سلامت روان کودک

سلامت روان کودک

سلامت روان کودک دوره نهم تابستان 1401 شماره 2 (پیاپی 31) (مقاله علمی وزارت علوم)

یادداشت ها

۱.

سخن سردبیر: آزادی انسان ها و حد و مرز آن، بخش دوم(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۹۶ تعداد دانلود : ۷۵
در سخن قبلی که درباره آزادی و حد و مرز آن و جبر و اختیار انسان ها که نوشتم، نقدهای بسیاری را به دنبال داشته است. نمی خواهم بخش زیادی از حجم مقاله را در پاسخ به آن نقدها اختصاص دهم، با وجود این اجازه دهید حداقل مطلبی را روشن کنم. سخن های سردبیر از روش شناسی علمی پیروی نمی کنند.

مقالات

۱.

طراحی و اعتباریابی برنامه مداخله مبتنی بر سیستم های یادگیری چندگانه برای دانش آموزان با اختلال یادگیری خاص با نارسایی در خواندن: مطالعه فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۰ تعداد دانلود : ۱۲۱
زمینه و هدف: یکی از مهم ترین مهارت هایی که در یادگیری دانش آموزان نقش اساسی ایفا می کند، مهارت خواندن است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، طراحی و اعتباریابی برنامه مداخله مبتنی بر سیستم های یادگیری چندگانه برای دانش آموزان دارای اختلال یادگیری خاص با نارسایی خواندن بود. روش: این پژوهش از نوع فراترکیب است. به همین منظور پنج پایگاه اطلاعاتی در بازه های زمانی 2005 تا 2021 با استفاده از راهبرد جستجوی دقیق بررسی شدند. برای به دست آوردن مقالات منتخب جهت ورود به تحلیل، از راهبرد جستجوی نظام مند استفاده شد. کلیدواژه های یادگیری رویه ای، آماری، توالی، نارساخوانی و معادل انگلیسی آنها، Specific learning disability, Learning Systems, Dyslexia در پایگاه اطلاعاتی Scopus، Sciencedirect، PubMed، PsycINFO و Springe، Magiran, Sid, Noormags جستجو شدند. در نتیجه این جستجو، 229 مقاله بازیابی و بر اساس ملاک های ورود و خروج، 22 مقاله برای ورود به پژوهش انتخاب شدند. برای تحلیل داده های پژوهش از «مدل هفت مرحله ای ساندلووسکی و باروسو» استفاده شد. یافته ها: بر اساس کدهای شناسایی شده، در کل 19 مقوله مربوط به سیستم های یادگیری و برنامه مداخله استخراج شد. برخی از مقوله های مربوط به سیستم های یادگیری عبارت اند از: ضمنی بودن، غیرکلامی بودن، تدریجی بودن، رفتاری بودن، شمارگانی بودن یادگیری؛ و مقوله های مربوط به برنامه مداخله عبارت بودند از: توالی دیداری، توالی شنیداری، توالی حرکتی، هماهنگی حسی و حرکتی، توالی زبانی، بازی، راهبردهای شناختی و فراشناختی، دقت و تمرکز. مقوله های استخراج شده مورد توافق کدگذاران (کاپای کوهن: 65 /0) قرار گرفت. سپس اهداف و محتوا و فعالیت های مرتبط با سیستم های یادگیری شناسایی و برنامه مداخله در 14 جلسه تنظیم شد. روایی اهداف و محتوای برنامه نیز با فرمول نسبت روایی محتوا با نمره 85/0 و نیز شاخص روایی محتوا 79/0 مورد تأیید قرار گرفت. نتیجه گیری: بر اساس این مطالعه می توان گفت توجه به سیستم های یادگیری، چارچوب مناسبی را برای طراحی برنامه مداخله و همچنین کار با دانش آموزان نارساخوان، فراهم می کند. از یافته های این مطالعه می توان در طراحی برنامه های انفرادی و گروهی بهبود مهارت خواندن استفاده کرد و این برنامه را به عنوان یک برنامه توان بخشی سودمند به متخصصان و درمانگران حوزه اختلال های یادگیری ویژه پیشنهاد داد.
۲.

اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجان بر اهمال کاری تحصیلی و انعطاف پذیری شناختی دانش آموزان با اعتیاد به فضای مجازی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۵۲ تعداد دانلود : ۱۱۸
زمینه و هدف: وابستگی به اینترنت دارای عواقب خطرناکی است و درکل جهان با سرعت هشداردهنده ای به خصوص در کودکان و نوجوانان رو به افزایش است. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش مهارت های تنظیم هیجان بر اهمال کاری تحصیلی و انعطاف پذیری شناختی دانش آموزان وابسته به فضای مجازی انجام شد. روش: این مطالعه یک طرح نیمه آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان متوسطه یکم با اعتیاد به فضای مجازی ناحیه 2 شهر رشت در سال تحصیلی 1399-1398 بود. نمونه این پژوهش 36 نفر بودند که به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش و گواه جایدهی شدند (18 نفر در هر گروه). برای جمع آوری داده ها از آزمون اعتیاد به اینترنت (یانگ، 1998)، مقیاس اهمال کاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) و پرسش نامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) استفاده شد. آموزش تنظیم هیجان طی 12 جلسه در گروه آزمایش اجرا شد و گروه گواه هیچ آموزشی را دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره و با نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که میانگین نمرات اهمال کاری تحصیلی و انعطاف پذیری شناختی پس از آموزش تنظیم هیجان، در گروه های آزمایش و گواه تفاوت معناداری داشته است (0/01P<). به عبارت دیگر، آموزش تنظیم هیجان به افزایش میانگین نمرات انعطاف پذیری شناختی و کاهش میانگین نمرات اهمال کاری تحصیلی در آزمودنی های گروه آزمایش نسبت به گروه گواه منجر شد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش حاضر، آموزش مهارت های تنظیم هیجان می تواند به عنوان یک مداخله مؤثر بر اهمال کاری تحصیلی و انعطاف پذیری شناختی دانش آموزان دارای اعتیاد به فضای مجازی مورد استفاده قرار گیرد.
۳.

اثربخشی برنامه آموزش حل مسئله بر گستره توجه دانش آموزان با نشانگان داون(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۱۵ تعداد دانلود : ۱۸۳
زمینه و هدف: گستره توجه به عنوان مهم ترین کارکرد شناختی که در یادگیری، حافظه و ادراک نقش تعیین کننده ای دارد، در کودکان کم توان ذهنی با اختلال مواجه است. هدف این پژوهش بررسی آموزش مبتنی بر حل مسئله بر گستره توجه دانش آموزان با نشانگان داون بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون، پیگیری با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان نشانگان داون شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1400-1401 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 30 دانش آموز با نشانگان داون بود که با روش هدفمند، انتخاب و با جایدهی تصادفی به دو گروه آزمایشی (15 نفر) و گواه (15 نفر) تقسیم شدند و برنامه آموزش حل مسئله در طی 15 جلسه یک ساعته، هفته ای یک مرتبه (15 هفته) برای گروه آزمایش ارائه شد. ابزار گردآوری اطلاعات برای سنجش گستره توجه آزمون عملکرد پیوسته رازولد و همکاران بود. تحلیل داده ها توسط نسخه 24 نرم افزار SPSS و با استفاده از روش اندازه گیری مکرر مختلط انجام شد. یافته ها: بر اساس نتایج به دست آمده، بین نمرات پیش آزمون-پس آزمون در زیرمقیاس های گستره توجه تفاوت معناداری وجود دارد، اما بین نمرات پس آزمون-پیگیری تفاوت معنادار نبود (05/0 ≥ p). نتیجه گیری: این پژوهش نشان داد آموزش حل مسئله بر گستره توجه دانش آموزان با نشانگان داون اثربخش است، بنابراین استفاده از این شیوه شناختی به منزله یک برنامه شناختی مؤثر در آموزش و پروش کودکان با نشانگان داون، از اهمیت فراوانی برخوردار است. تلویحات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
۴.

مقایسه اثربخشی آموزش شناختی رفتاری با مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۴۷ تعداد دانلود : ۱۱۵
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم یکی از اختلال های شایع عصبی تحولی است که تشخیص آن در فرزند، روی کیفیت زندگی والدین به ویژه مادر تأثیر منفی بسیاری دارد. بدین ترتیب پژوهش حاضر با هدف مقایسه تأثیر آموزش شناختی رفتاری با مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: پژوهش حاضر یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون – پس آزمون شامل دو گروه آزمایش و یک گروه گواه بود. نمونه مورد مطالعه شامل 36 مادر دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم شهر رشت در سال 1399 بودند که برحسب شرایط ورود و خروج انتخاب شدند که در یکی از سه گروه مداخله شناختی رفتاری، مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد، و گواه جایدهی شدند. در ابتدا پرسشنامه حرمت خود (سورنسن، 2005) به عنوان پیش آزمون روی هر سه گروه اجرا شد. گروه آزمایش یکم، آموزش شناختی رفتاری را در ده جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش دوم، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در هشت جلسه 60 دقیقه ای دریافت کردند، در حالی که گروه گواه، مداخله ای را دریافت نکردند. سپس از هر سه گروه پس آزمون به عمل آمد و پس از سه ماه، پیگیری انجام شد. داده ها به شیوه تحلیل کواریانس تک متغیری و آزمون تی وابسته تحلیل شد. یافته ها: نتایج این مطالعه نشان داد که اثربخشی مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حرمت خود، (1/318) واحد تفاوت نسبت به گروه آموزش شناختی رفتاری دارد و نتایج آزمون تی وابسته نشان داد در گروه آموزش شناختی رفتاری (491/0 P= 713/0- =(11)t) و مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد (067/0 P= 028/2 =(11)t) تفاوت معناداری بین دو مرحله پس آزمون و پیگیری بر حرمت خود مشاهده نشد (0/05p< ). نتیجه گیری: بر اساس این یافته ها می توان بیان کرد که هر دو روش آموزش شناختی رفتاری و مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد حرمت خود مادران دارای کودک با اختلال طیف اوتیسم را افزایش داد. استلزامات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفته است.
۵.

تبیین روابط علّی بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی در دانش آموزان: نقش میانجی سبک های حل مسئله(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۴۶
زمینه و هدف: روند تحولی تغییرات مغز در دوره نوجوانی، آنان را نسبت به واکنش گری هیجانی و تصمیم گیری های نادرست آسیب پذیر می کند؛ به علاوه این دوره به عنوان مرحله اوج بروز اختلالات روانی نیز تلقی می شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تبیین روابط علّی بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی در نوجوانان: نقش میانجی سبک های حل مسئله انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه گردآوری داده ها از نوع توصیفی- همبستگی بود که با استفاده از روش الگویابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش را تمامی نوجوانان مشغول به تحصیل در مدارس منطقه ۵ آموزش و پرورش تهران در سال 1399-1398 تشکیل می دادند که از این میان 352 نفر نمونه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های شخصیت مرزی (لایسنرینگ، 1999)، سیاهه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال، 2010) و پرسشنامه سبک های حل مسئله (کسیدی و لانگ، 1996) پاسخ دادند. در نهایت داده ها با استفاده از روش پژوهش های همبستگی و روش مدل معادلات ساختاری با به کارگیری از نرم افزارهای SPSS26 و AMOS24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد ضریب مسیر کل بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/263-=β) و ضریب مسیر بین سبک های انطباقی حل مسئله با رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/406-=β) منفی، و ضریب مسیر بین سبک های غیرانطباقی حل مسئله با رگه های اختلال شخصیت مرزی (0/01>P، 0/275=β) مثبت بود. همچنین یافته ها نشان داد که اثر غیرمستقیم انعطاف پذیری شناختی بر رگه های اختلال شخصیت مرزی از طریق سبک های حل مسئله از لحاظ آماری معنادار بود (0/01>P). نتیجه گیری: بر اساس نتایج به دست آمده در این مطالعه می توان گفت که متغیر سبک حل مسئله در رابطه بین انعطاف پذیری شناختی و رگه های اختلال شخصیت مرزی دانش آموزان نقش میانجی گرانه بر عهده دارد.
۶.

اثربخشی برنامه مداخله ای مبتنی بر آموزش ارتباط کارکردی بر مهارت های اجتماعی و ارتباطی کودکان با اختلال طیف اوتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۳ تعداد دانلود : ۱۴۷
زمینه و هدف: اختلال طیف اوتیسم، اختلالی عصب روان شناختی است که به صورت ثانو یه به مشکلات در عملکردهای شخصی، اجتماعی، و تحصیلی منجر می شود. از این جهت پژوهش حاضر با هدف تدوین و اثربخشی برنامه مداخله ای مبتنی بر آموزش ارتباط کارکردی در مهارت های اجتماعی و ارتباطی کودکان با اختلال طیف اوتیسم انجام شد. روش: این پژوهش به لحاظ هدف، کاربردی و به لحاظ نحوه گردآوری اطلاعات از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی کودکان با اختلال طیف اوتیسم سطح یک 4 تا 8 سال شهر تهران در سال ۱۳۹8 و والدین آنان بود. از جامعه آماری مورد نظر تعداد 30 کودک مبتلا به اوتیسم سطح یک با استفاده از معیارهای مختلف از کلینیک پدیده به صورت هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. گروه آزمایش برنامه مداخله ای را در قالب پانزده جلسه دریافت کرد و گروه گواه برنامه های معمول مرکز توانبخشی را دریافت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل مقیاس رتبه بندی اوتیسم گیلیام (جیمز و گیلیام، 2003)، پرسشنامه غربالگری اوتیسم با سطح یک و آسپرگر (اهلر و گیلبرگ، 1993)، و فهرست ارزشیابی اوتیسم (ریملند و ادلسون، 1999) بودند. در نهایت داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری و آزمون t همبسته با آلفای تعدیل یافته توسط نرم افزار SPSS26 تحلیل شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد برنامه مداخله ای مبتنی بر آموزش ارتباط کارکردی در مهارت های اجتماعی و ارتباطی کودکان با اختلال طیف اوتیسم اثربخشی معناداری داشت (0/01P<). اندازه اثر برای مؤلفه های مهارت های اجتماعی(0/87) و مهارت های ارتباطی (0/92) بود. همچنین نتایج ازمون t همبسته نشان داد تأثیر برنامه آموزش ارتباط کارکردی در مرحله پیگیری نیز در مؤلفه های مهارت های اجتماعی و ارتباطی اثربخش و پایدار بوده است. نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که مهارت های اجتماعی و ارتباطی در کودکان اوتیسم را می توان با آموزش، ارتقا داده و همچنین از برنامه درمانی مبتنی بر آموزش ارتباط کارکردی می توان به عنوان یک مداخله اثرگذار در بهبود مهارت های اجتماعی و ارتباطی در کودکان با اختلال طیف اوتیسم استفاده کرد.
۷.

اثربخشی برنامه درسی ارتقاء ذهن بر بهزیستی روان شناختی و ویژگی های شخصیتی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۱ تعداد دانلود : ۸۸
زمینه و هدف: مطالعات اندکی نقش ذهن آگاهی بر بهزیستی را در کودکان مورد بررسی قرار داده اند. با توجه به این که تفاوت های فردی می توانند بر پذیرش و تأثیرگذاری آموزش ذهن آگاهی نقش مهمی داشته باشند درک نقش پنج عامل شخصیت در پاسخ گویی به مداخلات ذهن آگاهی ضروری به نظر می رسد، بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه درسی ارتقاء ذهن بر بهزیستی و پنج عامل بزرگ شخصیت بر اساس نظریه تغییر مالونی و همکاران (۲۰۱۶) بود. روش: طرح پژوهش، آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر مشغول به تحصیل در پایه های سوم تا پنجم دبستان شهر کرمان در سال تحصیلی ۱۴۰۰-۱۳۹۹ بودند که به صورت تصادفی ساده، ۳۵ نفر در گروه آزمایشی و ۳۵ نفر در گروه گواه جای داده شدند و به شاخص کیفیت زندگی مرتبط با سلامت (ارهارت و همکاران، ۲۰۰۹) و پنج عامل بزرگ شخصیت کودک و نوجوان (مارکوس و ککینوس، ۲۰۱۷) پاسخ دادند. سپس آموزش های برنامه درسی ارتقاء ذهن در ۱۵ جلسه طی ۶ ماه به گروه آزمایش ارائه شد، در حالی که گروه گواه در آموزش شرکت نکردند. تحلیل نهایی داده ها با ۶۶ شرکت کننده با استفاده از نسخه ۲۶ نرم افزار SPSSو تحلیل کوواریانس چند متغیره انجام شد. یافته ها: براساس یافته ها بین میانگین متغیرهای بهزیستی، توافق و برون گرایی در گروه آزمایش و گواه تفاوت وجود دارد و برنامه درسی ارتقاء ذهن موجب بهبود بهزیستی، توافق و برون گرایی دانش آموزان گروه آزمایش شده است (0/05≤ p). نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده ضرورت تمرکز آموزش های برنامه درسی ارتقاء ذهن بر افزایش بهزیستی است. همچنین در صورتی که آموزش های ذهن آگاهی با توجه به صفات شخصیتی افراد به ویژه توافق و برون گرایی ارائه شود نتایج قابل ملاحظه تری را می توان انتظار داشت.
۸.

مدل یابی علّی خلاقیت بر مبنای بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی خودکارآمدپنداری میان دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۴ تعداد دانلود : ۱۰۴
زمینه و هدف: اهمیت خلاقیت دانش آموزان در نظام آموزشی روز به روز نمایان تر می شود، با وجود این خلاقیت در دانش آموزان نوجوان، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف پژوهش حاضر ارائه یک مدل علّی از خلاقیت بر مبنای بهزیستی روان شناختی با نقش میانجی خودکارآمدپنداری در دانش آموزان بود. روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، بنیادی و از نظر اجرا توصیفی- همبستگی و تحلیل آن بر اساس مدل ساختاری بود. نمونه مورد مطالعه 314 (269 دختر، 45 پسر) دانش آموز دوره متوسطه از شهرستان عباس آباد در سال تحصیلی 99-1398 بود که با روش نمونه گیری در دسترس در آزمون شرکت کردند. اطلاعات به دست آمده با استفاده از پرسشنامه های خلاقیت (عابدی،1372)، بهزیستی روان شناختی (ریف،2002) و خودکارآمدپنداری (شرر و همکاران،1982) گردآوری شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اس پی اس اس و لیزرل انجام شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که تأثیر مستقیم بهزیستی روان شناختی بر خلاقیت 0/31(0/002P<)، خودکارآمدپنداری بر خلاقیت 0/37 (0/001P<)، و بهزیستی روان شناختی بر خودکارآمدپنداری 0/79 (0/002P<) است. همچنین میزان تأثیر غیرمستقیم بهزیستی روان شناختی بر خلاقیت با میانجی گری خودکارآمدپنداری 0/11 (3/32= T) بوده است؛ بنابراین با توجه به نتایج، مدل حاضر از برازش خوبی برخوردار بود و تأیید شد. نتیجه گیری: نتایج حاضر، ایده ارزشمندی را برای پژوهشگران و مربیان درباره مسائل مرتبط با خلاقیت برای دانش آموزان فراهم کرده است و اهمیت خودکارآمدپنداری در ارتباط خلاقیت و بهزیستی روان شناختی دانش آموزان مورد حمایت قرار گرفته است.
۹.

اثر بخشی برنامه آموزشی تعامل مادر- کودک مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن بر مؤلفه های دلبستگی دانش آموزان با اختلال های اضطرابی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۳ تعداد دانلود : ۱۴۰
زمینه و هدف: اصلاح سبک دلبستگی کودک یکی از روش های کاهش آسیب های ناشی از اختلال ها و هیجان های منفی است. بر همین اساس پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی برنامه آموزشی تعامل مادر - کودک مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن بر مؤلفه های دلبستگی دانش آموزان دوره ابتدایی دارای اختلال های اضطرابی انجام شد. روش: این مطالعه از نوع نیمه آزمایشی با استفاده از طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش، دانش آموزان دختر دارای اختلال های اضطرابی منطقه 3 شهر تهران شاغل به تحصیل در سال تحصیلی 1400-1399 در پایه های دوم و سوم دبستان و مادران آنها بود. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند،30 دانش آموز دارای اختلال های اضطرابی به همراه مادرانشان وارد مطالعه شده و به صورت تصادفی در گروه آموزش (15 نفر) و گواه (15 نفر) جایدهی شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه دلبستگی (کاپنبرگ و هالپرن، 2006) استفاده شد. گروه آموزش برنامه آموزشی تعامل مادر - کودک مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن را در 12 جلسه دریافت کرد، ولی به گروه گواه آموزشی داده نشد. در پایان هر دو گروه در مراحل پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل داده ها توسط نسخه 24 نرم افزار SPSS و با استفاده از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون تفاوت معنا دار کلی بین گروه آموزش و گروه گواه در نمرات مؤلفه های دلبستگی وجود داشت (0/05>p)، به نحوی که برنامه آموزشی به بهبود مؤلفه های تکامل انطباقی مثبت، واکنش هیجانی، و دوری گزینی منجر شد. همچنین این معنا داری (0/05>p) در مرحله پیگیری پس از 50 روز، پایدار بود. نتیجه گیری: بر اساس نتایج حاصل از این پژوهش می توان گفت برنامه آموزشی تعامل مادر - کودک مبتنی بر سبک دلبستگی ایمن به بهبود سبک دلبستگی در دانش آموزان دوره ابتدایی دارای اختلال های اضطرابی منجر شد. در نتیجه می توان از این برنامه آموزشی به عنوان مداخله ای مناسب برای بهبود مشکلات ناشی از دلبستگی کودکان دارای اختلال های اضطرابی در دوره ابتدایی استفاده کرد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۷