آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۸

چکیده

متن

براى روشن شدن برنامه آموزش کلام در حوزه، ابتدا باید انتظارات خود را از علم کلام مشخص کنیم و بگوییم چه وظایفى را بر دوش متکلمان مى‏گذاریم و ضرورت وجود رشته کلام، بلکه حوزه کلامى، چیست. اما این مطلبى است که در اینجا نمى توانیم به تفصیل بدان بپردازیم; به ناچار به اشاره‏هایى کوتاه بسنده کرده، تفصیل بیشتر را به مجالى دیگر وامى‏نهیم.
به محض این که از ضرورت علم کلام سخن به میان مى‏آید، ذهن متوجه وجود شبهاتى مى‏شود که معارف دینى را مورد هجوم قرار داده‏اند. این امر چندان هم بى‏دلیل نیست; گذشته علم کلام شاهد صادقى است‏بر این مدعا که به ظن قوى منشا پیدایش این علم، مبارزه‏هاى فکرى گروههاى متخاصم در جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) علیه یکدیگر بوده است. در چنین حالتى هر یک از طرفین ناچار مى شده که از تفکر و نوع برداشت‏خود از دین دفاع کند. بتدریج اشخاصى در جهان اسلام پیدا شدند که در دفاع از عقاید خود تخصص یافتند و بعدها به یکى از دلایل ذیل مانند این که ایشان درباره کلام خدا یعنى قرآن و یا در مورد مسائل اعتقادى بحث مى‏کردند که خود آن بحثها از جنس کلام بودند، یا به دلیل این که متکلمان سخن خود را با عبارت «کلام فى...» آغاز مى‏کردند و...، نام این دسته افراد را متکلم و نام علم آنها را کلام گذاشتند.
اما مدافعه‏گرى تنها یکى از وظایف متکلم است، گرچه شاید مهمترین و آخرین آنها نیز باشد. درست است که نیاز به علم کلام زمانى احساس مى‏شود که کیان معارف دین و مذهب در معرض تهاجم قرار گیرد، چنان که در عصر حاضر دقیقا همین مساله رخ داده است، اما استخراج، تبویب، تحلیل مفهومى و تبیین عقلانى معارف دین نیز جزء وظایف اصلى متکلمان است.
اگر قرار است که حوزه ما کلامى باشد، که باید باشد، پس باید نسبت‏به گسترش کمى و کیفى علم کلام و مقدمات لازم براى آن توجه جدى داشت. البته این حقیقت تلخى است که کلام در حوزه اهل بیت فراموش و منسوخ شده است; «در حالى که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامى است.» (1) اما باید در نظر داشت که دست‏یافتن به حوزه کلامى امر محالى نیست و بحمدالله برخى از مقدمات کار جهت‏حرکت‏به سمت این هدف آماده شده است، یکى از اساسى‏ترین پیش‏نیازهاى این امر، دستیابى به نظام آموزشى بهینه در حوزه است. در چنین نظامى اهداف اصلى آموزشهاى کلامى را مى‏توان در سه محور زیر خلاصه کرد:
1. تربیت فضلایى که با ورود به قلمرو دانشهایى جدید مرتبط با حوزه دین‏پژوهى، و شناخت نقاط حساس و نحوه تاثیر و تاثر این دو حوزه، بتوانند راههاى تازه‏اى براى تبیین و تفسیر و تبلیغ دین بیابند و از کیان معتقدات دینى، عالمانه دفاع کند. امروز که موجهاى هائل برخاسته از فلسفه، جامعه‏شناسى، روان‏شناسى، معرفت‏شناسى، منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فرهنگ سکولار غرب، اومانیسم، مکتبهاى جدید تفسیرى هرمنوتیک و... از همه طرف بسوى ساحل امن و صخره‏هاى مستحکم باورهاى دینى هجوم آورده‏اند، بر عالمان دین است که با شناخت این دانشها و شیوه عملشان، از آنها بهره جسته، آثار تخریبى آنها را بازشناسند و درمان کنند.
دانشهاى جدید به دو گونه مى‏توانند با باورهاى دینى عمل کنند; تخریب و تهذیب، در این میان متکلمان مى‏توانند با هوشیارى و چشمان باز به آن حوزه‏ها وارد شوند و با استحکام بخشیدن به صخره‏هاى ساحل نجات و آرامش معارف و ایمان دینى و پوشاندن رخنه‏ها و لغزشگاههاى محتمل، از آن امواج پرفشار در جهت صیقل دادن به معارف دین و زدودن اعوجاجات و ناراستیهاى عارضى از آن استفاده کنند و محکمات معارف دین را، بن‏مایه تفسیر متشابهات آن، و نصوص و ظواهر دانشهاى دینى را قرینه تبیین محملات آن قرار دهند.
اگر حوزه‏هاى علمیه تاخیر کنند و بسرعت‏به فکر درمان و دفاع برنیایند، هرآینه آن امواج خروشان، که همه چیز را این جهانى مى‏خواهد، پایه‏هاى اعتقاد به ماوراى طبیعت را سست‏خواهد کرد. این جریان، همه چیز را از سیاست و اقتصاد و مدیریت گرفته تا حقوق و قوانین مدنى و... را غیر دینى (سکولار) مى‏پسندد و نه تنها کلام، که اخلاق و فقه نیز در معرض هجوم سیل‏آساى آن قرار دارند و آنچه بر جاى مى‏ماند فقهى است کاملا فردى که تنها به کار عبادات خلوتخانه افراد مى‏آید و بس; عرفانى است‏بریده از اجتماع و اعتقاداتى است غیر عقلانى شده و صرفا مبتنى بر پایه‏هاى احساس.
بخشى از این آموزشها مى‏تواند در رشته‏اى به نام «کلام بین الایمان والکفر» یا «کلام جدید» تدوین گردد.
2. تربیت متخصصانى که با اطلاع از دیگر ادیان جهان، توانایى شرکت فعال و تاثیرگذار در مباحثات میان ادیان را داشته باشند. علاوه بر این، شناخت ادیان زنده جهان بویژه ادیان ابراهیمى به عالم دین‏شناس قدرت و وسعت نظر در شناخت عمیقتر دین خودش را نیز مى‏دهد. همچنین در فهم پاره‏اى از متون کتاب و سنت، آنجا که به ادیان دیگر مى‏پردازد، آگاهى و اطلاع از موضوع و زمینه بحث، قرینه خوبى براى فهم و تفسیر نزدیک به صواب است. کشف راههاى مشترک براى مقابله با حملات تمدن مادى جدید نیز از اهداف دیگرى است که بر آموزشهاى کلامى گونه دوم مترتب مى‏شود. اطلاع از نحوه دفاع متکلمان دیگر ادیان از معتقدات دینى، این امکان را در اختیار دین‏شناس مى‏گذارد. تا از تجربه‏هاى دیگران بهره گیرد و همواره بهترین شیوه را براى دفاع انتخاب کند.
بنابراین ضرورى مى‏نماید که در حوزه کلامى، رشته‏اى وجود داشته باشد به نام «کلام بین الادیان‏» یا «ادیان‏» تا هدف مزبور را جامه عمل بپوشاند.
3. پرورش دانشمندانى که فرق و مذاهب اسلامى را بشناسند و تمام ابزار و مقدمات لازم براى دفاع از حقانیت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را در مقابل فرقه‏هاى دیگر در اختیار داشته باشند. آگاهى از مشترکات و رسیدن به آرمان وحدت مسلمانان نیازمند اطلاع از آرا و افکار مختلف در حوزه فرهنگ اسلام است. تنها پس از شناخت صحیح و متقابل مذاهب اسلامى از یکدیگر است که مى‏توان امید داشت که آن آرمان بزرگ روزى جامه عمل بپوشاند. همچنین طرد فرقه‏هاى مبتدع و ضاله و مبارزه با عقاید انحرافى آنها نیازمند دانشوران پرمایه و آگاه از فنون بحث و جدال احسن است.
بدین ترتیب تاسیس سومین رشته کلامى به نام «کلام بین المذاهب‏» «فرق و مذاهب اسلامى‏» ضرورت مى‏یابد.
البته با توجه به تنوع و تعدد مکتبهاى غیر دینى، و نیز ادیان و فرقه‏هاى اسلامى، مناسب بود که هر کدام از این سه رشته نیز به شاخه‏هاى فرعى‏ترى تقسیم شوند. اما به نظر مى‏رسد که شروع کار با همین سه رشته (1. کلام بین الایمان والکفر; 2. کلام بین الادیان; 3. کلام بین المذاهب) مطلوبتر است. پس از طى چند دوره آموزشى مى‏توان بتدریج، با فراهم شدن امکانات بیشتر، گرایشهاى مختلف را به وجود آورد و رشته‏هاى کلامى را افزایش داد.
نیم‏نگاهى به آموزش کلام در حوزه
تا شش‏هفت‏سال پیش علم کلام در حوزه تقریبا فراموش شده و منسوخ بود. از آن پس حرکتهایى در زمینه آموزشهاى کلامى آغاز گردید. در حوزه علمیه قم رشته تخصصى کلام تاسیس شد و زیر نظر یکى از استادان برجسته حوزه علمیه آغاز به کار کرد. على‏رغم انتظاراتى که مى‏رفت، این رشته در طول این مدت نتوانست جایگاه واقعى خویش را پیدا کند. یکى از دلایل آن، نوع نگرش برنامه‏ریزان شوراى مدیریت‏حوزه بود که، جایگاه این رشته را در جنب فقه و اصول قرار دادند و تقریبا یک سوم حجم برنامه تخصصى رشته کلام را به درسهاى فقه و اصول اختصاص دادند. این در حالى است که پیش شرط ورود به این رشته، گذراندن دوره عالى سطح فقه و اصول و حتى دو سال شرکت در درس خارج بود. دلایل دیگرى هم وجود دارد که از جمله مى‏توان به مساله اعتبارات حوزوى و اجتماعى اشاره کرد. آیت‏الله جعفر سبحانى در این باره بحق مى‏گوید: «در حوزه به فقه و اصول بها داده مى‏شود، اما اگر کسى متکلم یا فیلسوف شد، به او بها داده نمى‏شود. مادامى که فقط فقه و اصول جنبه رسمى دارد و مورد اعتناى تام است و به علوم دیگر بهاى لازم داده نمى‏شود در طلاب انگیزه براى فراگیرى این علوم ایجاد نمى‏شود.» (2)
از این که بگذریم برنامه تدوین شده جهت رشته تخصصى کلام نیز قابل تامل است. در این برنامه حدود یک هزار و پانصد ساعت آموزش در نظر گرفته شده که طى یک دوره چهار ساله اجرا مى‏گدرد. از این تعداد حدود پانصد ساعت آن به فقه و اصول اختصاص دارد و دو سوم بقیه به کلام. در ذیل مواد درسى رشته تخصصى کلام را به نقل از نشریه پیام حوزه، شماره 4، زمستان 73، مى‏آوریم:
با توجه به منابع و سرفصلهایى که براى هر یک از این درسها تعیین شده است (3) مى‏توان گفت که گرایش اصلى و غالب این برنامه، به سوى کلام سنتى است. از مکتبهاى جدید فلسفى و کلامى، منطق جدید و فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، معرفت‏شناسى جدید، جامعه‏شناسى دین، روان‏شناسى دین، پدیدار شناسى، فلسفه ذهن، تاریخ فلسفه، فلسفه علم و.. . در این برنامه خبرى نیست.
براى مثال در سرفصلهاى درس منطق، آمده است: 1)انواع استدلال مباشرى; 2)انواع استدلال غیر مباشرى و3)صناعات خمس (4) . در حالى که مسائل منطقى در زمینه‏هاى نحو زبان منطق، معناشناسى و فلسفه منطق بسیار گسترده و اساس است. درباره مسائل جدید علم کلام مى‏گوید: «اخیرا برخى از دانشمندان غربى در زمینه عقاید دینى اشکالها و شبهه‏هایى مطرح کرده‏اند...» (5) در حالى که صدها سال از عمر این اشکالها و شبهه‏ها مى‏گذرد و غرب اکنون راه بازگشت‏به معنویت را مى‏پیماید و نهضتها و مکتبهاى دینى بزرگى به راه افتاده است. درباره معرفت‏شناسى مى‏گوید: «ریشه مسائل کلام جدید همین معرفتهاى روز است که سرچشمه آن نظریة‏المعرفة است... لذا ما تمام مباحث مربوط به شناخت اسلامى را استخراج کردیم، چه از کتب کلامى و فلسفى، چه کتب کلامى دیرینه، و به عنوان کتابى مستقل... جزء مواد درسى قرار دادیم. هر نوع رخنه‏اى که به مسائل دینى از طریق معرفت‏شناسى وارد شود، کسى که این کتاب را بخواند و خودش هم اهل فهم و ذوق و درک باشد، مى تواند به شبهات پاسخ گوید...، با توجه به مسائل شناخت که در غرب مطرح است، مسائلى که در فلسفه اسلامى مطرح است توانستیم کتابى جامع تدوین کنیم...» (6) تا آنجا که بنده اطلاع دارم هنوز حتى یک کتاب مستقل نسبتا جامع در زمینه معرفت‏شناسى در زبان فارسى تدوین یا ترجمه نشده است.
پرواضح است که حل مسائل فلسفى و معرفت‏شناختى متوقف بر شناخت اندیشه‏هاى جدید است.
از طرف دیگر اگر قرار باشد رشته تخصصى کلام، جامع آموزشهاى کلامى با تمام گرایشهایش باشد باید حجم برنامه آن سه برابر گردد تا این که بتواند شامل «کلام بین الادیان‏» و «کلام بین المذاهب‏» نیز بشود. شناخت تاریخ و عقاید ادیان زنده جهان و مذاهب و مکاتب فکرى مهم در پنج واحد درسى حاصل نمى‏آید; این مقدار درس در این موضوعات براى دوره‏هاى عمومى الهیات و معارف اسلامى مناسبتر است تا دوره تخصصى کلام.
از نکات مثبت این برنامه نیز یکى توجه به امر تدریج در آموزش است مدخل علم کلام، کلام مختصر، کلام مبسوط و... و دیگرى، ماده درسى الهیات در قرآن و حدیث مى‏باشد.
موسسات دیگرى هم در حوزه وجود دارند که به کار کلام مى‏پردازند. براى نمونه مى‏توان به دارالشفا و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) اشاره کرد. اما به دلیل این که برنامه‏هاى آنها به افراد محدود و ویژه‏اى اختصاص مى‏یابد و فراگیر نیست، به آنها نمى‏پردازیم.
برنامه رشته کلام
براى تاسیس سه رشته: 1) کلام بین الایمان والکفر; 2)کلام بین الادیان و 3) کلام بین المذاهب، اولین قدم داشتن برنامه آموزشى است. در کلام بین‏الادیان و کلام بین‏المذاهب مشکل کمترى وجود دارد; زیرا این رشته‏ها یا چیزى نزدیک به آن در دانشگاهها و یا حوزه‏هاى علمیه بطور منظم یا پراکنده وجود داشته است. بنابراین براحتى مى‏توان برنامه‏اى مناسب براى آنها تدوین کرد. اما در کلام بین الایمان والکفر که از تازگى بیشتر و حساسیت افزونترى برخوردار است کار کمى مشکلتر است. به همین دلیل نگارنده بر آن است که حاصل تجربه‏هایى را که در چند سال اخیر از محضر استادان گرانقدر آموخته است در قالب برنامه‏اى منظم، متناسب با شش تا هشت نیمسال سه تا چهار سال تحصیلى، را جهت رشته کلام بین الایمان و الکفر عرضه کند. (در اینجا از ذکر جزئیات، سرفصلها، منابع درسى و پیشنیازهاى دروس مثلا زبان عمومى، منطق سنتى، فلسفه، عقاید... خوددارى مى‏شود و در صورت نیاز به مسؤولان امر تقدیم مى‏گردد):
در بیان ضرورت این مواد درسى به اختصار مى‏توان گفت که درسهاى فلسفه دین و کلام کانونى‏ترین مواد درسى در رشته کلام بین الایمان والکفر، و محور اساسى بحثهاست، بطورى که مى‏توان گفت‏سایر مواد درسى، اعم از اصلى، پایه و عمومى بنحوى در ارتباط با این دو درس قرار مى‏گیرند. مثلا نتایج‏بحثهاى جامعه‏شناسى دین، روان‏شناسى دین و پدیدارشناسى دین هر کدام از یک بعد در فلسفه دین و کلام ظاهر مى‏شود و رویکرد خاصى را برمى انگیزد. دین‏شناسى مقایسه‏اى نیز به فهم بهتر مدعیات کلامى همراه با ابعاد جدیدترى از مسائل اعتقادى مى‏انجامد. از طرفى، یافتن راه‏حلهاى مشترک میان ادیان در معارضه با الحاد مى‏تواند نتیجه مورد انتظار این بحث‏باشد.
از میان درسهاى پایه، نقش منطق و معرفت‏شناسى از همه واضحتر است. زیرا در هیچ یک از شاخه‏هاى علوم عقلى بى‏نیاز از منطق نیستیم. همچنین براى به دست آوردن ارزش معرفتى قضایاى علوم و نتایج استدلالهاى آنها به معرفت‏شناسى حاجت مى‏افتد. فلسفه علم نیز در برخى جهات همچون معرفت‏شناسى لازم است، خصوصا که نظریه‏هاى برخى نحله‏هاى فلسفى پیوند وثیقى با مباحث فلسفه علم دارد و آثار و نتایج نظریه‏هاى فلسفه علم در فلسفه دین بسرعت نمایان مى‏شود.
لزوم پرداختن به فلسفه‏هاى جدید غرب از گرایشهاى تحلیلى تحلیل زبانى و تحلیل منطقى تا رویکردهاى اگزیستانسیالیستى الهى و الحادى نیز با توجه به نقش آنها در عرضه مبانى الهیات و بعضا موضع‏گیرى الهیاتى خاصشان، کاملا آشکار است. فلسفه و عرفان اسلامى نیز همین کارکرد را دارند. بلکه مى‏توان فلسفه اسلامى را از جهتى نوعى کلام به حساب آورد و در متن اصلى کار قرار داد.
پیوند پاره‏اى از مباحث فلسفه دین و کلام جدید با فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق نیز بر اهل فن پوشیده نیست.
از میان درسهاى عمومى نقش زبان تخصصى همچنین زبان عمومى نقشى ابزارى است که بدون آن نمى‏توان از آخرین دستاوردهاى فلسفى و کلامى جدید آگاه شد و همواره نوعى تاخیر فرهنگى در این زمینه‏خواهیم داشت. مضافا به این که در صورت سرعت گرفتن کار ترجمه و انتقال سریع اندیشه‏هاى جدید نیز اعتمادى بر ترجمه‏ها نیست. البته ترجمه‏ها را مى‏توان پلى براى بازیافت‏سریعتر متن اصلى به حساب آورد، اما جایگزین آن نمى‏شود. بقیه درسهاى عمومى در دو بخش تاریخ تفکر الهى شامل: تاریخ ادیان، تاریخ فلسفه اسلامى، تاریخ عرفان، تاریخ علم کلام و تاریخ فرق و مذاهب اسلامى، و تاریخ تفکر الحادى شامل: تاریخ سکولاریسم و تاریخ فلسفه جدید غرب خلاصه مى‏شوند و پرواضح است که آشنایى با تاریخ هر اندیشه‏اى، همراه با اندیشه مقابل آن، کمک مؤثرى در شناخت آن اندیشه مى‏کند.
البته جا داشت که با ذکر نمونه‏ها و موارد تاثیرگذارى این مواد در حوزه کلام و فلسفه دین، ضرورت هر یک از آنها را بنحو مبسوطترى بیان کنیم. اما به دلیل ضیق مجال و این که اغلب خوانندگان این نشریه، خود از اهل دانش و پژوهشند و از دور یا نزدیک دستى بر آتش علم کلام دارند و این که غرض، صرفا طرح یک نظر بود نه اثبات آن، تفصیل مطلب را به مسؤولان برنامه‏ریزى حوزه کلامى وامى‏گذاریم و عند اللزوم حاضر به دفاع از طرح مذکور نیز هستیم.
پى‏نوشت‏ها:
1. مقام معظم رهبرى، منشور ولایت، قم: روابط عمومى دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1374، ص‏26و27.
2. پیام حوزه، شماره‏8، زمستان 1374، ص‏57.
3. ر.ک: پیام حوزه، شماره‏4، زمستان 1373، ص.
4. همان.
5. همان.
6. پیام حوزه، شماره‏1، بهار 1373، ص.

تبلیغات