اگر مدل های مرسوم و رایج «برنامه ریزی»، راه حل شکست خورده ای در دستیابی کشورها به استراتژی های تحول آفرین است. پس چه باید کرد و چه راه دیگری پیش روی سیاست گذار وجود دارد؟ این مقاله در تلاش برای پاسخ به همین سوال است. بنیان اصلی این مقاله، تحقیق بسیار پرارجاع و استقبال شده جامعه آکادمیک، یعنی رودریک (2008) است که به خوبی و بر اساس استدلال ها و شواهد آماری متقن، رویکرد جدیدی به سیاست گذاری (خصوصا سیاست گذاری صنعتی) پیش روی سیاستگزاران کشورهای در حال توسعه می گشاید. رودریک نشان می دهد که استراتژیست اصلی در فرآیند توسعه هر کشور، کارآفرینان پیشگام آن کشور هستند که از طریق یادگیری و آزمون و خطای خود با کشف دریچه های جدید راهی برای تغییر حرکت کشور از فعالیت های سنتی به فعالیت های مدرن می گشایند و نهایتا موجبات رشد اقتصادی کشور را فراهم می آورند. در این میان و در این فرآیند کشف و یادگیری، نقش اصلی سیاستگزار، نه تلاش برای تدوین ابزارهای دخالت پیچیده، بلکه ایجاد یک شبکه همکاری نزدیک با کارآفرینان پیشگام جهت رفع گلوگاه های پیش روی آنها است. سپس از طریق سه موردکاوی تاریخی، اهمیت شکل گیری این شبکه های استراتژیک به نمایش کشیده خواهد شد. این موردکاوی ها عبارتنداز: کچ آپ اقتصادی کشور لهستان؛ کچ آپ صنایع شیمیایی آلمان؛ و توسعه تکنولوژی های بسیار پیشرفته در دارپای آمریکا.