بایستههاى آموزشى در حوزه کلامى (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
براى روشن شدن برنامه آموزش کلام در حوزه، ابتدا باید انتظارات خود را از علم کلام مشخص کنیم و بگوییم چه وظایفى را بر دوش متکلمان مىگذاریم و ضرورت وجود رشته کلام، بلکه حوزه کلامى، چیست. اما این مطلبى است که در اینجا نمى توانیم به تفصیل بدان بپردازیم; به ناچار به اشارههایى کوتاه بسنده کرده، تفصیل بیشتر را به مجالى دیگر وامىنهیم.
به محض این که از ضرورت علم کلام سخن به میان مىآید، ذهن متوجه وجود شبهاتى مىشود که معارف دینى را مورد هجوم قرار دادهاند. این امر چندان هم بىدلیل نیست; گذشته علم کلام شاهد صادقى استبر این مدعا که به ظن قوى منشا پیدایش این علم، مبارزههاى فکرى گروههاى متخاصم در جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) علیه یکدیگر بوده است. در چنین حالتى هر یک از طرفین ناچار مى شده که از تفکر و نوع برداشتخود از دین دفاع کند. بتدریج اشخاصى در جهان اسلام پیدا شدند که در دفاع از عقاید خود تخصص یافتند و بعدها به یکى از دلایل ذیل مانند این که ایشان درباره کلام خدا یعنى قرآن و یا در مورد مسائل اعتقادى بحث مىکردند که خود آن بحثها از جنس کلام بودند، یا به دلیل این که متکلمان سخن خود را با عبارت «کلام فى...» آغاز مىکردند و...، نام این دسته افراد را متکلم و نام علم آنها را کلام گذاشتند.
اما مدافعهگرى تنها یکى از وظایف متکلم است، گرچه شاید مهمترین و آخرین آنها نیز باشد. درست است که نیاز به علم کلام زمانى احساس مىشود که کیان معارف دین و مذهب در معرض تهاجم قرار گیرد، چنان که در عصر حاضر دقیقا همین مساله رخ داده است، اما استخراج، تبویب، تحلیل مفهومى و تبیین عقلانى معارف دین نیز جزء وظایف اصلى متکلمان است.
اگر قرار است که حوزه ما کلامى باشد، که باید باشد، پس باید نسبتبه گسترش کمى و کیفى علم کلام و مقدمات لازم براى آن توجه جدى داشت. البته این حقیقت تلخى است که کلام در حوزه اهل بیت فراموش و منسوخ شده است; «در حالى که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامى است.» (1) اما باید در نظر داشت که دستیافتن به حوزه کلامى امر محالى نیست و بحمدالله برخى از مقدمات کار جهتحرکتبه سمت این هدف آماده شده است، یکى از اساسىترین پیشنیازهاى این امر، دستیابى به نظام آموزشى بهینه در حوزه است. در چنین نظامى اهداف اصلى آموزشهاى کلامى را مىتوان در سه محور زیر خلاصه کرد:
1. تربیت فضلایى که با ورود به قلمرو دانشهایى جدید مرتبط با حوزه دینپژوهى، و شناخت نقاط حساس و نحوه تاثیر و تاثر این دو حوزه، بتوانند راههاى تازهاى براى تبیین و تفسیر و تبلیغ دین بیابند و از کیان معتقدات دینى، عالمانه دفاع کند. امروز که موجهاى هائل برخاسته از فلسفه، جامعهشناسى، روانشناسى، معرفتشناسى، منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فرهنگ سکولار غرب، اومانیسم، مکتبهاى جدید تفسیرى هرمنوتیک و... از همه طرف بسوى ساحل امن و صخرههاى مستحکم باورهاى دینى هجوم آوردهاند، بر عالمان دین است که با شناخت این دانشها و شیوه عملشان، از آنها بهره جسته، آثار تخریبى آنها را بازشناسند و درمان کنند.
دانشهاى جدید به دو گونه مىتوانند با باورهاى دینى عمل کنند; تخریب و تهذیب، در این میان متکلمان مىتوانند با هوشیارى و چشمان باز به آن حوزهها وارد شوند و با استحکام بخشیدن به صخرههاى ساحل نجات و آرامش معارف و ایمان دینى و پوشاندن رخنهها و لغزشگاههاى محتمل، از آن امواج پرفشار در جهت صیقل دادن به معارف دین و زدودن اعوجاجات و ناراستیهاى عارضى از آن استفاده کنند و محکمات معارف دین را، بنمایه تفسیر متشابهات آن، و نصوص و ظواهر دانشهاى دینى را قرینه تبیین محملات آن قرار دهند.
اگر حوزههاى علمیه تاخیر کنند و بسرعتبه فکر درمان و دفاع برنیایند، هرآینه آن امواج خروشان، که همه چیز را این جهانى مىخواهد، پایههاى اعتقاد به ماوراى طبیعت را سستخواهد کرد. این جریان، همه چیز را از سیاست و اقتصاد و مدیریت گرفته تا حقوق و قوانین مدنى و... را غیر دینى (سکولار) مىپسندد و نه تنها کلام، که اخلاق و فقه نیز در معرض هجوم سیلآساى آن قرار دارند و آنچه بر جاى مىماند فقهى است کاملا فردى که تنها به کار عبادات خلوتخانه افراد مىآید و بس; عرفانى استبریده از اجتماع و اعتقاداتى است غیر عقلانى شده و صرفا مبتنى بر پایههاى احساس.
بخشى از این آموزشها مىتواند در رشتهاى به نام «کلام بین الایمان والکفر» یا «کلام جدید» تدوین گردد.
2. تربیت متخصصانى که با اطلاع از دیگر ادیان جهان، توانایى شرکت فعال و تاثیرگذار در مباحثات میان ادیان را داشته باشند. علاوه بر این، شناخت ادیان زنده جهان بویژه ادیان ابراهیمى به عالم دینشناس قدرت و وسعت نظر در شناخت عمیقتر دین خودش را نیز مىدهد. همچنین در فهم پارهاى از متون کتاب و سنت، آنجا که به ادیان دیگر مىپردازد، آگاهى و اطلاع از موضوع و زمینه بحث، قرینه خوبى براى فهم و تفسیر نزدیک به صواب است. کشف راههاى مشترک براى مقابله با حملات تمدن مادى جدید نیز از اهداف دیگرى است که بر آموزشهاى کلامى گونه دوم مترتب مىشود. اطلاع از نحوه دفاع متکلمان دیگر ادیان از معتقدات دینى، این امکان را در اختیار دینشناس مىگذارد. تا از تجربههاى دیگران بهره گیرد و همواره بهترین شیوه را براى دفاع انتخاب کند.
بنابراین ضرورى مىنماید که در حوزه کلامى، رشتهاى وجود داشته باشد به نام «کلام بین الادیان» یا «ادیان» تا هدف مزبور را جامه عمل بپوشاند.
3. پرورش دانشمندانى که فرق و مذاهب اسلامى را بشناسند و تمام ابزار و مقدمات لازم براى دفاع از حقانیت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را در مقابل فرقههاى دیگر در اختیار داشته باشند. آگاهى از مشترکات و رسیدن به آرمان وحدت مسلمانان نیازمند اطلاع از آرا و افکار مختلف در حوزه فرهنگ اسلام است. تنها پس از شناخت صحیح و متقابل مذاهب اسلامى از یکدیگر است که مىتوان امید داشت که آن آرمان بزرگ روزى جامه عمل بپوشاند. همچنین طرد فرقههاى مبتدع و ضاله و مبارزه با عقاید انحرافى آنها نیازمند دانشوران پرمایه و آگاه از فنون بحث و جدال احسن است.
بدین ترتیب تاسیس سومین رشته کلامى به نام «کلام بین المذاهب» «فرق و مذاهب اسلامى» ضرورت مىیابد.
البته با توجه به تنوع و تعدد مکتبهاى غیر دینى، و نیز ادیان و فرقههاى اسلامى، مناسب بود که هر کدام از این سه رشته نیز به شاخههاى فرعىترى تقسیم شوند. اما به نظر مىرسد که شروع کار با همین سه رشته (1. کلام بین الایمان والکفر; 2. کلام بین الادیان; 3. کلام بین المذاهب) مطلوبتر است. پس از طى چند دوره آموزشى مىتوان بتدریج، با فراهم شدن امکانات بیشتر، گرایشهاى مختلف را به وجود آورد و رشتههاى کلامى را افزایش داد.
نیمنگاهى به آموزش کلام در حوزه
تا ششهفتسال پیش علم کلام در حوزه تقریبا فراموش شده و منسوخ بود. از آن پس حرکتهایى در زمینه آموزشهاى کلامى آغاز گردید. در حوزه علمیه قم رشته تخصصى کلام تاسیس شد و زیر نظر یکى از استادان برجسته حوزه علمیه آغاز به کار کرد. علىرغم انتظاراتى که مىرفت، این رشته در طول این مدت نتوانست جایگاه واقعى خویش را پیدا کند. یکى از دلایل آن، نوع نگرش برنامهریزان شوراى مدیریتحوزه بود که، جایگاه این رشته را در جنب فقه و اصول قرار دادند و تقریبا یک سوم حجم برنامه تخصصى رشته کلام را به درسهاى فقه و اصول اختصاص دادند. این در حالى است که پیش شرط ورود به این رشته، گذراندن دوره عالى سطح فقه و اصول و حتى دو سال شرکت در درس خارج بود. دلایل دیگرى هم وجود دارد که از جمله مىتوان به مساله اعتبارات حوزوى و اجتماعى اشاره کرد. آیتالله جعفر سبحانى در این باره بحق مىگوید: «در حوزه به فقه و اصول بها داده مىشود، اما اگر کسى متکلم یا فیلسوف شد، به او بها داده نمىشود. مادامى که فقط فقه و اصول جنبه رسمى دارد و مورد اعتناى تام است و به علوم دیگر بهاى لازم داده نمىشود در طلاب انگیزه براى فراگیرى این علوم ایجاد نمىشود.» (2)
از این که بگذریم برنامه تدوین شده جهت رشته تخصصى کلام نیز قابل تامل است. در این برنامه حدود یک هزار و پانصد ساعت آموزش در نظر گرفته شده که طى یک دوره چهار ساله اجرا مىگدرد. از این تعداد حدود پانصد ساعت آن به فقه و اصول اختصاص دارد و دو سوم بقیه به کلام. در ذیل مواد درسى رشته تخصصى کلام را به نقل از نشریه پیام حوزه، شماره 4، زمستان 73، مىآوریم:
با توجه به منابع و سرفصلهایى که براى هر یک از این درسها تعیین شده است (3) مىتوان گفت که گرایش اصلى و غالب این برنامه، به سوى کلام سنتى است. از مکتبهاى جدید فلسفى و کلامى، منطق جدید و فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، معرفتشناسى جدید، جامعهشناسى دین، روانشناسى دین، پدیدار شناسى، فلسفه ذهن، تاریخ فلسفه، فلسفه علم و.. . در این برنامه خبرى نیست.
براى مثال در سرفصلهاى درس منطق، آمده است: 1)انواع استدلال مباشرى; 2)انواع استدلال غیر مباشرى و3)صناعات خمس (4) . در حالى که مسائل منطقى در زمینههاى نحو زبان منطق، معناشناسى و فلسفه منطق بسیار گسترده و اساس است. درباره مسائل جدید علم کلام مىگوید: «اخیرا برخى از دانشمندان غربى در زمینه عقاید دینى اشکالها و شبهههایى مطرح کردهاند...» (5) در حالى که صدها سال از عمر این اشکالها و شبههها مىگذرد و غرب اکنون راه بازگشتبه معنویت را مىپیماید و نهضتها و مکتبهاى دینى بزرگى به راه افتاده است. درباره معرفتشناسى مىگوید: «ریشه مسائل کلام جدید همین معرفتهاى روز است که سرچشمه آن نظریةالمعرفة است... لذا ما تمام مباحث مربوط به شناخت اسلامى را استخراج کردیم، چه از کتب کلامى و فلسفى، چه کتب کلامى دیرینه، و به عنوان کتابى مستقل... جزء مواد درسى قرار دادیم. هر نوع رخنهاى که به مسائل دینى از طریق معرفتشناسى وارد شود، کسى که این کتاب را بخواند و خودش هم اهل فهم و ذوق و درک باشد، مى تواند به شبهات پاسخ گوید...، با توجه به مسائل شناخت که در غرب مطرح است، مسائلى که در فلسفه اسلامى مطرح است توانستیم کتابى جامع تدوین کنیم...» (6) تا آنجا که بنده اطلاع دارم هنوز حتى یک کتاب مستقل نسبتا جامع در زمینه معرفتشناسى در زبان فارسى تدوین یا ترجمه نشده است.
پرواضح است که حل مسائل فلسفى و معرفتشناختى متوقف بر شناخت اندیشههاى جدید است.
از طرف دیگر اگر قرار باشد رشته تخصصى کلام، جامع آموزشهاى کلامى با تمام گرایشهایش باشد باید حجم برنامه آن سه برابر گردد تا این که بتواند شامل «کلام بین الادیان» و «کلام بین المذاهب» نیز بشود. شناخت تاریخ و عقاید ادیان زنده جهان و مذاهب و مکاتب فکرى مهم در پنج واحد درسى حاصل نمىآید; این مقدار درس در این موضوعات براى دورههاى عمومى الهیات و معارف اسلامى مناسبتر است تا دوره تخصصى کلام.
از نکات مثبت این برنامه نیز یکى توجه به امر تدریج در آموزش است مدخل علم کلام، کلام مختصر، کلام مبسوط و... و دیگرى، ماده درسى الهیات در قرآن و حدیث مىباشد.
موسسات دیگرى هم در حوزه وجود دارند که به کار کلام مىپردازند. براى نمونه مىتوان به دارالشفا و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) اشاره کرد. اما به دلیل این که برنامههاى آنها به افراد محدود و ویژهاى اختصاص مىیابد و فراگیر نیست، به آنها نمىپردازیم.
برنامه رشته کلام
براى تاسیس سه رشته: 1) کلام بین الایمان والکفر; 2)کلام بین الادیان و 3) کلام بین المذاهب، اولین قدم داشتن برنامه آموزشى است. در کلام بینالادیان و کلام بینالمذاهب مشکل کمترى وجود دارد; زیرا این رشتهها یا چیزى نزدیک به آن در دانشگاهها و یا حوزههاى علمیه بطور منظم یا پراکنده وجود داشته است. بنابراین براحتى مىتوان برنامهاى مناسب براى آنها تدوین کرد. اما در کلام بین الایمان والکفر که از تازگى بیشتر و حساسیت افزونترى برخوردار است کار کمى مشکلتر است. به همین دلیل نگارنده بر آن است که حاصل تجربههایى را که در چند سال اخیر از محضر استادان گرانقدر آموخته است در قالب برنامهاى منظم، متناسب با شش تا هشت نیمسال سه تا چهار سال تحصیلى، را جهت رشته کلام بین الایمان و الکفر عرضه کند. (در اینجا از ذکر جزئیات، سرفصلها، منابع درسى و پیشنیازهاى دروس مثلا زبان عمومى، منطق سنتى، فلسفه، عقاید... خوددارى مىشود و در صورت نیاز به مسؤولان امر تقدیم مىگردد):
در بیان ضرورت این مواد درسى به اختصار مىتوان گفت که درسهاى فلسفه دین و کلام کانونىترین مواد درسى در رشته کلام بین الایمان والکفر، و محور اساسى بحثهاست، بطورى که مىتوان گفتسایر مواد درسى، اعم از اصلى، پایه و عمومى بنحوى در ارتباط با این دو درس قرار مىگیرند. مثلا نتایجبحثهاى جامعهشناسى دین، روانشناسى دین و پدیدارشناسى دین هر کدام از یک بعد در فلسفه دین و کلام ظاهر مىشود و رویکرد خاصى را برمى انگیزد. دینشناسى مقایسهاى نیز به فهم بهتر مدعیات کلامى همراه با ابعاد جدیدترى از مسائل اعتقادى مىانجامد. از طرفى، یافتن راهحلهاى مشترک میان ادیان در معارضه با الحاد مىتواند نتیجه مورد انتظار این بحثباشد.
از میان درسهاى پایه، نقش منطق و معرفتشناسى از همه واضحتر است. زیرا در هیچ یک از شاخههاى علوم عقلى بىنیاز از منطق نیستیم. همچنین براى به دست آوردن ارزش معرفتى قضایاى علوم و نتایج استدلالهاى آنها به معرفتشناسى حاجت مىافتد. فلسفه علم نیز در برخى جهات همچون معرفتشناسى لازم است، خصوصا که نظریههاى برخى نحلههاى فلسفى پیوند وثیقى با مباحث فلسفه علم دارد و آثار و نتایج نظریههاى فلسفه علم در فلسفه دین بسرعت نمایان مىشود.
لزوم پرداختن به فلسفههاى جدید غرب از گرایشهاى تحلیلى تحلیل زبانى و تحلیل منطقى تا رویکردهاى اگزیستانسیالیستى الهى و الحادى نیز با توجه به نقش آنها در عرضه مبانى الهیات و بعضا موضعگیرى الهیاتى خاصشان، کاملا آشکار است. فلسفه و عرفان اسلامى نیز همین کارکرد را دارند. بلکه مىتوان فلسفه اسلامى را از جهتى نوعى کلام به حساب آورد و در متن اصلى کار قرار داد.
پیوند پارهاى از مباحث فلسفه دین و کلام جدید با فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق نیز بر اهل فن پوشیده نیست.
از میان درسهاى عمومى نقش زبان تخصصى همچنین زبان عمومى نقشى ابزارى است که بدون آن نمىتوان از آخرین دستاوردهاى فلسفى و کلامى جدید آگاه شد و همواره نوعى تاخیر فرهنگى در این زمینهخواهیم داشت. مضافا به این که در صورت سرعت گرفتن کار ترجمه و انتقال سریع اندیشههاى جدید نیز اعتمادى بر ترجمهها نیست. البته ترجمهها را مىتوان پلى براى بازیافتسریعتر متن اصلى به حساب آورد، اما جایگزین آن نمىشود. بقیه درسهاى عمومى در دو بخش تاریخ تفکر الهى شامل: تاریخ ادیان، تاریخ فلسفه اسلامى، تاریخ عرفان، تاریخ علم کلام و تاریخ فرق و مذاهب اسلامى، و تاریخ تفکر الحادى شامل: تاریخ سکولاریسم و تاریخ فلسفه جدید غرب خلاصه مىشوند و پرواضح است که آشنایى با تاریخ هر اندیشهاى، همراه با اندیشه مقابل آن، کمک مؤثرى در شناخت آن اندیشه مىکند.
البته جا داشت که با ذکر نمونهها و موارد تاثیرگذارى این مواد در حوزه کلام و فلسفه دین، ضرورت هر یک از آنها را بنحو مبسوطترى بیان کنیم. اما به دلیل ضیق مجال و این که اغلب خوانندگان این نشریه، خود از اهل دانش و پژوهشند و از دور یا نزدیک دستى بر آتش علم کلام دارند و این که غرض، صرفا طرح یک نظر بود نه اثبات آن، تفصیل مطلب را به مسؤولان برنامهریزى حوزه کلامى وامىگذاریم و عند اللزوم حاضر به دفاع از طرح مذکور نیز هستیم.
پىنوشتها:
1. مقام معظم رهبرى، منشور ولایت، قم: روابط عمومى دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1374، ص26و27.
2. پیام حوزه، شماره8، زمستان 1374، ص57.
3. ر.ک: پیام حوزه، شماره4، زمستان 1373، ص.
4. همان.
5. همان.
6. پیام حوزه، شماره1، بهار 1373، ص.
به محض این که از ضرورت علم کلام سخن به میان مىآید، ذهن متوجه وجود شبهاتى مىشود که معارف دینى را مورد هجوم قرار دادهاند. این امر چندان هم بىدلیل نیست; گذشته علم کلام شاهد صادقى استبر این مدعا که به ظن قوى منشا پیدایش این علم، مبارزههاى فکرى گروههاى متخاصم در جامعه اسلامى پس از رحلت پیامبر اسلام(ص) علیه یکدیگر بوده است. در چنین حالتى هر یک از طرفین ناچار مى شده که از تفکر و نوع برداشتخود از دین دفاع کند. بتدریج اشخاصى در جهان اسلام پیدا شدند که در دفاع از عقاید خود تخصص یافتند و بعدها به یکى از دلایل ذیل مانند این که ایشان درباره کلام خدا یعنى قرآن و یا در مورد مسائل اعتقادى بحث مىکردند که خود آن بحثها از جنس کلام بودند، یا به دلیل این که متکلمان سخن خود را با عبارت «کلام فى...» آغاز مىکردند و...، نام این دسته افراد را متکلم و نام علم آنها را کلام گذاشتند.
اما مدافعهگرى تنها یکى از وظایف متکلم است، گرچه شاید مهمترین و آخرین آنها نیز باشد. درست است که نیاز به علم کلام زمانى احساس مىشود که کیان معارف دین و مذهب در معرض تهاجم قرار گیرد، چنان که در عصر حاضر دقیقا همین مساله رخ داده است، اما استخراج، تبویب، تحلیل مفهومى و تبیین عقلانى معارف دین نیز جزء وظایف اصلى متکلمان است.
اگر قرار است که حوزه ما کلامى باشد، که باید باشد، پس باید نسبتبه گسترش کمى و کیفى علم کلام و مقدمات لازم براى آن توجه جدى داشت. البته این حقیقت تلخى است که کلام در حوزه اهل بیت فراموش و منسوخ شده است; «در حالى که امروز بیشترین تهاجم از سمت مباحث کلامى است.» (1) اما باید در نظر داشت که دستیافتن به حوزه کلامى امر محالى نیست و بحمدالله برخى از مقدمات کار جهتحرکتبه سمت این هدف آماده شده است، یکى از اساسىترین پیشنیازهاى این امر، دستیابى به نظام آموزشى بهینه در حوزه است. در چنین نظامى اهداف اصلى آموزشهاى کلامى را مىتوان در سه محور زیر خلاصه کرد:
1. تربیت فضلایى که با ورود به قلمرو دانشهایى جدید مرتبط با حوزه دینپژوهى، و شناخت نقاط حساس و نحوه تاثیر و تاثر این دو حوزه، بتوانند راههاى تازهاى براى تبیین و تفسیر و تبلیغ دین بیابند و از کیان معتقدات دینى، عالمانه دفاع کند. امروز که موجهاى هائل برخاسته از فلسفه، جامعهشناسى، روانشناسى، معرفتشناسى، منطق، فلسفه اخلاق، فلسفه دین، فرهنگ سکولار غرب، اومانیسم، مکتبهاى جدید تفسیرى هرمنوتیک و... از همه طرف بسوى ساحل امن و صخرههاى مستحکم باورهاى دینى هجوم آوردهاند، بر عالمان دین است که با شناخت این دانشها و شیوه عملشان، از آنها بهره جسته، آثار تخریبى آنها را بازشناسند و درمان کنند.
دانشهاى جدید به دو گونه مىتوانند با باورهاى دینى عمل کنند; تخریب و تهذیب، در این میان متکلمان مىتوانند با هوشیارى و چشمان باز به آن حوزهها وارد شوند و با استحکام بخشیدن به صخرههاى ساحل نجات و آرامش معارف و ایمان دینى و پوشاندن رخنهها و لغزشگاههاى محتمل، از آن امواج پرفشار در جهت صیقل دادن به معارف دین و زدودن اعوجاجات و ناراستیهاى عارضى از آن استفاده کنند و محکمات معارف دین را، بنمایه تفسیر متشابهات آن، و نصوص و ظواهر دانشهاى دینى را قرینه تبیین محملات آن قرار دهند.
اگر حوزههاى علمیه تاخیر کنند و بسرعتبه فکر درمان و دفاع برنیایند، هرآینه آن امواج خروشان، که همه چیز را این جهانى مىخواهد، پایههاى اعتقاد به ماوراى طبیعت را سستخواهد کرد. این جریان، همه چیز را از سیاست و اقتصاد و مدیریت گرفته تا حقوق و قوانین مدنى و... را غیر دینى (سکولار) مىپسندد و نه تنها کلام، که اخلاق و فقه نیز در معرض هجوم سیلآساى آن قرار دارند و آنچه بر جاى مىماند فقهى است کاملا فردى که تنها به کار عبادات خلوتخانه افراد مىآید و بس; عرفانى استبریده از اجتماع و اعتقاداتى است غیر عقلانى شده و صرفا مبتنى بر پایههاى احساس.
بخشى از این آموزشها مىتواند در رشتهاى به نام «کلام بین الایمان والکفر» یا «کلام جدید» تدوین گردد.
2. تربیت متخصصانى که با اطلاع از دیگر ادیان جهان، توانایى شرکت فعال و تاثیرگذار در مباحثات میان ادیان را داشته باشند. علاوه بر این، شناخت ادیان زنده جهان بویژه ادیان ابراهیمى به عالم دینشناس قدرت و وسعت نظر در شناخت عمیقتر دین خودش را نیز مىدهد. همچنین در فهم پارهاى از متون کتاب و سنت، آنجا که به ادیان دیگر مىپردازد، آگاهى و اطلاع از موضوع و زمینه بحث، قرینه خوبى براى فهم و تفسیر نزدیک به صواب است. کشف راههاى مشترک براى مقابله با حملات تمدن مادى جدید نیز از اهداف دیگرى است که بر آموزشهاى کلامى گونه دوم مترتب مىشود. اطلاع از نحوه دفاع متکلمان دیگر ادیان از معتقدات دینى، این امکان را در اختیار دینشناس مىگذارد. تا از تجربههاى دیگران بهره گیرد و همواره بهترین شیوه را براى دفاع انتخاب کند.
بنابراین ضرورى مىنماید که در حوزه کلامى، رشتهاى وجود داشته باشد به نام «کلام بین الادیان» یا «ادیان» تا هدف مزبور را جامه عمل بپوشاند.
3. پرورش دانشمندانى که فرق و مذاهب اسلامى را بشناسند و تمام ابزار و مقدمات لازم براى دفاع از حقانیت مکتب اهل بیت عصمت و طهارت(ع) را در مقابل فرقههاى دیگر در اختیار داشته باشند. آگاهى از مشترکات و رسیدن به آرمان وحدت مسلمانان نیازمند اطلاع از آرا و افکار مختلف در حوزه فرهنگ اسلام است. تنها پس از شناخت صحیح و متقابل مذاهب اسلامى از یکدیگر است که مىتوان امید داشت که آن آرمان بزرگ روزى جامه عمل بپوشاند. همچنین طرد فرقههاى مبتدع و ضاله و مبارزه با عقاید انحرافى آنها نیازمند دانشوران پرمایه و آگاه از فنون بحث و جدال احسن است.
بدین ترتیب تاسیس سومین رشته کلامى به نام «کلام بین المذاهب» «فرق و مذاهب اسلامى» ضرورت مىیابد.
البته با توجه به تنوع و تعدد مکتبهاى غیر دینى، و نیز ادیان و فرقههاى اسلامى، مناسب بود که هر کدام از این سه رشته نیز به شاخههاى فرعىترى تقسیم شوند. اما به نظر مىرسد که شروع کار با همین سه رشته (1. کلام بین الایمان والکفر; 2. کلام بین الادیان; 3. کلام بین المذاهب) مطلوبتر است. پس از طى چند دوره آموزشى مىتوان بتدریج، با فراهم شدن امکانات بیشتر، گرایشهاى مختلف را به وجود آورد و رشتههاى کلامى را افزایش داد.
نیمنگاهى به آموزش کلام در حوزه
تا ششهفتسال پیش علم کلام در حوزه تقریبا فراموش شده و منسوخ بود. از آن پس حرکتهایى در زمینه آموزشهاى کلامى آغاز گردید. در حوزه علمیه قم رشته تخصصى کلام تاسیس شد و زیر نظر یکى از استادان برجسته حوزه علمیه آغاز به کار کرد. علىرغم انتظاراتى که مىرفت، این رشته در طول این مدت نتوانست جایگاه واقعى خویش را پیدا کند. یکى از دلایل آن، نوع نگرش برنامهریزان شوراى مدیریتحوزه بود که، جایگاه این رشته را در جنب فقه و اصول قرار دادند و تقریبا یک سوم حجم برنامه تخصصى رشته کلام را به درسهاى فقه و اصول اختصاص دادند. این در حالى است که پیش شرط ورود به این رشته، گذراندن دوره عالى سطح فقه و اصول و حتى دو سال شرکت در درس خارج بود. دلایل دیگرى هم وجود دارد که از جمله مىتوان به مساله اعتبارات حوزوى و اجتماعى اشاره کرد. آیتالله جعفر سبحانى در این باره بحق مىگوید: «در حوزه به فقه و اصول بها داده مىشود، اما اگر کسى متکلم یا فیلسوف شد، به او بها داده نمىشود. مادامى که فقط فقه و اصول جنبه رسمى دارد و مورد اعتناى تام است و به علوم دیگر بهاى لازم داده نمىشود در طلاب انگیزه براى فراگیرى این علوم ایجاد نمىشود.» (2)
از این که بگذریم برنامه تدوین شده جهت رشته تخصصى کلام نیز قابل تامل است. در این برنامه حدود یک هزار و پانصد ساعت آموزش در نظر گرفته شده که طى یک دوره چهار ساله اجرا مىگدرد. از این تعداد حدود پانصد ساعت آن به فقه و اصول اختصاص دارد و دو سوم بقیه به کلام. در ذیل مواد درسى رشته تخصصى کلام را به نقل از نشریه پیام حوزه، شماره 4، زمستان 73، مىآوریم:
با توجه به منابع و سرفصلهایى که براى هر یک از این درسها تعیین شده است (3) مىتوان گفت که گرایش اصلى و غالب این برنامه، به سوى کلام سنتى است. از مکتبهاى جدید فلسفى و کلامى، منطق جدید و فلسفه منطق، فلسفه اخلاق، معرفتشناسى جدید، جامعهشناسى دین، روانشناسى دین، پدیدار شناسى، فلسفه ذهن، تاریخ فلسفه، فلسفه علم و.. . در این برنامه خبرى نیست.
براى مثال در سرفصلهاى درس منطق، آمده است: 1)انواع استدلال مباشرى; 2)انواع استدلال غیر مباشرى و3)صناعات خمس (4) . در حالى که مسائل منطقى در زمینههاى نحو زبان منطق، معناشناسى و فلسفه منطق بسیار گسترده و اساس است. درباره مسائل جدید علم کلام مىگوید: «اخیرا برخى از دانشمندان غربى در زمینه عقاید دینى اشکالها و شبهههایى مطرح کردهاند...» (5) در حالى که صدها سال از عمر این اشکالها و شبههها مىگذرد و غرب اکنون راه بازگشتبه معنویت را مىپیماید و نهضتها و مکتبهاى دینى بزرگى به راه افتاده است. درباره معرفتشناسى مىگوید: «ریشه مسائل کلام جدید همین معرفتهاى روز است که سرچشمه آن نظریةالمعرفة است... لذا ما تمام مباحث مربوط به شناخت اسلامى را استخراج کردیم، چه از کتب کلامى و فلسفى، چه کتب کلامى دیرینه، و به عنوان کتابى مستقل... جزء مواد درسى قرار دادیم. هر نوع رخنهاى که به مسائل دینى از طریق معرفتشناسى وارد شود، کسى که این کتاب را بخواند و خودش هم اهل فهم و ذوق و درک باشد، مى تواند به شبهات پاسخ گوید...، با توجه به مسائل شناخت که در غرب مطرح است، مسائلى که در فلسفه اسلامى مطرح است توانستیم کتابى جامع تدوین کنیم...» (6) تا آنجا که بنده اطلاع دارم هنوز حتى یک کتاب مستقل نسبتا جامع در زمینه معرفتشناسى در زبان فارسى تدوین یا ترجمه نشده است.
پرواضح است که حل مسائل فلسفى و معرفتشناختى متوقف بر شناخت اندیشههاى جدید است.
از طرف دیگر اگر قرار باشد رشته تخصصى کلام، جامع آموزشهاى کلامى با تمام گرایشهایش باشد باید حجم برنامه آن سه برابر گردد تا این که بتواند شامل «کلام بین الادیان» و «کلام بین المذاهب» نیز بشود. شناخت تاریخ و عقاید ادیان زنده جهان و مذاهب و مکاتب فکرى مهم در پنج واحد درسى حاصل نمىآید; این مقدار درس در این موضوعات براى دورههاى عمومى الهیات و معارف اسلامى مناسبتر است تا دوره تخصصى کلام.
از نکات مثبت این برنامه نیز یکى توجه به امر تدریج در آموزش است مدخل علم کلام، کلام مختصر، کلام مبسوط و... و دیگرى، ماده درسى الهیات در قرآن و حدیث مىباشد.
موسسات دیگرى هم در حوزه وجود دارند که به کار کلام مىپردازند. براى نمونه مىتوان به دارالشفا و موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى(ره) اشاره کرد. اما به دلیل این که برنامههاى آنها به افراد محدود و ویژهاى اختصاص مىیابد و فراگیر نیست، به آنها نمىپردازیم.
برنامه رشته کلام
براى تاسیس سه رشته: 1) کلام بین الایمان والکفر; 2)کلام بین الادیان و 3) کلام بین المذاهب، اولین قدم داشتن برنامه آموزشى است. در کلام بینالادیان و کلام بینالمذاهب مشکل کمترى وجود دارد; زیرا این رشتهها یا چیزى نزدیک به آن در دانشگاهها و یا حوزههاى علمیه بطور منظم یا پراکنده وجود داشته است. بنابراین براحتى مىتوان برنامهاى مناسب براى آنها تدوین کرد. اما در کلام بین الایمان والکفر که از تازگى بیشتر و حساسیت افزونترى برخوردار است کار کمى مشکلتر است. به همین دلیل نگارنده بر آن است که حاصل تجربههایى را که در چند سال اخیر از محضر استادان گرانقدر آموخته است در قالب برنامهاى منظم، متناسب با شش تا هشت نیمسال سه تا چهار سال تحصیلى، را جهت رشته کلام بین الایمان و الکفر عرضه کند. (در اینجا از ذکر جزئیات، سرفصلها، منابع درسى و پیشنیازهاى دروس مثلا زبان عمومى، منطق سنتى، فلسفه، عقاید... خوددارى مىشود و در صورت نیاز به مسؤولان امر تقدیم مىگردد):
در بیان ضرورت این مواد درسى به اختصار مىتوان گفت که درسهاى فلسفه دین و کلام کانونىترین مواد درسى در رشته کلام بین الایمان والکفر، و محور اساسى بحثهاست، بطورى که مىتوان گفتسایر مواد درسى، اعم از اصلى، پایه و عمومى بنحوى در ارتباط با این دو درس قرار مىگیرند. مثلا نتایجبحثهاى جامعهشناسى دین، روانشناسى دین و پدیدارشناسى دین هر کدام از یک بعد در فلسفه دین و کلام ظاهر مىشود و رویکرد خاصى را برمى انگیزد. دینشناسى مقایسهاى نیز به فهم بهتر مدعیات کلامى همراه با ابعاد جدیدترى از مسائل اعتقادى مىانجامد. از طرفى، یافتن راهحلهاى مشترک میان ادیان در معارضه با الحاد مىتواند نتیجه مورد انتظار این بحثباشد.
از میان درسهاى پایه، نقش منطق و معرفتشناسى از همه واضحتر است. زیرا در هیچ یک از شاخههاى علوم عقلى بىنیاز از منطق نیستیم. همچنین براى به دست آوردن ارزش معرفتى قضایاى علوم و نتایج استدلالهاى آنها به معرفتشناسى حاجت مىافتد. فلسفه علم نیز در برخى جهات همچون معرفتشناسى لازم است، خصوصا که نظریههاى برخى نحلههاى فلسفى پیوند وثیقى با مباحث فلسفه علم دارد و آثار و نتایج نظریههاى فلسفه علم در فلسفه دین بسرعت نمایان مىشود.
لزوم پرداختن به فلسفههاى جدید غرب از گرایشهاى تحلیلى تحلیل زبانى و تحلیل منطقى تا رویکردهاى اگزیستانسیالیستى الهى و الحادى نیز با توجه به نقش آنها در عرضه مبانى الهیات و بعضا موضعگیرى الهیاتى خاصشان، کاملا آشکار است. فلسفه و عرفان اسلامى نیز همین کارکرد را دارند. بلکه مىتوان فلسفه اسلامى را از جهتى نوعى کلام به حساب آورد و در متن اصلى کار قرار داد.
پیوند پارهاى از مباحث فلسفه دین و کلام جدید با فلسفه ذهن و فلسفه اخلاق نیز بر اهل فن پوشیده نیست.
از میان درسهاى عمومى نقش زبان تخصصى همچنین زبان عمومى نقشى ابزارى است که بدون آن نمىتوان از آخرین دستاوردهاى فلسفى و کلامى جدید آگاه شد و همواره نوعى تاخیر فرهنگى در این زمینهخواهیم داشت. مضافا به این که در صورت سرعت گرفتن کار ترجمه و انتقال سریع اندیشههاى جدید نیز اعتمادى بر ترجمهها نیست. البته ترجمهها را مىتوان پلى براى بازیافتسریعتر متن اصلى به حساب آورد، اما جایگزین آن نمىشود. بقیه درسهاى عمومى در دو بخش تاریخ تفکر الهى شامل: تاریخ ادیان، تاریخ فلسفه اسلامى، تاریخ عرفان، تاریخ علم کلام و تاریخ فرق و مذاهب اسلامى، و تاریخ تفکر الحادى شامل: تاریخ سکولاریسم و تاریخ فلسفه جدید غرب خلاصه مىشوند و پرواضح است که آشنایى با تاریخ هر اندیشهاى، همراه با اندیشه مقابل آن، کمک مؤثرى در شناخت آن اندیشه مىکند.
البته جا داشت که با ذکر نمونهها و موارد تاثیرگذارى این مواد در حوزه کلام و فلسفه دین، ضرورت هر یک از آنها را بنحو مبسوطترى بیان کنیم. اما به دلیل ضیق مجال و این که اغلب خوانندگان این نشریه، خود از اهل دانش و پژوهشند و از دور یا نزدیک دستى بر آتش علم کلام دارند و این که غرض، صرفا طرح یک نظر بود نه اثبات آن، تفصیل مطلب را به مسؤولان برنامهریزى حوزه کلامى وامىگذاریم و عند اللزوم حاضر به دفاع از طرح مذکور نیز هستیم.
پىنوشتها:
1. مقام معظم رهبرى، منشور ولایت، قم: روابط عمومى دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، 1374، ص26و27.
2. پیام حوزه، شماره8، زمستان 1374، ص57.
3. ر.ک: پیام حوزه، شماره4، زمستان 1373، ص.
4. همان.
5. همان.
6. پیام حوزه، شماره1، بهار 1373، ص.