مقالات
حوزه های تخصصی:
تعلق خاطر انسان به طبیعت، اگرچه در بعضی شرایط، متغیر و گاه کم رنگ می شود، اما همواره توأم با معنویت، و جلوه های بیان آن نیز پر رمز و راز است. در بسیاری از فرهنگ ها، انسان و طبیعت به مثابه یک کلیت اند و شناخت نحوه تعامل انسان با محیط طبیعی نیز بر همین اساس است. نتیجه این نوع ارتباط، همواره زمینه ساز صناعت و خلق بسیاری از هنرها و نیز موجب شکل گیری الگوی باغ ایرانی (پردیس)، به ویژه باغ های متأثر از ارزش های اسلامی در منظر فرهنگی ایران شده است.
این مقاله بر آن است که به بررسی جلوه های هم افزایی عناصر باغ و بازشناسی برخی رموز پوشیده در «کلیت باغ ایرانی» بپردازد. باغ ایرانی جوشیده از ارزش های فرهنگیـ محیطی است تا در محیط های مختلف، مقیاس ها و اشکال گوناگون، پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی انسانی در برقراری ارتباط با طبیعت باشد. حال مسئله اینست که رمز و راز ماندگاری الگوی باغ سازی ایرانی چیست و چگونه توانسته است در اقلیم ها و محیط های متنوع، سازگار و کاربردی شود؟
مطالعات موجود نشان می دهد که صناعت گران و سازندگان باغ های ایرانی، به باورها و اعتقادات دینی، زبان اشاره و رمز، به ویژه دانش ضمنی محیطی موجود تکیه کرده و عناصر طبیعی مورد نیاز را با درنظر داشتن ویژگی های مشترک آنها به طور هماهنگ به کار بسته اند. نتیجه نهایی این همگرایی، کلیت پر راز و رمزی است که ضمن لحاظ بسیاری از واقعیت های زندگی و معیشت، به زیبایی موجب تجلی لایه های عمیق طبیعت گرایی در ایران و بسیاری از مناطق جهان است.
یکی از آموزه های مهم، نقش درختان همیشه سبز و رمز «همیشه سرسبزی» در باورهای مردم و «کلیت باغ ایرانی» است. تجلی این کلیت، نوعی زبان رمزی برای بیان و توسعه الگویی طبیعت گرا در حوزة معماری منظر است.
باغ یا پارک؟! تقابل مفاهیم در دو زبان مختلف
حوزه های تخصصی:
سال هاست بحث باغ، باغ سازی، و باغ ایرانی در ادبیات و متون معماری و شهرسازی مطرح بوده است. این، جای خوشبختی است؛ ولی بدبختانه هر روز بیش از گذشته ""باغ ایرانی"" به معنایی که عموم می شناختند و می شناسند از محیط شهرهای ما رخت برمی بندد، بدون آنکه جای خالی آن حس شود. این طور به نظر می رسد که ""پارک"" جای آن را گرفته است.
این مقاله به بررسی موجز این موضوع اختصاص یافته است که چه فرق مفهومی و روش شناسانه بین باغ سازی و پارک سازی وجود دارد؟ آیا عنصری به نام پارک می تواند و باید جای باغ ایرانی را در جامعه بگیرد؟ چه اندیشه ای در این خصوص در جامعه ساری و جاری است؟ آیا ما می توانیم عنصری به نام باغ ایرانی را مانند سایر عناصر محیطیـ تاریخی به عمد به دست فراموشی بسپاریم (کاری که مثلاً در مورد خانه سنتی انجام داده ایم)؟ و اگر چنین کنیم چه تأثیری بر جامعه و فرهنگمان خواهد داشت؟ در نهایت سعی شده است، بر پایه رویکرد کل نگر، برخی توصیه ها در این خصوص ارایه شود.
پژوهشی در تحولات مفهوم منظر شهری
حوزه های تخصصی:
اگر در فهرست عمومى کتابخانة ملى فرانسه جستجو کنیم، مشاهده مىکنیم که مجموعه اى از آثار، در آغاز دهة 1980، شروع به بها دادن به اصطلاح «منظر شهرى» در عناوین خود مى کنند، و این با شتاب گرفتن استفاده از این عبارت، چه به صورت علمى و چه به معناى متداول، از سال 2000 به بعد همراه است. ما فرض مى کنیم که کاربرد آن از مفهوم سادة «چارچوب زندگى و محیط» فراتر مى رود. فهم شهرها مستلزم اندیشیدن با رویکردهاى جدید است. دیگر این تنها فرم شهر، و ساخت و ظاهر آن نیست که مورد توجه
قرار مى گیرد، بلکه جوهر آن استکه در روابط شهر/ طبیعت/ تاریخ مورد پرسش قرار مى گیرد. همچنانکه پژوهشگرانى چون اگوستن برک (Augustin Berque) جغرافى دان نشان داده اند، پیچیدگىِ درکى که ساکنین در فرهنگ ها و دوره هاى زمانى مختلف، از محیطشان دارند، به یک عنصر کلیدى درتفکرات معاصر تبدیل شده است. اصطلاح «منظر شهرى» در توصیف شهرهاى آن سوى مرزها و نشان دادن شهرهاى بیگانه و دوردست، با تفاوت هایشان در ""مکان"" (رابطه اى که جامعه را به محیط آن پیوند مىدهد)، جایگاهى اساسى دارد.
منظر پساصنعتی، عرصة نوین معماری منظر/ مروری بر اندیشه ها و رویکردها
حوزه های تخصصی:
شهر را می توان به مثابه ارگانیسمی زنده در نظر گرفت که در حال رشد و تکامل است و در این فرایند سلول ها و بافت ها به تدریج فرسوده شده، از بین می روند و دوباره جایگزین می شوند. توسعه شتاب آلود شهرهای بزرگ و رشد بی رویه حومه نشینی در دهه های اخیر، سبب شده صنایع سنگینی که به دلیل کیفیات محیطی نامطلوب خود، روزگاری خارج از بافت شهری قرار داشتند، امروزه با بافت های جدید محاصره شوند. این مسئله به تعطیلی یا انتقال آنها منجر شده ¬است؛ در نتیجه حفره های تهی در بستر شهر پدید می آید که به تعریف جدیدی از منظر شهری دست پیدا می کند. اراضی متروکه وسیع حاصل از این جابجایی در کالبد شهر که تحت عنوان عرصه های بازیافتی (Brownfield) نیز شناخته می شوند، اگرچه منشأ بروز معضلات گوناگون شهری و محیطی است، اما امروزه فرصت هایی طلایی در جهت احیای بافت های شهری و توسعه کیفیت فضا¬های شهری به شمار می آید. لازمه بالفعل کردن این قابلیت ها، درک مناظر تلف شده به عنوان پسماند طبیعی حاصل از رشد شهر و بخشی از منظر فرهنگی بشر شهرنشین است. بازیافت انطباق پذیر چنین مناظر تلف شده، به عنوان بخش گسترده ای از منظر شهر معاصر، از اساسی ترین چالش های پیش روی طراحان در قرن حاضر به شمار می آید. پرسش اینجاست که فرایند پیدایش این مناظر پسماند در ارتباط با روند شهری شدن جوامع به چه صورت است؟ چگونه می توان به درک صحیحی از این پدیده دست یافت و با آن مواجه شد؟ و معماری منظر در تعامل با شهر پساصنعتی چه رویکردهای نوینی را اتخاذ کرده ¬است و چه جایگاهی دارد؟ این نوشتار تلاش دارد با نگاه پدیدارشناسانه به منظر پساصنعتی و زمین های پسماند، رویکردهای مختلف معماری منظر در برخورد با این مناظر و میزان موفقیت هر یک از رویکردها در پاسخ گویی به نیازهای توسعه های نوین شهری را مورد نقد قرار دهد.
وازایش زندگی در خرابه های صنعتی؛ نگاهی به رویکرد پسا صنعتی پیتر لاتز
حوزه های تخصصی:
همان هنگام که جنبش های محیط زیستی در مذمت صنعت می کوشیدند و آن را عامل نابودی زندگی و زیست بوم کره زمین می دانستند، در هنر ستاخیزی به پا شد. عده ای کوشیدند تا زیبایی آن احجام مرده و خشن که روزگار، تاریخ انقضایشان را اعلام کرده بود، دوباره نشان همگان دهند و به چشمان بیاموزند که زیبایی در کالبد و عادی بودن نیست. موسیقی با لوله های آهن و سطل های فلزی نواخته شد، چرخ دنده و زنجیر هایی که روزگاری چرخ کارخانه ها را می گرداند، پیکره مجسمه های آهنی را شکل داد. این موج تحولات معماری و معماری منظر را هم درگیر کرده بود. مناظر ویران شده ای که روزگاری نبض اقتصادی شهر و نشانی از یک جهش مهم در زندگی بشر و جدال جامعه سرمایه داری بین پرولتاریا و بورژوا ها به شمار می آمدند اکنون از زندگی شهری به دور افتاده و مرده بودند. معمارِ منظری چون «پیتر لاتز» با دیدی واقع بینانه، این مناظر که سرنوشت عصر خود بود را به جای حذف، زمینه طراحی خود قرار داد و با توجه به شناختی که از قابلیت این عناصر برای تبدیل به فضا های جذاب و پر مخاطب داشت، توانست در آنها مداخله کند و بار دیگر این فضا ها را به بستر شهر و زندگی روزانه شهروندان برگرداند. از این رو با آن که وایافت فرسوده ها از گذشته های دور رواج داشته است و روی آوردن گرایش های گوناگون هنری به این رویکرد به سال 2002 برمی گردد، اما قبل از آن در سال 1985 پیتر لاتز، وایافت2(upcycling) را هنرمندانه در سایت های خود، با دیدی منظرین به نمایش گذاشت. لاتز الگوی خاصی در این فضاها ندارد، بلکه با بهره گیری از تئوری ها و رویکرد های متنوع در طراحی سایت های پسا صنعتی تلاش می کند تا حداکثر اطلاعات و لایه های موجود را در سایت شناسایی کند و با نگاهی غیر قطبی، طراحی وایافت شده ای از مناظر ویران شده پسا صنعتی داشته باشد. رویکرد های او برای رسیدن به چنین منظری در 6 بخشِ شناسایی و ترمیم مکان بد، شناسایی لایه های اطلاعاتی و ترکیب آنها با یکدیگر، استفاده از عناصر خود سایت، باز گذاشتن طرح برای مشارکت مردم در طراحی، ایجاد منظر فرهنگی و در نهایت نمایش زیبایی با بیان دیگر قابل جمع بندی و اشاره است
زیبایی متروکه ها؛ تحلیل زیبایی شناسانه ی پارک دویسبرگ ـ نُورد
حوزه های تخصصی:
از زمانی که انقلاب صنعتی و فرآورده های حاصل از آن جای خود را به عصر اطلاعات داد، توجه به مناظر رهاشده ی صنعتی شدت گرفت و با رشد شهر و برخورد به حاشیه های شهری، قطعات صنعتی که زمانی نقشی حیاتی برای شهر داشتند، به دغدغه هایی بر سر راه شریان های اکولوژیک و فضاهای گسترش پذیرِ زیستی و در عین حال پتانسیل هایی در تعریف پروژه های متفاوت و بزرگ مقیاس برای شهر تبدیل شدند. این اراضی با ظرفیت بالا در خلق فضاهای جدید و قابل اکتشاف، اکنون ماهیتی متفاوت از دیدگاه زیبایی شناسی منظر شهری را کسب کرده است. این گونه فضاهای رها شدة صنعتی، ممکن است در ظاهر ""بدسیما"" به نظر برسد اما در واقع این فضاها با تغییر نگاه سنتی و دوقطبی در باب زیبایی، عادات زیباشناسانه از فرم، سازمان فضایی و حتی سلسله مراتب و نحوه نمایش فضاها را به گونه ای نو دوباره شکل می دهند.
به این ترتیب، در این پروژه ""لاتز"" با موشکافی لایه ها و مؤلفه های شکل دهنده به منظرِ سایت را بدون ارزش گذاری و حذف به دقت بازیابی کرده، این نشانه ها را کنار یکدیگر می گذارد و ساختارهای صنعتی را به عنوان پُراهمیت ترین عناصر منظر معرفی می کند. خالی شدنِ فضا از هرگونه تحمیلِ پیش ذهنیت از خود، آزادانه موجباتِ تفسیر و درک ابعاد بیشتری از ساختارها و لایه های بستر را به دور از هرگونه عملکردِ تاریخی فراهم می آورد و به این ترتیب گامی به سوی ادراکی نو از مباحث معاصرِ منظر شهری بر می دارد.
طراحی منظر ساختارگرا؛ ارزیابی روند تحول رویکردهای پیتر لاتز در دو پارک زاربروکن و دورا
حوزه های تخصصی:
پیتر لاتز (Peter Latz) معمار منظر آلمانی، که شهرت خود را مدیون پروژه هایی است که در سایت های پساصنعتی انجام داده است، در رابطه با این فضاهای آلوده و تبدیل کاربری صنعتی به فراغتی، زیبایی شناسی خاصی ارایه کرده است. وی با حفظ عناصر موجود در سایت، توانست علاوه بر ایجاد فضایی بدیع برای کاربران، خاطرات و نشانه های موجود در شهر و سایت را به خوبی حفظ کند.
لاتز با طراحی بندرگاه زاربروکن در سال 1980 که در گذشته انبار ذغال سنگ بوده است، توانست ایده هایش را برای تبدیل یک سایت آلوده به فضایی تفرجی به خوبی به نمایش بگذارد. البته در این پروژه که از پروژه های اولیه او محسوب می شود ردپایی از زیبایی شناسی کلاسیک به چشم می خورد که در کارهای بعدیش از جمله طراحی پارک دورا در تورین ایتالیا، به کلی از بین می رود. لتز در طراحی این پارک توانست به خوبی فضای آلوده صنعتی یک کارخانه را بدون پاکسازی از باقیمانده های آن به پارک شهری تبدیل کند.
وی همواره توجه به ساختار را از نکات کلیدی دانسته که در طراحی پروژه هایش به آن توجه می کند. او خود را معمار منظری ساختارگرا می داند. این نوع نگاه که با توجه به ساختارهای موجود و حفظ آن، زیبایی شناسی خاصی در منظر ارایه داد، حاصل توجه و تکیه بر فلسفه ساختارگرایی است که اندیشمندانی چون کلودلوی استروس (Klaude Levi Strauss)1 و فردینان دو سوسور (Ferdinand de Saussure)2 مطرح کرده بودند. این نوشتار تلاش می کند با مقایسه تحلیلی رویکردهای پیترلتز در دو پروژه بندرگاه زاربروکن و پارک دورا نگاه ویژه او را به سایت های پسا صنعتی مورد کنکاش قرار داده و ساختارگرایی وی که رویکردی مفهومی، فراتر از یک ایده فرمالیستی بوده و سبب پیوند لایه های اطلاعاتی سایت شده است را در این دو پروژه بیازماید.
رویکرد پساصنعتی پیتر لاتز، حفره ای به منظره سیاه
حوزه های تخصصی:
ضرورت بازنگری در رابطه شهر و محیط زیست؛ اکوسیستم شهری پایدار، پارادایم یا پارادوکس؟
حوزه های تخصصی:
نقش دوسویه شهرها در ایجاد تنش های زیست محیطی و پتانسیل آنها برای تغییر جهت به سوی توسعه پایدار این مراکز را حساس و حایز اهمیت و با چالش های متعددی مواجه کرده است. به طوری که، امروزه چالش های محیط زیست و زیرساخت های شهری به عنوان یک مسئلة جدی در مقابل شهروندان و مدیران شهری و تصمیم سازان عرصه زندگی مدنی قرار گرفته است. رشد سریع جامعه های شهرنشین و افزایش بی رویه سکونتگاه های شهری در گروی تخریب، آسیب، و یا نابودی پتانسیل های محیطی و طبیعت بستر است. زیستگاه های آبی و خشکی و تنوع زیستی، پوشش گیاهی و حیات جانوری به شدت در معرض تهدید و نابودی است. رویارویی خردمندانه با این چالش نیازمند توانایی درک درست و سیستماتیک از هردو مفهوم و عملکرد محیط زیست به عنوان یک سیستم طبیعی و تولیدکننده از پیش تعریف شده، و شهر به عنوان یک سیستم انسان ساخت و مصرف کننده و وابسته به محیط بسترش عمل می کند. درک و فهم رابطه عمیق این پدیده مصنوع (شهر) و بستر طبیعی (محیط زیست) برای حل مشکلات شهر و محیط، و امتزاج و بهینه سازی سیستم ها و فرایندهای چندگانه طبیعی و انسانی امری اساسی است. درحالی که شهروندان، صاحب نظران، و دولت ها به دنبال راه حل های پایدار هستند که به طور همزمان تداوم رشد و توسعه و ارتقای کیفیت محیط زیست و بهبود عملکرد نهادهای شهری را فراهم کنند این امر جز با رویکرد کل نگر و استفاده از تجارب علمی و فنی و تخصص های مهندسی و مدیریتی برای حل موفقیت آمیز چالش های پایداری و برنامه های بحرانی میسر نخواهد شد.
عیان سازی زیرساخت های طبیعی، راهبرد توسعه بوم شناسی شهر
حوزه های تخصصی:
توسعة تک بعدی نظام های انسانی در دوران مدرن منجر به گسست از طبیعت و نظام های طبیعی به ویژه در جریان زیست روزمره انسان شهرنشین شده است. در این راستا انقراض تجربه نظام های طبیعی، مهم ترین عامل در ایجاد نوعی فراموشی محیطی و بیگانگی از طبیعت در نسل های اخیر محسوب می شود که منشأ بسیاری از آسیب های بوم شناختی در دوران کنونی نیز شناخته شده است. به عبارتی دیگر کم رنگ شدن انگیزه ارزش گذاری نسبت به عناصر و نظام های طبیعی به دنبال عدم آشنایی و انس به آنها، چالشی فراگیر در شهرهای امروزی است. در این پژوهش به رویکرد طراحی بوم آشکار در منظر شهری به عنوان راهکاری در جهت برانگیزش حس ارزش گذاری به محیط طبیعی و در نتیجه پرورش سواد بوم شناسانه جوامع شهری پرداخته می شود. این رویکرد نگاهی ویژه به عیان سازی زیرساخت های طبیعی شهر و قرار گرفتن نظام های طبیعی در معرض ادراک و تجربه انسانی دارد. در این راستا چگونگی تجربه پذیر کردن فرایندهای پویای نظام های محیط طبیعی در طراحی منظر شهری مطرح می شود. بنابراین مفهوم نوین ""زیبایی شناسی تجربه"" مورد بحث قرار می گیرد که طراحان را به سوی خلق ارتباطات پویا به جای پردازش الگوهای ایستا از عناصر طبیعت رهنمون می سازد. بدین ترتیب در این پژوهش نقش نگرش طراحی بوم آشکار در خلق منظری چندعملکردی که موجب غنای فرهنگ بوم شناسانه جوامع شهری می شود، مورد توجه قرار می گیرد. در این راستا مصادیقی از عیان سازی زیرساخت های طبیعی در کنار سایر زیر ساخت های شهری در قالب نمونه هایی چون تلفیق شبکه های زهکشی سبز با شبکه های ارتباطی مطرح می شوند و راهکارهایی برای شهر تهران با توجه به پتانسیل های ویژه آن ارایه می شود. در نهایت این پژوهش در غایت اهداف خود به خلق گونه ای از رابطه متعامل میان نظام های انسانی و طبیعی در حوزه منظر شهری نظر دارد که یکی از اصول مهم توسعه پایدار است.
زیرساخت های حمل ونقل و منظر شهری
حوزه های تخصصی:
شهر معاصر روز به روز خود را به صورت یک ارگانیسم پراکنده و چهل تکه معرفی می کند و از آنجایی که جابجایی بخش جدا نشدنی اجتماع و یکی از عناصر زیر بنایی شهرسازی معاصر است، لذا زیرساخت های شهری به ویژه شبکه حمل و نقل در شهر نقش بسیار مهمی در جابجایی افراد و کالاها ایفا می کند.
امروزه با شکل گیری زیرساخت ها یک نقطه حیاتی برای توسعة پایدار شهری ارایه شده است، طوری که قادر است با لایه بندی پیچیدة منظر طبیعی یکپارچه شود و آن را به عنوان یک عنصر اساسی در فرایند بازسازی محیط شهری متصور سازد. در جایی که مسایل مربوط به دسترسی مطرح و اندازه و متراژ نیز حایز اهمیت است، ساختار این زیرساخت ها اغلب اثری مخرب و تقسیم کننده بر قلمرو اطراف دارد و به نوعی گشودن راه برای فروپاشی شهری و برون شهری می شود، بنابراین لازم است تا دربارة فضاهای صرفاً فنی تجدید نظر شود. به عبارتی، راهکارهای متنوع تری در طراحی، برای پاسخ به سیالیت و تلاش برای نیل به فضایی انتزاعی و پویا با کالبدی جدید، هویتی نو و حس معنای قوی مورد نیاز است.
پس از سال ها که دوری طراحی زیرساخت ها از شکل و فرم اصلی شهر، امروزه یک سری پروژه های تجربی بیانگر پتانسیل بالای طراحی زیرساخت ها را در بهبود کیفیت زندگی در شرایط عملکردی، اجتماعی و زیبایی شناسی خواهد بود.
در احیای شهر پرجمعیت مدرن یک چالش واقعی این است که ساختار یک راه زیرزمینی را به عنوان یک عنصر در برنامه بازسازی شهر متصور شویم.
نقش تونل مشترک تأسیسات در ساماندهی منظر شهری
حوزه های تخصصی:
اساس تأسیسات و تجهیزات شهری را خدمات شهری مانند سیستم های آب، برق، گاز، تلفن، فاضلاب و ماهواره ها تشکیل می دهد که کمبود آنها مشکلاتی را برای آسایش و رفاه حال شهروندان به دنبال خواهد داشت. از آنجایی که زیرساخت های شهری از اصلی ترین عناصر شاخص و تشکیل دهنده فرم شهر محسوب می شوند و تأسیسات شهری نقش تعیین کننده ای نیز در خلق منظر شهر بازی می کنند، لذا مدیریت این زیرساخت ها در شهر ضروری به نظر می رسد تا به کمک آن بتوان نارسایی های کالبدی عوامل تشکیل دهنده محیط را کاهش داد و به دنبال آن رضایت نسبی شهروندان را تأمین کرد.
نیازهای رو به رشد خدمات شهری دنیای امروز لزوم استفاده از فضاهای زیر زمین را الزامی می کند. تونل های مشترک در شهر امکانی برای سامان بخشیدن به زیرساخت های شهری است که نقش خود را در به وجود آوردن منظری مناسب در شهرها به اثبات رسانده است. برخی از کشورهای پیشرفته این تونل ها را به گونه ای طراحی کرده اند که علاوه بر پاسخ دادن به نیازهای فنی، تأسیساتی و تجهیزات شهر، می توان در زمان های خاص و مواقع اضطراری از این مکان به عنوان پناهگاه و یا مسیر دسترسی برای نجات جان شهروندان استفاده کرد. به دنبال این اقدامات، شهر از چهره ای مغشوش و ازدحام کابل ها، سیم ها و تجهیزات انتقال نیرو خالی شده و از همه مهم تر اینکه در زمان تعمیر و یا تغییر سیستم ها بدون هیچ گونه تخریب در سطح شهر می توان به اصلاح آن اقدام کرد و در نتیجه مدیریت زیرساخت های شهری و اصلاح آنها در شهر با سهولت بیشتری انجام می شود.
نظارت سازمانی بر زیرساخت های منظر شهری، بررسی نمونه : لندن
حوزه های تخصصی:
آنچه از یک شهر به چشم می آید و در ذهن می ماند، منظر شهری آن است، از این رو در بسیاری از کلان شهرهای دنیا برای ارتقای کیفیت کالبدی و معنایی منظر شهری رقابت ویژه ای وجود دارد، تا به این طریق بتوانند جایگاه خود را در سطح جهانی تثبیت کرده یا ارتقا دهند. از مهم ترین زیرساخت های لازم جهت دست یابی به منظر شهری باکیفیت می توان به ایجاد سازمانی اشاره کرد که بتواند مدیریت و نظارتی جامع در کنترل و رشد سه بعدی شهر داشته باشد. وجود سازمانی قوی که عوامل اصلی تأثیرگذار در منظر شهری از جمله کیفیت معماری، دیدهای شهری، جایگاه ساختمان های بلند در شهر، ارتفاع شهر، نسبت فضاهای سبز و آبی به کل شهر، خوانایی شهر، معنا و هویت شهر و ... را کنترل نماید، اولین گام در دست یابی به منظر شهری با کیفیت است.
گفتگوها
گفتگوی مجله منظر با پیترلاتز
حوزه های تخصصی: