اگر مانند برایان فی مفاهیم را به سه دسته تقسیم کنیم (دسته نخست: مفاهیمی که در تفکر از آنها استفاده می کنیم، دسته دوم: مفاهیمی که درباره آنها تفکر می کنیم، و دسته سوم: مفاهیمی که به کمک آنها فکر می کنیم) آن گاه «مخیله اجتماعی» در دسته سوم قرار خواهد گرفت. این مفهوم ناظر است بر عناصر ثابت فرهنگی یک ملت، که در طول تاریخ، همراه آنها است و در مواجهه با تحولات جدید بر آنها تأثیر می گذارد. رژی دبره «مخیله اجتماعی» را محور نظریه واسطه شناسی خود قرار داد. در این مقاله سعی شده است، با استفاده از روش فرانظریه، تأثیر دو نظریه ضمیر ناخودآگاه یونگ و مارکسیسم ساختارگرای آلتوسر در پیدایش مفهوم میان رشته ای «مخیله اجتماعی» بررسی شود. فرانظریه، برخلاف نظریه، به ما نمی گوید که جهان چگونه کارکردی دارد؛ بلکه به چگونگی بنیان نظریه ها می پردازد. بدین ترتیب نوشتار حاضر به تأثیر دو جریان مهم روان شناختی و سیاسی که فضای فکری فرانسه را تحت تأثیر خود قرار داد می پردازد و می کوشد تا ردپای این دو جریان را در آرای دبره نشان دهد.