توسعه به عنوان مفهومی اساسی در علوم اجتماعی و سیاسی همزمان با تغییرها و دگرگونی های عمیق جوامع انسانی از نظر مفهومی و نظری و نیز به صورت عملی سیر تحول گسترده ای را پشت سر نهاده و پس از آنکه مدت ها تحت تأثیر اثبات گرایی، تغییرهای کمّی را در حوزه های اقتصادی و سیاسی بررسی و دنبال می کرد، به تدریج در قالب اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی شاهد تغییرهای اساسی و کیفی در ایستارها و ساختارها بود و مطالعات چندرشته ای حول محور توسعه شکل گرفت، تأکید ویژه این مقاله بر طرح یک نظریه جدیدتر در مطالعات توسعه است؛ نظریه دولت توسعه گرا. در حقیقت به ناتوانی نظریه های پیشین توسعه در تبیین تحولات چشمگیر توسعه ای شرق و جنوب شرق آسیا بازمی گردد. این نظریه در بررسی دلایل این موفقیت ها، نقش برجسته دولت در توسعه اقتصادی این کشورها را برجسته می بیند. به همین دلیل دولت را به عنوان عامل نخست موفقیت این کشورها به کانون مطالعات توسعه بازمی گرداند. این مقاله، با روش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات، با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی در زمینه توسعه اقتصادی کشور سنگاپور به تحلیل یافته ها می پردازد. تلاش ما پاسخگویی به این پرسش محوری است که بر پایه نظریه دولت توسعه گرا، کشور سنگاپور در رشد و توسعه اقتصادی خود از چه مؤلفه ها و راهبردهایی بهره برده است؟ در این زمینه، با مرور آرای برخی نظریه پردازان دولت توسعه گرا و با تأکید بر دیدگاه آدریان لفت ویچ، تبیینی سیاسی- جامعه شناختی از تجربه توسعه این کشور ارائه شده است. شاخص های برگزیده دیدگاه لفت ویچ (نخبگان توسعه گرا، دیوانسالاری کارامد، جامعه مدنی ضعیف، رابطه دولت و طبقات اجتماعی) و نیز مدیریت منافع بخش خصوصی و بهره گیری از ابزار سرکوب، بررسی شده اند. نتایج نشان می دهد برمبنای الگوی دولت توسعه گرا، فرایند اقتصادی این کشور، دولت محور و برپایه راهبرد تنوع بخشی (تکیه بر مزیت های صنعتی و خدماتی) و برندسازی قرار داشته است.