آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۹

چکیده

متن

گفت رو هرکه غم دین برگزید
باقى غمها خدا از وى برید
صید دین کن تا رسد اندر تبع
حسن و مال و جاه و بخت منتفع
دین همزاد آدمیزاد و قرین آزادى است. گریز از یخبندان استخوان‏سوز و تیره ادیت‏به روشنا و گرماى آتشى است که ایمان به خدا، پیامبر و غیب آن را فروزان و درخشان مى‏کند. دین، گریز از بى‏رحمى شب و پناه بردن به نور آسمانها و زمین است. دین معناى زندگى و آدمى ، معناى جهان، معناى حقیقت و خود حقیقت است.
سخن از دین در روزگار ما که تلخترین تجربه فراغت از خدا را زهرنوش مى‏کند هم سخنى سخت است و هم شیرین، هم برآمده از اشتیاق است و هم از سر احتیاج، هم دشوار است و هم گریزناپذیر.
جهان معاصر که جهانى کما بیش بریده از خدا و قلمرو ماوراى طبیعت است در پى آن است که دشواریهاى مربوط به مسائل انسانى را در پیشگاه خود آدمى بنهد و دست تصرف او را در سیاست و تدبیر امور گشوده بگذارد. در این دوران که بهتر است آن را عصر وانهادگى آدمى به خود بخوانیم خرد به مثابه تعزیه‏گردان و نقطه آغاز و فرجام کرد و کار و باور آدمى است. شرایطى که این عصر براى انسان پدید آورده، چندان پیچیده و پرگره شده که بسیارى از نیازهاى نخستین و اجتناب‏ناپذیر او را بى‏پاسخ و سیرناشده وانهاده است. دین نیز که روشنترین و ساده‏ترین و بنیادیترین گرایش آدمى است‏در تب و تاب تحولات جهان مدرن دچار دشواریهاى بسیارى در فهماندن ضرورت و اندازه نیاز انسان به خود شده است و به رغم پیشرفتهاى بسیارى که در شناخت‏بشر و جان و روان او و پژوهش در ادیان و اقوام و آیینها و آداب و مفاهیم، از کهنترین روزگاران تا نوترین پدیدارها و رویدادهاى دینى به انجام رسیده است، هنوز جاى بسیارى براى پرسش و گفت و شنفت و جستجو هست و شاید همواره باب این مکالمات و مجادلات گشوده بماند.
امروزه هر سخنى درباره دین، سویه‏ها و اضلاع گوناگون یافته و دین‏پژوهى به دریایى ناپیداکرانه بدل شده است که در یک جرعه و جام فرجام نمى‏یابد. از این میان پرسش انتظار از دین دیرى است که در جامعه دینى‏علمى ما مطرح شده و در کشاکش پاسخهاى گونه‏گون گرفتار آمده است; پاسخهایى که گاه طرح صورت مساله را ملحدانه و باورسوز یا آن را بى‏معنى دانسته و یا آن را بى‏علقه و ارتباط با جنگ اعلام نشده بیگانگان علیه اندیشه و فرهنگ دینى نمى‏دانند.
هم سؤال از علم خیزد هم جواب
همچنانکه خار و گل از خاک و آب
هم ضلال از علم خیزد هم هدى
همچنانکه تلخ و شیرین از ندى
با پلک‏نهادن بر پاسخ و تحلیل یاد شده، این نکته رخ خواهد نمود که به هر تقدیر این پرسش یا شبهه بر حوزه شریعت وارد شده است پس مى‏بایست رخ از نقاب داوریهایى چند فرو گرفت و با استمداد از صاحب شریعت‏به برهان و دلیل، پاسخى سنجیده و به هنجار پیش روى این پرسش نهاد. واقعیت آن است که این شبهه یا پرسش پیچیده در هزار پرسش دیگر است که فهم و پاسخ به هریک در گرو درک دیگرى است. انتظار از دین پرسشى است که در زنجیره‏اى از پرسشهاى گوناگون نو و کهن نام و نشان دارد و اینک ما را به بازخوانى سنجشگرانه پرسشها و پاسخهاى کهن در سنت کلامى فلسفى خود مى‏خواند و هم ما را از شناخت دوران مدرن و مقتضیات و تحدیدات و امکانات و مدعیات و مواعید آن ناگزیر مى‏سازد. این فرایند پیچیده که دالانى به سنت مى‏شکافد و راهى به مدرنیته مى‏گشاید سخت‏یاب و دیررس است و مباد که قصه‏هایى چنین دشوار بر دینداران و شریعت‏خواهان کم کوتاه و ساده به چشم آید و یا کار در این ساحتها با اتخاذ مواضعى خام فرجام یافته انگاشته شود.
در دوران معاصر سه زمینه براى رویش چنین پرسشى مى‏توان یافت: درون‏دینى، میان‏دینى، برون‏دینى. این سه زمینه اگرچه با یکدیگر پیوندى انکارناپذیر و ناگسستنى دارند، ولى به فرجام از یکدیگر تمایز روشن و صریحى مى‏یابند. زمینه بیرون‏دینى زمینه‏اى است زاده دوران مدرن که خود را بریده و بیرون از دین فرامى‏نماید و دین را از فراسوى مرزهاى معیشت و زندگى آدمى هم دورتر مى‏خواهد. زمینه میان‏دینى نیز در پى ارتباطات و اطلاعات گسترده‏اى که ارباب ادیان گوناگون از مرام و مشرب یکدیگر حاصل کرده‏اند پدید آمده و خود روینده پرسشهاى گوناگونى در سطح و ساحت میان‏دینى است. زمینه درون‏دینى نیز ملک پاک مؤمنان و معتقدان دین است که در پى دگرسانیهاى عظیمى که در قلمروهاى گوناگون پدید آمده خود را نیازمند بازخوانى سنت و بازنگرى در فهم دینى خود مى‏بینند و مى‏کوشند اقتدار خود و هویت دینى و گستره قلمرو آن را در میانه هجوم جهانى بیگانه و از بن رها از دین نگاه دارند. اختلاف رهیافتها در پاسخ به پرسش انتظار از دین و نیز تعدد مبانى و معانى این پرسش همه در این سه زمینه به نیکى فهمیده مى‏شود.
درباره زمینه برون‏دینى مى‏توان گفت جهان مدرن از آغاز دوران روشنگرى به این سو در کار تبیین پدیدارهاى جهان بر پایه باور به خرد به مثابه نیروى قائم به خود است و با پیرایش جهان از معناى قدسى و مبدا ماوراى عقل تنها در معبد خرد نماز مى‏گزارد. بدین سان دورانى رسید که خرد خشک دکارتى‏که اسطوره را برنمى‏تافت‏خود جامه اسطوره پوشید و حقیقت عقلانى به جاى حقیقت وحیانى نشست و در اندرون خود سوداى سلطه بر همه انگاره‏هاى آدمى و بخردانه ساختن آن را پرورد و پنداشت «خداى پیرى که روزگارى همه عالم به او ایمان داشت دیگر وجود ندارد».(نیچه، چنین گفت زرتشت، ص‏398). به فرجام خرد و اراده آدمى ادعاى استقلال کرد و در تقابل با اراده و مشیت الهى نشست. درستکارى را از دل خود و درون تیره زمین طلب کرد و چشم از آسمان پوشید و همه جهان و آنچه را در آن است‏بازتابى از احساس و درک خود دانست و به سالارى و مهترى خود فتوا داد تا آنکه به مرجع بلامنازع قدرت و مجرا و مجرى آن تبدیل گردید.
البته امروز همه آنچه در شرح دوران مدرن آوردیم، در تب تند تردید مى‏سوزد. پاره‏اى از فیلسوفان معتقدند که دیگر چندان نمى‏توان در بخردانه بودن احکام خرد اطمینان داشت و آن را مرجع قدرت پنداشت. به گمان آنان از آن روز که به سخن نیچه خدا مرد، آدمى نیز مرد و مرگ خدا بى‏درنگ و ناگزیر آدمى را نیز از میان مى‏برد. جهان مدرن اکنون در گرداب خودساخته بحران عقلانیت گرفتار آمده است و خرد خشک که روزى قاضى‏القضاة مقبول همه دعاوى بود اینک در دعاوى عادى هم مورد تردید واقع مى‏شود و داوریها و دید او بى‏چون و چرا مقبول نمى‏افتد.
آن نمى‏دانست عقل پاى سست
که سبو دایم ز جو ناید درست
بسیارى از آدمیان در پایانه سده بیستم این را دریافته‏اند که سویه دینى آدمى از او جدایى‏ناپذیر است و انسان بى‏خدا نمى‏تواند حتى در معیشت و معرفت زمینى راه به جایى ببرد. این ادراک انسان شناختى که دستمایه سیر و سلوک آدمى در سده بیست‏ویکم خواهد بود هم سبب اقبال انسان معاصر به دین مى‏گردد و هم بارى عظیم بر دوش پیروان ادیان مى‏نهد.
به هر روى هرچه هست، دوران مدرن با خیل عظیم فلسفه‏ها، فکرها، ایدئولوژیها و مکاتب گوناگون فکرى، بشر را به فضایى کشاند که، برخلاف دوران کهن، آدمى در برابر گزینه‏هاى بسیارى مى‏نشیند و از سویى مدعیان بسیارى در کنار دین نشسته‏اند و به شیفته و فریفته ساختن خلق مشغولند.
پس حقیقت در حقیقت غرقه شد
زین سبب هفتاد بل صد فرقه شد
و گاه با اقتباس از دین و به دواعى و مدعیات و مواعید مشابه دین او را از سر نهادن به آستان عظمت دین بازمى‏دارند. انسان اینک در برابر انواع و اصناف دین نشسته و عرصه گزینش و سنجش او بسى فراختر و گسترده‏تر است. پس بایسته است عالمان و متکلمان دینى در برابر چنین معارضه‏هایى با دین، درخور دید و داورى و دانش انسان مدرن دین را تبیین کنند و از قلمرو آن به دفاع برخیزند.
تردید نباید کرد که فراپیش نهادن معیارهاى سنجیده فرادینى که انسان افسون‏زده معاصر را به پذیرش دین وا دارد و دست او را در گزینش دین حق بفشارد و چشم او را به دید دیگرى از دین بازکند از نخستین تکالیف عالمان دینى است. انتظار از دین، به یک معنا، طلب محکى براى پذیرش دین است. کسى که به دینى خاص اقبال مى‏کند، چه انتظارى از آن دین دارد که در ادیان دیگر و گرایشهاى فکرى و مابعدالطبیعى دیگر تامین نمى‏شود و تنها در آن دین به دست مى‏آید. برخى از اهل نظر گفته‏اند اصل این سؤال با ترکیب و لوازمش زاییده ذهن انسان امروز است و پژوهش حال گروندگان به ادیان دلیلى به دست نمى‏دهد که از چنین پرسشى در وجه سؤالى یا صورت خبرى آن حکایت کند; اما بى‏تردید چیزى سبب جذب همان آدمیان به دین خاص شده است. آن چیز چه بوده‏است : آیا انتظارى از دین داشته‏اند که بر آمده است‏یا آنکه اساسا سخن و مساله‏اى به نام انتظار در کار نبوده است و سر دیگرى موجب این گرایش بوده است. دین مى‏تواند جاذبه‏هاى بسیارى داشته باشد که ربطى هم به انتظار از دین نداشته باشد در این صورت تدین آدمى متوقف بر انتظار خاصى از دین نخواهد بود. از اینکه بگذریم سخن این است که آیا مى‏توان از روشهاى تجربى یا پژوهشهاى قوم‏شناسانه، مردم شناسانه و... براى ساخت و پرداخت محک انتخاب دین سود جست؟ فى‏المثل آیا مى‏شود به شیوه آمارى درباره کسانى که به دینى خاص گرویده‏اند یا از دینى بریده‏اند و یا اصولا دین را به طاق فراموشى نهاده‏اند تحقیق کرد که آنان در طلب چه جام جمى بوده‏اند که در دین یا دینى نیافتند و در دین دیگر یافتند. شاید با این روش تجربى بتوان درک انسان‏شناختى خود را گسترش داد و آن را معنا و معیارى براى پذیرش دین فرانمود. به عنوان مثال متاله‏اى چون اونامونو از سرشت‏سوگناک آدمى و درد جاودانگى که در اوست‏سخن مى‏گوید و شالوده احساس و اندیشه او را شوق به بقا و خلود و درمان این درد را در دین مى‏یابد، آن هم به صورت خاص.(ر.ک: درد جاودانگى، ترجمه بهاءالدین خرمشاهى). با این همه براى پژوهش فلسفى و پیشاتجربى نیز مجال بسیار هست.
پرسش انتظار از دین به گونه دیگرى هم ممکن است مطرح شود: که از نگاه دین انسان باید چه انتظاریا توقعاتى از دین داشته باشد. بدین ترتیب پرسش جنبه درون دینى پیدا مى‏کند و پاسخى از شفافیت و درخشندگى متون دینى مى‏جوید. در این صورت کار بشر آن است که توقع و انتظارش را از دین در منظر دین قرار دهد و انتظاراتش را با محک مدعیات دینى بسنجد و آن را تصحیح و به هنجار کند; اینجاست که «فلسفه دین‏» پرسش را به نقش و صورتى دیگر در مى‏آورد و سؤال یا شبهه را از منظرى دیگر وارد مى‏کند و کارایى و توفیق مدعیات دینى را به میزان خرد مى‏نهد. از این رو شاید بتوان گفت که تبیین و تنقیح معیار پذیرش دین با تکیه بر انگاره‏هاى دینى شاید چندان به توفیق نزدیک نباشد. پس ضرورت تکلیف مى‏کند که سهمى از تبیین و تنقیح چنین محکى را به انگاره‏هاى بیرون‏دینى عرضه کنیم و از آن هم پاسخ بخواهیم. همه اینها بى‏گمان به قدر بهایى است که ما به خرد مى‏دهیم و آن را در شناخت‏سرشت آدمى توانا مى‏سازیم. روشن است که انسان‏شناسى بى جهان‏شناسى معنا ندارد و درک ویژه از آدمى با ریافت‏خاص از پدیدارهاى جهان ملازم است و این بهره‏گیرى از خرد تا سرزمینهاى دور و ناشناخته ادامه مى‏یابد. اینجا پرسش از مرز و حد تواناییهاى خرد رخ مى‏نماید; یعنى همان انتظار از خرد که روى دیگر پرسش انتظار از دین است. اندازه قلمرو عقل در دستیابى به حقیقت دقیقا با ساحت دین و گستره آن پیوند دارد و کشف ماهیت و چند و چون این پیوند بر ذمه عالمان دینى است. جهان مدرن به اینجهانى کردن اندیشه شناخته مى‏شود; اینجهانى کردن علوم طبیعى و انسانى. اندیشه اینجهانى یا سکولاریزم چیزى نیست جز تقدم مطلق خرد بر دین و سنجش هر اندیشه و باور دینى با معیارهاى خرد نظرى و عملى. فلسفه دین نیز، که دانشى نوپدید است، به انگیزه تامل عقلانى و فلسفى درباره دین تکوین یافته است و در پى به دست دادن معیارهایى فرادینى و عقلانى براى سنجش و پذیرش دین است و چه بسیار فیلسوفانى که معیارهایى براى دین‏خواهى به دست داده‏اند، اما به نظر نمى‏رسد که هیچیک از محکهاى صناعتى گرهى از مشکل انسان معاصر گشوده باشد. هنوز براى بسیارى فیلسوفان روشن نیست در دورانى که با بحران عقلانیت رو در رو هستیم تا چه اندازه مى‏توان به تقدم مطلق عقلانیت‏بر دین و یا هر چیز دیگر اعتماد کرد و این بحران مى‏تواند آغازى براى پژوهشى فراگیر از سوى متکلمان دینى و متعهدان به گستره شریعت‏باشد.
در نگاه میان‏دینى مساله را چنین تقریر کرده‏اند: در جهان کهن آدمى تنها در مقابل یک دین چشم مى‏گشود و تنها در یکى از تجلیگاههاى دین(مسجد، کلیسا، کنیسه و یا...) به نماز و نیایش مى‏ایستاد و اگر سخنى درباره ادیان دیگر مى‏رفت همه را از چشم آن دین مى‏نگریست و آن را به محک همان داورى مى‏سنجید، چندان که مجال سخن در گفتگو میان ادیان کم و کوتاه مى‏نمود; ولى در جهان معاصر کثرت ارتباطات و وسعت اطلاعات چنان و چندان شده است که پیروان و جویندگان ادیان به آسانى مى‏توانند باورها، آیین و مبانى فکرى و عملى یکدیگر را به نیکى فهم کنند. امروزه پیروان ادیان با یکدیگر سرى ندارند و نیک و ناخوش اندیشه آنان براى هم بر آفتاب افکنده شده است. افزون بر این، نیازهاى ارتباطى میان اجزا و افراد انسان معاصر و از سویى وجود اصول و نیز منافع مشترک بین ادیان و جز آن، مکالمه و داد وستد فکرى میان ادیان را ضرور مى‏نماید. از سویى هر دینى ادعاى انحصار رستگارى و جاودانگى و نسخ شرایع سابقه و اصطفا و تفضیل قوم و امت‏خود را صلا مى‏دهد. با این تفصیل سؤال این گونه طرح شده است که آیا مى‏توان معیارى فرادینى که بتواند مقبول همه ادیان قرار گیرد به دست داد؟ این سؤال شاید بدین علت طرح شده است که جهان معاصر همزیستى مسالمت‏آمیز و روابط تو بر تو و گسترده و مناسبات مختلف را به ضرورتى گریزناپذیر دو آورده است. اینجاست که پلورالیزم دینى و تسامح دینى و معنا و مبناى آن رخ مى‏نماید و به گونه‏اى دیگر پرسش وجه تمایز ادیان گوناگون را مى‏زایاند. بنابراین هم تبادل نظرى ادیان و هم واقعیتهاى ملموس در روزگار جدید آبستن پرسشهایى هستند که همه با پرسش انتظار از دین پیوند دارند و به گونه‏اى خاص آن را بازمى‏تابانند و از سویى اهمیت و فربهى بسیار این پرسش و نیز ضرورت ژرف‏نگرى و نیک‏اندیشى که پاسخهایى سنجیده و بهنجار ارائه دهد روى مى‏نماید.
انتظار از دین در گستره درون‏دینى نیز به اشکال گوناگون چهره مى‏نماید. برخورد جوامع دینى با شوک مدرنیسم و مقتضیات و لوازم دوران جدید آنها را به تامل درباره سنت فکرى و دینى خود واداشته و انتظارات نوى از سنت را فراپیش پندارشان نهاده است. همه جنبشهاى احیاگرانه دینى و از سویى بسیارى از جریانهاى داخلى در حاکمیتهاى دینى در واقع به نوعى واکنش در برابر مسائل این جهانى مشغولند و هریک گفته یا ناگفته در کار صورت‏بندى فهم خاصى از مساله انتظار از دینند. یکى از معانى مهم این پرسش این است که آیا به همه چیز مى‏توان صورت دینى داد یا اینکه برخى امور، چه در قلمرو معرفت و چه در قلمرو معیشت، از پیش خود صورتى دارند و ماده صورت دینى نمى‏شوند. و به دیگر سخن آیا دین امرى فراگیر است و همه پدیدارها انسانى و همه معرفت و معیشتش را فرامى‏گیرد یا اینکه دین ساحتى از ساحتهاى گوناگون آدمى را مى‏پوشاند و درست همین جاست که جدال میان مدعیان جدایى دین از امور دنیوى و مخالفان آن معنا مى‏یابد. به دیگر سخن اینجاست که گروهى قلمرو دین را تضییق مى‏کنند یا مضییق مى‏پندارند و بنا به تعریفى که از دین، کمال دین و گوهر دین به دست مى‏دهند، آن را در محدوده کمال گوهر محدود مى‏کنند و شریعتى مضیق یا جدا از قلمروهاى دنیایى را توصیه مى‏کنند.
بسیارى از متفکران و مصلحان و روشنفکران اسلامى و نیز بنیانگذاران انقلابهاى دینى اعتقاد دارند که دین همه سویه‏هاى رفتار و اندیشه انسانى را فرامى‏گیرد. اینان مى کوشند تا همه زوایاى کردار و رفتار و اندیشه آدمى را سرشت و معنا و صبغه‏اى دینى ببخشند و سکولاریزمى را که اینک به تاخت مى‏آید، بدیل غلطى براى حاکمیت دینى مى‏شمارند.
انتظار از دین روى دیگر پرسش انتظار از متن است اگر دین را به متون تعریف کنیم پرسشى که در هرمنونتیک جایگاهى بلند دارد و به مثابه راهبردى در فهم متون بدان مى‏نگرند.
به هر روى، به ایمان ما، همان گونه که اراده تکوینى خداوند مطلق و مرز ناشناس است، اراده تشریعى او نیز به معنایى یکایک رفتار و افعال ما را فرامى‏گیرد. با این سخن نمى‏توان خدا را در تبیین تکلیف براى مهمترین و حساسترین رفتارها و کنشهاى بشرى معزول دانست و دست او را بسته خواست. چه خداوند پیش از این به انکار این بهتان پرداخته است(بل یداه مبسوطتان، مائده، 64). بنابراین دست گشوده خداى حى قادر همه شؤون آدمى را به شکلى مطلوب و کمال بخش سامان مى‏دهد و طرحى جامع براى اداره دنیا و تامین آخرت درمى‏افکند. بى‏گمان در آشوبستان دوران جدید، حکومت دینى و جامعه دینى یگانه پناه و تکیه‏گاه انسان بحران‏زده معاصر است و شاید گرایش به دین و اصولگرایى در عصر حاضر پس از تجربه‏هاى فراوان اندیشه‏هاى بشرى دلیلى عینى بر این مدعا باشد.
این مجله بنا به سیرت و سابقه خود که طرح دشواریها و گره‏ها در زمینه معرفت دینى است مى‏کوشد با راهنمایى و رایزنى عالمان و اندیشه‏ورزان دینى و طرح و نقد نظریه‏هاى گوناگون گشایشى از پشتوانه‏هاى تئوریک بجوید و ساختار قویم حکومت دینى را بر پایه ولایت فقیه غنا و ژرفا دهد و با طرح پرسشها و چشم‏اندازهاى گوناگونى که در گستره معرفت دینى بویژه پرسش دشوار و اندیشه‏سوزى چون انتظار از دین، رواج و گیرایى دارد، عالمان و متکلمان دینى را به یارى بخواند که با نصرت آنان کیان شریعت و حوزه محروس و متروس ماند.ان شاء الله

تبلیغات