مقالات
حوزه های تخصصی:
شهرهای تاریخی عموماً محصول نوعی مشارکت بین عامه مردم و دستگاه حکومت بوده اند. در دوران تاریخی به دلیل همخوانی جهان بینی بخش عامه و طبقه قدرتمند جامعه، تفاوت چشمگیری در بین سلیقه و نگاه آنها وجود نداشته است و درنتیجه، تصمیمات و اقدامات این دو گروه نسبت به شهر به نوعی هماهنگی پایدار منتهی می شد. اما با ظهور مدرنیته در جامعه ایرانی، میان دستگاه قدرت و طبقه عامه نوعی شکاف در دیدگاه ها پدید می آید که به شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه در ارتباط با سیاست های شهرسازی منتهی می شود. در دوره قاجار این سیاست ها عمدتاً به فضاهای حکومتی محدود است اما از دوره پهلوی این سیاست ها به تغییرات در بافت های مسکونی شهری منجر می شود بدون آن که به نقش مردم در این فرایند توجه شود. این نوشتار به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که چه رابطه ای بین ظهور مدرنیته و یک جانبه گرایی در جامعه ایرانی و تأثیر آن بر سیاست های شهرسازی در برنامه های عمرانی و توسعه ای کشور وجود دارد؟ این پژوهش توصیفی- تبیینی تلاش خواهد نمود که با تحلیل اطلاعات به دست آمده به روش کتابخانه ای، رابطه حکومت به عنوان بخش نخبه جامعه را در ارتباط با عامه مردم، قبل و بعد از ظهور مدرنیته بررسی کرده و از این طریق چرایی شکل گیری رویکردهای یک جانبه گرایانه نسبت به سیاست های توسعه شهری را بحث نماید. در ادامه، این نوشته سیاست های اتخاذ شده در زمینه توسعه بافت های مسکونی را در دوره های تاریخی بعد از ظهور مدرنیته بررسی خواهد کرد تا این فرضیه را اثبات نماید که سیاست های پیگیری شده در بحث توسعه شهری در دوره های مختلف به دلیل فقدان ساختارها و نهادهای دموکراتیک به نوعی متکی بر یک نگاه یک جانبه گرایانه و بدون مشارکت مردم بوده اند.
مقایسه دو الگوی منظر مقدس در شهر اسلامی و مسیحی (نمونه موردی : حرم امام رضا (ع) در مشهد و کلیسای دومو در میلان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با مطالعه تاریخچه تنوع نگرش های شهرسازی در جهان، این نکته روشن می شود که ادیان و مذاهب، تأثیر بسیاری بر هندسه حاکم بر شهر، توسعه و ریخت شهر داشته اند. اثر ادیان در توسعه شهر، ریشه در اهمیت قائل شدن برای اماکن مقدس دارد. همواره ساخت مکان مقدس در یک محدوه، موجب واجد ارزش شدن بافت اطراف خود و تمرکز سایر فعالیت های شهری در پیرامون آن می شده و رفته رفته ساختار شهر شکل می گرفته است. نوع نگاه به مکان مقدس در دو دین اسلام و مسیحیت به طورکلی متفاوت بوده و این نگرش در منظر مکان مقدس نیز متبلور شده است؛ به طوری که با قیاس تحلیلی و تاریخی شهرهای اسلامی و مسیحی و بررسی جایگاه مکان مقدس در آنها، می توان به تفاوت های منظرین مکان مقدس در دو نگرش پی برد. در این پژوهش کیفی، ابتدا دیدگاه نظریه پردازان در خصوص ساختار شهر و جایگاه مکان مقدس در شهر اسلامی و مسیحی بررسی شد و سپس مقایسه تطبیقی میان دو نمونه مکان زیارتی صورت گرفت. یافته های این بررسی نشان می دهند که هویت منظرین مکان های مقدس در شهر اسلامی به صورت ارگانیک در پیوند با محله و بافت اطراف خود بوده اند. به گونه ای که در دل فضاهای پیرامونی به صورت هم پیوند قرار می گرفته و موجب اتصال فعالیت های متنوع زیارتی و مردمی برای زائران و مجاوران می شده است. اما در مسیحیت، مکان مقدس، استقلال معنایی و فرمی دارد و با یک معماری سلطه گر که به صورت تجسدی از مسیح شکل گرفته، بدون ارتباط عینی-ذهنی با محله های اطراف است. به طوری که موجب جدایی مکان مقدس و فعالیت های وابسته می شده است. ریشه این مطلب در بررسی مصداق های منظر مکان های مقدس در دو شهر اسلامی و مسیحی نمایان می شود.
رابطه متقابل سیستم ایمنی انسان و شاخص های منظر شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کانسپت شهرگرایی، در حوزه علوم پزشکی و رابطه متقابل بین این دو حوزه به ظاهر متفاوت به بیش از هفت دهه گذشته برمی گردد. دلیل این کنکاش و مطالعه ارتباط شاخصه های زندگی شهری با سلامت جسم و روان شهروندان، به یافته های علمی و داده های آماری به دست آمده از پژوهش های میان رشته ای هم چون «اکولوژی سلامت» برمی گردد که نشان از معنی داربودن دسته ای از اختلالات حوزه سلامت، هم چون استرس، اختلالات روانی و بیماری های خودایمنی در بین ساکنین شهرهای صنعتی در مقایسه با نواحی حومه و حاشیه شهرها دارد. در آغاز قرن بیستم با ورود واژه «زندگی شهری» یا شهرنشینی به دایره المعارف انسان، شهرنشینی و آثار بالقوه آن بر ابعاد مختلف زندگی انسان از سلامت عمومی گرفته تا اختلالات روانی پررنگ تر شده است. این بحث در فضای آکادمیک مطرح بوده که با شروع انقلاب صنعتی، این دو واژه «سلامت عمومی» و «زندگی شهری» که هر دو از دستاوردهای این جنبش هستند، علی رغم داشتن زادگاه مشترک، به مرور و در آغاز قرن بیستم راه مجزای خود را طی کرده و نوعی واگرایی در برنامه ریزی های کلان این دو حوزه به وجود آمده است؛ به طوری که برنامه ریزان شهری بدون توجه به ابعاد پیچیده جسم و روان انسان به ساخت و ساز مشغول بودند و پزشکان به جستجوی دلیل بیماری ها بدون درنظرگرفتن عامل چندبعدی محیط که المان های متعددی در آن لحاظ شده است. بنابراین اتحاد مجدد این دو حوزه مطالعاتی، یک پارادایم جدید است که ورود به آن نیاز به بازتعریف دو حوزه «برنامه ریزی شهری» و «سلامت عمومی» توسط متخصصین حوزه های میان رشته ای متعددی از جمله «اکولوژی سلامت» و «منظر سلامت» دارد.سوال پژوهشی جستار حاضر این است که چه نوع رابطه ای بین سلامت انسان و مشخصاً سیستم ایمنی بدن به عنوان یک سد دفاعی در برابر عوامل آسیب رسان از یک طرف و محیط زیست وی- مشخصاً در این پژوهش، «کالبد شهری» که کاربری به نام انسان در آن زیست می کند از سوی دیگر، وجود دارد؟ و درصورت آسیب جدی واردشده و معنی دار به لحاظ علمی به کالبد و روان انسان در گذار از این زندگی صنعتی و ماشینی صرف به زندگی پساصنعتی، چه ملاحظاتی را برنامه ریزان شهری لازم است در سازه های شهری آتی لحاظ کنند تا آسیب های وارده بر جسم و روان انسان کمتر و در مواردی به نقطه صفر نزدیک شود؟
آب، منشأ زیبایی در باغ ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
باغ ایرانی محصولی از فرهنگ و تفکر ایرانیان است با قدمتی چندین هزار ساله و دارای پیوندهای غیرقابل انکار با باورهای آیینی و دینی پیش و پس از اسلام کشور. باغ ایرانی از عناصر طبیعی و مصنوع تقریباً ثابتی تشکیل می شود که عبارتند از گیاهان مثمر و تزئینی، کوشک، نهر و جوی و حوض و آبنما و فواره، کرت ها، دیوار محصور کننده و خیابان. ترکیب این عناصر در فضاها به گونه ای است که یک محور اصلی تشکیل شده که خیابان باغ نام دارد و با کاشت خطی درختان در دو طرف و عبور جوی از میان آن، به کوشک ختم شده و منظره قاب بندی شده ای را به ناظر ارائه می دهد. به همین ترتیب، سایر عناصر یاد شده با نظامی کم وبیش یکسان، باغ های ایرانی نواحی مختلف سرزمین ایران را که محدوده ای وسیع تر از مرزهای کنونی کشور را شامل می شود؛ شکل داده اند. موضوع بحث این پژوهش، کنکاش در ادله گمانی است مبنی بر اینکه عناصر تشکیل دهنده باغ ایرانی در بسترهای زمانی، جغرافیایی، فرهنگی و اعتقادی مختلف، دستخوش تاثیرات هم وزن نمی شود و برخی عناصر در هر شرایط، نسبتاً ثابت می مانند و برخی، مانند آب، آنقدر متغیرند که در هر باغ، منحصر به آن می شود و می شود گفت زیبایی شناسی باغ ایرانی مبتنی بر آن است. این فرضیه در چارچوب نظریه اعتبارگیری جان دیووی ارزیابی شده است.
طبقه بندی سبکی خانه- مغازه ها، در محله های چینی تبار مالزی (مطالعه موردی: جورج تاون و پنانگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خانه- مغازه یکی از انواع معروف سازه های ساختمانی در شهرهای مالزی است که در آن به صورت هم زمان از طبقه همکف استفاده تجاری و از طبقه بالای آن استفاده مسکونی می شود. نخستین خانه-مغازه ها تحت تأثیر سبک خانه های بومی مالایی قرار گرفتند. بعد از آن، سبک هایی که به تأثیر از غرب از آجر، گچ و تکنیک ها و قواعد ساخت و ساز استفاده می کردند، بسیار محبوب شدند. ماهیت تلفیقی این سبک باعث شده که محققان مخالف طبقه بندی دقیق و منفرد آن باشند. بااین حال، بعضی از سبک ها مانند اتپ (سبک بومی مالایی Attap) و آرت دکو (Art Deco) به دلیل ویژگی های متمایزشان، به آسانی قابل تشخیص هستند. چندین محقق این سبک از خانه -مغازه ها در مالزی را به شیوه های مختلف، طبقه بندی کرده اند. این مقاله، شش طبقه بندی براساس سبک نمای خانه-مغازه ها در مالزی را بررسی می کند و سپس با تمرکز بر انواع آن در مناطق کوچکی مثل جرج تاون و پنانگ سعی در تکمیل انواع آن دارد. در این مطالعه، 403 خانه-مغازه ساخته شده در دوره های مختلف در امتداد هفت خیابان موازی در منطقه جورج تاون بررسی شده است. این مجموعه براساس 28 اصل بصری در 5 دسته بندی معماری از نمای خانه-مغازه ها آغاز شده است. این بررسی تمامی مستندات، مشاهدات و ابزار بصری برای مطالعه اصول نمای بیرونی خانه-مغازه ها را مورد استفاده قرار داده است. یافته های این پژوهش یک طبقه بندی خوب و منظم براساس سبک خانه-مغازه ها که طبق مطالعات قبلی (Hassan & Yahya 2012) انجام شده است معرفی می کند، سبکی که با محیط و موقعیت مالزی متناسب است.
نقدی بر کتاب «تحقیق در معماری منظر: روش ها و روش شناسی»، مصادره کردن مفاهیم به نفع موضعی عملگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این کتاب، معماری منظر با تعابیر مختلفی همچون حوزه، اینتر ، مولتی و ترنس دیسیپلینی، در مرز میان سه امپراتوری علوم طبیعی، اجتماعی و هنر عنوان شده است. از طرفی با تفکیک «تحقیق [برای] پروژه » از «پروژه تحقیقاتی »، تحقیق آکادمیک را تعریف و از غیرآکادمیک جدا می کند. تحقیقی که به ضرورت باید شاهدپایه، دقیق و خلاقانه باشد. ازاین رو ویژگی مرزی معماری منظر یک تیغ دو لبه عنوان شده است. چراکه تفاوت تعاریف فنی و زاویه نگاه های سه امپراتوری دخیل در آن ممکن است آشوب ایجاد کند. آشوبی که هم می تواند به خلاقیت، هم می تواند به کم توانی منجر شود. برای این مشکل، پیشنهاد کتاب یک رویکرد روندی است. درواقع در این کتاب برای ویژگی های متمایز تحقیق در معماری منظر و مشکل های خاص آن -که به خوبی به برخی از مهم ترین آن ها اشاره شده- موضعی عملگرا اتخاذ و پیشنهاد شده، که محور نقد حاضر است.