مقالات
حوزه های تخصصی:
فعالیت ورزشی شدید، با تأثیر بر فیزیولوژی و عملکرد عضله، باعث تحریک آسیب آن می شود. امروزه سطح سرمی کراتینین و آسپارتات آمینوترانسفراز به عنوان نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی به طور گسترده برای تعیین وضعیت عملکردی بافت عضلانی، در هر دو وضعیت پاتولوژیکی و فیزیولوژیکی استفاده می شود. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر مسابقه فوتسال بر برخی نشانگرهای بیوشیمیایی آسیب عضلانی نظیر کراتینین (Cr) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) بود. بیست بازیکن زن حرفه ای فوتسال (میانگین± انحراف معیار: سن 02/2±9/20 سال، قد 05/0±63/1 متر و وزن 92/8±25/59 کیلوگرم) در این تحقیق بررسی شدند. بازیکنان به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. ده نفر از آنها در مسابقه شرکت کردند و ده نفر دیگر به عنوان گروه کنترل در مسابقه شرکت نکردند. ده سی سی خون از هر دو گروه پیش از آزمون، بلافاصله بعد از مسابقه (پس آزمون اول) و 24 ساعت بعد از مسابقه (پس آزمون دوم) برای اندازه گیری Cr و AST جمع آوری و به روش بیوشیمی آنالیز شد. از تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی برای آنالیز داده ها استفاده شد. نتایج تحقیق نشان داد که مقدار AST، بلافاصله پس از مسابقه در گروه تجربی افزایش معنی داری داشت (05/0P≤). بین دو گروه تفاوت معنی داری مشاهده نشد. مقدار Cr بلافاصله پس از مسابقه افزایش و بین دو گروه تفاوت معنی داری نشان داد (05/0P≤)، به طوری که کراتینین در پس آزمون اول، در گروه تجربی در مقایسه باگروه کنترل 21درصد افزایش داشت. از یافته های این تحقیق می توان نتیجه گیری کرد که مسابقه فوتسال می تواند غلظت سرمیCr و AST را افزایش دهد. این نتیجه، نشان دهنده احتمال ایجاد آسیب عضلانی در فوتسالیست های زن است.
اثر کافئین بر متابولیسم سوبسترا و زمان رسیدن به واماندگی در طول فعالیت و یک ساعت بعد از آن در دختران ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر مصرف کافئین بر متابولیسم سوبسترا و زمان رسیدن به واماندگی در طول فعالیت و یک ساعت بعد از آن در دختران ورزشکار بود. یازده دانشجوی دختر ورزشکار (سن 54/1±23 سال، وزن 99/5±09/56 کیلوگرم، توان هوازی 01/1±21/40 میلی لیتر بر هر کیلوگرم وزن بدن در دقیقه) به طور داوطلبانه انتخاب و به صورت تصادفی در یک طرح متقاطع در سه حالت کنترل، دارونما (کپسول نشاسته) و کافئین (mg/kg 5) قرار گرفتند. پروتکل ورزشی شامل دویدن وامانده ساز با شدت 70 درصد حداکثر ضربان قلب روی نوار گردان بود. اندازه گیری گازهای تنفسی نیم ساعت قبل از فعالیت در حالت خوابیده (پایه)، در طول فعالیت و یک ساعت بعد از فعالیت به عنوان EPOC انجام گرفت. مقدار اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی از طریق کالری سنجی غیرمستقیم اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون کولموگروف- اسمیرنوف، تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD در سطح معناداری 05/0P≤ تحلیل شدند. نتایج نشان داد با مصرف کافئین اکسیداسیون کربوهیدرات در طول فعالیت به طور معناداری افزایش یافت (05/0 >P)، اما در اکسیداسیون چربی اثر معناداری مشاهده نشد (05/0 <P). همچنین مصرف کافئین بر اکسیداسیون سوبسترا در وضعیت EPOC تأثیر معناداری نداشت (05/0 <P)، اما موجب افزایش معنادار زمان رسیدن به واماندگی شد (05/0 >P). در مجموع می توان گفت دختران ورزشکار برای بهبود زمان رسیدن به واماندگی می توانند از مصرف مکمل کافئین به مقدار 5 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در زمان یک ساعت قبل از فعالیت ورزشی سود ببرند.
تأثیر شدت فعالیت مقاومتی بر سطوح ویسفاتین پلاسمایی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین و هورمون های مرتبط(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی پاسخ غلظت پلاسمایی ویسفاتین به شدت فعالیت مقاومتی و ارتباط آن با مقاومت به انسولین، هورمون رشد و اینترلوکین-6 بود. پانزده آزمودنی جوان و سالم با سن 1/4±2/26 سال و وزن 1/9±1/75 کیلوگرم، بعد از جلسات آشنایی و تعیین قدرت بیشینه، سه جلسه فعالیت مقاومتی با شدت های30درصد، 55درصد و 80درصد قدرت بیشینه و با حجم های یکسان را به فاصله یک هفته و به طور تصادفی اجرا کردند. قبل و بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی، از آزمودنی ها خون گیری به عمل آمد و نمونه ها برای اندازه گیری گلوکز، انسولین، هورمون رشد، اینترلوکین-6 و ویسفاتین آنالیز شدند. نتایج نشان داد که بین پاسخ پلاسمایی ویسفاتین، اینترلوکین-6 و شاخص مقاومت به انسولین به سه شدت متفاوت فعالیت مقاومتی، تفاوت معنی داری وجود ندارد (05/0<P). صرف نظر از عامل شدت، یک جلسه فعالیت حاد مقاومتی، تأثیر معنی داری بر همه فاکتورهای اندازه گیری شده غیر از ویسفاتین داشت (001/0>P). نتایج، ارتباط معنی داری را بین هیچ یک از فاکتورهای اندازه گیری شده تحقیق نشان نداد (05/0<P). بر اساس یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گیری کرد که شدت فعالیت مقاومتی، عامل مؤثری بر پاسخ ویسفاتین، اینترلوکین-6 و شاخص مقاومت انسولین به فعالیت مقاومتی نیست که احتمالاً می تواند ناشی از سطح پایین تفاوت انرژی مصرفی طی فعالیت مقاومتی با شدت های متفاوت اما حجم یکسان باشد. همچنین، با توجه به بی ارتباطی معنی دار بین ویسفاتین و مقاومت به انسولین در پاسخ به فعالیت، نمی توان این آدیپوکاین را در فرایند مقاومت به انسولین حین فعالیت ورزشی دخیل دانست.
براساس نیم رخ سوماتوتایپیک نونهالان پسر ایرانی، کدام یک از نواحی جغرافیایی در کشتی مستعدترند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ارزیابی سوماتوتایپ و مقایسه آن با ورزشکاران نخبه، یکی از روش های پیش بینی امکان موفقیت افراد در ورزش، به ویژه ورزش المپیکی کشتی است. هدف از تحقیق حاضر، توصیف نیم رخ سوماتوتایپ پسران 9 تا 13ساله نواحی شمالی، کوهستانی و کویری با رویکرد آمایش سرزمینی و با تأکید بر تعیین قطب های جغرافیایی مستعد در ورزش کشتی بود. تحقیق حاضر توصیفی و از نوع میدانی بود. جامعه آماری را نونهالان پسر 9 تا 13ساله تشکیل می دادند که داوطلب شرکت در برنامه های اوقات فراغت تابستانی سازمان ورزش بسیج بودند، به دنبال فراخوان عمومی و داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند. نمونه آماری شامل 717 نفر (206 نفر نواحی شمالی، 241 نفر نواحی کوهستانی و 270 نفر نواحی کویری) بود که با توزیع تقریباً متوازن از استان های کردستان، کرمانشاه، ایلام، لرستان، مازندران، گیلان، گرگان، مرکزی، قم و کرمان انتخاب شدند.
براساس دستورالعمل انجمن بین المللی پیکرسنجی، متغیرهای منتخب پیکرسنجی اندازه گیری و سوماتوتایپ شرکت کنندگان به روش هیث کارتر محاسبه شد. تحلیل داده ها به وسیله آزمون ANOVA و X2انجام گرفت. نتیجه آزمون ANOVA نشان داد که در سه ناحیه جغرافیایی شمالی (مرطوب)، غربی (کوهستانی) و مرکز و جنوبی (کویری) اختلاف معنی داری بین هر سه جزء اندومورف(001/0P < ، 33.99F = )، اکتومورف (016/0P = ، 4.18F = ) و مزومورف (001/0P < ، 15.06F = ) وجود دارد. بیشترین فراوانی تیپ بدنی در نواحی شمالی، اندومورفیک مزومورف با 60 نفر ( 001/0P < ، 176.2X2= ) در نواحی کوهستانی، مزومورفیک اکتومورف با 50 نفر (001/0P < ، 117.9X2= ) و در نواحی کویری، اندومورفیک مزومورف با 53 نفر (001/0P < ، 202.8X2= ) بود.طبق یافته های این پژوهش، نواحی شمالی و کویری به دلیل وجود درصد بیشتری از فراوانی تیپ بدنی اندومورفیک مزومورفیک، احتمالاً در اوزان سنگین کشتی مستعدترند.
تأثیر تمرینات آبی بر شاخص های فیزیولوژیکی و توانایی های زیستی حرکتی مردان سالمند کم تحرک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به طور کلی، وضعیت آمادگی جسمانی غیرمستقیم بر تعادل پویای افراد تأثیر می گذارد. یکی از مشکلات اغلب سالمندان کم تحرک، نداشتن تعادل و زمین خوردن مکرر است که به آسیب دیدگی و مرگ آنها منجر می شود. هدف مطالعه حاضر، بررسی تأثیر تمرینات آبی بر شاخص های فیزیولوژیکی و زیستی حرکتی مردان سالمند کم تحرک است. 24 سالمند مرد با میانگین سنی 28/1±16/65 سال، قد 10/3±5/165 سانتی متر، وزن 04/4±53/63 کیلوگرم و BMI 61/1±19/ 23 کیلوگرم بر مترمربع داوطلبانه انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی ساده، در دو گروه دوازده نفره کنترل و تمرین جای گرفتند.
گروه تجربی، هفته ای سه جلسه تمرین آبی را به مدت شش هفته با شدت 55درصد حداکثر ضربان قلب اجرا کرد. برای تعیین نرمال بودن داده ها، از آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و برای تحلیل داده ها از آزمون آماری t مستقل استفاده شد (05/0P≤). نتایج پس آزمون، بهبود معنی دار گروه تجربی را نسبت به گروه کنترل در فاکتورهایتعادل ایستا (001/0=P)، تعادل پویا (001/0=P)، توانایی حرکتی (001/0=P)، فشار خون سیستولی (005/0=P)، دیاستولی (001/0=P)، ضربان قلب استراحتی (001/0=P)، استقامت عمومی (001/0=P)، حداکثر اکسیژن مصرفی (001/0=P)، درصد چربی (001/0=P)، قدرت اندام تحتانی (001/0=P) و انعطاف پذیری (001/0=P) نشان می دهد. باتوجه به نتایج می توان گفت تمرینات آبی با توسعه فاکتورهای زیستی حرکتی، توانایی حرکتی سالمندان را بهبود می بخشد و با جلوگیری از زمین خوردن ، کیفت زندگی آنها را ارتقا می دهد.
پاسخ قدرت، توان و استقامت عضلانی به تمرین مقاومتی با فواصل استراحت متفاوت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهشگران و مربیان، دائم در جست وجوی مؤثرترین روش ها برای افزایش اجرای ورزشی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی پاسخ قدرت، توان و استقامت عضلانی به تمرین مقاومتی با فواصل استراحت متفاوت بود. در این پژوهش، شانزده آزمودنی مرد به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تقسیم شدند؛ گروه اول: هشت آزمودنی با سن 55/2±22 سال، قد 14/6±20/174 سانتی متر و وزن 33/6±20/64 کیلوگرم، تمرین مقاومتی با فاصله استراحت ثابت (120 ثانیه) و گروه دوم: هشت آزمودنی با سن 54/3±22 سال، قد 50/6±40/176 سانتی متر و وزن 38/6±60/64 کیلوگرم. هر دو گروه، تمرین مقاومتی با فاصله استراحت فزاینده (90، 120 و 150 ثانیه) را سه روز در هفته به مدت شش هفته انجام دادند.
برای تعیین قدرت، توان و استقامت عضلانی، به ترتیب از آزمون های یک تکرار بیشینه پرس سینه، پرتاب توپ پزشکی و حداکثر تکرار پرس سینه با 30درصد یک تکرار بیشینه استفاده شد. برای تعیین لاکتات خون، 3 دقیقه قبل و 2 دقیقه بعد از جلسه هفدهم، از آزمودنی ها نمونه خونی گرفته شد. برای تحلیل داده ها از آزمون های t زوجی و مستقل استفاده و سطح معنی داری 05/0>α در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد قدرت، توان و استقامت عضلانی در هر دو گروه به طور معنی داری (05/0P<) افزایش یافت؛ اما درصد تغییرات همه آزمون ها در گروه دوم بیشتر بود. بعد از جلسه تمرینی، لاکتات خون به طور معنی داری از زمان استراحت افزایش یافت؛ البته افزایش در گروه دوم کمتر بود. نتیجه اینکه احتمالاً تمرین مقاومتی با فواصل استراحت فزاینده در مقایسه با فواصل استراحت ثابت، از اهمیت بیشتری برای افزایش قدرت، توان و استقامت عضلانی برخوردار است.
اثر دوازده هفته تمرینات ترکیبی بر اپلین پلاسما و مقاومت انسولینی زنان نسبتاً چاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اپلین، ادیپوکاینی جدید است که مهم ترین نقش فیزیولوژیکی آن، تعامل مستقیم با هورمون انسولین است. هدف اصلی این تحقیق، بررسی اثر دوازده هفته تمرینات ترکیبی بر اپلین پلاسما و مقاومت انسولینی زنان نسبتاً چاق بود. بدین منظور، چهل دانشجو با BMI بیش از 25 و غیرورزشکار، به صورت تصادفی از بین بیش از چهارصد دانشجوی واجد شرایط، پس از تکمیل رضایت نامه و پرسش نامه سلامت جسمانی و فعالیت بدنی انتخاب و به وسیله جدول اعداد تصادفی، به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. پروتکل تمرینی گروه تجربی، دوازده هفته شامل هفت جلسه فعالیت در هفته بود که چهار جلسه را تمرینات استقامتی شامل تمرینات تناوبی دویدن ملایم یا پیاده روی تند، دو جلسه را تمرینات مقاومتی به روش دایره ای و یک جلسه را تمرینات هندبال به خود اختصاص داد. نمونه گیری خون از دو گروه، پس از 12 ساعت ناشتایی و در دو نوبتِ قبل از شروع برنامه تمرینی و 72 ساعت پس از پایان برنامه تمرینی انجام پذیرفت. مقادیر اپلین و انسولین پلاسما با روش الایزا اندازه گیری شد. به منظور مقایسه متغیرها بین دو گروه تجربی و کنترل، از آزمون آماری ANOVA با اندازه گیری های مکرر (2×2)، در سطح 05/0p < استفاده شد. بر اساس نتایج، کاهش معنی داری در مقادیر اپلین (035/0p =)، شاخص مقاومت انسولینی (014/0p =) و توده چربی (001/0p <) گروه تجربی پس از دوره تمرینی ملاحظه شد. این نتایج، نقش محوری کاهش وزن را در بهبود هم زمان الگوی ترشح ادیپوسایتوکاین اپلین و حساسیت انسولینی نمایان ساخت.
اثرات چاقی و ترتیب انجام حرکات مقاومتی بر خستگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این تحقیق، بررسی تأثیر فعالیت مقاومتی حاد با ترتیب حرکتی متفاوت بر شاخص های خستگی (سروتونین و آزمون درک فشار) در مردان غیر ورزشکار با وزن معمولی و چاق بود. 26 دانشجوی پسر به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه چاق و با وزن طبیعی (11 نفر چاق و 15 نفر معمولی) قرار گرفتند. در جلسه اول، به صورت تصادفی نیمی از آزمودنی ها (از هر دو گروه چاق و معمولی) پروتکل مقاومتی الف (اجرای حرکات مقاومتی از عضلات بزرگ به کوچک) و بقیه آزمودنی ها پروتکل مقاومتی ب (اجرای حرکات مقاومتی از عضلات کوچک به بزرگ) را انجام دادند. جلسه دوم، سه روز بعد و با جابه جایی پروتکل تمرینی آزمودنی ها اجرا شد.
در هر جلسه، آزمودنی ها سه ست فعالیت را برای نه حرکت با شدت ده تکرار بیشینه، تا حد واماندگی انجام دادند. در هریک از جلسات، خون گیری قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت انجام گرفت. نتایج با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بلافاصله بعد از پروتکل ب، غلظت سروتونین سرم در هردو گروه چاق و معمولی افزایش معنی دار یافت (05/0p<) و پس از 30 دقیقه ریکاوری به سطوح اولیه بازگشت. اما، ترتیب حرکات مقاومتی بر تغییرات کورتیزول سرم تأثیری نداشت. علاوه بر این، در هر دو گروه میزان درک فشار در حین فعالیت مقاومتی ب بیشتر بود (05/0p>)، اگرچه تفاوت معنی داری با شرایط الف دیده نشد. در کل، یافته ها نشان داد زمانی که ترتیب حرکات مقاومتی از عضلات کوچک به بزرگ است، خستگی بیشتری به همراه دارد، اما چاقی در این خصوص بی تأثیر است، هرچند چاقی، تغییرات کورتیزول خفیف تری به همراه داشت.
اثر همزمان مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج و تمرین مقاومتی بر ترکیب بدن، لپتین سرم و قدرت عضلانی مردان غیرورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعات حیوانی، خواص بسیار مفید ازجمله کاهش وزن و بهبود ترکیب بدن را پس از استفاده از اسیدلینولئیک مزدوج گزارش کرده اند. با این حال، درخصوص تأثیر ترکیب با تمرینات مقاومتی، اطلاعات محدودی وجود دارد. بنابراین، در این مطالعه اثر مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج به همراه تمرینات مقاومتی بر ترکیب بدن، لپتین سرم و قدرت عضلانی در مردان غیرورزشکار بررسی شد.در کارآزمایی نیمه تجربی با طرح دوسوکور، 23 مرد غیرورزشکار به صورت تصادفی به دو گروه تمرین + مکمل (یازده نفر) و تمرین + دارونما (دوازده نفر) تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت شش هفته (هر هفته سه جلسه) برنامه تمرین مقاومتی را براساس پروتکل کرامر (2004) اجرا کردند. گروه تجربی، روزانه سه کپسول 1000 میلی گرمی اسیدلینولئیک مزدوج و گروه کنترل سه کپسول دارونما (روغن زیتون) مصرف کردند. در ابتدا و انتهای دوره، قدرت عضلانی، ترکیب بدن و لپتین سرم آزمودنی ها سنجیده و داده ها با استفاده از آزمون تی مستقل و همبسته تحلیل شد. براساس یافته ها، در مقایسه با روش تمرین مقاومتی + دارونما، تمرین مقاومتی + مکمل، اسیدلینولئیک مزدوج موجب کاهش معنی دار توده چربی و لپتین سرم و افزایش معنی دار توده بدون چربی شد (05/0p<). این در حالی است که قدرت بالاتنه و پایین تنه دو گروه تفاوت معنی داری نداشت. با توجه به نتایج می توان گفت تمرین مقاومتی به همراه مصرف مکمل اسیدلینولئیک مزدوج می تواند در مردان غیرورزشکار ترکیب بدن را بهبود داده و لپتین سرم را کاهش دهد؛ ولی الزاماً موجب بهبود قدرت بالاتنه و پایین تنه نمی شود.
تأثیر گروه های سنی مختلف و نوع پروتکل (کارسنج پایی در برابر کارسنج دستی) بر عملکرد تنفسی مردان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر گروه های سنی مختلف و نوع پروتکل تمرینی بر عملکرد تنفسی مردان، متعاقب اجرای پروتکل هوازی پیش رونده بود. از بین مردان سالم با میانگین سنی 7/1±7/12، 9/4±3/34 و 7/5±52 سال، که داوطلب شرکت در این پژوهش بودند، 37 نفر انتخاب شدند. ابتدا کارسنج پایی با تعداد دور ثابت پنجاه دور در دقیقه و با شدت اولیه حدود پنجاه وات شروع و هر 2 دقیقه، 25 وات به آن اضافه شد. پس از یک ساعت استراحت،آزمون کارسنج دستی هم با همان شدت کارسنج پایی انجام و ظرفیت حیاتی اجباری و حجم بازدمی با فشار با روش اسپیرومتری در قبل و بلافاصله پس از اجرای کارسنج ها اندازه گیری شد.
داده ها با استفاده از روش های آماری آنالیز دوطرفه، ANOVA، t زوجی و آزمون تعقیبی توکی در معنی داری (05/0p<) تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که سن و نوع پروتکل بر FVC و FEV1 اثر معنی داری دارد، طوری که سطح FVC متعاقب اجرای کارسنج پایی و دستی، در افراد نابالغ به طور معناداری از سالمند و میان سال کمتر(05/0p<) و میان سال از سالمند بیشتر بود (05/0p<). به علاوه، FEV1 متعاقب اجرای کارسنج ها به طور معنی دار در گروه میان سال از سالمند (05/0p<) بیشتر و نابالغ از سالمند و میان سال کمتر بود(05/0p<). اثر تعاملی هم سن و نوع پروتکل های تمرینی بر روی شاخص های ریوی مشخص شد. به علاوه، روشن شد که اجرای پروتکل کارسنج پایی بر گروه سنی نابالغ، FVC را افزایش و FEV1 را در هر سه گروه سنی بهبود داده است؛ اما در پروتکل کارسنج دستی، تنها FEV1 درگروه های سنی نابالغ و میانسال بهبود پیدا کرده بود.