سلامت روان کودک
سلامت روان کودک (تحول روانشناختی کودک) دوره چهارم تابستان 1396 شماره 2 (پیاپی 11) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :یکی از عواملی که در روابط بین فردی و بستر روانی- اجتماعی کودک و والدین در حوزه درد مزمن، دارای اهمیت است، الگوی تفکر فاجعه پندار است. هدف این پژوهش بررسی تفاوت های وابسته به جنس در میزان فاجعه پنداری مادران و پدران با کنترل اثر شدت سردرد کودکان بود. روش : طرح پژوهش حاضر توصیفی، از نوع علی مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی والدین کودکان مبتلابه سردرد شهر تهران در سال 1395 بود. در این مطالعه 210 مادر و پدر (117 مادر و 93 پدر) دارای فرزند مبتلابه سردرد مزمن، نسخه والدین پرسشنامه فاجعه پنداری درد (گوبرت و همکاران، 2006) را تکمیل کردند و به وسیله مقیاس درجه بندی عددی، شدت سردرد کودک خود در سه ماهه قبل از پژوهش را گزارش کردند. تحلیل داده ها با استفاده از روش های تی مستقل، تحلیل واریانس چندمتغیره و یک متغیره و همچنین تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها :یافته ها حاکی از آن بود که مادران نسبت به پدران فاجعه پندارتر بودند ( 018/0= p ) . تحلیل واریانس چندمتغیره تفاوت معنادرای را از لحاظ جنسیت والدین در خرده مقیاس های نشخوار و بزرگ نمایی/ درماندگی نشان نداد؛ اما تحلیل واریانس یک متغیره نشان داد که مادران و پدران در خرده مقیاس بزرگ پنداری/ درماندگی تفاوت معناداری با یکدیگر داشتند (021/0 = p ). با کنترل اثر شدت سردرد، همچنان تفاوت معناداری در متغیر فاجعه پنداری بین مادران و پدران مشاهده شد (037/0 = p ) . نتیجه گیری :نتایج این پژوهش نشان داد که تفاوت مادران در فاجعه پنداری نسبت به پدران می تواند دارای عللی به غیر از شدت درد کودک باشد.
تأثیر مداخله مبتنی بر نظریه ذهن و آموزش مهارت های اجتماعی بر نشانه های کودکان مبتلابه اختلال رفتار هنجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به مشکلات کودکان با اختلال رفتار هنجاری در شناخت اجتماعی و نظریه ذهن، هدف از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر نظریه ذهن و آموزش مهارت های اجتماعی بر نشانه های کودکان مبتلابه اختلال رفتار هنجاری بود. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری شامل تمامی کودکان پسر مبتلابه اختلال رفتار هنجاری 11-7 سال شهر مشهد در سال 1395 بود که از بین آنها 22 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای دومرحله ای انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل آزمون نظریه ذهن ( استیرنمن، 1999) و مقیاس مهارت های اجتماعی (ماتسون، 1983) فرم کودکان بود. آزمودنی ه ای گروه آزمایش در 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند. داده ها سه هفته بعد از اتمام جلسات با استفاده از آزمون تحلیل واریانس تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مداخله نظریه ذهن و آموزش مهارت های اجتماعی توانسته است مهارت های اجتماعی و مؤلفه های نظریه ذهن کودکان را افزایش دهد و این تغییرات موجب کاهش نشانه های اختلال رفتار هنجاری در آزمودنی ها شد (00 1 /0 p < ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان استنباط کرد که آموزش نظریه ذهن و مهارت های اجتماعی با افزایش شناخت اجتماعی و مهارت های بین فردی باعث می شود نشانه های اختلال رفتار هنجاری کاهش یابد.
مدل ساختاری نقش کنش های اجرایی در عملکرد یادگیری دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف : یکی از تبیین های اساسی و جدید در درمان ناتوانی های یادگیری خاص، مدل کنش های اجرایی است. هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش کنش های اجرایی (انتقال، بازداری، به روز رسانی، عملکرد پیوسته، و برنامه ریزی- سازمان دهی) در پیش بینی عملکرد یادگیری دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خاص بود. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی پایه اول تا ششم مبتلابه ناتوانی یادگیری خاص شهر مشهد در سال تحصیلی 95-96 بودند. تعداد 116 دانش آموز از جامعه مذکور با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری مورد استفاده در این پژوهش شامل آزمون ویسکانسین (هیتون و همکاران، 1993)، تکلیف پیچیده استروپ (استروپ، 1935)، آزمون برج لندن (شالیس، 1982)، آزمون حافظه فعال (وکسلر، 2003)، و آزمون عملکرد پیوسته (رزولد و همکارانش، 1956) بود. برای بررسی توان پیش بینی عملکرد تحصیلی از طریق متغیرهای کنش های اجرایی از مدل ساختاری لیزرل استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل با داده های پژوهش، برازش مناسبی دارد. نتایج تحلیل ساختاری نیز نشان داد که از میان کنش های اجرایی، متغیر بازداری پاسخ و حافظه فعال سهم بیشتری در پیش بینی عملکرد تحصیلی دانش آموزان با ناتوانی یادگیری در حوزه های خواندن، نوشتن و ریاضی دارند (01/0 ≥ p ). نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر، کنش های اجرایی بازداری پاسخ، حافظه فعال، و انعطاف پذیری ذهنی به عنوان فعالیت های شناختی مورد نیاز در یادگیری خواندن، نوشتن، و ریاضیات ضروری هستند که باید در برنامه های آموزشی و توان بخشی این دانش آموزان مورد توجه قرار گیرد.
تأثیر رضایت از نام بر اضطراب کلاس درس، حرمت خود، کمرویی، و عملکرد تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :بر طبق تجارب معلمی، تصور می شود نام و شهرتی که از طریق آن دانش آموزان مورد خطاب قرار می گیرند بر هیجان ها، عواطف و عملکرد آنها مؤثر باشد. هدف این پژوهش ارزیابی اثرات میزان رضایت از نام بر اضطراب کلاس درس، حرمت خود، کمرویی، و عملکرد تحصیلی دانش آموزان بود. روش :پژوهش حاضر به روش مقطعی- تحلیلی اجرا شد. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دوره اول متوسطه شهر رشت در سال تحصیلی 95-1394 بود که از میان آنها 521 دانش آموز به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و به پرسشنامه های اضطراب کلاس درس (ریچموند، 2013)، حرمت خود (روزنبرگ، 1979)، و کمرویی (استنفورد- زیمباردو، 1977) پاسخ دادند. میزان رضایت از نام نیز در قالب یک سنجه به صورت کم، متوسط، و زیاد درجه بندی شد. همچنین آخرین معدّل کل اکتسابی دانش آموزان به عنوان شاخصی از عملکرد تحصیلی در نظر گرفته شد. داده ها از طریق تحلیل واریانس تک متغیری در قالب طرح فاکتوریل 2×3 پردازش شدند. یافته ها :نتایج نشان داد که رضایت کمتر از نام با اضطراب کلاس درس بیشتر، حرمت خود کمتر، کمرویی بیشتر و عملکرد تحصیلی ضعیف تر همراه است(01/0 P <) . سرانجام تحلیل طبقات جنسیتی آشکار ساخت به استثنای ارزیابی های عملکرد تحصیلی (که در آن گروه پسران در مقایسه با دختران همواره ضعیف تر بودند)، در سایر متغیرهای وابسته هیچ تفاوت معنی داری از نظر جنسیت مشاهده نشد. نتیجه گیری :با توجه به نتایج می توان گفت که رضایت از نام می تواند در برخی مواقع به عنوان منبعی برای بهبود اضطراب کلاس درس، حرمت خود، کمرویی، و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در محیط مدرسه در نظر گرفته شود.
تأثیر درمان مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهبود سرمایه روان شناختی و ابعاد آن در مادران کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :تولد یک کودک کم توان ذهنی، به عنوان یک بحران می تواند تأثیرات نامطلوبی بر مادران داشته و آنها را تحت تنش های جسمی، روانی، و اجتماعی قرار دهد. هدف از پژوهش حاضر تأثیر درمان مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهبود سرمایه روان شناختی و ابعاد آن در بین مادران کودکان کم توان ذهنی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی مادران کودکان کم توان ذهنی شهر سمیرم در سال 1395 بود . نمونه مورد مطالعه 30 مادر دارای فرزند کم توان ذهنی بودند که به شکل در دسترس انتخاب شده و به شکل تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شده اند. گروه آزمایش طی نه جلسه 90 دقیقه ای درمان کیفیت زندگی را دریافت کردند، درحالی که که گروه گواه در فهرست انتظار قرار داشت. هردو گروه در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط پرسشنامه سرمایه روان شناختی (لوتانز،2007) مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: نتایج آزمون کوواریانس نشان داد که درمان مبتنی بر کیفیت زندگی بر بهبود سرمایه های روان شناختی و ابعاد آن به جز خوش بینی و تاب آوری مؤثر بوده است (0/01 p < ). نتیجه گیری: با توجه به نتایج این پژوهش می توان نتیجه گرفت که درمان مبتنی بر کیفیت زندگی با تقویت مهارت های حل مسئله مادران و تشویق آنها به مثبت نگری باعث بهبود شاخص های سلامت روانی می شود.
مطالعه کیفیت زندگی والدین دارای بیش از یک فرزند با نیازهای ویژه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: داشتن یک کودک با نیاز ویژه برای خانواده تنش هایی را به وجود می آورد و بر کارکرد خانوادگی و روابط والدین با یکدیگر تأثیر منفی می گذارد، ازاین رو هدف پژوهش حاضر مطالعه کیفیت زندگی والدین دارای بیش از یک کودک با نیاز ویژه بود. روش : مطالعه حاضر از نوع علی - مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی والدین کودکان با بیش از یک فرزند با نیازهای ویژه و والدین کودکان بهنجار استان کردستان در سال تحصیلی 95-1394 بودند که از بین آنها 160 زوج والدین (82 زوج والدین کودکان با نیاز ویژه و 78 زوج والدین کودکان بدون نیازهای ویژه) از طریق نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه کیفیت زندگی سازمان سلامت جهانی (1996) استفاده شد. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد کیفیت زندگی والدین دارای بیش از یک فرزند با نیاز ویژه تفاوت معناداری نسبت به والدین کودکان بهنجار داشت ؛ بدین معنا که والدین کودکان با نیاز ویژه در ابعاد سلامت جسمانی (0/0001 (p < ، روابط اجتماعی (0/0001 (p < ، سلامت روانی (0/0001 (p < ، و سلامت محیط (0/0001 (p < تفاوت معناداری در مقایسه با والدین کودکان بهنجار داشتند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر حضور کودکان دارای نیازهای ویژه در خانواده بر سلامت روانی و کیفیت زندگی والدین و سایر اعضای خانواده تأثیر منفی می گذارد، بنابراین شناسایی نیازهای این خانواده ها و حمایت از آنها دارای اهمیت است.
مقایسه ویژگی های ترسیمی کودکان در خانواده های تک فرزند و چند فرزند بر اساس آزمون ترسیم خانواده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: آزمون ترسیم خانواده برای بررسی عملکرد خانواده، کیفیت دلبستگی کودک- والد، و رابطه کودک با سایر اعضای خانواده مفید است. هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ویژگی های ترسیمی کودکان خانواده های تک فرزند و چند فرزند بر اساس آزمون ترسیم خانواده بود. روش: طرح پژوهش توصیفی، از نوع علّی مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی کودکان خانواده های تک فرزند و چند فرزند (دختر و پسر) 7 تا 10 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره و خدمات روان شناختی شهر ساری در بهار سال 1396 بود. نمونه شامل 14 کودک تک فرزند و 16 کودک دارای خواهر و برادر هستند که با توجه به تمایلشان برای ترسیم نقاشی خانواده از بین تمامی کودکان مراجعه کننده با روش در دسترس انتخاب شدند .ابزار پژوهش، آزمون ترسیم خانواده بود. جهت تحلیل داده ها از مجذور خی استفاده گردید. یافته ها: نتایج نشان داد که بین کودکان در خانواده های تک فرزند و چند فرزند در اولین شخص ترسیم شده (05/0 ˂ p ) و افزودن فردی جدید (0/05 ˂ p ) تفاوت معنادار وجود دارد. در شاخص های ترسیمی تفاوت معناداری بین کودکان دو گروه مشاهده نگردید. نتیجه گیری: ترتیب تولد و تعداد فرزندان یکی از عوامل مؤثر در شکل گیری شخصیت، ویژگی های عاطفی و رفتاری کودکان است و آزمون ترسیم خانواده ابزار مناسبی است تا کودکان در فضایی امن، انگیزه ها، ترس ها، و تمایلاتشان را بیان کنند.
تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر شناخت اجتماعی و کنش های اجرایی کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: بروز اختلال طیف اوتیسم باعث آسیب شدید به مهارت های اجتماعی، کنش های شناختی، و روان شناختی کودکان می شود؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر آموزش تنظیم هیجان بر شناخت اجتماعی و کنش های اجرایی کودکان مبتلابه اختلال طیف اوتیسم بود. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش، شامل تمام کودکان مبتلابه طیف اوتیسم اصفهان در سال 1395 بود. برای این منظور تعداد 30 نفر از این کودکان به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (هر گروه 15 نفر). گروه آزمایش، آموزش تنظیم هیجان را به صورت گروهی در 9 جلسه (هفته ای 2 جلسه 60 دقیقه ای) دریافت کردند و به گروه گواه آموزشی داده نشد. همه آزمودنی ها قبل از آغاز آموزش و پس از آن، آزمون عصب روان شناختی (عابدی و ملک پور، 1389) و مجموعه تکالیف نظریه ذهن (هاچینز، پریلاک و چیس، 2008) را تکمیل کردند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که آموزش تنظیم هیجان منجر به افزایش شناخت اجتماعی و کنش های اجرایی (امتیاز، زمان، و خطا) در کودکان مبتلابه اختلال طیف اوتیسم گردیده است ( 05/0 p < ) . نتیجه گیری: بنا بر یافته های حاصل از این پژوهش، می توان از روش تنظیم هیجان در جهت بهبود شناخت اجتماعی و مهارت های فراشناختی مختلف کودکان مبتلابه اختلال طیف اوتیسم بهره برد.
رابطه شوخ طبعی و سبک های مقابله ای پدران با سطح سازش یافتگی فرزندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: رابطه گرم و عاطفی والدین و مدیریت تنش در خانواده می تواند نقش مهمی در سازش یافتگی فرزندان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شوخ طبعی و سبک های مقابله پدر با سازش یافتگی دانش آموزان انجام شد. روش:طرح پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان گالیکش در سال تحصیلی 96-95 بود. نمونه موردمطالعه شامل 250 دانش آموز (122 پسر و 128 دختر) بود که به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. آزمودنی ها به پرسش نام ه سبک های مقابله با (اندلر و پارکر،1990)، پرسش نامه سازش یافتگی اجتماعی (پی کل و ویسمن، 1999)، و مقیاس شوخ طبعی (مارتین و لفکورت، 1983) پاسخ دادند. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها:نتایج نشان داد که شوخ طبعی با سازش یافتگی دانش آموزان رابطه مثبت دارد (0/05 p ≤ ) . همچنین سبک مقابله ای مسئله مدار با سازش یافتگی، رابطه مثبت و سبک های مقابله ای اجتنابی و هیجان مدار با سازش یافتگی، رابطه منفی دارد (0/05 p ≤ ) . بین شوخ طبعی با سبک مقابله ای مسئله مدار نیز رابطه مثبت، و بین شوخ طبعی با سبک های مقابله ای اجتنابی و هیجان مدار رابطه منفی وجود دارد (0/05 p ≤ ) . نتیجه گیری:با توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که با افزایش سطح شوخ طبعی و سبک های مقابله ای مسئله مدار در پدران، سازش یافتگی فرزندان افزایش می یابد.
تأثیر آموزش سبک های والدگری مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر اضطراب جدایی و نافرمانی کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف :کارکرد خانواده هایی که دارای فرزند مبتلابه اختلال نافرمانی و اضطراب جدایی هستند ممکن است در معرض خطر قرار بگیرد ازاین رو هدف پژوهش حاضر، تعیین تأثیر آموزش سبک های والدگری مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر کاهش اضطراب جدایی و نافرمانی کودکان پیش دبستانی شهر اصفهان بود. روش :طرح این پژوهش، شبه تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران کودکان پیش دبستانی شهر اصقهان در سال 95-1394 بود که 40 نفر از آنها به طور در دسترس انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش (هر گروه 20 نفر) جایدهی شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه علائم مرضی کودک (اسپرافکین و گادو، 1994) بود. برای گروه آزمایشی، آموزش سبک های والدگری مبتنی بر پذیرش و تعهد در 9 جلسه 90 دقیقه ای برگزار شد درحالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. داده های به دست آمده با استفاده روش تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر تحلیل شد. یافته ها :نتایج نشان داد آموزش سبک های والدگری مبتنی بر پذیرش و تعهد به مادران بر کاهش اضطراب جدایی و نافرمانی مؤثر بوده است (0/01 p < ). نتیجه گیری :بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان گفت ازآنجاکه بخش عمده ای از نافرمانی مقابله ای و اضطراب کودکان می تواند مرتبط با سبک والدگری مادران باشد، بنابر این با آموزش سبک های والدگری، مادران موفق شده اند روش تربیتی خود را ارتقا بخشند.
مطالعه همدلی شناختی در دانش آموزان با پرخاشگری ارتباطی و آشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: پرخاشگری یکی از مشکلات رفتاری است که در دوره کودکی بروز یافته و می تواند به همدلی با دیگران آسیب جدی وارد کند. بر این اساس پژوهش حاضر با هدف مقایسه همدلی شناختی بین دو گروه پرخاشگری ارتباطی و پرخاشگری آشکار صورت پذیرفت. روش: طرح پژوهش، توصیفی از نوع علّی مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل دانش آموزان دارای پرخاشگری دوره متوسطه اول شهر اصفهان در سال تحصیلی 93-1392 بود. به منظور این پژوهش 120 دانش آموز از جامعه مذکور به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده، مقیاس همدلی اساسی جولیف و فارینگتون (2006) و مقیاس گزینش همسالان کرک و گرات پیتر (1995) بود. داده های پژوهش با استفاده از روش آماری تحلیل واریانس مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که بین میانگین نمره همدلی شناختی دو گروه پرخاشگر ارتباطی و پرخاشگر آشکار تفاوت معنادار وجود دارد (0/05 > p )؛ بدین معنا که میزان همدلی شناختی در گروه دانش آموزان دارای پرخاشگری ارتباطی بیشتر از گروه پرخاشگری آشکار بود. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر همدلی شناختی در گروه پرخاشگری آشکار کمتر از گروه پرخاشگری ارتباطی بود که می تواند ناشی از آن باشد که افراد با پرخاشگری آشکار به دلیل عدم بهره مندی از همدلی کافی، میزان پرخاشگری بیشتری را بروز می دهند.
بررسی نقش واسطه ای اضطراب امتحان در ارتباط اهمال کاری با رفتارهای پرخطر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: با توجه به نقش مهم اضطراب امتحان در بروز برخی از رفتارهای پرخطر، هدف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای اضطراب امتحان در ارتباط بین اهمال کاری با رفتارهای پرخطر بود. روش: طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع متوسطه شهر کرج در سال تحصیلی 96-1395 بود که تعداد 320 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه موردمطالعه انتخاب شدند. از مقیاس اهمال کاری تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984)، پرسشنامه اضطراب امتحان ابوالقاسمی و همکاران (1375)، و مقیاس رفتارهای پرخطر برنر، کان و مک مانوس (2002)، برای گردآوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل اطلاعات از روش رگرسیون و تحلیل مسیر استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل رگرسیون به شیوه متوالی همزمان و با به کارگیری مراحل پیشنهادی بارون و کنی نشان داد که اضطراب امتحان می تواند به صورت معناداری نقش واسطه ای در ارتباط بین اهمال کاری با رفتارهای پرخطر ایفا کند (0/01 > p ). نتیجه گیری: اضطراب امتحان می تواند همراه با اهمال کاری، زمینه ای برای بروز رفتارهای پرخطر فراهم کند؛ بنابراین پیشنهاد می شود در مطالعه رفتارهای پرخطر به نقش پیش بین این عوامل توجه ویژه ای گردد.
مقایسه راهبردهای مقابله ای و کیفیت دلبستگی دانش آموزان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال وسواس - بی اختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: راهبردهای مقابله ای و کیفیت دلبستگی از متغیرهای مهم در سلامت روانی کودکان و نوجوانان است. هدف پژوهش حاضر مقایسه راهبردهای مقابله ای و کیفیت دلبستگی در دانش آموزان مبتلا و غیرمبتلا به اختلال وسواس - بی اختیاری بود. روش: طرح پژوهش توصیفی از نوع علی- مقایسه ای بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه چهارم و پنجم شهر شیراز در سال تحصیلی 1395 بود. در این پژوهش از میان 60 دانش آموز دختر دوره ابتدایی، بر اساس نمونه گیری در دسترس، دو گروه 30 نفری مبتلا و غیرمبتلا به اختلال وسواس - بی اختیاری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس وسواس بی اختیاری ییل براون (گودمن و همکاران، 1989)، مقیاس دلبستگی به والدین و همسالان نسخه تجدیدنظر شده (گالون و رابینسون، 2005) و پرسشنامه رفتارهای مقابله ای کودکان (بریتانی وهرناندز، 2008) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس چندمتغیری مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بین دو گروه در متغیر کیفیت دلبستگی تفاوت معناداری وجود دارد (0/05 p < ) . به عبارت دیگر کودکان مبتلابه اختلال وسواس - بی اختیاری نسبت به کودکان غیرمبتلا در متغیر کیفیت دلبستگی نمرات پایین تری کسب کردند. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که ازخودبیگانگی و کنار آمدن ویرانگر با مشکل در کودکان مبتلابه اختلال وسواس - بی اختیاری در مقایسه با کودکان غیر مبتلا بیشتر است (0/05 p < ). درحالی که اعتماد و کنار آمدن سازش یافته با مشکل در کودکان مبتلا در مقایسه با کودکان غیرمبتلا کمتر بود (0/05 p < ). نتیجه گیری: تشخیص به موقع اشکال در راهبردهای مقابله ای کودکان و سبک های دلبستگی و مداخله صحیح، در پیشگیری و درمان اختلال وسواس - بی اختیاری مؤثر است.
تأثیر درمان مبتنی بر تحریکات بینایی بر کاهش علائم اختلال یادگیری املانویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمینه و هدف: نارسایی در تمییز ادراک شنیداری یکی از عوامل اختلال املانویسی محسوب می شود. بر طبق فرضیه کیفیت مغزی نورون های آینه ای در انتقال معنای حرکت از سیستم بینایی به شنیداری نقش دارند. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی تحریک بینایی بر ادراک شنیداری و عملکرد املانویسی در دانش آموزان مبتلابه اختلال یادگیری انجام شد. روش: طرح پژوهش تجربی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری تمام دانش آموزان دختر و پسر مبتلابه اختلال املانویسی شهرستان تبریز در سال تحصیلی 1394-1395 با دامنه سنی 7 تا 9 سال بود که 30 نفر از این دانش آموزان (14 دختر و 16 پسر) به شکل در دسترس انتخاب و به شکل تصادفی در دو گروه 15 نفرِ (هر گروه 7 دختر و 8 پسر) جایدهی شدند. ابتدا آزمون های تمییز ادراک شنیداری (وپمن، 1958) و پیشرفت مهارت نوشتن (راغب، 1384) بر روی هر دو گروه اجرا شد. سپس گروه آزمایش، تحریک بینایی را در 12 جلسه 30 دقیقه ای و به مدت چهار هفته دریافت کردند. در پایان هر دو گروه مجدداً مورد ارزیابی قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد اجرای تحریکات بینایی موجب کاهش خطای تمییز ادراک شنیداری و بهبود عملکرد املانویسی در دانش آموزان با اختلال املانویسی می شود ( 0/0001 > p). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، تحریک بینایی با تقویت فرایندهای ذهنی زیربنایی کودک باعث کاهش مشکلات املانویسی دانش آموزان می شود بنابراین می توان از این روش درمانی جدید برای بهبود اختلال املانویسی در دانش آموزان استفاده کرد.