مقالات
حوزه های تخصصی:
هنر باغسازی ایرانی، محصولی از فرهنگ و تمدن ایرانیان است که عناصر و اصول آن به اندازه کافی شناخته نشده است. غیر از خیابان اصلی یا جوی آب روان، باغ ایرانی از عناصری تشکیل می شود که باید هویت و نقش آن ها در ایجاد مفهوم باغ بازشناسی شود. دیوار محوطه، که در همه نمونه های اصیل باغ ایرانی تکرار می شود، از آن دست عناصری است که میان ساده اندیشی عملکردی با پیچیدگی فرهنگی نمادین سرگردان است. مطالعه دیوار به مثابه یک «پدیدار» تا حدی از اسرار ماهیت و نقش آن در تولید سبک باغ ایرانی رمزگشایی می کند. دیوار، عنصری چند مفهومی است که به کارگیری آن برای محصور کردن باغ، فارغ از فواید کارکردی آن، نقش ارزنده ای در ایجاد معنا و هویت ایرانی باغ دارد؛ چه، باغ ایرانی عرصه ای برای تأمل در طبیعت و نظر بر آیات هستی است. این عرصه با توجه به خصوصیات ذهن مخاطب و ظرفیت های منظر (و فضا) نیاز به رعایت آداب خاصی دارد که دیوار از زمره مهم ترین آن هاست.
شارباغ ایرانی، جایگاه باغ ایرانی در منظر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در شهرهای سنتی ایران، ریتم قرارگیری دانه های شهری بسته به شیوه تأمین آب شهرها شکل گرفته است. در این میان باغات ایرانی نقشی کلیدی در شکل گیری پیکره شهر و منظر شهرهای سنتی داشته و عامل پیوستگی دانه های معماری، زیرساخت های سبز و اندام های طبیعی شهر به شمار می رود. سه عامل آب، گیاه و دانه های معماری ساختار و پیکره شهرهای سنتی ایران را شکل داده است. پژوهش حاضر «شارباغ» ایرانی یا همان باغ شهر ایرانی را مورد مطالعه قرار می دهد و به دنبال کشف رابطه میان این سه عامل در شکل گیری منظر پایدار شهرهای سنتی و جایگاه باغ ایرانی به عنوان عنصر کلیدی در شکل گیری باغ شهرهای ایران می باشد. حاصل تعامل این سه عامل، شکل گیری ساختار شهر و ایجاد کمربندی سبز اطراف شهرها به واسطه باغات و مزارع و تبدیل دانه های معماری به دانه های سبز به واسطه حیاط باغ ها و خانه باغ های شهری است. نتیجه این اندیشه ایجاد یک میکروکلیمای مناسب در مایکروکلیما و بستری نامناسب است. از طرفی این عناصر در ترکیب و تعاملی پایدار منظری پایدار را ایجاد کرده اند که در آن نه تنها بهره وری کامل از طبیعت به واسطه انسان انجام شده بلکه حیاتی جاودان به شهرهای سنتی بخشیده است. روش تحقیق در این پژوهش به گونه اکتشافی، مبتنی بر مشاهدات میدانی و عکس های هوایی و ماهواره ای می باشد. نتایج حاکی از آن است که منظر شهرهای سنتی ایران در ترکیبی کاربردی از آب، گیاه و دانه های معماری شکل گرفته که علاوه بر ایجاد محیطی مطلوب در شهر و در خانه ها ریتم مناسب و منحصر به فردی را به هر شهر داده که در عین زیبایی، کاربردی نیز است.
منظر ترحیمی در پادشاهی دهلی، الگوی چهارباغ در منظر ترحیمی پیش از مغول (1555-1206 م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معماری ترحیمی در هندِ دوران پیش از مغول، نمونه های بی شماری از فرم ها و فضاها ازجمله باغ ها را شامل می شود. مفاهیم شکل دهنده به این خاک سپاری ها به صورت قابل توجهی در ارتباط با عادت و رسوم زیارت یا همان بر سر مزار رفتن است. ازجمله آنچه در مقابر افراد بزرگ و مقدس مانند مقابر بزرگان چشتیه (chishti) و همچنین پادشاهان باستان می بینیم. در هند از اوایل سده 13 تا میانه سده 16، سیر تحول منظر و معماری در مسیری متضاد با یکدیگر، هم در مقیاس و هم در فضاها پیشرفت. مناظر ترحیمی (فرم، مکان و نحوه قرارگیری و ...) رابطه نزدیکی با رسم و آئین های خاک سپاری و درواقع مردم شناسی دارد. مرگ، خاک سپاری و مجلس یادبود هویت را نشان می دهد؛ انتخاب سایت خاک سپاری، سبک و موقعیت مقابر، همراه با شیوه ای که مراسم ترحیم سازمان دهی شده و گرامی داشته می شده است، به بازسازی روابط دودمانی و زنده نگه داشتن خاطره شان کمک می کند. هدف این مقاله تأکید بر چند نکته در ارتباط به انسان شناسی و معماری منظر ترحیمی (باغ مقبره) در قلمرو سلاطین دهلی است.
این مقاله با اشاراتی به رابطه مردم شناختی و معماری منظر ترحیمی در دوره سلاطین دهلی و برشمردن نمونه هایی از مناظر آرامگاهی شبه قاره هند از ۱۲۰۶ م تا ۱۵۵۵ م، سیر تحول فضاهای آرامگاهی از تک بناهای کوچک تا مجموعه های آرامگاهی با محورهای تعریف شده در بافت شهری و باغ های چهارقسمتی (چهارباغ) را نشان می دهد.
نتایج این پژوهش نشان می دهد که آثار تقسیمات چهارتایی معروف به چهارباغ در منظرهای ترحیمی (باغ مقبره ها) در هند دوران پیش از مغول وجود داشته است و شکل گیری مجموعه های آرامگاهی با بناهای مقابر در میانشان در اواخر این دوره ارتباط مستقیم با تغییر مراسم و مقیاس آن دارد.
معماری کوشک، کوشک های نُه قسمتی در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کوشک مهمترین عنصر معمارانه در باغ های ایرانی و نشان دهنده نهایت ذوق و هنر ایرانی در ترکیب باغ و بناست. معمولا این بناها را در فضای میانی باغ و در محل تلاقی دو محور طولی و عرضی به گونه ای می ساختند که از چهار طرف دیده شده و تاثیر ترکیب هندسی چهارباغ ایرانی را دوچندان کند. اگرچه به لحاظ شکل گیری و دسته بندی ساختاری، گونه های نسبتاً متفاوتی از این فضاهای معمارانه در ترکیب باغ های ایران دیده می شود. با این وجود گونه بناها با تقسیمات نه قسمتی در کوشک باغ های ایرانی استفاده ای پر دامنه ای دارند. این گونه معماری حاصل آمیزش سه خواست اساسی معماری، یعنی توجه به زیبایی، عملکرد و ایستایی است به نحوی که با ترکیب مناسب احجام، به زیبایی هر چه بیشتر آنها افزوده می گردد، وجود سلسله مراتب برای نیل به قدرت بخشی به عملکرد کاخ و همچنین مهار بار های رانشی حجم میانی کمک شایانی به پایداری این فضای ایرانی نموده است.
اینکه چرا این گونه از معماری خاص ۹ قسمتی در باغ های ایرانی از اقبال فراوان در طول تاریخ از دوره هخامنشی تا قاجار برخوردار شدند؟ سوالی است که این نوشتار به دنبال پاسخ گویی به آن است. سوال دیگر این است که در شرایط یکسان و در قلب چهارباغ ایرانی چرا این نقشه بعضا به صورت کاملا بسته (چهارصفه) و در پاره ای از مواقع ترکیبی از فضاهای بسته و نیمه باز به صورت نقشه هشت بهشت و در مواردی اندک همانند عمارت مرکزی قصر قاجار در تهران به شکل کاملا نیمه باز (آلاچیقی) اجرا شده است؟
می توان اینگونه نتیجه گرفت که وجود چهار نمای همگن که به محور های چهارباغ باز می شود، به قدرت بخشی توده معماری بر توده منظر و همچنین یکی شدن و ادغام فضایی آن ها کمک شایانی نموده است و اصولا معماری سلسله مراتبی در قلب ساختار چهارباغ، جوابی مناسب تر از فضای نه قسمتی نخواهد یافت. همچنین نحوه استفاده اقلیمی-فصلی از یک سو و توجه به عملکرد زیستی-تشریفاتی و بعضا مراسمی، جهت جوابگویی به خواسته های حکومت ها را می توان از دلایل عمده تفاوت ساختاری این کوشک ها در قلب چهار باغ ایرانی برشمرد.
اقامتگاه شاهی «عباس آباد»، «گوشه عیش» شاه عباس اول در مازندران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان کاخ های شاه عباس اول در مازندران، عمارت عباس آباد به جهت ویژگی های بارزی که دارد، قابل توجه است. این عمارت را می توان محل تلاقی باغسازی غیررسمی و باغسازی رسمی دانست؛ چنانکه در آن یک دریاچه مصنوعی که عناصر باغسازی آزادانه اطرافش شکل گرفته اند و فضایی کاملاً هندسی که با ارتفاع از سطح دریاچه قرارگرفته، به هم متصل می شوند. همزیستی این دو بخش و ارتباط نزدیک این اقامتگاه با طبیعت جنگلی اطراف، نمایانگر نوعی ارتباط اصیل میان برخی از باغ های صفوی با منظر طبیعی است؛ رابطه ای که به صورت تمایل برای «حفظ» یا «بازتولید» طبیعت با ویژگی های بکر و رام نشده آن بروز می کند. ازاین روی در عباس آباد بهشهر به جای یک کاخ سلطنتی باشکوه، اقامتگاه شکاری ساده ای ساخته می شود که گوشة عیش شاه عباس اول است.
همنشینی آب، گیاه و نظرگاه، به دنبال کهن الگوی باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علی رغم مطالعات بسیار در مورد باغ ایرانی و وجوه مختلف آن خصوصاً در دهه های اخیر، ابعاد ناشناخته و مورد اختلاف در باب دلایل شکل گیری و هندسه باغ بسیار زیاد است. در این بین الگوی چهارباغ، که باغ را حاصل دو محور متعامد با وجود کوشکی در محل تقاطع می داند، با استناد به برخی شواهد چون نقوش برجسته چلیپایی و توصیف از بهشتی که آدم ابوالبشر از آن رانده شده است، به عنوان کهن الگوی باغ ایرانی معرفی شده است. در سال های اخیر این تفکر توسط برخی از محققین مورد نقد قرار گرفته است.
در واقع، وجود الگوهای مختلف برای یک پدیده مانند باغ ایرانی نشان از ناتوانی پاسخگویی یک الگوی شکلی ثابت برای آن پدیده است، لذا شایسته است تلاش ها در جهت کشف الگوی پنهانی باشد که بتواند انواع گونه های شکلی را تولید نماید. مقاله با سوال از چگونگی شکل گیری رابطه انسان، آب و درخت در باغ ایرانی به دنبال یافتن کهن الگویی برای باغ ایرانی است که توجیه کننده انواع فرم های توسعه یافته باغ ایرانی نیز باشد. هدف غایی این نوشتار به دنبال معرفی الگوی پنهان باغ ایرانی از ورای بررسی رابطه انسان، آب و درخت در نمونه ها و فرم های متنوع باغ ایرانی است.
نتایج تفحص در عناصر باغ ایرانی، نحوه استفاده از فضاهای آن و زیبایی شناسی خاص ایرانی، حاکی از وجود و تکرار الگوی سه گانه آب، گیاه و نظرگاه در باغ ایرانی است که تلاش در همه گونه های کالبدی بهره مندی از منظر آب و گیاه، به عنوان مهمترین عناصر طبیعی، از روی مکانی به عنوان نظرگاه است.
منظر هندی- ایرانی، باغ های دِکَن در جنوب هند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی برخی از باغ های هندی-ایرانی قرن شانزدهم و هفدهم در منطقه «دکن»، در جنوب هند می پردازد. مدعای مقاله این است که نوع زمین و شیوه مدیریت آب در جنوب هند گونه ای از منظر را پدید آورده که به طور قابل ملاحظه ای با آنچه در شمال هند و ایران وجود دارد متفاوت است. باغ های دکن که در نزدیکی منابع فراوان آب قرار گرفته اند، پاسخی به بستر جغرافیایی و فرهنگ بومی هستند. عمارت هایی که در میان آب ساخته شده اند و جزئیات استخرهایی که در دوران پادشاهیِ عادل شاهیان در نزدیکی «بیجاپور» ساخته شده اند شاهد این امر هستند. جانمایی کاخ ها بر روی تپه های مشرف بر آب و باغات وسیع نیز پاسخی به بستر جغرافیا و فرهنگ بوده؛ چنانکه در حیدرآباد و «گُلکُندا» در دوران سلسله قطب شاهیان شاهد آن هستیم. در این منطقه و همچنین در بیجاپور، از باغها در فصول بارانی نیز استفاده می شده است. با اینکه زنان، شاه را در بازدید از باغات همراهی می کردند، باغ های ویژه زنان، با نام باغ های «زنانه»، تنها در ارگ وجود داشته است؛ جایی که بتوان حفظ حریم خصوصی آنان را تضمین کرد. مردم، به طور کلی، تنها گاه به گاه و پس از بازدید سلطان بود که می توانستند از باغ های لذتِ شاهی بهره مند شوند. باغ های دکن همچون دیگر باغات شبه قاره هند نه فقط در روز که خصوصاً شبها مورد استفاده بوده است. از آنجا که بسیاری از گل های هندی سفید، بسیار خوشبو و جاذب حشرات شبانه اند و شبها برای گرده افشانی باز می شوند، یک سنت شب نشینی هندی به نام «ماه- باغ» وجود داشته است. به طور سنتی دیرزمانی است که در شبه قاره هند گل های خوشبو با عشق و انگیختگی مرتبط است و عاشق پیشگان در باغ ، خصوصاً در خنکای روز که گل ها عطر خود را می پراکنند محظوظ می شدند. در نتیجه می توان گفت هرچند باغ های دکن از خانواده باغ های هندی-ایرانی بوده و به نوع مشابهی استفاده می شده است، نوع زمین و استفاده از شیوه های هندی در مدیریت و ذخیره آب در منطقه دکن، منظری را رقم زده است که ریشه در خاک هند دارد. اگر این باغ ها به لحاظ سبک، ایرانی هستند اما مزاج و طبعی بسیار هندی دارند.
پاسارگاد، شهر یا باغشهر هخامنشی؟ بازآفرینی الگوی قدیمی ترین باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پراکندگی آثار برجای مانده در دشت پاسارگاد، شناسایی و درک این مجموعه را به عنوان اولین پایتخت هخامنشیان دشوار می کند. یافته های باستان شناسی عمدتاً بر اجزا و بناها متمرکز بوده و ساختاری کلی ارائه نمی کند.
تحقیق حاضر در ابتدا با بررسی اسناد تاریخی در کنار یافته های اخیر باستان شناسی سعی در اثبات وجود باغ به عنوان عامل پیونددهنده در محوطه پاسارگاد دارد. در گام دوم با تحلیل عناصر به جامانده مبتنی بر برخی سنت های منظره پردازی ایرانی همچون وجود محور اصلی و تقارن درصدد یافتن هندسه باغ و الگوی حاکم بر آن برآمده است.
نتایج حاکی از آن است که کلیه بناهای دشت پاسارگاد در یک ساختار منظم فضایی احداث شده اند و باغی وسیع بر کلیه عناصر احاطه داشته است. «باغ شاهی» تنها بخش کوچکی از این مجموعه وسیع بوده و درواقع به نظر می رسد که نخستین مرکز حکومتی-آیینی هخامنشیان یک باغشهر با ساختاری منظم و یکپارچه بوده است.
هدایت خیال : ادراک و کتیبه ها، حیاط شیرها در الحمراء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار با بررسی عناصر مختلف حیاط شیرها در الحمراء در آندلس، به نحوه ادراک این فضا از طریق آن ها می پردازد. تمرکز اصلی مقاله بر آثار قرن چهاردهم میلادی است. جزئیات معماری، ازجمله تزئینات مقرنس کاری، سنگ نوشته روی آب نمای مرکزی و کتیبه های شاعرانه در تزئینات سطوح نما، در ارتباط با کارکرد، معنا و نقششان در ادراک فضا بررسی شده اند. همچنین نحوه قرارگیری حیاط شیرها و ارتباط آن با کل باغ در بستر تاریخی اش، ارتباط حیاط با فضاهای مجاور آن و چارچوب کلی حیاط ازنظر ارتباط فضاهای درونی و بیرونی موردتوجه قرارگرفته است. اثرات ادراکیِ تمامی این ویژگی های معمارانه و شاعرانه، به علاوه تأثیر آب ساکن و جاری در فضای حیاط، تنها یک اثر صرف زیباشناسانه ایجاد نمی کند؛ بلکه تمامی این ها مشخصاً برای آزادسازی و هدایت قوه تخیل ما طراحی شده اند.
باغ به مثابه نهاد توسعه شهر، توسعه باغ- محور شهر تاریخی شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«باغ- محور» - محورهای ساختاریِ شهری تأثیرپذیرفته از باغ- یک عنصر شهری شاخص در شهرهای دوران صفویه است. نوسازی و توسعه شهر، با کمک باغ- محورها در شهرهایی همچون قزوین، اصفهان، مشهد، نیشابور و شیراز در دوران صفویه صورت گرفت. حاکمان نخستینِ صفوی، پایتخت های جدیدشان را با اتصال باغ شهرهایی به شهرهای موجود برپا می کردند که حول نوع خاصی از فضاهای باغ عمومی (میدان و خیابان) سازماندهی شده بود.شیراز، حیات شهری خود را وامدار حضور باغ ها، چه به صورت باغ-محور و چه به صورت باغ های حکومتی بوده است. پرسش اصلی در این مقاله این است که نقش باغ- محورها در رشد و توسعه شهر شیراز چیست؟برای پاسخ به این سؤال ابتدا نگاهی اجمالی به چیستی مفهوم باغ- محور و شرحی بر دو باغ-محور شمالی و غربی شهر شیراز صورت گرفته و سپس نقش آن ها در توسعه شهری در دوران زندیه و بعد از آن بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد که باغ-محور، دستاوردی بوده است در شهر تاریخی شیراز که در دوران صفویه برای تبلور کالبدی ساختار شهر در نظام جدید فضایی ابداع شده بود. باغ-محورهای شمالی و غربیِ شهر، علاوه بر آن که عنصر هویت ساز در نظام شهری بوده اند، نقش مهمی نیز در توسعه های شهری داشته اند. شکل گیری این دو باغ محور، از یک سو نمایش دهنده اصول باغ سازی صفویان برای هویت بخشی به ورودی های شهر (دروازه اصطخر و دروازه باغ شاه) بود و از سوی دیگر به توسعه شهر در دوران زندیه، قاجار و پهلوی جهت می بخشید. در دوره کریم خان زند نیز ایجاد مجموعه شاهی و تلفیق آن با باغ های حکومتی ازجمله «باغ نظر» و باغ منضَم به «ارگ کریم خان»، در کنار تقویت دو باغ-محور شمالی و غربی، این نظام شهری را تقویت کرد. در اولین مراحل توسعه شهری شیراز، باغ-محور غربی شهر در دوره پهلوی اول به خیابان کریم خان زند تبدیل شد. در دوره های بعد، تجمیع فعالیت های مهم اداری در این خیابان و فرآیند توسعه در طی سال ها، منجر به تفکیک و نابودی این باغ ها شد.
باغ خواجه، به روایت نظامی گنجوی، باغ ایرانی بر اساس داستانی از مثنوی هفت پیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازنمایی ساختاری و فضایی گونه های متنوع باغ ایرانی در دوره های مختلف با تکیه بر مستندات و مکتوبات تاریخی و باستان شناسی از شاخه های مهم پژوهش در حوزه باغ ایرانی است. پژوهش هایی که به فهم ما از باغ ایرانی، الگوها و ساختارهای آن در دوره های مختلف کمک می کند.
این مقاله مشخصاً به معرفی الگویی کمتر شناخته شده از باغ ایرانی در دوره های پیشین با تکیه بر روایتی از مثنوی هفت پیکر نظامی گنجوی می پردازد. در این مثنوی، نظامی تصویر باغی مرکب را بازنمایی کرده است؛ باغی که از دو بخش بیرونی ( گلستان) و درونی (بوستان)تشکیلشده و میان این دو غرفه ای(حجابگه) قرار دارد. بوستان فضایی محصور در میان دیوارهای بلند و در قرق زنان است و نظر افکندن به آن تنها از این غرفه ممکن است. این تصویر، گونه ای از باغاست که در مثنوی ویس و رامین نیز نشانه هایی از آن یافت می شود. این تصویرها ممکن است برآمده از شکل فضا در روایت اصلیِ داستان هایی باشند که ریشه قدیمی تری دارند؛ و یا ممکن است شاعری چون فخرالدین اسعد گرگانی و نظامی در بازتعریف و روایتگری داستانی قدیمی تر، به تجربیات بصری خود در سده های پنجم و ششم مجال داده باشند تا به میزانسن برخی صحنه های داستان های آن ها تبدیل شوند. پاسخ دادن به این پرسش دشوار است؛ اما همین تصویر قابل فهم از باغ که در آثار هر دو این شاعران بازنمایی شده است، نیز ما را با شکل و الگویی جدید از باغ آشنا می کند و به فهم ما از باغسازی ایرانی می افزاید.
پا به پای «محمد شهیر» در بهشت، تجربه های مرمت در باغ های ایرانی- هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمد شهیر (1948-2015 م.)، معمار منظر هندی، مرمت و بازسازی باغ های تاریخی مختلف در هند و افغانستان را بر عهده داشته است. این مقاله به رویکردها و روش های وی در سه پروژه بازسازی منظر می پردازد : باغ مقبره همایون و محور مرکزی ساندر نرسری* در دهلی، و باغ بابر در کابل. شهیر درک عمیقی از باغ ایرانی داشت و اندیشه نهفته در باغسازی گورکانی را به خوبی می شناخت. حفظ اصالت باغ های تاریخی نتیجه این شناخت و همچنین دقت و توجه شهیر به جزئیات است. درک روح هندسه باغ به همان صورتی که وجود داشت و پیروی از آن، اساس کار وی را تشکیل می دهد. در این پروژه ها، بازسازی جریان آب و احیای طرح کاشت بر اساس شواهد تاریخی و همچنین بهره گیری از شیوه های محلی، با هدف بازگرداندن باغ به دوران شکوفایی خود انجام شده است.
درک شهیر از زمینه های فرهنگی محلی و طراحی منظر مطابق آن، و سبک خاص او که در عین سادگی، مداخله حداقل و پایبندی به اصالت طرح، قادر بود کارکردهای مدرن را نیز به صورت یکپارچه در باغ های تاریخی تعبیه کند، این سایت ها را به جاذبه های مهم گردشگری تبدیل کرده است.