کرونا، همچون برخی واژگانِ یونانی، دوسرمعنا است؛ هم تاج و هم هاله. اکنون دنیا گیر است و تاجِ جهان شده و همه چیز را در هاله خود فروبرده است. بیماریِ کووید 19، جهان را بر آستانه نهاده است؛ تا جایی که، از دنیای پیشاکرونا/پساکرونا، به مثابه دو دنیای بسیارناهمانند سخن گفته می شود. کرونا، موقعیتِ درمرزافتاده جهانِ کنونی را آشکار ساخته است؛ بدون آن که، پیشاپیش بر سر آن اجماعی صورت گرفته باشد. کرونا، بزنگاه شده است؛ به معنای درهم فرورفتنِ دلهره آور زمان و مکانِ پر از رهزنان، بدون آن که برنامه ای ازپیش، برای رویارویی با آنان چیده شده باشد. نشانه های جهانِ درحالِ تغییر، مدّت زمانی پیش، که از دهکده جهانی سخن به میان آمد، آشکار شده بود؛ اما، بر سرِ درون مایه ها و شیوه ها ی زیستِ جمعی در دنیای جهان گیر/جهانی شده، پیمانی بسته نشده بود. نگارنده، با پذیرشِ پیش انگاره (بنیان گرفتنِ زندگی جمعی انسان ها برپایه دیالکتیکِ تز/آنتی تز/سنتز) و با درنظرگرفتنِ رویکردِ تاریخ سیاسی و با بهره گیری از روش تبیین تاریخ پایه کوشش کرده است تا این انگاره را مستدل سازد که کرونا، چرخش گاهی است که نیازمندی جامعه بشری را به یک قرارداد نوین اجتماعی، بایسته و هویدا نموده است. اگر در سال1648، مونسترِ ایالتِ وستفالیا، پایانِ نبرد بود و آغازِ توافق جمعی کشورها؛ اکنون، ووهانِ2019، آغازِ نبرد را نمایان کرده است تا بشرِ جهانی شده، در راهروِ توافقی دوباره برای قراردادی نوین، گام بردارد.