مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر مقایسه سازگاری های عصبی و عملکردی به تمرین پلایومتریک در مقابل ترکیب پلایومتریک و دو سرعت بود. در این پژوهش 22 بازیکن نوجوان فوتبال با میانگین سن 82/0±28/14 سال، وزن 5/7±18/41 کیلوگرم، قد 36/9±5/154 سانتی متر و چربی بدن 68/2±43/7 درصد به صورت دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه تقسیم شدند، گروه اول شامل 8 نفر، تمرین پلایومتریک در کنار مهارت های فوتبال؛ گروه دوم شامل 7 نفر، تمرین ترکیب پلایومتریک و دو سرعت (ترکیبی) در کنار مهارت های فوتبال؛ و گروه سوم شامل 7 نفر فقط تمرین مهارت های فوتبال را به مدت شش هفته (16 جلسه تمرین) انجام دادند. قبل و بعد از تمرین عملکرد بازیکنان با آزمون های دو سرعت 5، 10 و 20 متر، چابکی (10 متر زیگزاگ)، پرش از حالت ایستاده (CMJ) و بوسکو 5 ثانیه ارزیابی شد. به منظور ارزیابی سازگاری های عصبی، قبل و بعد از دوره تمرین الکترومایوگرافی سطحی (SEMG) از عضلات پهن جانبی و داخلی در حالت ایستا و رفلکس هافمن از عضله نعلی در حالت استراحت انجام گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون t زوجی و آنالیز واریانس یکسویه استفاده شد و سطح معناداری 05/0 در نظر گرفته شد. هر دو گروه پلایومتریک و ترکیبی کاهش های معناداری در زمان دو سرعت 5 متر (97/5-، 87/3- درصد)، 10 متر (05/4-، 33/2- درصد)،20 متر (64/2-، 64/1- درصد)، چابکی (99/8-، 5/7- درصد) و افزایش های معناداری درCMJ (95/12، 3/7 درصد) و بوسکو 5 ثانیه (08/14، 44/13 درصد) نشان دادند. گروه کنترل تنها کاهش معناداری در زمان چابکی (4/5- درصد) نشان داد. SEMG عضله پهن جانبی گروه پلایومتریک (54/36 درصد) و عضله پهن داخلی گروه ترکیبی (06/15 درصد) افزایش معناداری نشان دادند. رفلکس هافمن در هیچ یک از گروه ها تغییر معناداری نشان نداد.
نیمرخ آمادگی جسمانی، آنتروپومتریکی و ترکیب بدنی بازیکنان نوجوان تیم ملی والیبال ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، توصیف و ارتباط سنجی نیمرخ آمادگی جسمانی، آنتروپومتریکی و ترکیب بدنی بازیکنان والیبال تیم ملی نوجوانان پسر ایران بود. 40 نفر بازیکنان حاضر در اردوی آماده سازی تیم ملی والیبال نوجوانان (میانگین سنی: 3/0±9/17 سال)، به عنوان نمونه آماری در دسترس پژوهش انتخاب شدند. سنجش فاکتورهای ترکیب بدنی: وزن، شاخص توده بدنی (BMI)، نسبت دور کمر به باسن (WHR)، درصد چربی و توده عضلانی و شاخص های آنتروپومتریکی: محیط ها (کمر، باسن، شکم، ساعد، بازو، ران، ساق)، قطرها (مچ دست، آرنج، زانو)، طول ها (قد ایستاده، ارتفاع قابل دسترس، دو دست، کف دست، ساعد، ساق، ران) انجام شد. همچنین متغیرهای فیزیولوژیک و آمادگی جسمانی شامل: ضربان قلب، فشارخون، نرخ متابولیکی پایه (BMR)، پرش طول، کشش از بارفیکس، درازونشست، دو 20 متر سرعت، چابکی 9×4 متر، پرش اسپک، پرش دفاع، توان بی هوازی (با استفاده از آزمون ارگوجامپ 15ثانیه)، ظرفیت هوازی (آزمون دو 2400 متر)، توان انفجاری (آزمون پرش عمودی) و انعطاف پذیری (آزمون انعطاف تنه به جلو) اندازه گیری شدند. از آمار توصیفی برای توصیف نیمرخ آزمودنی ها و از ضریب همبستگی پیرسون به منظور ارتباط سنجی بین فاکتورهای پژوهش استفاده شد. یافته ها ارتباط معناداری بین برخی از متغیرهای پژوهش نشان داد. بین پرش دفاع و اسپک با طول قامت و ارتفاع قابل دسترس همبستگی منفی معنادار و با پرش طول و انعطاف پذیری همبستگی مثبت معناداری دیده شد (p<0.05). همچنین نتایج پژوهش، کاهش میانگین قد و ارتفاع اسپک و دفاع را نسبت به میانگین نوجوانان تیم های برتر جهان نشان داد. اطلاعات ارائه شده در این مقاله می تواند الگویی مناسب جهت استعدادیابی و انتخاب بازیکنان شایسته، تعیین قوت ها، ضعف ها و جایگاه تیم ملی در مقایسه با سطوح جهانی و برنامه ریزی بهینه به ویژه در طراحی تمرینات برای مربیان باشد.
تأثیر دو نوع فعالیت بدنی، بر پاسخ VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از جمله سازگاری های مهمی که در پی تمرینات ورزشی رخ می دهد، افزایش چگالی مویرگی یا آنژیوژنز است. فاکتور رشد آندوتلیال عروقی (VEGF) نقش میتوژنیک برای سلول های آندوتلیال دارد و واسطه مهمی در فرایند آنژیوژنز به شمار می رود. هدف از تحقیق حاضر، مقایسه تأثیر دو نوع فعالیت بدنی بر پاسخ VEGF-A سرمی در مردان غیر ورزشکار بود. به همین منظور 11 مرد غیر ورزشکار (میانگین سنی80/23 سال) به صورت داوطلبانه انتخاب شدند و به اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده و تناوبی شدید پرداختند. نمونه های خونی قبل، بلافاصله و دو ساعت بعد از اجرا گرفته شد. از آزمون آماری آنالیز واریانس با اندازه های تکراری (Repeated Measures)، برای بررسی تغییرات درون گروهی VEGF و از آزمون آمار استنباطی t مستقل برای مقایسه داده های برآمده از دو نوع فعالیت بدنی استفاده شد. اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده موجب افزایش VEGF-A سرمی بلافاصله بعد از اجرا شد (44/31 درصد). همچنین دو ساعت بعد از اجرای این فعالیت، سطح VEGF-A سرمی همچنان به افزایش خود ادامه داد و نسبت به سطح استراحتی 90/59 درصد افزایش یافت. بلافاصله بعد از اجرای فعالیت تناوبی شدید، سطح VEGF-A سرمی کاهش یافت (74/10 درصد)، اما دو ساعت بعد از اجرا نسبت به سطح استراحتی، افزایش 20/13درصدی نشان داد. بررسی های مقایسه ای بین دو فعالیت هوازی پیشرونده و تناوبی شدید نشان داد که اختلاف معناداری بین این دو نوع فعالیت در میزان اثرگذاری بر سطوح VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار، در سه مرحله قبل (257/0P=)، بلافاصله (620/0P=) و دو ساعت بعد از اجرا (704/0P=) وجود ندارد. بر اساس یافته های این تحقیق، اجرای یک جلسه فعالیت هوازی پیشرونده و یک جلسه فعالیت تناوبی شدید، به یک اندازه می توانند سطوح فاکتور آنژیوژنیکی VEGF-A سرمی مردان غیر ورزشکار را تحت تأثیر قرار دهند.
تأثیر مکمل ال کارنیتین و تمرین هوازی بر توان هوازی و لاکتات خون در مردان جوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر مصرف مکمل ال کارنیتین و تمرینات منتخب بر توان هوازی و لاکتات خون در مردان جوان انجام گرفت. در این تحقیق 30 دانشجوی غیر ورزشکار دانشگاه شهید رجایی با میانگین سنی 75/1±63/22 سال ، قد 6 ±47/176 سانتی متر ، وزن 10±33/72 کیلوگرم و 6/2±17/23 : BMI کیلوگرم بر متر مربع شرکت داشتند. آزمودنی ها به صورت تصادفی به سه گروه تمرین، مکمل و مکمل و تمرین تقسیم شدند. تمرینات به صورت اینتروال و به مدت چهار هفته و هر هفته سه جلسه 60 دقیقه ای با شدت 80-65 درصد حداکثر ضربان قلب اجرا شد. قبل از شروع تمرینات و مکمل دهی و بعد از چهار هفته، توان هوازی با استفاده از آزمون بروس و مقدار لاکتات خون به وسیله لاکتومتر و فشار خون استراحتی و حداکثر و ضربان قلب استراحتی و حداکثر اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آمار توصیفی و آزمون کولموگروف اسمیرنوف و آزمون های لوین وt همبسته و تحلیل واریانس یکطرفه بررسی شد. مکمل ال کارنیتین موجب بهبود توان هوازی و افزایش زمان واماندگی (01/0>P) و کاهش مقدار اسید لاکتیک استراحتی شد (01/0>P)، اما بر مقدار اسید لاکتیک فعالیتی تأثیر معنا داری نداشت. مکمل به همراه تمرینات ورزشی موجب بهبود توان هوازی (001/0>P) و کاهش مقدار اسید لاکتیک استراحتی شد (01/0>P)، اما بر مقدار اسید لاکتیک فعالیتی تأثیر معنا داری نداشت. همچنین بین تأثیر تمرینات ورزشی و مکمل و تمرین به همراه مکمل بر توان هوازی و مقدار لاکتات استراحتی و فعالیتی خون تفاوت معنا داری وجود نداشت. بنابر این برای بهبود عملکرد ورزشی و افزایش توان هوازی می توان از مکمل ال کارنیتین به همراه تمرینات ورزشی استفاده کرد.
تأثیر شش هفته تمرینات مقاومتی بر شاخص های مورفولوژیکی قلب زنان تمرین نکرده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر شش هفته تمرینات مقاومتی بر شاخص های ریخت شناسی سلامت قلب زنان تمرین نکرده است. به همین منظور 20 زن کم تحرک با میانگین سنی 8/1±6/22 سال، قد 5/6±3/162سانتی متر، وزن 1/5±58 کیلوگرم، درصد چربی2/5±3/18درصد و سطح رویه بدن 15/0±62/1 متر مربع برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند. سپس آزمودنی ها به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. قبل از شروع پروتکل تمرینی، ابتدا از بازیکنان آزمون های آنتروپومتریک، ترکیب بدن و اکوکاردیوگرام به عمل آمد. پس از آن گروه های تمرینی وارد دوره شش هفته ای تمرین مقاومتی شدند. پروتکل تمرینی شامل شش حرکت کار با وزنه به صورت 3 دوره 10 تکراری با 70-60 درصد یک تکرار بیشینه بود. نتایج نشان داد که پس از انجام پروتکل تمرینی ضخامت دیواره بین دو بطن 10 درصد افزایش و اندازه پایان سیستولی بطن چپ 10 درصد کاهش در مقایسه با گروه کنترل داشت (05/0P≤). ولی شاخص های دیگر شامل ضخامت دیواره خلفی، اندازه پایان دیاستولی، جرم بطن چپ، حجم دهلیز چپ، حجم کل قلب، حجم پایان سیستولی بطن چپ، حجم پایان دیاستولی بطن چپ و اندازه دهانه آئورت تغییرات معناداری را نشان ندادند. نتایج این پژوهش نشان داد که شش هفته تمرینات مقاومتی با وزنه با توجه به تأثیر معنادار بر برخی شاخص های مورد آزمون، می تواند موجب افزایش عملکرد و سلامت قلب زنان کم تحرک شود.
گوش دادن به موسیقی موجب کاهش کارایی قلبی تنفسی در دوره سریع بازگشت به حالت اولیه پس از واماندگی می شود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر ضرباهنگ هایمختلف موسیقی (موسیقی با ضرباهنگ کند و موسیقی با ضرباهنگ کند) بر برخی پاسخ های قلبی - تنفسی مردان جوان سالم در نخستین دقایق دوره بازگشت به حالت اولیه پس از یک جلسه فعالیت ورزشی وامانده ساز بود. روش ها: در این تحقیق نیمه تجربی 17 مرد جوان سالم، با میانگین و انحراف استاندارد سن 97/0±76/19 سال، قد 72/6±176 سانتی متر، وزن 95/5±5/68 کیلوگرم، به صورت داوطلبانه شرکت کردند. آزمودنی ها در 3 جلسه متوالی با فاصله زمانی بین هر مرحله 72 ساعت با استفاده از آزمون بروس تا حد واماندگی به فعالیت پرداختند. شرکت کنندگان به روش تعادل مقابل بلافاصله پس از واماندگی در 3 جلسه، بدون موسیقی و با گوش دادن به موسیقی با ضرباهنگ کند و موسیقی با ضرباهنگ تند، ریکاوری شدند. متغیرها (ضربان قلب، برون ده قلبی، حجم ضربه ای، تهویه دقیقه ای، حجم جاری، تعداد تنفس در دقیقه، اکسیژن مصرفی و فشار خون) در ثانیه های 30، 60، 90 و120 دوره بازگشت به حالت اولیه اندازه گیری شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، گوش دادن به موسیقی در نخستین دقایق دوره بازگشت به حالت اولیه، موجب کاهش معنا دار برون ده قلبی، حجم ضربه ای، فشار خون، تهویه دقیقه ای، حجم جاری و اکسیژن مصرفی (05/0>P)، و افزایش معنا دار تعداد تنفس در دقیقه و ضربان قلب می شود (05/0>P). نتیجه گیری: تحقیق حاضر نشان داد، گوش دادن به موسیقی در دوره بازگشت به حالت اولیه بلافاصله پس از پایان فعالیت ورزشی شدید، موجب کاهش کارایی دستگاه قلبی- تنفسی از طریق کاهش حجم ضربه ای و حجم جاری و افزایش تعداد تنفس و ضربان قلب می شود.
اثر تمرینات منظم استقامتی و مکمل گالبانوم بر عملکرد عروقی طی پرفشار خونی مزمن موش های نر نژاد ویستار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
التهاب مزمن به عنوان بخش جدایی ناپذیر بیماری های قلبی - عروقی و پرفشارخونی با بد عمل کردن اندوتلیال همراه است.هدف از این پژوهش، بررسی اثر تمرینات استقامتی و مکمل گالبانوم بر شاخص های مرتبط با عملکرد عروقی شامل سلکتین اندوتلیال (E-Selectin) و مهارکننده آنزیم مبدل آنژیوتانسین (ACE-I) به عنوان عوامل التهابی و انقباضی عروق و نیتریک اکساید (NO) به عنوان عامل اتساع عروقی در پرفشارخونی مزمن ناشی از القای نیترو ال- آرژنین متیل استر (L-NAME) در موش های نر نژاد ویستار بود. 48سر موش نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه پایه، شم، L-NAME، تمرین استقامتی، گالبانوم و تمرین+گالبانوم تقسیم شدند. گروه های3 تا 6 پنج جلسه در هفته و به مدت هشت هفته، ١۰ میلی گرم/کیلوگرم محلول L-NAME را به صورت زیر صفاقی دریافت کردند. همچنین به گروه 2، با شرایط مشابه سالین تزریق شد. گروه های4 و 6 پروتکل تمرین دویدن استقامتی را روی نوارگردان با سرعت١٥ تا ٢۰ متر در دقیقه و به مدت ٢٥ تا ۶٤ دقیقه ٥ جلسه در هفته به مدت ۸ هفته اجرا کردند. گروه های 5 و 6، 90میلی گرم/کیلوگرم محلول گالبانوم را 5 جلسه در هفته به صورت گاواژ به مدت ۸ هفته دریافت کردند. تزریق L-NAME به پرفشارخونی منجر شد که از طریق کاهش معنادار ACE-I )00/0>P) مشخص شد. به علاوه، پرفشارخونی با افزایشE-Selectin و کاهشNO همراه بود. اجرای پروتکل های تمرین موجب کاهش معنادار E-Selectin )00/0>P) و افزایش معنادار NO (04/0>P) در گروه4 و مصرف گیاه گالبانوم نیز موجب کاهش معنادار E-Selectin )00/0>P) در گروه5 و ترکیب تمرین و گالبانوم سبب کاهش معنادارE-Selectin )00/0>P) و افزایش معنادارNO (03/0>P) در گروه6 نسبت به گروه L-NAME در سطح معناداری 05/0P≤ شد. پرفشارخونی مزمن با بد عمل کردن اندوتلیال همراه است و به کارگیری راهبرد های غیردارویی مانند تمرین استقامتی و مکمل آنتی اکسیدانی گالبانوم احتمالا با بهبود عملکرد اندوتلیال عروقی موجب کنترل پرفشارخونی می شود.
مقایسه اثر یک جلسه فعالیت شناکردن و دویدن وامانده ساز بر اشتها و کالری دریافتی در دختران سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف تحقیق حاضر بررسی اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن بر میزان اشتها و کالری دریافتی دختران سالم بود. روش شناسی: طرح تحقیق متقاطع بود و 12 داوطلب دختر دانشجو (میانگین سنی 3/1 ±5/22 سال، وزن 46/5 ± 07/56 کیلوگرم، درصد چربی بدن 316/8 ± 125/27 درصد و شاخص توده بدن 68/2 ± 175/21 کیلو گرم بر متر مربع) در 3 حالت کنترل، فعالیت شنا و دویدن با شدت 80 تا 85 درصد ضربان قلب بیشینه تا حد واماندگی قرار گرفتند. میزان اشتهای افراد در چهار نوبت شامل دو ساعت قبل از فعالیت (در حالت ناشتا)، بلافاصله بعد از فعالیت، دو و هشت ساعت بعد از فعالیت به وسیله پرسشنامه اشتها اندازه گیری شد. همچنین کالری دریافتی در روزهای اجرای پروتکل پژوهشی و قبل و بعد از آن توسط خود آزمودنی ها ثبت شد. برای تحلیل داده ها از روش آماری ANOVA با اندازه گیری مکرر و آنوای یکطرفه استفاده شد. سطح معنا داری آزمون ها 05 /0 P≤ در نظر گرفته شد. نتایج: تغییر معناداری در اشتها و کالری دریافتی در اثر یک جلسه فعالیت شنا و دویدن مشاهده نشد (005/0=P ). نتیجه گیری: یک جلسه فعالیت شنا و دویدن تأثیری بر میزان اشتها و کالری دریافتی نداشت. بنابراین یک جلسه فعالیت تا هشت ساعت بعد از آن برخلاف تصور برخی از افراد اشتها را افزایش نمی دهد و می تواند در کنترل وزن و کاهش وزن استفاده شود. به عبارت دیگر ورزش سبب تعادل منفی کالری می شود که احتمالاً در کوتاه مدت این تعادل منفی جبران نمی شود و بین شنا و دویدن از این حیث تفاوتی وجود ندارد.