تقویت زبان فارسی دانش آموزان دوزبانه و در نتیجه پیشرفت تحصیلی آنها می شود. پیشنهاد می شود قصه خوانی در قالب برنامه درسی جداگانه یا همراه با درس فارسی دانش آموزان ابتدایی اجرا شود.
رابطه ی سوءرفتارهای دوره کودکی با نگرانی از تصویر بدنی در دانش آموزان دختر: نقش میانجی سبک های دلبستگی و افسردگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: سوءرفتارهای دوره کودکی بر سلامت روان و جسم افراد تأثیر گذار است و موجب مشکلات جسمی، روانی، و بین فردی می شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه سوءرفتارهای دوره کودکی و اختلال در تصویر بدنی با میانجی گری سبک های دلبستگی و افسردگی انجام شد. روش: طرح پژوهش حاضر از نوع توصیفی همبستگی است. نمونه آماری این مطالعه را 452 دانش آموز دختر در پایه های نهم، دهم، و یازدهم در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل می داد که با روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای از بین دانش آموزان مدارس دوره متوسطه شهر رشت انتخاب شدند. در این مطالعه به منظور سنجش متغیرهای مورد مطالعه از پرسشنامه نگرانی از تصویر بدنی لیتلتون(2005)، پرسشنامه ترومای دوره کودکی برنستاین(2003)، مقیاس تجدید نظر شده دلبستگی بزرگسال کولینز و رید(1990) و پرسشنامه افسردگی کودکان کواکس(1992) استفاده شد. جهت طبقه بندی، پردازش، و تحلیل داده های آماری از نرم افزارهای SPSS24 و AMOS24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل اندازه گیری شده اصلاح شده با مدل فرضی به طور نسبی برازش مطلوب دارد. سبک های دلبستگی و افسردگی قادرند روابط بین سوءرفتارهای دوره کودکی با تصویر بدنی منفی را بطور معنادار میانجی گری کنند (05/0>p). سبک های دلبستگی ناایمن و افسردگی با تصویر بدنی منفی رابطه مستقیم دارند (05/0>p). رابطه مستقیم معناداری بین سوءرفتارهای دوره کودکی و تصویر بدنی مشاهده نشد. نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده می شود گفت که تصویر بدنی منفی می تواند پیامد تعامل سبک های دلبستگی و افسردگی با سوءرفتارهای دوره کودکی باشد. توجه به این نتایج می تواند در تدوین مداخلات پیشگیرانه و درمانی اختلال در تصویر بدنی مؤثر باشد.
اثربخشی آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی بر کنش های اجرایی دانش آموزان نارسانویس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارسانویسی، مهارت نوشتن را که فعالیتی انتزاعی و پیچیده تلقی می شود با مشکلاتی جدی همراه می کند. با توجه به رابطه نارسانویسی با کنش های شناختی مختلف، این پژوهش با هدف اثربخشی آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی بر کنش های اجرایی دانش آموزان نارسانویس انجام شد. روش: این پژوهش شبه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان 8 تا 12 ساله با اختلال نارسانویسی مراجعه کننده به مراکز اختلالات یادگیری شهر رشت در سال 1403-1402 تشکیل می دادند که از بین آنها 26 دانش آموز به عنوان نمونه پژوهش با روش نمونه گیری در دسترس، انتخاب و با روش تصادفی در گروه آزمایش (13 نفر) و گواه (13 نفر) جایدهی شدند. دانش آموزان گروه آزمایش مدت 12 جلسه 45 دقیقه ای آموزش برنامه مهارت های ادراکی-حرکتی ورنر- رینی را دریافت کردند، این در حالی است که دانش آموزان گروه گواه، آموزش های معمول مرکز اختلالات یادگیری را دریافت کردند و در پایان مطالعه خلاصه ای از مداخله روی آنها اجرا شد. برای جمع آوری داده ها از آزمون مهارت دست نویس مینه سوتا (1993)، مقیاس نارسایی ها در کنش های اجرایی کودک و نوجوان بارکلی (2012) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در محیط SPSS-26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها نشان داد آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی سبب بهبود کنش های اجرایی (05/0P<، 87/28F=) و مؤلفه های خودمدیریتی زمان (05/0P<، 21/8 F=)، خودسازماندهی- حل مسئله (05/0P<، 77/5F=)، خودمهارگری- بازداری (05/0P<، 50/6F=)، خودانگیزشی (05/0P<، 04/11F=)، و خودنظم جویی هیجانی (05/0P<، 17/5 F=) در دانش آموزان نارسانویس شده است (05/0P<). نتیجه گیری: آموزش مهارت های ادراکی- حرکتی با تحریک مسیرهای عصبی مغز، تحول و نمویافتگی مغز را بهبود می دهد و با افزایش عملکرد سیستم عصبی، سبب بهبود کنش های اجرایی مختلف مانند خودمدیریتی زمان، خودسازماندهی- حل مسئله، و خودمهارگری- بازداری، خودانگیزشی، و خودنظم جویی هیجانی دانش آموزان نارسانویس شده است؛ بنابراین می تواند به عنوان یکی از محورهای مداخله در توان بخشی این دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
نقش سیستم های مغزی - رفتاری و تکانشگری در پیش بینی خشونت دانش آموزان با سابقه خشونت در مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: عوامل مختلفی می توانند بر خشونت در مدارس و دانش آموزان نقش داشته باشند. پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش سیستم های مغزی- رفتاری و تکانشگری (مدل پنج عاملی) در پیش بینی خشونت دانش آموزان با سابقه خشونت در مدارس انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری این پژوهش دانش آموزان دوره دوم متوسطه با سابقه خشونت در مدارس در سال تحصیلی 1401-1400 در شهر ارومیه به تعداد 245 نفر بودند که از بین آنها با روش نمونه-گیری تصادفی خوشه ای، تعداد 150 دانش آموز به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه شخصیتی گری ویلسون (ویلسون و همکاران، 1989)، مقیاس رفتار تکانشی (وایتساید و لینام، 2001) و مقیاس تاکتیک تعارض (استراوس، 1979) استفاده شد. داده ها به کمک همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون گام به گام تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سیستم فعال ساز رفتاری با خشونت رابطه مثبت و معنادار بود (r="۰".،"۴۰" p<"۰"."۰۱" ) و بین سیستم بازداری رفتاری با خشونت رابطه منفی و معناداری وجود دارد (r=-"۰".،"25" p<"۰"."۰۱" ). همچنین بین تکانشگری و مؤلفه های فوریت مثبت (r="۰"."19" )، فوریت منفی (r="۰"."35" )، فقدان پشتکار (r="۰"."37" )، فقدان تأمل (r="۰"."26" ) و هیجان خواهی(r="۰"."16" ) با خشونت رابطه مثبت و معناداری وجود دارد (01/0> p و p<"۰"."۰5" ). از سویی نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان داد که متغیرهای سیستم فعال ساز رفتاری و بازداری رفتاری و فوریت منفی و فقدان پشتکار قادرند 36 درصد از تغییرات خشونت در دانش آموزان را به طور معناداری پیش-بینی کنند. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت سیستم های مغزی- رفتاری و تکانشگری نقش مهمی در پیش بینی خشونت دانش آموزان در مدارس ایفا می کنند. یافته های این مطالعه می تواند به متخصصان بهداشت روان در تدوین و اجرای مداخلات پیشگیرانه و درمانی دانش آموزان دارای خشونت، کمک قابل توجهی کند.
اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی، شدت درد، و تنظیم هیجان کودکان با نشانگان روده تحریک پذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نشانگان روده تحریک پذیر در کودکان با درد مزمن شکمی و تغییر عادت های روده بزرگ از جمله فراوانی مدفوع و یبوست شناخته می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی هیجانی، شدت درد، و تنظیم هیجان کودکان دارای نشانگان روده تحریک پذیر انجام شد. روش : روش پژوهش حاضر شبه تجربی و طرح آن به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کودکان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر شهر رشت در سال 1402 بود. نمونه مورد پژوهش شامل 30 بیمار بود که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جایدهی شدند. ابزار گردآوری شامل پرسشنامه های ناگویی هیجانی (بگبی و همکاران، 2003)، شدت درد (ون کورف و همکاران، 2016) و تنظیم هیجان (گ راس و ج ان، 2003) بود. گروه آزمایش هشت جلسه 90 دقیقه ای شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی سگال و همکاران (2018) را دریافت کردند، ولی گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. در پایان داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره توسط SPSS24 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به صورت معناداری موجب کاهش دشواری در شناسایی احساسات (01/26F=)، دشواری در توصیف احساسات (76/22F=)، تفکر بیرون مدار (36/30F=)، شدت درد (85/19F=)، ناتوانی (38/32F=)، سرکوبی (89/32F=)، و افزایش ارزیاب ی مج دد (39/23F=) کودکان دارای نشانگان روده تحریک پذیر می شود (01/0>P). نتیجه گیری: شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند به عنوان مداخله ی موثر در مدیریت این نشانگان مورد استفاده قرار گیرند. با توجه به نتایج به دست آمده پیشنهاد می شود که این نوع درمان به عنوان بخشی از برنامه های درمانی برای کودکان مبتلا به نشانگان روده تحریک پذیر مورد توجه قرار گیرد تا بتوان به کاهش مشکلات عاطفی و جسمانی این کودکان کمک کرد.