آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۹

چکیده

مسئلهٔ اساسی این پژوهش تحلیل و نقد راهکار جان مارتین فیشر در حل معضل بخت و هدف از آن نشان دادن ناکارآمدی این راهکار به روش توصیفی - تحلیلی است. بر اساس معضل بخت، نفی تعین گروی در پیدایش یک کنش به سلب آزادی و مسئولیت اخلاقی کنشگر می انجامد. فیشر تلاش می کند بر اساس بازسازی یکی از مثال های فرانکفورتی در جهانی نامتعین، معضل بخت را بر پایه ترسیم دو جهان حل کند. جهان 1 متعین، اما جهان 2 بر اساس ماشین تصادفی نامتعین است. کنشگر در جهان ممکن اول بر اساس مثال های فرانکفورتی مسئول است. در جهان دوم با خاموش ماندن ماشین به نحو تصادفی، جهان 1 و 2 این همان و درنتیجه کنشگر مسئول خواهد بود. در این پژوهش آشکار می شود: الف) تقریر فیشر از معضل بخت، نسخه ای از صورت بندیِ مبتنی بر فقدان علیت است و پاسخ فیشر حتی کارآمدی لازم برای حل این صورت بندی را ندارد. ب) علیت حاکم بر جهان 2 فیشر، متفاوت با علیت ناتعین گروانه ای است که اختیارگروان حامی علیت مبتنی بر رویداد مد نظر دارند. از نظر آنها، قرارگرفتن علیت ناتعین گروانهٔ فعال در سلسلهٔ علی یک کنش، شرط اساسی پرداختن به معضل بخت است؛ اما در سلسلهٔ علی کنش در جهان دوم فیشر، هیچ گونه علیت ناتعین گروانهٔ فعالی وجود ندارد. درنتیجه فیشر اساساً با معضل بختی که اختیارگرویِ علیت مبتنی بر رویداد را تهدید می کند، مواجه نشده است که بخواهد آن را حل کند.

A Critical Examination of John Martin Fischer’s Solution to the Problem of Luck

The primary focus of this research is to analyze and critique John Martin Fischer’s proposed solution to the problem of luck. Using a descriptive-analytic method, the study aims to highlight its shortcomings. The problem of luck arises from the belief that the absence of determinism in the formation of actions undermines the agent’s freedom and moral responsibility. Fischer addresses this issue by reimagining one of Frankfurt’s examples in an indeterminate world, presenting two scenarios: one where the world is determined (world 1) and another where it is indeterminate due to a random machine (world 2). According to Frankfurt's examples, the agent in the first possible world bears responsibility. However, in world 2, if the machine happens to be randomly inactive, both worlds become identical, and the agent is deemed responsible. This research demonstrates that (a) Fischer’s framing of the problem of luck aligns with the formulation based on the absence of causation, but his response falls short in addressing this formulation effectively, (b) the causation governing Fischer’s world 2 differs from the indeterministic causation proposed by libertarians advocating for event-based causation. According to them, actively incorporating indeterministic causation into the causal chain of an action is crucial in addressing the problem of luck. However, in Fischer’s world 2, there is no active indeterministic causation involved in the causal chain of action. Therefore, Fischer fails to confront the problem of luck posed to event-based causation, let alone resolving it.

تبلیغات