آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰

چکیده

نگرش اخباری و اصولی دو روش فهم دین از متون اصلی در میان اندیشمندان شیعی است که بیش از چهار قرن از نزاع های فکری و یا ایجاد و شکل گیری مکاتب گوناگون میان طرفداران آنها را پشت سر گذاشته است. پژوهش حاضر در پی پاسخگویی به این پرسش است که آرا اصولی فیض کاشانی در کتاب معتصم الشیعه چگونه بازتاب یافته است. بررسی توصیفی - تحلیلی این مسئله حاکی از آن است که فیض کاشانی، از علمای شیعی قرن یازدهم، با وجود دیدگاه های اخباری، و استناد و اتکا وی به روایات، اما نگرش به دور از هرگونه افراط و تفریط او از عقل و نقل را در کاربست عملی اش در کتاب معتصم الشیعه به مثابه کتاب فقهی فیض را شاهدیم. تأثیرپذیری از مسلک اساتید اخباری، برداشت سوء از برخی فتاوای مبهم فقهی ایشان در گذشته، تناسب نداشتن برخی دیدگاه های وی با برهان های موجود نزد خویش، و ... سبب شد فیض را که اغلب دارای آرا اعتدالی در نظریاتش است، به اخباری گری متهم کنند و دامنه اختلاف آرای میان اصولیان و اخباریان شیعی را بیش از پیش گستردش دهد؛ حال آنکه تمایل نداشتن ایشان در همراهی با نظر مشهور از اخباریان مبرهن است و پایبندی وی به نگرش اصولیان در مواضع فراوانی، مانند اجماع، حجیت ظاهر قرآن، حجیت عقل، رجوع به آرا و نظریات اصولیان، عدم جمود در اخبار، و ... به میزانی است که انکار آن ممکن نخواهد بود.

An Evaluation of Fayḍ Kāshānī’s Usulist Views in the book Muʿtaṣam al-Shīʿa

The Akhbarist and Usulist perspectives represent two distinct approaches to understanding religion based on original texts, as upheld by Shiite scholars. Over four centuries, intellectual disagreements between these perspectives have led to the emergence of various schools of thought among their advocates. This research examines how Fayḍ Kāshānī’s Usulist views are manifested in his book Mu ʿ ta ṣam al-Shī ʿ a (The Resort of the Shia). Through a descriptive-analytic analysis, it becomes apparent that Fayḍ Kāshānī, a Shiite scholar in the eleventh century AH, despite his apparently Akhbarist inclinations and heavy reliance on transmitted hadiths, maintains a moderate stance on the role of reason and transmitted evidence in practical applications within Mu ʿ ta ṣam al-Shī ʿ a , one of his major works on Islamic jurisprudence ( fiqh ). Attribution of Akhbarism to him is primarily due to his influence from Akhbarist teachers, misinterpretation of some ambiguous jurisprudential verdicts or fatwas, and inconsistencies between certain views and his own arguments. However, it is evident that he predominantly adheres to a moderate perspective in this debate. This misattribution has fueled increasingly expanded disputes between Shiite Usulists and Akhbarists, despite his evident alignment with Usulist perspectives on various topics, such as consensus, the validity of apparent meanings of the Quran, the role of reason, reference to Usulist scholars' theories, flexibility in interpreting transmitted hadiths, and more. These factors strongly indicate his commitment to Usulism.

تبلیغات